۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

هویت ایرانی یا هویت اسلامی؟

از: شکوه میرزادگی
از زمانی که انقلابیون مسلمان سرزمین ما را به زیر سلطه ی اسلام سیاسی بردند،  یعنی سرزمینی را که همه ی دلایل ماندگاری اش، داشتن هویتی است برگرفته از فرهنگی گسترده، بی تبعیض و غیر انحصاری، در انحصار فرهنگی تک ساحتی قرار دادند،  پدیده ای به نام «هویت اسلامی»، به جای هویت ملی یا هویت ایرانی بر دهان متفکران و سیاستمداران مذهبی حکومت اسلامی رايج شد. قبل از آن، اگر از «هویت اسلامی» سخنی گفته می شد معنایش هویت مذهبی مردمانی در سراسر جهان بود ـ اعم از ایرانی و ترکیه ای و عربستانی، و عراقی و فلسطینی و  غیره و غیره. اين مردمان علاوه بر انواع ديگر هويت خود (همچون هويت قومی، ملی، منطقه ای...) صاحب یک هویت مذهبی واحد هم بودند اما این هویت به هیچ وجه جای ديگر هويت های اين افراد و بخصوص هويت ملی شان نمی نشست و صرفاً در ارتباط با عقاید مذهبی آنان به کار برده می شد. برای خود این مسلمانان رنگارنگ نيز، همچنان که تا کنون، هویت اسلامی شان ربطی به هویت ملی شان نداشت. با این که برخی از این کشورها آن گونه که ما، صاحب مردمانی با اعتقادات مذهبی متفاوت نیستند.
اما حکومت اسلامی همانطور که عنوان جمهوری را با عنوان اسلامی مخلوط کرد و از آن معجونی غریب و دهشتناک ساخت و به خورد مردم داد، سی و دو سال است که کوشش کرده تا در ایران هویت اسلامی را به جای هویت ملی یا هویت ایرانی جا بیاندازند. اما، از آنجایی که این تلاش با ویران کردن های عمدی نشانه ها و میراث فرهنگی و طبیعی ایرانیان، در گوشه گوشه ایران، همراه بوده، می توان ديد که در پی اين همه سال نقشه کشیدن ها نه تنها کارساز نبود بلکه واکنش های فراوانی را در مردم بوجود آورده و توجه آن ها را به پاسداشت ملی و میراث های فرهنگی بیش از هميشه برانگیخته است. به شکلی که گاهی این توجه به تاریخ و فرهنگ، به خصوص در بخش قبل از اسلام آن، حالتی افراطی و غلوآمیز به خود گرفته است.
با آغاز جنبش سبز و علنی شدن توجه ايرانيان به حاکميت ملی شان،  همراه با بحران همه جانبه ی ای که حکومت اسلامی با آن دست به گریبان است، از يکسو شاهد متوسل شدن این حکومت به خشونت و خفقان هر چه بیشتر بوده ايم و، از سوی ديگر، می بينيم که ماجرای «هویت اسلامی» به عنوان واکنشی جدی در رویارویی با هویت ایرانی یا هویت ملی ايرانيان از سوی آن ها به کار گرفته می شود.
به ويژه  در ماه های گذشته، هر آیت الله و امام جمعه و شیخ و ملایی، و هر به اصطلاح نماینده ی مجلسی، و هر سیاستمدار و متفکر مذهبی وابسته به حکومتی میان حرف هایش از چیزی به نام «هویت اسلامی» سخن می گوید و تاکید می کند که: «هویت ما اسلامی است و نه ایرانی». من در این جا سه نمونه از گفته های این افراد را که دو تای آن در نشریات رسمی دولتی منتشر شده و در واقع به نوعی تفکر کل حکومت اسلامی را مطر ح می کند برایتان می آورم:
آقای صادق خرازی، سفیر سابق حکومت اسلامی در فرانسه و همراه همیشگی و مشهور حکومتی، هفته پیش در یک نشست، به قول خودشان، دیپلماسی طی سخنانی گفته است که:
«...چگونه ايالات متحده با تناقض هاي آشكار در سياست خود در عربستان، يمن، بحرين، ليبي، تونس، مصر و سوريه، خواهان تبيين الگوهاي جديد دمكراتيك است؟ مردم مهمترين عامل تغيير در خاورميانه هستند و موضوع هويت اسلامي اساسي ترين بخش تشخيص اين نهضت هاست».
او  در طول سخنانش نه تنها از کشورهای خاورمیانه به عنوان «دنیای عرب و اسلام» نام می برد بلکه کلامی هم از هویت ملی و ایرانی ما به ميان نمی آورد. و آنگاه که از «استقلال» و «ناسیونالیسم واقع گرا» سخن می گوید نیز منظورش «استقلال دنیای اسلام» و «امت اسلامی» است.
مورد دیگر گفته های آقای عبدالله زارعی است، که سایت خبرگزاری فارس از او به عنوان تحلیگر سیاسی نام برده است. او در سی ام تیر در مصاحبه ای که عنوانش «هویت اسلامی ما بر هویت ایرانی مان اولویت دارد» می گوید:«کسانی که در کشور ما دم از ملی گرایی می زنند و اسلام را مقوله درجه دوم معرفی می کنند، اگر موقعتی دارند به واسطه شعارهایی است که در مورد اسلام داده اند، امروز این نه فقط اشتباه و خیانت است بلکه از بین بردن فرصت است. امروز ایران این فرصت را دارد که از ظرفیت کل اسلام برای اهداف بلند اسلامی استفاده کند و خودش در قله ی این ماجرا بنشیند. اگر ما شعار ملی گرایی بدهیم چطور می خواهیم از این ظرفیت استفاده کنیم؟ قطعا هیچکس از شعار ایران منهای اسلام خشنود نخواهد شد. هیچ مسلمان اندونزیایی علاقه ی خاصی به پدیده ای به نام ایران ندارد و اگر دارد به خاطر این است که ایران پرچم اسلام، دفاع از فلسطین و مقابله با آمریکا را برافراشته نه این که ایران دارای موقعیت جغرافیایی است.
توجه کنيم که اين «ملی گرایی»، حتی وقتی در سخن آیت الله خمینی خطاب به دکتر مصدق و پیروان او بود، ربطی به يک تشکل سياسی به نام «جبهه ی ملی» ندارد و هدف اش ایران مداری فرهنگی است. یعنی این جماعت از ابتدا تا کنون با هویت ایرانی ما است که سر ستیز داشته و دارند.
اين تحلیلگر سیاسی جمهوری اسلامی معتقد است که: «اسلام هويت يك انسان را تشكيل مي‌دهد و اگر نباشد آدمي از هويت الهي تهي ميشود در حالي كه ايرانيت يك ظرف است
و البته محبت فرموده و ظرف را، یعنی ایران را مهم و مقدس به حساب آورده است. و حتماً مهم بودن و مقدس بودن آن از آنجاست که ایشان فقط  اسلام را در این ظرف می بینند. و گرنه اگر که ایشان هم  لامذهب و مجوس و مذاهب دیگر را در آن ببنند آن را ظرفی نجس به حساب خواهند آورد.
شخص دیگری که من گفته اش را به عنوان نمونه در این جا می آورم، آیت الله صافی گلپایگانی، از مراجع تقلید است که اخیر شعر بلندی را خوانده که گویا سروده ی حجت الاسلام رسول جعفری است و در سراسر آن به رد ایرانیت و فرهنگ ایرانی با همان عنوان مجوس پرداخته و به جایش تکیه بر هویت اسلامی به عنوان نجات دهنده مردمان از جهل پرداخته است. من فقط بخش کوچکی از شروع این شعر را نقل می کنم.
ما را ز کورش و کی و جم اعتبار نیست
فخری به داریوش و به اسفندیار نیست
 
مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد
ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست 

در سایه محمد و آل محمدیم
برتر از این برای بشر افتخار نیست

ابنای دین و سوره توحید و کوثریم
بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست

اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است
هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست

و با این بیت هم پایان می گیرد:
از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه
ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست
این ها در واقع بخشی از مودبانه ترین نمونه هاست از سخنانی که سی و دو سال است بر زبان حکومتی ها و سیاستمداران و متفکران و ادبایش می گذرد. به ناسزاها و اهانت های ریز و درشتی که همواره از جانب اين افراد (مثل آيت الله مطهری) به هویت ملی و ایرانی ما شده، کاری ندارم. همین طور  در این جا کاری به این ندارم که روش این جماعت چقدر شبیه به روش اشغالگرانی است که سرزمین رقيبی بزرگتر از خود را اشغال کرده و سعی دارند تا آن را از هویت خودی اش تهی کنند تا بتوانند بر آن به راحتی حکومت برانند.

هویت چیست؟
در ساده ترین تعریف می شود گفت که هویت یعنی شناسه، یعنی چیزی که ما به وسیله ی آن شناخته یا شناسایی شویم.
برای همین هم به انواع و اقسام کارت های شناسایی (از شناسنامه گرفته تا کارت دانشجویی و گواهینامه رانندگی و پاسپورت و غیره) که در مراحل مختلف زندگی معرف ما هستند می گویند کارت هویت.  
در تعریف گسترده تر و اصلی تر آن، هویت یعنی جهان بينی و فرهنگی که در روان هر فرد آدمی نهادينه می شود و کار شناسه را برای ما انجام می دهد. یعنی کل آن چه هایی است که در مجموعه ی  کارت های شناسایی ما، دیداری و گفتاری و  نوشتاری،  وجود دارد. از نام  و نام فامیل ما گرفته تا زبان ها و تاریخ  و مذهب های ما و تا  سنت ها و آیین ها و داشته ها و دانسته های ادبی و علمی ما، وهمه ی آنچه که موجودیت غیر فیزیکی اما زنده ی ما را در گستره ی يک تاريخ و جغرافيای معین تشکیل می دهد. که نامش کشور  و یا سرزمین است. یک جغرافیا سياسی ـ فرهنگی با نامی قراردادی.
به این ترتیب اگر خاک ایران در سراسر کشور و یا سرزمین ما ـ با همه ی دشت ها و درخت ها و کوه ها و رودخانه ها و دریاهايش ـ آفريننده ی مادی هویت يک فرد ايرانی باشند فرهنگ منتشر در کل این جغرافیا نیز  روح و جان او شناخته می شود. يعنی وقتی از هویت ایرانی سخن می گوئيم به این توجه داريم که یک مجموعه ی فیزیکی و یک مجموعه ی غیر فیزیکی سازنده ی این هویت هستند. حال دينی از يک تاريخ و جغرافيای ديگر به سرزمين ما آمده است و ابتدا با زور شمشير و بعدها با ابزاری دیگر در فرهنگ ما قرار گرفته است. جزیی از فرهنگ ما شده اما مثل هر بخش دیگری نتوانسته است که آنچه را که  پيش از آمدنش وجود  داشته کلاً در ضمير و حافظه ی  ما از بين ببرد.  ما حتی همين دين وارادتی را هم به همت اندیشمندان و عارفان و حکما و شاعران مان صورتی بومی بخشيده ايم. اسلاميست ها اما همين بومی شدگی را دوست ندارند و آن را مانع راه چيزی خوش خيالانه به نام «وحدت عالم اسلام» می دانند و معتقدند که اين وحدت زمانی بوجود خواهد آمد که هويت های ملی از ميان برداشته شوند. آنها ملی گرایی را کوشش برای هويت ملی می دانند و با آن می جنگند.

هویت ما از نظر قانون بین المل
در جهان امروز، و براساس قوانین بین المللی، خوب یا بد، درست یا نادرست، انسان ها در یک جامعه معين، یا یک سرزمین معين، ابتدا با ذکر تعلق سرزمينی شان که همان ملی شان باشد شناخته می شوند و سپس  با تفاوت های فرهنگی شان. یعنی اولین چیزی که ما را با آن می شناسند سرزمين ما است که نامش در سازمان ملل متحد ثبت شده است. من انسان مقیم کره خاک  وارد هر کشوری که بشوم اولین کارت شناسه ای که از من می خواهند پاسپورت یا گذرنامه ای است که نام سرزمین یا کشور من در آن نوشته است. برای آن ها چه من شکوه باشم چه فرانچسکا، چه هرمز باشم چه مایکل فرقی نمی کند.وقتی من را به رسمیت می شناسند که نام سرزمینم مشخص باشد.  همین طور که چه فارس باشم و چه کرد، و چه مسلمان باشم، چه مسیحی، و چه سفید باشم و چه سياه برای آن ها تفاوتی ندارد و من باید ابتدا ثابت کنم که از سرزمینی آمده ام که آن ها می شناسند. یعنی هویت من با نام سرزمینم درآمیخته و شناسایی می شود و اجازه ورود به من، به عنوان موجودی با هویت ایرانی داده می شود. تازه در آن کشور است که اگر کسی از من بپرسد توی ایرانی از کجای ایران آمده ای؟ می توانم بگویم که من کردم و از کردستان آمده ام، یا اگر کسی بپرسد که توی ایرانی چه مذهبی داری (که معمولا مردمان کشورهای پیشرفته کاری به مذهب کسی ندارند و آن را به عنوان امری خصوصی می دانند) می توانم بگویم مسلمان هستم یا زرتشتی، یا زبان مادری من فارسی است یا ترکی و یا این که اصل و نسبم به کدام تاریخ و کدام نژاد می رسد.

هویت اسلامی چیست؟
گفتم که مجموعه ی جغرافیایی سرزمینی به نام ایران، و  مجموعه ی تاریخ، زبان ها، مذهب ها، سنت ها، آیین ها و داشته ها و دانسته های ادبی و علمی درون این جغرافیا، همگی در مفهومی به نام فرهنگ. هویت ما را تشکیل می دهند. تعریف فرهنگ با این اجزایی که شمرده شد در دانشنامه های معتبر جهانی وجود دارد و به ما می گوید که اسلام یکی از اجزای فرهنگی یا هویتی ما را تشکیل می دهد. همانگونه که دين زرتشتی يا مسحیت یا دیگر ادیان.
برکنار از این که کدام یک از اين اديان چند میلیون یا چند هزار پیرو داشته باشند، همگی تنها بخشی از فرهنگ ما، یا هویت ما را تشکيل می دهند. اما ما در سال 1357 ناگهان گرفتار مساله ی عجیبی شدیم یعنی انقلابی در سرزمین ما رخ داد که مدعیان یا صاحبانش آن را انقلاب اسلامی نام نهادند. و از آن روز  پایشان را در یک کفش کردند که هویت ملی ما را منکر شده و بجای آت هويت اسلامی را بگذارند. در واقع این گروه که زور دارند و اسلحه دارند و ثروت های ملی ما در دست آن هاست، می خواهند که میلیون ها انسانی را که در ایران زندگی می کنند از هویت ایرانی خود خالی کنند. آنها می خواهند که میلیون ها آدمی که مجموعاً مسیحی، یهودی، زرتشتی ها،  بهایی ها و حتی اهل تسنن بشمار می روند و نيز صاحبان هر دین و مذهب دیگر و یا همه ی بی مذهب ها را که با نخ رابطه ای بنام ايرانيت بهم وصل اند بی هویت کنند. در اين روند حتی بخش بزرگی از مسلمانان که هویت خودشان را ایرانی می دانند نیز از هویت خود خالی می شوند.  
در طول تاریخ بلند ما، و حتی پس از این که اعراب به کشور ما آمدند و مذهب بسیاری از مردمان به زور یا به دلبخواه (در این جا فرقی نمی کند) تغییر پیدا کرد، در هر حکومتی که داشته ایم، اعم از ترک یا فارس، یا عرب، کسی به هویت ملی ما و به هویت فرهنگی ما که از آغاز انحصاری نبوده و همیشه متشکل از مجموعه ای رنگارنگ و زییا بوده کاری نداشته است. اما این جماعت نه تنها اصرار دارند که ما را از هویت ملی مان تهی کنند، اصرار هم دارند که ما بپذیریم که همیشه هویت ما اسلامی بوده است. در حالی که خود آن ها هم می دانند که حتی عنوان کردن چنین چیزی در ارتباط با یک سرزمين تاريخی که قرن ها پيش از پيدايش اسلام وجود داشته است کاری غیر طبيعی و غير انسانی و حتی غير قانونی است. چرا؟
فرض کنید که شما فردا به چین و روسیه و حتی سوریه و لبنان (که حکومت اسلامی دار و ندار مان را به آن ها داده است) برويد و جلوی مرز گذرنامه ای را به آن ها نشان دهید که در آن در برابر واژه ی «مليت» به جای ایران نوشته شده باشد اسلام. کدام یکی از این کشورها حاضرند که شما را به درون راه بدهند؟ که سهل است؛ آنها شما را به عنوان جعل گذرنامه دستگیر هم می کنند.
یعنی حکومت اسلامی حتی نمی تواند این کشورها را وادار کند که تن به این هویت ساختگی بدهند. و این درست همان هویت غیر قانونی و اجباری است که حکومت اسلامی می خواهد بر میلیون ها تن از مردم یک سرزمین تحمیل کند و اين برنامه را به طور صریح و روشن در قانون اساسی خود دارد. اصل هفدهم این قانون می گوید: «به حكم آيه ی كريمه (ان هذه امتكم امة واحده و انا ربكم فاعبدون)‏ همه مسلمانان يك امت اند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست كلي خود را بر پايه ی ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش پي گيري به عمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد».
در واقع، اين حکومت می کوشد تا به حکم فقط یکی از کتاب های مقدسی که در ایران مورد قبول است، نه تنها همه ی  مسلمانان اين کشور را از هویت ایرانی شان تهی کند، که غیر مسلمانان را، با و بی هر مذهب و مرامی، از جمعیت ایران حذف می کند.
تازه اين وظیفه ای که برای حکومت اسلامی مقرر شده یک سیاست کلی است بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی. یعنی ارتباط و تبادل طبیعی بین ملل را هم حذف کرده و  و فقط قصد وحدت بخشیدن سیاسی  و اقتصادی و فرهنگی مسلمانان را وظیفه اين حکومت می داند. اين حتی در ميان معتقدان به قراردادی بودن مرزهای سياسی و لزوم تشکيل اتحاديه های اقتصادی و فرهنگی نيز امری غير طبيعی است.
و همين غيرطبيعی بودن رفتارهای اسلاميست ها سبب شده که به صورتی واکنشی آغاز دوران بيداری فرهنگی ـ ملی ما شروع شده و روز به روز گسترش بیشتری پیدا کند. هرچه اسلاميست ها عليه هويت ما تاخت و تاز می کنند اين هويت بيش از پيش در وجود ما شعله می کشد و راه های اتحادی ملی را برای ما روشن می سازد. اتحادی که می تواند سازنده ی ایران بی تبعیض فردا باشد.
برگرفته از سخنرانی در تالار عصر روشنگری

در حاشیه ی تفکیک جنسی در دانشگاه ها، پارک ها و.!

زمینه ای برای تشدید رویاروئی باند محمود احمدی نژاد و دستگاه ولایت؟
  • احمد نوین
  • تاریخ 32 ساله حاکمیت رژیم بنیادگرای اسلامی بر ایران نشان داده است که تمامی جناح های جمهوری اسلامی ایران بنابر ماهیت ارتجاعی، مذهبی و تبعیض گرانه شان، در مورد آپارتاید جنسی در ایران ( با شدت و ضعف های متفاوت ) توافق دارند. بویژه باند دستگاه ولایت و باند محمود احمدی نژاد.
  • اما، بگونه ای غیر مترقبه، پس از اعلام آغاز طرح تفکیک جنسی در دانشگاه های ایران، محمود احمدی نژاد این طرح را غیر مُدرن خواند و علاوه بر توقف این طرح، خواستار توقف اخراج بی رویه استادان دانشگاههای ایران شد.
  • جهت درک بیشتر علت رویاروئی های اخیر مابین باندهای مافیائی قدرت در ایران در رابطه با تفکیک جنسی در جامعه لازم است ابتدا نگاهی گذارا به "ساختار جدید" رژیم بیاندازیم.
  • پس از آغاز کار محمود احمدی نژاد بعنوان رئیس جمهور نظام، ساختار جدید نظام با تکیه بر سه پایه ؛ دستگاه رهبری و در راَس آن شخص ولی فقیه، سپاه پاسداران و دولت انتظاریون برهبری احمدی نژاد طراحی و مورد توافق هر سه پایه‍ی آن قرار گرفت.
  • اصلاح طلبان رژیم که با این ساختار جدید رژیم مخالفت داشتند (با بهم ریخته شدن قواعد بازی در بالا و با تقلب ولی فقیه و متحدانش در دو نمایش انتخاباتی 1384 و 1388) به مرور از همه ارکان های حکومتی رانده و سپس مورد سرکوب شدید قرار گرفتند. صاحب منصبان اصلاح طلب فعال و معترض را زندانی و میرحسین موسوی و مهدی کروبی را از صحنه "ناپدید" کردند. محمد خاتمی هم بشیوه همیشگی خودش نق زد و در حاشیه باقی ماند.
  • هزاران نفر ازمردم معترض نیز که با بر پائی تظاهرات گسترده در سراسر ایران بخیابان ها آمده و اصل ولی فقیه و خود رهبر نظام را هم مورد حمله قرار داده بودند، بازداشت و در زندان های مخوف نظیر کهریزک مورد مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار گرفتند. تعدادی از جوانان معترض را ایادی رژیم در خیابان ها و زندان ها بقتل رساندند. چندین نفر از معترضین هم مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند.
  • در سرکوب مردم و اعمال خفقان به اصلاح طلبان و راندن آنان به بیرون دایره قدرت، دستگاه رهبری و در راَس آن شخص ولی فقیه، سپاه پاسداران و باند محمود احمدی نژاد، هر سه پایه قدرت در ساختار جدید نظام، همدل و هم زبان عمل کردند.
  • اما، پس از آنکه دستگاه ولایت و اصولگرایان ذوب در رهبری، بقول "روزنامه جمهوری اسلامی" متوجه شدند که باند احمدی نژاد " در بالا و پائین نظام با چراغ خاموش رخنه " کرده اند، و شخص احمدی نژاد نیز در رویای " استقلال " قوه مجریه با گفتار و کردارش به آتوریته ولی فقیه ضربه میزند [بویژه با اخراج توهین آمیز منوچهر متکی، وزیر اسبق امور خارجه کابینه و بدنبال آن بیرون راندن مصلحی، وزیر اطلاعات مورد اعتماد ولی فقیه از کابینه دولت که با دخالت علی خامنه ای به ابقاء وزیر مربوطه و تحصن 11 روزه احمدی نژاد منجر شده بود]، طوفانی از حملات اصولگرایان متحد با رهبری، بسوی احمدی نژاد روان شد. تا جائیکه تصویر برکناری احمدی نژاد را ترسیم نمودند و او را مجبور کردند که عقب نشینی هائی بنماید.
  • توجه کنید: امروز ورق برگشته است. محمود احمدی نژاد که پس از بازگشت بر سر کارش "سکوت وحدت بخش" کرده بود ، اکنون دست از تاکتیک "سکوت وحدت بخش" برداشته و برای پاتک زدن به حریفان و دستیابی به خاک ریزهائی در میان مردم خود فریب و در مقابله با اصولگران مخالف اش، اعمالی را که قبلاً نیز مرتکب شده بود، تشدید نموده و ارتقاء نیز داده است.از جمله میتوان به موارد ذیل اشاره کرد :
  • - نعل وارونه زدن در مورد حجاب اسلامی، از جمله با بیان اینکه " آیا واقعاً مشکلات کشور ما این است؟". و بعداً پس گرفتن آن.
  • - بهره برداری از عدم اعتماد مردم در رابطه با "آخوند جماعت" و مقصر قلمداد کردن آنان بعنوان تنها عاملین عقب ماندگی، فقر و مصیبت های موجود.
  • - بهره برداری از علائق ناسیونالیستی در جامعه با استفاده از کتیبه‍ی کورش، تلاش در تطبیق اسلام عهد بوقی با برخی کُدهای جامعه سرمایه داری امروزی، با طرح اسلام ایرانی و سپس مسکوت گذاردن آنها.
  • - استفاده بهینه از روش " بزن و در رو" در درگیری با رقبایش. ورود سریع به میدان و ایراد ضربه به حریف و عقب نشینی به موقع جهت تحکیم برخی از ائتلاف ها و حفظ نیروهای خودی. نظیر حمله به "برادران قاچاقچی" و قاچاق اجناس توسط سپاه از اسکله ها و بنادر غیر مجاز.
  • نکته جالب اینست که پس از افشاگری احمدی نژاد در مورد سپاه پاسداران، عکس العمل سریع محمد علی جعفری فرمانده کُل سپاه آنچنان سریع بود که نشان میداد تیر احمدی نژاد به هدف خورده است. عکس العمل سریع جعفری تردید ها دررابطه با قاچاق های کلان دهها میلیارد دلاری سالانه توسط سپاه را در میان رده های پائین سپاه به یقین تبدیل کرد. با وجودی که اکنون حتی برای عقب مانده ترین اقشار حزب الله نیزروشن شده است که احمدی نژاد ( و کُل نظام ) نه میخواهند و نه میتوانند رفرم های اقتصادی در جهت رفاه مردم را سازمان دهند، اما، احمدی نژاد که باند اش بطور گسترده در غارت و چپاول امکانات اقتصادی کشور دست داشته اند، برای جلب نظر تهیدستان ساده لوح در جامعه، خواهان اهداء ویلا و باغ به 20 خانوار ایرانی شده است.
  • • احمدی نژاد و یارگیری های پیشگیرانه اش:
  • - احمدی نژاد جهت "یارگیری" در رابطه با درگیری های احتمالی مابین باند خودش و باند ولی فقیه، پیشاپیش دست به اعمالی زده بود.از جمله :
  • - وابسته نمودن تعدادی از سران سپاه پاسداران و بسیج به خود، با واگذاری قراردادهای کلان اجرایی به آنان.
  • - واگذاری قراردادهای چندین میلیارد دلاری آنهم بدون مناقصه و خارج از هرگونه ضوابط قانونی به سپاه پاسداران، و پُر کردن جیب سران آن با دلارهای نفتی. به منظور سودبری از نیروی سپاه و بسیج در جنگ قدرت با رهبر نظام.
  • - "اهداء" یک میلیون تومان به بخشی از ذوج های جوان و متمایل کردن آنها بجانب داری از احمدی نژاد.
  • - وعده بازگشائی حساب پس انداز یک میلیون تومانی برای نوزادان متولد سال 1390 و واریز نمودن سالانه 100 هزار تومان بحساب آنها، تا سن ۱٨ سالگی.
  • - واگذاری وام های چند صد میلیون تومانی با بهره‍ی پائین ( حدود ۶% سالانه ) به وابستگان باند احمدی نژاد.
  • وام گیرندگان با افتتاح حساب های سپرده بلند مدت در بانک ها و دریافت بهره 24 الی 30 درصد بهره سالانه، صاحب درآمدهای میلیونی ماهانه شده اند، لذا شاکر و جانب دار احمدی نژاد.
  • - وابسته نمودن تعدادی قابل ملاحظه از استانداران کشور به احمدی نژاد ، با بذل و بخشش ها در سفرهای استانی رئیس جمهور.
  • لازم به یادآوری است که در 11 روز تحصن احمدی نژاد در منزل اش ، در رابطه با عدم موافقت اش با ابقاء وزیر اطلاعات ، اسفندیار رحیم مشائی ( رئیس دفتر رئیس جمهور و پدر داماد احمدی نژاد) توانسته بود با تهیه بیانیه ای در پشتیبانی از رئیس جمهور، امضای 13 استاندار را پای آن بیانیه جمع آوری نماید.
  • در بازی جدید احمدی نژاد در رابطه با واگذاری سرپرستی ادارات اوقاف و منابع سرشار آنها به استانداران کشور، میتوان سپاسگزاری او از استانداران و جلب بیشتر آنها به صف حامیان رئیس جمهور را مشاهده کرد.
  • - بورژازی ممتاز ( سرمایه داران وابسته به صاحبان زر و زور در نظام)، در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد، همانند همه دوران حاکمیت رژیم، علاوه بر آنکه در زمینه تولیدات داخلی و واردات از خارج در غارت و چپاول دستشان باز بوده است، ضمناً توانسته اند با اخذ معادل 47 میلیارد دلار وام از سیستم بانکی ایران و عدم باز پرداخت این وام ها، از جمله شکرگزاران باند احمدی نژاد باشند.
  • - اگر به این لیست، دریافت کنندگان پول های طرح"سرمایه گذاری زود باز ده" به مبلغی معادل 18 میلیارد دلار و ... را نیز اضافه کنیم، آنگاه به عمق یارگیری های پیشگیرانه اش باند احمدی نژاد، برای روز مبادا! آشناتر خواهیم شد.
  • شاید بدلیل همین عملکردها است که "روزنامه جمهوری اسلامی" مدعی شده است که باند احمدی نژاد " در بالا و پائین نظام با چراغ خاموش رخنه " کرده است.
  • - لازم است که در اینجا به موضوع مهم دیگری نیز اشاره شود ؛ تا اینجای پروسه‍ی جنگ قدرت مابین سه پایه رژیم، بر پایه شواهد و قرائن موجود، سپاه پاسداران برنده‍ی برتر و دستگاه رهبری و بویژه شخص ولی فقیه بازنده ملموس بوده اند.
  •  
  • توجه کنید:بر چنین بستری است که احمدی نژاد در رابطه با چگونگی مسئله تفکیک جنسی در دانشگاهها واخراج اساتید دانشگاهها، نعل وارونه میزند:
  • قصد احمدی نژاد از این درگیری ها، اینست که ، به دانشجویان و جوانان وانمود بکند که او طرفدار "اسلام ایرانی"، مخالف تفکیک جنسی و مدرن است، اما، "آخوند جماعت" (روحانیت بویژه طرفداران خامنه ای و دستگاه ولایت) موافق تفکیک جنسی و عقب افتاده اند. مخالفت احمدی نژاد با چگونگی طرح تفکیک جنسی و.. بلافاصله علناً از طرف وزیر مربوطه مورد پذیرش قرار گرفت.
  • البته این تاکتیک احمدی نژاد بلافاصله از جانب طرفداران ذوب در ولایت مورد مخالفت قرار گرفت. علل این مخالفت به پیروی از منویات شخص سید علی خامنه ای تعقیب این اهداف است:
  • - ولی فقیه مایل است با تکیه بر افکار و تمایلات عقب مانده ترین اقشار سنتی مذهبی نشان دهد که حرف آخررا او میزند.
  • - به روحانیون سنتی بفهماند که حمایت آشکار و نهان بخشی از آنها از احمدی نژاد و احتمالاً تقویت موقعیت او در میان بخشی از مخالفان دستگاه ولایت، عاقبت پایه های روحانیت سنتی را نیز مورد ضربه قرار خواهد داد و لذا بنفع روحانیون سنتی و صاحب نام است که در اطراف ولی فقیه گرد آیند و به پروسه انفراد احمدی نژاد یاری رسانند.
  • اکثریت روحانیون سنتی صاحب نام در حین هراس از قدرت یابی احمدی نژاد،اما، از برتری سیدعلی خامنه ای هم خاطره خوشی ندارند.
  • آنان به عینه دیده اند که این هوا و هوس ولی فقیه است که فقه حکومتی را شکل و شمایل میدهد. اینان تجربه کرده اند که برخلاف قواعد پذیرفته شده مذهب شیعه، در زمان اقتدار ولی فقیه، حتی از بیان نظرشان در مورد ساعت ظهور ماه در پایان ماه رمضان نیز (در صورتی که مخالف نظر ولی فقیه باشد) میتوانند متضرر شوند.!!
  • لذا بنظر نمیرسد که آیت الله های دانه درشت و صاحب نام (که تعداد قابل ملاحظه ای مقلد نیز دارند) در درگیری های مابین باند احمدی نژاد و دستگاه رهبری [بویژه با توجه به پیشروی های سپاه]، بنفع این یا آن دارو دسته به میدان بیایند.
  • اکثر قریب اتفاق آیت الله های صاحب نام قم در سال گذشته که رهبر نظام با سفر به قم از آنان بیعت طلبید، با عدم استقبال از خامنه ای و عدم تمایل به دیدار و تبادل نظر با او، نشان دادند که نمیخواهند به عمله و اکراه دستگاه ولایت تبدیل شوند. تعداد قابل ملاحظه ای از این آیات عظام، نفع خود را در حفظ فاصله با سیدعلی خامنه ای جستجو میکنند.
  • درگیری های دستگاه ولایت و باند احمدی نژاد، همچنان به تضعیف دستگاه ولایت و شخص خامنه ای یاری رسانیده است. (در میان افکار عمومی در ایران بطور ویژه و در میان حامیان رژیم در داخل کشور بطور اخص). امری که مردم ستم دیده و لگدمال شده ایران، با گشاده روئی با آن روبرو شده و خواهند شد.
  • توجه به مانور های احمدی نژاد در این مورد نیز حائز اهمیت است. محمود احمدی نژاد با توجه به نفرت شدید مردم از دستگاه ولایت و شخص خامنه ای (گذشته از اینکه از نفرت مردم به دولت متقلب انتظاریون هم مطلع است)، با بازی های ماهرانه ای فاصله خود از دستگاه ولایت و زیاده روی های شخص خامنه ای ، اینجا و آنجا، به وضوح و به شیوه خود به مردم اعلام مینماید.
  • بخاطر داریم که محمد خاتمی اعلام نموده بود که در مدت ریاست جمهوری اش، دولت او ، تدارکاتچی ولی فقیه بوده است.   احمدی نژاد در 20 تیرماه امسال در سایت ریاست جمهوری خطاب به مردم می گوید:
  • "دولت نوکر مردم است و درمقابل زیاده خواهی ها ایستادگی خواهد کرد."
  • "اعضای دولت... فقط دنبال نوکری مردم هستند."
  •  
  • امروز نه تنها بشریت مترقی، که حتی اکثر قریب به یقین اقشار عقب مانده نیز میدانند که سیاست ها و عملکردهای ضد مردمی جناح احمدی نژاد نیز در تخریب زندگی مردم در همه زمینه ها نقش جدی داشته است. دولت او دست دولت های قبلی در تخریب وضعیت اقتصادی ایران، تحمیل خفقان بر مردم و مخالفان رژِیم را از پشت بسته است.
  • احمدی نژاد و باندش، در تبلیغ و ترویج افکار سیاه، عقب افتاده و ارتجاعی مذهبی در جامعه کم نظیر هستند و بهمراه دستگاه ولایت و سپاه پاسداران در غارت ثروت ها و نیروی کار مردم ایران، گوی سبقت را از همه دولت های پیشین ربوده اند.
  • تاکتیک های احمدی نژاد، پاتک هائی به رقبای خودش در قدرت، جهت تحکیم موقعیت باند خودش است. ربطی با آزادی، رفع تبعیض و یا مدرنیته ندارد. ربطی به منافع اکثریت عظیم در جامعه؛ کارگران، زنان، جوانان و دانشجویان و ملت های ساکن ایران ندارد.!
  • طبیعی است که الان، جنگ مابین جناح های رنگارنگ رژیم، مغلوبه است. بنابراین، طرح تفکیک جنسی در دانشگاهها و تصویه استادان دگراندیش هم وسیله ای شده است، که احمدی نژاد با حرافی بر سر چگونگی اجرای آن، خودش را مدُرن و رقباش را، امُل و عقب افتاده معرفی بکند و بدینوسیله تلاش نماید در کشمکش مابین باند خودش و دستگاه رهبری و شخص رهبر، یک "امتیاز" بنفع خودش بدست آورد.
  • در اینجا خالی از فایده نخواهد بود اگر به موضوع تصویه اساتید دگر اندیش در دانشگاهها و اعلام "مخالفت" احمدی نژاد با چگونگی اجرای این امر نیز اشاره بشود.
  • * اشاره احمدی نژاد به موضوع چگونگی اخراج و بازنشستگی اساتید دانشگاه ها!
  • در نیمه تیرماه امسال محمود احمدی‌نژاد در نامه‌ای به وزیران علوم و بهداشت، روند بازنشستگی استادان را بر اساس شنیده‌ها، "بی‌رویه" خوانده و خواستار توقف این روند تا تصمیم‌گیری شورای عالی انقلاب فرهنگی شده بود.
  • تنها دو هفته پس از آن که محمود احمدی‌نژاد با انتقاد از "بازنشستگی بی‌رویه اساتید"، خواستار توقف این روند تا زمان تصویب آیین‌نامه‌ای ویژه در شورای عالی انقلاب فرهنگی شده بود، این شورا، اختیار تصفیه استادان دانشگاهها را به گروهی متشکل از وزیران علوم و بهداشت و هیئت امنای مرکزی این وزارتخانه‌ها واگذار نمود.
  • سخنگوی شورای انقلاب فرهنگی اعلام کرد که " با این روال دیگر شاهد رفتار سلیقه‌ای درخصوص بازنشستگی اساتید دانشگاه‌ها نخواهیم بود". این اعلام موضع بوضوح آشکار مینماید که اساتید دانشگاهها تا کنون بنا بر سلیقه شورای عالی انقلاب فرهنگی و وابستگان به دستگاه، تصویه میشده اند. امری که در یک دولت دینی، امری بدیهی و بنا بر درک و تفسیر رهبر آن نظام از قواعد و قوانین مذهبی انجام میگیرد. آنچه بهیچوجه مورد توجه نبوده ؛ قواعد و قوانینی است که در خدمت پیشرفت علوم و دانشجویان میباشد.
  • علاوه بر این، باید یادآور شد که بزرگترین موج بازنشستگی و اخراج استادان، در دولت‌های محمود احمدی‌نژاد رخ داده است.
  • هرگز نباید فراموش کرد که 2 وزیر علوم کابینه های دولت احمدی‌نژاد (محمد مهدی زمانی وزیر علم در دولت نهم و کامران دانشجو وزیر علوم در دولت دهم محمود احمدی نژاد) بشفافیت در گذشته خواستار تصفیه و اخراج استادان "غیر هم سو" [بخوان دگر اندیش] بوده اند.
  • حاصل سیاست های ارتجاعی دولت احمدی نژاد و وزرای علوم او در 6 سال گذشته، اخراج و یا بازنشستگی ده ها استاد دانشگاه بوده است.
  • بسیاری از این اساتید ، هم مورد احترام و تائید همکارانشان بودند و هم از نظر علمی جایگاه شایسته ای داشته اند. اما با توجه باینکه در چارچوب دولت تئوکراتیک نظام اسلامی قرار نمیگرفتند، اخراج و یا بازنشسته شده اند.
  • در اخراج و بازنشسته کردن اساتید دگر اندیش دانشگاههای ایران نه فقط خود احمدی نژاد و وزرای علوم کابینه اش نقش داشته اند، بلکه رهبر نظام سید علی خامنه ای نیز نقش داشته است. پس از آنکه در اواخر 1388 خامنه ای علوم انسانی را علوم حیوانی خطاب کرد، کامران دانشجو، وزیر علوم اعلام نمود که همه‍ی استادها و دانشگاهیانی که با نظام اسلامی غیر"هم سو" [بخوان دگر اندیش] هستند اخراج میشوند.
  • طنز موضوع این است که حالا که قرار است اساتید دانشگاه ها "بی رویه" اخراج و بازنشسته نشوند، همین کامران دانشجو ( وزیر علوم ) از کسانی خواهد بود که اختیار اخراج و تصفیه اساتید را بدستشان سپرده اند. به معنای دیگر "خر، همان خر است،اما، پالان اش عوض شده است.".
  • به بیان دیگر، قبل از اظهار نظر احمدی نژاد (در مورد "مدرن" نبودن اخراج و بازنشستگی استادان دانشگاه های ایران)، اساتید "غیر هم سو" بی رویه از کار برکنار می شدند، اما، پس از "مدرن" شدن نظام به شیوهء احمدی نژاد، اکنون بنابر مصوبه "شورای عالی انقلاب فرهنگی"، اساتید دگراندیش، با رویه، تصویه خواهند شد.
  • تا زمانی که "نظام جمهوری اسلامی" بر کشور ما حاکمیت دارد، مردم شاهد نمایشات و بازی های تهوع آور جناح های رنگارنگ رژیم، برای فریب دادن افکار عمومی و حفظ و گسترش منافع سرمایه و صاحبان زر و زور خواهند بود.
  • در پایان هر پرده ای از نمایش های گوناگون و یا تشدید شکاف های واقعی در بالای رژیم ، از یک طرف شاهد انباشته شدن ثروت های بیشتر در دستان این و یا آن جناح از سرکوبگران میباشیم و از طرف دیگر شاهد سرکوب آزادی ها، تداوم بی حقی مردم، افزایش فقر و گرسنگی زنان، کارگران، جوانان، دانشجویان، ملل ساکن ایران و... نیز هستیم.
  • مردم آزادی خواه و مخالف تبعیض برای رهائی از این وضعیت خفت بار چاره ای ندارند جز آنکه با سازماندهی خویش در محلات کار و زندگی شان، با تعمیق آگاهی های دمکراتیک، با نافرمانی های مدنی برای ناممکن کردن فرمانروائی فرمانروا، با برپائی اعتصابات و تظاهرات، با تلفیق مبارزه علنی و مخفی و پیوند این مبارزات و سراسری کردن آنها و با به میدان آوردن عدد بزرگ، شرایطی را فراهم آورند که پایان آن سرنگونی رژیم و دستیابی مردم به حق تعیین سرنوشت شان با تکیه بر نیروی شکست ناپذیر اکثریت عظیم، برای تأمین منافع اکثریت عظیم است.
  • در این مسیر اتحاد و یا اتحاد عمل اپوزیسیون در میان هر طیف در حین دفاع از مبارزات بحق مردم، و سرانجام هماهنگی طیف های متفاوت اپوزیسیون در لحظه ی سرنوشت ساز، میتواند در خدمت گسترش مبارزات مردم بر علیه رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی ایران و در نهایت سرنگونی آن قرار گیرد.
  • اینکه پس از سرنگونی رژیم چه نظامی بر سرکار خواهد آمد، ارتباط مستقیم به چگونگی سمت گیری ها و عمل مردم سازمان داده شده در مسیر سرنگونی رژیم خواهد داشت. به بیان دیگر برآیند نیروهای موجود پس از سرنگونی رژیم، سرنوشت مسیری که نظام آینده کشور ما را تعیین خواهد نمود، رقم خواهد زد.
  • امید که اقبال عمومی در ایران به حمایت از نیروهائی باشد که خواهان تامین منافع اکثریت عظیم لگدمال شدگان، توسط خود این اکثریت عظیم هستند. امید که آن روز دور مباد!

جنگ احمدی‌نژاد و روحانیون بر سر روسری زنان

  • گزارشی از روزنامه واشینگتن پست
  • روزنامه واشینگتن پست در مطلبی می‌نویسد: تابستان که می‌رسد پلیس ایران نسبت به زنان کشور سخت‌گیر‌تر می‌شود، زنانی که تلاش می‌کنند با پس و پیش کردن روسری‌ها و تطبیق مانتو‌های خود با آب و هوا با گرمای روزافزون کنار بیایند.
  • اما امسال، در بحبوحه سخت‌گیریهای سالانه، رعایت حجاب توسط زنان و اقدامات دولت در این زمینه به بخشی از شکاف بین محمود احمدی‌نژاد و روحانیون قدرتمند شیعه در ایران تبدیل شده است.
  • روحانیون محافظه‌کار، و فرماندهان نظامی همفکر با آنها به احمدی‌نژاد اعتراض می‌کنند که باید برای ارتقای سطح حجاب در جامعه تلاش بیشتری کند، حتی اگر به قول بعضی از آن‌ها، «نیاز به ریختن خون باشد». برخی از این افراد گناه خشونت‌ها و تجاوزهای اخیر علیه زنان را به گردن خود قربانیان می‌اندازند و استدلال می‌کنند که تقصیر خودشان بوده است که حجاب اسلامی را رعایت نکرده‌اند.
  • واشینگتن پست می‌افزاید که شکاف در حکومت بر سر حجاب جدید‌ترین بخش از رویارویی بین رهبران غیر روحانی کشور که عهده‌دار سیاست‌های روزمره هستند و مقام‌های مذهبی است. منتقدان احمدی‌نژاد او را متهم می‌کنند که حلقه داخلی مشاوران رئیس جمهوری در حال طرح‌ریزی برای تضعیف نقش آن‌ها در جمهوری اسلامی هستند. آن‌ها رئیس جمهوری اسلامی و یارانش را متهم می‌کنند که با طرفداری از آزادی‌های فردی به دنبال بسط جایگاه مردمی خود هستند.
  • در پی بروز اختلاف میان آیت‌الله علی خامنه‌ای و محمود احمدی‌نژاد در ماه آوریل گذشته بر سر استعفای اجباری یکی از وزرای دولت، روحانیون، نمایندگان مجلس و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که پیش از این قدرتمند‌ترین طرفداران احمدی‌نژاد بودند به شکلی بی‌سابقه به انتقاد از او بر سر مسائل مختلف پرداختند، از برنامه دولت برای دادن زمین به مردم تا روش دولت در مدیریت اقتصادی کشور.
  • مسئله حجاب که باعث طرح انتقاد‌های جدید علیه رئیس جمهوری و گروه پیرامونش شده است، در میان موارد صدر برنامه منتقدان رئیس جمهوری است. نظریه‌پردازان این گروه ادعا می‌کنند که روسری‌هایی که بخش زیادی از موی زنان را نشان می‌دهد تهدیدی جدی علیه ارزش‌های اصلی جمهوری اسلامی به شمار می‌آیند. این گروه می‌گویند رئیس جمهور هیچ قصدی برای مقابله با آن چه [به نظر آن‌ها] بدحجابی نامیده می‌شود ندارد.
  • در دوران زمامداری محمدرضا پهلوی، واپسین شاه ایران، پوشیدن دامن کوتاه در میان زنان معمول بود، اما از زمان انقلاب ایران در سال 1979، بر اساس قوانین کشور زنان مجبور به پوشاندن موی سر و پوشیدن مانتو در مکان‌های عمومی شده‌اند.
  • به نوشته واشینگتن پست، احمدی‌نژاد آشکارا مشخص کرده است که دولتش از اقدام‌های سخت‌گیرانه علیه افرادی که «دو تار موی‌شان از زیر روسری بیرون مانده است» پشتیبانی نمی‌کند، هم چنان که در جریان مصاحبه‌ای تلویزیونی در سال 2010 به این مطلب اشاره کرد. محمود احمدی‌نژاد تأکید کرد که آموزش درباره حجاب را بر اقدامات قانونی مقدم می‌داند تا، به قول او، زنان خود به «فوائد حجاب» پی برده و آزادانه آن را انتخاب کنند.
  • با این حال، تابستان امسال روحانیون ارشد از رویکرد «تساهل و تسامح» دولت انتقاد کرده و خواهان اقدام قاطعانه در این زمینه شدند. احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، اخیراً گفت: «برای حل معضل بدحجابی در جامعه باید خون ریخته شود.»
  • واشینگتن پست به نقل از علیرضا علوی‌تبار، تحلیل‌گر سیاسی از تهران، می‌نویسد که مسئله حجاب در ایران تبدیل شده است به «اهرمی در دستان دولت و مخالفانش که هر یک به کمک آن تلاش می‌کند نسبت به گروه دیگر به برتری برسد».
  • آقای علوی‌تبار همچنین می‌گوید: «مسئله بر سر این است که نشان دهند کدام طرف به راستی قدرت را در دست دارد.»
  • واشینگتن پست از قول یک دختر جوان ایرانی 23 ساله به نام نگین می‌نویسد: «ما عادت کرده‌ایم که در نحوه پوشش خود خلاق باشیم.»
  • نگین همچنین درباره روحانیون ایرانی می‌گوید: «آن‌ها در دنیایی دیگر زندگی می‌کنند.» او، مانند بسیاری دیگر از زنان شهرنشین ایرانی، توضیح می‌دهد که اگر روسری بر سر دارد نه به دلیل مذهبی بودن، که به دلیل اجباری بودن آن است.
  • نگین که موهای بلند مشکی‌رنگش از زیر روسری قرمز او بیرون است و زیر مانتوی بالای زانویش شلوار جین پاره بر تن دارد، ادامه می‌دهد: «در خانه، و نزد دوستان، روسری بر سر نمی‌کنم.» او می‌افزاید: «بیرون از خانه هم تلاش می‌کنم بدون این که بازداشتم کنند زیبا به نظر برسم.»
  • در حالی که محمود احمدی‌نژاد از رویکردی «فرهنگی» در قبال مسئله حجاب دفاع می‌کند، روحانیون متنفذ ایران می‌گویند حجاب مسئله‌ای محدود به باور افراد نیست، بلکه یک «مسئله امنیتی» است و استدلال می‌کنند که زنان بدحجاب مردان را به بدرفتاری با خود تشویق کرده و باعث بروز «فساد» در خانواده‌ها می‌شوند.
  • توران ولی‌مراد، رئیس ائتلاف اسلامی زنان، می‌گوید پوشاندن موی زن بخشی از فرهنگ ایران است، اما «روسری را نمی‌توان به هیچ وجه مسئله‌ای امنیتی دانست».
  • واشینگتن پست در پایان به نقل از خانم ولی‌مراد می‌نویسد: «نمی‌توان قربانیان را سرزنش کرد، مسئولان باید به جای این کار بر روی مردانی تمرکز کنند که توانایی کنترل خود را ندارند.»
  • 31

علل تشدید فشار بر هنرمندان و سینماگران زن

فشار، تهدید و بازداشت در میان اهالی سینمای ایران که پس از جریانات انتخابات 88 آغاز شد در هفته‌های اخیر معطوف به زنان این شاخه هنری شده است. چندین منبع مختلف در تهران به کمپین بین المللی حقوق بشر درایران گفتند که بازداشت مهناز محمدی، مستندساز و پس از آن بازداشت پگاه آهنگرانی و مرضیه وفا مهر که هر دو از بازیگران جوان سینمای ایران هستند فضا را در میان سینمایی‌ها ناآرام‌تر کرده است. منابع یاد شده گفتند که مسوولین می‌خواهند کاملا رابطه سینماگران داخلی را با خارج از کشور قطع کنند. این در حالی است که ناصر تقوایی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که به او گفته شده موضوع دستگیری هنرمندان در جلسه‌ای با حضور مسولان وزارت اطلاعات و وزارت ارشاد مورد بررسی قرار گرفته است. در جلسه‌ای که به همین منظور تشکیل شده وزیر اطلاعات و معاون حوزه سینمایی و نیز یکی از مدیران وزارت اطلاعات شرکت داشته‌اند. در این جلسه موضوع دستگیری‌های اخیر از مهناز محمدی و پگاه آهنگرانی تا مرضیه وفامهر مورد بررسی قرار گرفته است.
دادستان تهران، یک هفته پس از دستگیری پگاه آهنگرانی، در مصاحبه مطبوعاتی خود روز دوشنبه 27 تیرماه ضمن تایید بازداشت او با گفتن اینکه «تحقیقات درباره او ادامه دارد» پاسخ درباره هر سوالی از بازداشت او را به زمان نامشخصی در آینده موکل کرد. خانواده این بازیگر نیز به دلیل تحت فشار بودن در ترجیح داده‌اند در سکوت آزادی دخترشان را دنبال کنند. این بازیگر 27 سالهٔ سینمای ایران و دختر منیژه حکمت، کارگردان مطرح ایرانی در روز  19 تیرماه امسال در منزل شخصیش بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. وب سایت دویچه وله پس از انتشار خبر بازداشت او اعلام کرد که این بازیگر قرار بوده خبرهای جام جهانی فوتبال زنان در آلمان را برای شبکه دویچه وله پوشش دهد. این سایت نوشته بود یک روز قبل از پرواز این بازیگر به وزارت اطلاعات احضار و تهدید شده است که اگر برای خروج از کشور اقدام کند بازداشت خواهد شد. ولی او علیرغم انصراف اش از سفر باز هم دستگیر شده است. هم اکنون در سینماهای ایران فیلم «ورود آقایان ممنوع» با بازی او در حال اکران است. هنوز اتهامات او اعلام نشده است.
روز گذشته بازداشت موقت مرضیه وفا مهر بازیگر و همسر ناصر تقوایی، کارگردان صاحب نام ایرانی که از یکماه پیش در زندان قرچک ورامین است، نیز توسط قاضی شعبه 12 دادگاه فرهنگ و رسانه‌ها به مدت یکماه دیگر افزایش یافت. تمدید بازداشت او به دلیل تکمیل نشدن تحقیقات پرونده‌اش ذکر شده است. اتهامات او به گفته قاضی حاج محمدی، به دلیل بازی در فیلم» تهران من، حراج» است که سه سال پیش توسط دانشجوی فیلم سازی ساخته شده است. او در حالی به زندان قرچک ورامین فرستاده شده است که به دلیل وضعیت نابسامان امنیت و امکانات بهداشتی این زندان، چندی پیش تمام زنان سیاسی این زندان به زندان اوین منتقل شدند.
در روزهای قبل از انتخابات هنرمندان ایران خصوصا هنرمندان سینمایی در حمایت از کاندیداهای خود، میرحسین موسوی و کروبی مانند دیگر شاخه‌های جامعه بسیار فعال عمل کردند و اکنون در حال پرداخت تاوان سنگین انتخاب شان هستند. درست در روزهای نخست پس از انتخابات و هم زمان با دستگیری چهره‌های سیاسی اصلاح طلب و دانشجویان، برخورد‌ها با هنرمندان نیز آغاز شد. در روزهای نخست کسانی مانند هما روستا، مهتاب نصیر‌پور و سینا رازانی که از بازیگران مطرح تئا‌تر و سینمای ایران هستند در تظاهرات خیابانی برای چند ساعت تا چند روز بازداشت شدند و یا قطب الدین صادقی، مدرس تئا‌تر و کارگردان تئا‌تر در برخورد با نیروهای امنیتی در یکی از تحصن‌های خیابانی یکی از دستانش مورد آسیب قرار گرفت. اما اولین تهدید جدی برای فاطمه معتمد آریا و ميرطهماسب بود.
فاطمه معتمدآریا، بازیگر سر‌شناس ایران که در تاریخ 28 شهریور 88 به دعوت آکادمی اسکار قرار بود به همراه گروهی از سینمایی‌های ایرانی به لس آنجلس برود تا در برنامهء «بررسی سینمای ایران» شرکت کند توسط حراست فرودگاه تهران متوقف شد و از خروج او جلوگیری به عمل آمد. در این سفر مجتبی میرطهماسب، مستند ساز خلاق ایرانی نیز حضور داشت که او را نیز ممنوع الخروج کردند و دلیل آن را تلویحاً حمایت این دو هنرمند از جنبش سبز و میرحسین موسوی اعلام کردند. فاطمه معتمد آریا قبل از انتخابات در فیلم تبلیغاتی که از تلویزیون ایران نیز پخش شد از میر حسین موسوی، کاندیدا مورد دلخواهش حمایت کرده بود. اما ماجرا به همین جا ختم نشد و دو ماه پس از اولین ممانعت از خروج فاطمه معتمد آریا، او دوباره در تاریخ 12 آبان‌‌ همان سال از همراهی با گروه نمایش «شاهنامهء فردوسی» در آلمان نیز بازماند و بازیگر دیگری به ناچار نقش او را گرفت. ادارهء حراست وزارت ارشاد در تماس با مرکز هنرهای نمایشی ایران اعلام کرده بود که فاطمه معتمد آریا اجازه فعالیت برون مرزی را ندارد.
اما واقعه مهم‌تر مربوط به بازداشت جعفر پناهی، فیلم ساز مطرح ایرانی و نام آشنا جشنواره‌های بین المللی فیلم می‌شد. این فیلم ساز نخستین بار در هشتم مرداد ماه 88 به همراه جمعی از مستند سازان در بهشت زهرای تهران توسط نیروهای امنیتی دستگیر شد. آن‌ها آن روز برای شرکت در مراسم ندا آقا سلطان، یکی از کشته شدگان روزهای پس از انتخابات شرکت کرده بودند. اما همگی آن‌ها یک روز پس از بازداشت آزاد شدند. اما مجددا جعفر پناهی در شامگاه 10 اسفند 88 توسط ماموران امنیتی در خانه‌اش بازداشت شد، در این بازداشت خانگی همسر، دخترش، محمد رسول اف و 14 نفر از مهمانانی که در منزل او بودند نیز دستگیر شدند. اما یک روز بعد همسر، دختر و 14 مه‌مان او آزاد شدند. سایت تابناک، نزدیک به دولت دلیل بازداشت جعفر پناهی را اقدام برای ساخت فیلمی از اتفاقات پس از انتخابات اعلام کرد. جعفر پناهی که نامی آشنا در جشنواره‌های بین المللی فیلم به واسطه نمایش‌های فیلم‌هایش است پس از انتخابات در تظاهرات خیابانی و مراسم ختمی که از جان باختگان انتخابات برگزار می‌کرد شرکت داشت و تصاویری از آن مراسم می‌گرفت. او در دادگاه بدوی به اتهام اجتماع و تبانی با هدف ارتکاب جرم علیه امنیت کشور و فعالیت تبلیغی علیه جمهوری اسلامی به شش سال حبس تعزیری، 20 سال محرومیت از ساخت فیلم و 20 سال ممنوعیت از مصاحبه و خروج از کشور محکوم شد. او که اکنون به قید وثیقه تا صدور حکم دادگاه تجدید نظرش آزاد است در فیلم مستندی از مجبتی می‌رطهماسب حضور یافته است که در واقع بازگو کننده روزگار او پس از اعلام حکم و خانه نشینی‌اش است.
محمد رسول اف، فیلم ساز نیز هم زمان با جعفر پناهی دستگیر شد. او در واقع یکی از مهمان‌های جعفر پناهی در شب حمله ماموران امنیتی به منزل او بود که به همراه باقی مه‌مان‌ها آن شب دستگیر شد. با این حال او به دلیل تصاویری که از اتفاقات انتخابات 88 گرفته بود در زندان ماند و 26 اسفند ماه با قرار وثیقه 100 میلیون تومانی آزاد شد. او در دادگاه بدوی در آذر ماه سال 89 به اتهام تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. او که در بخش نگاه ویژه جشنواره کن به دلیل ساخت فیلم» به امید دیدار» برنده بهترین جایزه کارگردانی شده بود نتوانست بعد از آزادیش به دلیل ممنوع الخروج بودنش در مراسم این جشنواره شرکت کند. فیلم او درباره وکیل ایرانی است که می‌کوشد برای خروج از ایران ویزا بگیرد. در مراسم جشنواره کن همسر رسول اف به نمایندگی همسر ممنوع الخروجش جایزه را گرفت. رسول اف در حال حاضر منتظر رای دادگاه تجدید نظر خود است.
و اما مهناز محمدی، مستندساز و از فعالان حقوق زنان یکی دیگر از اهالی سینمای ایران است که از روزهای پس از انتخابات مشکلاتی برای وی به وجود آمد. او اولین بار هشتم مرداد ماه 88 به همراه جعفر پناهی و شماری از مستندسازان در حالکیه برای مراسم ندا آقا سلطان، یکی از کشته شدگان وقایع پس از انتخابات 88 در بهشت زهرای تهران حضور یافته بود بازداشت شد. بازداشت او 24 ساعت بیشتر طول نکشید و همراه با بقیه آزاد شد. اما دو سال بعد در روز یکشنبه 5 تیر 1390 مجدداً توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد و تا کنون خبری از او در دست نیست و علت بازداشت نیز مشخص نشده است. او در روزهای قبل از انتخابات به همراه رخشان بنی اعتماد، مستند «ما نیمی از جمعیت ایران هستیم» را درباره مطالبات زنان در انتخابات ریاست جمهوری ساخته بود. در حالیکه علت بازداشت این مستند ساز مسکوت مانده است دو بازیگر جوان دیگر سینمای ایران، پگاه آهنگرانی و مرضیه وفا مهر نیز بازداشت شدند و خانواده‌هایشان نیز تحت فشار هستند.


پگاه آهنگرانی


مرضیه وفا مهر و همسرش ناصر تقوایی


مهناز محمدی، مستندساز و از فعالان حقو

حکومت اسلامی زنان نامدار را غیر اخلاقی می داند

برگرداننده: سامیار شیبانی
زنان جوان دو روز در هفته تمرین دارند. بعد از تمرین، زمانی است برای گفتگو. شنیده اید که مریم مجد دستگیر شده؟ سئوالی است که اشرف (21 ساله) با جثه ای ورزشکاری می پرسد. بیشتر ورزشکارها در جریان هستند و اين امر برای خیلی ها غیر معقول مس نمايد. چرا باید کسی که گزارشگر ورزشی است دستگیر شود؟
در هفته های اخیر طوفان سهمگینی زنان مبارز ایرانی را در می نوردد. خبرنگار ایرانی مریم مجد در 17 ژوئن دستگیر شد؛ دقیقاً یک روز قبل از سفر کاری به آلمان. در این سفر مریم مجد قرار بود رویدادهای جام جهانی زنان را پوشش دهد و همچنین به همراه ستارهء آلمانی فوتبال زنان ”پترا لاندرزکتابی را در زمینهء ورزش زنان تالیف کنند. مریم مجد سال ها عضو کمپین حمایتی حضور زنان در میادین ورزشی است.
نه روز بعد از دستگیری مریم مجد، فیلم ساز و فعال حقوق زنان مهناز محمدی دستگیر شد. او فیلم هایی را کارگردانی کرده از جملهما نیمی از جمعیت ایران هستیم”؛ فیلمی در ارتباط با نقش زنان در اجتماع نوین ایران. و همچنین او مستند هایی در ارتباط ورزش زنان در ایران ساخته است.
تصاویر زنان ورزشکار در ایران سانسور می شود؛ آن هم زنانی که در هنگام ورزش پوشش کامل دارند. اجازه به تصویر کشیده شدن آنها در صورتیکه هیچ عضوی عیان نباشد در رسانه ها آزاد است ولی اين امر در مواردی چون شنا غیر ممکن است. مهناز محمدی بارها دستگیر شده است که از جمله می شود به آگوست سال 2009 اشاره کرد به همراه همکارانش، از جمله کارگردان نامدار ایرانی جعفر پناهی، روشنک قائم مقامی و تعدادی دیگر از مستند سازان.
از نظر خانم مهرنوش فرهادی (روانشناس)، سرکوب طرفداران ورزش زنان منحصر به فرد نیست. این یک تقابل از طرف جامعه مرد سالار علیه حقوق زنان است. در هفته های اخیر دو روزنامه نگار و فعال زن دیگر، منصوره بهکیش و زهرا یزدانی دستگیر شده اند. مهسا امر آبادی (روزنامه نگار) و اشرف علی خانی (وبلاگ نویس) باید به ترتیب یک و سه سال را پشت میله های زندان سر کنند. همانطور که شاهدیم سرکوب زنان در ایران در هر زمینه ای صورت می گیرد.
دقیقاً چالش حکومت اسلامی ایران تنها در امر زنان فعال نیست و دامنهء آن در عقیده و باور های قانونش هم مشکل ساز شده است. برای مثال، می شود به حذف تیم ملی زنان ایران از رقابت های المپیک لندن در ماه گذشته اشاره کرد. علت هم آن بود که زنان در رقابت ها با پوشش کامل اسلامی می خواستند ظاهر شوند اما، از دید و کارشناسان فیفا، پوشش دور گردن احتمال کشیدگی و خطر جانی برای بازیکن را دارد. در مقابل ایران ادعا کرده است که به مراجع بین المللی شکایت خواهد کرد.
در سال 2010 فیفا تمهیداتی را تنها برای فوتبال جوانان ایران در نظر گرفت تا حجاب ورزشکاران تنها مو ها را پوشش دهد و گوش ها و گردن آزاد باشد. اما به عقیدهء علی کفاشیان، رئیس فدراسیون فوتبال ایران، چنین قوانینی در چارچوب موازین فوتبال زنان ایران نیست.
در ایران بانوان جدا از مردان ورزش می کنند. همچنین حضور زنان در ورزشگاه برای تماشا فوتبال زنان ممنوع است.
قابل توجه آن است که محمود احمدی نژاد برای جلب آرای مردم در زمان کاندیداتوری ریاست جمهوری ادعا کرد که حضور زنان در ورزشگاه ها را آزاد خواهد کرد. او بر این ادعا بود که می تواند جو نامطلوب ورزشگاه ها در ایران را با حضور بانوان بهبود بخشدو همچنین جایگاه زن در ایران را ایده آل سازد. چنین برنامه هایی هیچ گاه اجرا نشد چون در ایران حرف آخر را قدرت اول این کشور و رهبر حکومت اسلامی علی خامنه ای می زند