۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

اعلام موجوديت تشکل مستقل سياسی زنان ايران به نام اتحاد زنان ايران برای دموکراسی (آزاد)

تحاد زنان ايران برای دموکراسی که به اختصار(ازاد) خوانده خواهد شد با چشم انداز تحقق دموکراسی در ايران و افزايش نقش زنان درقدرت سياسی کشور تاسيس شده است . (ازاد) معتقد است دموکراسی از طريق برابری همه جانبه بين زنان و مردان وکليه احاد جامعه وايجاد فرصتهای برابرجنسيتی تحقق پيدا ميکند. بديهی است که نظام سياسی حاکم در کشور در جهت ايجاد چنين ساختاری مسنوليت مستقيم دارد.
(ازاد) موجوديت خود را در۱۱ فروردين ۱۳۹۱ مصادف با ۳٠ مارس ۲٠۱۲ اعلام ميکند. انتخاب اين تاريخ به سبب آنست که در چنين روزی بانو دکتر مهرانگيز منوچهريان (۱۳۷۹ ـ ۱۲۸۵) حقوق دان، موسيقی دان، سياستمدار، نخستين سناتور زن در ايران و نويسنده کتاب «انتقاد به قانون اساسی ايران از منظر حقوق زنان» در تاريخ ۳٠ مارس ۱۹٦۸ ميلادی مصادف با ۱۱ فروردين ۱۳٤۷ هجری شمسی موفق به دريافت اولين جايزه جهانی صلح حقوق بشر سازمان ملل متحد شد. وی همچنين در سال ۱۹۷۱ جايزه صلح مرکز صلح جهانی از طريق حقوق را دريافت کرد. مهرانگيز منوچهريان برگ زرينی در تاريخ افتخارات زنان ايران در عرصه حقوق زنان، صلح و سياست است.
***
خاورميانە آبستن حوادث است. جنبش های ضد ديکتاتوری و خيزش اعراب بخش بزرگی ازاين منطقه را فرا گرفته است. ديکتاتورها يکی پس از ديگری واژگون ميشوند و زنان به مثابه بخش بزرگی از نيروی خيزش انقلابی هرچه بيشتر نيروی نهفته خود را آشکار می کنند. با وجود اين پس از گذشت چندين ماه از آغاز « بهار عربی »، صدای ريزش برگ های پاييزی حقوق زنان به گوش می رسد. به رغم مشارکت بالای زنان در تحولات بهار عربی، تغييرات سياسی بدست مردان هدايت ميشود و تلاش می شود تا زنان باهمه تلاش ها و مقاومت هايشان در بطن اين تحولات، پياده نظام باقی بمانند. بايد اذعان کرد که زنان ايران بە لحاظ تجربه عملی از حاکميت ۳۳ سالەی قوانين اسلامی که در جمهوری اسلامی پياده شده است، آموخته اند که وعدەهای آرمانشهر دينی ، غير دينی و ايدئولوژيک حاصلی جز تبعيض مضاعف وافزايش رنجها و آلام بيشمار برای بسياری از مردم، بويژه زنان نداشته است.
از سوی ديگر تجربەی زنان ايرانی فعال در گروههای سياسی تحت رهبری و تسلط مردان نيز نشان دادە است کە زنان هرچند شجاع و آگاه و مدير و مدبر باشند در نهايت امکان ارتقايشان محدود و تحت کنترل مناسبات مردسالارانە واقع ميشود. بدون شک با پيوند زدن تجربيات عميق ميليونها زن در داخل ايران و هزاران زن فعال سياسی خارج و داخل ايران ميتوان گفت جنبش زنان ايران قادر است محور تحولی در خاور ميانە باشد کە لزوم تقدس زدايی از قدرت و برابری کامل زن و مرد را بە واقعيت عملی و ملموس تبديل نمايد و اين مهم در پراکندگی مقدور نخواهد شد مگر اينکە زنان با تراکم اراده دارای تشکل سياسی مستقل خود باشند.
عمده ترين موانع احقاق حقوق زنان و رفع تبعيض همه جانبه از زنان در ايران، ساختار سياسی استبدادی حاکم، نظام حقوقی و قضايی مبتنی بر تبعيض، فرهنگ و مقاومت مردسالاری و عرف تبعيض گرا، اسلام سياسی وعدم آمادگی و تحمل مردان برای تقسيم قدرت سياسی و متشکل نبودن زنان است. تحقيقات و تجارب جامعه انسانی نشان داده است که حضور زنان در عرصەهای مختلف سياسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با ميزان توسعه يافتگی کشورها و نرخ دموکراسی در ساختار سياسی آنان پيوندی ناگسستنی دارد. در ايران نرخ مشارکت زنان در تصميم‌ گيری های کلان اداری، سياسی و دولتی به ميزان کرسی های مجلس که حدود ۸/۲٪ است نيز نمی رسد . خشونت سيستماتيک برعليه زنان درعرصه های مختلف بيداد ميکند، دستگاههای دولتی وقضايی کشوربه پشتوانه ايدئولوژی مبتنی بر تبعيض با خشونتهای رايج بر عليه زنان برخورد می کنند و موارد بيشماری ديده شده که خشونتگران را مورد پيگرد قانونی قرار نميدهند که همين پديده زمينه بازتوليد خشونت را فراهم ميکند. ساختار حقوقی نظام خانواده و پديده زشت چند همسری برای مردان در ايران به گونه ای است که زن در مقام مادر، فرزند و همسر فاقد امنيت قضايی، اقتصادی، اجتماعی و عاطفی ـ روانی است. نارضايتی زنان از اين ساختار حقوقی و جهات منفی آن بسيار جدی است و گاه با واکنش های قهر آميز زنان مواجه شده است . چنين ساختار حقوقی غير عادلانه و تبعيض گرائی مبتنی بر احکام شريعت دينی که اتفاقن به نام حفظ خانواده چهره می نمايد خود يکی از برجسته ترين عوامل تزلزل در چارچوب حفظ کيان و ثبات خانواده است. حاکمان وقت در ايران در تمامی اين سالها همواره کوشيده اند از سياسی شدن مطالبات زنان خودداری کنند اما برعکس از آنجا که موقعيت زنان در هر جامعه ای بازتابی از ساختار سياسی آن کشورنيز هست لذا هر گونه تلاش برای لغو قوانين زن ستيزانه لاجرم ماهيتی سياسی و امنيتی پيدا ميکند و در مقابله با مناسبات حاکم قرار ميگيرد.
مادربزرگهای ما در سال ۱۳۳۲ در تظاهراتی فرياد زدند کە «ما بايد در سياست کشور دخالت کنيم.» اين خواستە پس از۵۹ سال هنوز محقق نشدە است. زنان ايرانی هنوزامکان دخالت مؤثر در سياست کشور را نە در داخل و نە درخارج کشورنيافتەاند. با وجود اين زندانيان سياسی زن در زندانهای ايران دارای محکوميتهای سنگين بودە وهستند واين خود گواه روشنی برمبارزه زنان برای تغيير مناسبات و ساختارهای تبعيض آميزجامعه و اساسن امری سياسی است.
تجربيات کشورهای اسکانديناوی بە لحاظ استانداردهای بالای زندگی زنان بە نسبت ساير کشورها نشان ميدهد کە حضور پنجاه درصدی زنان در اکثر پستهای سياسی و بهرە مندی از قدرت سياسی نقش موثری برارتقای کيفيت زندگی زنان، کودکان و مردان در همەی عرصەهای فرهنگی، اجتماعی، سياسی و اقتصادی داشتە است. عرصه مبارزه برای کسب قدرت سياسی يکی از عرصه های مهم مبارزه زنان برای ايجاد تحولات بنيادين به نفع زنان و کودکان و کل جامعه است. بديهی است که نمی توان ناديده گرفت که صرف حضور زنان در قدرت سياسی نيز به معنای همەی مبارزه نيست. بە تجربيات فوق الذکر بايد نکتەای را نيزافزود و آنهم لزوم فروريختن ديوار تنزه طلبی وهراس از حضور در عرصەی سياسی و متهم شدن بە قدرت طلبی سياسی است. تجربه ممنوعيت تشکيل احزاب و گروه های سياسی مستقل در ايران از يک سو و تعريف حکومت ايران از فعاليت سياسی به مثابه «براندازی» و برخورد قهری با فعالان مدنی، گاه آنان را واداشته که برغيرسياسی بودن کارشان تاکيد کنند. اين هراس در ميان برخی فعالين بە باوری تبديل شده کە گويا بايد ديوار ضخيمی ميان سياست، جامعە، فرهنگ و اقتصاد کشيد حال آنکه عرصەی سياسی سايرعرصەها را نيز متاثر می کند، از اينرو زنان می بايست نيمەی پنجاه درصدی پيکرەی سياسی هرحکومتی باشند.
طی سالها مبارزات مدنی، جنبش زنان ايران ساختار حقوقی حکومت را، خصوصن در آنجا که به مسئلەی زنان مربوط ميشود به چالش کشيده است وبديهی است که چالشهای مدنی زنان برای حقوق اولیەی خود از جمله حق حضانت، اشتغال، ديه، ارث، شهادت، طلاق و ازدواج، مناسبات قدرت مردسالارانە را تحت تاثيرخود قرارداد. جنبش مدنی زنان در ايران نظام مردسالاروکليشه های جنسيتی را در خلال مبارزات مدنی خود به چالش کشيد و با درايت زنانه، در عين مبارزه برای تغيير ساختار مبتنی برتبعيض، فعاليت خود را تا سطح شبکەای فراگير، افقی وشبه سازمانی در برابر ساختارهای تبعيض آميزگسترش داد. فعاليت اين جنبش در پيوند با خيل زنان و مردان در اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ از سطح به عمق نفوذ کرد و کل پيکر نظام را نشانه گرفت. زنان با شعار مرگ بر ديکتاتورو زنده باد آزادی در صف اول جنبش خيابانی قرارگرفتند.


advertisement@gooya.com 

بيش از٦٠ درصد تحصيل کنندگان دانشگاهی ايران را زنان تشکيل ميدهند واگر به اين آمار زنان تحصيلکرده و توانمند ايرانی در خارج از کشور را نيز بيافزاييم درصد فوق افزايش خواهد يافت. ما زنان ايرانی علی رغم موانع بسياری کە در برابر تشکل يابی زنان وجود داشته، نشان داده ايم که نە تنها قادر بودەايم کە جنبش زنان را در داخل ايران با همە شرايط دشوارش براه بياندازيم بلکە توانستەايم در جنبشهای مردمی نقش محوری بازی کنيم. اکنون کە مردان سياسی بە شيوه های مختلف بدنبال تغييراتی در سيستم قدرت سياسی ايران هستند، ما زنان می دانيم کە اگر سکوت کنيم، اقدام به عمل نکنيم و پراکندە بمانيم، ممکن است درمعرض شکستی ديگر، همچون ناديدە گرفتن حقوق زنان درسال ۱۳۵۷ قرار بگيريم. در عين حال ما نبايد اجازە دهيم کە زنان مورد استفادەی ابزاری قرار بگيرند. آنچه مسلم است مسئلە ما زنان تنها با بی حجابی اجباری و يا حجاب اجباری و اينبار بی حجابی اختياری حل نخواهد شد. با اشراف بر اين موضوع بسيار مهم که آزادی پوشش يک خواست محوری و چالش برانگيز در کشورما بوده و هست، خواستی که حيات دينی نظام را به چالشی خستگی ناپذير و مستمر فرا خواند، اما مشکلات ما زنان تنها به اين مورد ختم نميشود. واقعيت اينست که ساختار و تفکر مردسالار در ايران ظرفيتهای موجود درميان نيمی از جمعيت همانا زنان را حذف نموده و منافع ملی ايران در جهت توسعه پايدار را در معرض خطر جدی قرار داده است. اينک ما زنان وظيفه داريم بميدان بيائيم تا اين ساختار را متحول سازيم . سياست زن ستيز جمهوری اسلامی، عدم قابليت، فساد، سوء مديريت، ماجراجوييها و خشونت گراييهای حکومت فعلی در سطح ملی و بين المللی، تحقيرو خصومت ورزی با تاريخ و شهروندان خود، اثرات تحريم های بين المللی، سايه شوم جنگ، فضای امنيتی و سرکوب در تمامی عرصه ها، اقتصاد ورشکستە، بيکاری، اعتياد و تن فروشی و هزاران درد و رنج ديگر، منافع ايران را در معرض خطر جدی قرار داده است و اضطراب و افسردگی را جايگزين نشاط و اميد و تحرک کرده است. درچنين شرايطی بيم يک درهم ريختگی بنيان کن و خونين را هر لحظه بيشتر احساس ميکنيم.
- ما جمعی از زنان دمکراسی خواه و صلح طلب ايران با احساس مسئوليت و با چنين رويکردی پای پيش گذارده تا به سهم خود حرکتی جدی در جهت تشکل يابی و همگرائی زنان ايرانی که خواهان حضور مستقيم در حيات سياسی کشور هستند براه اندازيم و تشکلی مستقل و سياسی برای کسب سهم پنجاه درصدی زنان از قدرت سياسی در ايران، تحت عنوان «اتحاد زنان ايران برای دمکراسی» کە بە اختصار «ازاد» ناميدە خواهد شد را بنيان نهيم. ما اعتقاد داريم که زنان بايد سهم خود را در آنجا که قانونگذاران تصميم ميگيرند و سياست اتخاذ ميکنند بدست آورند. بايد درپای ميز مذاکره نشست و در اهرم قدرت سياسی حضور يافت تا رويکرد زنانه در تلفيق آگاهانه با رويکرد مردانه، چهرەی سياست را متحول سازد. بديهی است که ما مردان را همکار و همراه خود تلقی ميکنيم و ايمان داريم که تنها ترکيب رويکردهای اين دو جنس با هم ميتواند به تحولات متوازن و هارمونيک عميق اجتماعی و سياسی منجر گردد. حضور خلاق و برابر زنان ومردان در عرصه های مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سياسی است که توسعه و رشد موزون يک جامعه را تضمين خواهد کرد.
تا کنون جامعه سياسی ايرانی از ميثاقهای سياسی خود بسيار سخن گفته است اما ما اعتقاد داريم که ميثاقهای اخلاقی ما عين سياست ماست و مبنای سياست ما نيز منطبق با همان مبانی اخلاقی و ارزشهای حقوق بشری ما خواهد بود. لذا اصلی ترين خطوط نظری خود را در باب اين ارزشها و معيارهای اخلاقی بقرار زير بيان ميکنيم :
ميثاق و ارزشهای مشترک ما
• باور به برابری همه انسانها و برابر حقوقی شهروندان در نزد قانون
• باور به اعلاميه جهانی حقوق بشر با تمامی ميثاقها و ملحقات آن
• باور به تساوی حقوق زنان و مردان در همه عرصه های سياسی،اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی
• باور به رفع خشونت و تبعيض در هر شکل و برهر مبنايی
• باور و رعايت حقوق کودکان، سالمندان وتوان خواهان
• باور به آزادی کامل بيان وانديشه و کليه آزادی های تصريح شده در اعلاميه جهانی حقوق بشر
• باور به اصل حقانيت ارگانهای سياسی قدرت تنها براساس انتخابات آزاد ، سالم و منصفانه در دو حوزەی انتخاب کردن و انتخاب شدن
• باور به دموکراسی، عدالت در تمامی وجوه آن، مدارا و گفتگو ميان دگرانديشان
• باور به صلح و دوستی ميان ملتهای جهان و مردم ايران فارغ از رنگ، جنسيت، نژاد، مذهب، طبقه و غيره
• باور به حق همگانی برای تعيين سرنوشت وشيوه زندگی خود
• باور به لزوم حضور و مشارکت همگانی برای ساختن و توسعەی سرزمين خود
• باور به مناسبات دوستانه با تمام ملتها و تمدنها و ارتباطات پاياپای سياسی براساس موازين و پيمانامه های بين المللی با تمام دول جهان
• باور به حفظ ميراثهای تاريخی و محافظت ازمحيط زيست
• باور به حقوق شهروندان ايرانی برای انتخاب هر دين و باوری که اختيار ميکنند و احترام به اديان و باورمندان آن و هم چنين احترام به افرادی که باور دينی ندارند و يا دين را مورد نقد قرار ميدهند.
• باور و تلاش برای مبارزه با دروغ ، تزوير، تقيه و قدرت طلبی
• باورو تلاش برای احراز حقوق زيردستان و ناتوانان و به حاشيه رفتگان
• باوربە اصول صداقت، شفافيت، راستگويی، احترام متقابل، مسئوليت پذيری، حمايت جمعی از يکديگر، همکاری جمعی، فرد محور گريزی، کمک به توسعه و رشد همنوع مان در تمامی سطوح، فضای باز دوستی برای اظهار نظر و بروز بيرونی

ساختار، هويت و نقش ما چيست؟
اتحاد زنان ايران برای دموکراسی (ازاد) تشکلی است مرکب از شخصيتهای حقيقی که هر يک ميتوانند مستقل و يا وابستگی های سياسی و حزبی متنوعی خارج از تشکل اتحاد زنان برای دموکراسی داشته باشند اما در عين حال عضو اتحاد ما نيز باشند. رسالت ما در اجرای مرامنامه و برنامه سياسی ما معنی پيدا ميکند و برای پيشبرد چنين رسالتی بديهی است که از شرکت در ائتلافهای سياسی و همکاری وسيع با سازمانها و احزاب و تشکلهای اپوزيسيون جمهوری اسلامی استقبال ميکنيم. ما به تنوع سياسی جامعه ايرانيان احترام ميگذاريم و برای دست يافتن به يک گفتگوی مشترک، تعامل منطقی و دست يافتن به يک برنامەی حداقلی سياسی برای گذار به دموکراسی در کشورمان ايران تلاش ميکنيم. اتحاد زنان ايران برای دموکراسی سعی بر آن دارد که با رويکردهای زنانه، چهرەی سياست را متحول سازد و همواره راه سومی را برای برون رفت از انسداد و منيتهای سياسی ارايه دهد. تلاش (ازاد) اينست که مروج فرهنگ همکاری و تعامل های سياسی و تلاقی در ميانه باشد و بکوشد درحد توانايی خود فضای انسداد سياسی کشور را متحول سازد و مفاهيم سياسی حساسيت برانگيز و موانع دوستی و همکاری متمدنانه و اعتماد برانگيز ميان ايرانيان را بازسازی و بازتعريف نمايد.
مرامنامە
ما بنيانگذاران اتحاد زنان ايران برای دموکراسی (ازاد)، اين اتحاد را با مضمونی فرا حزبی، فرا ايدئولوژيکی با اهداف زير پايه گذاری ميکنيم .
۱. ارتقای نقش زنان در مسير گذار به دموکراسی، اداره ومديريت کشور برای بالا بردن مشارکت زنان درکليه سطوح از جمله تصميمات ملی، منطقه ای و محلی در حوزه سياسی و مدنی.
۲. به باور ما ساختار فرهنگی ايران، مجموعه ای است از مردمانی با فرهنگها وزبان های گوناگون که هرکدام ويژگيهای خاص خود را دارا ميباشند لذا: ما پشتيبان حقوق سياسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آحاد مردم در اقصا نقاط ايران بر مبنای اعلاميه جهانی حقوق بشر و ملحقاتش و نيز کنوانسيون بين المللی حقوق مدنی و سياسی سازمان ملل متحد مصوبه ۲٦ دسامبر ۱۹٦٦ و ۲۳ مارس ۱۹۷٦هستيم .
۳. انتخاب نوع حکومت بر مبنای انتخاب آزاد مردم ايران است و بديهی است کە انتخاب مردم هرچە کە باشد، زنان در سراسر ايران ميبايست نيمی از قدرت سياسی را در اختيار خود داشتە باشند.
۴. اتحاد زنان ايران برای دمکراسی جهت استقرار دمکراسی و سکوراليسم (جدايی کامل نهاد دين از نهاد دولت و حکومت و سيستم آموزشی) در ايران فردا تلاش ميکند.
۵. کار و تلاش ما برای محدودەی جغرافيای ايران است. ايران ملک مشاع تک تک ايرانيان درتمامی خطه ها و جای جای ايران است. به باورما تنها ضمانت حفظ و يکپارچگی ايران رفع تبعيض در تمامی اشکال آن، توزيع عادلانه قدرت و ثروت و اجرای عدالت بر اساس موازين اعلامیەی جهانی حقوق بشراست.
۶. گويش و آموزش بە زبان مادری بايد برسميت شناخته شود. تمامی زبانها و فرهنگ ها درکشور ايران محترم ورسمی است و تمدن ايران را غنا بخشيده و می بخشد.
۷. تلاش بی وقفه برای ايجاد فرصت های برابر بين زنان و مردان در حوزه های مختلف قدرت سياسی، اجتماعی و اقتصادی به منظور کسب ابزارهای تغيير در جهت رفع تبعيض های جنسيتی وعواملی که زنان را از مشارکت در قدرت سياسی باز ميدارد. معضل استقلال اقتصادی زنان يکی از مهمترين مسائلی است که موجب ميگردد که زنان نتوانند تصميم مستقل بگيرند و وارد عرصه فعاليتهای سياسی اجتماعی شوند. بدين منظور بايد برای زنان فرصتهای شغلی برابر فراهم گردد، ضمن اينکه حق برخورداری از يکسال مرخصی بعد از زايمان و کودکستان در سراسرکشوربايد درطرح توسعه ملی گنجانيده و تامين شود.
۸. تلاش بی وقفە برای تصويب و پايبندی و اجرای کامل کنوانسيون جهانی رفع تبعيض عليه زنان درکشورايران.
۹. تلاش بی وقفه برای احقاق حقوق کودکان و نوجوانان مطابق مصوبات بين المللی مختلف و از آن جملە: قرارداد ژنو در سال ۱۹٤۲ ميلادی در باره حقوق کودکان، قرارداد رعايت حقوق کودکان از طرف مجمع عمومی سازمان ملل متحد در بيستم نوامبر ۱۹۵۹ ميلادی، اعلاميه ی جهانی حقوق بشروپيمان نامه حقوق کودک که در تاريخ بيستم نوامبر سال ۱۹۸۹ ميلادی به تصويب رسيد.
۱۰. شرکت و دخالت درروند تدوين يک قانون اساسی نوين که در آن کليه اشکال تبعيض ازجمله پوشش اجباری برای زنان، محدوديتهای قانونی و اجتماعی بر سر راه تحصيل، کار، ورزش، هنر، دستمزد، انتخاب همسر، مسافرت، طلاق، برخورداری از ارث، سرپرستی فرزندان، شهادت و قضاوت زدوده شود و زنان امکان دست يابی به همه پستها و مشاغل را تا بالاترين سطوح کشوری و سياسی دارا باشند. قانون اساسی و قضايی بر اساس ارزشهای حقوق بشری مندرج در اعلامیەی جهانی حقوق بشرو کنوانسيون رفع تبعيض از زنان تنظيم گردد. درقانون اساسی مورد نظرما «اصل برابری جنسيتی بدون قيد و شرط در تمامی عرصه ها» گنجانده شده و ضمانت اجرايی خواهد داشت.
۱۱. ارایەی تدابير و لوايح برای رفع خشونت همه جانبه عليه زنان در کليه عرصه ها (خصوصی و اجتماعی) و جرم شناختن آزار جنسی زنان ، قتل و خشونت "ناموسی" درطرح توسعه درازمدت کشور.
۱۲. به اعتقاد ما مردانی که اعمال خشونت ميکنند نيز قربانی اين رفتار خود هستند از اين رو در کنار برنامه های حمايتی از زنان قربانی خشونت و حمايتهای معنوی و مالی از آنان می بايست به تشکيل نهادها ی دولتی و غير دولتی جهت مشاوره های فکری و روانی و دستگيری مردانی که دست به خشونت ميزنند نيز مبادرت کرد. هدف از تشکيل اين نهادها گسترش آگاهی و آموزش به زنان و مردان جهت مقابله با روحیەی پرخاش و توام با خشونت است.
۱۳. گنجانيدن طرح سهميه بندی مثبت در تمامی قوانين و آيين نامه های استخدامی، اداری، سياسی و غيرە به جهت کمک به ارتقای حضور زنان در تمامی واحدهای توليدی و اجتماعی و عرصەهای سياسی و اقتصادی. در برخی کشورها احزاب سياسی اين طرح را در چهارچوب ساختمان حزبی خود به مورد اجرا گذارده اند. از مجموع ۱۲۱ حزب سياسی در ۵۹ کشورجهان عمدتن کشورهای غربی و بندرت کشورهای در حال توسعه اين طرح را در احزاب خود به تصويب رسانده اند و به مورد اجرا گذاشته اند. برای مثال در کشور پاکستان زنان براساس بهره گيری از اين طرح سهم خود را برای اخذ کرسی های پارلمانی به ۲۲ ٪ رسانده اند در حاليکه سهم زنان ايران از کرسی های پارلمانی فعلی تنها ۸/۲٪ است.
۱۴. ما برای تحقق کامل آزادی های وسيع اجتماعی و سياسی از جمله آزادی بيان، عقيدە و حق دگرانديشان، دين و اعتقاد خصوصن آزادی کيش و باور و اجرای مناسک دينی برای اقليتهای مذهبی، همزمان آزادی و احترام بە حقوق کسانی کە دين خاصی برنميگزينند، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات، رسانه ها، اينترنت و انتشارات، آزادی گرايش جنسی (دگرباشی جنسی) ، آزاديهای فردی و مدنی و حق شهروندی مبارزه ميکنيم و اعتقاد داريم تجاوز به حوزەی آزاديهای اجتماعی، مدنی ـ سياسی و حوزەی خصوصی انسانها آغاز تخطی و تضييغ حقوق انسان به مفهوم عام و زنان بشکل خاص آنست.
۱۵. حضورنهادهای مدنی غيروابسته به دولت(NGO) وفعاليتهای سازمان يافتەی فرهنگی در بدنەی جامعه جهت رشد و گسترش آگاهی زنان از حقوق خود و برای ارتقای تواناييهای مدنی جامعەی زنان يکی از شاخص های مهم توسعه يافتگی و نهادينه شدن دموکراسی در جوامع مدرن است. از اينرو تلاش برای حفظ استقلال و امنيت حقوقی نهادهای مدنی در جهت افزايش مشارکت مدنی زنان و تمامی شهروندان در تمامی عرصه ها يکی از مهمترين اهداف ماست. اهدافی که می بايست در قانون اساسی آيندەی کشور تبيين شوند.
۱۶. ايجاد زنجيرەی تفاهم و دوستی بين زنان ايران و زنان کشورهای منطقه و ساير نقاط جهان و همکاريهای مشترک در راه برابری حقوق بين زنان و مردان وصلح و همبستگی در سطح جهان.
۱۷. اتحاد زنان ايران برای دمکراسی (ازاد)، از حضور و پشتيبانی جامعهەی مردان استقبال ميکند لذا مردان نيز ميتوانند اعضای افتخاری و حامی آن باشند و در پيشبرد اهداف مشترکمان، زنجيره و صفوف اتحاد را مستحکم تر کنند.
۱۸. اتحاد زنان ايران برای دمکراسی (ازاد)، دستيابی به اهداف و ارزشهای خود را از طريق تلاش برای گسترش مشارکت همه جانبەی زنان در تمامی عرصەهای سياسی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، تبليغات، رسانه ايی و بسترسازی های فرهنگی و روشنگری پی ميگيرد.
۱۹. اتحاد زنان ايران برای دمکراسی (ازاد)، با هدف افزايش نقش زنان در قدرت سياسی، کشورداری و تصميم سازی، درميانجيگری های ملی و بين المللی، در گفتگو و ائتلافهای سياسی و مردمی و فعاليتها و جلسات مربوطه با تمام توان خود حضورفعال خواهد داشت.
اتحاد زنان ايران برای دمکراسی (ازاد)، متعهد است ازتک تک اعضا که برای دستيابی به اهداف و ارزشهای تعيين شده در مرامنانه تلاش ميکنند، حمايت و پشتيبانی کند.
تبصره ۱ : اتحاد زنان ايران دمکراسی (ازاد)، فارغ ازوابستگی به دولتها، احزاب، گروههای موجود و يا وابستگی های ايديولوژيکی تشکيل شده است.
تبصره ۲ : نحوه تصميم گيری ها، و ساختارتشکيلاتی ما بزودی در اساسنامه معين ميشوند و درسايت رسمی اتحاد بزودی اعلام خواهد شد.
درپايان دست تمام عزيزانی را که مايل به همکاری با اين جريان هستند به گرمی ميفشاريم و با کمال ميل درپاسخگويی به سوالات و ابراز تمايل به عضويت ، حمايت و همکاری درخدمتيم!
چنانچه مايليد با امضای خود به پای اين بيانيه چنين حرکتی را تقويت و پشتيبانی کنيد لطفا با آدرس ايميل ما تماس برقرارکنيد.
آدرس تماس با ما
iwud2012@gmail.com
هيئت موسس اولیە بە ترتيب الفبا *:
ميترا آريان ـ ويکتوريا آزاد ـ عصمت بهرامی ـ بهيه جيلانی ـ طيبه حسينی ـ فريبا داودی مهاجرـ سحر ديناروند ـ مهين شکرالله پورـ رويا طلوعی ـ رويا عراقی ـ مهوش علاسوندی ـ فرحناز عمادی ـ شکوفه قبادی ـ بهارملوان نارنجی ـ مريم موذن زاده
*بيوگرافی مختصری از هيئت موسس :
ميترا آريان ـ ۲۸ سالە، فعال سياسی و فعال حقوق زنان، نويسنده و عضو انجمن قلم (پن) اينترناشنال و انجمن پن کرد، تا بحال چندين کتاب از ايشان به چاپ رسيده ازقبيل: اشکهايت ميخندند،بحث کوتاهی در مورد انفال، آب، اتحاد، زن صدايی برای صلح. ميترا دراولين سال زندگی خود، پدرش را به دليل فعاليت های سياسی از دست داد. پدراو بدست رژيم جمهوری اسلامی در زندان اوين اعدام شد. وی تا سن ٦ سالگی، بارها بهمراه مادرش که زندانی سياسی در شهر مهاباد و اورمیە بود درزندان بسر برد. ميترا درسن ۱۲ سالگی به نويسندگی و فعاليتهای ادبی به زبان مادری پرداخت و درهمان سال، اولين داستان کوتاه وی در مجله سروه به چاپ رسيد. با ادامە فعاليتهايش درسن ۲٠ سالگی مجددا به زندان مهاباد انتقال يافت. سال ۲٠٠۵ ايران را برای شرکت در کنفرانس زنان در سوئد ترک کرد و مدتی بعد بە کشور بلژيک پناهنده شد و اقامت گرفت.
ويکتوريا آزاد ـ ٤۹ سالە، دارای مدرک پيش دکترای نرسينگ، محقق ، فعال سياسی و فعال حقوق بشر، تحليل گر و نويسنده مقالات متعددی در حوزه سياست و زنان است. وی بعد از انقلاب دستگيريهای متعددی داشتە و بارها تحت تعقيب و توبيخ مقامات انتظامی ايران (سپاه پاسداران) قرار گرفتەاست. سال ۱۳٦۳بدليل ذکر نام او در ليست سياه رژيم مخوف جمهوری اسلامی در حاليکه محل موقت زندگی وی تحت نظر دائمی نيروهای امينيتی سپاه پاسداران بود شبانه از طريق مرز باکو گريخت و به جمهوری آذربايجان پناه برد. وی پس از مدتی مجبور به مهاجرت دوباره و پناهندگی در کشور سوئد شد. او هم اکنون مقيم کشور سوئد است. در کشور سوئد مسئوليتهای مختلفی در نهادهای زيرپارلمانی سوئدی از جمله شورای شهرداشته است و هم اکنون نيز عضو سازمان عفو بين الملل و حزب ليبرال سوئد و هم چنين مسئول سايت www.victoriaazad.com ميباشد . نامبرده در سال ۱۳۸۳ مصادف با سال ۲٠٠۵ ميلادی مسئول کميسيون زنان حزب چپ سوئد و عضو شورای مرکزی حزب پارلمانی چپ سوئد واحد گوتنبرگ بوده است . او مبتکر تاسيس گروه مجمع پيوند دموکراسی خواهان ايران سال ۱۳۸۵ شمسی مصادف با ۲٠٠۷ ميلادی بود و سپس در پيوند با شبکه همبستگی ملی ايرانيان و درهمکاری با ياران داخل کشور کوشش بسياری مصروف به اتحاد اپوزيسيون و تشکيل شورای ملی ايرانيان صورت داد.
عصمت بهرامی ـ ٦٠سالە ، ليسانس پرستاری ، يکی از مسئولين تشکيلات دمکراتيک زنان ايران در اصفهان تا دستگيری در بهمن ماه سال ۱۳٦۱، زندانی سياسی تا اوائل سال ۱۳٦۵، بعد از خروج از کشور فعال سياسی مستقل و يکی از بنيان گذاران گروه "حاميان مادران پارک لاله" در شهر نورنبرگ ـ آلمان است.

بهیە جيلانی ـ ٤۸ سالە، دکترای جامعه شناسی و حقوق زن در اسلام از دانشگاه نيس فرانسه، فعال سياسی، از اعضای جبهه ملی ايران، او سالها پيش برای شرکت در مبارزات مردم در ۲ خرداد ۱۳۷۸ به ايران بازگشت در حاليکه از کارکنان سازمان ملل متحد بود دستگير و مدتها در انفرادی بازداشتگاه توحيد و بە مدت دو سال در زندان اوين بسربرد. سال ۱۳۸۱ کشور را دوباره به قصد فرانسه ترک کرد و هم اکنون در کشور فرانسه زندگی ميکند.
طيبه حسينی ـ ۳۹ ساله، دبير آموزش وپرورش در تهران با ۱٦ سال سابقه کار و از هواداران نزديک آيت الله سيد حسين کاظمينی بروجردی که به تازگی از ايران خارج شده است. وی دوبار توسط رژيم بازداشت شد، اولين بار در طی سرکوب گسترده هواداران آقای بروجردی در اکتبر ۲٠٠٦ ( ۱۵ مهر ۸۵) بازداشت و زندانی گرديد و بار دوم در شامگاه ۸ نوامبر ۲٠۱۱ (۱۷آبان ۱۳۸۹) دستگير و در بند ۲٠۹ اوين بازداشت و تحت شکنجه های شديد و بازجويی طولانی مدت قرارگرفت. او به قيد وثيقه سنگين به طور موقت آزاد شد و پرونده قضايی وی برای صدورواجرای حکم هنوز باز است. به علت عدم امنيت و يورش مجدد حکومت در ۱۵ مارس ۲٠۱٠ (۲۵ اسفند ۱۳۸۹) و کنترل بيش از حد و تهديدات تلفنی مکرر نيروهای امنيتی مجبور بهترک ايران شد. اتهام او مخالفت با ولايت فقيه، انعکاس خبری و رسانه ای ديدگاه های آقای بروجردی، اعتقاد به جدايی دين از حکومت، تماس با سازمان ها و شخصيت های حقوق بشری و سياسی در داخل و خارج از کشور و اقدام عليه امنيت ملی و براندازی نظام بوده است.
فريبا داودی مهاجر ـ ٤۸ سالە، فوق ليسانس علوم سياسی، فعال سياسی و فعال حقوق زنان و يکی از موسسين کمپين يک مليون امضا، روزنامه نگار و عضو سابق هيئت تحريريه روزنامه های متعدد اصلاح طلب در ايران . مقيم کشور امريکا، عضو سابق شورای سياستگذاری سازمان ادوار تحکيم، عضو شورای سياستگذار انجمن دفاع از آزادی مطبوعات و موسس انجمن روزنامه نگاران جوان و عضو شورای مرکزی انجمن روزنامه نگاران زن و موسس حزب زنان ايران که با مخالفت وزارت کشور روبرو شد، عضو انجمن کنشگران داوطلب، نويسنده و تحليل گراست. وی در سال ۱۳٦۹ بازداشت و مدتها در زندان امنيتی ۵۹ مورد بازجويی قرار گرفت و به ۳ سال زندان تعليقی محکوم شد و پس از تظاهرات ۲۲ خرداد به عنوان يکی از برگزار کنندگان اين تظاهرات به ٤ سال زندان که يک سال آن تعزيری است محکوم شد . وی به دلايل مختلف بارها برای بازجويی به وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب احضار و مورد تهديد قرار گرفت . فريبا داودی برندەی جايزە حقوق بشر سازمان Human Rights First و برنده جايزه امنستی اينتر نشنال سال ۲٠٠۷است.
سحر ديناروند ـ ۳۹ ساله ، فعال سياسی و فعال حقوق زنان مقيم انگلستان ، ليسانس سيستم اطلاعاتی و برنامه ريزی کامپيوتر از دانشگاه تايمز ولی لندن.
مهين شکرالله پور ـ ٤۸ سالە، فعال سياسی و فعال زنان ،تحليل گر و نويسنده. ليسانس هنرهای زيبا، نقاشی و گرافيک دانشگاه سليمانیە در سال ۲٠٠۸است. او فعاليتهای سياسی اش را از سن ۱۵ سالگی (۱۳۵۸) با فعاليت در تشکيلات مخفی و علنی کومله کردستان ايران آغاز کرد. در سال ۱۳٦٤ مسئول نظامی دسته پيشمرگان کومله بود. در سال ۱۳٦٠برای اولين باربه مدت يک ماه توسط اطلاعات سپاه همدان دستگير و روانه زندان ديزل آباد کرمانشاه شد، در سال۱۳٦٦ به مدت ۹ ماه در زندان اطلاعات سپاه سنندج زندانی بود و آخرين مورد در سال ۱۳۸۲، به مدت ۹ روزبه صورت خانواده گی، به همراه همسر و دو فرزند۸ و ۱٦ ساله اش در زندان سلماس اروميه زندانی شدند که در همين روزها همسرش، فرهمند صادق وزيری ، پس از تحمل شکنجه های شديد در زندان پس از۷ روز جانش را از دست داد. مهين و دو فرزندش که به قيد وثيقه برای شرکت در مراسم خاکسپاری همسرش و به طور موقت از زندان آزاد شده بودند، برای درامان ماندن از فشارهای اطلاعات جمهوری اسلامی و بازنگشتن به زندان، خاک ايران را به قصد کردستان عراق ترک کردند. در مدتی که در کردستان عراق بوده با سازمانها و گروههای زنان کردستان عراق همکاری داشته است . بيش از٣٣ سال سابقه مبارزه سياسی و فعاليت در حوزه دفاع از حقوق زنان و مشارکت در کار سياسی و حقوق بشری دارد. مهين شکرالله پور اکنون به طور مستقل و بدون وابستگی حزبی مشغول فعاليت سياسی و مدنی است و مقيم کشور فرانسه ميباشد
رويا طلوعی ـ ٤٦ سالە، فوق دکترای ميکروبيولوژی، نويسندە و فعال حقوق زنان، از موسسين انجمن زنان کورد مدافع صلح و حقوق بشر، سردبير ماهنامە راسان (ويژە زنان) در کوردستان، زندانی سياسی سال ۲٠٠۵ و از موکلين نسرين ستودە، برندە جايزە آزادی بيان سازمان جهانی قلم/آکسفام نويب در سال ۲٠٠٦، عضو سازمان قلم کورد و سازمان جهانی قلم( پن)، در حال حاضر مقيم آمريکاست. دارای محکوميت ٦ سال حبس تعزيری بودە و کلیە اموال او توسط جمهوری اسلامی مصادرە و ضبط شد.
رويا عراقی ـ ٤۱ سالە، دکترای شيمی فيزيک، استاد دانشگاه ، فعال سياسی . اکتبر ۲٠٠٦ ( ۱۵ مهر ۱۳۸۵ ) درطی سرکوب هواداران آقای بروجردی بازداشت و زندانی گرديد که با گرفتن تعهد آزاد شد. دستگيری مجدد او درتاريخ ۱۷ مهرماه ۱۳۸۹بطور ناگهانی و ضربتی صورت گرفت وايشان را به مکان نا معلومی بردند و ماهها در زندان و تحت شکنجه قرار دادند. او در راه اندازی پايگاه اطلاع رسانی با عنوان Boroujerdi.eu به دو زبان فارسی و انگليسی، برگزاری تجمع در مقابل دفتر سازمان ملل متحد در تهران به منظور استمداد از دبيرکل و مقامات محترم اين سازمان در حمايت از آقای بروجردی، راه اندازی فيس بوک و ايميل برای انتشار اخبار و نقض حقوق بشر همه گروه های زندانی و از جمله هواداران آقای بروجرد انتشار اخبار نقض حقوق بشر در رسانه های خارجی، برگزاری مصاحبه با خبرگزاری ها و رسانه ها شرکت داشته است. او امروز از ايران متواری شده است .
مهوش علاسوندی ـ ۵٤ سالە، ليسانس ادبيات فارسی مدرس وصاحب نظرآموزشی، طراح مدل لباس زنان ، فعال سياسی و مادر دو فرزند اعدام شده برادران فتحی، او هم اکنون از ايران خارج شده است و درترکيه بهمراه همسرش آقای بيژن فتحی زندگی موقت دارد.
فرحناز عمادی ـ ٤٤ سالە، فارغ التحصيل رشتۀ ادبيات مدرن آلمانی و تاريخ هنر اروپا از دانشگاه توبينگن، فعال سياسی،- فرهنگی، شاعرو موسس راديو صدای تابان در اشتوتگارت است . اوهمچنين در بانک اطلاعاتی در سازمان زنان برای کاريابی در خدمت زنان فعاليت می کرده است.
شکوفە قبادی ـ ٤۹ سالە، فوق ليسانس در رشته روانشناسی اجتماعی در سوئد و مدير آموزش دررشته خشونت در خانواده و شيوەهای مبارزه با آن از دانشگاه اپسالا در کشور سوئد ميباشد. بيش از٣٣ سال سابقه مبارزه سياسی و نقش بارزی درمبارزه برای حقوق زنان و مشارکت آنان در کار سياسی بخصوص در حزب دمکرات کردستان ايران را دارد. عضو حزب سوسيال دمکرات سوئد بوده و مسئوليتهای مختلفی در اين حزب بر عهده داشته است از جمله بە مدت ۷ سال نماينده اين حزب در شورای شهر و شورای استان در استان ئوروبرو بودە است. درسمينارهای متعدد در سراسر اروپا در مورد حقوق بشر و حقوق زنان شرکت کردە است وهمچنين در برنامەهای مختلف تلويزيونی دراين خصوص حضور يافته است. نامی و چهرەای آشنا در ميان زنان مبارز کرد در کردستان ايران در زمينه حقوق بشر و حقوق زنان است.
بهارملوان نارنجی ـ ۲۷ سالە، وکيل بين الملل، دارای دو ليسانس وکالت از دو دانشگاه وست مينسترلندن ودانشگاه نانتر پاريس است. تخصص وی حقوق بشر است. بهار در لندن با نهادهای خيريه بشکل داوطلبانه فعاليت کرده است و در پروژه های بيماران مبتلا به ايدز که در سوئد تقاضای پناهندگی کرده اند همکاری مستقيم داشته است و ازحقوق آنها دفاع نموده و به آنها ياری رسانيده است. بهار در دانشگاه وست مينستر، سفير دانشگاه بوده و بارها سخنگوی دانشجويان دانشکده خود بوده است. وی در دوران دبيرستان با سازمان جوانان حزب چپ سوئد همکاری ميکرده و تحليل گر و سخنران در حوزه سياسی و حوزه مسائل فمينيسمی بوده است. وی در زمينه حمايت از حقوق بشر در ايران و حقوق کودکان و جوانان پناهنده فعاليتهای گسترده ای دارد وبا مراجع سوئد مرتبط است. در ارتباط با مسائل سياسی کشورش که هرگز امکان ديدارآنرا نداشته بسيار فعالانه روندهای سياسی ايران را دنبال ميکند. او در زمينه ترجمه اسناد و اطلاعات مربوط به نقض حقوق بشر در ايران فعالانه نيروهای حقوق بشری راياری ميرساند. نامبرده زبان فارسی را در خانواده و مدرسه ياد گرفته و زبان فارسی يکی از دروس آموزشی او بوده است. او ويالون و موسيقی را نيز بخوبی فرا گرفته و سالها عضو ارکستر سنفونی جوانان خانه کنسرت يوته بوری بوده است. وی وکيل حقوقی اتحاد زنان ايران برای دموکراسی خواهد بود و در گروه کار بين الملل فعاليت خواهد داشت.
مريم موذن زادە ـ ٤۱ سالە، کارشناس ارشد شيمی فيزيک، مدرس دانشگاه ، در تاريخ ۳۱ مرداد ۱۳۸۵ و همچنين درطی سرکوب هواداران آقای بروجردی در اکتبر ۲٠٠٦ ( ۱۵ مهر ۸۵) بازداشت و زندانی گرديد که با قيد وثيقه آزاد شده بود. او به علت انجام فعاليت های اطلاع رسانی و اينترنتی در راستای انعکاس ديدگاه های آقای بروجردی (جدايی دين از حکومت) تحت تعقيب قرار گرفت که در ارديبهشت ماه ۱۳۹٠ در پی فراخوان از طرف دادسرای ويژه به همراه همسر و فرزند خردسال خود از کشور متواری شد و هم اکنون در انتظار پذيرش اقامت است.

نامه سرگشاده همبستگی جهانی حاميان مادران پارک لاله ايران به کاترین اشتون

برای نخستين بار، آغاز بهار، جشن نوروز ۱۳۹۱ در پارلمان اروپا به همت انجمن های فرهنگی ايرانيان در اروپا و احزاب سبزهای اروپايی در بروکسل برگزار شد .
در اين برنامه علاوه بر تعداد کثيری از هموطنان، نماينده های انجمن ها، فعالان حقوق بشری، هنری و سياسی از کشورهای مختلف، شخصيت های مختلف سياسی اروپايی نيز شرکت داشتند.
از جمله شرکت کنندگان، می توان به نام های جين لامبرت نماينده پارلمان اروپا از حزب سبز انگلستان، نيکول کيل نلسن نماينده پارلمان اروپا از حزب سبز فرانسه، ايزابل دوران معاون پارلمان اروپا، تاريا کورنبرگ نماينده پارلمان اروپا از حزب سبز فنلاند، دکتر فيروزه نهاوندی استاد جامعه شناسی اشاره کرد.

مقاله جهت‌دار سایت جرس گواهی است بر هراس اصلاح طلبان از افزایش اقبال عمومی به رضا پهلوی

سایت جرس وابسته به اصلاح طلبان در مطلبی جهت‌دار و مغرضانه با عنوان «اما و اگرهایی درباره یک شاهزاده» اقدام به باز نشر مطالب تایید نشده و غیر مستند بر علیه رضا پهلوی نموده است. قسمت بزرگی از این مطلب آکنده از جملات مجهول و شایعه‌گونه با منابع نامشخص، با استناد به داستان پردازی های یکی از افرادی که در گذشته به خاندان پهلوی نزدیک بوده اما مدتی است که با اجازه جمهوری اسلامی در ایران زندگی میکند، نوشته شده است. این فرد که «احمد علی مسعود انصاری» نام دارد برای چند سالی پس از انقلاب کارهای مالی خاندان پهلوی را انجام میداده است تا اینکه پس از شکایت رضا پهلوی در سال ۱۹۸۹ در دادگاه به خیانت در امانت و وارد کردن خسارت مالی و حیثیتی محکوم شده و در پی آن به ایران میگریزد (+). وی در سالهای اخیر در داخل ایران دو کتاب درباره خاندان پهلوی [با نامهای «من و خاندان پهلوی» و «من و رضا»] منتشر و مصاحبه‌های متعددی (+) را با شبکه‌های تلویزیونی جمهوری اسلامی انجام داده است. بدیهی است که هر عقل سلیمی متوجه میشود که چاپ دو کتاب تاریخی و در اختیار گرفتن تریبون در تلویزیون رژیم، بدون موافقت و هماهنگی قبلی وزارت ارشاد و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی غیر ممکن بوده و سخنان وی قطعا بایستی در راستای منافع رژیم باشد.

در قسمت دیگری از این مطلب، نویسنده مقاله به شکلی موزیانه با استناد به مطلبی قدیمی (۶ سال پیش) از مجله نیویرکر تلاش میکند که رضا پهلوی را مرتبط با پرویز ثابتی نشان دهد، حال آنکه رضا پهلوی در مصاحبه اخیر خود با سایت خودنویس (+) صراحتا هرگونه رابطه با ثابتی را رد کرده و میگوید که اساسا در مرحله انجام کارهای اطلاعاتی یا نظامی نیست که نیازمند استفاده از یک مهره اطلاعاتی در اطراف خود باشد.

انتشار این مطلب در یکی از سایت‌های اصلی اصلاح طلبان نشان دهنده چیست و هدف از نوشتن آن چه میتواند باشد؟
استناد دست‌اندرکاران این سایت اصلاح طلب – نزدیک به کدیور، مهاجرانی و مزروعی – به مطالب بیان شده در تلویزیون جمهوری اسلامی و یا نوشته شده توسط افراد مشکوک در کتابهای تاریخی مجوز چاپ گرفته داخل ایران، مصداق عینی تناقض است. این افراد باید تکلیف خود را حداقل با خودشان روشن کنند و با خود روراست باشند، اگر در نظر آنها در تلویزیون جمهوری اسلامی فقط راست و حقیقت بیان میشود پس بایستی در همه حال چنین نظری داشته باشند. پس بایستی ۶۳ درصد رای احمدی نژاد را هم بپذیرند، پس بایستی روایت حکومت درباره جنبش سبز و وابسته دانستن آن به خارج، دریافت پول از عربستان و صحنه‌سازی عنوان کردن قتل ندا و دیگر کشته شدگان اعتراض‌های پس از انتخابات را هم قبول داشته باشند. با چنین رفتاری حضرات کدیور و مهاجرانی حتما باید از فیلم «قلاده‌های طلا» هم خیلی خوششان بیاید چون دقیقا همان حرفهای حکومتی‌ها درباره جنبش سبز را به تصویر کشیده است! اما اگر چنین نیست، پس نتیجه میگیریم که اصلاح طلبان مدعی اخلاق و اسلام رحمانی، به شکل بی‌شرمانه‌ای مرتکب بی اخلاقیشده‌اند، زیرا برای تخریب رقیب (در اینجا رضا پهلوی)، به دروغ و جعلیات رژیم متوسل می‌شوند! البته حتی خودی‌ها هم از دست دروغ پردازی‌های جرسیان در امان نبوده‌اند. به عنوان مثال چند ماه پیش همین سایت جرس پس از اعتراض مجتبی واحدی به محمد خاتمی اقدام به انتشار خبری دروغ بر علیه وی کرد که البته به سرعت توسط سحام نیوز تکذیب گردید (+).


advertisement@gooya.com 

هدف اصلاح طلبان از انتشار این گزارشهای غیر مستند، تخریب وجهه و جنگ تبلیغاتی علیه رضا پهلوی میباشد. دلیل هم واضح است. رضا پهلوی در طی ماههای گذشته به دلیل تاکید مکرر بر حقوق بشر، دموکراسی، سکولاریسم و حق مردم در انتخاب نوع حکومت پس از سرنگونی رژیم و نیز به دلیل تلاش برای ایجاد یک کنگره ملی متشکل از گروههای مختلف اپوزیسیون معتقد به براندازی و اقدام جهت شکایت از علی خامنه‌ای به عنوان نماد نقض گسترده حقوق بشر مردم ایران در دادگاه کیفری بین‌المللی (+) مورد توجه افکار عمومیبه ویژه طیف برانداز جنبش سبز که از اصلاحات رویگردان شده‌اند، قرار گرفته است. علاوه بر اینها شهامت وی در اذعان به محدودیت آزادی بیان، عدم وجود آزادی احزاب سیاسی و وجود شکنجه در زندانهای ساواک در زمان حکومت پدرش و البته محکومیت قاطعانه آنها، صداقت در گفتار وی را نشان داده است. از آن طرف اصلاح طلبان به دلیل تحریف شعارها و عدم شنیدن خواسته‌های مردم، تاکید بر قانون اساسی رژیم که در آن دیکتاتوری به شکل ولایت فقیه نهادینه شده است و نیز به دلیل رفتارهای ضد مردمی سران آنها همچون خاتمی در گرم کردن تنور انتخابات و البته حمایت بعدی بقیه آنها از این عمل، مورد غضب و خشم جنبش سبز قرار گرفته و چه بسا منفور شده‌اند.
لذا اصلاح طلبان که بقای خود را در دوام حکومت میدانند و تنها به دلیل عدم حضور در بدنه قدرت به طیف مخالفان نزدیک شده بودند، حالا و پس از مشاهده افزایش اقبال عمومی به رضا پهلوی هراسان شده و تلاش میکنند که با لجن پراکنی و تکرار ادعاهای جمهوری اسلامی، چهره او را مخدوش کنند. اصلاح طلبان بهتر است به جای متوسل شدن به این بی اخلاقی‌ها و دست یازیدن به سناریوهای نخ نمای طراحی شده توسط وزارت اطلاعات جهت تخریب اپوزیسیون، از عملکرد رضا پهلوی در ماههای گذشته درس بگیرند. رمز افزایش اقبال عمومی به سمت وی، بیان خواسته‌های مردم همچون دموکراسی، حقوق بشر و سکولاریسم و حرکت برای عملی کردن براندازی رژیم از طریق کنگره ملی و شکایت از خامنه‌ای بوده است. در مقابل اصلاح طلبان نه تنها خود را با خواست مردم همراه نکردند که با تحریف شعارهای مردمی همچون «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» (+) و موضع گیری علیه شعار کلیدی «جمهوری ایرانی» تلاش کردند که خواسته‌ها و منویات خود را بر خواست مردم مقدم قرار دهند، چیزی که نهایتا منجر به شرایط کنونی یعنی نفرت مردم و گریزانی از آنها شده است.

جمعه گردی های اسماعيل نوری علا: جنگ نوين خدايان و نابهنگامی سیاست اوباما

متأسفانه، بخصوص پس از بقدرت رسيدن آقای اوباما در امريکا، و سياست او در راستای تشويق اسلاميست ها برای رسيدن به قدرت در کشورهای اسلامی خاور نزديک و ميانه، ما هم اکنون با روندی روبرو هستيم که بجای کوشش برای دموکراتيزه کردن حکومت های سکولار و استبدادی منطقه، به سرنگون کردن آنها و ايجاد جانشين های اسلاميست مشغول است.


advertisement@gooya.com 

ویژه خبرنامه گویا
esmail@nooriala.com
در هر زبانی، برای آن «نيرو ـ شخصيت»ی که تصور می رود بر عالم هستی سلطه دارد و زاينده و نگاهدارندهء وجود و موجودات است، واژه ای «عام» وجود دارد. کودکان اين واژه را زود می آموزند و بر اثر آن نگاه شان به جهان نيز صورتی عام بخود می گيرد. باور می کنند که جهان را آفريننده و نگاهدارنده ای است که همهء آدميان بوجودش احتياج دارند، از خواست اش اطاعت می کنند، برای کارها و درمان هاي خود از او کمک می طلبد و... در فارسی کنونی، ما اين «نيرو ـ شخصيت» را «خدا» می ناميم.
اما، در واقع، واژهء «خدا» معرف يک «مفهوم» است و نه يک «مصداق معين». مثل اينکه گفته باشيم «درخت». در بيرون از ذهن ما ـ در عالم «خارج» ـ چيزی به نام «درخت» وجود ندارد؛ آنچه هست تيره های مختلف درخت است: درخت کاج، درخت چنار، درخت سيب. و اگر به کسی بگوئيم «درخت را نشانم بده» او تنها می تواند تک درخت خاصی را نشان مان بدهد؛ که مصداق معينی از درخت عام است.
اين عام و خاص بودن تصور ما از «خدا» داستان بلندی دارد. زندگی بشر با فرهنگ «چند خدائی» آغاز شده است. هر عنصر قاهر طبيعت خدائی محسوب می شده و هر انسان ِ فرهنگی شده به وجود چندين خدا قائل بوده و، از استخراج وجوه مشترک خدايان اش، مفهوم عام خدا را بر می ساخته است. يعنی زندگی اجتماعی آدميان ساحت خدايان گوناگونی بوده که انسان، در ذهن خويش، برخی از مشخصات مشترک شان را استخراج کرده (يا به اصطلاح رياضی «از آنها فاکتور گرفته») و اين وجه (يا وجوه) اشتراک را «خدا» ناميده است. از نظر او «خدا» يک واقعيت عام ذهنی بوده اما، در عالم واقع و خارج از او، چندين خدا وجود داشته اند. گروهی شان نرينه و بخشی شان مادينه.
***
ميراث اين «گذشته» در اجتماع امروزی نيز باقی مانده و کارائی دارد. در واقعيت زندگی اجتماعی کنونی نيز «خدا» وجود ندارد بلکه «خدايان» گوناگونی در اذهان آدميان گوناگون هستی دارند که هر يک با ويژگی های «خاص» خودشان شناخته می شوند و سرمنشاء آن مفهومی محسوب می شوند که «دين» خوانده می شود. هر دين دارای خدای خاص خويش است.. بر همين پايه، کسی را که بطور کلی می پندارد که «خدا» هست با نام «اهل اعتقاد» می شناسند اما کسی که پيرو يک خدای خاص است «اهل دين آن خدا» محسوب می شود. خدای اهل دين با خدای اهل اعتقاد تفاوت کلی دارد. خدای اهل اعتقاد از استخراج وجوه مشترک خدايان به دست می آيد، اما خدای اهل دين بر ويژگی های خاص خود، که او را از ساير خدايان جدا و متمايز می کند، استوار است.
اين امر هنگام فراگرفتن زبان های ديگر واقعيت خود را بهتر نشان می دهد. در کلاس زبان ياد می گيريم که انگليسی زبان ها به خدا می گويند «گاد»، اما ياد نمی گيريم که انگليسی های مسيحی يا يهودی يا مسلمان هر يک برای خود دارای خدای خاصی هستند که نام ويژه ای دارد. به همين دليل آشنائی زبانی اغلب به آشنائی فرهنگی نمی انجامد؛ چرا که تنها در حوزهء فرهنگ است که انواع و اقسام خدايان خاص ظهور می کنند و معنا می يابند.
يعنی، آنکه زندانی فرهنگ اجتماع خويش است و از جهان های فرهنگی ديگر خبر ندارد، تفاوتی هم بين خدای عام و خدای خاص قائل نيست و هنگامی که لفظ عام «خدا» را بکار می برد منظورش خدای خاص فرهنگ خودش نيز هست. در جريان زبان آموزی نيز در اين تصور تفاوت چندانی رخ نمی دهد. از نظر او انگليسی زبان ها هم به همان «خدا» ئی که او در تصور دارد می گويند «گاد».
اما کافی است که شخص پا از حوزهء فرهنگ خويش بيرون نهد و با فرهنگ های ديگری که در جامعهء بزرگتر خودی، و يا جامعهء بيگانه، وجود دارند آشنا شود تا دريابد که، علاوه بر مفهوم عام «خدا»، هر «خرده فرهنگ» خودی و هر فرهنگ جامع بيگانه دارای خدای «خاص» خويش است. او رفته رفته در می يابد که خدای يهوديان و مسيحيان «يهوه» نام دارد، خدای زرتشتيان «مزدا» است، و خدای مسلمانان «الله». در ساحت اين نام ها ديگر وجوه اشتراک محو می شوند و نه تنها وجوه اختلاف جلوه گری می يابند بلکه پيروان هر يک از اين خدايان خدای ديگران را نفی کرده و خدای خود را «خدای واقعی» می داند و گاه، بخاطر او، به جنگ پيروان خدايان ديگر می رود.
داستان به اينجا هم ختم نمی شود. در داخل يک فرهنگ دينی هم برداشت های مختلفی از يک خدای واحد بوجود می آيد و پيروان هر «برداشت» مشخصات و صفاتی را برای خدای همان دين قائل می شوند و مشخصاتی را که پيروان «برداشت» های ديگر از «همان خدا» دارند نمی پذيرند. اينگونه است که هر «دين» خود در قالب «مذهب» های گوناگون متلاشی می شود. يک شيعه و يک سنی هر دو مسلمانند و «الله» را قبول دارند اما برداشت شان از «الله» با هم متفاوت است. در اصطلاح، جمع اين برداشت ها را «اصول دين» می گويند که در واقع بايد «اصول مذهب» خوانده شوند. اصول دين سنی با شيعه فرق دارد و همين فرق، در طول تاريخ، منشاء جنگ ها و خونريزی های فراوان بين خود مسلمانان شده است و هنوز هم می شود.
***
اگر در همين حوزهء فرهنگ اسلامی و دين اسلام توقف کنيم و به سرچشمه های آن برگرديم خواهيم ديد که اين دين و فرهنگ اش با «جنگ خدايان» آغاز شده است. نام مفهوم عام «خدا» در عربی، اگر مذکر باشد، «اله» است؛ و اگر مؤنث باشد «الاهه». پيش از استقرار اسلام در شبه جزيرهء عربستان، شهر مکه و خانهء کعبه (به معنی اطاق مکعب شکل) محل نگاهداری «بت» ها (يا نمادهای تمثيلی ِ) خدايان اعراب بود که يکی از آنها «الله» نام داشت و بعدها بعنوان خدای مسلمانان شناخته شد و از مقام «بت» به مقام «خدای انتزاعی ِ حاضر در عالم غيب» رسيد.
در آن زمان، «هر قبيله "اله" (يا خدا) ئی داشت که در قالب بتی تجسم يافته و آن بت در بتکدهء مرکزی موسوم به کعبه نگهداری می شد. هر کس، يا هر قبيله ای، می توانست خدای خويش را خود انتخاب کند و بر او نيايش برد و از آدابی که دينکاران آن خدا برايش معين می کردند تبعيت نمايد. بدين سان، بتکدهء کعبه نماد تنوع مذهبی، همزيستی مذهبی و تساهل مذهبی بود. کسی بر سر اينکه کدام خدا از ديگران برتر است دعوا نمی کرد. هر ساله مردمان قبايل مختلف به مکه می آمدند تا مراسم "حج" بجای آورند، هرکس به نيت نيايش خدای خود می آمد، اما همه مراسم حج را با هماهنگی انجام می دادند. به دور بتکده طواف می کردند، شب ها در حلقه هائی گرد می آمدند و سرود می خواندند، شاعران سروده هاشان را در مراسمی همچون "شب های شعر" می خواندند و شنودگان بهترين ها را بر می گزيدند تا برای يک سال به ديوار کعبه آويخته شوند. به اين شعر های برگزيده "معلقه" و(يا "معلقات") می گفتند. مکه شهر مسالمت و همريستی بود، وادی ايمن بود، پا که در آن می گذاشتی جنگ را می بوسيدی و کنار می گذاشتی. تا اينکه سال دهم هجری مسلمانان فرا رسيد. آنها يک سال پيشتر به نيت فتح مکه آمده و در بيرون آن شهر با بزرگان مکه پيمان صلح بسته و برای تسليم شهر به آنان مهلتی يک ساله داده بودند. آنک آن مهلت بسر آمده بود».(1)
توجه به شعارهای مسلمانان آمده از «مدينة النبی»، به هنگام ورود به مکه، روشن کنندهء چگونگی اوج جنگ خدايان است. يک شعارشان اعلام می داشت که «اللهُ اکبر» يعنی «الله بزرگ ترين است». در اين شعار وجود خدايان ديگر تصديق می شد اما الله بزرگ ترين آنان به حساب می آمد. شعار دوم اما به همين تصديق نيز خاتمه داده و اعلام می دارد که «لا اله ِ الا الله»؛ يعنی هيج اله (يا خدا) ی ديگری جز الله وجود ندارد. مسلمانان اين اعتقاد را «توحيد» يا «وحدانيت الله» نام گذاشته و همين شعار را مجوز آن کردند که پيامبر اسلام وارد خانهء کعبه شود و همهء بت ها يا خدايان موجود در آن را بشکند و اسلام را دين رسمی اعراب کند.
در واقع، احداث هر «دين توحيدی» اعلام جنگ خدای آن دين با خدايان ديگر است. ابراهيم هم، که مسلمانان او را اولين مسلمان دانسته و «خليل الله» اش می خوانند و سر سلسلهء پيامبران اديان ابراهيمی محسوب می شود نيز، در استورهء مربوط به او، کار خويش را با شکستن بت ها آغاز می کند.
***
بدينسان، معنای توحيد در داخل هر «دين توحيدی» نفی خدايان ديگر است و هر دين توحيدی، که نهاد تبديل کنندهء خدای عام به خدای خاص است، دشمن اديان ديگر و بهانهء جنگ و فتح جهان به زور شمشير بوده و از زمان آغاز «دوران تک خدائی» در جهان همواره خون طلبيده و خون ريخته است.
به همين دليل نيز بوده که عقلای هر قوم، با درک تهديدی که اينگونه اديان برای جوامع بشری دارند، کوشيده اند تا مفهوم «توحيد» را به صورتی معنا کنند که راه برای بازگشت «خدای عام» به ساحت آن گشوده شود. تاريخ نشان می دهد که قرائت «ضد توحيدی ِ» عقلای صلح طلب اقوام از مفهوم «توحيد» آن بوده که همهء اديان دربارهء يک خدای واحد سخن می گويند و جنگ و هياهو و تفرقهء بين پيروان اديان ناشی از اشتباه و سوء فهم و غرض های آدمی است.
در همهء اديان و فرهنگ های دينی اين اتفاق در حوزهء نگرش عرفانی و حکمت «وحدت وجود» رخ داده است و عرفای هر فرهنگ کوشيده اند، از طريق دگرگون سازی مفهوم «وحدت»، از خاص به عام، و از يهوه و مزدا و الله وامثال شان، به «خدای عام و واحد» برسند.
اگر به متون بی شمار عرفانی فرهنگ اسلامی مراجعه کنيم متوجه عمق و اهميت اين قرائت صلح آميز از مفهوم «توحيد» می شويم. شايد چکيدهء اين انديشه را بتوان در شعر مشهور شيخ بهائی يافت، آنجا که می گويد:
«تا کی به تمنای وصال تو "یگانه" / اشکم شود،از هر مژه، چون سیل، روانه؟ /... / رفتم به در صومعه‌ی عابد و زاهد / دیدم همه را پیش رخت، راکع و ساجد // در میکده، رهبانم و در صومعه، عابد / گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد // یعنی که تو را می‌طلبم خانه به خانه // روزی که برفتند حریفان پی هر کار / زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار / من یار طلب کردم و او جلوه‌گه یار / حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار / او خانه همی جوید و من صاحب خانه / ... / عاقل، به قوانین خرد، راه تو پوید / دیوانه، برون از همه، آیین تو جوید / تا غنچه‌ی بشکفته‌ی این باغ که بوید / هر کس به زبانی، صفت حمد تو گوید / بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه...»
همين متفکرانند که ناقوس کليسا و بانگ الله اکبر را يکی می گيرند، از زبان خدا به موسی فرمان می دهند که او برای «وصل کردن» آمده است و بايد به چوپان بگويد که، در گفتگو با خدا، «هيچ آدابی و ترتيبی» (که خاص مذاهب است) نجويد و «هرچه می خواهد دل تنگ» اش بگويد.
از نظر من، اين قرائت بديع و کارآمد و انسان ساز، آن هم از مفهوم خونريز و جنگنده ای همچون «توحيد»، بزرگ ترين دست آوردی است که عارفان بزرگ به جامعهء بشری تقديم کرده و از اين راه کوشيده اند تا امر «تقريب» (يا نزديکی بين اديان) را فراهم سازند.
در واقع، اگر عارفان را «عام سازان ِ» مفهوم «خدا» بدانيم ناگزيريم که دينکاران (حجة السلام ها، آيت الله ها، نويسندگان توضيح المسائل و مراجع شريعت مذاهب) را «خاص کنندگان ِ» آن مفهوم و، در نتيجه، حاملان انديشه های مبتنی بر ستيز و جنگ بدانيم.
***
پيدايش آنچه اسلاميسم، يا اسلام سياسی، خوانده می شود و در آن دينکاران مذاهب اسلامی، با شرايع و توضيح المسائل گوناگون شان، دست بالا را پيدا کرده اند، در واقع آغاز حرکت جديدی بوده است در عکس جهت راهی که عرفای ما در طی چند قرن پيموده و در حد توان خويش کوشيده اند تا به اسلام چهره ای «رحمانی» داده و از تمايلات خونريز آن (که خاص اسلام هم نيست) بکاهند.
اکنون، شعار اسلاميست ها، بار ديگر، همان «الله اکبر» و «لا اله الا الله» است و آنان جهان را به دو اردوگاه «دار الاسلام» و «دار الکفر» تقسيم کرده و خواستار درهم شکستن اين دومی اند.
اسلاميست ها، همچون پيروان هر ايدئولوژی انحصار طلب ديگر، قصد يک سان و يک دست کردن جهان کرده اند؛ می خواهند «مديريت جهان» را به نام الله شان به دست گيرند و اجرای احکام او را، که به دست دينکاران مدون شده اند، بر همه کس و همه جا تحميل کنند.
اين امر، بطور طبيعی، موجب آن شده است که رفته رفته دينکاران اديان توحيدی ديگر هم به حوزهء جنگ خدايان بازگردند. اين روزها در بيشتر کليساهای مغرب زمين ديگر سخن از «خدای مسلمانان» (که بر حسب نظر عرفان مسيحی می تواند با خدای مسيحيان يکی باشد) نمی رود، بلکه از «الله» سخن گفته می شود و دينکاران مسيحی او را «خدای ساختگی» (Fake God) می نامند که در برابر «خدای واقعی ِ» آنها قد علم کرده است.
به ياد داشته باشيم که پس از حملهء مسلمانان فرقهء «القاعده» به برج های دوقلوی نيويورک، جورج بوش، رئيس جمهور وقت امريکا، نيز از اين حادثه با تعبير يک «جنگ صليبی ِ» ديگر ياد کرد و، بدينسان، داستان عبرت انگيز حملهء مسيحيان اروپای غربی به اورشليم در قرن 12 ميلادی برای پس گرفتن خانهء خدایشان از دست مسلمانان را زنده کرد.
اگر ساموئل هانتينگتون نيز از «جنگ تمدن ها» در آيندهء بشريت سخن می گويد، در واقع مشغول ارائهء تعبير ديگری از همين «جنگ خدايان» است. در تعبير او، در مرکز هر «تمدن»، يک «دين» و يک «خدا» وجود دارد و آيندهء بشر را برخورد اين خدايان، و در نتيجه اين تمدن ها، رغم خواهد زد؛ نوعی آينده نگری بدبينانه که لرزه بر اندام آدمی می اندازد.
***
پرسش مهمی که اکنون مطرح است اينگونه قابل فرمول بندی ست: آيا می توان «نوانديشی شيعی» و البته اسلامی را، لااقل از منظر نتايج اش، نوعی بازگشت به کوشش عرفای اسلامی دانست که تفسير و قرائتی «رحمانی» را از فرهنگ قرآنی ارائه می دادند تا زهر مذهب توحيدی شان گرفته شود و زمان و زمانه بر مدار مدارا و تساهل و آسان گيری بچرخد؟
به تعبيری ديگر، آيا راه نجات جامعهء ما از قربانی شدن در زير دست و پای دينکاران و اسلاميست ها دل بستن به جريانی است که «نوانديشی دينی» خوانده می شود؟
من، به سهم خود، به اين پرسش پاسخی دو گانه دارم. از يکسو، تصور من آن است که ما هنوز نوانديشی مستقل دينی (يا، در واقع، مذهبی) نداريم و اکثريت نوانديشان ما، خود، از بستر اسلاميسم و اسلام سياسی برخاسته و بيشترين نظريه پردازی های خويش را نيز در حوزهء سياست (از پيدايش ولايت فقيه گرفته تا مسئله مشروع [شرعی] بودن حکومت) انجام داده اند و می دهند و، به يک تعبير، خودشان قسمتی از صورت مسئله اند تا حل آن.
از سوی ديگر، اگر خاستگاه عارفان بزرگ گذشته را فرصت فروپاشی قدرت خلافت اسلامی (و تبديل آن به عروسکی نشسته در بغداد) بدانيم و به پيدايش حکومت ها و سلطنت های محلی ِ خودکامه که اسلام را تنها برای مشروعيت خود می خواستند و به احکام آن اهميتی نمی دادند و از گرايشات عارفانه نيز به نفع خود سود می جستند، توجه کنيم، می بينيم که هيچ تشابهی بين آن گذشته و اين اکنون وجود ندارد.
يعنی، متأسفانه، نوانديشان امروزی ما از يکسو خود در ايجاد حکومت دينکاران، و نوشتن قانون اساسی جامعه بر بنياد شريعت آنان، نقش اصلی را داشته اند و، از سوی ديگر، هم اکنون در قيد و چاه همين حکومت خونريز گرفتار شده و قادر به بيان انديشه های نوآورانه خويش و تبليغ آنها نيستند و ناگزيرند که يا در زندان روزگار بگذرانند و يا راه هجرت و تبعيد خود خواسته را در پيش بگيرند و تأثير چندانی در نوسازی درک توده ها از مذهب و خدا نداشته باشند.
از نظر من، واقعيت آن است که نوانديشی دينی تنها در غياب حاکميت دينکاران، و عليه آنان، امکان وجود و رشد و گسترش پيدا می کند و وضعيت نوانديشان ما از اينهمه حکايتی ندارد.
بر اين اساس، از هر منظر عقلائی که به اين وضعيت بنگريم می بينيم که کليد حل مسئلهء کنونی ما نه در اميد بستن به نوانديشی دينی که در اصرار بر روند پايان دادن به اسلام سياسی و برقراری حکومتی غير دينی ـ مذهبی (سکولار) قرار دارد؛ حکومتی که از يکسو احکام و شرايع مذهبی را از قوانين اساسی خارج می کند و از سوی ديگر چتر امنی برای همهء اديان و مذاهب و عقايد غيردينی يا ضد دينی، فراهم می سازد که در آن امکان نوانديشی ِ غيرسياسی ِ دينی، برای تلطيف احکام مذهبی، نيز فراهم می شود.
***
متأسفانه، بخصوص پس از بقدرت رسيدن آقای اوباما در امريکا، و سياست او در راستای تشويق اسلاميست ها برای رسيدن به قدرت در کشورهای اسلامی خاور نزديک و ميانه، ما هم اکنون با روندی روبرو هستيم که بجای کوشش برای دموکراتيزه کردن حکومت های سکولار و استبدادی منطقه، به سرنگون کردن آنها و ايجاد جانشين های اسلاميست مشغول است.
به احتمال زياد دليل اتخاذ اين سياست آن است که حاصل حکومت های سکولار استبدادی در منطقه و سرکوب مظاهر دينی از جانب آنها (بجای اعطای آزادی پيروی از هر دين و آئين و سنتی) موجب آن شده است که مذهبيون چارهء کار خود را در بنيادگرائی معطوف به برانداختن حکومت های سکولار ببينند و رفته رفته بصورت فنر فشرده ای در آيند که هر آن می تواند از جا بر جهد و همه چيز را بهم ريزد. و از آنجا که آنان غرب، و بخصوص امريکا، را حامی حکومت های سکولار غيردموکراتيک ديده اند، به ستيز با منافع غرب نيز می پردازد. اين تفسير، غربيان را به اين نتيجه رسانده است که بهتر است خودشان روند بقدرت رسيدن اسلاميست ها را در دست داشته و کنترل کنند و آنگاه، از طريق تعامل در صحنهء سياست بين المللی، به تعديل آنان بپردازند.
از نظر من اين سياستی سخت خطرناک است. ما نمونهء بقدرت رسيدن اسلاميست ها و دينکاران را، هم در ايران ولايت فقيه و هم در افغانستان طالبان، ديده ايم و اين تجربه نشان داده است که اسلاميست های نشسته در قدرت تعديل پذير نيستند و تا آنجا که بتوانند می تازند و جهان را با انواع خطرها روياروی می کنند و تنها در صورتی می توان به دفع شر آنها اميد بست که ملت های تحت ستم آنها، در يک روند دردناک و بلند، از آنها رويگردان شده و بطور طبيعی خواستار برقراری حکومتی غير دينی ـ غير ايدئولوژيک شوند.
خوشبختانه، اين همان واقعهء خجسته ای است که در ميهن ما رخ داده. دينکاران امامی و اسلاميست های گوناگون بنيادگرا و نوانديش و اصلاح طلب و غيره، همه، امتحان خود را پس داده اند. ديگر از لذت معنوی بردن از «صوت دلکش قرآن» در ميان مردمان ستم کشيده خبری نيست. ديگر آخوند احترامی ندارد. ديگر مردم ديده اند که از لای صفحات توضيح المسائل «آيات عظام» چه خونی می چکد. و، پس، نه از «خدا»، که از «الله» اين جباران ـ که «قاصم الجبارين» نامش داده اند ـ روی گردانده اند.
اينگونه است که در شهر اسلامی مشهد، مأموران امر به معروف و نهی از منکر با حيرت دويست کليسای خانگی کشف می کنند که در آن مسلمانان سابق به نيايش مسيح مشغولند؛ يا خانقاه ها را پر از مردمی می يابند که به نيايش خدای يگانهء عارفان مشغولند و، در نتيجه، ناچار می شوند تا سقف نيايشگاه را بر سر اين گريختگان از «الله ِ حکومتی» خراب کنند؛ و بر گردن پير و جوان گردن آويز اهورمزدا را می بينند که خبر از گزينش خدائی غير «الله» می دهد؛ خدائی که نام «خرد» را بر خود دارد و آدميان را به صلح و آشتی فرا می خواند.
اينگونه است که، به گمان من، سياست آقای اوباما برای کشور ما سی سال تمام تأخير اجرائی دارد و نخواهد توانست بجائی بکشد. ما از دوران جنگ خدايان بيرون جسته ايم و با سرعت تمام به سوی حکومتی سکولار ـ دموکرات در حرکتيم ـ چه آقای اوباما و خانم کلينتون اين نکته را دريابند و چه در توصيه های مشاوران ايران ستيزشان غوطه زنند.

1. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2008/090508-Idol-Temple.htm






























<a href='http://gooya.com/ads/www/delivery/ck.php?n=a0bdd250&amp;cb=INSERT_RANDOM_NUMBER_HERE' target='_blank'><img src='http://gooya.com/ads/www/delivery/avw.php?zoneid=34&amp;cb=INSERT_RANDOM_NUMBER_HERE&amp;n=a0bdd250' border='0' alt='' /></a>
Copyright: gooya.com 2012

رییس جمهوری تاجیکستان: دمکراسی اروپایی درکوتاه مدت تنها خیال است

يورونيوز ـ همزمان با برگزاری جشن بین المللی نوروز در دوشنبه پایتخت تاجیکستان، بابک کامیارخبرنگاراعزامی یورونیوز طی گفتگویی اختصاصی با امامعلی رحمان رییس جمهوری این کشور به مسائل مختلفی از جمله جایگاه نوروز درمیان تاجیکها، تاثیرتحریمهای بین المللی علیه ایران در روابط تهران و دوشنبه، مسئله مهاجران تاجیک در روسیه و مسئله امنیت مرزی با افغانستان و قاچاق مواد مخدر پرداخت.
در بخش دیگری از این گفتگو به موضوع دمکراسی، انتخابات و حقوق بشر پرداخته شد. آقای رحمان که نزدیک بیست سال است در صدر نظام سیاسی تاجیکستان قرار دارد، در پاسخ به این موارد که فشرده آن درادامه آمده است عمدتا به ارائه جوابهایی کلی بسنده کرد.
یورونیوز: سلام عالیجناب رییس جمهوری محترم تاجیکستان. نوروز شما مبارک. می خواستم بدانم که آیا نوروز را یک مسئله هویتی برای ملت تاجیکستان می دانید و آیا بنوعی این جشنها آغازی است برای برقراری(ترمیم) هویت تاجیکها که در زمان شوروی صدمه دیده بود ؟

رضا اکوانیان ممنوع الخروج شد

رگزاری هرانا – رضا اکوانیان، شاعر، وبلاگ نویس و عضو سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ممنوع الخروج شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، رضا اکوانیان که روز نهم فروردین ماه امسال قصد سفر به ترکیه را داشته در فرودگاه به مدت ۴ ساعت بازداشت و پس از ضبط پاسپورت به وی اعلام می شود که اجازه سفر به خارج از کشور را ندارد و ممنوع الخروج شده است.

سنای آمریکا خواستار آزادی بهائیان زندانی در ایران شدسنای آمریکا خواستار آزادی بهائیان زندانی در ایران شد

سنای آمریکا خواستار آزادی بهائیان زندانی در ایران شد

میزان: بنا به گزارشهای رسیده، رییس قوه قضاییه طرح مرخصی طولانی مدت زندانیان سیاسی در شورای عالی امنیت ملی را وتو کرده است. این گزارش‌ها حاکی از آن است که در پی موافقت نمایندگان نهادهای امنیتی با طرح مرخصی طولانی مدت زندانیان سیاسی بعد از عید نوروز، صادق لاریجانی با این طرح مخالفت کرده و جلوی اجرای آن را گرفته است. تبليغات خبرنامه گويا advertisement@gooya.com او گفته است افرادی که حکم زندان دارند، باید احکام خود را کامل بگذرانند. او به نیروهای امنیتی هشدار داد که یا درخواست احکام بلند مدت نکنند و یا وقتی این احکام را درخواست کردند، باید حکم کامل اجرا شود. لاریجانی دلیل مخالفت خود را تلاش برخی نهادهای امنیتی برای تخریب وجهه قوه قضاییه اعلام کرد و نهادهای امنیتی را متهم کرده است که قصد دارند هزینه بازداشت و پرونده سازی برای فعالین سیاسی و اجتماعی را به گردن این قوه بیندازند و خودشان در نقش پلیس خوب، برای آزادی زندانیان تبلیغ کنند. پیش از این نیز نیروهای امنیتی بدون هماهنگی با نهاد قضایی به محسن میردامادی و فیض الله عرب سرخی مرخصی ۱۰ ساعته دادند، که مورد قبول این دو واقع نشد.

مردمک ـ کميته‌ حفاظت از روزنامه‌نگاران در بيانيه‌ای گفته است با وجود اينکه مقام‌های جمهوری اسلامی با شيوه‌هايی بی‌رحمانه روزنامه‌نگاران منتقد را ساکت می‌کنند، اما خبرهای ظلم مداوم آن‌ها همچنان به گوش جهان می‌رسد.

اين نهاد حامی روزنامه‌نگاران، مستقر در نيويورک، روز پنج‌شنبه، دهم فروردين با اشاره به بازداشت يک عکاس و يک روزنامه‌نگار زن ايران اعلام کرده است که اين اقدام ايران، در ادامه سه سال سرکوب اهالی مطبوعات صورت گرفته است.


advertisement@gooya.com 

مدير بخش خاورميانه اين کميته، در اين بيانيه گفته است که زمان آن رسيده ايران به اين سرکوب‌های نامحدود پايان داده و اجازه دهد تا صداهای مستقل شنيده شوند.

در ادامه، اين کميته به بازداشت تهمينه منزوی، عکاس ۲۲ ساله و برنده جايزه مستقل عکاسی مستند اجتماعی اشاره کرده و نوشته که او از جمله کسانی بوده که در آثار خود به مسائل حساس اجتماعی ايران مانند اعتياد می‌پرداخته است.

خانم منزوی در ۳۰ بهمن‌ سال گذشته در محل کار خود بازداشت شد، اما هنوز اتهام او و دليل بازداشت‌اش مشخص نيست و مقام‌های جمهوری اسلامی نيز درباره وضعيت سلامت و محل نگهداری او پاسخی نداده‌اند.

در اين بيانيه همچنين به محکوميت نازنين خسروانی اشاره شده که نيمه اسفند ماه برای اجرای حکم شش سال حبس به زندان اوين فراخوانده شد.

اتهام اين روزنامه‌نگار روزنامه‌های اصلاح‌طلب که در آبان‌ سال ۸۹ بازداشت و چهار ماه و نيم حبس شد به گفته دادستان تهران، «تبليغ عليه نظام» و «اقدام عليه امنيت ملی» است.

کميته حفاظت از روزنامه‌نگاران در بخش ديگری، به افزايش محدوديت‌های اينترنت و فيلترشدن وبسايت‌های خبری و پارازيت روی ايستگاه‌های تلويزيونی ماهواره‌ای پرداخته است.

در اين بيانيه، به نقل از مارک تامپسون، مديرکل بی‌بی‌سی نوشته شده است که مقام‌های ايران با ارسال پارازيت روی ماهواره و بازداشت و تحت‌فشار گذاشتن اعضای خانواده‌های کارمندان بی‌بی‌سی فارسی، اين شبکه خبری را هدف قرار داده‌اند.

در اسفند ماه، مرکز بررسی جرائم سازمان يافته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعيه‌ای چهار روزنامه‌نگار و يک مستندساز را که پيش از اين بازداشت شده بودند، به «ارتباط با شبکه بی‌بی‌سی» متهم کرد.

مديرکل بی‌بی‌سی نيز نسبت به برخورد مقام‌های ايران با کارکنان بی‌بی‌سی فارسی انتقاد کرده و بازداشت يکی از اعضای خانواده کارکنان اين رسانه را به شدت محکوم کرده است.

حکومت ايران از زمان تاسيس اين تلويزيون فارسی در سال ۲۰۰۹ بار‌ها روی اين شبکه پارازيت فرستاده است و تازه‌ترين دور آزار و اذيت کارکنان اين شبکه توسط دولت ايران درپی وخامت روابط ميان دولت‌های ايران و بريتانيا صورت گرفته است.

کميته حفاظت از روزنامه‌نگاران در بخش ديگری از اين بيانيه، همچنين درباره وضعيت سلامت شماری از روزنامه‌نگاران زندانی، از جمله محمد داوری، کيوان صميمی، حسين رونقی ملکی و احسان هوشمند، ابراز نگرانی کرده است.

از زمان انتخابات مناقشه‌برانگيز رياست‌جمهوری ايران، بيش از ۱۵۰ روزنامه‌نگار بازداشت شده‌اند، علاوه بر اين در حدود سه سال گذشته، بسياری ديگر از روزنامه‌نگاران با افزايش فشار‌ها از ايران گريختند تا بازداشت و محکوم نشوند.

پيش‌تر فدراسيون بين‌المللی روزنامه‌نگاران بازداشت‌های اخير روزنامه‌نگاران را محکوم کرده و هشدار داده بود که آزادی رسانه‌ها در اين کشور پس از سال‌ها ارعاب و آزار رسانه‌های مستقل، به حداقل رسيده است.

همچنين سازمان گزارشگران بدون مرز در گزارش سالانه آزادی رسانه‌های جهان در پايان سال ميلادی، ايران، چين و اريتره را بزرگ‌ترين زندان‌های جهان برای روزنامه‌نگاران در سال ٢٠١١ معرفی کرده است.

اين سازمان در نامه‌ای سرگشاده با «فاجعه‌بار» خواندن سرکوب روزنامه‌نگاران، وب‌نگاران و گسترش سانسور رسانه‌ها در ايران از کميسر حقوق بشر سازمان‌ملل‌متحد خواست که از حقوق زندانيان عقيدتی ايران دفاع کند.

مخالفت لاریجانی با طرح مرخصی طولانی مدت به زندانیان سیاسی

میزان: بنا به گزارشهای رسیده، رییس قوه قضاییه طرح مرخصی طولانی مدت زندانیان سیاسی در شورای عالی امنیت ملی را وتو کرده است.
این گزارش‌ها حاکی از آن است که در پی موافقت نمایندگان نهادهای امنیتی با طرح مرخصی طولانی مدت زندانیان سیاسی بعد از عید نوروز، صادق لاریجانی با این طرح مخالفت کرده و جلوی اجرای آن را گرفته است.


advertisement@gooya.com 

او گفته است افرادی که حکم زندان دارند، باید احکام خود را کامل بگذرانند.
او به نیروهای امنیتی هشدار داد که یا درخواست احکام بلند مدت نکنند و یا وقتی این احکام را درخواست کردند، باید حکم کامل اجرا شود.
لاریجانی دلیل مخالفت خود را تلاش برخی نهادهای امنیتی برای تخریب وجهه قوه قضاییه اعلام کرد و نهادهای امنیتی را متهم کرده است که قصد دارند هزینه بازداشت و پرونده سازی برای فعالین سیاسی و اجتماعی را به گردن این قوه بیندازند و خودشان در نقش پلیس خوب، برای آزادی زندانیان تبلیغ کنند.
پیش از این نیز نیروهای امنیتی بدون هماهنگی با نهاد قضایی به محسن میردامادی و فیض الله عرب سرخی مرخصی ۱۰ ساعته دادند، که مورد قبول این دو واقع نشد.

کردها؛ فراموش‌شدگان نشست شورای ملی سوريه

راديو زمانه ـ کردهای سوريه که ۱۰ درصد جمعيت اين کشور را تشکيل می‌دهند فراموش‌شدگان جنبش يک ساله اخير عليه حکومت بشار اسد هستند.

رويترز در گزارشی خبری که روز گذشته منتشر نمود به وضعيت کردها در جنبش کنونی سوريه پرداخت.

بنا به اين گزارش، اميد کردها در نشست اخير شورای ملی سوريه که در استانبول برگزار شد با برتری اسلام‌گرايان در اين نشست، کم‌رنگ شد.

نيروهای اسلام‌گرا درخواست به‌رسميت شناختن اين اقليت مهم و حق خودمختاری آن‌ها را رد کردند.
رديف مصطفی، يکی از فعالان عرصه حقوق کردها می‌گويد: "مسأله کرد همچون بمبی است که انفجار آن به تأخير افتاده است. نمی‌توان برای حل آن منتظر سرنگونی بشار اسد شد."

کره جنوبی، در تلاش "برای کاهش واردات نفت از ايران"

راديو فردا ـ يک روز پس از آن که رئيس جمهور آمريکا تصميم قطعی خود برای اجرای تحريم نفت ايران را اعلام کرد، روز شنبه، ۱۲ فروردين‌ماه، مقامات کره جنوبی نيز اعلام کردند که تلاش خواهند کرد واردات نفت اين کشور از ايران را کاهش دهند.

کره جنوبی از جمله آن دسته از واردکنندگان بزرگ نفت ايران است که تاکنون شامل معافيت از تحريم‌های جمهوری اسلامی ايران نشده است.

اعتراض شديد وزير اطلاعات به اظهارات خطيب جمعه مسجد الحرام در مورد سوريه

خبرگزاری فارس: وزير اطلاعات کشورمان که در سفر زيارتی حج عمره به‌سر می‌برد و اکنون مشرف به زيارت بيت‌الله الحرام در مکه مکرمه است، به اظهارات روز گذشته خطيب نمازجمعه مسجد الحرام واکنش نشان داد.
به گزارش خبرگزاری فارس، حجت‌الاسلام و المسلمين حيدر مصلحی در مصاحبه‌ای با انتقاد از خطيب جمعه مسجد الحرام و رويکرد موجود در ميان افرادی که می‌توانند جزو نخبگان سعودی تلقی شوند، به اين مسئله اشاره کرد که چرا بايد با احساسات مردم بر اساس برداشت‌های سوء از آيات قرآن کريم در موضوع سوريه بازی شود و از حرکت‌های مسلحانه، خراب‌کارانه و تروريستی در سوريه که با طراحی صهيونيست‌ها دنبال می‌شود، حمايت شود اما در مقابل نه از به خاک و خون کشيده شدن مردم در ساير کشور‌ها به ويژه بحرين و يمن سخنی گفته شود، نه از ظرفيت عظيم کنگره حج برای هم‌افزايی با حرکت جهانی «الی بيت المقدس» و «روز زمين» استفاده‌ای شود.
وی تأکيد کرد که اين‌گونه برخورد‌ها شأن خطيب جمعه نيست که بايد عدالت داشته باشد.

انفجار يک بمب دست ساز مقابل ورودی منزل آيت الله سيستانی در نجف

پايگاه اطلاع‌رسانی حج - پرتاب بمبی دست ساز از سوی فردی ناشناس در خيابان الرسول نجف اشرف درست مقابل ورودی منزل حضرت آيت الله سيدعلی سيستانی از مراجع تقليد، زخمی شدن دو زائر ايرانی را رقم زد.
ابومسعود ساعدی مسوول امداد و پيگيری ستاد شمسا در نجف اشرف با اعلام اين خبر به خبرنگار اعزامی پايگاه اطلاع رسانی حج گفت: اين بمب دست ساز رأس ساعت ۱۱:۴۰ دقيقه شب گذشته ۱۱ فروردين ماه منفجر شد.
وی اظهار داشت: بر اثر اين حادثه يک دختربچه ۹ ساله به نام مطهره منصوری از تهران تحت نظارت سازمان حج و زيارت با شماره باج ۵۱۱۷ ورودی ۹ فروردين ماه و حسين حسن زاده ۴۰ ساله از کرمان که به صورت انفرادی وارد عراق شده است، مجروح شدند.

ايران / سياسی کلینتون: گفت‌‌وگوهای ‌هسته‌ای با ایران ۲۵ فروردین در استانبول برگزار می‌شو

اندازه متن
هیلاری کلینتون،  وزیر امور خارجه ایالات متحده، که در ریاض به سر می‌برد روز شنبه اعلام کرد که مذاکرات گروه ۱+۵ با ایران، روز ۲۵  فروردین ( ۱۳ آوریل) در استانبول برگزار می‌شود.

هیلاری کلینتون با بیان اینکه واشینگتن خواستار «نتایج ملموس» از این مذاکرات است، اظهار داشت که سیاست ایالات متحده «پیشگیری است و نه مهار.»

کلینتون که با همتای سعودی خود، سعود الفیصل، روز شنبه،‌ ۱۲ فروردین، در یک کنفرانس خبری شرکت کرده بود، گفت: «من می‌خواهم تاکید کنم که ... ایران  از فرصت نامحدود برخوردار نیست.»

دور پیشین گفت‌وگوهای ایران و پنج قدرت صاحب وتو بعلاوه آلمان، سال گذشته در استانبول برگزار شد و بدون نتیجه پایان یافت.

از آن هنگام تاکنون، کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده، دایره‌های تحریم‌های ایران را هر چه بیشتر تنگ‌تر کرده‌اند.

تحریم بانک‌های ایرانی از سوی آمریکا، و تحریم نفت و بانک‌ مرکزی ایران از سوی  اتحادیه اروپا از جمله این تحریم‌هاست که باهدف ایجاد تغییر در مواضع هسته‌ای ایران صورت گرفته است.

این تحریم‌ها که شاهرگ‌های اقتصادی ایران را هدف گرفته، پول ملی ایران را تضعیف کرده است.

پیش از این ایران و ترکیه گفته بودند که مایلند گفت‌وگوها در  استانبول برگزار شود.

رجب طیب اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه که روز چهارشنبه هفته گذشته در راس یک هیات بلندپایه از کنفرانس اتمی کره جنوبی به ایران سفر کرده بود، در کنفراس خبری خود در تهران گفت: «ترکیه آمادگی دارد مذاکرات در خصوص موضوع هسته‌ای ایران در استانبول انجام شود و این موضوع را در نشست کره جنوبی نیز مطرح کردیم و در این زمینه منتظر تصمیم نهایی طرف مقابل خواهیم بود.»

  غنی‌سازی اورانیوم و پروتکل‌های الحاقی پیمان منع گسترش سلاح‌های اتمی، از جمله  اختلافات ایران و غرب است.

اختلافاتی که در چهار قطعنامه تحریمی شورای امنیت و نیز گزارش‌های یوکیا آمانو، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژ ی اتمی بازتاب یافته است.

ایران باید دو میلیارد دلار به بازماندگان قربانیان انفجار بیروت بپردازد

دويچه وله ـ طبق حکم دادگاهی در آمریکا، ایران باید بیش از ۲ میلیارد دلار به بازماندگان قربانیان انفجار سال ۱۹۸۳ در بیروت بپردازد. شاکیان امیدوارند این غرامت را از محل دارایی‌های مسدود شده ایران دریافت ‌کنند.

بر اساس حکم قاضی فدرال رویس لامبرت در ایالات متحده آمریکا در روز جمعه ۳۰ مارس ۲۰۱۲، ایران باید ۲ میلیارد و ۱۶۰ میلیون دلار به عنوان غرامت به بازماندگان انفجار سال ۱۹۸۳ در مقر تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت بپردازد.

بستگان قربانیان و بازماندگان امیدوارند غرامت تعیین شده را از دارایی‌های مسدود شده جمهوری اسلامی در آمریکا دریافت کنند.

۱۳۹۰: سال مهندسی همه جانبه جامعه

سعید پیوندی (جامعه شناس)
۱۳۹۰ را از منظر شیوه حکومتی و مدیریت سیاسی در ایران شاید بتوان سالی ویژه ای دانست چرا که نوعی سیاست مهندسی بسته و همه جانبه جامعه که از سال های پیش هم وجود داشت با ابعاد جدیدی اجرایی شد. تشدید گرایش به نظارت همه جانبه از بالا از طریق مهندسی جامعه پاسخ جمهوری اسلامی به بحران سال ۱۳۸۸ است.
   مهندسی جامعه به معنای اجرای سیاست کنترل و نظارت گسترده ای است که با هدف مهار کامل جامعه و سمت و سو دادن به افکار عمومی و نیز پیشگیری از ظهور بحران های غیرمنتظره صورت می گیرد. اگر دیکتاتوری ایدئولوژیک را شکل خشن و بسته مهندسی جامعه بدانیم اشکال متنوع مهندسی جامعه نشان دهنده میزان وجود دمکراسی و فضای باز در جامعه است.
حکومتی که درباره مقبولیت خود و کارایی ساز و کار حکومتی دچار تردید و عدم اعتماد به نفس است از طریق مهندسی بازدارنده جامعه و بستن راه مخالفان در تلاش تضمین ادامه بقای خویش برمی آید. این سیاست بویژه در زمانی که دمکراسی و گردش آزاد اطلاعات به هنجارهای مهمی در سطح بین المللی تبدیل شده اند معنای خاصی پیدا می کند.
حکومت هایی مانند ایران تلاش دارند بدون تن دادن به بازی دمکراسی، چرخش آزادانه اطلاعات و آزادی بیان، نزد افکار عمومی در داخل، در منطقه و در جهان به عنوان نظام دیکتاتوری معرفی نشوند. سیاست مهندسی جامعه در ایران سابقه ۳۰ ساله دارد ولی در دوره اخیر ابعاد جدیدی پیدا کرده است و دست اندرکاران با وسواس فراوان در تدارک جامعه ای هستند که در آن هیج روزنه ای برای تحول و تغییر وجود نداشته باشد.
  نشانه های مهم رشد سیاست جامعه مهندسی شده در سال ۱۳۹۰ را در چند زمینه مهم سیاسی و اجتماعی می توان نشان داد.


انتخابات مهندسی شده
 انتخابات مجلس نهم و نوع نظارت شورای نگهبان و به میدان فرستادن نامزدهای انتخاباتی و تلاش برای کشاندن مردم به پای صندوق های رای از نظر سیاسی بارزترین شکل مهندسی سیاسی جامعه بود.
در این الگوی انتخاباتی با آنکه از رقابت دمکراتیک و آزاد   خبری نیست و هیجان چندانی هم برای انتخابات وجود ندارد ولی به ظاهر بیش از ۶۰ درصد مردم به پای صندوق های رای می روند و حکومت هم دیگر نیازی به تقلب برای جلوگیری از "نفوذ" عناصر نامطلوب و غیر مطمئن در چرخه قدرت ندارد. در انتخاباتی که در آن رقابت بر سر برنامه و گفتمان های متفاوت نیست بازی "دمکراتیک" از درون فاسد می شود و انتخابات در عمل دیگر از معنایی که در یک جامعه متعارف وجود دارد تهی می گردد.
در چنین اوضاع و احوالی است که نامزدها همان گونه که در رسانه های داخل ایران هم اشاره شد بجای وعده انتخاباتی و مبارزه و رقابت سالم سیاسی کارشان به رشوه دادن به  مردم و یا خرید رای کشیده می شود. برای حکومتی که مسئله اصلی اش اعلام درصد شرکت کنندگان در شب انتخابات است چه تفاوتی می کند که رای مردم آگاهانه باشد و یا از طریق خرید شناسنامه به درون صندوق رفته است. مهم تبلیغ "معجزه" "مشارکت مردمی"  در این نمایش سیاسی دوره ای است. اتفاقی که در پی انتخابات مجلس در ایران افتاد و تا روزها همه جا صحبت از مشارکت ۶۰ درصدی بود و پیروزی بزرگ جمهوری اسلامی بدون آنکه کسی چندان نگران نتیجه احزاب و برندگان و بازندگان آن باشد.
  در انتخابات اخیر همانگونه که دست اندرکاران گوناگون حکومتی بارها گفته بودند مسئله اصلی درصد مشارکت مردم بود که می بایست از نظر سیاست بین المللی جمهموری اسلامی را "بیمه" می کرد چرا که لازم است به افکار عمومی دنیا نشان داده شود ایران با سوریه بشار اسد، لیبی قذافی، تونس بن علی و مصر حسنی مبارک متفاوت است و نظام به ظاهر چند حزبی با نوعی دمکراسی بسیار محدود و بی خطر وجود دارد. با انتخابات بی خطر اقلیت کوچکی از مخالفان بی خطر و یا کم خطر به مجلس راه پیدا می کنند و همه چیز هم تحت نظارت کامل خواهد بود.
عمکرد مجلس کنونی تا حدودی مصداق این مهندسی حساب شده بود بطوریکه حتا برای فعالیت های عادی "چراغ سبز" "مقامات عالیرتبه" لازم بود. مسئولین در پی مجلسی باز هم بی خطرتر بودند و مجلس جدید از مجلس کنونی هم مطیع تر خواهد بود چرا که از شمار مخالفان کم خطر و بی خاطر بازهم کاسته شده و در عمل آنها نیروی چندانی نیستند.
  تجربه بحران ۱۳۸۸ به برنامه ریزان حکومتی نشان داده است که تعادل امنیتی و سیاسی موجود بسیار شکننده است و هر نوع شکافی در درون حکومت می تواند به بحران سراسری بزرگی تبدیل شود. راه حل امروزی حکومت هدف جلوگیری از بروز هر نوع بحران سیاسی را نشانه رفته است.


رسانه های مهندسی شده
سیاست رسانه ای جمهوری اسلامی که سال گذشته با پیگیری دنبال شد را می توان حرکت به سوی نوعی مهندسی جامع رسانه ای نام داد.
هدف این سیاست غلبه بر دنیای بیرونی در جنگ رسانه ای است که جمهوری اسلامی خود را در آن درگیر کرده است. جامعه آرمانی همه حکومت های بسته جایی است که در آن دست اندرکاران بطور گزینشی به یک روایت از "حقیقت" را از بالا در اختیار مردم بگذارند و آنها هم به همین رسانه تک ساحتی بسنده کنند و سراغ منبع خبری دیگری نروند.
در این سیاست نوعی پدر سالاری رسانه ای وجود دارد که به مردمی که از نظر آقایان شعور تشخیص "خوب و بد" را ندارند می گوید چه چیزی را باید حقیقت دانست، از چه چیزی نباید خبر داشت، کدام سایت و رادیو "نامطلوب" است، چه برنامه و فیلمی را باید دید و یا چه موسیقی را باید گوش کرد. مهندسی رسانه ای بر آن است بدور ایران دیوار بلند اطلاعاتی بکشد و تا آنجا که ممکن است افکار عمومی داخلی از طریق شبکه های خبری و اطلاعاتی داخلی همسو شکل داده شود. اگر در گذشته دست اندرکاران بیشتر به سانسور و نظارت بر مطبوعات تمایل داشتند امروز دشمن شماره یک در فلسفه مهندسی نظام اسلامی اینترنت و سرعت آن و یا تلویزیون ماهواره ای است.

  سال ۱۳۹۰ بیشترین محدویت ها درباره سایت های اینترنتی مجاز اعمال شد و فعالیت بازدارنده برای مسدود کردن سایت های "نا مطلوب" و "دشمن" ابعاد جدیدی پیدا کردند. ما در حقیقت با نوعی جنگ تمام عیار در دنیای مجازی (به قول آقایان جنگ نرم) روبرو هستیم با هدف جلوگیری از چرخش آزاد خبرها. حضور امنیتی و یا بسیج در فضای مجازی بخشی از همین جنگ در فضای مجازی است. طرح اینترنت ملی و یا قطع و وصل شدن دایمی شبکه اینترنت، سرعت اینترنت، نظارت روزافزون بر کافی نت ها، حضور امنیتی در فضای مجازی و تلاش برای نظارت بر رفتارهای کاربران نیز اقداماتی هستند که باید در چهارچوب مبارزه با اینترنت آزاد درک شوند.
همین روایت درباره شبکه های ماهواره ای صدق می کند. بررسی های رسمی منتشر شده در رسانه های مجاز نشان میدهد که استفاده از ماهواره حتا در شهرهای سنتی مانند قم نیز طرفداران بسیاری دارد. حکومت از ابعاد گسترده استفاده از ماهواره ها توسط مردم کم و بیش خبر دارد و تهاجمی که از ابتدای سال ۱۳۹۰ برای ترساندن مردم در محلات انجام میشود تلاشی است برای قطع رابطه افکار عمومی با خارج.
الگوی جمهوری اسلامی در این جنگ رسانه ای کشوری مانند چین است و همسویی دو دولت در این زمینه اتفاقی نیست.

مهندسی تربیت نسل جوان
 مسئولین جمهوری اسلامی روند های مدرن شدن از پائین جامعه را خطری برای آینده حکومت و نظم اسلامی به شمار می آورند. پدیده هایی مانند بی حجابی، کار زنان، افزایش بی سابقه طلاق، پائین آمدن نرخ باوری، بالا رفتن سن ازدواج، طولانی شدن دوره زندگی مجردی و بسیاری رفتارهای دیگر همه و همه در نگاه صاحبان قدرت دینی نشانه های تحولات "ضد ارزشی" جامعه ایران، "نفوذ فرهنگ غربی" و ضعیف شدن سنت به شمار میروند.
گشت و گذاری در رسانه های ایران نشان می دهد که دست اندرکاران دینی و سیاسی بیش از آنکه نگران بیکاری چند میلیونی و اعتیاد وسیع باشند دغدغه کم رنگ شدن این ارزش ها را دارند.
برنامه ها و طرح های گوناگون آموزشی که در سال گذشته در سطح نظام آموزشی و رسانه ها و دیگر نهادهای تاثیر گذار با پیگیری به میان کشیده و یا اجرا شدند بی تردید مهم ترین تلاش برای مهندسی اجتماعی ایران است. این طرح های هم ابعاد مذهبی و سیاسی دارند و هم ابعاد اجتماعی و مدیریتی.
برای مثال تلاش هایی که برای جداسازی جنسیتی در واحدهای آموزشی و یا در سطح جامعه صورت می گیرد هدف دفاع از نظم اسلامی و سنتی و مبارزه با گسترش فرهنگ "غربی" را دنبال می کنند. بومی سازی پذیرش دانشجو و یا سهمیه بندی جنسیتی بیشتر با دغدغه های "ارزشی" به جامعه جوانان تحمیل می شوند. هنجار شکنی جامعه بویژه جوانان برای مسئولین معنای سیاسی و مقاومت فرهنگی دارد و به به همین خاطر هم آنها جنگ رسمی علیه پدیده های نامطلوب اعلام می کنند و مدرسه و دانشگاه و رسانه ها به اصلی ترین میدان های جنگ اجتماعی تبدیل شده اند.
همین روایت درباره آموزش جنسیتی و آماده کردن زنان و مردان برای ایفای نقش های اجتماعی متفاوت و منطبق بر ارزش های دینی است. کار به آنجا کشیده شده که حتا مسئولین در سال ۱۳۹۰ صحبت از کتاب های درسی متفاوت برای دختران و پسران به میان آوردند. تشدید فشارهای های مذهبی و سیاسی در سطح واحدهای آموزشی نوعی پاسخ وارونه جمهوری اسلامی به نیازها و خواست های نسل جوان است.


الگوی های مهندسی جامعه
 جمهوری اسلامی چیز زیادی در زمینه مهندسی بازدارنده جامعه خلق نکرده است. رژیم های ایدئولوژیک قرن بیستم همگی این نوع مهندسی بسته را تجربه کرده اند.
روایت جدید این شکل مهندسی را در تجربه پوتین-مدویدف در روسیه و یا در چین و اشکال خشن تر آن را در برمه (میانمار) و یا کره شمالی می توان دید. در روسیه هم انتخابات و نوعی از آزادی مطبوعات محدود وجود دارد ولی مافیای قدرت همه جا بر رفتار شهروندان نظارت می کند تا کسی پایش را بیش از حد مجاز از گلیمش دراز نکند.
در روسیه هم حدود ۶۰ درصد مردم به پای صندوق های رای می روند و پوتین بیش از ۶۰ درصد آرا را از آن خود می کند تا به افکار عمومی گفته شود که نوعی مشروعیت دمکراتیک پشت سر این رفتار پدرسالارانه وجود دارد.
همه این حکومت ها با وجود تفاوت های فراوان از نوع زمینی و یا آسمانی دغدغه حفط قدرت و ترس از چرخش واقعی قدرت و مشارکت مردم دارند و بناگزیر دچار نوعی "پارانویای" امنیتی و بیماری ترس از غیر خودی می شوند و مخالفان و دگر اندیشان و کشورهای خارجی را فقط بصورت دشمن می بینند. مهندسی بسته جامعه در خدمت این "پارانویای" امنیتی و جنگ با دشمن فرضی است.  همه این حکومت ها با تفاوت های خود دچار توهم کارایی و موفقیت این روش ها هم هستند با آنکه تاریخ نشان داده است که مهندسی جامعه هیچگاه نمی تواند تضمین کاملی برای ادامه حکومت آمرانه و مافیایی باشد.

خطیب جمعه تهران: دولت نورچشمی ها را کنار بگذارد

به گزارش  از مهر، حجت الاسلام کاظم صدیقی در نماز جمعه این هفته تهران با اشاره به نامگذاری سال 1391 به نام سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی اظهار داشت: این نامگذاری ها که از سوی مقام معظم رهبری مطرح می شود جنبه تشریفاتی ندارد. ایشان دردهای ما را خوب تشخیص می دهند. خطر را خوب پیش بینی می کنند و هشدارها را می دهند. مسئله اقتصادی، تامین معاش، تولید داخلی و ارزش به سرمایه ایرانی را باید جدی بگیریم.
وی گفت: اگر این مسائل را جدی نگیریم عبودیت مان در خطر می افتد. از سوی دیگر باید بیکاری را جدی بگیریم اگر جوانان بیکارنباشد دیگر به سراغ ماهواره نمی روند از این رو باید اشتغال جوانان را به عنوان فریضه الهی در نظر بگیریم و به صورت جدی آن را دنبال کنیم.
خطیب جمعه تهران با بیان اینکه نباید تولید ملی را در حد شعار بدانیم، افزود: دولت باید موانع تولید داخلی را برطرف کند. همچنین تولید کنندگان باید سرمایه هایی را که از بانک می گیرند فقط صرف تولید کنند نه اینکه با این سرمایه ها به بساز و بفروش روی بیاورند.
صدیقی افزود: امیدواریم دولت در جهت نامگذاری امسال کارگروه هایی را تشکیل دهد تا بدین وسیله مشکلات تولید داخلی حل شود.
وی با اشاره به پیشرفت ایران در زمینه هسته ای افزود: ایران با توجه به تمامی مشکلات و فشارهایی که به آن وارد شده است توانسته در زمینه هسته ای به پیشرفت دست یابد. پس می تواند در حوزه اقتصادی نیز نقش خود را به خوبی نشان دهد. البته انتظار داریم مجلس قوانینی را تصویب کند تا راه برای حمایت دولت از تولید کنندگان هموار شود.
خطیب نماز جمعه تهران تاکید کرد: دولت باید نور چشمی ها را کنار بگذارد و فقط به دنبال شایسته سالاری برود. البته نمی گوییم که دولت این کارها را تا کنون انجام نداده است اما این در حد توصیه است.
صدیقی تاکید کرد: اطمینان دارم که ملت به میدان خواهند آمد و همچون انتخابات مجلس نهم که سیلی محکمی به دشمنان نظام زدند با شکوفایی تولید ملی سیلی محکم تری به صورت استکبار خواهند زد.
امام جمعه موقت تهران ولایت را سرچشمه حیات طیبه انسان برشمرد و افزود: کسب رضای امام زمان (عج) باعث شکوفایی گلزار درونی انسان می شود .

وی در ادامه سخنانش برگزاری اجلاس سران عرب در بغداد را مثبت ارزیابی کرد و گفت: مطالبی که در این اجلاس مطرح شد مطالب خوب و قابل قبولی بود. بیانیه سران عرب نیز تاثیرگذار بود. آنها رسما موضوع هسته ای شدن ایران را قبول کردند و بر این نکته اذعان داشتند که موضوع هسته ای حق مسلم ایران است.
خطیب نماز جمعه تهران با اشاره به سفر نخست وزیر ترکیه به تهران افزود: اردوغان در سفر به مشهد با مقام معظم رهبری دیدار و گفتگو کرد و معظم له نکات حکیمانه و حساب شده ای را به وی گوشزد کرد.
وی موضوع ارتباط ایران با ترکیه، اسلامگرایی در ترکیه و حمایت از سوریه و مقابه با برنامه های آمریکا در این کشور(سوریه) را 3 نکته اساسی و مهمی دانست که از سوی مقام معظم رهبری در دیدار با رجب طیب اردوغان مطرح شد.
صدیقی در پایان سخنانش از صدا و سیما و سینما درخواست کرد تا اخلاق را جدی بگیرند و تدین را در ارائه برنامه ها به صورت جدی دنبال کنند.
وی گفت: خدا را شکر توانسته ایم فتنه ها را خنثی کنیم. آتش ها یکی پس از دیگری خاموش شده است و الان وقت بندگی است و نباید با ارائه برخی از برنامه ها به مسائل دامن زد.

ایران و نفت موضوع مذاکرات کلینتون با پادشاه سعودی

هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا با عبدالله بن عبد العزیز پادشاه عربستان سعودی و سعود الفیصل وزیر امور خارجه این کشور دیدار و گفت‌و‌گو کرد.

گزارش رسانه‌های خارجی و سعودی حاکی از آن است که در این دیدار‌ها بحران سوریه، تنش‌های اخیر با ایران و اختلاف‌ها بر سر سیاست‌های نفتی، مورد بحث و بررسی قرار گرفت.

ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی بزرگ‌ترین صادر کننده نفت جهان، همپیمانان استراتژیک یکدیگر هستند اما انقلاب‌های جهان عرب و نحوه تعامل با آنها باعث بروز اختلاف‌هایی میان دو طرف در یک سال اخیر شده است.

رابرت گوردون سفیر سابق واشینگتن در ریاض در این باره به خبرگزاری رویترز گفته است: «دو طرف می‌دانند که منافع مشترکشان بسیار مهم‌تر از مسائلی هستند که در یک سال اخیر میان آنها اختلاف انداخته است.» او به مواردی همچون همکاری برای مبارزه با تروریسم، بیم‌های دو طرف از برنامه اتمی ایران و ثبات در منطقه خاورمیانه اشاره می‌کند.

تصاویری که تلویزیون دولتی عربستان سعودی از دیدار  عبد الله بن عبد العزیز با هیلاری کلینتون پخش کرد، حضور مسئولان دیگری در این دیدار از جمله سعودی الفیصل وزیر امور خارجه، سلمان بن عبد العزیز وزیر دفاع و مقرن بن عبد العزیز رئیس سازمان عربستان سعودی را به نمایش گذاشت.

با وجود اینکه دو کشور در هفته‌های اخیر بسیاری از تنش‌ها میان یکدیگر را حل و فصل کرده‌اند، اما اختلاف‌ها بر سر چگونگی تعامل با برخی مسائل منطقه‌ای و بهای بالای نفت، همچنان برقرار ماند.

آمریکا و شماری دیگر از کشورهای مصرف کننده نفت بیم آن را دارند که در صورت استفاده از ذخایر احتیاطی نفت خود، عربستان سعودی تولید نفت را کاهش دهد؛ مسئله‌ای که می‌تواند تلاش‌ها برای کاهش بهای نفت را در صورت بالا رفتن در ماه‌های اندک آینده با شکست مواجه کند.

از اوایل سال جاری میلادی، بهای نفت سیری صعودی به خود گرفت و به بشکه‌ای ۱۲۸ دلار رسید. کار‌شناسان دلیلی اصلی این افزایش بها را تحریم‌های گسترده علیه ایران می‌دانند. چند هفته پیش نیز اتحادیه اروپا تحریم صنعت نفت ایران را تصویب کرد.

عربستان سعودی می‌گوید که خود نیز خواهان کاهش بهای نفت است اما استفاده از ذخایر احتیاطی نفت کشورهای مصرف کننده نمی‌تواند باعث کاهش بها شود. علی النعیمی وزیر نفت عربستان سعودی هفته جاری در دوحه پایتخت قطر گفته بود که استفاده اخیر آمریکا از ذخیره احتیاطی نفت خود نتوانست بهای آن را کاهش دهد.

از سوی دیگر با تایید غرب، عربستان سعودی تلاش‌های عربی برای فشار بر بشار اسد رئیس جمهور سوریه به منظور متوقف کردن سرکوب خونین اعتراض‌ها در این کشور را رهبری کرد.

سعودی‌ها خواستار تحرکی شدید‌تر و گسترده‌تر علیه بشار اسد هستند که مسلح کردن گروه‌های مخالف او را شامل می‌شود. آمریکا اما تا کنون از چنین اقدامی دوری جسته است و می‌گوید از آغاز جنگ بلند مدت داخلی در سوریه بیم دارد.

رابرت گوردون در این باره می‌گوید: «راه حل‌های سیاسی بسیار محدود است. از سوی دیگر آمریکا در وضعی نیست که بتواند مخالفان اسد را مسلح سازد یا اقدام به هرگونه پشتیبانی نظامی از آنها کند. از همین رو به نظر می‌رسد نقش پر رنگ تری در این زمینه به عربستان سعودی واگذار شود.»

شنبه قرار است کلینتون با وزرای امور خارجه کشورهای عربی خلیج فارس دیدار و گفت‌و‌گو کند و پس از آن برای مشارکت در دومین کنفرانس بین المللی «دوستان مردم سوریه» به ترکیه خواهد رفت.

تنش‌های اخیر میان آمریکا و عربستان سعودی با ایران از، از دیگر محورهای گفت‌و‌گوی کلینتون با مقام‌های سعودی بود.

دسامبر گذشته پادشاه سعودی از شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس خواست برای تشکیل اتحادیه گام بردارند؛ سخنانی که در محافل سیاسی و رسانه‌ای برای اظهار اتحاد در مقابل ایران تفسیر شد.

اکتبر گذشته آمریکا از کشف توطئه‌ای ایرانی برای ترور سفیر عربستان سعودی در واشنگتن سخن گفت. ایران هرگونه نقش خود را در این توطئه مورد ادعای آمریکا نفی می‌کند. ریاض اما آن را در چارچوب «حمله گسترده تهران برای هدف قرار دادن منافع سعودی» توصیف کرده است.

دست‌کم یک نفر برنده بخت‌آزمایی ۶۴۰ میلیون دلاری آمریکا شد

براساس اعلام مقامات برگزارکننده لاتاری در آمریکا، دست‌کم یکی از برندگان جایزه بخت‌آزمایی ۶۴۰ میلیون دلاری این کشور مشخص شده است.
پس از آن که اعلام شد بلیط برنده قرعه‌کشی این بخت‌آزمایی، در ایالت مریلند امریکا خریداری شده، جستجوها برای یافتن فرد برنده آغاز شده است.
رسانه‌های محلی گزارش داده‌اند که بلیط برنده در سوپرمارکتی در بالتیمور خریده شده است.
ساکنان ۴۲ ایالت آمریکا در این بخت‌آزمایی شرکت کرده بودند و گفته می‌شود که احتمالا این قرعه‌کشی برندگان بیشتری نیز خواهد داشت.
برآورد شده است که مردم آمریکا نزدیک به یک هزار و ۵۰۰ میلیارد دلار برای خرید بلیط‌های شرکت در این بخت‌آزمایی هزینه کرده‌اند.
مراسم قرعه‌کشی برای بخت‌آزمایی ۶۴۰ میلیون دلاری آمریکا در آتلانتا برگزار شد.
این بخت‌آزمایی از روز بیست و چهارم ژانویه گذشته تا آخرین روز ماه مارس (در ۱۸ دور قرعه‌کشی) برنده‌ای نداشت و به همین دلیل، با انباشت پول بلیط‌ها در این مدت، مبلغ آن به رقم نجومی ۶۴۰ میلیون دلار رسیده بود که در تاریخ بخت‌آزمایی در کل دنیا بی‌سابقه است.
رویای پولدار شدن یک‌شبه در آمریکا روز گذشته، موجی از خریداران بلیط‌های بخت‌آزمایی را به مراکز فروش بلیط‌ها در این کشور کشانده بود.
برنده این قرعه‌کشی می‌تواند انتخاب کند که مبلغ ۶۴۰ میلیون دلار جایزه خود را در ۲۶ قسط سالانه دریافت کند که معادل بیش از ۲۴ میلیون دلار در سال می‌شود و یا همه این مبلغ را به صورت نقد دریافت کند که در آن صورت، حدود ۴۶۰ میلیون دلار نقدا به حساب او واریز خواهد شد.
ارزش بزرگترین جایزه لاتاری که تاکنون در تاریخ به ثبت رسیده ۳۹۰ میلیون دلار بوده است که در سال ۲۰۰۷ میلادی بین دو برنده جایزه بلیط "مگامیلیون پرایز" تقسیم شد.
مایک کاتالانو، استاد ریاضیات در دانشگاه داکوتا، به آسوشیتدپرس گفته است: "احتمال این که فردی بر اثر اصابت رعدوبرق در آمریکا بمیرد، ۵۰ برابر بیش از برنده شدنش در این قرعه‌کشی است. چون سالانه ۹۰ نفر در آمریکا بر اثر اصابت رعدوبرق می‌میرند."
براساس دیگر داده‌ها، احتمال به قتل رسیدن یک نفر در آمریکا هشت هزار برابر و احتمال مرگ او در یک حادثه جاده‌ای نیز ۲۰ هزار برابر بیشتر از برنده شدنش در این قرعه‌کشی بوده است.

هشدار کارشناسان: ترکیه با کاهش واردات نفت، احتمالا گاز ایران را از دست می‌دهد

پس از آن که شرکت نفت «توپراش» ترکیه از تصمیم خود برای کاهش واردات نفت از ایران خبرداد، کارشناسان انرژی هشدار دادند که ترکیه با این اقدام، احتمالا گاز وارداتی از ایران را از دست خواهد داد.
این خبر روز جمعه ۳۰ مارس (۱۱ فروردین) و درپی درخواست سفیر آمریکا در آنکارا برای قطع واردات نفت خام از این ایران اعلام شده است.

به‌نظر می‌رسد که اعلام این خبر چرخش موضع ترکیه دربرابر تحریم ایران است زیرا آنکارا پیش از این گفته بود که تنها به تحریم‌های سازمان ملل پایبند است و ملزم به اجرای تحریم‌های آمریکا علیه ایران نیست.

تانر ییلدیز، وزیر انرژی ترکیه، گفته است که این کشور حدود ۳۰ درصد از نفت موردنیاز خود را از ایران وارد می‌کند و برای جبران کاهش واردات، از لیبی نفت خواهد خرید و با عربستان سعودی نیز قراردادهای بلندمدت نفتی امضا خواهد کرد.

وزیر انرژی ترکیه این سخنان را یک از پس از همراهی نخست‌وزیر ترکیه در سفر به ایران اعلام کرده است.

تانر ییلدیز گفته است: ترکیه در سال ۲۰۱۲ حدود یک میلیون تن نفت خام از لیبی خریداری خواهد کرد و قرارداد نفتی این کشور با لیبی به معنی اجرای تحریم‌ها علیه ایران نیست بلکه به معنای متنوع کردن منابع انرژی وارداتی این کشور است.

ایران، لیبی و عربستان سعودی از اعضای «سازمان کشورهای صادرکننده نفت»، اوپک، هستند و دولت ریاض از آمادگی این کشور برای جبران کمبود نفت در بازارهای جهانی خبرداده بود.

براساس تازه‌ترین مجازات‌ها علیه ایران که با امضای باراک اوباما در دسامبر گذشته قانونی شد، ایران در فروش نفت با مشکل روبه‌رو شد و دولت آمریکا  کشورهای خریدار نفت خام از ایران را تهدید کرد که اگر واردات نفت از این کشور را قطع نکنند با مجازات‌های اقتصادی روبه‌رو خواهند شد.

طبق این قانون دسترسی شرکت‌ها و نهادهای خارجی طرف معامله با بانک مرکزی ایران به نظام مالی آمریکا منع شد و درآمدهای نفتی ایران هدف قرار گرفت.

هدف از این مجازات‌ها آهسته کردن روند برنامه هسته‌ای ایران اعلام شد، برنامه‌ای که به گفته واشنگتن و متحدان غربی آن برای ساخت سلاح هسته‌ای منظور شده اما تهران اهداف برنامه هسته‌ای خود را صلح‌‌آمیز اعلام کرده است.

کشورهایی که به نظر می‌رسد از واردکنندگان عمده نفت از ایران هستند تا ۲۸ ژوئن فرصت دارند واردات نفت از ایران را به میزان«قابل ملاحظه» کاهش دهند تا از تحریم‌های آمریکا دور بمانند.

ترکیه روابط اقتصادی نزدیکی با ایران دارد اما با واشنگتن برسر برنامه هسته‌ای ایران دچار اختلاف‌نظر است؛ در شرایطی که آمریکا تحریم‌ها علیه ایران را تشدید کرده ترکیه طرفدار راه‌حل دیپلماتیک برای حل بحران هسته‌ای ایران است و برای این کار میانجی‌گرهایی انجام داده است.

پیش از این یک منبع آگاه از سیاست‌های شرکت نفتی توپراش به خبرگزاری رویترز گفته بود که این شرکت تماس‌هایی با عربستان سعودی داشته تا اگر احتمالا توپراش خرید نفت از ایران را قطع کرد جایگزینی برای نفت این کشور داشته باشد.

معافیت از تحریم‌ها

ترکیه پنجمین خریدار نفت خام ایران است و روزانه ۲۰۰ هزار بشکه نفت از ایران وارد می‌کند. شرکت توپراش طبق قرارداد با ایران، سالانه ۹ میلیون نفت از ایران می‌خرد.

دولت ترکیه با اعلام کاهش خرید نفت از ایران، امیدوار است که از تحریم‌های مالی و بانکی آمریکا دور بماند.

هفته گذشته هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، اعلام کرد که ژاپن و ۱۰ کشور اروپایی مقدار خرید نفت از ایران را «به‌طور قابل توجهی» کاهش داده‌اند و درنتیجه نهادهای مالی این کشورها مشمول تحریم‌های آمریکا نخواهند شد.

گروه قوچ هولدینگ، سهامدار اصلی توپراش، ماه گذشته به خبرنگاران گفت که قرارداد کنونی توپراش با ایران در ماه اوت (میانه مرداد) تمام می‌شود.

آسیب‌پذیری بخش انرژی ترکیه

ترکیه در شرایطی واردات نفت از ایران را کاهش می‌دهد که با این کشور برسر قیمت گاز وارداتی دچار اختلاف است و برخی کارشناسان انرژی نسبت به پیامدهای این اقدام جدید آنکارا هشدار داده‌اند.

نجدت پامیر، عضو کمیته ملی ترکیه در شورای جهانی انرژی، این اقدام کشورش را «عاقلانه» ندانسته و تاکید کرده است که این اقدام توجیه پذیر باشد یا نباشد، احتمالا موجب قطع واردات گاز از ایران در میانه زمستان خواهد شد.

این کارشناس انرژی به روزنامه «زمان تودی» گفته است: اختلال در واردات گاز از ایران به ترکیه، موجب اختلال در مصرف برق خواهد شد.

به گفته او ترکیه ۶۳ درصد از نفت و ۷۵ درصد از گاز طبیعی موردنیاز خود را از ایران و روسیه وارد می‌کند.

نجدت پامیر هشدار داده است: ایران احتمالا از طریق حزب تروریستی «کارگران کردستان ترکیه»، پ.ک.ک، برای بی‌ثباتی در خاک ترکیه تلاش خواهد کرد.

او کاهش واردات نفت از ایران را مورد انتقاد قرار داده و گفته است که ترکیه باید به دقت مقوله انرژی را بررسی می‌کرد زیرا این کشور به منابع انرژی ایران وابسته است.

عارف اکتور، از مقام‌های پیشین شرکت دولتی بوتاش، نیز گفته است که ترکیه نمی‌تواند ایران، روسیه و الجزایر را ازدست بدهد.

به گفته او ترکیه با کاهش واردات نفت از ایران، گاز ایران را نیز از دست خواهد داد و منبع جایگزینی برای گاز ایران پیدا نخواهد کرد.

ایران روادید ۶۰ کشور را لغو می‌کند

سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ایران درنظر دارد روادید شهروندان ۶۰ کشور متقاضی سفر به ایران را لغو کند.
اسدالله محمدپور، ناظر ستاد عالی تسهیلات سفرهای کشور، گفت که سازمان میراث فرهنگی علاقه‌مند است برای توسعه گردشگری در ایران روادید «این ۶۰ کشور» را لغو کند اما این اقدام شامل کشورهای «خط قرمز ایران» نمی‌شود.

ستاد عالی تسهیلات سفرهای کشور زیرمجموعه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری است.

آقای محمدپور اعلام کرد که هدف از این تصمیم «جذب گردشگر و بی اثر کردن تحریم‌ها» علیه ایران است.

او از این ۶۰ کشور نام نبرده اما پیش از او رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری از لغو روادید ۷۰ کشور جهان با هدف «جلب هفت میلیون گردشگر» به ایران خبرداده و از چین نام برده بود.

کشورهای خط قرمز موردنظر ایران نام برده نشده‌اند اما طبق قوانین ایران سفر به اسرائیل ممنوع است.

مجلس ایران آبان ماه سال گذشته برای ایرانیانی که به اسرائیل سفر می کنند مجازات دو تا پنج سال را تصویب کرد. حسین درخشان، وبلاگ نویس مخالف دولت، یکی از کسانی است که از جمله به دلیل سفر به اسرائیل، به تحمل ۱۹ سال زندان محکوم شده است.

پیش از این روادید بین جمهوری اسلامی ایران با کشورهای ونزوئلا، سوریه و گرجستان به صورت دوطرفه لغو شده بود.

روادید سفر به ایران برای شهروندان جمهوری آذربایجان نیز به صورت یک‌طرفه لغو شد. جمهوری آذربایجان اعلام کرده بود که این کشور سیاست مشابهی را درمورد شهروندان ایران در پیش نمی‌گیرد.