۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

رهبر ايران: معترضان صلاحيت حضور در نظام را از دست داده‌اند

آيت الله علي خامنه اي مي گويد كه چهره هاي سياسي معترض به نحوه برگزاري انتخابات رياست جمهوري ايران ديگر صلاحيت حضور در "نظام" را ندارند.
آقاي خامنه اي روز پنجشنبه ۶ اسفند (۲۵ فوريه) در ديدار با اعضاي مجلس خبرگان، نظام حكومتي ايران را به "كشتي نجات" تشبيه كرد و گفت: "افرادي كه حاضر نيستند قانون و رأي اكثريت را قبول كنند و نقطه قوتي همچون انتخابات افتخارآفرين چهل ميليوني را تبديل به نقطه ضعف مي كنند، عملا خود را از اين كشتي نجات خارج مي كنند و صلاحيت حضور در چارچوب نظام اسلامي را از دست مي دهند، كه از دست داده اند".
به نظر مي رسد كه اشاره رهبر ايران به نامزدهاي جناح اصلاح طلب در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ايران باشد كه اعتراضشان به "تقلب گسترده" در انتخابات، به يك جنبش اعتراضي وسيع تبديل شد.
ميرحسين موسوي و مهدي كروبي، نامزدهاي معترض انتخابات و رهبران اصلي مخالفان دولت در ايران، هر دو در مجمع تشخيص مصلحت عضو هستند، اما در ماه هاي اخير بر اعتراض خود پافشاري و از نحوه برخورد حكومت ايران با مخالفان دولت انتقاد كرده اند.
مقامات حكومت ايران اظهارات اين دو رهبر مخالفان را "تحريك كننده" و اعتراضات آنان را مردود و هدايت شده توسط كشورهاي غربي مي دانند.
آيت الله خامنه اي در سخنان تازه خود اقدام معترضان را "نفي آراي مردم، خدشه وارد كردن به حضور ملت و اتهام و تهمت به نظام" دانسته و گفته است: "افرادي با ارتكاب اين گناه بزرگ حاضر نشدند در مقابل قانون، داور و شيوه داوري كه قانون تعيين كرده است، تسليم شوند".
آقاي خامنه اي در جريان اعتراضات انتخاباتي اخير، درخواست ابطال انتخابات را رد كرده و گفته بود كه شكايات انتخاباتي بايد از مجراي قانوني آن، يعني شوراي نگهبان پي گيري شود، كه عملكرد اعضايش از جمله مهم ترين موارد شكايت معترضان بود.
رهبر ايران همچنين با تجليل از حضور هواداران حكومت در خيابان ها در جريان "حماسه بي نظير ۲۲ بهمن" و "روز بزرگ و فراموش نشدني نهم دي"، گفت كه علت حضور گسترده آنان در خيابان احساس خطر بوده است، زيرا آنها فهميده بودند كه "كساني به بهانه انتخابات و مسائل بعد از آن، بر چهره نظام پنجه مي كشند".

ثبت حجت الاسلام حسني امام جمعه اروميه به عنوان ميراث ملي

آفتاب نيوز : حجت‌الاسلام حسني به عنوان يكي از مشاهير و مفاخر كشور ثبت ملي مي‌شود.

روابط عمومي ميراث فرهنگي آذربايجان غربي اعلام كرد كه در ديدار سرپرست، معاونان، مسئولين و مديران ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري آذربايجان غربي با حجت الاسلام غلامرضا حسني نماينده ولي فقيه در استان و امام جمعه اروميه ديدار كردند.

در اين ديدار اسدالله عليزاده باراندوزي سرپرست اداره كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري آذربايجان غربي با اشاره به راه‌اندازي موزه ملي مشاهير و مفاخر كشور اعلام كرد كه در صورت موافقت امام جمعه اروميه نام وي به عنوان ميراث زنده آذربايجان به همراه اسناد و تصاويري از سوابق علمي و مبارزاتي براي ثبت در اين موزه ارسال شود.

قذافي عليه سوئيس اعلان جهاد كرد

معمر قذافي رهبر ليبي با انتقاد از تصميم مردم سوئيس كه ماه گذشته به منع ساخت مناره مسجد در اين كشور راي داده اند خواستار جهاد شده است.
وي با شركت در مراسمي در شهر بنغازي كه "بمناسبت تولد" پيغمبر اسلام برگزار شد گفت: "هر مسلماني كه در هر جاي جهان براي سوئيس كار مي كند كافر و بر عليه محمد، خدا و قرآن است."
رهبر ليبي گفت: "بياييد عليه سوئيس، صهيونيسم و تجاوز خارجي جهاد كنيم."
او از مسلمانان جهان خواست به فرودگاه ها بروند و مانع از فرود هواپيماهاي سوئيس شوند.
معمر قذافي خواستار جلوگيري از پهلوگرفتن كشتي هاي سوئيسي و فروش كالاهاي سوئيسي شد.
وزارت خارجه سوئيس از واكنش به اظهارات آقاي قذافي خودداري كرده است.
پنجاه و هفت درصد از مردم سوئيس در رفراندوم نوامبر گذشته راي به منع قانوني ساخت مناره مسجد در اين كشور دادند. عده اي از گروه هاي مخالف با اين تصميم از دادگاه حقوق بشر اروپا تقاضاي دخالت و تجديد نظر كرده اند.
روابط ليبي و سوئيس در سال 2008 بدنبال دستگيري پسر معمر قذافي در هتلي در ژنو تيره شد.
پسر قذافي متهم به بدرفتاري با خدمه هتل شده بود.
مقام هاي سوئيسي وي را پس از مدت كوتاهي آزاد كردند، اما ليبي فروش نفت به سوئيس را متوقف كرد، ميلياردها دلار ذخاير خود را از بانك هاي سوئيسي بيرون كشيد و دو بازرگان سوئيسي را كه در اين كشور فعاليت مي كردند دستگير كرد.
يكي از آنها مدتي بعد آزاد شد اما بازرگان ديگر كه در سفارت سوئيس در تريپولي پناه گرفته بود مجبور به ترك سفارت و به چهار ماه زندان محكوم شد.
ليبي مي گويد دستگيري اين دو نفر ارتباطي به دستگيري پسر معمر قذافي ندارد.

حضور ميرحسين موسوي و زهرا رهنورد در مراسم ياد بود شهداي باكري

كلمه:مراسم ياد بود شهداي باكري به رسم هر ساله در منزل شهيد حميد باكري پنج شنبه شب بعد از نماز مغرب و عشا برگزار شد.
به گزارش خبرنگار كلمه مير حسين موسوي نخست وزير دوران جنگ و دكتر زهرا رهنورد به دعوت خانواده اين شهداي بزرگوار در مراسم يادبود شهداي باكري شركت كردند.
اين مراسم با استقبال گسترده مردمي و حضور برخي چهره هاي سياسي و مذهبي مواجه شد.
در حالي كه در منزل شهيد حميد باكري سخنرانان از خصوصيات اخلاقي و منش اين دو شهيد بزرگوار سخن مي گفتند ، جمعي موتورسوار و لباس شخصي  در سر و ته كوچه شعار “مرگ بر منافق” سر داده و تلاش براي ايجاد فضاي رعب و وحشت و برهم زدن مراسم را داشتند. مدعيان دروغين حرمت اين شهداي بزرگوار و مراسم ياد بود آنها را هم رعايت نكردند.
علي رغم اين فضا سازي ها با حضور آگاهانه مردم مراسم به خوبي برگزار شد و اجازه برهم زدن مراسم به اين نيروهاي خودسر داده نشد.

احمدي نژاد با دبيركل حزب الله لبنان ديدار كرد

محمود احمدي نژاد با دبيركل حزب الله لبنان ديدار و گفتگو كرده است.
روز جمعه، 7 اسفند (26 فوريه، خبرگزاري دولتي سوريه - سانا - گزارش كرد كه سيد حسن نصرالله، دبيركل جنبش حزب الله، به دمشق، پايتخت سوريه، سفر كرده و شامگاه گذشته در ميهماني شام رئيس جمهوري سوريه براي محمود احمدي نژاد حضور داشته است.
محمود احمدي نژاد روز گذشته به دعوت بشار اسد، رئيس جمهوري سوريه، براي يك ديدار رسمي دو روزه وارد دمشق شد.
به گزارش شبكه تلويزيوني المنار، متعلق به حزب الله، حسن نصرالله در ملاقات جداگانه اي با محمود احمدي نژاد "جديدترين تحولات منطقه، و تهديدهاي صهيونيستي عليه لبنان و سوريه را مورد بررسي قرار داد."
در روزهاي اخير، آقاي احمدي نژاد چند بار از تهديدهاي جديد اسرائيل عليه لبنان و ساير كشورهاي عرب منطقه سخن گفته و ضمن ابراز آمادگي ايران براي مقابله با اين تهديدها، گفته است كه در صورتيكه اسرائيل به عمليات تازه نظامي در منطقه دست بزند، نابود خواهد شد.
آقاي احمدي نژاد دليل افزايش احتمال درگيري نظامي در منطقه را توضيح نداده اما دو هفته پيش، سعد حريري، نخست وزير لبنان، در مصاحبه با بي بي سي گفت كه هواپيماهاي اسرائيلي به طور مرتب به حريم هوايي لبنان تجاوز مي كنند و در مورد احتمال حمله نظامي اسرائيل هشدار داد.
در هفته هاي قبل از آن نيز جنگ تبليغاتي سوريه و اسرائيل شدت گرفته و دو طرف يكديگر را به آمادگي براي دست زدن به تهاجم نظامي متهم كرده بودند.
شبكه تلويزيوني حزب الله گفته است كه منوچهر متكي، وزير امور خارجه ايران كه محمود احمدي نژاد را در سفر به دمشق همراهي مي كند، در ملاقات روز آقاي احمدي نژاد و نصرالله در دمشق حضور داشت.
در اين گزارش آمده است كه "هياتي مهم از مقامات حزب الله" سيد حسن نصرالله را در سفر به دمشق همراهي كرده و اعضاي آن در مذاكرات با طرف ايراني شركت داشتند اما در مورد اين مذاكرات جزئياتي را منتشر نكرده است.
روابط ايران و حزب الله
رهبران جمهوري اسلامي حاميان اصلي جنبش حزب الله و حسن نصرالله محسوب مي شوند
سفر حسن نصرالله به دمشق نشانه اهميتي است كه حزب الله لبنان براي برخورداري از حمايت هاي جمهوري اسلامي قايل است زيرا وي از زمان جنگ لبنان و اسرائيل در تابستان سه سال پيش تا كنون، به ندرت از لبنان خارج شده است.
دبيركل حزب الله ظاهرا به دليل نگراني از سوء قصد احتمالي توسط دستگاه هاي امنيتي اسرائيل، در سال هاي اخير حتي در مجامع عمومي داخل لبنان، از جمله گردهمايي هاي سياسي و مذهبي هم به ندرت ديده شده و ارتباط او با پيروانش معمولا از طريق ارسال پيام هاي ويديوئي صورت گرفته است.
جنبش حزب الله تنها تشكل شبه نظامي لبنان است كه در خاتمه جنگ داخلي آن كشور در سال 1990، تسليحات و تجهيزات نظامي خود را حفظ كرده و دليل آن را آمادگي براي مقابله با اسرائيل اعلام داشته است.
جمهوري اسلامي و سوريه از حاميان عمده حزب الله لبنان محسوب مي شوند و به خصوص گفته مي شود كه دولت ايران و تعدادي از نهادهاي دولتي امكانات گسترده مالي را در اختيار اين گروه و هواداران آن قرار مي دهد.
در جريان نا آرامي هاي بعد از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري در ايران، شايع شد كه بعضي از افراد لباس شخصي كه در حملات خشونت آميز به گردهمايي هاي مردم شركت داشتند از اعضاي حزب الله بوده اند كه باعث خشم معترضان به انتخابات از اين گروه شد.
همچنين، برخي سايت هاي مخالف دولت با چاپ تصاويري از افراد لباس شخصي، برخي از آنان را از افراد اعزامي حزب الله لبنان به ايران معرقي كردند.
حزب الله، ضمن تاكيد بر حمايت خود از دولت جمهوري اسلامي و رهبران آن، هر نوع دخالت در درگيري هاي پس از انتخابات ايران و شركت اعضاي خود در برخوردهاي خشونت آميز با معترضان را تكذيب كرده است.
محمود احمدي نژاد در دمشق با رهبران گروه هاي فلسطيني مخالف صلح خاورميانه نيز ديدار و گفتگو كرده است.
به گزارش منابع خبري سوريه، در اين ديدار ها خالد مشعل، رئيس دفتر سياسي جنبش حماس، و چند تن از اعضاي ارشد گروه هاي جهاد اسلامي و جبهه خلق براي آزادي فلسطين - فرماندهي كل - با آقاي احمدي نژاد مذاكره كردند.
منابع غربي از جمهوري اسلامي به عنوان يكي از حاميان اصلي اين گروه ها نام مي برند و دولت آمريكا، كه اين گروه ها را تروريست مي داند، از ايران و سوريه به عنوان دو كشور حامي تروريسم نام برده و آنها را هدف تحريم قرار داده است.

سپاه: آيا نوه آيت الله خميني در مقابل رهبري است؟

نماينده آيت الله خامنه اي در سپاه پاسداران مي‌گويد كه ترديدهايي جدي در مورد موضعگيري‌هاي ماه‌هاي اخير حسن خميني در تمام رده‌هاي سپاه و بسيج به وجود آمده است.
علي سعيدي در نامه اي به محمدعلي انصاري، قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار آيت الله خميني نوشته است: "با توجه به مسائل ساليان اخير، حوادث دوران دوم خرداد و به ويژه مسائل پس از انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و پيدايي اين فتنه، سئوالات و ابهامات بسياري در ذهن پاسداران و بسيجيان در خصوص مواضع و عملكرد برخي منسوبين به حضرت امام پديدار گرديد".
اين نامه كه پاسخي است به نامه منتشر نشده آقاي انصاري به آقاي سعيدي، روز جمعه ۷ اسفند (۲۶ فوريه) در سايت رسمي مركز اسناد انقلاب اسلامي (به رياست روح الله حسينيان) منتشر شده است.
آن طور كه از مفاد اين نامه بر مي آيد، آقاي انصاري در مورد دخالت فرماندهان و مسئولان سپاه در سياست و اظهارات آنها عليه خانواده آيت الله خميني به نماينده ولي فقيه در سپاه اعتراض كرده است.
آقاي سعيدي در پاسخ به اين اعتراض مي نويسد كه در مورد عملكرد حسن خميني، نوه آيت الله خميني و رئيس موسسه تنظيم و نشر آثار او، ابهاماتي با "فراواني بسيار بالا در تمامي رده هاي سپاه و بسيج" شايع است، از جمله اين كه چرا آقاي خميني در جريان اعتراضات پس از انتخابات سكوت كرده، در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهوري آقاي احمدي نژاد حاضر نشده يا پس از آزادي عليرضا بهشتي (فرزند آيت الله محمد بهشتي و مشاور ميرحسين موسوي) از بازداشت به ديدار او رفته است.
نماينده آيت الله خامنه اي در سپاه پاسداران پرسيده است: "جناب حجت الاسلام سيد حسن خميني به جاي اينكه در كنار رهبري باشد در كنار مخالفان و در مقابل رهبري است"؟
او همچنين در پاسخ به انتقاداتي كه نسبت به دخالت سپاه و بسيج در سياست مطرح شده است، مي نويسد كه سپاه يك نيروي "صرفا نظامي" نيست و به دستور آيت الله خامنه اي، مسئوليت مقابله با "جنگ نرم" را به عهده دارد.
پيشينه اعتراض اعضاي خانواده آيت الله خميني به فعاليت هاي سياسي مسئولان سپاه به حدود دو سال پيش باز مي گردد كه حسن خميني موضعگيري سرلشكر محمدعلي جعفري، فرمانده كل سپاه پاسداران در مورد ضرورت حمايت از اصولگرايان در انتخابات مجلس شوراي اسلامي را مخالف نظرات آيت الله خميني خوانده بود.
حملاتي كه پس از اين اظهارنظر به حسن خميني صورت گرفت به بروز تنش هاي سياسي وسيع انجاميد و محمدرضا توسلي، رئيس دفتر آيت الله خميني به هنگام دفاع از خانواده بنيانگذار جمهوري اسلامي در جلسه مجمع تشخيص مصلحت نظام، از شدت هيجان سكته كرد و جان باخت.
اما رويه مسئولان سپاه در موضعگيري سياسي به نفع جناح اصولگرا با وجود اين مخالفت ها ادامه پيدا كرد و در نامه تازه نماينده ولي فقيه در سپاه هم بازتاب يافته است.
آقاي سعيدي در اين نامه مي نويسد: "آيا هيچ كدام از آرمان ها و اهداف امام در دوران ۸ سال حاكميت اصلاح طلبان از حمله نشريات و تريبون هاي در اختيار آنها مصون و محفوظ ماند؟ آيا موردي را مي توان تعيين نمود كه اصولگرايان خداي ناكرده به آن جسارتي روا داشته باشند؟"

حضرت آقا غلط فرموده اند !

نقل است در محفلي علمي در محضر يكي از علماي نجف فرعي فقهي مطرح مي شود، طلاب و روحانيون بحث مي كنند، در اين ميان روحاني جواني از مريدان يكي از مراجع عاليقدر شيعه كه با احترام تمام مراد خود را " حضرت آقا " خطاب مي كرد،ورود به بحث كرده و مي گويد : " حضرت آقا چنين مي فرمايند ! "   و عالم حاضر در مجلس بلا درنگ مي گويد :" حضرت آقا غلط مي فرمايد ! "    مريد- كه " حضرت آقا " را مي پرستيد - بي هوش مي شود! آب بر رويش مي زنند و شانه هايش را مي مالند تا به حال مي آيد،  عالم از او مي پرسد : نظر شما چه بود؟  مريد "حضرت آقا" مي گويد: " نظر حضرت آقا چنين است"   و عالم باز مي گويد : " حضرت آقا غلط فرموده اند! "    و مريد باز از حال مي رود اما نه به آن شدت! او را به حال مي آورند و براي بار سوم عالم مي پرسد: چه فرموديد؟  و مريد آقا  مي گويد: " حضرت آقا چنين فرمودند!"    و عالم رباني براي بار سوم مي گويد: " حضرت آقا غلط فرمودند ! "    اين بار روحاني جوان و مريد حضرت آقا از حال نمي رود و سرش را پايين مي اندازد.
   عالم رباني مي فرمايد : حال مي توان به بحث و استدلال علمي پرداخت، آنگونه كه شما " حضرت آقا " مي گفتيد، نه خود فكر مي كرديد و نه اجازه فكر به ديگران مي داديد ، با يك جمله (" حضرت آقا " چنين فرمودند!) دهان همه را مي بستيد و مانع جريان و سريان فكر و انديشه بوديد، حال مي توانيد بدون تعصب، نظر خود و مراد خود را بيان كنيد و نقد مخالف را بشنويد.
منبع : وب سايت  دكتر مهدي خزعلي 24 اسفند 87

محمود احمدي‌نژاد در مورد مواضع هيلاري كلينتون در كنفرانس خبري بين المللي سوريه: يك كلام از مادر عروس بشنويد

بشار اسد، رئيس جمهور سوريه و محمود احمدي‌نژاد روز پنج‌شنبه در يك نشست خبري مشترك در دمشق تلاش‌هاي ايالات متحده براي ايجاد فاصله ميان اين دو كشور هم‌پيمان را «بيهوده» دانستند.
به گزارش رسانه‌هاي سوري، بشار اسد در اين نشست خبري گفت:
«هنگامي كه آن‌ها موضوع صلح و ثبات در خاورميانه و اصول زيباي ديگر را مطرح مي‌كنند از فراخوان آن‌ها براي ايجاد فاصله بين دو كشور تعجب مي‌كنم.»

رئيس جمهور سوريه افزود:
«اگر هدف اصلي ثبات است ما بايد روابطمان را بيش از اين تقويت كنيم. ما نمي‌خواهيم كه ديگران در مورد منطقه و تاريخ ما به ما درس بدهند.»

محمود احمدي‌نژاد نيز كه بامداد امروز پنج‌شنبه به پايتخت سوريه سفر كرده‌است به خبرنگاران گفت روابط دو كشور «خانوادگي و مستحكم» است.
وي در مورد روابط با سوريه افزود:
«ما فكر مي‌كنيم يك ملت واحديم؛ بسياري از اين مرزبندي‌ها و خط‌كشي‌ها تحميلي است.»

آقاي احمدي‌نژاد ادامه داد:

«گفت‌وگوهاي ما در فضاي برادرانه و خانوادگي انجام مي‌شود و خارج از فضاي يك خانواده نيست.»

در اين سفر يك رشته توافق ميان دو كشور از جمله توافقنامه لغو رواديد سفر شهروندان دو كشور امضا شد.
به گزارش خبرگزاري ايسنا، محمود احمدي‌نژاد با اشاره به تلاش‌هاي ديپلماتيك هيلاري كلينتون براي فاصله گرفتن سوريه از ايران گفت:
«ما هم مي‌خواهيم توصيه آن خانم را اجرا كنيم. گفتند فاصله‌ خود را حفظ كنيد. اصلا فاصله‌اي نيست كه بخواهيم فاصله را حفظ كنيم. ما يك ضرب‌المثلي در فارسي داريم كه وقتي كسي حرف بيجا مي‌زند و خارج از قد و قواره خودش صحبت مي‌كند، به او مي‌گوييم «يك كلام از مادر عروس». فكر مي‌كنيم اگر ايشان مي‌خواهد كاري انجام دهد خوب است كه براي مردم آمريكا انجام دهد. كسي ايشان را دعوت نكرد كه بيايد راجع به مسائل منطقه اظهار نظر كند.»

آقاي احمدي‌نژاد ادامه داد:
«ما توصيه مي‌كنيم جمع و جور كنند و بروند، اما اين را هم‌ مي‌گوييم كه اگر ادامه بدهند و بخواهند دخالت كنند و رفتارشان را دنبال كنند، ملت‌هاي منطقه شر آن‌ها را از منطقه خواهند كند.»

كروبي در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي: خود و خانواده ام آماده پرداخت هرگونه هزينه اي هستيم

در روز اول مردم ميگفتند راي من كو؟ اين مردم همان مردم هستند. اما حالا چه بر سرشان آمده كه چنين شعارهايي ميدهند؟ مردم به دنبال انتخابات سالم و بازگشت راي شان هستند.
سحام نيوز:مهدي كروبي در مصاحبه با روزنامه ايتاليايي Corriere della Sera به سوالات خبرنگار اين روزنامه پاسخ داد.مشروح اين مصاحبه بدين شرح است:
۱-   چند ساله بوديد كه به مبارزه عليه رژيم شاه پرداختيد؟ چرا چنين كرديد؟        – مبارزات من از سال ۱۳۴۱ شروع شد. ۲۴ يا ۲۵ ساله بودم و من به امام خميني علاقه داشتم. از طرف ديگر پدرم انساني مبارز بود. ايشان در جبهه ملي و در جنبش ملي نمودن صنعت نفت در ايران نيز حضوري فعال داشتند.
۲-   در جايي خواندم كه شما به عنوان يكي از رهروان امام خميني بسيار مجذوب او بوديد. آيا ايشان همچنان يك مدل رفتاري و عملي براي شما هستند؟

كاملاً درست است. من به امام علاقه داشته و دارم و ايشان را الگوي خود ميدانم. ايشان داراي تقوا، بصيرت و دورانديشي بودند.اين علاقه من پس از رحلت ايشان حتي افزايش يافت و اين به دليل حوادث و رخدادهايي بود كه در آنزمان روي داد. امام كشور را در بدترين شرايط(دهه اول انقلاب) رهبري نمودند.آن زمان كشور در جنگ بود و سران بزرگ و كوچك كشور ترور و شهيد ميشدند. لذا با توجه به شرايط آن زمان ممكن است تصميم گيري هاي خاص نيز صورت گرفته باشد و گاهاً تند روي هايي صورت پذيرفته باشد. اما زماني كه من ميگويم الگو، نميخواهم بگويم الگويي بي عيب و نقص بوده است. ليكن تصميمات و رفتارها را بايد در همان زمان خودش مورد بررسي قرار داد و با آن شرايط كه در آن هست بايد سنجيد.
۳-   بدترين كاري كه به نام انقلاب انجام شده است چيست؟
جمهوري اسلامي متشكل از جمهوريت و اسلاميت است. بدترين اتفاق آسيبي بود كه به هردوي اين اصول وارد شد. اين كشور با نام جمهوري اسلامي ناميده ميشود. من نميخواهم بگويم همكنون چيزي از اين جمهوري اسلامي باقي نمانده، ولي آسيب بسيار جدي به آن وارد شده است.
اسلام آسيب ديده و جمهوريت كه همان “ميزان راي ملت است” نيز آسيب ديده است.امام ميگفت تصميم نهايي با مردم است و هميشه تكيه به راي مردم ميكرد و در بدترين شرايط هم نگذاشت براي انتخابات ابهام رخ دهد. ما وعده هايي به مردم داديم كه آن وعده ها آسيب ديده است.
بحث ما براندازي نظام نيست بلكه اصلاح است. هنوز به جمهوري اسلامي معتقدم ولي نه به جمهوري اسلامي اينچنيني! جمهوري اسلامي كه به مردم وعده داده بوديم. جمهوري اسلامي كه ۹۸% راي مردم را همراه خود داشت.جمهوري اسلامي كه انتخابات آزاد داشته باشد و نه انتخابات مهندسي شده. از طرفي به اسلام مترقي،اسلام رافت،اسلام محبت معتقدم و نه اسلام خشونت و اسلام خرافي!
۴-    نخست وزير ايتاليا با اعمال تحريم عليه ايران موافقت كرده است. نظر شما در رابطه با اعمال تحريم عليه ايران چيست؟
روابط مجالس ايران و ايتاليا در زمان رياست بنده بسيار خوب بود. حضور من در ايتاليا در آن زمان و سفر ۲ رئيس مجلس ايتاليا به ايران نشان از روابط خوب سياسي ميان دو كشور بود. حتي نامه روساي مجالس ايتاليا به سران حكومت ايران در خصوص پيامدهاي بازداشت من، گوياي آن روابط است كه اين جاي تقدير و تشكر از روسا و نمايندگان مجلس ايتاليا را دارد.
اما من در رابطه با تحريم كاملاً مخالفم. زيرا تحريم ايجاد فشار بر مردم است . اين فشارها به  به فشارهاي اقتصادي و … كه بر اثر سياست هاي غلط دولت بر مردم وارد ميشود، مي افزايد. بي ترديد سخنان ناسنجيده و مواضع غلطي كه دولت در سياست داخلي و خارجي خود داشته براي مردم پيامدهاي سنگيني به همراه داشته است.
۵-    آيا هنوز باور داريد كه بايد از مردم در اداره دولت استفاده نمود؟آيا به حضور بخش خصوصي در اداره بخش هايي از دولت اعتقاد داريد؟
من معتقدم تا آنجا كه ميتوانيم بايد بخش خصوصي را فعال كنيم ولي بايد موارد و ظرفيت هايش بررسي شود.
۶-    پيش از انتخابات تصور ميكرديد اين اتفاقات روي دهد؟(چه از جانب حكومت و چه از جانب مردم)
من پيش بيني نمي كردم حكومت و دولت اين كار را انجام دهند و تا اين ميزان در راي مردم مهندسي عمل نمايند. از طرف ديگر حكومت بعد از انتخابات اقدام به سر سختي و عدم مدارابا مردم نمود كه اين باعث چنين مسائلي شد. در روز اول مردم ميگفتند راي من كو؟ اين مردم همان مردم هستند. اما حالا چه بر سرشان آمده كه چنين شعارهايي ميدهند؟ مردم به دنبال انتخابات سالم و بازگشت راي شان هستند.
۷-    تحت چه شرايطي شما آماده مصالحه با احمدي نژاد و دولت وي هستيد؟
من خودم را رهبر جنبش مردمي سبز نميدانم. من خودم را عضوي از اين جنبش و حركت اصلاحي ميدانم. حركت من بازگشت به خواست مردم و آرمان هاي آنان است كه آن حاكميت خود مردم است. من با احمدي نژاد نه دعواي شخصي دارم و نه صلح و سازش! ما دولت آقاي احمدي نژاد را دولت مستقر ميدانيم كه بايد پاسخگو باشد ولي دولت را شرعي  و قانوني نميدانيم. از طرفي ديگر من كسي نيستم كه بخواهم با كسي مصالحه كنم. مردم بايد تشخيص دهند كه با دولت مصالحه كنند يا نه! مردم به اين دولت اشكال دارند و مردم اند كه مديريت را قبول ندارند.مردم قبول ندارند اين شيوه اي را كه احمدي نژاد در برخورد با دنيا در پيش گرفته است و ما هم جزئي از همان مردم هستيم.
۸-    آيا فكر ميكنيد جمهوري اسلامي بتواند با آمريكا رابطه برقرار كند؟
بارها گفتيم فقط با اسرائيل آن هم به دليل آواره نمودن عده انسان از وطن و سرزمين شان، ارتباط برقرار نميكنيم. رابطه عادلانه و با احترام متقابل ضمن در نظر گرفتن حقوق دو طرف مطلوبست.ليكن اين دولت دچار يك وضع خاص است كه نميتواند با آمريكا رابطه برقرار كند. دولت ايران از يك طرف به دولت آمريكا نامه مينويسد و از طرفي ديگر حرفهاي تند و تيز بر ضد دولت آمريكا مي گويد. متضاد عمل كردن در روابط بين الملل پاسخ نميدهد.
۹-    شما يكروز قبل از راهپيمايي زمان و مكان حضور خود را اعلام كرديد. آيا نترسيديد كه به شما آسيب برسانند؟
خير! چرا بايد بترسيم؟از چه چيز و چه كسي بايد حراس داشته باشيم؟ اين حق ما بود.۲۲بهمن مسئله پيروزي ما در سال ۵۷ بود. اگر روز قدس روز مردم فلسطين بود، روز ۲۲بهمن روز پيروزي خود ما بود و بايد ميآمديم.
۱۰-      روز راهپيمايي ۲۲بهمن برخورد نيروهاي حكومتي با مردم و معترضين خشن بود. دليل چه بود؟
در اينكه خشن بود شكي نيست.در اينكه اين برخورد با مردم بي سابقه بود كاملاً صحيح است.اينبار حاكميت نميخواست جمعيتي شكل بگيرد. حاكميت از تمام ظرفيت هاي خود در اين جهت استفاده نمود. از ارگان هاي مختلف نيرو آورد و دوستان و نزديكان ما را دستگير و برخي را نيز مورد تهديد قرار داد. و اين گونه نيست كه چون آنها اينهمه تدارك ديدند و لشكركشي كردند ما نرويم. ميدانستم اينگونه ميشود و آمدم.آينده هم اگر راهپيمايي باشد خواهم رفت حتي اگر بدتر از اين براي من پيش آيد. آنان در رسانه ها گفتند مردم سران فتنه را راه ندادند! سوال من از اين رسانه هاي وابسته به حكومت و دولت اين است كه آيا مردم عادي گاز اشك آور دارند؟ آيا مردم عادي باتوم و قمه دارند؟ آقايان بدانند كه اين روزها ميگذرد ولي آثارش خواهد ماند.
۱۱-   وضعيت فرزندتان “علي” چگونست؟
من دوست ندارم در مورد فرزندم چيزي بگويم؛ ولي همانگونه كه در يكي از بيانيه هاي قبلي گفتم، خود و خانواده ام آماده پرداخت هرگونه هزينه اي هستيم. ليكن چون سوال فرموديد وضعيت جسمي فرزندم علي رو به بهبود است. شرايطش در روزهاي اول بسيار بد بود. نگران وضعيت جسمي و روحي اش هستيم. البته بلاها و صدمات وارده به علي يك نمونه كوچك از آسيب ها و حوادثي است كه بر ديگر فرزندان اين ملت نيز گذشته است و اين هزينه است كه نظام متاسفانه در حال پرداخت آن است.

رئيس كل بانك مركزي : تورم در ايران به كمترين ميزان در 4 سال گذشته رسيد

محمود بهمني رئيس كل بانك مركزي ايران اعلام كرده كه نرخ تورم در دوازده ماه گذشته به ۱۱.۵ درصد رسيده كه كمترين رقم در چهار سال اخير است.
به گفته آقاي بهمني، كاهش تورم در اسفند نيز ادامه پيدا مي كند و نرخ تورم به ۱۰.۵ درصد خواهد رسيد.
رئيس كل بانك مركزي ايران، دلايل كاهش تورم را اقداماتي مي داند كه بانك مركزي انجام داده است نظير كنترل نقدينگي و تقويت نظارت در تزريق پول و مقابله با سفته بازي.
در سال گذشته بعد از افزايش شديد درآمدهاي نفتي، تورم به بالاي ۲۵ درصد رسيد و بسياري از كارشناسان علت اين افزايش تورم را تبديل دلارهاي نفتي به ريال و تزريق آن به اقتصاد مي دانستند.
در پنج سال گذشته نقدينگي به شدت افزايش پيدا كرد و از حدود ۷۰ هزار ميليارد تومان (۷۰ ميليارد دلار) به بيشتر از ۲۱۱ هزار ميليارد تومان (۲۱۱ ميلياد دلار) يعني سه برابر رسيد.
آقاي بهمني مي گويد كه رشد نقدينگي در سال گذشته در حد حدود ۱۶ درصد كنترل شده ولي در سال جاري "براي اين كه به واحدهاي صنعتي و توليدي آسيب وارد نشود سعي كرديم رشد نقدينگي را در حدود ۲۰ درصد كنترل و مهار كنيم."
در چند سال اخير دولت استدلال كارشناسان اقتصادي مبني بر تاثير نقدينگي بر تورم را بسيار ناچيز مي دانست و معتقد بود كه مسائل ديگري تاثير بسيار بيشتري بر تورم دارند اما اكنون رئيس كل بانك مركزي مي گويد كه دليل كاهش تورم كنترل نقدينگي است و ما "اجازه نداديم كسي پولي بگيرد و در بازار به صورت صوري استفاده كند بلكه نقدينگي را بيشتر به سمت صنعت و توليد هدايت كرديم."
همزمان با رشد نقدينگي، بسياري از واحدهاي توليدي از كمبود نقدينگي گلايه دارند و نمي توانند وامهايي را كه از بانكهاي گرفته اند، پس بدهند.
دولت سعي دارد از طريق بانك مركزي وامهاي بيشتر از هفت هزار واحد توليدي را به مدت يك سال به تعويق بيندازد بلكه آنها با گذر از دوران ركود، بتوانند اقساط وامها را بازپرداخت كنند.
حجم مطالبان بانكها به مرز ۵۰ هزار ميليارد تومان (۵۰ ميليارد دلار) رسيده و تلاش هاي بانك مركزي براي وادار كردن مشتريان به بازپرداخت اقساط وامها تاكنون بي نتيجه بوده است.
ركود اقتصادي
يكي از دلايل كاهش تورم، ركودي است كه بر اقتصاد ايران سايه افكنده است.
بنابر گزارش بانك مركزي، ركود در بازار مسكن ايران عميق تر شده است
گزارشهاي رسمي بانك مركزي نشان مي دهد كه در سال گذشته رشد اقتصادي ايران ۲.۷ درصد بوده و پيش بيني مي شود نرخ رشد اقتصادي در سال جاري خورشيدي نيز در حد دو درصد باشد.
اين در حالي است كه در سال ۱۳۸۶ نرخ رشد اقتصادي ايران بالاي شش درصد بود.
بر اساس برنامه پنج ساله چهارم توسعه كه يك ماه ديگر به پايان مي رسد، نرخ رشد اقتصادي به طور ميانگين در يك دوره پنج ساله هشت درصد در نظر گرفته شده بود.
بنابر گزارش بانك مركزي ايران، در شش ماه اول سال جاري خورشيدي، وضعيت بازار مسكن نامناسب بوده است.
بنابر اين گزارش، تعداد پروانه هاي ساختماني صادر شده در شش ماه اول امسال نسبت به سال گذشته به شدت كاهش پيدا كرده و از حدود يكصد هزار پروانه صادر شده در شش ماه اول سال گذشته به حدود ۶۴ هزار پروانه در شش ماه اول سال جاري كاهش پيدا كرده است.
البته وضعيت در تهران به مراتب بدتر است چون تعداد پروانه هاي ساختماني در شش ماه اول امسال به يك سوم مدت مشابه سال قبل رسيده است. در شش ماه اول سال گذشته تعداد پروانه هاي ساختماني صادر شده در تهران بيشتر از ۱۳ هزار بوده كه اين رقم در شش ماه اول سال به چهار هزار و ۸۰۰ پروانه كاهش پيدا كرده است.
پروانه هاي ساختماني معياري براي ميزان توليد مسكن است و آمار فعلي نشان مي دهد كه ركود بازار مسكن در حال عميق تر شدن است.
بازار مسكن در چهار سال گذشته با فراز و فرود زيادي مواجه بوده و يك دوره قيمت ها تا سه برابر افزايش پيدا كرد ولي بعد از آن به دليل ناتواني مشتريان بازار خريد و فروش مسكن راكد شد و به دنبال آن توليد مسكن نيز كاهش يافت.
آمار بانك مركزي نشان مي دهد كه در يك سال گذشته همواره از تعداد پروانه هاي ساختماني كاسته شده و اين روند همچنان ادامه دارد.
بخش ساختمان يكي از موتورهاي محرك اقتصاد به حساب مي آيد كه سهم زيادي در توليد ناخالص ملي ايران دارد و ركود در آن به معني افزايش بيكاري است.

محاسبه نرخ تورم
تورم به معني افزايش سطح عمومي قيمت هاست و نرخ آن در ايران با محاسبه قيمت ۳۵۹ قلم كالا و خدمات مصرفي تعيين مي شود.
براي محاسبه نرخ تورم، بانك مركزي هر ماه آمار قيمت كالاها و خدمات مصرفي را در مناطق شهري و روستايي تهيه و با بررسي آن نرخ تورم را تعيين مي كند. با آنكه نرخ تورم هر ماه محاسبه مي شود اما نرخ رسمي تورم بر اساس تغييرات يك سال گذشته تعيين مي شود.
كالاها و خدماتي كه در محاسبه نرخ تورم مورد استفاده قرار مي گيرد، عبارتند از: "خوراكي ها و آشاميدني ها"، "دخانيات"، "پوشاك و كفش"، "مسكن"، "آب و برق"، "گاز و ساير سوخت ها"، "اثاث و لوازم و خدمات مورد استفاده در خانه"، "حمل و نقل و ارتباطات"، "تحصيل، بهداشت و درمان"، "تفريح و امور فرهنگي"، "رستوران و هتلداري" و "كالاهاي و خدمات متفرقه".
رشد نرخ تورم در ايران از حدود سه سال پيش آغاز شد. نرخ تورم فروردين ماه ۱۳۸۵خورشيدي ۱۲.۸ درصد بود و در دي ماه سال گذشته به مرز ۲۶ درصد رسيد اما پس از آن سير نزولي گرفت و اكنون به كمتر از 12 درصد رسيده است.
پيش بيني مي شود در سال آينده خورشيدي با اجراي برنامه حذف يارانه ها و افزايش مواد سوختي و كالاهاي اساسي، تورم دوباره روند صعودي بگيرد.

بازنگري ۸۰ عنوان كتاب دانشگاهي حوزه علوم انساني در ايران

احمد احمدي، رئيس سازمان مطالعه و تدوين كتاب هاي علوم انساني دانشگاه ها در ايران از تجديد نظر محتوايي هشتاد كتاب خبر داد.
آقاي احمدي در گفت و گويي كه روز جمعه ۷ اسفند (۲۶ فوريه) از سوي خبرگزاري مهر منتشر شد ضمن اعلام اين خبر گفت كه تغييرات كتاب ها از نظر محتوا، ويرايش، چاپ و حروفچيني بوده و در برخي موارد كل مطلب بايد يكبار ديگر ويرايش شود.
او به نام كتاب هايي كه مورد تجديد نظر قرار گرفته اشاره اي نكرد اما گفت: "كتاب ها بايد بررسي شود تا ابتذال و سخناني برخلاف فرهنگ كشور ما در آنها وجود نداشته باشد."
آقاي خامنه اي پيشتر گفته بود كه آموزش بسياري از رشته هاي علوم انساني در دانشگاه ها باعث بي اعتقادي به تعاليم الهي و اسلامي مي شود.
در پي اظهارات آقاي خامنه اي، محمود احمدي نژاد،رئيس جمهوري ايران مصوبه اي را براي اجرا به بخش هاي آموزشي دولتي و خصوصي ابلاغ كرد كه به موجب آن شورايي تخصصي زير نظر شوراي عالي انقلاب فرهنگي براي تحول و ارتقاي علوم انساني تشكيل شود.
"پاكسازي محيط هاي علمي و فرهنگي از افكار مادي" و "نفي مظاهر غربزدگي" از جمله هدف هاي اين شوراست.

احمد احمدي، مشكل بررسي كتاب هاي دانشگاهي حوزه علوم انساني را كمبود نيرو براي ويرايش مجدد كتاب ها دانست.
او در اين باره گفت كه دولت فقط اجازه استخدام اساتيد دانشگاه و اعضاي هيات علمي را داده و استخدام نيرويي براي ويرايش كتاب ها ممنوع است.
انتقاد از تدريس علوم انساني غربي در دانشگاه هاي ايران در متني كه پس از برگزاري چهارمين جلسه دادگاه بازداشت شدگان حوادث انتخاباتي ايران، به عنوان اظهارات سعيد حجاريان، عضو شوراي مركزي جبهه مشاركت ايران اسلامي منتشر شد نيز آمده بود.

ميرحسين موسوي در گفتگو با سايت كلمه: استراتژي اصلي جنبش سبز گسترش آگاهي ها

ميرحسين موسوي در گفت و گويي صريح با كلمه به سوالاتي كه براي افكار عمومي و حاميان جنبش سبز پيرامون حوادث ۲۲ بهمن امسال و برخورد هاي خشونت آميز صورت گرفته بوجود آمده بود پاسخ داده و مواضع خود را شفاف مطرح كرد.نخست وزير امام در اين گفت و گو همچنين در خصوص جنبش سبز مردم ايران و ادامه حركت در مسير راه سبز اميد نكاتي را مطرح كردند.مهندس موسوي در اين گفت و گو با انتقاد از راهپيمايي مهندسي شده در ۲۲ بهمن امسال كه “تحت تأثير انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزينه گزاف و بسيج اتوبوس ها و قطارها از سراسر كشور و شكل هاي خاص اداري سعي كرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثي كند،طاقت ديدن يك لباس سبز بر تن راهپيمايان جوان و يا حتي يك تسبيح سبز در دست يك روحاني را نداشتند”تاكيد كردند:”افتخار واقعي به شركت خودجوش مردم در راهپيمايي ۲۵ خرداد و مراسم هاي بعد از آن است و نه راهپيمايي هاي مهندسي شده يا احيانا اجباري با اين همه هزينه و فضاي امنيتي و ارعاب”مهندس موسوي در اين مصاحبه همچنين با انتقاد از برخي رويه هاي موجود در اداره كشور كه منجر به ايجاد مشكل براي مردم شده است خاطرنشان كردند”ده ها ميليون ايراني كه در اين كشور با سانسور، جلوگيري از آزادي ها و اقدامات سركوبگرانه، سياست خارجي دمدمي و ماجراجويانه، سياست هاي ويرانگر اقتصادي، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغييراتي هستند كه به آنها مجال مي دهد با حاكميت بر سرنوشت خود، اين سرنوشت تحميلي از سوي كارگزاران بي كفايت را تغيير دهند.ملت ما مي خواهد تحت عنوان خصوصي سازي، بيشترين پروژه ها و فعاليت هاي اقتصادي كشور در بنگاه هاي شبه دولتي و نيز سپاه جمع نشود.ملت ما مي خواهد معلمان كشور بابت درخواست حقوق خود كتك نخورند، كارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگيرند و زنان بابت درخواست رفع تبعيض مورد هجوم تهمت هاي گوناگون قرار نگيرند.ملت دوست ندارد كه اين چنين نامه هايش، پيام هايش، گفتگوهاي تلفني اش و پيامك هايش در معرض شنود قرار گيرد”نخست وزير محبوب امام اما چشم انداز راه سبز اميد را نيز در صحبت هاي خود ترسيم كرده وبار ديگر با تاكيد بر حركت جنبش سبز در چارچوب قانون اساسي تاكيد داشتند”مهم آن است كه در چهارچوب «هر شهروند، يك رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهي براي گسترش اين آگاهي و تعميق آن در ميان همه اقشار و بويژه در اقشار مستضعف جامعه پيدا كند.گسترش اگاهي ها، استراتژي اصلي جنبش است.سبز بودن يعني «خود» در ميان نبودن و خودخواه نبودن. در اين راه ما هم در صورت امكان از خيابان ها به صورت مسالمت آميز و قانوني استفاده مي كنيم و هم همه امكانات قانوني ديگر.جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محكم ايستاده است.هر اقدامي كه در جهت احقاق حقوق مردم و اجراي بدون تنازل قانون اساسي صورت گيرد
متن كامل گفت و گوي سايت كلمه با مير حسين موسوي به شرح زير است:
*سه هفته از راهپيمايي ۲۲ بهمن مي گذرد و حرف و حديث زيادي در مورد اين راهپيمايي گفته شده است.نظر شما درباره اين راهپيمايي چه هست؟
- مراسم ۲۲ بهمن اولين بار نيست كه در كشور ما برگزار مي شود. اين مراسم دنباله راهپيمايي هاي ميليوني سال ۵۷ به مناسبت هاي مختلف از جمله تاسوعا، عاشورا و اربعين است. هر ساله كساني كه به انقلاب علاقه دارند در اين مراسم شركت مي كنند و معمولا در بسيج مردم براي راهپيمايي، نهادهاي سنتي مثل مساجد و هيئت ها نقش بزرگي دارند. معمولا اين مراسم در هر سال متأثر از اتفاقات مهم آن سال و فضاي سياسي كشور است و امسال اين مراسم تحت تأثير انتخابات دهم و اتفاقات بعد از آن بود و دولت با هزينه گزاف و بسيج اتوبوس ها و قطارها از سراسر كشور و شكل هاي خاص اداري سعي كرد اثرات حضور جنبش سبز را در آن خنثي كند.
* راهپيمايي امسال با سال هاي قبل چه تفاوت هايي داشت؟
- تفاوت ها متأثر از مسائل بعد از انتخابات بود. امسال با توجه به شكل گيري جنبش اجتماعي – سياسي عظيم سبز، اين راهپيمايي به شدت تحت تأثير نحوه حضور اين جنبش در راهپيمايي بود. درهيچ سالي اين همه نيروي نظامي و انتظامي و امنيتي به خيابان ها آورده نمي شد. برخوردهاي خشن و وحشيانه اي كه مخصوصا در ميدان صادقيه و بعضي نقاط ديگر ديده شد در سال هاي قبل نبود. در سال هاي قبل مردم با هر شكل و قيافه و شعاري كه مي خواستند در راهپيمايي شركت مي كردند ولي امسال مأموران خشن، حتي طاقت ديدن يك لباس سبز بر تن راهپيمايان جوان و يا حتي يك تسبيح سبز در دست يك روحاني را نداشتند. گمان نمي كنم اثر اين برخوردها به سادگي از خاطره مردم برود.
* فكر مي كنيد حجم مردمي كه به جنبش سبز علاقه دارند در اين راهپيمايي چقدر بود؟
- آمار دقيقي نمي توان ارايه كرد ولي از طريق قرايني مي شود فهميد. يكي از اين قراين، وزن جمعيتي راهپيمايي خودجوش ۲۵ خرداد و مقايسه آن با ۲۲ بهمن است و قرينه ديگر فضاي خالي ميدان آزادي به هنگام سخنراني و مقايسه آن با سال هاي پرجمعيت راهپيمايي است. هنوز جوابي براي خالي بودن ميدان و اين كه چرا دوربين ها فقط نقاط محدود نزديك به جايگاه را رصد مي كرده داده نشده است. اينكه مردم مراقب چمن و محيط زيست بوده اند، مخصوصا براي كساني كه سال هاي قبل حضور مردم در ميدان را مشاهده كرده اند، مضحك است. اگر براي نطام تخمين وزن جمعيتي جنبش سبز اهميت داشت، جلوي ابراز هويت جمعيت هاي سبز را نمي گرفت. ولي وحشت از آشكار شدن اين هويت و دامنه آن، اين فرصت تاريخي را گرفت. اين امر بيش از جنبش راه سبز، براي حاكميت مضر بود. روشن است كه پنهان نگه داشتن واقعيت، منجر به حذف آن نمي شود و در اين مورد بنده يقين دارم كه با اين برخورد گسترده، اين هويت عميق تر و گسترده تر خواهد شد. ولي بنده و جناب آقاي كروبي در مشورتي كه داشتيم فكر كرديم پيشنهادي كه قبلا داده ايم را تكرار كنيم و آن اينكه اجازه داده شود جنبش راه سبز با توجه به اصل ۲۷ قانون اساسي، براي يك راهپيمايي مردم را دعوت كنند. نحوه استقبال مي تواند به حرف و حديث ها پايان دهد. ما اعتقاد داريم كه اگر دعوت جنبش سبز و تشكل هاي اصلاح طلب و مراجع عظام و ديگر شخصيت هاي نظام نمي بود، امسال ما يك راهپيمايي بي رمقي داشتيم كه اكثريت آن را نيروهاي نظامي و انتظامي كه از سراسر كشور جمع شده بودن تشكيل مي داد، يعني مسيرهاي راهپيمايي وضعيتي مي داشتند كه ميدان آزادي به هنگام سخنراني داشت.
*گفته مي شود تطميع و تهديد در اين راهپيمايي نقش داشته و عده اي به دليل مسائل مادي در اين راهپيمايي شركت كردند.
- اصطلاح راهپيمايي مهندسي شده را بيشتر مي پسندم. بنده با توهين به كساني كه موافق شعارهاي جنبش سبز نيستند مخالفم. قرار نيست و قرار نبود كه همه با ما هم رأي باشند و اگر كسي با ما هم رأي نيست انسان بدي شمرده شود. همه هموطنان ما هستند. منهاي يك عده قمه كش و آدمكش، همه خواهران و برادران ما هستند. حتي نيروهاي نظامي و انتظامي برادران ما هستند و مي دانيم كه مجبور به اعمال خشونت مي شوند. البته هزينه هاي گزاف و استفاده از اهرم هاي استخدامي و امكانات دولتي براي جمع كردن جمعيت محكوم است. بنده يادم مي آيد كه براي آن كه دستگاه دفاعي در زمان جنگ كاميون هايي را براي جبهه در اختيار بگيرد با چه موانع شرعي و اجرايي روبرو بود و حتي در شرايط بسيار بحراني جنگ، توسط حضرت امام اجازه داده شد از كاميون هاي شخصي به شرطي استفاده شود كه دولت رسما هزينه ها و خسارت هاي وارده را تقبل كند، كه كرد. ولي براي اين راهپيمايي، تقريبا بيشترين اتوبوس ها و حتي قطارها براي جمع آوري جمعيت و نيروهاي نظامي و انتظامي در اختيار قرار گرفته شده بود. اينگونه مهندسي اجتماعات نه تنها افتخاري ندارد، بلكه شبيه همان ذهنيت استبدادي و رويه هاي پيش از انقلاب است. در زمان پهلوي ها هم اگر كارمندي در تجمعات مورد نظر آنها شركت نمي كرد، دچار مشكل مي شد. افتخار نظام ما در سال ۵۷ و بعد از آن اين بوده كه مردم بطور خودجوش در اين نوع مراسم شركت مي كردند و افتخار واقعي به شركت خودجوش مردم در راهپيمايي ۲۵ خرداد و مراسم هاي بعد از آن است و نه راهپيمايي هاي مهندسي شده و يا احيانا اجباري با اين همه هزينه و فضاي امنيتي و ارعاب.
*آيا بين شما و آقايان كروبي و خاتمي مشورتي براي موضع گيري ها و تصميمات صورت مي گيرد؟
- ارتباط با اين بزرگواران هميشه وجود دارد. با دستگيري هاي وسيعي كه صورت گرفته، ضرورت اين ارتباط مستقيم امروز بيشتر است و بنده خدا را شكر مي كنم كه هماهنگي خيلي خوبي در اين زمينه وجود دارد. البته به نفع كشور بود كه بجاي سياست هاي سركوب و پركردن زندان ها، سياست حمايت از ايجاد يك تشكيلات نيرومند از كساني كه سياست هاي ويرانگر موجود را قبول ندارند در چهارچوب نظام وجود داشت و به نظر بنده تنها راه عدم انتقال مديريت جريان هاي سياسي و اجتماعي به خارج از كشور همين است. ولي با انحراف شديد صدا و سيما و يكطرفه شدن آن و بسته شدن روزنامه هاي كشور و زنداني شدن ده ها روزنامه نگار، به نظر مي آيد كه ايجاد تشكيلاتي كه بتواند چهره هاي مؤثر را دور هم گردآورد تا به صورت آشكار و در چهرچوب قانون اساسي كار را به پيش ببرند فعلا منتفي است و هنوز به اعتقاد اينجانب راهبرد «هر شهروند، يك رسانه» و همچنين گسترش فعاليت هاي شبكه اجتماعي در جهت گسترش آگاهي هاي سياسي و اجتماعي، يك ضرورت است و جايگزيني براي آن وجود ندارد. البته اين وضع دشوار در كنار ضررهايي كه دارد، منافعي هم داشته است و آن اتكا همه علاقمندان به جنبش سبز به خود و شبكه هاي بيشمار اجتماعي درجامعه است. در اين ميان، استفاده از فضاي مجازي معجزه كرده است و به صورت يك ساختار كاملا قابل اتكا، افراد و شبكه ها را در اتصال و تعامل باهم قرار داده است. شييه بازارهاي سنتي كه كه تعداد زيادي مغازه، حجره، تيمچه، مسجد، قهوه خانه و غيره را به هم متصل مي كند و عليرغم تنوع آدم ها و حجره ها، مفهوم بازار يك ساختار به هم پيوسته از واحدها را تداعي مي كند. جالب است در يك راسته بازار، مي تواند اختلاف عقيده و سلايق و سرمايه وجود داشته باشد، ولي اين تنوع، وحدت مفهومي و وحدت عملي بازار را بهم نمي زند، بلكه جزو نقاط قوت آن است.
* تحركات خياباني همواره با خشونت شديد روبرو شده است. نمونه آن را در راهپيمايي ۲۲ بهمن در ميدان صادقيه ديديم. آيا راه حل هاي ديگري براي پيگيري اهداف قانوني جنبش راه سبز وجود دارد؟
- اين سؤالي است كه خيلي مطرح مي شود. در جواب بايد گفت كه جنبش سبز نبايد اهداف خود را فراموش كند، همانطور كه نبايد دچار روزمره گي و انفعال بشود و استراتژي خود را از ياد ببرد. هدف جنبش سبز از همان اول، اصلاح در چهارچوب اصولي روشن بود. نقطه اتصال را همگي رنگ سبز گرفتيم. هدف حداقلي و مطمئن كه مي توانست اجماع گسترده اي ايجاد كند، تحقق اجراي بدون تنازل قانون اساسي بود. البته افرادي و يا حركت هايي در اين بين پيدا شدند كه خواستند از اين خط بگذرند و يا به اصطلاح خط شكني كنند، ولي جنبش راه سبز هيچگاه از اجراي بدون تنازل قانون اساسي منحرف نشده است و انشاء الله تا انتها هم همين راه را خواهد رفت. بنده بارها درباره اهميت پايبندي راه سبز اين نقطه كليدي صحبت كرده ام و به عنوان يك فرد همراه، حراست از آن را مورد تأكيد قرار داده ام. صحنه خيابان ها و آنچه در آن گذشته را بايد يكي از راه هايي بشماريم كه جنبش سبز تلاش كرده است اهداف و نيات خود را به گوش همه ملت و جهانيان برساند. ولي استفاده از خيابان ها، تنها راه نبوده است. ده ها ميليون ايراني كه در اين كشور با سانسور، جلوگيري از آزادي ها و اقدامات سركوبگرانه، سياست خارجي دمدمي و ماجراجويانه، سياست هاي ويرانگر اقتصادي، رواج فساد و دروغ معترض هستند، خواهان تغييراتي هستند كه به آنها مجال مي دهد با حاكميت بر سرنوشت خود، اين سرنوشت تحميلي از سوي كارگزاران بي كفايت را تغيير دهند.
ملت ما مي خواهد كه در رقابت نفس گير جهاني و منطقه اي، عقب نيفتد. ملت ما مي خواهد با جهان خارج به جاي دعوا و دشمني، تعامل داشته باشد و سياست خارجي توسعه گرا را دنبال كند. ملت ما مي خواهد كالاهاي توليدي، اعم از كشاورزي و صنعتي، زير سيل خانمان برانداز واردات بي حساب و كتاب، مدفون نشود. ملت ما مي خواهد تحت عنوان خصوصي سازي، بيشترين پروژه ها و فعاليت هاي اقتصادي كشور در بنگاه هاي شبه دولتي و نيز سپاه جمع نشود. ملت ما مي خواهد به شاخص هاي بيكاري و فقر به عنوان يك وظيفه ديني و اسلامي و ملي اهميت داده شود و … با انبوه تبليغات شاخص خط فقر و بيكاري و تورم با دستكاري و دروغ، از چشم مردم پنهان نشود. ملت ما مي خواهد معلمان كشور بابت درخواست حقوق خود كتك نخورند، كارگران بابت درخواست حق خود مورد تهاجم قرار نگيرند و زنان بابت درخواست رفع تبعيض مورد هجوم تهمت هاي گوناگون قرار نگيرند. ملت ما مي خواهد حكومت اجازه بدهد كه در رسانه ملي، صداي همه ملت شنيده شود و نه افراد خاصي كه كاري جز بي انصافي و تهمت زني ندارند. آحاد ملت ما با يكديگر دوست هستند و دوست ندارند به دو دسته حزب الله و حزب الشيطان، مردم و خس و خاشاك و گوساله و بزغاله تقسيم شوند.
ملت دوست ندارد كه اين چنين نامه هايش، پيام هايش، گفتگوهاي تلفني اش و پيامك هايش در معرض شنود قرار گيرد. ملت ما آگاه و رشيد است و دوست ندارد عده اي معدود به نام مات، آزادي هاي ملت را محدود كنند، حقوق اساسي آنرا تعطيل كنند، روزنامه هايش را ببندند و هر روز دستورالعمل هاي آمرانه براي نوشتن، گفتن و شنيدن صادر كنند. بايد به هر طريق ممكن از سوي جنبش سبز در سطح كشور و در ميان همه اقشار، اين آگاهي به مردم برسد كه اين خواست ملت، خواست جنبش سبز هم هست و نه تنها خواست آن است بلكه اين مطالبات را همگاني كند. اين مطالبات كاملا اسلامي و عين قانون اساسي و كاملا منطبق با مردم ساالاري ديني ماست. اين خواسته ها نه جنبه ضدشرعي دارند كه باعث فرمان تير و قتل و زنداني شود، نه جنبه ضدملي و نه جنبه ضد نظام. اين ها حقوق مردم هستند و به همين دليل مردم از آن حمايت مي كنند. آزادي، حقوق بشر، رفع تبعيض ها، تحمل عقايد و نظريات مختلف، مقابله با فساد و تباهي و قانون گريزي، مواردي نيستند كه پيگيري آنها چه در سطح خيابان و چه از طريق رسانه ها جرم باشد. برعكس، جلوگيري از طرح اين مطالبات، علامت استبداد و تحريف اهداف انقلاب اسلامي است كه با شعار استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي پيروز شده است.
در پاسخ به سؤال شما بايد بدانيم كه كه زمينه هر تغيير اساسي در جهت اصلاح گري، گسترش آگاهي است. بدون آگاهي گسترده در سطح جامعه، امكان تغيير وجود ندارد. افشاندن بذر آگاهي و گسترش آن به همه اقشار و همه نقاط كشور، تنها از طريق حضور خياباني فراهم نمي آيد، گرچه اجتماعات، حق مردم و يكي از امكانات آنها براي نيل به اهداف سياسي، اجتماعي و فرهنگي آنهاست. مهم آن است كه در چهارچوب «هر شهروند، يك رسانه»، هر علاقمند به جنبش سبز، راهي براي گسترش اين آگاهي و تعميق آن در ميان همه اقشار و بويژه در اقشار مستضعف جامعه پيدا كند. گسترش اگاهي ها، استراتژي اصلي جنبش است. البته بايد متواضع باشيم. هدف آن نيست كه تغييرات ناشي از اين استراتژي حتما بدست سبزها اتفاق بيفتد. سبز بودن يعني «خود» در ميان نبودن و خودخواه نبودن. در اين راه ما هم در صورت امكان از خيابان ها به صورت مسالمت آميز و قانوني استفاده مي كنيم و هم همه امكانات قانوني ديگر. مي خواهم به عنوان يك همراه جنبش سبز، باز هم بر گسترش آگاهي در سطح ملي به عنوان مهم ترين وسيله براي نيل به پيروزي تأكيد كنم. ما مي خواهيم اهدافمان را در كنار مردم و با آنها بدست آوريم.
* نقش حاكميت و نظام و يا جناح هاي ديگر را درارتباط با تغييرات چگونه مي بينيد؟
- جنبش سبز بر سر مطالبات خود حق خود محكم ايستاده است و هر چه آگاهي ملت به حقوق خود بيشتر شود، نيروي عظيم تري پشت اين مطالبات قرار خواهد گرفت. اين آگاهي، جان هاي مردم كشور را تغيير خواهد داد و اين تغيير، سرمايه ملت براي تغييرات سياسي و اجتماعي است. نكته اي كه دوست دارم به عنوان يك همراه كوچك به علاقمندان راه سبز عرض كنم اين است كه هدف ما، تغيير در چهارچوب نظام است. ولي هدف آن نيست كه اين تغييرات حتما بدست اين يا آن فرد صورت بگيرد. ما بايد يك اصل اخلاقي را بياد داشته باشيم و آن تصديق درستي، خوبي و زيبايي است، حتي اگر اين درستي و خوبي بدست ما صورت نپذيرد. به همين دليل، ضمن آن كه محكم بر روي خواسته هاي خود ايستاده ايم، ولي كم هزينه تر مي بينيم اگر خود حاكميت به سمت اين راه حل ها كه برآمده از خواست ملت و ميثاق ملي ماست پيش برود. بنده خيلي واضح و آشكار مي گويم هر اقدامي كه در جهت احقاق حقوق مردم و اجراي بدون تنازل قانون اساسي صورت گيرد، ما آن را نه علامت ضعف حاكميت خواهيم شمرد و نه آن را خوار و كوچك جلوه خواهيم داد، بلكه آن اقدام علامت قدرت جمهوري اسلامي خواهد بود. ما دوست داريم كه خود حاكميت، متشكل از همه اركان آن، تضمين هاي لازم را براي انتخابات هاي آزاد، رقابتي و غيرگزينشي فراهم آورد.
ما دوست داريم خود حاكميت به دنبال آزادي زندانيان، توسعه سياسي و گسترش فرهنگ آزادي و تنوع رسانه ها و آزادي آنها باشد. بنده صريحا مي گويم انتشار «كلمه سبز» و «اعتماد ملي» حتي اگر ضرري هم داشته باشد، ضرر آن كمتر از رسانه هاي غيرملي داخلي و رسانه هاي خارجي است. مي دانم قبول نخواهد شد، يا حداقل در شرايط كنوني قبول نخواهد شد. ولي مي گويم وجود كانال يا كانال هاي رادويي و تلويزيوني براي جنبش سبز، نظام را تقويت مي كند و به وحدت ملي كمك مي كند. بنده ترس آن را دارم كه محدوديت هاي فكري باعث شود ما از كشورهاي دست چندم منطقه هم عقب بيفتيم و نمي دانم چگونه ملت ما مي تواند از خود در مقابل امواج برون مرزي كه قطعا به فكر مصالح ملي خودشان هستند، محافظت نمايد. مضحك است اگر تصور كنيم با پخش پارازيت، هك كردن ها و فيلتر كردن ها، اين امواج را مي توانيم كنترل كنيم.
به هر حال، حاكميت و جناح هاي مختلف سياسي، اگر واقع بين باشند، بايد بدانند همانطور كه جنبش سبز در روز ۲۲ بهمن حضور داشت، آينده خوب براي كشور هم در گرو ايجاد زمينه براي وحدت بين همه مردم و اقشار مردم است و نه توصيف بخش قابل توجهي از ملت به «خس و خاشاك»، «گوساله و بزغاله» و «يك قشر محدود و اندك». سيره پيامبران و امامان ما نشان مي دهد كه هيچگاه حتي به دشمنان دين دشنام نمي دادند. آنها براي كرامت انساني ارزش قايل بودند و بجاي قضاوت درباره ي انسان ها، با رفتار رحماني شان سعي مي كردند فطرت خداجوي همه آنها را به سوي حق جذب كنن. مردم ما نمي توانند تحمل كنند كه به نام دين رفتار هاي غير ديني بلكه ضد ديني رواج يابد. وقتي در قرآن صحبت از پيامبر و يارانش مي شود، آنان را به مهرباني در ميان خود و مقابله محكم با دشمنان بشريت توصيف مي كند و قطعا نه در زمان پيامبر و نه بعد از ايشان، همه مسلمانان به يك درجه از ايمان نبودند. مردم ما به خوبي فرق ميان دينداري رحماني و قدرت طلبي در لباس دين را مي فهمند. اين تعريف يك ملت نيست. اين حاكميت يك فرقه است و دزديدن مفهوم ايرانيت و حس ملي و اين خطرناك ترين راهبردي است كه ما اكنون در مقابل آن قرار داريم. سلاح ما در مقابل چنين كژراهه اي، رفتن به سمت ميثاق ملي و مذهبي مان و تكيه بر آرمان هايي است كه به ايراني پيشرفته و صلح جو در سطح جهاني و در سطح ملي منجر مي شود. در چنين حالتي است كه مي توان اميد داشت مثل سال هاي دفاع مقدس، همه ملت در مقابل خطرات، متحدا حضور پيدا كند. ملت همه اقشار، همه قوميت ها، همه فرهنگ ه و همه جناح هاست. علاقمندان به جنبش راه سبز به ايراني بودن خود و همه نمادهاي آن افتخار مي كنند و طبيعي است كه با اين روحيه و منش، به تغيير رنگ پرچم كشورمان به شدت مشكوك هستيم و آن را محكمترين دليل براي عدم علاقه يك فرقه به منافع و ارزش ها و فرهنگ ملي مي دانيم.
* در اطلاعيه شماره ۱۷ راه حل هايي براي برون رفت اعلام شده است. آيا غير از راه حل هاي ارايه شده، راه حل هاي ديگري هم مي تواند مورد توجه قرار گيرد؟
- يك نكته بسيار حساس در مورد اطلاعيه شماره ۱۷ آن است كه قبول وجود بحران، به عنوان بخشي از راه حل شمرده شده است. از سوي ديگر بنده اعتقاد ندارم كه راهي براي حل دفعي و ناگهاني اين بحران وجود دارد. به عنوان مثال، نمي توان يك راهپيمايي مهندسي شده ترتيب داد و دل خوش كرد كه همه چيز تمام شده است. مهم آن است كه اكنون قدم هايي برداشته شود كه به فرايند بهبود اوضاع دامن بزند. شما در نظر بياوريد كه امروز اعلام شود كه همه زنداني هاي سياسي آزاد شده اند. بنده يقيين دارم كه اين اقدام قبل از جناح ها و گروه ها، مورد اقبال همه مردم كشورمان قرار خواهد گرفت. و يا شاهد خودداري از خشونت و شهامت ابراز محبت به مردم خوبي كه صرفا حق خود را مي خواهند و مي خواهند از فضاي اختناق رهايي يابند باشيم.
ما اثر خس و خاشاك ناميدن مردم را ديده ايم. بگذاريم يكبار هم با احترام با مردم صحبت كنيم. در بعضي موارد، اجتناب از برخي اقدامات نامناسب مي تواند به بهبود فضاي ملي كمك كند. مثالش رفتار وحشيانه در ميدان صادقيه در ۲۲ بهمن و امثال آن و حمله به مردم و خانواده شهدا و فرزندان آنهاست. چه كسي مي تواند ادعا كند كه اين اقدامات فضاحت بار مي تواند به نظام ما كمك كند؟ آيا پيوستن آقايان خاتمي و كروبي به صفوف مردم و اعلام عملي وحدت و يكپارچگي به حل بحران كمك مي كند يا فرستادن عده اي چماقدار و قمه و زنجير بدست براي اجراي استراتژي نصر با رعب؟ آيا حكومت مي تواند راه حل را در ترساندن ملت بداند؟ اگر چنين پيروري هنر بود، ما و همه جهانيان، حمله صدام به حلبچه را محكوم نمي كرديم و نمي گفتيم او به مردم كشور خود هم رحم ندارد. فيلمي كه اخيرا در مورد حمله به خوابگاه دانشجويان پخش شد نشان مي دهد كه تا چه اندازه روحيه فرقه گرايي، سبعيت ايجاد مي كند.
به نظر كساني كه مشغول ضرب و شتم دانشجويان هستند، فرزندان اين ملت از حيوانات هم كم ارزش تر مي نمايد و فاجعه بارتر اينكه در سطوح مختلف، مسئولين مي گويند كه نمي دانند حمله كنندگان چه كساني هستند. اين توهيني بدتر به شعور دانشجويان و مردم است. آنچه در اين فيلم جالب توجه است اين است كه در ميان همين افراد نيروي انتظامي، كساني ديده مي شوند كه ديگران را از ضرب و شتم نهي مي كنند. اي كاش نيروي انتظامي و نيروهاي امنيتي كشور، اقتدار را نه در سركوب و ضرب و شتم، بلكه در ايجاد فضاي امن براي همه ايراانيان، صرف نظر از طرز فكر و عقايدشان، مي دانستند. چه ضرورتي داشت فضاي ميدان صادقيه با نارنجك فلفلي و شيميايي آلوده شود؟ همه اين روش ها، ما را از راه حل هاي منطقي دور مي كند. تضمين انتخابات آزاد، رقابتي، غيرگزينشي و سالم، كليدي ترين بخش راه حل هاست. اگر اين امر حل نشود، ريزش مشروعيت نظام سرعت خواهد گرفت. جنبش راه سبز بايد بطور مكرر و در هر شرايط و مكان، روي انتخابات آزاد، رقابتي و غيرگزينشي تأكيد كند. همانطور كه آزادي زنداني ها، آزادي رسانه ها و برچيده شدن فضاي امنيتي در جاي خود بسيار مهم هستند و بايد ضرورت اين راه حل ها را نه تنها به گوش حاكميت، بلكه به گوش همه مردم كشورمان برسانيم.
*درباره نسبت گروه هاي مرجع و جنبش راه سبز حرف و حديث زيادي وجود دارد. نظر شما چيست؟
- جنبش سبز حركتي است كه از بطن گره هاي مرجع مهم جامعه ما متولد شده و در ارتباط با اين گروه ها هم رشد كرده است. در اين زمينه بعنوان مثال به نامه ۱۱۶ استاد دانشگاه تربيت مدرس اشاره مي كنم. اين دانشگاه فرزند انقلاب است و بنده هم به عنوان يك عضو كوچك از خدمتگزاران اول انقلاب، در شكل گيري آن نقش داشته ام. همه مي دانند كه اين دانشگاه دوره كارشناسي ندارد و هرم سني آن نسبت به ساير دانشگاه ها بالا است. در كاركنان و دانشجويان آن، فراوانند كساني كه كه در فعالت هاي اول انقلاب نقش فراواني داشته اند. ۱۱۶ تن از اساتيد اين دانشگاه در كنار بيانيه هاي مشابه فراوان ساير دانشگاه ها و بيانيه هاي انجمن هاي اسلامي و نهادهاي دانشگاهي ديگر نشان مي دهد تا چه حد حضور جنبش در دانشگاه ها و در ميان دانشگاهيان جدي و فراگير است. بنده مي خواهم بگويم همين نسبت را شما در ميان پزشكان، معلمان، مهندسين، كارگران، جنبش زنان، ورزشكاران و هنرمندان و ديگر گروه هاي مرجع مي توانيد بيابيد. يك نگاه ساده و بدون تعصب به جشنواره هاي دهه فجر نشان خواهد داد كه هنرمندان به عنوان قشري به شدت تأثيرگذار كجا ايستاده اند. گفته مي شود بعد از انتخابات، نزديك هزار كليپ و سرود در مورد جنبش سبز يا حوادث مربوط به آن ساخته شده و تعداد زيادي كاريكاتور، پوستر و نقاشي و ساير توليدات هنري خلق شده است. چنين تحركي در تاريخ فرهنگ كشور ما و شايد فرهنگ هاي جهاني بي نظير است. بنده ارتباط وثيق جنبش راه سبز با گروه هاي مرجع را بهترين دليل براي اميد به تحقق خواستهاي جنبش در آينده كشورمان مي دانم. چرا وقتي ميليون ها دانشجو در سراسر كشور در پشت جنبش سبز است، به آينده اميدوار نباشيم؟
* در مورد روحانيون چطور؟
- در بدنه جنبش، تعداد قابل ملاحظه اي از روحانيون متعهد و آگاه و مبارز حضور دارند. سبزها بايد بدانند موضعگيري چند نفر روحاني تندرو و مغرض، نظر همه روحانيت و مراجع نيست. روحانيت اصيل ما هيچگاه مردم را با الفاظ ركيك خطاب نمي كنند يا از قتل و ريختن خون و در محبس كردن بيگناهان حمايت نمي كنند. روحانيت اصيل ما مي داند كه تهمت و شكنجه و آبروي ديگران را ريختن و تجسس حكمش در اسلام چيست. روحانيون واقعي ما مصالح اسلامي و ملي را از منافع فرقه اي و جناحي تشخيص مي دهد و اين روحانيون در كنار دانشگاه و متحد با دانشگاهيان هستند و اهميت اين وحدت را مي دانند ما روحانيون فعال در جنبش سبز را ذخيره جنبش و پشتوانه بسيار مهم آن مي دانيم. حضور آنها در جنبش سبز در شرايطي كه از انواع روش ها و وسايل براي متهم كردن راه سبز به بي ديني و وابستگي به بيگانگان استفاده مي شود، جنبه حياتي دارد.
به همين دليل، به همه كساني كه به اميد اينده اي بهتر براي ايران عزيز به جنبش پيوسته اند عرض مي كنم كه پيوسته مراقب باشيم در دام تبليغاتي كه مي خواهد روحانيت كشور را به جنبش بي اعتماد كند نيفتيم. كارناوال روز عاشوراي سال ۷۶ و نمايش ها و تمهيدات شبيه آن از يادمان نرود. مخالفان جنبش اگر نه همه، ولي بخشي از آن، به هيچ اصول اخلاقي و ديني پايبند نيستند.
*پيشنهاد شما در مورد مراسم چهارشنبه سوري چيست؟
- مراسم اين روز، يادمان جشنواره نور عليه تاريكي است اما علاقمندان به جنبش راه سبز ضمن انكه به نمادها و مراسم ملي و مذهبي دلبستگي دارند، حاضر نيستند كه اين نوع مراسم ها باعث اذيت و آزار مردم بشود. مخصوصا توجه كنيم كه ممكن است مخالفان جنبش بخواهند با برنامه اي كه قبلا هم مشابه آن را اجرا كرده اند، جنبش سبز را بدنام كنند. بنده مطمئن هستم كه سبزها در هيچ برنامه هنجارشكنانه يا تخريبي كه موجب اذيت و ازار مردم بشود شركت نخواهند كرد. ايجاد انفجار و آتش سوزي با مشي جنبش سبز كه تلاش كرده است همواره حركت هايش مسالمت آميز و عميق باشد سازگاري ندارد. سبز بودن به لباس و نماد نيست. سبز بودن به رفتار و اخلاق است. اگر اين اصل مهم مورد توجه قرار گيرد و اعضاي جنبش يكديگر را به رعايت آن توصيه كنند، قطعا از آسيب هايي كه ممكن است عده اي در لباس جنبش سبز انجام دهند جلوگيري خواهند كرد.
*و نكته آخر؟
- بنده آرزو دارم روزي در كشور شرايطي ايجاد شود كه مجموعه پوسترها، نقاشي ها، كليپ ها و ساير آثار هنري خلق شده يك سال گذشته بدون سانسور به نمايش گذاشته شود و مي دانم كه انشاء الله با اميد و حركت جنبش سبز، روزي شاهد چنين نمايشگاهي كه نشان دهنده شور و شوق ها و دغدغه هاي ملي ماست، خواهيم بود.

۱۳۸۸ بهمن ۲۹, پنجشنبه

اگر سال ۵۷ بود باز پشت خمينی می ايستاديم

يقه مان را گرفته بودند که شما که انقلاب کرديد قبل اش کتاب "ولايت فقيه" خمينی را نخوانده بوديد؟ گفتيم والله بالله ما با هفده هجده سال سن اين کتاب را چطور بايد گير می آورديم و می خوانديم؟ مگر می شد رفت کتابفروشی گفت آقا ببخشيد يک جلد کتاب ولايت فقيه آقای خمينی را می خواهم! می گرفتند پوست آدم را می کندند.
يکی از کتابفروش های شاه آباد رساله ی آقای خمينی را به صورت قاچاق برايم تهيه کرد، وقتی می خواست آن را به من بدهد، اول يک نگاه به سمت راست پياده رو، بعد يک نگاه به سمت چپ پياده رو، بعد يک نگاه به خيابان و ماشين ها انداخت، بعد کرکره مغازه را پايين کشيد و در مغازه را بست، بعد به بالاخانه ی کتابفروشی رفت، يک کتاب سبز زيتونی بدون اسم را که وسط ده جلد کتاب کارسازی شده بود پايين آورد، آن را در آورد، وسط يک جلد کتاب شعر مهدی سهيلی، يک جلد کتاب ر.اعتمادی قرار داد، به دست ام داد، مرا به خدا سپرد، گفت پسرم مراقب خودت باش، کسی تو را نگيرد، يک چيزی خواند و دور سرم فوت کرد، بعد کرکره را بالا داد.
من، مثل قاچاقچی های مواد مخدر که محموله ی خطرناکی را حمل می کنند، کتاب را به منزل رساندم، برای اين که اهل خانه کتاب را نبينند، در اتاق را قفل کردم، پرده ها را کشيدم، رساله ی آقا را از وسط کتاب های مهدی سهيلی و ر.اعتمادی بيرون آوردم، آن را ورق زدم با اين انتظار که در اين کتاب ممنوع چيزهايی خواهم خواند خواندنی و بسيار مهم، با کمال تعجب ديدم مشابه رساله های ديگر، سرشار از بحث فنی پيرامون آداب طهارت و غسل جنابت و مسائل بول و غائط است. آن وقت شما انتظار داشتی ما کتاب ولايت فقيه می خريديم و می خوانديم. تازه هم می خوانديم، تازه هم از مطالب و نظر واقعی آقای خمينی باخبر می شديم، بعد چه؟ فکر می کنی آن حرف های قشنگ قشنگ، آزادی، استقلال، جمهوری (حالا اسلامی يا دمکراتيک اسلامی يا دمکراتيک خالی يا هر چيز ديگری که اول و آخرش معلوم نبود چه خواهد بود)، بسته شدن زندان ها و شکنجه گاه ها، آزادی زندانيان سياسی، آزادی مطبوعات و احزاب، کوتاه کردن دست جنايتکاران و امپرياليست ها، آن قدر جذابيت نداشت که دنبال آقای خمينی راه بيفتيم و بخواهيم حکومت جبار را سرنگون کنيم؟
با يک حالت خجالت و سرافکندگی هم اينها را می گفتيم که انگار آرزوی مان اين است يک بار ديگر به سال ۵۷ بازگرديم و اين بار در خانه مان بنشينيم و به تظاهرات نرويم و هر کس هم خواست برود بگوييم "احمق نشی، نری ها! بيست سال بعد ملت، بدبخت می شود و تو را به عنوان عامل انقلاب اسلامی لعن و نفرين می کند..."
گذشت و گذشت و گذشت تا شد سال ۸۸ و جنبش سبز به راه افتاد. رهبران اش کی؟ آقای موسوی، نخست وزير محبوب امام. رئيسِ ری شهریِ قاتل و شکنجه گرِ معروف. نخست وزيری که اکثر کشتارهای سهمگين زندانيان سياسی در دوران او اتفاق افتاد. آقای کروبی، رئيس بنياد شهيد. رئيس مجلس شورای اسلامی. يار محبوب امام. همان که در تشکيلات بنياد شهيد برای خود دستگاه بگير و ببند و سرکوب داشت. متفکرش کی؟ سرکار خانم زهرا رهنورد. فول پروفسور دانشگاه. نقاش و مجسمه ساز و نويسنده ی حکومت اسلامی در بدو تاسيس. "متفکرِ فعال" در زمينه ی تئوريزه کردن حجاب اسلامی و زن محجبه که امروز زنان ما هر چه بر سر و هر چه بر تن دارند حاصل "تفکرات" و "تعمقات" ايشان است. روزنامه نگارش کی؟ آقای عطاءالله مهاجرانی وزير سابق ارشاد. همان کسی که وظيفه ی وزارت خانه اش "ارشادِ اسلامیِ" مردم ايران بود. (اين جا که می رسيم عده ای روی علامت ضربدر اکسپلورر کليک می کنند، دو تا فحش به ما می دهند که اين باز دارد ساز مخالف می زند و می خواهد جلوی انقلاب سبز ما را بگيرد. اتفاقا روی سخن ام با شماست پسر و دختر عزيز. با شماست طرفدار انقلاب سبز).
و اين جنبش يک آيت الله و رهبر معنوی کم داشت که آيت الله العظمی آقای منتظری بعد از درگذشت شان صاحب اين مقام ناميده شد. همان آقای منتظری که موسس ولايت فقيه در حکومت اسلامی ايران بود.
بله. ما در سال ۵۷ اصلا به روی خودمان نمی آورديم که آقای خمينی در سال ۴۲ با حق رای زنان مخالفت می کرد و يکی از دلايل مخالفت ايشان با حکومت شاه همين بود. به روی خودمان نمی آورديم که آقای خمينی مخالف آزادی های اجتماعی بود که حکومت شاه به زنان و مردان ايرانی می داد. لابد فکر می کرديم اين آقای خمينی آن آقای خمينی نيست. فکر می کرديم آقای خمينی عوض شده است و ديگر مثل گذشته ها فکر نمی کند. ولی آقای خمينی هرگز چيزی بر ضد عقايد گذشته اش نگفته بود. آقای خمينی هيچ گاه از خودش انتقاد نکرده بود. اين تصور ما بود که آقای خمينی عوض شده است ولی او عوض نشده بود. تاريخ اين عوض نشدن را به بهای بسيار گزافی به ما ثابت کرد.
و اکنون: آيا شما ديده ايد يا شنيده ايد که آقای موسوی و همسر محترم اش رسما از گذشته ی خودشان انتقاد کنند؟ آيا شما ديده ايد يا شنيده ايد که آقای موسوی حداقل يک بار گفته باشد، آن چه وزير اطلاعات اش –ری شهری جنايتکار، همان که مستقيما با آيت الله العظمی شريعتمداری و آيت الله العظمی منتظری در افتاد، همان که کشيده بر گونه آيت الله العظمی شريعتمداری نواخت، همان که بانی اعتراف گيری و تواب سازی در زندان های ايران بود و خاطرات مستقيم او عليه شخص آيت الله العظمی منتظری با تيراژهای ميليونی چاپ و منتشر شد- باری، آيا شنيده ايد که آقای موسوی حداقل يک بار گفته باشد وزير جنايتکار اطلاعات اش، جنايت ها کرد، آدم ها کشت، خشت کج وزارت اطلاعات را بر زمين نهاد، و بابت اين اشتباه، بابت دو بار انتصاب او به مدت هفت سال و خرده ای به عنوان رئيس مخوف ترين تشکيلات اطلاعاتی از مردم و از کسانی که امروز به هواداری از او برخاسته اند عذرخواهی کند؟ يا حداقل خود را از جنايت های او به طور صريح مبرا بداند و آقای خمينی يا هر کس ديگری غير از خودش را مسئول بنامد؟ همان کاری که آقای منتظری کرد و محبوب ملت شد؟
آيا ديده ايد يا شنيده ايد که خانم پروفسور زهرا رهنورد، به خاطر تمام مقالاتی که در باره ی مزيت های حجاب اسلامی و زنان محجبه نوشت، به خاطر تمام سخنرانی ها و فعاليت هايی که برای انداختن يک تکه پارچه ی سياه بر سر زنان ايران کرد، به خاطر انديشه های محدودسازی که باعث شد فساد و فحشا در ايران به وضع دهشتناک کنونی برسد و از هر کشور آزاد غربی و اروپايی بيشتر باشد، به خاطر آن تفکرات و آن فعاليت ها و اين نتايج تلخ، دست کم خود را نقد کرده باشد؟ به راستی اگر کسانی که او را به عنوان يکی از صد متفکر بزرگ جهان انتخاب کردند، مقالات روزنامه های اطلاعات و اطلاعات بانوان ايشان به دست شان می افتاد چه می گفتند؟ آيا او را به عنوان يکی از صد متفکر انتخاب می کردند؟
نه. نگران نشويد. نمی گويم انقلاب سبز نکنيم. نمی گويم از آقای موسوی و همسرش حمايت نکنيم. تنها چيزی که می خواهم بگويم اين است که شما که رهبری افرادی با اين سوابق تيره و تار را پذيرفته ايد، بر ما خرده نگيريد که رهبری آقای خمينی را پذيرفتيم. و يک لحظه فکر کنيد که شما به عنوان جوان امروز، وقتی از رهبران سبز حمايت می کنيد، چقدر به سی سال بعد و آينده ای که اين رهبران می توانند برای شما و فرزندان تان درست کنند می انديشيد؟ ما هم در سال پنجاه و هفت به اندازه ی شما به سی سال بعد می انديشيديم. اين تنها چيزيست که می خواهم بگويم.

تعصب

یکی از موانع رشد اندیشه، تعصب است. تعصب به‌مانند ترمزی‌ست که جلوی گردش و نوزایی فکر را می‌گیرد و آن‌را وادار به ایستادن و درجا زدن می‌کند. تعصب در ظاهر ناشی از عشق و علاقه و دوستی‌ست ولی اگر نیک بنگریم حاصل آن تنها آسیب و خسارت و نابودی‌ست. فرهنگ سخن در تعریف کلمه‌ی تعصب می‌نویسد: "طرف‌داری یا دشمنیِ به دور از منطق و بیش از حد نسبت به شخص، گروه، یا امری". و در تعریف تعصب داشتن می‌نویسد: "نسبت به شخصی یا چیزی حساسیت و علاقۀ بیش از حد داشتن و از او یا آن سخت طرفداری کردن". آن‌چه "سخن"، طرف‌داری و دشمنیِ به دور از منطق می‌نامد، دشمن شماره‌ی یکِ تفکرِ انسان است. آسیبی که تعصب به تفکر آزاد و ذهن آزاد می‌زند با هیچ آسیب دیگری قابل قیاس نیست. تعصب زنجیری‌ست به پای تفکر که او را از رفتن باز می‌دارد. اثر این زنجیر در کشورهای عقب‌مانده به خوبی مشهود است. میزان تعصب با درجه‌ی پیشرفت جوامع بشری نسبت عکس دارد. تعصب، دشمنِ نویسنده‌ی منتقد است. هر گاه نویسنده‌ی منتقد، در دوستی و دشمنی راه افراط بپیماید و از حدِّ اعتدال خارج شود، ذهن‌اش به اسارتِ تعصب در می‌آید و قدرت حقیقت‌جویی‌اش را از دست می‌دهد.
تعصب، جلوی قلم او را می‌گیرد مبادا دوستی و دشمنی‌اش کم‌رنگ و مایل به حقیقت شود.
این روزها که بازارِ هواداری از جنبش سبز داغ است و حرکت نوپای مردم همه را به هیجان آورده است، نقش تعصب را در بیان افکار موافق و مخالف به خوبی مشاهده می‌کنیم. امروز اگر مثلا از گذشته‌ی آقای میر حسین موسوی بر اساس فاکت‌های دقیق و سوابق روشن یاد شود، تعصب در دوستی ایشان و جنبش سبز باعث خواهد شد تا بر قلم خود زنجیر زنیم و مانع حرکت آزادانه‌ی آن گردیم. طرفداریِ متعصبانه از موسوی و جنبش سبز بر ذهن‌مان، بر منطق و اندیشه‌مان، ترمز خواهد زد تا مانع حرکت و پویایی و حقیقت‌جویی شود. تعصب، دشمن آزادی اندیشه است.

اما چرا تعصب موجب آسیب و خسارت و نابودی می‌شود؟ چرا در مثال ما، آقای موسوی و جنبش سبز از رفتار اشخاص متعصب –و نه منتقدان- عاقبت ضربه خواهند خورد و این ضربه به کل پیکره‌ی ملت ایران منتقل خواهد شد؟ شاید ساده‌ترین پاسخ این باشد که سکوتِ ناشی از تعصب و نادیده گرفتنِ عیب‌ها، مانع انتقاد می‌شود و بدون انتقاد، ایرادها و ضعف‌ها رشد می‌کند و در نهایت کسی را که دوستدار اوییم از پا در می‌آورد (نمونه‌اش آن‌چه بر سر آقای خمینی و یارانِ متعصب‌اش آمد).
به همین خاطر، نویسندگانِ آزاداندیش باید تحت هر شرایطی در مقابل قلم‌های متعصب ایستادگی کنند. به مانند جرّاحی که ناچار است برای نجات جان بیمار با چاقو، جسم او را تکه پاره کند، باید به جان اهل سیاست بیفتند و تمام ضعف‌ها و ایرادها و بیماری‌های‌شان را با نوک قلم بیرون بکشند، و درصدد درمان‌اش برآیند و به آن‌چه دوستداران متعصب آن‌ها می‌گویند و اعتراض‌هایی که می‌کنند بی‌توجه بمانند مبادا غفلت در بیان ضعف‌ها موجب خسارت جبران‌ناپذیر در آینده‌ی کشور شود.
خودنویس جایگاهی‌ست که در آن اندیشه‌های مختلف مطرح می‌شود و تکثر اندیشه‌ها و تفاوت آرا، جلوی غالب شدن تعصب را می‌گیرد.

خانم فاطمه کروبی و عمل شنيع سه نقطه

البته بعضی از کلمات را نبايد بر زبان آورد. زشت است. قباحت دارد. مثلاً وقتی آدم کنار خانواده نشسته و دارد ماجرای شکنجه ی همسر سعيد امامی را برای دوستی تعريف می کند نمی تواند که همه چيز را بگويد. صلاح نيست بچه ها بعضی چيزها را بشنوند. مهم هم نيست که اين حرف ها مثلا در دانشگاه اوين زده شده يا در دانشکده ی عشرت آباد. توسط حاج آقا ايکس، کارشناس مسلمان و انقلابیِ وزارت اطلاعات زده شده يا حاج آقا ايگرگ، کارشناس مسلمان و انقلابیِ سپاه پاسداران. مثلا من می خواستم يک بار همين جريان شکنجه ی زن سعيد امامی را برای يکی از دوستان تعريف کنم، بچه ها نشسته بودند مجبور شدم بگويم حاج آقای کارشناس وزارت اطلاعات، به خانم امامی می گفت که از کجاها به فلانی و بهمانی وصل بودی؟ يا قطر چيزی که مصرف می کردی چه قدر بود؟ يا از کِی آن کار را شروع کردی؟ يا دوست داشتی مردانی که خانه ی شما می آمدند چی چی را بليسند؟
يا وقتی می خواستم ماجرای شکنجه ی همکار سعيد امامی را تعريف کنم مجبور شدم بگويم که حاج آقا به متهم گفت بگو چی چی دادی، تا کاری به کارت نداشته باشم. اگه نگی می فرستمت پزشک قانونی اونا حتی تعداد دفعات چيزی را که دادی برامون مشخص می کنند.
البته معلوم است که اين جور حرف زدن زياد آسان نيست و ممکن است طرف دوزاری اش نيفتد و آدم را سوال پيچ کند و آبروی آدم پيش خانواده برود. مثلا اين دوست مان که تخيل اش درست کار نمی کرد از من پرسيد حالا خانم امامی به کجا وصل بود و با چه وسيله ای وصل بود و چی چی مصرف می کرد که قطر داشت و من درست نفهميدم منظورت از ليسيدن چيست. مگر جاسوس ها و قاتلان زنجيره ای چيزی می ليسيده اند و اين ليسيدن چه ربطی به جاسوسی و قتل داشته است؟ يا در جايی هم که تخيل اش کار می کرد می گفت آهان! عجب! پس همکار سعيد امامی غير از آدم کشی لابد سند مَنَدی چيزی به دستگاه های جاسوسی غربی می داد، ولی اين چه ربطی به پزشک قانونی دارد که بخواهد بگويد چند بار داده است؟
خب طبيعی بود که اين جا من رنگ وارنگ می شدم و زبان ام بند می آمد و نمی دانستم چه جوابی بدهم. خانواده هم که از سياست سر در نمی آوَرَد چشم به دهان من دوخته بود که پاسخ اين سوالات را بشنود و سر در بياورد. بنده هم که ديگر زبان ام قاصر بود و ذهن ام کلمات بهتری پيدا نمی کرد برای تغيير دادن سمت و سوی بحث و بيرون آمدن از مخمصه ای که در آن گرفتار شده بودم به مهمان عزيزم عرض می کردم، حالا زياد مهم نيست. بفرماييد خيارتون را ميل کنيد نمک خورده آب می اندازه! بعد ديدم عجب حرف بدی زدم و وقتی خيار پوست کنده ی نمک زده را به من تعارف کرد بلانسبت ديدم نمی توانم حتی به آن نگاه کنم چه برسد بخواهم آن را بخورم! لا اله الا الله! استغفرالله! بنده ی خدا با چه اشتهايی هم خورد. اگر می دانست حاج آقا تفتازانی چه چيزها گفته بود! بگذريم.
يا همين چند روز پيش می خواستم در جايی که زن و بچه نشسته بود از سونا جکوزی بردن زندانيان توسط سردار قاسمی سخن بگويم. همان بحث شيرينی که سردار طی آن از پشت سر آقا نبودن مردم تهران سخن گفته بود.
همان جا که ايشان -که يکی از نيروهای ارزشی، با درجه ی خلوص بسيار بالا –و در تشبيه مثل اورانيوم غنی شده- به شمار می رود و با شجاعت در نزد آقا سخنوری می کند و با خواندن روضه و شعر اشک آدم را در می آورد و شهيد آوينی هم از او فيلم می سازد- خطاب به بچه های جنبش سبز نصيحت کرد "عزيزم، پسرم دخترم لجاجت نکن! والا می ری اونجا [يعنی زندان] بعد يا می برنت سونا جکوزی و اينهـــــــــــــــا، يا اينکه نمی دونم... خدا نکنه اون کارهايی که آقای کروبی گفتن... نشده اين ها... بعد می برنت اونجا بعد بيست روزه رب و روبت را اعتراف می کنی عزيزم!"
حالا گفتن سردار مسلمان يک طرف، خنده ی جماعتی که سخنان او را می شنيد و معلوم بود آب از لب و لوچه اش راه افتاده يک طرف! خدا پدر يوتوب را بيامرزد که آدم می تواند بعضی حرف ها را به جای خواندن، ببيند و بشنود، و بفهمد معنی واقعی آن حرف ها چيست و با چه لحنی بيان می شود و واکنش مخاطبان نيز چگونه است (آدم از نوشته ی خشک و خالی خيلی چيزها دستگيرش نمی شود که در فيلم می شود... بگذريم).
باری اين بخش از سخنان سردار مسلمان و انقلابی را که بيان کردم، ديدم همه در يک سکوت پر هيجان، مثل اين که دارند فيلم هاليوودی می بينند، چشم به دهان بنده دوخته اند و منتظرند بقيه اش را بشنوند! يکی از بچه ها، که زياد با فرهنگ اسلام و مسلمانی و انقلابی گری و حوادث و رويدادهای زندان های بعد از انقلاب و سونا جکوزی لاجوردی در زندان اوين آشنا نبود، از من پرسيد ببخشيد من درست متوجه نشدم، آقای کروبی مگر چه گفته و چرا بايد زندانيان را به سونا و جکوزی ببرند و مگر در سونا و جکوزی با آدم چه کار می کنند که آدم به رب و روب اش اعتراف می کند؟
حالِ مرا حتما می توانيد تصور بفرماييد. انگار در کوه، وارد گداری شده ام که نه راه پيش دارم نه راه پس و بايد هليکوپتر نجات بيايد مرا از آن جا بيرون بکشد!
انگار مطلب طولانی شد واز اصل موضوع باز ماندم. تمام اين ها را گفتم که بگويم دقيقا متوجه می شوم که سرکار خانم کروبی چرا وقتی نامه به آقای خامنه ای می نويسد و از دستگيری و مضروب شدنِ فرزندش شکايت می کند در جملاتِ:
"آنان در کنار ضرب و جرح شديد فيزيکی علی با بکارگيری سخيف ترين و زشت ترين الفاظ نسبت به فاطمه و مهدی کروبی او را تحت فشار روحی قرار دادند و در قبال اعتراض علی نسبت به آن اهانت ها و شکستن حرمت مسجد، نه تنها خشونت فيزيکی و زبانی را افزايش دادند بلکه اين مرد ۳۷ ساله را در خانه خدا تهديد به … کردند – مجازات ارتکاب آن فعل در قانون مجازات اسلامی مرگ است. خدا می داند اين جماعت وقيح با دست بازی که دارند بر سر جوانان کم سن و سال اين کشور چه آورده و می آورند. براستی که زبان و قلم از بيان وحشی گری اين قوم که اين روزها بر فرزندان اين مرز و بوم حاکم شده اند قاصر و ناتوان است..."
از سه نقطه استفاده می کند. من متوجه هستم که سرکار خانم کروبی دقيقا همان حالی را دارد که من در آن مهمانی -وقتی که می خواستم از بلايی که سر زنِ سعيد امامی آوردند سخن بگويم- داشتم؛ در آن محفل، وقتی که می خواستم از سونا جکوزی سردار قاسمی سخن بگويم داشتم. می توانم درک کنم خانم کروبی چقدر به خودش فشار آورده و رنگ به رنگ شده تا توانسته همين جملات استريل را خطاب به آقا بنويسد. بالاخره، زشت است، قبيح است، آدم خجالت می کشد. بعضی چيزها را نمی توان بر زبان آورد، بخصوص در مقابل شخص اول مملکت که مسئوليت تمام آن چه در کشورش اتفاق می افتد طبق روايات و احاديث اسلامی بر عهده ی اوست و وقتی يکی از عمالش دست به عمل زشتی می زند انگار شخص او دست به آن عمل زده است.
اما اينجا يک مشکل هست: آمد و "آقا" -مثل آن دوست محترم ما که نمی فهميد وصل کردن يعنی چی و يا آن بچه ی پرسشگری که از حکايت سونا جکوزی سر در نمی آورد- نفهميد که منظور خانم کروبی از سه نقطه چيست، آن وقت تکليف چيست؟ خيلی کارها مجازات اش مرگ است. مثلا ممکن است "آقا" فکر کند پسر سی و هفت ساله ی آقای کروبی را تهديد به قتل کرده اند. "آقا" از کجا بفهمد که منظور از سه نقطه چيست؟ شايد دچار اشتباه شود و نفهمد و به خاطر اين نفهميدن عاملان اش –از سردار بزرگ سپاه، مثل سردار قاسمی گرفته تا سربازش که دست بر سينه ی متهمه ی دستگير شده می گذارد و با او عکس يادگاری می گيرد- هم چنان به عمل شنيع سه نقطه ادامه بدهند.

آدم اين فکر ها را که می کند و راه حل درست و درمانی هم برای آن پيدا نمی کند و نمی داند چه توصيه ای مثلا به خانم کروبی بکند که ايشان مثلا چگونه بگويد و چگونه بنويسد که آقا هم بفهمد که در حدود و ثغور مملکت اسلام چه اتفاقاتی می افتد تنها می تواند سری به علامت تسليم و رضا تکان بدهد و بگويد خدايا! به خودت پناه می برم! کاری کن که آقا معنی سه نقطه را بفهمد که ما جلوی زن و بچه مجبور به بر زبان آوردن بعضی کلمات نشويم! الهی آمين!

ماجرای اسب تروا و خواب ديدن من

من از آن تيپ آدم هايی هستم که وقتی سرشان را زمين می گذارند، فوری به خواب می روند، و خواب هم نمی بينند ولی نمی دانم چطور شده است که اين روزها همه اش خواب می بينم، آن هم خواب های عجيب غريب. شايد به خاطر مسافرت و آب به آب شدن است، شايد هم به خاطر رويدادهای جاری.
مثلا همين چند روز پيش بود که خواب ديدم يک اسب مرا خورده و من در شکم او دست و پا می زنم و بعد يکهو يک در باز می شود و من وسط ميدان آزادی می افتم، بعد يکی از اهالیِ شهری به نام تروا را می بينم که اسم اش لی‌آکوان است و مرا دنبال می کند و در حالی که فحش ناموسی می دهد سعی می کند مرا با نيزه بزند. بعد من به آغوش احمدی نژاد که کنار يک موشک روسی در حال سخنرانی ست پناه می برم و او برای من از پيروزی های اتمی و موشکی ملت ايران حرف می زند و حرف می زند و من که ريش گذاشته ام و چفيه بسته ام و قيافه ام شبيه به مردان جنگ تحميلی و سردار قاسمی شده برای او دست تکان می دهم ولی به دست ام که نگاه می کنم می بينم يک روبان سبز به انگشتانم که به شکل وی انگليسی ست بسته شده که ناگهان يک برادر بسيجی آن انگشتان را با قمه قطع می کند و من در حالی که فرياد می زنم تو برادر منی و دشمن من نيستی، سعی می کنم به او يک پاکت سانديس بدهم بل که آرام شود، ولی او پاکت سانديس را با قمه مثل يک سامورايی حرفه ای روی هوا قطعه قطعه می کند و من مثل نئو، قهرمان فيلم ماتريکس، با حرکت اسلوموشن به طرف پشت خم می شوم و قمه بدون اين که به من بخورد از روی من عبور می کند، و من دوباره راست می شوم و به برادر بسيجی که می خواهد مرا مثل پاکت سانديس تکه تکه کند لبخند مليح می زنم و با صدايی لطيف می گويم سلام، من دوست تو هستم، و تو اصلا دشمن من نيستی، و برادر بسيجی که دچار ترانسفورميس شده و همين طور دارد قد می کشد و قدش از يک متر به يک متر و پنجاه و دو متر و دو متر و پنجاه و سه متر و حتی چهار متر می رسد و عربده و خرناس می کشد و صورت اش شبيه به دايناسور و تمساح می شود به من يک بطری نوشابه ی خانواده نشان می دهد و ابروهای پشمالويش را با يک لبخند کريه بالا می اندازد و عکس علی آقا، پسر آقای کروبی را نشان می دهد و به طرف مسجد اميرالمومنين اشاره می کند، بعد من که نمی دانم چرا از بطری نوشابه ترسيده ام به طرف فلکه صادقيه شروع به دويدن می کنم و برادر بسيجی دنبال ام می دود و من روی همان اسب چوبی که کنار خيابان محمدعلی جناح بغلِ يک خانه ی قديمیِ در حال ريزش که از محوطه ی آن بوی گندی به مشام می رسد پارک کرده ام می پرم، ولی اسب ام به شدت لنگ می زند و يک نگاه چپ چپ آخوندی به من می کند که اين اسب، اسب تو نيست و پياده شو برو سوار اسب آقای اسماعيل نوری علا و سکولاريست ها بشو، و من نااميد پياده می شوم و هر چه به اينجای اسب و اونجای اسب نگاه می کنم، سوراخی نمی بينم که بتوانم تويش قايم شوم، بعد يک دود قرمز می بينم که دور و بر مرا احاطه کرده و من فکر می کنم که وارد فضای مريخ شده ام و استفن هاوکينگ را می بينم که روی صندلی چرخدار به من لبخند می زند و به زبان کامپيوتری به من می گويد، عزيزجان، ما داريم با اين جسم عليل جهان های ديگر را کشف می کنيم، توی بيچاره با اين جسم سالم و تنومند کجای کاری، و من که عرق کرده ام و انگليسی بلد نيستم تا جواب استفن را بدهم، هم چنان به طرف اتوبان شيخ فضل الله نوری می دوم بل که بسيجی ها که مثل فيلم ماتريکس تکثير شده اند و تعداد شان بالای ميليون رسيده دست از سر من بردارند، بعد تصوير هوايی گوگل را می بينم که ما را در حال دويدن نشان می دهد، و يک طرف صفحه محسن سازگارا در حالی که وارد صحنه می شود و لبخند می زند، و انگشت "وی" شکل اش را نشان می دهد و راجع به ۶ مورد بسيار مهم در ده دقيقه و بيست و سه ثانيه حرف می زند، برايم آرزوی پيروزی می کند و يک طرف ديگر، صفحه ی بالاترين است که سمت چپ اش روی يک "تَبِ" کوچکِ قرمز رنگ، عدد ده هزار و خرده ای بازديد کننده ی هم‌زمان نقش بسته و همه مرا تشويق می کنند که "برگرد وسط ميدون، ما هم همگی وسط ميدون هستيم، کجا در می ری" و همين طور که من می دوم، ناگهان آقای خامنه ای را می بينم که مهره ی شطرنج اسب را که خيلی خيلی بزرگ و در حد و اندازه ی ميدان آزادی و برج ميلاد است با دستانِ –ببخشيد دستِ- بزرگ اش بلند می کند و تهِ مهره را با لبخندی خبيثانه، روی من که در حال نوشتن شعار بر روی اسکناس های هزار تومانی و دوهزار تومانی و پنج هزار تومانی هستم و ضمن نوشتن، راننده تاکسی را می بينم که می گويد نمی گيرم، و قصاب را می بينم که می گويد نمی گيرم، و بقال را –ببخشيد سوپری را- می بينم که می گويد نمی گيرم، و من از کارمند بانک خواهش می کنم که آن را از من بگيرد و به جای آن اسکناس تميز و بدون نوشته بدهد که راننده و قصاب و بقال آن را از من بگيرند، می کوبد و من پخش زمين می شوم و صحنه تاريک می شود و من خودم را در نزديکی های پاريس می بينم که به تظاهر کنندگان مقابل سفارت ايران پيوسته ام و دارم روی سر کارمندِ سفارت، تخم مرغ می شکنم و او که شبيه به يک تمساح کوچک است روی صورت اش ماسک آدم زده است و به من فحش خواهر و مادر می دهد و من که از اين همه فشار در حال انفجارم يک دفعه از خواب می پرم و از جا می جهم و در حالی که عرق کرده ام و لبانم خشک شده است دنبال کليد چراغ و ليوان آب می گردم.
يک خواب راحت می کرديم که از آن هم محروم شديم. خدا بقيه اش را به خير بگذراند!

راننده تاکسی محمود فرجامی، آينه ی تمام قد در مقابل جامعه ی ايرانی

بعضی وقت ها آدم در می ماند که در باره ی بعضی چيزها مطلب بنويسد يا ننويسد. مثلا شما کتابی را می خوانيد که بسيار جالب و خواندنی ست و خواندن‌اش بسيار لذت بخش و آموزنده است و می خواهيد به خوانندگان تان توصيه کنيد که اين کتاب را حتما بخوانند، که اگر نخوانند از دست شان می رود، آن وقت به ترديد می افتيد که اين کار را بکنيد يا نکنيد و مطلبی در معرفی آن کتاب بنويسيد يا ننويسيد. چرا؟ چون ممکن است اين معرفیِ شما برای نويسنده ی بی خبر کتاب دردسر درست کند، يا حتی فردا مانع نشر کتاب او شود! بديهی ست با تمام گرفتاری ها و مصائب اين چنينی، سکوت در مورد بعضی چيزها جايز نيست، از جمله کتاب راننده تاکسی آقای محمود فرجامی که کتابی‌ست به غايت خواندنی و لذت بردنی!
در باره ی خصائل اخلاقی و رفتاری ما ايرانيان تا کنون چند کتاب شاخص نوشته شده است از جمله کتاب "خلقيات ما ايرانيان" مرحوم محمد علی جمالزاده، که هر چند نويسنده سعی کرده با نهايت احترام و ادب و از نگاه خارجی به بعضی از ضعف های اخلاقی و رفتاری ما ايرانيان اشاره کند باعث اعتراض و واکنش شديد شده، آن قدر که کتاب در زمان خود سانسور شده و بعدها اجازه ی نشر نيافته است. بعضی نويسندگان هم در قالب داستان کوتاه و داستانک به اين منطقه ی ممنوعه ی خطرناک نزديک شده اند؛ مثلا فريدون تنکابنی در راه رفتن روی ريل يا يادداشت های شهر شلوغ، يا هنرپيشه و نويسنده ی ارجمند رضا کيانيان، در اين مردم نازنين.
محمود فرجامی هم با انتشار کتاب راننده تاکسی به اين وادی پر خطر گام گذاشته و به اعتقاد من توانسته از پيچ و خم های دشوار آن به سلامت عبور کند. اين کتاب ۱۱۲ صفحه ای آينه ی تمام قدی ست در مقابل ما مردم که اگر در اين آينه نيک بنگريم، می توانيم بسياری از ضعف ها و زشتی های خودمان را ببينيم و در صدد رفع آن ها بر آييم.
کتاب محمود خان فرجامی از آن دست کتاب هايی ست که می توان آن را يک نفس تا انتها خواند و خسته نشد؛ از آن دست کتاب هايی ست که وقتی آن را می خوانيم، در بعضی جاهايش لبخند بر لب می آوريم، در بعضی جاهايش نيش مان باز می شود و می خنديم، و در بعضی جاهايش قهقهه می زنيم! از قديم گفته اند که گرياندن مرده شور و خنداندن طنزنويس کاری ست بس دشوار، و اين روزها که خود من مثل بُرجِ زهرمار هستم و لبخند خشک و خالی هم به زور می زنم، اگر کتابی بتواند آن طور مرا به وجد آورد که صدای قهقهه ی مرا در و همسايه بشنوند قطعا کتابی ست موثر که نويسنده اش می تواند حتی بر لب طنزنويس خنده بنشاند!
من در حاشيه ی بعضی از کتاب ها احساسی را که با خواندن بعضی جملات به من دست می دهد با حروف و کلمات و اَشکال نشان می دهم. مثلا در جايی که جمله ای جالب باشد، در کنارش حرف "ج" می نويسم؛ خيلی جالب باشد "خ ج" می نويسم؛ با مزه باشد با مداد شکل :) می کشم؛ خيلی با مزه باشد شکل :))) می کشم. در حاشيه ی کتاب محمود خان فرجامی تعدادی "ج" و "خ ج" و ":)" و ":)))" به چشم می خورد که واکنشِ مثبتِ منِ خواننده را نسبت به محتوای کتاب نشان می دهد.
راننده تاکسی کتابی ست که به دست آوردنش آسان نيست. به رغم اين که ناشر معتبر و معروفی مانند نشر نی آن را منتشر کرده، اين کتاب را بسياری از کتاب فروشی های تهران نمی شناسند و از وجودش خبر ندارند. بعد از مراجعه به چند کتاب فروشی، بالاخره يک فروشنده با شنيدن نام کتاب و ناشر و استماعِ توضيحاتی در باره ی محتوای آن و اين که مطالب اش از زبان يک راننده ی تاکسی بيان شده و به زبان طنز است جرقه ای به ذهن اش زد و گفت "آهان! آن کتاب فيلم‌نامه را می گوييد!" و با اين جرقه توانست بالاخره کتاب را پيدا کند. اگر شما هم نتوانستيد اين کتاب را پيدا کنيد، بايد به جست و جوی تان در کتاب فروشی ها ادامه بدهيد، والا مراجعه به سايت اينترنتی نشر نی هم کارساز نيست، چرا که بعد از باز شدن صفحه اول، اگر برای پيدا کردن شماره ی تلفن يا نشانی انتشارات، روی "اطلاعات تماس" کليک کنيد، طبق معمولِ اکثر سايت های ايرانی که فقط ظاهر زيبا و "نما" دارند و باطن شان تهی ست، با صفحه ی "اِرور" مواجه می شويد!
راننده تاکسی کتابی ست کم غلط. مجموعاً ۵ غلط مطبعی در صفحات ۲۹ و ۴۶ و ۶۳ و ۷۳ و ۱۰۴ وجود دارد که ناچيز است. شيوه ی نگارشِ ديالوگ ها بسيار سنجيده است طوری که خواندن از روی نوشته، به راحتیِ شنيدنِ همان ديالوگ‌ هاست و چشم و ذهن، با مانعِ کلماتِ شکسته و رسم الخط عجيب غريب رو به رو نمی شود.
راننده تاکسی شامل يک مقدمه و هجده ماجرای کوتاه از زبان يک راننده تاکسی زرنگ و همه چيز دانِ تهرانی ست. در صفحاتِ محدودِ اين کتاب، بسياری از خصائص و رفتارهای "ما ايرانيان" مورد انتقاد صريح قرار گرفته است. اين که ما ايرانی ها چقدر تيز و با حاليم؛ اين که چگونه در راه حقوق مردم فعاليت و مبارزه می کنيم؛ اين که چطور مردان قانون را دور می زنيم؛ اين که چقدر متخصص مسائل اقتصادی هستيم و در زمينه ی اقتصاد به چه چيزهای مهمی فکر می کنيم؛ اين که چطور بعضی وقت ها از بعضی آدم های بی خبر سوءاستفاده می کنيم؛ اين که از همه چيز -از ميزان برفی که فلان سال باريده تا پديده ی النينو- اطلاعات دست اول داريم؛ اين که اکثر مردان ما، به زنان، به چشم خواهر و مادر خودشان نگاه می کنند؛ اين که تجاوز اگر از طرف خودی صورت بگيرد خوب است و از طرف غير خودی بد؛ اين که چقدر برای پول گرفتن و پول دادن تعارف می کنيم و سرانجام به چه نتايج درخشانی می رسيم؛ اين که پدرِ اراذل و اوباش را بايد در آوريم و پوست آن ها را بکنيم تا جلوی معتاد شدن بچه ی مردم گرفته شود و جامعه به آرامش برسد؛ اين که خارجیِ موطلايی در ايران چه قدر و منزلتی دارد و ما چه تصوری از خارجی ها در ذهن خودمان داريم و در اين تصور، چه کارهايی می توانيم با آن ها و بخصوص زن هايشان بکنيم؛ اين که يک نويسنده، در ايران چقدر ارج و قرب دارد و چقدر به او احترام گذاشته می شود و چقدر به او از نظر مالی خوش می گذرد؛ اين که اوضاع روانی ما ايرانيان چقدر ميزان و درست است و از اين نظر -شکر خدا- هيچ مشکلی نداريم؛ اين که در چشم ما ايرانيان، افغانی يعنی چه، و ما چگونه بايد با افغانی ها برخورد کنيم تا بزرگی و برتری مان معلوم شود؛ اين که مدرنيسم و مظاهر آن مثل آزادی جنسی در چشم ما ايرانيان چگونه است و چه چيزهايی را مدرن و خوب می دانيم و نظر واقعی مان نسبت به مظاهر آن چيست؛ و بالاخره اين که زبان فارسی چقدر غنی ست و ما چقدر خوب می توانيم نظر تلخ و زشت خود را لا به لای کلمات قشنگ و تعارفات مبالغه آميز پنهان کنيم و در جدال لفظی با دوستی که دشمن می پنداريم به کار بريم، مواردی ست که در اين کتابِ کم حجم و پُر مايه، به زبان طنز بيان شده و خواننده را در مقابل تصويرِ خودش قرار داده است.
با خواندن اين کتاب، ما به رفتار راننده تاکسی و جماعتی که او با آن ها سر و کار دارد خواهيم خنديد. مثل نمايش های هادی خرسندی که حاضران در سالن به شدت می خندند، ما هم با خواندن کتاب فرجامی خواهيم خنديد. ولی در واقع آن کسی که ما به او می خنديم راننده تاکسی و مسافران اش نيستند؛ ما به خودمان، به خودِ خودمان می خنديم ولی خبر نداريم. مثل بازیِ سياه بازی که به صورت سياه شده ی طرفِ مقابل مان می خنديم، و ديگران هم می خندند، غافل از آن که صورت خودمان هم سياه شده و من و تو و او و ما و شما همه در حال خنديدن به همديگر هستيم و با بلاهت، خودمان را تافته ی جدا بافته و موجودی عاری از عيب و دارای صورتی تر و تميز و پاک و درخشان می بينيم!
کتاب راننده تاکسی می توانست شکل و شمايل جذاب تری داشته باشد. روی جلدی با رنگِ غالبِ تيره، و يک نام، با حروف ايرانيک بر زمينه ی صورتیِ چرک، شايد متناسب با محتوای داستان های کتاب و حتی فضای واقعیِ تاکسی های ما باشد، ولی جذابيت بصری برای خريدار يک کتاب طنز ندارد.
اين کتاب ارزنده را که با تيراژ ۱۶۵۰ نسخه منتشر شده می توانيد به قيمت ۲۰۰۰ تومان از بعضی کتاب فروشی های تهران تهيه کنيد.

دشمن؟ کدام دشمن؟

دشمن؟ کدام دشمن؟ اين چه فرمايشی‌ست می کنيد. دشمن کجا بود عزيزم! دچار توهم شده ايد! شنيده ايد می گويند ماليخوليا؟ شنيده ايد می گويند اسکيزوفرنيا! شنيده ايد يارو اِکس می زند توهم می کند؟ نکند خدای نکرده شما هم اِکس مِکْسی چيزی زده ايد می گوييد دشمن؟ اين کلمه ی خنده دار را از کجا آورده ايد هی تکرار می کنيد؟ نکند آيت الله خامنه ای -که ان شاءالله بعد از اين که وضع کمی آرام شد، او را آيت الله العظمی، سپس رهبر اصلاح طلبان و بعد رهبر جنبش سبز خواهيم خواند- و دشمنْ دشمن کردن او، روی شما تاثير سوء گذاشته، فکر می کنيد حقيقتا دشمنی وجود دارد؟ نه عزيزم؛ دشمنی وجود ندارد. ببينيد، من، به عنوان تئوريسين جنبش سبز، و به عنوان مُبْدِعِ تاکتيک ها واستراتژی های مبارزاتی، به ضِرْس قاطع می گويم که دشمن وجود ندارد. عرض می کنم خدمت تان که "دشمن اصلی ما احمدی نژاد نيست، اگر فرض کنيم که مشکل ما احقاق حقوق از دست رفته مردم است، طبيعی است که بپذيريم که قبل از احمدی نژاد هم حقوق ملت ما پايمال می شد. حتی می خواهم بگويم که خامنه ای هم که مانع مهمی پيش روی ماست، دشمن اصلی ما نيست. بسياری از مردم در دوران خاتمی که خامنه ای در موقعيت رهبری بود، احساس خوبی نسبت به زندگی در ايران داشتند و از سوی ديگر قبل از رهبری آيت الله خامنه ای هم مشکل نقض حقوق ملت با جديت وجود داشت. می خواهم بگويم که حتی نيروهای حکومتی و دستگاه تبليغاتی حکومت هم که با تمام قوا روبروی مردم ايستاده اند، دشمن اصلی مردم نيستند. من مطمئنم که بخش اعظم کارکنان وزارتخانه های دولتی و حتی روزنامه کيهان و کارکنان سفارتخانه هايی که ما روبروی آنها تظاهرات می کنيم و بخش وسيعی از نيروهای سپاه که در سرکوب مردم نقش دارند، و بخش مهمی از نيروهای وزارت اطلاعات هم، نه تنها از دولت احمدی نژاد و وضعيت کنونی کشور خوششان نمی آيد بلکه دوست دارند که در ميان نيروهای سبزی باشند که برای آزادی و دموکراسی ايران تلاش می کنند. يک کمی دقيق تر نگاه کنيم، حتی آن مردمی هم که حامی دولت احمدی نژاد به نظر می رسند، دشمنان ما نيستند، کسی که بخاطر فقر و يا ناآگاهی يا تبليغات رسانه ای در تظاهرات نمايشی حضور پيدا می کند، فقط يک قربانی است. قربانی وضعيتی نامطلوب و ناعادلانه. وقتی از خانه يک مدير دولتی معتقد به ولايت فقيه مثل روح الامينی پسری بيرون می آيد که بخاطر جنبش سبز با تمام وجود تلاش می کند و بخاطر آن کشته می شود، مطمئنا در خانه های حاميان دولت نيز بسياری از دوستان ما زندگی می کنند. يکی از دوستان من می گفت، در مسابقه فوتسال پسر يکی از کسانی که به طرفداری از دولت شعار می دادند و توسط سبزها متهم می شدند، در ميان سبزها بود و وقتی می ديد پدرش که بخاطر وضعيت خود در صف روبرو ايستاده است، توسط مردم به مزدوری متهم می شود، اشکش درآمده بود. نه می توانست عليه دولت شعار ندهد، نه می توانست عليه پدرش که طرفدار دولت نبود اما در موقعيت اتهام قرار داشت، چيزی بگويد. ممکن است بگوئيم افراد مسوولند و فردی که مسوول است نمی تواند بخاطر حفظ وضع خود روبروی ملت بايستد، اما باز هم فرقی نمی کند. آنها هم دشمن ما نيستند، آنها در وضع بدی گرفتارند... مشکل ما دشمن نيست، جنبش سبز خواسته هايی فراتر از يک فرد يا يک گروه اجتماعی دارد، ما آزادی و دموکراسی را برای همان سربازی که روبروی ما ايستاده است هم می خواهيم. آنهايی که در حکومت هستند و حکومت بخاطر عدم اعتماد به آنها مزدور استخدام می کند، نيروهای جنبش سبز هستند. همان هايی که کنسرت برگزار می کنند و وقتی عليه آنها شعار می دهيم سکوت می کنند. آنها در دل شان شعارهای ما را تکرار می کنند و آرزو می کنند که جنبش سبز پيروز شود تا آنها هم آزاد باشند. صحنه جدالی وجود ندارد، کسی حر بن يزيد رياحی نيست، چرا که کسی يزيد و امام حسين نيست..."
استدلال را حال می کنيد؟ آيا مو لای درز اين استدلال می رود؟ معلوم است که نمی رود. اصلا حقيقتی که تا به امروز هيچ کس به آن پی نبرده و من برده ام اين است که ما در طول تاريخ ايران دشمن نداشته ايم. بحث راجع به دشمن يک بحث سکتاريستی، ولونتاريستی، آوانتوريستی، آنتاگونيستیِ جدا از توده و جدا از رهبران مردم و جدا از رهبران حکومت و جدا از رهبران جنبش سبز و جدا از کارمندان عزيز و محترم وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و بسيجی های عزيز گوگوری مگوری‌ست. اصلا کلمه ی دشمن کلمه ی مزخرف و خشنی ست که بايد آن را از هر چه فرهنگ لغت است پاک کرد. من حتی –دقت کنيد می گويم من، و اين شوخی نيست و شما با کم کسی طرف نيستيد و لابد می دانيد که من –ببخشيد معترضه در معترضه آوردم، منی که هفت ميليون کلمه تا کنون تايپ کرده ام و چند ماه هم به خاطر اين چند ميليون کلمه به زندان افتاده ام- اين را با خضوع و خشوع فراوان می گويم- باری من حتی معتقدم که چنگيز خان مغول دشمن نبود. آن هايی که می گويند چنگيز خان دشمن مردم ايران است خرند و نمی فهمند و من که می فهمم عرض می کنم که چنگيز خان دشمن نبود، بل که نهايتِ نهايت يک مانع مهم بود. در آن دوران هم مثل حالا فقط وضعيت بد بود و دشمنی وجود نداشت.
ببينيد مردم با فرهنگ ايران که آن زمان هم به احتمال قوی سبز بودند توانستند بعد از چند دهه، اعوان و انصار چنگيز را آدم کنند. پس می بينيد که ما در تاريخ قديم هم دشمن نداشتيم و آن هايی که می گويند داشتيم يک عده آدم سکتاريستِ ولونتاريستِ آوانتوريستِ آنتاگونيستِ خاک بر سر هستند که می خواهند به جنبش سبزی که من تاکتيسين و استراتژيست آن هستم ضربه بزنند و نگذارند ما پيروز شويم. ما می خواهيم ان شاءالله آقای خامنه ای را آدم کنيم، اگر نشد، فرزند او را، اگر نشد نوه و نتيجه ی او را. درست همان کاری که با چنگيز خان مغول شد. چرا عجله می کنيد؟ چرا هول هستيد؟ چرا از رهبران خود که من و يک عده ی ديگر در اتاق فکر لندن باشيم جلو می زنيد؟
اين استدلالی که کردم کافی نبود؟ به دَرَک! ما که از شما دعوت نکرده ايم و نامه ی فدايت شوم ننوشته ايم که بياييد به جنبش سبز بپيونديد. برويد برای خودتان يارکشی کنيد و جنبش درست کنيد. خيال تان راحت باشد که ما مانع شما نمی شويم. افتاد عزيزم؟!

پرونده‌ی هسته‌ای و ادامه‌ی تلاش‌ها برای تحریم ایران

در حالی که تهران از پیشنهاد کشورهای غربی در پرونده‌ی اتمی خبر می‌دهد، وزیر خارجه‌ی آمریکا در پی کسب حمایت کشورهای عرب برای فشار بر ایران است. روسیه نیز می‌کوشد ضمن توجه به ایران، منافع بلندمدت خود را تضمین کند.
به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، پس از اعلام غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم در ایران، علی اکبر صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی، از پیشنهاد جدید سه کشور آمریکا، فرانسه و روسیه در پرونده‌ی اتمی خبر داده است. بر پایه‌ی همین گزارش، متن این پیشنهاد هفته‌ی گذشته به تهران رسیده است...


مقام‌های ایران سه‌شنبه‌ی گذشته (۹ فوریه / ۲۰ بهمن) همزمان با اعلام خبر تولید داخلی اورانیوم ۲۰ درصدی از تزریق اورانیوم با غلظت ۵ / ۳ درصد به تاسیسات اتمی نطنز خبر داده بودند.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، رامین مهمان‌پرست، سخنگوی وزارت خارجه‌ی ایران نیز صبح سه‌شنبه (۱۶ فوریه / ۲۷ بهمن) در نشست مطبوعاتی خود با خبرنگاران درباره‌ی وجود پیشنهادهای سه کشور آمریکا، روسیه و فرانسه در مورد پیشنهاد تأمین سوخت راکتور تحقیقاتی تهران با ابهام سخن گفت. این در حالی است که این سه کشور وجود چنین پیشنهادی را به ایران انکار کرده‌اند.
به گفته‌ی منوچهر متکی، وزیر امور خارجه‌ی ایران در نشست خبری مشترک امروز وی با احمد داوود آغلو، وزیر امور خارجه‌ی ترکیه، این پیشنهادها در نامه‌ی سه کشور یاد شده به آژانس انرژی اتمی مطرح شده‌اند. وی همچنین گفته است که ایران هر پیشنهاد جدیدی را در مورد روند غنی‌سازی بررسی می‌کند.
در ایران در اعلام رسمی ارسال نامه‌ی این سه کشور به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، از عبارت "پیشنهاد جدید" برای محتوای آن استفاده شده که نوعی تفسیر تبلیغاتی است.  
روسیه، همچنان پیگیر منافع بلندمدت
روسیه اخیرن در کشمکش هسته‌ای با ایران لحن جدی‌تری دارد و برای نخستین بار به چشم‌پوشی از کاربرد حق وتوی خود در تحریم‌های احتمالی شورای امنیت علیه سران جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد می‌اندیشد. از دیروز، دوشنبه ( ۱۵ فوریه / ۲۶ بهمن)، نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو نیز در جریان سفر خود به مسکو، برای تشویق این کشور به منظور همراهی در تحریم‌ها علیه ایران و جلوگیری از تحویل سامانه‌ی موشکی S-300 به تهران می‌کوشد.
البته به نظر می‌رسد پس از دیدار روز گذشته با مقام‌های کرملین تغییری محسوس در لحن مقام‌های روسی حاصل نشده است.
دیمیتری مدودیف و ولادیمیر پوتین به سختی در رابطه‌ی ایران و روسیه تغییری ایجاد خواهند کرد. هر چند آن‌ها در گذشته همواره تأکید کرده‌اند که ایران باید برای حفظ امنیت جهان از تولید سلاح‌های هسته‌ای خودداری کند.
تغییر موضع با توجه به تغییر شرایط
به گزارش خبرگزاری آلمان به باور آلکسی مالاشنکو، اسلام‌شناس ساکن مسکو، علت این امر آن است که روسیه نمی‌خواهد اهمیت خود را به عنوان قدرت هسته‌ای در منطقه از دست بدهد. به گزارش این خبرگزاری مالاشنکو در مقاله‌ی خود برای "بنیاد کارنگی" آمریکا، نوشته است که از دید وی فشار بیشتر بر ایران می‌تواند باعث انکار منافع روسیه در دریای خزر از سوی ایران شود.
ولادیمیر نظروف، معاون دبیر شورای امنیت روسیه، در مصاحبه‌ای در مورد "تحریم‌های اغراق‌آمیز" علیه ایران هشدار داده است؛ زیرا این کشور هنوز ایران را «نزدیک‌ترین هم‌پیمان استراتژیک» خود می‌داند.
ایران از مدت‌ها پیش تانک‌ها و سلاح‌های ساخت روسیه را در اختیار دارد و از این کشور تجهیزات نظامی دریافت می‌کند. اما کرملین در ماه سپتامبر سال گذشته تأکید کرده بود که در صورت بروز درگیری میان ایران و اسرائیل بر سر پرونده‌ی هسته‌‌ای، هیچ‌یک از این دو کشور نباید از روسیه انتظار کمک داشته باشند.
به گزارش خبرگزاری آلمان ایران در سال‌های گذشته از خریداران جت‌های سوخو و بالگردهای جنگنده‌ی روسیه بوده است. مسکو در مناسبات خود با تهران اهداف اقتصادی‌ای از این دست و حفظ دستیابی به سوخت‌های فسیلی و منابع نفت و گاز دریای خزر را محور قرار داده است. از این رو سران کرملین برای حفظ چشم‌اندازها و منافع بلندمدت خود، موضع‌گیری برای کمک به تحریم ایران را تابو نمی‌دانند.
آمریکا و فشار بیشتر برای توقف غنی‌سازی
از سوی دیگر در حال حاضر ایالات متحده‌ی آمریکا در حال تهیه‌ی طرحی برای مجازات بیشتر دولت ایران در صورت پافشاری بر برنامه‌ی اتمی با روند کنونی است.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه‌ی آمریکا در دیدارهای اخیر خود با مقام‌های کشورهای عربی می‌کوشد حمایت آن‌‌ها را برای فشار بیشتر بر ایران کسب کند. او پس از پایان گفت‌وگوهایی با مقام‌های قطری در دوحه، پایتخت این کشور، برای دیدار با ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی راهی ریاض شد.
در دیدار روز دوشنبه (۱۵ فوریه / ۲۶ بهمن) هیلاری کلینتون با سعود الفیصل، وزیر خارجه‌ی عربستان، وی خواستار اقدام فوری در قبال برنامه‌ی هسته‌ای ایران شد و از اعمال دراز مدت تحریم علیه تهران استقبال کرد.