۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

بهاره رهنما: از ۲۰:۳۰ به كجا شكايت ببرم؟

بهاره رهنما نويسنده و بازيگر سينما در يادداشتي كه روي وبلاگ خود قرار داده است، از ادعاي سايت هاي خبررساني و بخش خبري ۲۰:۳۰درباره خود انتقاد كرده و نوشته است: بايد از خبر بيست و سي به كجا شكايت ببرم؟ آيا اين موضوع هم سياسي است؟ يا يك دلخوري عميق از جانب يك بازيگر نسبت به رسانه اش؟
به گزارش خبرنگار واحد خبر آفتاب، سايت تابناك در خبري با عنوان «فرارهنرپيشه پرمدعاي سينما ازصحنه تصادف!» نوشت: اين هنرپيشه زن، كه همسر يكي از طنزنويسان تلويزيوني هم هست، در يكي از پمپ بنزين هاي تهران، با وجود تاكيد ناظران مبني بر تخلف وي در صحنه تصادف، پيش از رسيدن ماموران انتظامي به نحوي كاملا بارز از صحنه مربوطه گريخت.
انتشار اين خبر، موجب ناراحتي بهاره رهنما (كه در متن خبر تابناك ب.ر معرفي شده است) شد، و او در يادداشتي در وبلاگ شخصي خود به نحوه انتشار اين خبر در تابناك و بخش خبري ۲۰.۳۰ اعتراض كرد.
به گزارش واحد خبر آفتاب، متن يادداشت بهاره رهنما چنين است:
«مدت هاست كه زمان برايم مفهوم طلايي تري پيدا كرده ، آنقدر كه ديگر زمان هاي عمرم را با خساست خرج ميكنم ، از پس اين ديدگاه بديهي است خيلي جاها سرك نميكشم ، دنبال خيلي از موضوعات را نميگيرم و در خيلي بحث و جدل ها حتي سكوت ميكنم ، انرژي كه جنگ از من ميگيردبا توجه به اين اعتقاد كه هيچ كس و هيچ چيز عوض نمي شود به نظرم سخت حيف مي آيد .
در همين راستا خبر كذب سايت تابناك مبتني بر اين كه من از پس يك عمل جراحي به كما رفته ام . اگرچه موجب آزار و نگراني حتي اطرافيان نزديكم شد اما حوصله پيگيري و تكذيب و بحث با سايتي كه نفطه نظراتش براي مخاطبان آشكار بوده و هست را نداشتم .
تا اين كه چند روز پيش شنيدم با ذكر جزييات نوشته اند من خودروي يك شهروند را درب و داغان كرده و سپس با سرعت از صحنه تصادف فرار كرده ام ، ابتدا باز هم خنده ام گرفت از دشمني ادامه دار و علني سايت مزبور با خودم ، بعد دوباره ور خوش بين ذهنم آمد سراغم ورفتم برايشان كامنت گذاشتم و ماجرايي را كه حدس ميزدم اين خبر كذب را از آن ساخته باشند شرح دادم ، . با كمال تعجب ديدم كامنت من را تاييد نميكنند ، بعد پيمان قاسم خاني همسرم مطلب مفصلي برايشان نوشت ، و با يكي از مسئولين سايت مزبور تماس گرفت تا خبر را بردارند و اصل داستان را گفت, گفتند كه پيگيري ميكنيم و نكردند .
و اين در حالي است كه خودشان به مردم جواب ميدادند جالب است سايتي كه ادعاي مذهبي بودن دارد راجع به نه يك بازيگر _نويسنده ,بلكه راجع به يك زن شوهر دار و تن و بدنش چيزها نوشتند كه حتي از مرز وقاحت هم فراتر بود به قول يكي از مردم نميدانم چه قانوني به اين ها اجازه داده كه بدون حضور پليس و راي ومدرك فقط به ادعاي كذب كسي كه معلوم است از دوستان خودشان است ، آدم معروفي را بدنام ميكنند .
البته به گمانم بدگويي برخي سايت ها و آدم ها به قدري روشن و كودكانه است كه لااقل براي آنها كه براي من مهمند ,مسجل است كه اين خبرها كذب است .
و اما ماجراي احساس بي پناهي من از جايي اوج گرفت كه اخبار رسمي ” بيست و سي “هم خبر را علني اعلام كرد .
جالب است كه تا مدت ها بعد از ماجراي انتخابات امثال من هنوز هم دارند گوشه و كنار جواب پس ميدهند در حالي كه جانبداري شخص من در حوزه قانوني پيش از انتخابات بوده ، اما در چنين جاهايي كه پاي امنيت و اسايش و اعتبار ما به ميان است ، حتي اخبار رسمي تلويزيون در هتك حرمت ما كمك هم ميكند .
به كجا شكايت كنم ؟ ميدانيد كه خودم هم حقوق خوانده ام .از طرفي من مشخصاتي از فرد مزبور ندارم از طرف ديگر سايت ها قبول مسيوليت خبري نميكنند و نشر شنيده ها يشان را ميكنند . و اين ها در حالي است كه حتي براي دوستانم هم سوال شده كه چرا سكوت ميكنم ،؟
پس مثل هميشه چهارديواري امن تر از خانه مجازي ام وبلاگ نه ساله ام ندارم .پس بخوانيد و بدانيد و مطلب را هر كجا به دستتان ميرسد به بقيه بفرستيد كه مانند هميشه مهر ، دوستي و حمايتتان را نيازمندم .
و اما شرح ما وقع :هفته پيش با پدرم عازم دكتر بوديم در پمپ بنزين اقدسيه توي صف بودم كه خودروي دويست و ششي با سبت غير مجاز از سمت راست من خودش را انداخت جلوي من و از توي آينه نگاه كرد و به مسخره خنديد ،بيشتر به رعايت پدر هفتاد و چند ساله ام حتي بوق هم نزدم . او از آينه مرا با دقت و وقاحت مي پاييد و با فاصله از ورود به يكي از لاين هاي جايگاه امتناع ميكرد ، اين بار ديگر بوق زدم.
او باز هم خنديد ، فهميدم مرا شناخته و به هر علتي قصد سر به سر دارد .پدرم خواست پياده شود نگذاشتم بالاخره ماشين ها بوق زدند و او كمي جلو رفت و من از كنارش رد شدم و رفتم در جايگاه بنزين . او هم در صف موازي من وارشد و بنزين زد . بعد از دقايقي موقع خروج پيچيد جلوي ماشين من و ادعا كرد كه موقع رد شدن از كنارش ماشينش را داغان كرده ام و بايد بايستم , تازه بعد حدود ده دقيقه از بنزين زدنمان، هرچه همه كاركنان جايگاه و حتي پدرم به او گفتند اين چه دروغي است آخر كجاي اين ماشين به تو خورده او سكوت مي كرد و با نيشخند براي من به حالت تهديد دست تكان ميداد .
ساعت حدود ۸ بود كه من با پليس ۱۱۰ تماس گرفتم و گفتم شخصي با چنين ادعايي قصد مزاحمت دارد .حتي خودم را هم معرفي كردم و آدرس جايگاه را دادم . گفتند مامور مي فرستيم . ، آمدن پليس طول كشيد مردم در صف مانده بودند و همه بوق ميزدند اما مرد دست بردار نبود تا اين كه با مساعدت خود مردم و جلوي چشم خود آن مرد من عقب عقب و خيلي ؟ آرام از پمپ درآمدم و و بعد هم رفتم از كنار او رد شدم و گفتم خودم با پليس تماس ميگيرم و البته آخرش يك “ديوانه “هم نثارش كردم و رفتم .
در رفتني در كار نبود و حتي عجله اي . انصاف به كنار ,آخر كدام عقل سليمي من گاو پيشاني سفيد در اين شهر را به در رفتن از صحنه حكم ميدهد ؟ همين كار را هم كردم به پليس زنگ زدم و گفتم :مردم و كاركنان كمك كردند تا من از پمپ در بيايم .. بعد هم به همسرم گفتم و نيز به دوست وكيلمان و قضيه گذشت . دستم به جايي بند نبود وگرنه در همين حد مزاحمت اگر قرار نبود پدرم را به دكترببرم واقعا” قصد شكايت از او را داشتم .
وحالا جالب است كه اين آقا نمي دانم به كجا وصل است كه در عرض چند روز حتي خبر رسمي تلويزيون را محمل عقده و نشر اكاذيبش كرده . از مسثولين محترم سوال دارم :اين جور جاها ماايراني نيستيم ؟ما حقوق شهروندي نداريم ؟كه حقوق هنرمندي مدت هاست پيش كشمان است! و با اين اوصاف , من بايد از خبر بيست و سي به كجا شكايت ببرم؟ آيا اين موضوع هم سياسي است ؟يا يك دلخوري عميق از جانب يك بازيگر نسبت به رسانه اش ؟
به هر حال اين بار با وجود حرمت و ارزش بسياري كه براي وقتم قاثلم بسيار خوشحال مي شوم كه اين آقا كه ادعاي شكايت از من را دارد و پشت اسم فرامرز . ح و دوستانش مخفي شده را در دادگاه ملاقات كنم تا بتوانم من هم از او شكايت كنم نا امني در اين است كه من هيچ نشاني از او ندارم و او از من همه چيز مي داند!
اين كار لازم است شايد براي اين كه فردا سر هر كو چه و بازاري امنيت و اعتبار آدم هاي شناخته شده توسط افرادي كه به هر دليلي از آنها دل خوشي ندارند و با استفاده از روابطشان به شكل رسانه اي خدشه دار نشود .كه البته كار ساده اي هم نيست!»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر