۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

گزارشی به دادستان کل کشور از ماهها انفرادی، تهدید، توهین و شکنجه

حمزه کرمی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و یکی  از مدیران  پر سابقه جمهوری اسلامی بود. وی  بیش از یکسال است که  به خاطر توهمات  ستاد کودتا در زندان است. ۴ ماه و نیم از این مدت را در زندان انفرادی به سر برده است و بیش از سه ماه را همراه با شخصی دیگر و بدون بازجویی  در سلول گذرانده است.  چندی پیش خبر ی منتشر شد مبنی بر اینکه وی  در نامه ای  از ظلم هایی که در زندان  به او شده است نوشته  و نیز خبری مبنی بر دستور پیگیری این مساله از سوی مقامات به دادستان کل کشور.
اکنون مدتها از انتشار این خبر می گذرد و حمزه کرمی پشت میله های  زندان  و در انتظار اجرای عدالت است.
تصویر  کرمی  را در زمان خواندن اعترافنامه نوشته شده توسط بازجو هامیلیون ها نفر از تلویزیون دیده اند. اما اینکه آیا این امکان برای  او فراهم خواهد شد که در  همان رسانه ی ملی بتواند از حیثیت خود دفاع کند و آنچه  بر او رفت را برای قضاوت و اعاده حیثیت  با مردم در میان بگذارد محل بحث است.
وی در راستای شرح  مظالم رفته  بر خود نامه ای به دادستان کل کشور  نوشته  و  از  فجایعی که بر او روا داشته شده نگاشته است. سامانه خبری تحول سبز  متن کامل این نامه را به همراه دستنوشته ی حمزه کرمی منتشر کرده است.
بسمه تعالی
حضرت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای محسنی اژه ای
دادستان محترم کل کشور
با سلام و احترام و آرزوی توفیقات الهی ، پیور مذاکرات حضوری بدین وسیله توضیحاتی را در مورد نحوه بازداشت و بازجویی ها و سایر مسائل مربوط به پرونده ام به استحضار می رساند:
اینجانب در تاریخ ۸۸/۰۳/۲۷ در حالیکه در منزل دخترم در حال استراحت بوده نزدیک ساعت یک نصف شب بطور فجیعی با محاصره کل منطقه از سوی نیروهای امنیتی و شکستن درورودی ساختمان و وارد شدن به آپارتمان دخترم با کفش و بدون ارائه حکم و بد اخلاقی و فحاشی به دختر و داماد و همسرم دستگیر نموده و به بند ۲۰۹ و سپس به بند ۲۴۰ زندان اوین منتقل نمودند.
۱۳۸ روز یعنی چهارماه و نیم در انفرادی بسر بردم . بازجویی ها از همان ابتدا با کتک و سیلی و مشت و لگد آغاز شد. از ابتدا ۷ نفر بازجوی من بودند. چهار نفر از آنان پس از یکی دوماه دیگر نیامدند، اما دو یا سه نفر از آن‌ها تا مراحل پایانی پرونده این‌جانب بازجویی می نمودند.
در طول مدت بازجویی پانزده بار در حین بازجویی یا پس از آن بیهوش شدم. بازجویی ها همرا با فشار های روحی و جسمی بود که بخشی از آن به شرح زیر به استحضار میرساند:
- از جمله فشارهای روحی تهدید بنده به اعدام و مرگ بود که هر روز بازجوی بنده مرا بخاطر همکاری با هاشمی ها مستحق مرگ می دانست و نوید آنرا می داد. مسأله دیگر تهدید به تجاوز و همچنین تهدید به استعمال بطری توسط بازجو ها بود. یا تهدید به ارسال و اعزام بنده به بندهای عمومی مخوف که افراد خلاف در آن سپری میکنند و ظاهراً حسب گفته بازجوها در آن بند ها به افراد جدید الورود تجاوز جنسی می نمایند.
- تهدید به اینکه همسر و دختر و دامادم را به دلیل پیگیری مسائل مزبور به بازداشت و زندانی شدن بنده دستگیر می نمایند. یک روز صدای خانمی از فاصله چند سلول آن طرف تر حین بازجویی می‌آمد که در حال گریه و زاری بود و بازجویم اعلام کرد که این صدای دختر شما زینب است که دارد شکنجه می‌شود و من با شنیدن این خبر دنیا بر سرم خراب شد. زیرا دخترم فرزندی خردسال دارد و تا یکماه به لحاظ روحی و روانی به هم ریخته بودم. زیرا وقتی بنده را تهدید به تجاوز و … می نمودند با دختری جوان چه می کردند!؟ از طرفی نگران فرزند دخترم بودم که بدون مادر چگونه سپری می نماید. تا این‌ها پس از یک ماه تماس تلفنی با منزلم داشتم و متوجه شدم بازجویم دروغ می گفته و دخترم دستگیر نشده است.
- اصرار بازجویم با فحش و کتک کاری مخصوص خود مبنی بر اینکه اعتراف کنم با کلیه خانم‌هایی که ایام انتخابات با بنده تماس داشته‌اند رابطه داشته‌ام ، از جمله خانم ……. که بابت پیگیری صحت مدرک……. با من تماس داشت و یا خانم‌ها فائزه و فاطمه هاشمی و ..
- تفتیش مسائل شخصی و خصوصی همراه با فشار و شکنجه، آن‌ها هر از گاهی اعلام میکردند فلان خانم خبرنگار که دستگیر شده است اعتراف کرده که با تو رابطه داشته است و بدین صورت مرا شکنجه روحی میکردند. از نظر بازجو ها بنده با زمین و زمان رابطه داشته‌ام مگر خلاف آن ثابت شود .

- آن‌ها اعلام کردند اگر روز دادگاه من متن مورد نظر بازجوها را نخوانم خانمی در جلسه علنی دادگاه بلند خواهد شد و علیه تو در دادگاه افشاگری خواهد کرد که تو با او رابطه داشته‌ای و غیره !! بدین صورت آن‌ها مرا مجبور کردند بخاطر حفظ آبروی خانوادگی ام متن مورد نظرشان را در دادگاه بخوانم و بلافاصله آنرا که علیه مهدی هاشمی و خودم تنظیم شده بود، از تلویزیون پخش کردند. در حالیکه بعد ها شنیدم که مقام معظم رهبری با پخش دادگاه ها از صدا و سیما موافق نبودند.
- ……………. متن مورد اشاره حاوی مشکلات زیادی بود زیرا در آن علیه دیگران اقاریری وجود داشت که بعد ها فهمیدم مقام معظم رهبری در خطبه عید فطر اعلام کرده‌اند پخش اعترافات علیه دیگران در دادگاه غیر شرعی و عیر نافذ است. در حالیکه اعترافات علیه دیگران بر اساس اصرار بازجویان صورت می‌گرفت. حداقل در مورد خود بنده این مطالب کاملاً صادق است.
- اصرار بازجوها به تک نویسی علیه دیگران. آن‌ها از این‌جانب علیه دیگران تک نویس می خواستند و وقتی من نمینوشتم کتکم می زدند. می نوشتم باز هم کتکم میزدند که تو نوشته‌ای ولی همه‌اش را ننوشته ای! و با اعصاب و روان من بازی می کردند.
- از جمله کارهایی که بازجوها میکردند نگهداری این‌جانب در کنار دیوار بصورت ایستاده تا ساعت‌های متمادی بود. کتک کاری ، زدن با سیلی، پس گردنی، لگد و مشت به شکم و سایر اعضای بدنم به طوری که بنده در دو مرحله دچار خون ریزی شدم و چندین روز خون ریزی ادامه داشت. در آن ایام هر چه اصرار می‌کردم مرا به پزشک و دکتر نشان بدهند تا معاینه کنند آن‌ها به بهانه اینکه بند ۲۴۰ پزشک ندارد ( آنموقع بند ۲۴۰ فاقد پزشک و بهداری بود و بیماران را برای معاینه به یند ۲۰۹ می بردند) از رسیدگی پزشکی طفره می رفتند.
- بازجوها سناریویی نوشته بودند و حسب سناریوی آن‌ها بنده باید در مورد مسائل بهینه سازی مصرف سوخت علیه هاشمی و خودم اقرار می نمودم و این کار را با شکنجه از من طلب می کردند. یکی از بازجویان بارها گلوی مرا می فشرد، در حدی که بیهوش میشدم و با کتک و لگد مرا شکنجه می نمود.
- فرو کردن سرم در چاه توالت و آزار جنسی و روحی در این زمینه.
- محروم کردن بنده از داشتن وکیل و سایر حقوق قانونی در مرحله اول دادگاه و تجدید نظر و دخالت آن‌ها در متن ها و پاسخ‌ها یی که به دادگاه می نوشتم. زیرا در موقع صدور حکم بنده هنوز در ۲۴۰ زندانی بودم. اتهام داشتن انحرافات اخلاقی توسط وکیلم آقای علیزاده طباطبایی مبنی بر اینکه وی دچار انحرافات اخلاقی است! و اعلام اینکه او دچار انحرافات جنسی و مانع شدن از پذیرش وکالت بنده توسط نامبرده و هر وکیل دیگر.
- جلوگیری از کارشناسی شدن ادعاهای مالی علیه بنده و مهدی هاشمی توسط دادگاه اولیه و تجدید نظر و صدور حکم ناروا در این زمینه.
- جنگ روانی با بنده و اعزام افراد متفاوت به درب سلول من و سئوال اینکه بازجوی شما کیست؟ که نقش همه آن‌ها ترساندن بنده از بازجوی وحشی و بیرحمی که دارم بود که مسائل از این بخش بسیار مفصل است.
- توهین و تحقیر بنده نزد همبندان و دوستانم که در سلولهای دیگر بودند و توهین و تحقیر آن‌ها نزد بنده و شکستن و خرد کردن شخصیت و غرور بنده و سایرین.
- توهین و تحقیر و اتهام بستن به همسرم و دخترانم که بسیار مرا عذاب می‌داد و شرح مفصلی دارد که در این نامه نمی گنجد.
- کتک کاری بنده در نزد دیگران و کتک کاری دیگران در نزد من.
- دادن فحش های رکیک و ناموسی و عدم توجه آن‌ها به سوابق و شخصیت این‌جانب ، به هر حال بنده شش سال از فرماندهان دفاع مقدس و جنگ بوده‌ام و رئیس ستاد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان تهران (‌منطقه ۱۰ ) و همچنین حدود شش سال فرماندار شهرستان ورامین و هفت سال مدیر کل سیاسی دفتر رئیس جمهوری در زمان آقایان هاشمی و خاتمی بودم . مدتی نیز مشاور سیاسی نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشتم. آن‌ها بدون توجه به سوابق و خدمات بنده بسیار سخیف و بی ادبانه و رفتار می کردند.
- نگهداری طولانی مدت بنده در انفرادی ۱۳۸ روز در ۲۴۰ و در مرحله دوم نگهداری بنده به مدت ۱۰۰ روز به اتفاق یکی دیگر از متهمان بدون هر گرونه بازجویی. در مجموع ۸ ماه از دوران بنده در ۲۴۰ بوده‌ام که چهار ماه نیم آن انفرادی بود.
- تحقیر نمودن بنده در نزد فرزندان و همسرم و طرح اینکه اگر شما بدانید چه پدر و یا همسر فاسدی دارید ، یک روز هم با او زندگی نمی کنید! به هر روش در جهت ایجاد اختلاف و بدبینی خانوادگی که کاری غیر شرعی و انسانی است.
- اتهام بستن و دروغ گفتن در مورد خانواده‌ام و اینکه ما می‌خواهیم تو را آزاد کنیم آما آن‌ها با بی بی سی مصاحبه کرده‌اند و نمی‌گذارند تو را آزاد کنیم ، این در حالی است که تا کنون خانواده بنده حتی با رسانه‌های داخلی هم مصاحبه نکرده اند چه رسد به رسانه‌های خارجی و بی بی سی.
- شکنجه روحی من از طریق بردن بنده به سلول دیگران و افرادی که در حال بازجویی بودند ، از جمله آقای سید علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی ، الویری ، ابو طالبی، هدایت الله آقایی ، محمد رضا نوربخش و … که باعث آزار روحی و روانی من می شد.
- تحقیر بنده از طریق تراشیدن ریشم و نگهداری سیبیل هایم و تشبیه کردن بنده به هنرپیشه های فیلم‌های سینمایی خارجی و خندیدن و تحقیر کردن دسته‌جمعی.
- تهدید کردن خانواده‌ام در حین مکالمه با خانوده ام و دخالت هایی که در حین تماسها و تهدید آن‌ها به دستگیری و غیره.
- قطع کردن مکرر تلفن هایم در حین تماس با خانواده و شکنجه روحی به خودم و خانواده‌ام.
- فحاشی های بسیاری که از بیان آن‌ها شرم دارم.
- اعلام اینکه هاشمی منتظری دوم است و تو هم سید مهدی هاشمی هستی و باید اعدام شوی و وعده اعدام هاشمی به دستور مقام معظم رهبری !!
- ایراد تهمت بر انداز و ضد انقلاب به بنده در حالیکه از همه آن‌ها، سابقه حضورم در جبهه و دفاع مقدس و صحنه‌های انقلاب اسلامی بیشتر بوده ولی آن‌ها میراث خواران خود را محرم انقلاب کرده بودند و دیگران و بنده را نامحرم و ضد انقلاب می نامیدند.
- آن‌ها نیروهای خودسری بودند، بنده را تهدید به مرگ می کردند حتی اگر دادگاه در مورد من حکم اعدام صادر نکند! اعلام میدارم خود و خانواده‌ام از دست آن‌ها امنیت نداریم ، آن‌ها اعلام کردند اگر روزی آزاد شوی ما تو را از بین می بریم ! زیرا از نظر آن‌ها بنده مفسد فی الارض هستم.
- و اما داستان بازجویی ها هم تاثر برانگیز است، که در این مجال نمی گنجد، آن‌ها در برابر فشارهایشان با قسم دادن به خدا و پیامبر از سوی این‌جانب رو برو میشدند ولی در کمال تعجب آن‌ها مقدسات را مسخره میکردند و از توهین به مقدسات ابایی نداشتند.
- موضوع مهم بعدی اعترافات بنده بود که آن‌ها با زور اعتراف میگرفتند و با کتک و فخاشی، اعترافات چندین مرحله بود، همراه با نوشتن اقاریر و تهیه فیلم.
- توهین های آن‌ها به خانواده بسیار تاثربرانگیز بود، زیرا وقتی همسر آقای هاشمی به همسر و دخترانم تعارف کرده بودند که به اتفاق آن‌ها برای نیمه شعبان به مشهد بروند، بازجوها توهین می کردند که پسران هاشمی …. قصد سو ء به خانواده ات دارند!
- در تمام دورانی که بنده در ۲۴۰ بودم در انفرادی که چهار ماه نیم طول کشید، آن‌ها مرا از دیدن پزشک محروم کردند، در حالیکه بنده بیماری قلبی دارم و از گذشته تحت نظر پزشک بودم ، بیش از پانزده بار در مدت زندان در حین بازجویی ها و پس از آن بی‌هوش شدم که محل تأمل جدی است.
در خصوص اثبات ادعاهای خودم برای رسیدن به حقیقت می توانیم مطالب ذکر شده را با بازجوهایم رو در رو کنم و یا از سایر متهمان که بعضا مثل من اذیت و آزار دیده اند کمک بگیرم و آن‌ها را معرفی کنم که رویه بازجوها مشخص شود. هر چند معتقدم هیچ‌کس را به اندازه بنده مورد فشار قرار ندادند، زیرا آن‌ها با آقای هاشمی رفسنحانی عداوت داشتند و بنده بدلیل ارتباطم با آقای هاشمی مورد فشار و شکنجه شدید آقایان بودم .
در مورد اتهامات خود، پیشنهاد دارم ، کار کارشناسی صورت پذیرد.
بخش مالی که ده سال حکم برایم صادر کرده‌اند فاقد کارشناسی رسمی است و هیچ کارشناسی مالی آنرا تائید نکرده مگر با فشار و تهدید از افراد اقرار گرفته‌اند و اقاریری که زیر فشار و شکنجه بدست بیاید ارزشی ندارد!
تشکیل یک دادگاه غیر سیاسی و اعمال ماده ۱۸ در مورد بنده و سایر متهمین مرتبط با پرونده بنده تقاضای اصلی حقیر است که امیدوارم با آن موافقت فرموده و در محیطی حقوقی و قانونی به پرونده بنده رسیدگی شوند و نه در محیطی سیاسی و با پیش‌داوری‌های آنچنانی.
اینک که این نامه را بحضور عالی مرقوم می دارم ، چند روزی است که از سی سی یو خارج شده‌ام و هنوز معالجاتم به پایان نرسیده ، گاهی بیهوش می شوم، بدلیل کابوس های شبانه !
پزشکان به لحاظ روحی نگران وضعیت حقیر هستند لذا خواهشمند است دستور فرمائید تا بهبودی کامل با مرخصی این‌جانب موافقت گردد، زیرا محیط زندان برایم نگران کننده و استرس آور است.
ضمناً مدارک پزشکی که اخیراً در سی سی یو و بیمارستان بودم و نظرات پزشکان و همچنین لایجه دفاعیه وکیلم که برای تجدید نظر نوشته و هیچ گاه مطالعه نشد، به ضمیمه تقدیم می گردد.
حمزه کرمی
۸۹/۵/۱۱

مادر شهید شبنم سهرابی: چه بگویم که نشان دهد چقدر زجر کشیده ایم؟

شبنم سهرابی زن جوانی است که ششم دی ماه و در جریان راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیرگرفته شد و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید، پس از گذشت نه ماه خانواده وی هنوز موفق به پیگیری پرونده کشته شدن این زن سی و چهارساله نشده اند.  

نیروی انتظامی در همان ایام عاشورا، از شبنم سهرابی به عنوان یک «زن ناشناس» یاد کرد که به گفته آنان در اثر تصادف جان باخته بود و پس از آن نیز به خانواده این  شهید اجازه طرح شکایت و پیگیری چگونگی ماجرای له شدن این زن جوان زیر چرخ های خودروی نیروی انتظامی را ندادند.

علی رغم آنکه در رسانه های هوادار دولت به کرات مطرح شده است که جنبش سبز، متعلق به طبقه متوسط و بالای شهری جامعه ایرانی است، شبنم سهرابی مانند برخی دیگر از کشته شدگان راهپیمایی های اعتراضی بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران به قشر کم درآمد و جنوب شهر تهران تعلق دارد .

مادر این شهید عاشورا در عین حال که در یک آپارتمان پنجاه متری محقر در جنوب شهر تهران زندگی می کند به گفته خودش هیچ مایل نیست تا برای گرفتن دیه اقدام کند و باور دارد که برای او پاسخگویی مسولان به اینکه قاتل فرزند او چه کسی بوده است به مراتب ارزشمند تر از آن است که درخواست پول خون فرزندش را بدهد.

مادر شبنم سهرابی در یک گفتگوی تلفنی با جرس شرحی مختصر از پیگیری های چندین ماهه خود در نهادهای قضایی کشور برای روشن شدن ابعاد پنهان پرونده مرگ فرزندش می دهد و می گوید: به من می گویند که شاهد بیاورید تا شهادت دهد که فرزند شما توسط ماشین نیروی انتظامی کشته شده است و از طرفی می شنویم که کسانی که شهادت داده اند را به زندان محکوم کرده اند.

متن کامل گفتگوی جرس با مادر شهید شبنم سهرابی در پی می آید:

خانم سهرابی، هشت ماه گذشت از روزی که شبنم در راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد و سپس جان باخت، در این هشت ماه مهمترین نتیجه پیگیری های شما به عنوان یک مادر چه بوده است؟

مهمترین نتیجه ای که گرفتم این است که ما خیلی تنهاییم و هیچ مسوولی حاضر نیست جواب این همه دردی که کشیده ایم  را بدهد. وقتی فکرش را می کنم که داریم به سالگرد دخترم نزدیک می شویم ولی من نتوانستم هیچ کاری برایش بکنم، خجالت می کشم. هم از دخترم و هم از نگین نوه هفت ساله ام که هر روز سراغ مادرش را از من می گیرد، خجالت می کشم.

شما مشخصا به چه جاهایی برای پیگیری مراجعه کرده اید و چه جوابی به شما دادند؟

اول که رفتم کلانتری محل در شادمان برای تشکیل پرونده که گفتند باید بروید اداره آگهی حبیب اللهی، بعد رفتم جنایی، آنجا گفتند پرونده به دادستان ارجاع شده است، به هر جا که می رویم طوری برخورد می کنند انگار هیچ خبری ندارند . یعنی گاهی می گفتند بروید ما خودمان با شما تماس می گیریم که در این هشت ماه، هیچ کسی با ما تماس نگرفت با این که شماره تلفن ما را هم داشتند.   گاهی وقت ها هم می گویند شما که شاکی هستید، سندی دارید از کشته شدن دخترتان. بروید شاهد بیاورید، بروید فیلم را بیاورید.

کسی را  پیدا کرده اید که حاضر باشد به عنوان شاهد در دادگاه بیاید  و در مورد صحنه کشته شدن دخترتان اظهار نظر کند؟

دو تا فیلم از نحوه کشته شدن دخترم توسط خودروی نیروی انتظامی توسط مردم تهیه شده است که به عنوان شاهد و سند وجود دارد و همه دنیا این  فیلم را دیده اند ولی به من می گویند برو فیلم را بیاور.  من وقتی در کوچه و خیابان، در اتوبوس، پارک و خیلی جاها گاهی وقت ها با مردم درددل می کنم همه می گویند آن فیلم را دیده اند. مردم شبنم را روی دست بلند کرده اند و دخترم دست هایش را بالا برده بود و به  سمت جمعیت ناله می کرد...اینها دل مرا آتش می زند. من این فیلم را کجا ببرم؟ جایی که شنیده ام حتی   کسانی که به عنوان شاهد در مورد کشته شدن شهدای روز عاشورا اظهارنظر کرده اند را به زندان محکوم کرده اند؟ خب اگر شاهدی بیاید به ما کمک کند، نمی داند چه بلایی سرش می آید. برای همین می گویم ما تنهاییم چون مردم می ترسند و نگران هستند که اگر کمکی هم به ما بکنند، زندانی شوند، خطری برایشان به وجود بیاید. صدایم را فقط باید به خدا برسانم اینجا دیگر نمی شود کاری کرد...

یعنی برگه پزشکی قانونی هم هیچ کمکی به شما در پیگیری برونده نکرد؟

نه، چون در برگه پزشکی قانونی ننوشته اند که ماشین نیروی انتظامی از روی بدن دخترم گذشت و تمام تن و صورت و دست هایش را له و کبود کرد. وقتی می نویسند یک زن ناشناس، دیگر نمی نویسند که باتوم خورد یا سرش به جدول خورد یا چه اتفاقی افتاد فقط نوشته اند در اثر اصابت با جسم سخت کشته شد. و این خیلی تلخ است  که  حاضر نیستند  به ما بگویند این جسم، اسمش چه بود، جسم سخت همان ماشین نیروی انتظامی است؟ ما در یک کشور اسلامی از نیروی انتظامی توقع داریم حافظ جان و مال و امنیت مردم باشند نه اینکه چنین بلایی سرمان بیاورند و بعد هم بگویند ناشناس بوده و تصادف کرده و بعد از هشت ماه هم هیچ جوابی به ما ندهند.

آیا وکیل گرفته اید تا در پیگیری پرونده شما را یاری کند؟

من با دو وکیل صحبت کرده ام ولی می گویند به آنها اجازه ورود به این پرونده را نداده اند و آنها نمی توانند وکالت را قبول کنند.

مردم ، مسولان، نمایندگان موسوی و کروبی هم به سراغ شما و دختر هفت ساله خانم شبنم سهرابی نیامده اند تا شما را در پیگیری پرونده یاری دهند و یا دلجویی کنند؟

 چرا، در روزهای نخست، کسانی نمایندگانی از طرف آنها  به خانه ما آمدند، همراهی کردند، کمک کردند، دلجویی کردند و حتی نگین  گاهی وقت ها سراغ کسانی را می گیرد که برایش عروسک آورده بودند.  ولی مگر آنها چقدر می توانند وقت بگذارند؟ فقط دختر من تنها کسی نبود که کشته شد، ما هم منزل مان را جابجا کرده ایم.

می توانم بپرسم دلیل جابجایی منزل شما چه بود؟

در این محله مگر می شد زندگی کرد؟ تمام مغازه ها و فروشگاه ها همه برایم خاطرات دخترم را زنده می کرد، سخت است زندگی کردن در جایی که تمام مدت با دخترم به آنجا می رفتم.

آیا تا کنون با خانواده شهدای دیگر امکان تماس یا ارتباط داشته اید؟

 وقتی می روم دادسرا برای پیگیری پرونده دخترم، خانواده زندانیان سیاسی را آنجا می بینم اما خانواده های کسانی که کشته شده اند را ندیده ام. من رفتم سر خاک سهراب و خیلی گریه کردم. گفتم جوان است بروم پیدا کنم کجا دفن شده است.  سهراب با همان پیشانی بند سبز که روی سرش بسته بود، دل آدم به درد می آید، جوان کشته شد .

نوه هفت ساله شما در چه شرایطی است؟

  نگین باید امسال به مدرسه برود، باور کنید این بچه معصوم  دچار بیماری افسردگی شده است، می ترسد برود مدرسه و همیشه می گوید از مدرسه بدم می آید، من با یک بچه هفت ساله ای که مدام سراغ مادرش را از من می گیرد چه می توانم بگویم، می گوید من اگر بروم مدرسه همه مرا می زنند. به نوه ام گفته ام مادرش رفته است بهشت ولی تا کی می شود به او دروغ گفت...سخت است.

از هلال احمر و یا دولت کسی سراغ شما نیامد؟

نه . می ترسند اگر به سراغ ما بیایند، مردم بگویند پس آنها مسولیت کشته شدن دخترم را به عهده گرفته اند، برای همین اصلا کسی سراغی از ما نگرفت، برای من دخترم شهید همین مردم است و من توی دلم او را شهید می دانم. به من می گویند، دیگر نگو دخترت رفته در اعتراض خیابانی و کشته شده. این پرونده را باز نکن و حرف نزن. هیچ ایرادی ندارد که  مسولان و یا دولت اصلا ما را به عنوان یک شهروند ایرانی نمی بینند، بالاخره خدا این دردهای ما را می بیند و خودش به داد ما که این همه مدت بی پناه مانده ایم و صدای ما به هیچ جا نمی رسد خواهد رسید. ماه رمضان که ماه نور است،  در یک کشور اسلامی کسی سراغ یک دختر هفت ساله نیامد که ببیند این دختر چرا هشت ماه چشم اش به در مانده است، من چه بگویم که نشان دهد چقدر زجر کشیده ایم در نبود دخترم.

و اما حرف آخرتان؟

خدا می داند، بعد از رفتن دخترم، از روز عاشورا تا امروز، دنیا برایم جهنم شده است. مهم نیست که دخترم را نه به عنوان شهید قبول کرده اند و نه هیچ جوابی به ما می دهند، خدا خودش مدال شهادت را به دخترم داده است. من فقط دلم برای نوه ام می سوزد که هنوز چشم به راه است و گاهی وقت ها با دیدن کسانی که با او مهربانی می کنند، کمی احساس آرامش می کند و بعد آنقدر احساس تنهایی می کند که سراغ شان را از من می گیرد. من هم هنوز امید دارم و هربار می روم دنبال کار دخترم تا شرمنده او نباشم. دخترم ماه محرم را تمام نکرد، آرزو می کنم همان بلایی که بر سر دخترم آورده اند بر سر خودشان بیاید و ماه رمضان را تمام نکنند تا بفهمند ما چه کشیده ایم

اظهارات احمد قابل در مورد اعدامهای اخیر در زندان وکیل آباد

خانواده قربانیان هنگام تحویل جنازه تعداد اعدامی ها را در فرم ها خوانده اند
مقامات قضایی در زندان وکیل آباد مشهد طی چند ماه گذشته بیش از صد نفر که اکثریت قریب به اتفاق آنها محکومان موادمخدری بوده اند را اعدام کرده اند و این اعدام ها همچنان ادامه دارد.


اظهارات احمد قابل در مورد اعدامهای اخیر در زندان وکیل آباد

جرس:

به گزارش کمپین بین المللی حقوق بشردر ایران، یک منبع موثق با اعلام این خبر گفت:هر هفته ده ها نفر از محکومان به اعدام که اکثریت قریب به اتفاق آنها جرائم مربوط به مواد مخدر دارند در زندان وکیل آباد مشهد به دار آویخته می شوند، چهار شنبه گذشته ۶۸ نفر اعدام شدند و طی هفته های آتی هم گفته شده که اعدام ها ادامه خواهد داشت.
به گفته وی محکومان به اعدام در زندان وکیل آبادمشهد در پنج بندسالن های ۱۰۱، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۰۴ و نیز بند قرنطیه بالغ بر صدها نفر هستند.
منبع یاد شده به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که اخیرا صادق لاریجانی نامه ای به آیت الله خامنه ای رهبر ایران نوشته و درخصوص محکومان به اعدام کسب تکلیف کرده است.
احمد قابل، پژوهشگر دینی و از شاگردان آیت الله منتظری که خرداد ماه ۸۹ پس از مراسم تشییع استادش در نیشابور بازداشت و پس از تحمل ۱۷۰ روز زندان آزاد شد، در این باره می گوید: من هیچکدام از زندانی ها را از نزدیک ندیدم و مثل بقیه از لای پنجره و در سرک نمی کشیدم اما خبرها را می شنیدم. سربازان زندان هم مثل من و شما انسان هستند و خبرها را به هم منتقل می کنند. طی اخباری که آنها به هنگام هواخوری می دادند ما شاهد اعدام ۵۰ نفر در همان ۱۷۰ روز بودیم.
وی به کمپین گفت خبری از اعدام زیر ۱۸ ساله ها ندارد اما به خاطر می آورد که به گفته نگهبانان زندان، دو جوان ۱۸ ساله در بین آن ۵۰ نفر زندانی مشهد وجود داشته اند.
این پژوهشگر دینی ادامه داد: بند ۶/۱ جایی که ما بودیم، علاوه بر اینکه محل نگهداری زندانی های دراز مدت بود سوییت هایی هم داشت که اعدامیان را چند ساعت قبل از اعدامشان به آنجا می آورند و شرایط چنان تغییر می کرد که همه متوجه می شدند که یک اعدامی در بند است. به طوری که همه درها بسته می شد، اگر زمان تماس تلفنی بود تلفن ها قطع می شدند و حتی تردد سایر مسوولان زندان هم ممنوع می شد چرا که بند ۶/۱ مستقیم زیر نظر حفاظت زندان اداره می شد.
احمد قابل در خصوص خبر منتشر شده در روزهای گذشته مبنی بر اعدام ۷۰ نفر گفت: من در این خصوص تحقیق مجزایی نداشته ام و این خبر را در رسانه ها خوانده ام. متاسفانه به هم بندان پیشینم هم دسترسی ندارم و تنها می دانم که خانواده قربانیان هنگام تحویل جنازه این رقم را در فرمها خوانده اند اما این را می دانم که می توان به قاعده آن را پذیرفت و ظاهرا جایی برای انکار وجود ندارد. به هر حال ماموران زندان و سایر زندانیان بخشی از این جامعه اند و اخبار این چنینی سینه به سینه پخش می شوند. خصوصا که اتفاقاتی از این دست در کشور ما کم رخ نداده است.
احمد قابل درخصوص اینکه آیا چنین تعداد زیادی از زندانیان می توانند در زندان با حکم اعدام وجود داشته باشند به کمپین گفت: یک امر بسیار متداولی در زندان وجود دارد که افراد مدت ها در زندان به سر می برند در حالیکه حکم اعدام دارند.
وی افزود: افرادی که متهم به قتل هستند به اعدام محکوم می شوند اما زمانی به خانواده شان داده می شود تا به دنبال جلب عفو خانواده مقتول باشند و اعدام را با دیه جابجا کنند. همچنین، کسانی هستند که به جرم حمل سلاح غیرقانونی به اعدام محکوم هستند اما یک دوران زندان هم دارند که باید پیش از اعدام سرکنند. همین الان که با شما صحبت می کنم صدها نفر در زندان هستند که چند سال است حکم اعدامشان صادر شده است. حتی در همان بند ۶/۱ که ما زندگی می کردیم شخصی بود که به مدت ۱۳ سال برای حمل سلاح غیرقانونی زندانی بود و حکم اعدام داشت. مورد دیگر که به هنگام بازگشت از دادگاه ما را به هم دستبند زده بودند فردی بود با جرم داشتن ۷۰ کیلو کریستال که مدتها زندانی بود و در همان زمان حکم اعدام برایش صادر شده بود.
از سوی دیگر به گفته منبعی که اطلاعاتی را از وضعیت اعدامی های زندان وکیل در اختیار کمپین گذاشته است محل اعدام متهمان محکوم به اعدام در زندان وکیل آباد مشهد بند ۶ است که تحت حفاظت اطلاعات زندان است ومتهمان در دو سری در هر ماه و هر سری تعدادی بین ۳۰ تا چهل نفر به صورت دسته جمعی اعدام شده اند. این منبع به کمپین گفت:” به عنوان مثال در ماه های مهر ۸۸ تا اردیبهشت ۸۹ تقریبا ۱۵۰ نفر اعدام شده اند ولی تنها یک بار اعلام شده که فقط ۵ نفر اعدام شده اند در تاریخ ۱۹ فرودین ۸۹. در حالی که در این تاریخ ۳۵ نفر اعدام شدند که هشت تن از آنها زن بودند.”
از دیگر اطلاعاتی که در این زمینه به کمپین رسیده است می توان به تعداد دفعات اعدام دسته جمعی اشاره کردکه در یک ماه اخیر از دو بار در ماه به چهار بار درماه افزایش پیدا کرده است. گفته می شود تعداد افرادی که اعدام شده اند رقمی بین ۶۰ تا ۷۰ نفر بوده است: “صدها محکوم به اعدام نیز در صف اعدام زندان وکیل آباد مشهد به سر می برند.”
به گفته منبع یاد شده در روزهایی که قراراست اعدام های دسته جمعی صورت گیرد تلفن های زندان وکیل آباد قطع می باشد. بند۱-۶ نیز تلفن عمومی ندارد و زندانی ها هر هفته یک یا دوبار به مدت کوتاه اجازه تلفن دارند.

گزارش تحقیقی سایت نیوزویک: ایران در رتبه ۷۹ در میان ۱۰۰ کشور جهان

ناهید حسینی
هفته گذشته سایت مجله نیوزویک، گزارشی تحقیقی از ۱۰۰ کشور جهان به چاپ رسانده و به ترتیب لیستی از کشورهای برتر دنیا رادر زمینه های مختلف منتشر کرده بود. شاخص انتخاب این کشورها بر اساس سطح آموزش، بهداشت، کیفیت زندگی، پویایی اقتصادی و محیط زیست بوده است. از بین ۱۰۰ کشور لیست شده ۱۰ کشور به عنوان برترین کشورهای دنیا انتخاب شده اند. با کمال تأسف ایران در بین این ۱۰۰ کشور مقام ۷۹ را به خود اختصاص داده است.
۱۰ کشور اول دنیا:
۱. فنلاند
۲. سوییس
۳. سوئد
۴. استرالیا
۵. لوگزامبورک
۶. نروژ
۷. کانادا
۸. هلند
۹. ژاپن
۱۰. دانمارک

فنلاند بهترین کشور کوچک دنیا دارای بهترین سیستم آموزشی است. دانش آموزان فنلاند از نظر علوم و ریاضی مقام اول را در سال ۲۰۰۶ در دنیا(OECD) بخود اختصاص دادند. کودکان در محیط آرام مدرسه در حالیکه پوشیدن کفش اختیاری است در کنار معلمانی با مدرک فوق لیسانس به یادگیری مشغول هستند، بطور طبیعی یک نفر از سه نفر دانش آموز در سال از نعمت کمکهای فردی آموزگاران برخوردار می باشد.
یکی از دلایل بالاترین بودن در این ارزیابی، توجه به سیستم آموزشی است که نه تنها امکانات مجانی برای تحصیل، همگانی است بلکه توجه ویژه به توانایی ها و استعداد های فردی هر دانش آموز نیز جای خاص خود رادارد. فنلاند یکی از پنج کشور دنیاست که در آن بیسواد وجود ندارد. میزان متوسط طول عمر۷۲ سال است، و ۹۹% مردم از بیمه همگانی استفاده میکنند. معیارهای دیگر بالا بودن سطح بهداشت، امنیت، آزادی و طبیعت زیبای فنلاند، این کشور را به عروس کشورهای دنیا ارتقاء داده است.
در این ارزیابی جهانی به ویژگی های سه کشور دیگر یعنی استرالیا، ژاپن و سوئد اشاراتی شده است. استرالیا با پائین بودن رشد بیکاری حدود ۵.۶ در صد در سال ۲۰۰۹ دارای سالمترین وضعیت اقتصادی در دوران رکود کنونی جهانی است. ژاپن گذشته از پیشرفت تولیدات صنعتی، سالمترین افراد را در جامعه جهانی نیز دارد، بطوریکه طول متوسط عمر در ژاپن ۸۲ و طول متوسط عمر زنان ۸۶ سالگی است که طولانی ترین طول عمر زنان در دنیاست و این شاید به دلیل کمی استفاده از دارو، رژیم صحیح غذایی، آموزش درست بهداشت و سلامتی و بالا بودن سطح استاندارد زندگی باشد.
سؤئد، کشوری است که حدود ۲۰۰ سال در هیچ جنگی شرکت نداشته است و تنها در سال ۱۹۹۵ وارد اتحادیه اروپا شده ولی هنوز فاصله خود را تا حدی حفظ کرده جزء سه کشوری در دنیاست که کمترین فساد اقتصادی را بهمراه دارد. آزادی بیان و آزادی مذهب تضمین شده است و تأمین مادی نیز پشتوانه آنست، و شاید این وسعت آزادی باعث شرکت ۸۰% از مردم در انتخابات می باشد. در سوئد ۹۹% مردم با سواد هستند و ۹۲.۸% مردم تحت پوشش بیمه همگانی قرار دارند. طول متوسط عمر ۷۴ سال است.
در این تحقیق دو کشور قدرتمند دنیا یعنی آمریکا و بریتانیا جایگاه یازدهم و چهاردهم را به خود اختصاص دادند. ایران در مقام ۷۹ قرار گرفته است. از جمعیت ۶۷ میلیونی حدود ۷۷.۲ % با سواد هستند. میزان مشارکت سیاسی ۳.۳% می باشد که به علت ارزیابی کیفیتی از رأی دهندگان انتخابات ملی و میزان شرکت شهروندان در سیاست موجود از ۱۰ امتیاز، ایران فقط ۳ امتیازمیگیرد. (EIN Democracy Index). طول عمر متوسط در ایران ۶۱ سالگی است.
نکته قابل توجه در این گزارش تحقیقی جای خالی کشور ایسلند بود که شاید به دلیل ویرانی های ناشی از آتشفشانی امسال، اسم این کشور نسبتا خوب به دست فراموشی سپرده شده است.

امت خامنه ای اقدام به رنگ پاشی درب خانه آیت الله دستغیب کردند (همراه عکس)

پس از سخنرانی حضرت آیت الله دستغیب در مسجد قبا وبازتاب آن در رسانه ها، امروز حوالی ساعت ۲:۳۰ بامداد روز چهارشنبه چند نفر موتورسوار که با کاسکت خود را پوشانده بودند اقدام به رنگ پاشی بر روی درب خانه معظم له کردند و به سرعت متواری شدند. در فیلمهای مشاهده شده از طریق دوربینهای مدار بسته، اینطور بدست آمد که این افراد همان کسانی بودند که با رنگ پاشی بر روی تابلوی مرجع عالیقدر آنجا را هتک کردند. به گزارش حدیث سرو پیش از این تجمعی پس از نماز جمعه شیراز بر علیه آیت الله دستغیب صورت گرفت؛ روز دوشنبه هم روبروی استانداری شیراز تجمعی در اعتراض به مواضع ایشان صورت می گیرد که با سخنان فرماندار شیراز مبنی بر حمایت از حاکمیت به پایان می رسد. استاندار فارس هم در جلسه ای که با مدیران دستگاههای اجرایی داشته است با اشاره به برخی اظهار نظرها در خصوص جایگاه ولایت فقیه، حضرت آیت الله دستغیب را توصیه می کنند به اینکه پخته تر صحبت کنند. البته استاندار فارس با اشاره به اینکه برای این افراد باب توبه باز است گفت: اگر کسانی اظهار نظر کرده اند با سعه صدر مردم فرصت دارند تا خطای خود را در معرض بخشش قرار دهند.

aa

تخريب مقبره رضا شاه توسط صادق خلخالی

راديو فردا روزانه برنامه ای برای بازخوانی تاريخ سی ساله جمهوری اسلامی ايران ارايه می کند. روز سوم شهريور ماه اختصاص دارد به تخريب مقبره رضا شاه توسط صادق خلخالی در سال ۱۳۵۸.

برای امروز چه مناسبتی را در تاريخ جمهوری اسلامی در نظر گرفتيد؟

امروز سوم شهريور در تاريخ معاصر ايران سالروز ورود نيروهای متفقين به ايران در جريان جنگ جهانی دوم در سال ۱۳۲۰ است که البته اين مناسبت در اولين سال پيروزی انقلاب ۱۳۵۷ و در اولين سال استقرار جمهوری اسلامی بهانه ای شد برای حمله به قبر رضا شاه در شهر ری و تخريب اين مقبره که صرف نظر از قضاوت منفی يا مثبتی که در تاريخ ما نسبت به شخص رضا شاه وجود داشته ، نفس اقدام جمهوری اسلامی و آيت الله صادق خلخالی در اين مورد جای بررسی دارد.

آقای خلخالی اون موقع چکاره بودند که اين کار را انجام دادند؟

شيخ صادق خلخالی در آن موقع حاکم شرع دادگاه های انقلاب بودند که در سال ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸ از نظر ميزان قدرت و نفوذ در سلسله مراتب تصميم گيری نظام جديد ايران ، از قدرت و نفوذ فوق العاده زيادی برخوردار بودند.ضمن اينکه بشدت مورد اعتماد شخص اول مملکت يعنی آيت الله خمينی بود .

خوب با چه توجيه يا هدفی مقبره رضا شاه تخريب شد ؟
ظاهر قضيه اين بود که اتحاديه انجن های اسلامی شهر ری اطلاعيه ای داده بود و گفته بود سوم شهريور يعنی سالروز عزل رضا شاه از قدرت و خروج وی از ايران ، بهترين کار اين است که حمله کنيم و قبر رضا شاه را تخريب کنيم .ولی خود خلخالی بعد ها گفت چون آن موقع محمد رضا شاه به مصر رفته بود ما می خواستيم با اين اقدام طرفداران بازگشت نظام سلطنتی را مايوس کنيم و در حضور آيت الله خمينی اين مساله را مطرح کرديم و او هم موافقت کرد.

و آيا جز شخص صادق خلخالی فرد ديگری هم در اين تصميم دخالت داشت ؟

بله مستقيم از شخص آيت الله خمينی هم استعلام کرده بودند و آيت الله خمينی گفته بود برجستگی قبر را از بين ببريد و عباس دوزدوزانی فرمانده وقت سپاه هم امکانات کار را داده بودند

 آقای خلخالی و همراهانش چکار کردند؟

آنجا سه قبر بود. قبر رضا شاه ، قبر عليرضا پهلوی برادر محمد رضا شاه که در جريان سانحه هوايی کشته شد و قبرحسنعلی منصور نخست وزير اوايل دهه ۴۰ که توسط اعضای جمعيت های موتلفه ترور شد . قبر رضا شاه چون يک سنگ و بتن سنگين چند تنی داشت ، لودر و کمپرسور آوردند و در اطراف سنگ قبر شيارهای عميقی بوجود آوردند اما به علت سنگينی سنگ و بتن قبر که حدود ۱۰ تا ۱۵ تن وزن داشت ، مجبور شدند که جرثقيل هم بياورند و کار تخريب حدود ۲۰ روز طول کشيد(مشروح اين اقدامات و نحوه تصميم گيری در اين باره در دو جلدکتاب خاطرات شيخ صادق خلخالی ذکر شده است)

در آن موقع چه ارزيابی از اين اقدام آقای خلخالی در بين مردم وجود داشت ؟


خوب در فضای خاص سال ۱۳۵۸ به همان اندازه که مخالفان حکومت سلطنتی از اين اقدام خوشحال شدند ، طرفداران خاندان سلطنتی از اين واقعه خشمگين و آزرده شدند. ضمن اينکه افرادی هم بودند که به هر حال و فارغ از معادلات سياسی ، توهين به اموات و قبور آنها را در عرف ايرانيان قابل نکوش می دانستند

 جمع بندی شما حالا بعد از گذشت سی سال از اين رويداد چيست؟

ببينيد حالا که از آن سال ها فاصله گرفته ايم می شود گفت سه نگاه به رضا شاه در بين ايرانيان و جامعه ايران رواج دارد . يک نگاه معتقد است رضا شاه بنيانگذار ايران نوين و مدرن در ابتدای قرن بيستم بود و اقدامات رضا شاه ايران را به سمت تجدد سوق داد . ديدگاه دوم که کاملا نگاه متفاوتی به رضا شاه دارد معتقد است که وی يک ديکتاتور تمام عيار بوده که به هيچ وجه عملکرد وی نه تنها قابل دفاع نيست بلکه تماما محکوم است.

ديدگاه سوم بينابين است ودر حالی که خدمات رضا شاه در استقرار نظام آموزشی نوين بويژه در آموزش عالی ، ارتش نوين ، دادگستری نوين و مانند اين ها را شايسته تقدير می داند اما در کنار آن معتقد است که رضا شاه فردی مستبد بوده که آزادی های سياسی را محدود کرده و هيچ منتقدی را تحمل نکرد و اين اقدامات وی قابل قبول نيست .

از طرف ديگردر کنار دفاعياتی که برخی ها از اقدامات شيخ صادق خلخالی در ابتدای انقلاب بعمل می آورند و معتقدند بدون قاطعيت افرادی مثل وی ، حفظ جمهوری اسلامی در آن شرايط ممکن نبوده ولی الان خيلی ها معتقدند که کارهای صادق خلخالی در ابتدای انقلاب مخصوصا در مورد اعدام سريع افرادی که متهم به مخالفت با جمهوری اسلامی بودند کار درستی نبوده واين تندروی ها زخم های عميقی بر جان و روان ايرانيان و جامعه ايران بر جای گذاشته که بسادگی قابل ترميم نيست.

صدای خرد شدن استخوان ظلم از ” اوین” طنین انداز شده است

به گزارش ندای سبز آزادی، این حزب اصلاح طلب نحوه برخورد با زندانیان سیاسی را دلیلی بر شکست کودتاچیان دانست و اضافه کرد: چه دلیلی بر شکست محتوم کودتا از این محکم تر که تمام حیثیت نهادهای امنیتی و نظامی که باید حافظ جان و مال مردم و امنیت عمومی باشد، بی محابا خرج انتقام گیری و عقده گشایی شخصی می شوند و چون توان برخورد عقلی و منطقی ندارند درفش و تیغ بر می کشند و با به زندان انداختن این عزیزان و محروم کردن آنها از بدیهی ترین حقوق یک زندانی می خواهند زبان حق گوی آنها را ببرند و قلم حقیقت نویس آنها را بشکنند.

متن کامل این بیانیه به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

در حالیکه بیش از ده روز از اسارت مجدد مصطفی تاج زاده و بیش از هفت روز از بازگشت عارفانه محمد نوری زاد به زندان می گذرد، اوج قانون شکنی را در رفتار زندانبانان سیاه دل آنها می توان یافت که اولیه ترین حقوق این عزیزان و خانواده بی پناه آنها که چیزی جز اطلاع از وضع این بیگناهان نیست زیر پا می گذارند.

چه دلیلی بر شکست محتوم کودتا از این محکم تر که تمام حیثیت نهادهای امنیتی و نظامی که باید حافظ جان و مال مردم و امنیت عمومی باشد بی محابا خرج انتقام گیری و عقده گشایی شخصی می شوند و چون توان برخورد عقلی و منطقی ندارند درفش و تیغ بر می کشند و با به زندان انداختن این عزیزان و محروم کردن آنها از بدیهی ترین حقوق یک زندانی می خواهند زبان حق گوی آنها را ببرند و قلم حقیقت نویس آنها را بشکنند.

چه دلیلی محکمتر از این رفتار در اثبات محو کامل استقلال قوه قضاییه وجود دارد که همه ارکان آن بی رحمانه بازیچه دست بازجویان و مفتشان خدا نشناسی می شود که همراه خویش همه نظام را به ورطه سقوط می اندازند؟

چه دلیلی از این رفتار کودکانه جاهلی بهتر برای نشان دادن اینکه در نظامی که مدعی پیروی از رسول الله(ص) و ائمه اطهار(ع) است اخلاق و عدل و انصاف چون گوی بازی در میدان ظلم گردانده می شود و لگد مال جهل و خود خواهی عده ای از خدا بی خبر می شود که دانسته یا ندانسته پروژه سرنگونی جمهوری اسلامی را به پیش می برند.

اگر هیچ دلیلی بر حقانیت جنبش سبز وجود نداشت جز آنچه بر این دو اسیر سرفراز می رود، کافی بود تا هر انسان منصف وعبرت آموخته تاریخ به یقین برسد که صدای خرد شدن استخوان ظلم از درون اوین طنین انداز شده است.

تاج زاده و نوری زاد دو انسانی هستند که جز حق نگفتند و بر این عهد خود با خدا استوار ایستادند و امروز به مثابه پرچم ایستادگی و صبر جنبش سبز هماره در یاد ما هستند چه بگذارند صدای آنها را بشنویم، چه نگذارند.

جبهه مشارکت ایران اسلامی

مادر شبنم سهرابی: می گویند شاهد بیاورید که دخترتان زیر چرخ های ماشین نیروی انتظامی له شد

شبنم سهرابی زن جوانی است که ششم دی ماه و در جریان راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیرگرفته شد و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسید، پس از گذشت نه ماه خانواده وی هنوز موفق به پیگیری پرونده کشته شدن این زن سی و چهارساله نشده اند.
نیروی انتظامی در همان ایام عاشورا، از شبنم سهرابی به عنوان یک «زن ناشناس» یاد کرد که به گفته آنان در اثر تصادف جان باخته بود و پس از آن نیز به خانواده این شهید اجازه طرح شکایت و پیگیری چگونگی ماجرای له شدن این زن جوان زیر چرخ های خودروی نیروی انتظامی را ندادند.
علی رغم آنکه در رسانه های هوادار دولت به کرات مطرح شده است که جنبش سبز، متعلق به طبقه متوسط و بالای شهری جامعه ایرانی است، شبنم سهرابی مانند برخی دیگر از کشته شدگان راهپیمایی های اعتراضی بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران به قشر کم درآمد و جنوب شهر تهران تعلق دارد .
مادر این شهید عاشورا در عین حال که در یک آپارتمان پنجاه متری محقر در جنوب شهر تهران زندگی می کند به گفته خودش هیچ مایل نیست تا برای گرفتن دیه اقدام کند و باور دارد که برای او پاسخگویی مسولان به اینکه قاتل فرزند او چه کسی بوده است به مراتب ارزشمند تر از آن است که درخواست پول خون فرزندش را بدهد.
مادر شبنم سهرابی در یک گفتگوی تلفنی با جرس شرحی مختصر از پیگیری های چندین ماهه خود در نهادهای قضایی کشور برای روشن شدن ابعاد پنهان پرونده مرگ فرزندش می دهد و می گوید: به من می گویند که شاهد بیاورید تا شهادت دهد که فرزند شما توسط ماشین نیروی انتظامی کشته شده است و از طرفی می شنویم که کسانی که شهادت داده اند را به زندان محکوم کرده اند.
متن کامل گفتگوی جرس با مادر شهید شبنم سهرابی در پی می آید:
خانم سهرابی، هشت ماه گذشت از روزی که شبنم در راهپیمایی روز عاشورا توسط خودروی نیروی انتظامی زیر گرفته شد و سپس جان باخت، در این هشت ماه مهمترین نتیجه پیگیری های شما به عنوان یک مادر چه بوده است؟
مهمترین نتیجه ای که گرفتم این است که ما خیلی تنهاییم و هیچ مسوولی حاضر نیست جواب این همه دردی که کشیده ایم را بدهد. وقتی فکرش را می کنم که داریم به سالگرد دخترم نزدیک می شویم ولی من نتوانستم هیچ کاری برایش بکنم، خجالت می کشم. هم از دخترم و هم از نگین نوه هفت ساله ام که هر روز سراغ مادرش را از من می گیرد، خجالت می کشم.
شما مشخصا به چه جاهایی برای پیگیری مراجعه کرده اید و چه جوابی به شما دادند؟
اول که رفتم کلانتری محل در شادمان برای تشکیل پرونده که گفتند باید بروید اداره آگهی حبیب اللهی، بعد رفتم جنایی، آنجا گفتند پرونده به دادستان ارجاع شده است، به هر جا که می رویم طوری برخورد می کنند انگار هیچ خبری ندارند . یعنی گاهی می گفتند بروید ما خودمان با شما تماس می گیریم که در این هشت ماه، هیچ کسی با ما تماس نگرفت با این که شماره تلفن ما را هم داشتند. گاهی وقت ها هم می گویند شما که شاکی هستید، سندی دارید از کشته شدن دخترتان. بروید شاهد بیاورید، بروید فیلم را بیاورید.
کسی را پیدا کرده اید که حاضر باشد به عنوان شاهد در دادگاه بیاید و در مورد صحنه کشته شدن دخترتان اظهار نظر کند؟
دو تا فیلم از نحوه کشته شدن دخترم توسط خودروی نیروی انتظامی توسط مردم تهیه شده است که به عنوان شاهد و سند وجود دارد و همه دنیا این فیلم را دیده اند ولی به من می گویند برو فیلم را بیاور. من وقتی در کوچه و خیابان، در اتوبوس، پارک و خیلی جاها گاهی وقت ها با مردم درددل می کنم همه می گویند آن فیلم را دیده اند. مردم شبنم را روی دست بلند کرده اند و دخترم دست هایش را بالا برده بود و به سمت جمعیت ناله می کرد…اینها دل مرا آتش می زند. من این فیلم را کجا ببرم؟ جایی که شنیده ام حتی کسانی که به عنوان شاهد در مورد کشته شدن شهدای روز عاشورا اظهارنظر کرده اند را به زندان محکوم کرده اند؟ خب اگر شاهدی بیاید به ما کمک کند، نمی داند چه بلایی سرش می آید. برای همین می گویم ما تنهاییم چون مردم می ترسند و نگران هستند که اگر کمکی هم به ما بکنند، زندانی شوند، خطری برایشان به وجود بیاید. صدایم را فقط باید به خدا برسانم اینجا دیگر نمی شود کاری کرد…
یعنی برگه پزشکی قانونی هم هیچ کمکی به شما در پیگیری برونده نکرد؟
نه، چون در برگه پزشکی قانونی ننوشته اند که ماشین نیروی انتظامی از روی بدن دخترم گذشت و تمام تن و صورت و دست هایش را له و کبود کرد. وقتی می نویسند یک زن ناشناس، دیگر نمی نویسند که باتوم خورد یا سرش به جدول خورد یا چه اتفاقی افتاد فقط نوشته اند در اثر اصابت با جسم سخت کشته شد. و این خیلی تلخ است که حاضر نیستند به ما بگویند این جسم، اسمش چه بود، جسم سخت همان ماشین نیروی انتظامی است؟ ما در یک کشور اسلامی از نیروی انتظامی توقع داریم حافظ جان و مال و امنیت مردم باشند نه اینکه چنین بلایی سرمان بیاورند و بعد هم بگویند ناشناس بوده و تصادف کرده و بعد از هشت ماه هم هیچ جوابی به ما ندهند.
آیا وکیل گرفته اید تا در پیگیری پرونده شما را یاری کند؟
من با دو وکیل صحبت کرده ام ولی می گویند به آنها اجازه ورود به این پرونده را نداده اند و آنها نمی توانند وکالت را قبول کنند.
مردم ، مسولان، نمایندگان موسوی و کروبی هم به سراغ شما و دختر هفت ساله خانم شبنم سهرابی نیامده اند تا شما را در پیگیری پرونده یاری دهند و یا دلجویی کنند؟
چرا، در روزهای نخست، کسانی نمایندگانی از طرف آنها به خانه ما آمدند، همراهی کردند، کمک کردند، دلجویی کردند و حتی نگین گاهی وقت ها سراغ کسانی را می گیرد که برایش عروسک آورده بودند. ولی مگر آنها چقدر می توانند وقت بگذارند؟ فقط دختر من تنها کسی نبود که کشته شد، ما هم منزل مان را جابجا کرده ایم.
می توانم بپرسم دلیل جابجایی منزل شما چه بود؟
در این محله مگر می شد زندگی کرد؟ تمام مغازه ها و فروشگاه ها همه برایم خاطرات دخترم را زنده می کرد، سخت است زندگی کردن در جایی که تمام مدت با دخترم به آنجا می رفتم.
آیا تا کنون با خانواده شهدای دیگر امکان تماس یا ارتباط داشته اید؟
وقتی می روم دادسرا برای پیگیری پرونده دخترم، خانواده زندانیان سیاسی را آنجا می بینم اما خانواده های کسانی که کشته شده اند را ندیده ام. من رفتم سر خاک سهراب و خیلی گریه کردم. گفتم جوان است بروم پیدا کنم کجا دفن شده است. سهراب با همان پیشانی بند سبز که روی سرش بسته بود، دل آدم به درد می آید، جوان کشته شد .
نوه هفت ساله شما در چه شرایطی است؟
نگین باید امسال به مدرسه برود، باور کنید این بچه معصوم دچار بیماری افسردگی شده است، می ترسد برود مدرسه و همیشه می گوید از مدرسه بدم می آید، من با یک بچه هفت ساله ای که مدام سراغ مادرش را از من می گیرد چه می توانم بگویم، می گوید من اگر بروم مدرسه همه مرا می زنند. به نوه ام گفته ام مادرش رفته است بهشت ولی تا کی می شود به او دروغ گفت…سخت است.
از هلال احمر و یا دولت کسی سراغ شما نیامد؟
نه . می ترسند اگر به سراغ ما بیایند، مردم بگویند پس آنها مسولیت کشته شدن دخترم را به عهده گرفته اند، برای همین اصلا کسی سراغی از ما نگرفت، برای من دخترم شهید همین مردم است و من توی دلم او را شهید می دانم. به من می گویند، دیگر نگو دخترت رفته در اعتراض خیابانی و کشته شده. این پرونده را باز نکن و حرف نزن. هیچ ایرادی ندارد که مسولان و یا دولت اصلا ما را به عنوان یک شهروند ایرانی نمی بینند، بالاخره خدا این دردهای ما را می بیند و خودش به داد ما که این همه مدت بی پناه مانده ایم و صدای ما به هیچ جا نمی رسد خواهد رسید. ماه رمضان که ماه نور است، در یک کشور اسلامی کسی سراغ یک دختر هفت ساله نیامد که ببیند این دختر چرا هشت ماه چشم اش به در مانده است، من چه بگویم که نشان دهد چقدر زجر کشیده ایم در نبود دخترم.
و اما حرف آخرتان؟
خدا می داند، بعد از رفتن دخترم، از روز عاشورا تا امروز، دنیا برایم جهنم شده است. مهم نیست که دخترم را نه به عنوان شهید قبول کرده اند و نه هیچ جوابی به ما می دهند، خدا خودش مدال شهادت را به دخترم داده است. من فقط دلم برای نوه ام می سوزد که هنوز چشم به راه است و گاهی وقت ها با دیدن کسانی که با او مهربانی می کنند، کمی احساس آرامش می کند و بعد آنقدر احساس تنهایی می کند که سراغ شان را از من می گیرد. من هم هنوز امید دارم و هربار می روم دنبال کار دخترم تا شرمنده او نباشم. دخترم ماه محرم را تمام نکرد، آرزو می کنم همان بلایی که بر سر دخترم آورده اند بر سر خودشان بیاید و ماه رمضان را تمام نکنند تا بفهمند ما چه کشیده ایم

حضور مهدی کروبی ومهدی خزعلی درجشن تولد تاجرنیا

۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

مجتبي خامنه‌اي و روال رهبرسازي

شهادت غلامعلي حداد عادل در مورد مجتبي خامنه اي (داماد وي) آغاز كننده سازوكار ديگري در روال رهبر سازي در ايران است. وي در شهادت خود بر چهار صفت مجتبي خامنه‌اي تاكيد مي كند، عبادت، زهد، بي گناهي و تدريس درس خارج: «اما جسته و گريخته مي‌دانم كه سالهاست در قم درس خارج تدريس مي‌كند و اوقات خود را در منزل يا به مطالعه فقه و فقاهت مي‌گذارند يا به عبادت. ... من طي سيزده ‌سال گذشته كه با او نسبت پيدا كرده‌ام هنوز صداي بلند او را نشنيده‌ام و گناهي از او نديده‌ام. ... زندگي ايشان به مراتب از زندگي يك كارمند متوسط شهرستاني ساده‌تر است.» (تابناك به نقل از پاسدار اسلام، ۲۸ مرداد ۱۳۸۹) اين سخنان را چگونه بايد در بافت و سياق شرايط امروز سياسي در ايران فهميد؟

فرايند اقناع

پس از شعارهايي كه در اعتراضات مابعد انتخابات دهم رياست جمهوري عليه مجتبي خامنه اي داده شد دستگاه تبليغاتي جمهوري اسلامي چند ماهي تبليغ به نفع مجتبي خامنه‌اي را معلق كرد تا آن شعارها از يادها برود. اما اكنون فضا براي طرح مجدد مجتبي از نگاه كاست حاكم فراهم شده است و فردي مثل حداد عادل كه بدون استمزاج از "آقا" آب هم نمي خورد به دفاع از چهره عمومي مجتبي خامنه اي پرداخته است. انتخاب حداد عادل به سه دليل بوده است: ۱) حضور او در جمع دانشگاهيان از مجراي فرهنگستان و نهادهاي مختلف دانشگاهي، ۲) ارتباط خانوادگي وي با مجتبي خامنه‌اي (داماد وي) كه روايت او را به روايت دست اول تبديل مي كند، و ۳) قدرت او در مجلس و ارتباطش با نيروهاي سنتگراي اقتدارگرا در عين عدم مخالفت با نظامي گرايان.

البته مشخص نيست نقش هاشمي رفسنجاني در دفاع از رهبري خامنه اي پس از مرگ خميني اكنون بر عهده چه كسي در مجلس خبرگان پس از مرگ احتمالي آيت‌الله خامنه اي قرار داده شده است اما حداد عادل به فراهم آوردن زمينه سياسي آن مشغول شده است. داستان‌هايي كه حداد روايتگر آن است با داستان‌هايي كه يكي از خبرگان در جلسه آن پس از مرگ خامنه‌اي خواهد گفت تكميل خواهد شد. بار گذشته نقل قول از خميني براي شايستگي خامنه‌اي براي فقهاي مجلس خبرگان كفايت مي كرد اما اين بار احتمالا به فقهايي كه ارتباطي ويژه با امام زمان دارند يا خواب‌هايي كه ديده شده نيز استناد خواهد شد.

زمينه سازي اجتماعي و حقوقي

حداد عادل در سخنان خود در مورد مجتبي خامنه اي به دو دسته ويژگي‌ها اشاره مي كند كه هر يك متوجه به مقصودي خاص و مخاطباني ويژه هستند. يك دسته ويژگي‌هايي است كه امروز در باندهاي قدرت و سبد راي اقتدارگرايان با جديت در رهبري دنبال مي شوند، مثل ساده زيستي، اهل عبادت بودن و زندگي در حد مردم عادي. در شرايطي كه آقا زاده بودن در عرف سياسي به معناي سوء استفاده از قدرت و برخورداري از رانت‌هاي سياسي و اقتصادي است، حداد عادل مجتبي خامنه اي را نمونه اي خلاف جريان رود معرفي مي كند.

يكي از اين ويژگي‌هاي ذكر شده، گناه نكردن مجتبي خامنه ي است كه با نظر اخير مصباح يزدي، وي را به مقام معصوميت نيز ارتقا مي دهد: «هر چند عصمت چهارده معصوم توسط خدا تضمين شده است اما اين به معناي معصوم نبودن ديگران نيست.» (آفتاب نيوز، ۲۸ مرداد ۱۳۸۹)

دسته ديگر ويژگي هاي حقوقي است. تاكنون گفته شده بود كه مجتبي خامنه‌اي در قم مشغول خواندن درس خارج است (دارد شرط اجتهاد رهبري را كسب مي كند) اما حداد عادل پا را از اين هم فراتر گذاشته و مي گويد وي به تدريس درس خارج مشغول است كه اين امر، سنتا حيطه مراجع تقليد است و حداد به طور غير مستقيم به مرجعيت وي گواهي مي دهد.

قيد موروثي هم اضافه مي شود

ولايت فقيه با مادام العمر بودن رهبر، فرا قانون، نظارت ناپذير و غير پاسخگو بودن وي تداوم سلطنت بود با يك استثنا: اين كه قدرت را در يك صنف متمركز مي كرد و نه در يك خانواده. طرفداران خميني كه از مخالفان جدي نظام سلطنتي بودند نمي توانستند تداوم قدرت در يك خانواده را پذيرا شوند و از اين حيث انتخابات دهم رياست جمهوري فرصتي طلايي براي بيت خامنه اي بود كه آنها را از قدرت به طور كامل بيرون بياندازد. اما همه طرفداران خامنه‌اي مطيع قدرت‌اند برايشان نظام موروثي و غير موروثي تفاوتي نمي كند. از اين حيث مجموعه هاي نيروهايي كه امروز در ايران حكومت مي كنند رهبري فرزند خامنه‌اي را بسيار آسان تر از رهبري فردي ديگر پذيرا مي شوند.

مكتب مصباح و انصار

مجتبي خامنه‌اي شاگرد محمد تقي مصباح يزدي، محمود هاشمي شاهرودي و محمد باقر خرازي (رهبر معنوي گروه موسوم به "حزب الله ايران") است. او طبعا بايد چهار آموزه را از اين سه فرد به خوبي فراگرفته باشد: ۱) انتصابي بودن رهبري و نمايندگي مستقيم امام زمان كه در فرد ولي فقيه متجسم مي شود و اختيارات بي حد و حصر وي ناشي از اين انتصاب و در نتيجه عدم نياز وي به مشروعيت و مقبوليت مردمي (مصباح يزدي)، ۲) جواز ترور و كشتن مخالفان و افرادي كه احكام شرعي را رعايت نمي كنند و عدم انحصار خشونت به نهادهاي رسمي حكومتي (مصباح و خرازي)، ۳) فقيه و فقاهت در خدمت قدرت سياسي (شاهرودي)، و ۴) غير ممكن بودن حفظ قدرت بدون تمسك به هسته‌هاي شبه نظامي (خرازي). سيد علي خامنه‌اي به هر چهار موضوع باور دارد و فقهاي نزديك به وي اين امور را اسلاميزه كرده و در عمل مطرح و به اجرا در آورده‌اند.

از اين نگاه مجتبي تنها كسي است كه مشي سياسي خامنه اي را به خوبي دنبال خواهد كرد و تغيير رهبري تغييري در ساختار سياسي و سازوكارهاي به جريان انداختن قدرت و افراد درگير در كاست قدرت ايجاد نمي كند، موضوعي كه دقيقا مد نظر نيروهاي نظامي و امنيتي در هر گونه انتقال قدرت است.

قابل اعتماد براي امنيتي‌- نظامي‌ها
در حكومت امروز جمهوري اسلامي هيچ كس نمي تواند سكان رهبري را به دست گيرد بدون آن كه پيوندهاي محكمي با دستگاه هاي امنيتي و نظامي داشته باشد. سپاه و دستگاه هاي امنيتي موازي نفوذ خود را آن چنان در قدرت و ثروت كشور گسترده‌اند كه اگر فردي در اين نهادها زمينه نداشته باشد نمي تواند به مقام رهبري نائل آيد. حكومت جمهوري اسلامي در دوران پس از انتخابات صرفا بر پايه قواي قهريه و زور عريان عمل مي كند و تنها كسي مي تواند رهبري آينده را در دست بگيرد كه براي اِعمال زور و به كار بردن سياست مشت آهنين آمادگي داشته باشد.

از همين جهت است كه معترضان در دوران اعتراضات پس از انتخابات با دورنگري به ارتباطات وثيق مجتبي با نهادهاي نظامي و امنيتي از طريق افرادي مثل حسين طائب (معاون اطلاعات سپاه پاسداران و از دوستان نزديك مجتبي)، محمد محمدي گلپايگاني (رئيس دفتر آقاي خامنه اي و پدر شوهر دختر بزرگ خامنه‌اي، بشري از معاونان سابق وزارت اطلاعات) يا اصغر حجازي (مسئول امنيت بيت رهبري) اشاره داشتند. فردي مثل مجتبي كه هم با عالي رتبه ترين مقامات امنيتي و نظامي پيوند وثيق دارد، هم سوابق اجتهادش در حال ساخته شدن است و هم در رشته‌اي از رابط خانوادگي به كاست حاكم پيوسته است كسي است كه اين نهادها دنبال مي كنند. بيان سخنان فوق در مورد مجتبي خامنه اي در مصاحبه حداد عادل با مجله پاسدار اسلام (يكي از نشريات سپاه پاسداران) وجهي نمادين و گويا دارد.
مجيد محمدي ( جامعه شناس )

مكارم شيرازي: مهريه بايد عند الاستطاعه شود

آيت‌الله ناصر مكارم‌ شيرازي، از مراجع شيعه در قم، با انتقاد از «مهريه‌هاي سنگين»، آنها را بي‌اعتبار و «باطل» خواند و از دستگاه قضايي خواست كه عنوان مهريه را از «عند المطالبه» به «عند الاستطاعه» تبديل كند.
به گزارش مهر اين مرجع تقليد در سلسله جلسات مباحث تفسير قرآن در قم٬ مهريه سنگين را «عامل دشمني در خانواده» بر شمرد و با اشاره به ناتواني برخي از مردان در پرداخت مهريه‌هاي سنگين همسرشان، پيشنهاد داد كه مهريه به شكل عند الاستطاعه گرفته شود.
در قوانين حقوقي اسلامي، مهريه عند المطالبه اصطلاحا به مبلغي گفته مي‌شود كه هنگام عقد ازدواج تعيين مي‌شود و پس از آن به محض درخواست و مطالبه زن، شوهرش بايد آن را مانند يك بدهي بپردازد. اما مهريه عند الاستطاعه تنها در صورت توانايي و استطاعت مرد براي پرداختش، قابل‌مطالبه از سوي زن است.
افزايش شمار مرداني كه به خاطر ناتواني در پرداخت مهريه همسرشان به حبس افتاده‌اند، مقامات قضايي و كارشناسان اجتماعي را درباره تبعات اين افزايش شمار زندانيان مهريه، نگران كرده است.
مهريه عند الاستطاعه به عنوان يك انتخاب
بحث عندالاستطاعه شدن مهريه از سال 1386 به طور جدي مطرح شد. در آن زمان سه ماه پس از اظهار نظر محمود هاشمي شاهرودي٬ رييس وقت قوه قضاييه درباره اصلاح قوانين مربوط به مهريه٬ حسين‌علي اميري معاون او در سازمان ثبت اسناد و املاك كشور با صدور بخشنامه‌اي خطاب به سردفترداران سراسر كشور٬ آنها را مكلف كرد به هنگام ثبت ازدواج٬ مهريه را به عنوان مهريه عند الاستطاعه و به عنوان يك شرط ضمن عقد ثبت كنند.
آقاي هاشمي شاهرودي كه در زمان اداره دستگاه قضا از مخالفان مهريه‌هاي سنگين و عندالمطالبه شدن مهريه بود٬ همزمان با صدور فتواي برخي از مراجع قم مبني بر اينكه به زندان انداختن مردان به بهانه مهريه خلاف شرع است٬ زنداني شدن افراد به واسطه مهريه‌هاي سنگين را خلاف قانون تحكيم خانواده و زندانيان مهريه را يكي از مهم‌ترين مشكلات دستگاه قضايي جمهوري اسلامي عنوان كرد.
«تضييع» حق زنان
طرح اين مساله و بخشنامه يادشده كه پرداخت مهريه را به استطاعت مالي مرد منوط مي‌دانست٬ مخالفت برخي از مدافعان حقوق زنان را برانگيخت.
آنها عندالاستطاعه شدن مهريه را به ضرر زنان و قدمي به سوي تضييع بيشتر حقوق آنها مي‌دانند.
شهلا اعزازي٬ مدير گروه زنان انجمن جامعه‌شناسي ايران، همزمان با صدور اين بخشنامه در گفت‌وگو با خبرگزاري ايسنا، عندالاستطاعه شدن مهريه را سبب «ضايع‌شدن حق زنان و تامين‌كننده منفعت مردان» و «راهكاري سنتي كه جايگزين يك راهكار سنتي ناكارآمد ديگر شده است» بر شمرد.
همچنين فريده غيرت٬ حقوقدان٬ در گفت‌وگو با ايلنا٬ با تاكيد بر نياز به ريشه‌يابي مساله تعيين مهريه‌هاي بالا از سوي زنان٬ گفت كه اگر به زنان تضمين داده مي‌شد كه از حقوقشان دفاع مي‌شود٬ آنها براي كسب حقوق برابر در زندگي مشترك از مهريه‌هاي بالا به عنوان اهرم فشار استفاده نمي‌كردند.
موافقان عندالاستطاعه شدن مهريه٬ اين عنوان را ضايع‌كننده حقوق زنان نمي‌دانند. آقاي اميري٬ رييس سازمان ثبت اسناد هم‌زمان با صدور بخشنامه يادشده٬ با تاكيد بر توافق زوجين در امضاي تبصره عندالاستطاع٬ گفته بود: عندالاستطاعه شدن مهريه به اين معنا نيست كه مهريه زنان ساقط شود٬ بلكه هروقت زوج توانايي پرداخت مهريه را داشته باشد٬ پرداخت مهريه بر او الزامي مي‌شود. به اين ترتيب زنان به هنگام طلب مهريه بايد ابتدا توانايي مالي همسر خود را به اثبات برسانند و بعد از آن درخواست طلب مهريه را مطرح كنند.

خامنه‌اي: هر كس اصول را قبول ندارد از دايره خارج است

رهبر جمهوري اسلامي در يك ديدار سه ساعته ميزبان نمايندگان تشكل‌هاي مختلف دانشجويي بود. وي گفت كه "فرار مغزها" ناشي از وعده‌هاي خارج از كشور است و عملكردهاي متناقض دولت مسئله درجه دو نظام است.
آيت‌الله علي خامنه‌اي با اشاره به اين پرسش كه در شرايط فعلي كشور بايد "سياست وحدت" را پيش گرفت و يا ناخالصي‌ها را از دامن انقلاب زدود گفت: «خالص كردن جامعه با فشار و حركتهاي تند به وجود نمي‌آيد و اسلام نيز كسي را مأمور نكرده است كه اشخاص ضعيف‌الايمان را به بهانه خالص كردن جامعه، از دايره خارج كنند.»
وي افزوند: «بايد دايره مخلصان را هرچه ممكن است گسترده كرد و اين هدف هنگامي محقق مي‌شود كه هركسي، افزايش خلوص را از خود، خانواده، دوستان و همراهان سياسي و اجتماعي آغاز كند.»
رهبر جمهوري اسلامي منظور خود از تأكيد بر وحدت را "اتحاد بر مبناي اصول" خواند و گفت: «با هركسي به همان اندازه كه اصول را قبول دارد متصل و متحديم و هركسي اصول را قبول ندارد طبعاً از اين دايره وحدت خارج است.»
رهبران معترضان در ايران همچنان بر خواسته‌هاي خود تاكيد مي‌كنند
انتقاد از سياست‌هاي فرهنگي دولت‌‌هاي پيشين
آيت‌الله خامنه‌اي تفاوت در مواضع رسمي و غيررسمي خود را تكذيب كرد و اين تصور نادرست خواند و افزود اگر كسي چنين نسبتي دهد "گناه كبيره" مرتكب شده است.
رهبر جمهوري اسلامي با انتقاد از برخي دولت‌هاي گذشته در زمينه سياست‌هاي فرهنگي گفت :«در برخي دولت‌ها زيرساخت‌هاي فرهنگي و اعتقادي تخريب هم شده است.»
دولت محمد خاتمي در طول هشت سال فعاليت خود با انتقادات جدي در زمينه‌ي فرهنگي روبرو بود. رهبر جمهوري اسلامي و اصولگرايان، اصلاح‌طلبان را متهم به "تساهل و تسامح فرهنگي" مي‌كردند. همين اتهام‌ها بود كه عطاالله مهاجراني، وزيرفرهنگ و ارشاد دولت اول خاتمي را مجبور به استعفا كرد.
«فرار مغزها، نتيجه وعده‌هاي خارجي»
رهبر جمهوري اسلامي در مورد فرار مغزهاي از ايران با اشاره به اينكه "برخي عملكردها در خروج بعضي نخبگان تأثير داشته" مدعي شد كه «بيشتر موارد ناشي از وعده‌هايي است كه از خارج مي‌دهند، ضمن اينكه در برخي از اين وعده‌ها، انگيزه معارضه با جمهوري اسلامي هم ديده مي‌شود.»

جامعه ايران شاهد مهاجرت بسياري از دانش‌آموختگان و كارشناسان از كشور است. مهاجرتي كه به باور كارشناسان سالانه ميلياردها دلار خسارت به كشور وارد مي‌كند.
پرونده كوي دانشگاه و دفاع از برخوردهاي انضباطي
حمله لباس‌شخصي‌ها به دانشگاه تهران
آيت‌الله خامنه‌اي درپاسخ به سوال يكي از دانشجويان درباره سرانجام پروند كوي دانشگاه، گفت كه انگيزه لازم در برخي دستگاه‌ها براي همكاري در اين مسئله وجود ندارد و اين يكي از موانع در رسيدگي به اين مسئله است. وي افزود: «روند اين پيگيري كند بوده و آنچنان كه بايد پيش نرفته است اما اين مسئله فراموش نشده و انشاءالله به پيش خواهد رفت.»
وي همچنين به دفاع از برخوردهاي انضباطي با دانشجويان پرداخت و تصريح كرد: «نمي‌شود محيط دانشگاه را كه آماج توطئه‌هاي دشمن است، به حال خود رها كرد و طبعاً مسائل انضباطي لازم است.»
رهبر جمهوري اسلامي مباحث سياسي، معارفي و اجتماعي در صدا و سيما را مناسب ندانست و مدعي شد بايد اين مباحث دردانشگاه‌ها پيگيري شود.
اسفنديار رحيم مشايي؛ مسئله درجه دو
آيت‌الله خامنه‌اي درباره سخنان يكي از دانشجويان در انتقاد از عملكرد نزديكان محمود احمدي‌نژاد در دولت افزود: «من در اين زمينه ورود و قضاوتي نمي‌كنم. البته ممكن است اشكال و ايراد وارد باشد اما بايد مسائل را اصلي - فرعي كرد و مراقب بود كه مسائل درجه دوم، جاي مسائل اصلي و تعيين كننده را نگيرد. »
رهبر جمهوري اسلامي در مورد تجمع چندي پيش جمعي از دانشجويان مقابل مجلس، با اشاره به اينكه در اين مورد اعلام نظر نخواهد كرد افزود: «شعارهاي اكثر تجمع‌كنندگان بد نبود اما برخي شعارهاي تند دادند كه طبعاً اين دانشجويان نيز بايد نقدپذير باشند.»
تجمع حاميان دولت مقابل مجلس
تجمع مورد اشاره رهبر جمهوري اسلامي در جريان تصويب قانوني در مجلس درباره دانشگاه آزاد رخ داد. اين مصوبه به دانشگاه آزاد اجازه مي‌داد كه اموالش را وقف كند و از سوي ديگر، دخالت شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تغيير هيات امنا و مديران اين دانشگاه را محدود مي‌‌كرد.
هواداران دولت در تجمعي در مقابل مجلس‌، نمايندگان را متهم كردند كه تحت تاثير عبدالله جاسبي و براي كسب منافع شخصي اين مصوبه را تصويب كرده‌اند. مصوبه مذكور پس از چند روز توسط مجلس ملغي اعلام شد.a

عزل سه مقام ارشد قضايي مرتبط با پرونده بازداشتگاه كهريزك

خبرگزاري «مهر» روز يكشنبه به نقل از يك «منبع آگاه» اعلام كرد كه در جريان رسيدگي به پرونده متهمان بازداشتگاه كهريزك، دادگاه انتظامي قضات، حكم تعليق سه نفر از مسئولين ارشد دادستاني تهران را كه به گفته اين دادگاه با حوادث رخ داده در اين بازداشتگاه مرتبط بودند، صادر و به نامبردگان ابلاغ كرد.

خبرگزاري مهر بدون نام بردن از اين «منبع آگاه»، افزوده است: به موجب اين حكم افراد ياد شده، كه نام آن‌ها ذكر نشده است بايد از سمت‌هاي خود عزل شده و پس از اين تعليق، با قبول مسئوليت و «خارج از مصونيت قضايي»، مانند شهروندان عادي در مقابل اتهامات مطرح شده در پرونده كهريزك پاسخگو باشند.

مقام هاي قضايي ايران هنوز به اين خبر واكنش نشان نداده اند.

 در همين حال يك منبع آگاه كه نخواست نامش فاش شود به راديو فردا گفت كه سعيد مرتضوي، حسن حداد و حيدري‌، سه نفري هستند كه حكم تعليق گرفته‌اند.

روز شنبه عبدالحسين روح‌الاميني، علي كامراني و علي جوادي‌فر، پدران سه تن از قربانيان بازداشتگاه كهريزك
اعلام كردند كه حقوق فرزندانشان را تا آخرين مرحله پيگيري خواهند كرد و افزودند كه مسئولان قوه قضائيه و سعيد مرتضوي، داستان وقت تهران كه دستور انتقال بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات را به كهريزك داده است، بايد پاسخگوي اصلي باشند.
  يك منبع آگاه كه نخواست نامش فاش شود به راديو فردا گفت كه سعيد مرتضوي، حسن حداد و حيدري‌، سه نفري هستند كه حكم تعليق گرفته‌اند.
متن شكايت از اين مسئولان از سوي علي كامراني، پدر محمد كامراني، از قربانيان حوادث كهريزك، روز ۱۷ مرداد سال ۸۸ به رئيس قوه قضائيه ابلاغ شد كه در آن نسبت به عملكرد سه قاضي اين پرونده شكايت شده بود كه بر اساس گزارش ها، اين شكايت در شهريور ماه سال گذشته در دادگاه انتظامي قضات مورد بررسي قرار گرفت.

پس از گذشت يازده ماه، روز يكشنبه خبرگزاري مهر اعلام كرد كه اين پرونده براي صدور راي در يكي از شعب دادگاه انتظامي قضات در دست بررسي است تا پس از تعليق قضات، به اتهامات آن‌ها رسيدگي شود.

حكم تعليق سه قضات در حالي صادر شده‌ است كه هنوز در مورد پرونده شكايت از سعيد مرتضوي خبري منتشر نشده است.

پرونده شكايت از سعيد مرتضوي كه پيش از اين اتهام‌هاي مربوط به دخالت در پرونده كهريزك را رد كرده بود، چند هفته پيش مجددا در دادگاه عمومي تهران به جريان افتاد، اما اين دادگاه اعلام كرد كه براي اين پرونده قرار منع تعقيب صادر شده است.

اين قرار منع تعقيب، مورد اعتراض پدر محمد كامراني قرار گرفت و وي با ارائه مداركي تازه از سوي شاكيان خواستار رسيدگي به اين پرونده شد كه به دنبال اين درخواست، هفته گذشته اعلام شد كه پرونده ياد شده در شعبه‌اي ديگر از دادگاه عمومي تهران در دست رسيدگي است.

پيش از اين، در نهم تيرماه و پيرو
جلسه غيرعلني رسيدگي به اتهامات «۱۲ متهم» پرونده كهريزك كه اسفندماه سال گذشته برگزار شده بود، دادگاه نظامي تهران اعلام كرد كه ۱۱ نفر از متهمان، مجرم شناخته شده و يك نفر نيز به دليل احراز نشدن جرم از اتهامات وارده تبرئه شده است.

دادگاه نظامي تهران در آن زمان بدون ذكر نام تصريح كرد كه دو نفر از متهمان به قصاص و ۹ متهم ديگر به «فراخور اتهامات منسوب»، «به تحمل حبس، پرداخت ديه، جزاي نقدي، انفصال موقت از خدمت و شلاق تعزيري» محكوم شده‌اند و افزود كه اين احكام پس از طي مراحل قانوني به مرحله اجرا درخواهند آمد.

به دنبال افشاي كشته شدن برخي از بازداشت‌شدگان زندان كهريزك و انتشار اخباري مبني بر بدرفتاري و شكنجه شمار زيادي از بازداشت‌شدگان و نيز تجاوز جنسي به برخي از دستگير شدگان، رهبر جمهوري اسلامي اين زندان را به دليل «غير استاندارد» بودن تعطيل كرد.

محسن روح‌الاميني، محمد كامراني،‌امير جوادي‌فر و رامين آقازاده‌قهرماني چهار نفري هستند كه بر اساس گزارش‌ها به دليل شدت جراحات وارده ناشي از شكنجه در اين بازداشتگاه، جان خود را از دست داده‌اند.

لايحه جنجالي؛ حمايت از خانواده يا تعدد زوجات؟

"زن ماشين لباسشويي يا خودرو نيست كه مرد هر وقت خواست، تبديل به احسن كند."
اين يكي از تازه ترين واكنش ها به "لايحه حمايت از خانواده" در ايران است كه در نشست ائتلاف اسلامي زنان و در اعتراض به برخي مواد اين لايحه مطرح شد.
شهيندخت مولاوردي، از اعضاي انجمن زنان اصلاح طلب، پس از گفتن اين جمله ادامه داد: "در قانون مدني اصل بر تك همسري بوده است و ازدواج مجدد در لفافه بيان شده بود، اما در لايحه حمايت خانواده طوري عمل شده است كه انگار اصل بر چند همسري است."
در جريان نشست ائتلاف اسلامي زنان، انتقادات تند ديگري نيز مطرح شد. مرضيه مرتاضي لنگرودي، فعال جنبش زنان هم گفت كه اگر مسئولاني كه چند همسر دارند از اين به بعد با همسران خود در مجامع مختلف حاضر شوند، در انتخابات بعدي مشخص مي شود كه چند درصد راي خواهند آورد، چرا كه "چند زني در ايران مقبوليت ندارد."
اعظم نوري، عضو مجمع زنان اصلاح طلب نيز اين لايحه را با اظهارات مقام هاي دولتي مبني بر افزايش جمعيت و عدم كنترل آن مرتبط دانست و گفت: "اين يك برنامه طراحي شده است تا خانواده ها چند همسري شوند و جمعيت افزايش پيدا كند."
موضوع بررسي "لايحه حمايت خانواده" از سه سال پيش در ايران مطرح شد و از همان زمان با انتقادهاي تندي مواجه شد.
اين لايحه پيشنهاد قوه قضائيه ايران بود كه پس از تصويب در جلسه روز سوم تيرماه ۱۳۸۶ هيأت دولت، به مجلس هفتم فرستاده شد و قرار است به زودي در صحن علني مجلس بررسي شود.
لايحه اي كه در مجلس بررسي خواهد شد، لايحه اصلاح شده است كه پيش نويس آن هدف انتقادات گسترده قرار گرفته بود.
انتقادات به پيش نويس اين لايحه عمدتا مواد ۲۳ و ۲۵ اين لايحه را هدف قرار مي داد؛ بر اساس ماده ۲۳ مرد در صورت استطاعت مالي و بدون ارائه دليل به دادگاه قادر بود مجددا ازدواج كند و ماده ۲۵ پيش نويس هم مربوط به پرداخت ماليات مهريه سنگين، پيش از پرداخت مهريه به زن بود.
در لايحه كنوني، ماده ۲۵ به طور كلي حذف شده است و ماده ۲۳ دستخوش اصلاحاتي شده است. با اين حال اصلاحات اعمال شده هم نتوانسته است از حجم انتقادات بكاهد.

مواد مورد اختلاف در لايحه

عمده انتقادات به لايحه حمايت از خانواده متوجه بخش سوم اين لايحه است كه به 'ازدواج' مربوط مي شود. در اين بخش كه از ۵ ماده تشكيل شده، عمدتا ماده هاي ۲۲ و ۲۳ هدف انتقادات قرار دارند.
ماده ۲۲ ثبت ازدواج موقت را در صورت باردارشدن زن الزامي مي داند و مشخص كرده است كه پايان يافتن مدت زمان ازدواج موقت نيز مانع از ثبت ازدواج نمي شود. همچنين تصريح شده است كه در صورت توافق زن و مرد، ثبت ازدواج موقت در اسناد سجلي هم مي تواند صورت بگيرد.
ماده ۲۳ كه عمده انتقادات به آن وارد است ۱۰ مورد را مشخص كرده است كه در صورت وقوع يكي از آنها، دادگاه به مرد اجازه ازدواج مجدد دائم خواهد داد.
برخي از اين مواد تعريف كاملا مشخصي دارند، مانند ابتلا زن به بيماري صعب العلاج، عقيم بودن زن و محكوميت زن به حبس بيش از يك سال. اما از برخي از موارد مذكور مي توان برداشت هاي گوناگوني داشت كه عدم ايفاي وظايف زناشويي، عدم تمكين زن از مرد و ترك زندگي از طرف زن به مدت بيش از ۶ ماه، از آن جمله است.
انتقادي كه عمدتا به موارد نوع دوم وارد مي شود، عدم ضرورت وجود حكم دادگاه در تشخيص اين موارد است، بنابراين اين احتمال وجود دارد كه صحت ادعاي مرد در يكي از اين موارد، مورد ترديد قرار نگيرد.
برخي منتقدان از جمله فائزه هاشمي، رئيس شاخه زنان حزب كارگزارن سازندگي، بر اين باورند كه عدم تمكين و يا ترك خانه، بي دليل صورت نمي گيرد و در صورت مطرح شدن اين موارد، بايد موضوع با درنظر گرفتن علت ها پيگيري شود نه صرف ذكر معلول.

ديدگاه هاي متفاوت

منتقدان اين لايحه، تصويب آن را به منزله قانوني كردن ازدواج موقت مي دانند و بر اين باورند كه منجر به ترويج فرهنگ ازدواج مجدد و به تبع آن، سستي اركان خانواده مي شود.
فاطمه راكعي، دبيركل جمعيت زنان مسلمان نوانديش، كه معتقد است اين لايحه "قبح اجتماعي" دارد، آن را "بي ضرورت" توصيف كرده و توضيح داده است كه پيش از اين، اگر در جريان ازدواج موقت، زن و مردي صاحب فرزند مي شدند، حق دريافت شناسنامه براي فرزند خود را داشته اند.
در مقابل افرادي چون لاله افتخاري، نماينده مردم تهران، اين لايحه را درماني براي گسترش فساد اخلاقي و حل مشكلات مربوط به ازدواج موقت مي دانند و بر اين باورند كه اين لايحه حامي زناني است كه به دليل مشكلات اقتصادي دست به چنين ازدواج هايي مي زنند و قانون بايد از فرزنداني كه در جريان چنين ازدواج هاي متولد مي شوند حمايت كند.
منتقدان اين لايحه بر اين باورند كه حقوق زنان در آن از قلم افتاده است. فائزه هاشمي با اشاره به اينكه "۶۰ درصد از زنان به خاطر چك هاي برگشتي همسرانشان در زندان هستند" مي گويد: "اين درست نيست كه زن به زندان برود و مرد در بيرون، همسر دوم اختيار كند."
او همچنين گفت: "در صورتي كه دادگاه به مرد اجازه ازدواج مجدد دهد، بايد به زن نيز اجازه طلاق بدهد و تمام حق و حقوق او نيز پرداخت شود."

'شغل قانوني'

به گزارش روزنامه تهران امروز، مطالعات جامعه شناسان نشانگر آن است كه ازدواج موقت در حال تبديل شدن به يك شغل است كه معصومه پريشي، پژوهشگر حوزه زنان، مهم ترين عامل آن را مشكلات اقتصادي مي داند.
مرضيه مرتاضي لنگرودي، در همين رابطه پيشنهاد داده است كه يك كمپين برگزار شود و بر اساس آن تحقيق شود كه چرا برخي زنان مايلند همسر دوم يك مرد شوند.
او كه از منتقدان لايحه حمايت از خانواده است مي گويد در صورتي كه با برگزاري اين كمپين مشخص شود كه مشكلات اقتصادي منجر به ازدواج زنان با مردان متاهل مي شود، "دولت موظف است زنان را تامين كند تا مجبور به ازدواج با مردي كه همسر ديگري دارد، نشوند."

احمدي نژاد به كشورهاي غربي: همه گزينه ها روي ميز است

محمود احمدي نژاد، رييس جمهور اسلامي ايران، در مراسم رونمايي از يك جت بمب افكن بدون سرنشين خطاب به كشورهاي غربي گفت: «اجازه نمي دهيم يك مشت آدم بي سر و پاي جنايتكار حاكم شوند. آمدند گفتند همه گزينه ها روي ميز است، ما هم مي گوييم همه گزينه ها روي ميز است.»

آقاي احمدي نژاد در سخنراني خود با تكرار حرف هاي روز گذشته خود اظهار عقيده كرد كه در صورت «تعرض» به ايران، «دايره شعاع عكس العمل ما كل كره زمين است.»

وي كه سخنانش از سوي واحد مركزي خبر، وابسته به راديو و تلويزيون دولتي ايران منتشر شده است، افزود: «تعارف نداريم. اجازه نمي دهيم يك مشت آدم بي سر و پاي جنايتكار حاكم شوند و با هفت تير كشي نا امني ايجاد كنند.»
رييس جمهور اسلامي ايران گفت: «هر روز از ننه شان قهر كردند، آمدند گفتند همه گزينه ها روي ميز است؛ ما هم مي گوييم همه گزينه ها روي ميز است.»

اشاره محمود احمدي نژاد به اظهارات مقام هاي آمريكايي و اسرائيلي است كه بارها اعلام كردند براي حل و فصل برنامه هسته اي ايران تمام گزينه ها از جمله برخورد نظامي با تهران روي ميز قرار دارد.

اين كشورها نگران آن هستند كه جمهوري اسلامي ايران در سايه برنامه اتمي خود كه آن را صلح آميز مي داند به دنبال ساخت سلاح اتمي باشد و خواستار توقف برنامه غني سازي اورانيوم از سوي تهران هستند.

شوراي امنيت سازمان ملل نيز تا كنون چهار قطعنامه تحريمي عليه تهران وضع كرده است و خواستار همكاري ايران با آژانس بين المللي انرژي اتمي براي راستي آزمايي در زمينه اهداف برنامه اتمي اش شده است.

«از آن برج غرور پايين بياييد»

محمود احمدي نژاد در بخش ديگري از سخنان خود خطاب به كشورهاي غربي گفته است: «گزينه اول اين است كه آدم شويد؛ از آن برج غرور پايين بياييد و مثل بچه آدم از موضع برابر حرف بزنيد.»

وي افزود: «اگر پايين نيامديد، پس مي خواهيد بگرديد! پس بگرديد؛ تجربه نشان داده است، وقتي بگرديد، زمان عليه ما نشده، بلكه عليه شما شده است.»

طي هفته هاي اخير و به دنبال بالا گرفتن دوباره حمله احتمالي نظامي به تاسيسات هسته اي ايران، فرماندهان سپاه و مقام هاي جمهوري اسلامي لحن تندتري عليه آمريكا و اسرائيل اتخاذ كرده اند.

روز پنجشنبه، آيت الله علي خامنه اي، رهبر جمهوري اسلامي، گفت: در صورت هرگونه اقدام احتمالي نظامي عليه ايران، عرصه مقابله با چنين اقدامي محدود به مرزهاي ايران نخواهد بود و ميدان گسترده تري را در بر خواهد گرفت.

محمود احمدي نژاد نيز روز شنبه در گفت و گو با روزنامه قطري «الشرق» گفته بود كه در صورت حمله به ايران، پاسخ تهران «كره زمين را شامل مي‌شود.»

همچنين سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در بيانيه ‌اي اعلام كرد كه در صورت حمله احتمالي، منافع «دشمنان» را در «هر نقطه دلخواه» هدف قرار مي‌دهد.

اظهارات مقامات ايران در واكنش به صحبت‌هاي درياسالار مايك مولن، رئيس ستاد مشترك ارتش آمريكا، در روز دهم مرداد است كه گفته بود آمريكا طرحي احتياطي براي حمله به ايران دارد.

در روزهاي اخير نيز مسئولان جمهوري اسلامي از مجهز شدن نيروهاي نظامي ايران به تجهيزات جديد جنگي و آزمايش هاي «موفقيت آميز» موشك هاي ساخت داخل خبر داده اند.

روز يكشنبه نيز محمود احمدي نژاد از يك بمب افكن جت بدون سرنشين به نام «كرار» رونمايي كرد كه به گزارش خبرگزاري هاي دولتي ايران، قادر است ضمن پرواز به اهداف دوردست مقادير قابل توجهي مواد منفجره را با خود حمل كرده و به سمت هدف مورد نظر پرتاب كند.

بر اساس اين گزارش ها، مداومت پروازي در بالا در مسافت هاي دوردست، سرعت بسيار بالا، توان انجام دادن ماموريت هاي مختلف با اهداف گوناگون از ديگر قابليت هاي اين جت بمب افكن عنوان شده است.

آيت الله خامنه اي به دنبال وحدت با اصلاح طلبان؟

رضا اكرمي و غلامرضا مصباحي‌مقدم از اعضاي شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز، مهم ترين تشكل سياسي روحانيان محافظه كار در ايران، از شخصيت هاي "بانفوذ" خواستند با افرادي كه "از نظام كنار رفته اند" گفت و گو كنند.
در همين ارتباط يك روز پيش، كاظم صديقي امام جمعه موقت تهران و هاشم بوشهري امام جمعه موقت قم نيز، از لزوم گفت و گو با كساني سخن گفتند كه "از نظام جدا شده اند".
اين اظهارات و سخنان مشابه تعدادي ديگر از چهره هاي محافظه كار در دو روز اخير، پس از آن بيان مي شوند كه رهبر جمهوري اسلامي، در ديدار با مسئولان حكومتي در ۲۸ مرداد، بر اهميت "وحدت و همدلي" تاكيد كرده و افزوده است: "بايد كساني را كه جزو مجموعه [نظام] بوده اند اما بر اثر اشتباه يا غفلت، كنار افتاده اند با نصيحت و دلالت به راه برگرداند."
بسياري از ناظران، موضوع اين اظهارات را اصلاح طلبان و به ويژه رهبران معترضان به نتايج انتخابات رياست جمهوري دهم دانسته اند.
بعد از انتخابات رياست جمهوري ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، برخي چهره هاي سياسي تلاش هايي را براي دستيابي به نوعي "وحدت" ميان نيروهاي سياسي معتقد به جمهوري اسلامي انجام داده اند كه اين تلاش ها، پشتيباني رهبر جمهوري اسلامي را به دنبال نداشته است.

"ناطق، مهدوي كني و لاريجاني ميانجيگري كنند"

رضا اكرمي در اظهارات امروز ۳۰ مرداد (۲۱ اوت) خود در مصاحبه با خبرگزاري ايلنا گفته كه جامعه روحانيت مبارز خواستار "به ميدان آمدن" افرادي براي ميانجيگري در فضاي سياسي كشور است. وي افزوده: "پس از حوادث انتخابات پيشنهاد كرده بودم كه عده‌اي از بزرگان از قبيل آقايان ناطق نوري، مهدوي كني و علي لاريجاني با افراد مختلف گفت‌وگو كرده و ماجرا را تمام كنند، اما اين پيشنهاد مورد قبول قرار نگرفت."

غلامرضا مصباحي‌مقدم نيز در مصاحبه با همين خبرگزاري، با تاكيد بر اينكه انجام ميانجيگري بايد نه از سوي "مقام هاي رسمي"، كه از سوي كساني كه "داراي نفوذ كلام هستند" صورت بگيرد، در مورد منتقدان حكومت گفته است: "بايد اين افراد را با گفت‌وگو قانع كرد، چرا كه تا زماني كه افراد قانع نشوند به جامعه باز نخواهند گشت."

انتشار اين سخنان پس از آن صورت گرفته كه هاشم بوشهري در خطبه هاي نماز جمعه قم، از لزوم "گردآوردن افرادي كه به هر دليلي از ما جدا شدند" سخن گفته است و كاظم صديقي در خطبه هاي نماز جمعه تهران، پيشنهاد داده "كارگروه هايي" به سراغ "كساني كه از نظام جدا شده‌اند" بروند و ببينند "درد و مشكل آنها كجاست".
در همين ارتباط، علي مطهري، نماينده اصولگراي منتقد دولت، به خبرگزاري ايلنا گفته است كه تقصير اصلي جدا شدن عده اي از نظام، به عهده "گروهي از حاميان دولت است كه به دنبال حذف شخصيت‌هاي مخالف خود در عرصه انقلاب هستند و در اين زمينه بي‌رحمانه عمل مي‌كنند و از هر وسيله‌اي استفاده مي‌كنند".
وي تصريح كرده است كه اين گروه از حاميان دولت بايد "ظلم‌هايي را كه به برخي شخصيت‌ها در بحران اخير شد، جبران كنند"، و ادامه داده كه غير از آنها، " بقيه گروه ها معمولا به دنبال وحدت بوده‌اند".

تجربه قبلي دعوت به وحدت

پنج هفته بعد از انتخابات رياست جمهوري دهم، اكبر هاشمي رفسنجاني، در خطبه هاي نماز جمعه پايتخت به برخوردهاي انجام شده با معترضان به نتايج انتخابات انتقاد كرد و "جناح ها" را به اتحاد براي پيش بردن كشور دعوت كرد.
وي از "پيشنهاداتي" سخن گفت كه در همين ارتباط با "جمعي از خبرگان و اعضاي مجمع تشخيص مصلحت" مطرح كرده و ابراز اميدواري كرد كه ديگران هم "راه حل" هاي پيشنهادي او را بپذيرند.
دو ماه بعد، در شهريور، آقاي رفسنجاني براي بار دوم در مراسم افتتاحيه مجلس خبرگان از اقدام "افراد خيرخواه و با تجربه" براي تنظيم چهارچوبي به منظور خروج كشور از بحران خبر داد، اما در مورد اين چهارچوب توضيحي نداد.
اين سخنان دو هفته بعد از آن بيان مي شدند كه جامعه روحانيت مبارز، كه اكبر هاشمي رفسنجاني از بنيانگذاران آن بود، با صدور بيانيه اي از "شخصيت ها و دلسوزان نظام" خواست با "اغماض از بي حرمتي‌‌ها و هنجار شكني ها" براي "تحكيم وحدت" تلاش كنند و به رئيس جمهوري توصيه مي كرد "از طرح مسائل غير ضرور و تشنج آفرين پرهيز نمايد".
همزمان با انتشار اين بيانيه، محمدرضا مهدوي كني، دبيركل اين جامعه، از كساني كه "فكر مي كنند حقي از آنها ضايع شده " خواست "براي حفظ مصالح به سيره امام حسن اقتدا كنند". سخناني كه ناظران، مخاطبش را ميرحسين موسوي دانستند و سپس علي مطهري نماينده محافظه كار تهران، از آقاي مهدوي كني خواست كه خود، با تشكيل گروهي از روحانيون اقدام به ميانجيگري براي حل اختلافات پيش آمده پس از انتخابات كند.
حتي دو تن از مراجع تقليد محافظه كار هم در سخناني به حمايت از ميانجيگري ميان جناح هاي سياسي پرداختند.
يكي از اين مراجع آيت الله صافي گلپايگاني بود كه با ابراز تاسف از حوادث پس از انتخابات از "عقلاي قوم و بزرگان كشور و انقلاب" درخواست مي كرد در جهت رفع "خصومت ها" بكوشند، و ديگري آيت الله مكارم شيرازي بود كه مي خواست "راهكارهايي براي رسيدن به يك آشتي ملي مطرح شود".

واكنش هواداران دولت به طرح وحدت

با وجود حمايت هاي صورت گرفته از "طرح وحدت ملي"، رسانه ها و چهره هاي مدافع رئيس جمهوري عليه آن به سختي واكنش نشان دادند.
روزنامه كيهان با اشاره تلويحي به سرنوشت جنگ صفين و ماجراي "حكميت" در آن جنگ هشدار داد كه وقتي "شمشير عدالت جوي نظام به عمود خيمه معاندين و فتنه انگيزان نزديك شده"، نبايد كاري كرد كه "كلام حقي چون وحدت بر سر نيزه ها رود"؛ و روزنامه رسالت به يادآوري روش سربازان صدام حسين پرداخت كه "تا آخرين فرصت ممكن" مي جنگيند و وقتي محاصره مي شدند "دستان خود را بالاي سر مي گرفتند".
روح‌الله حسينيان نماينده تهران نيز با متهم كردن اكبر هاشمي رفسنجاني به هدايت برخي حاميان طرح حدت ملي گفت اين طرح "فتنه‌ اي جديد" براي گريز از تخلفاتي است كه "طراحان آن انجام داده‌اند".
وي تصريح كرد: "اگر آيت‌الله مهدوي كني هم چنين طرحي را مطرح كنند، من به ايشان اعتراض دارم"، و در پاسخ به سخنان قبلي محمدرضا مهدوي كني در مورد الگوگيري از صلح امام دوم شيعيان گفت كه اين صلح "به نفع امام حسن تمام نشد".
دامنه واكنش هاي هواداران دولت تا به آنجا گسترش يافت كه محمدعلي جعفري، فرمانده كل سپاه پاسداران تاكيد كرد كه "هرگز با قانون شكنان و مخالفان آراي ملت نمي‌توان طرح وحدت ريخت" و با اشاره غير مستقيم به اكبر هاشمي رفسنجاني تصريح كرد: "كسي كه در جايگاه خواص نتوانسته به خوبي تحليل كند و در حوادث بعد از انتخابات سكوت كرده بود، اكنون نيز بايد سكوت كند و دم از وحدت نزند."
حتي آيت الله نوري همداني، مرجع تقليد حامي آقاي احمدي نژاد هم وارد ميدان شد تا هشدار دهد با "كساني كه به نفع صهيونيست‌ها و عليه رهبري گام برمي‌دارند" نمي توان وحدت داشت.

جناح ها، منتظر تصميم رهبر

با بالا گرفتن اختلافات بر سر طرح وحدت ملي، مشخص بود كه تصميم نهايي بر سر اين طرح، تنها در حد شخص اول نظام جمهوري اسلامي است.
به همين جهت بود كه حبيب‌الله عسگراولادي، رئيس جبهه پيروان خط امام و رهبري و عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام، در نشستي خبري در اواخر مهر اشاره كرد كه طرح برون ‌رفت از مشكلات بعد از انتخابات، به دست آيت‌الله خامنه‌اي رسيده است.
اما در مورد محتواي اين طرح خبري در دست نبود. تنها سايت رجانيوز كه از رسانه هاي حامي رئيس دولت محسوب مي شد به نقل از يك "منبع آگاه" خبر مي داد: "اين طرح براي ايجاد وفاق ملي با محوريت رهبري تهيه شده كه البته دربخش هايي از اين طرح پيش بيني شده برخي چهره ها عذرخواهي كنند تا وفاق ملي شكل بگيرد."
آقاي عسگراولادي، خود يكي از شش نفري بود كه به نوشته روزنامه ها اجراي طرح وحدت ملي را پيگيري مي كردند. روزنامه اصلاح طلب حيات نو اسامي پنج نفر ديگر را به شرح زير اعلام كرد: مصطفى ميرسليم، محمدرضا باهنر، مرتضى نبوي، حسين مظفر و غلامعلى حدادعادل.
به نوشته حيات نو اين شش عضو اصولگراى مجمع تشخيص مصلحت طى ديدارى با اكبر هاشمى رفسنجانى از وى براى يافتن راه‌حلى پيرامون مشكلات موجود كشور نظرخواهى كرده‌ بودند.
مطابق روايت روزنامه "خبر" نزديك به رئيس مجلس، اين گروه راهكارهاي پيشنهادي خود را به اكبر هاشمي‌رفسنجاني داده و او نيز پيشنهادها را به رهبر جمهوري اسلامي ارائه كرده بود.
اين روزنامه، همچنين خبر از فعاليت "كارگروهي متشكل از اعضاي شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز از جمله غلامرضا مصباحي‌مقدم، مصطفي پورمحمدي، نواب، احمد سالك و حسين ابراهيمي" مي داد كه قرار بود راهكارهايي را براي حل مشكلات كشور به محمد علي ‌مهدوي كني ارائه كنند تا او بهترين راه‌حل را مورد پي گيري قرار دهد.
اما ديگر خبري از ادامه فعاليت اين كارگروه نشد، تا آنكه در ۲۴ آبان سخنگوي جامعه روحانيت مبارز از منتفي شدن فعاليت هاي اين كميته خبر داد.
سه روز بعد از آن، علي مطهري نماينده تهران در توضيح عدم پي گيري طرح گفت: "ظاهراً آيت‌الله مهدوي‌كني انتظار داشته‌اند كه از سه طرف از ايشان درخواست ميانجيگري شود. هم از سوي معترضان به نتايج انتخابات، هم از سوي دولت و هم از سوي مقام معظم رهبري... اما چون هيچ‌يك از سه طرف، استقبال چنداني از طرح موضوع ميانجيگري ايشان به عمل نياوردند، آيت‌الله مهدوي‌كني هم منصرف شدند."
اين، گفته اي بود كه نكته اصلي آن، عدم استقبال رهبر جمهوري اسلامي ايران از طرح ميانجي گري محسوب مي شد؛ چرا كه به تنهايي، توقف فعاليت هاي "كارگروه" جامعه روحانيت مبارز را توجيه مي كرد.

سرنوشت طرح جديد وحدت؟

با وجود اظهارات جديد برخي مقام هاي ارشد محافظه كار در مورد "وحدت"، برخي ناظران در مورد عملي بودن مصالحه حكومت و منتقدانش ابراز ترديد كرده اند.
بخشي از اين ترديد، مبتني بر تجربيات ناموفق تلاش هاي قبلي بوده؛ تلاش هايي كه واكنش نامساعد هواداران دولت را به دنبال داشته است كه تاكنون، حتي تمايل چنداني به مصالحه با ساير محافظه كاران يا نهادهايي مانند مجلس نشان نداده اند.
در اظهار نظري خبرساز در همين زمينه، يك هفته پيش محمدتقي مصباح يزدي، كه برخي ناظران، رئيس جمهور و بسياري از همكارانش را جزو پيروان فكري او مي دانند، گفت: "همان گونه كه بر اساس اسلام، در مواقع ضروري و استثنايي، دروغ گفتن واجب است، وحدت نيز استثناهايي دارد؛ يعني در مواقعي خوب است و در مواقعي خوب نيست."
در همين حال به عقيده گروهي از تحليلگران، بخش ديگري از ترديد هاي مربوط به امكان تحقق وحدت در جمهوري اسلامي، مرتبط با منتقدان حكومت است.
آيت الله خامنه اي در اظهارات روز ۲۸ مرداد خود در زمينه وحدت، از لزوم "به راه برگرداندن" كساني سخن گفته است كه بر اثر "اشتباه يا غفلت" از نظام خارج شده اند؛ سخني كه با وجود لحن متفاوت، مفهوم آن - همچون برخي اظهارات قبلي رهبر ايران - تاكيد بر لزوم تجديد نظر منتقدان حكومت در مواضع خود بوده است.
شايد بر همين مبنا بوده كه در برخي از اظهار نظرهاي وحدت جويانه دو روز اخير، شرايط مشخصي براي امكانپذير بودن توافق با منتقدان ذكر شده است.
به عنوان نمونه، غلامرضا مصباحي مقدم، عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز، شرط "بازگشت خارج‌شدگان از نظام" را " التزام آن‌ها به ولايت فقيه" دانسته است. همچنين، هاشم بوشهري، امام جمعه موقت قم، گفته است كه وحدت به آن معنا نيست كه "به هر بهانه اي هر كسي را به عنوان شعار جذب حداكثري فرابخوانيم".
تمام اين واكنش ها در شرايطي صورت گرفته كه رهبران اصلاح طلبان، تاكنون از بر آورده كردن خواسته اصلي حكومت از خود، يعني به رسميت شناختن نتايج انتخابات رياست جمهوري دهم، خودداري كرده اند. آنان در مقابل، بر تامين خواسته هايي پافشاري كرده اند كه محافظه كاران حاكم، حاضر به برآوردن آنها نبوده اند.
اين رهبران، از جمله خواستار آن شده اند كه حكومت، خسارت هاي وارد بر آسيب ديدگان اعتراضات پس از انتخابات را جبران و عاملان برخورد "خشونت بار" با معترضان را مجازات كند.
آيا، با توجه به تفاوت زياد ميان مطالبات اصلاح طلبان و محافظه كاران نظام سياسي ايران، مسئولان ارشد حكومت و رهبران معترضان از امكان توافق براي رسيدن به نوعي آتش بس سياسي برخودار خواهند بود؟