۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

مطهري: تعداد امضاها براي سوال از احمدي نژاد به حد نصاب رسيده است

علي مطهري، نماينده منتقد دولت در مجلس، مي گويد كه تعداد امضاها براي سوال از محمود احمدي نژاد به حد نصاب رسيده و كسي امضاي خود را پس نگرفته است، ولي نمايندگان هوادار دولت مي گويند كه تعدادي از نمايندگان امضاي خود را پس گرفته اند.

طرح سوال از رييس جمهور اسلامي ايران اواسط مهرماه مطرح شد و بر اساس گزارش سايت هاي خبري ايران، در ابتدا هشت نماينده مجلس آن را امضاء كردند.
اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه رييس جمهور اسلامي در مصاحبه اي با روزنامه دولتي «ايران» اعلام كرد كه مجلس ديگر در راس امور نيست و قوه مجريه، قوه اول كشور است.

برخي از نمايندگان هوادار دولت محمود احمدي نژاد در گفت و گو با خبرگزاري ايرنا و سايت هاي طرفدار دولت گفته اند كه برخي از نمايندگان امضاهاي خود را پس گرفته و اين سوال جاي طرح ندارد.

اين در حالي است كه علي مطهري در گفت و گو با سايت «آفتاب» كه به اصلاح طلبان نزديك است گفته است: «تعداد امضاها براي طرح سوال از رييس جمهور به حد نصاب لازم رسيده است، براي همين برخي سايت ها و نمايندگان افراطي حامي دولت فضاسازي مي كنند.»

اين نماينده مجلس افزوده است: «اگر كسي قرار بود امضايش را پس بگيرد بايد نزد من مي آمد اما تا امروز حتي يك نفر هم براي پس گرفتن امضاء مراجعه نكرده است.»

بر اساس اصل ۸۸ قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، طرح سوال از رييس جمهور در صورتي قابل طرح است كه حداقل يك چهارم از نمايندگان مجلس آن را امضاء كرده باشند.

آقاي مطهري مي گويد كه «طرح مذكور بيش از ۵۰ امضاء دارد و تعداد امضاها به حد نصاب لازم براي طرح سوال از رييس جمهور رسيده است.»

بر اساس گزارش هاي منتشره، طرح ياد شده نياز به ۷۳ امضاء دارد و به گفته حميد رسايي، نماينده حامي دولت در مجلس، ۲۵ امضاي ديگر متعلق به جناح اقليت مجلس است.

محورها و زمان ارائه طرح سوال
طرح برخي از نمايندگان براي سوال از محمود احمدي نژاد داراي چهار محور است: «اظهارات رئيس ‌دولت در خصوص جايگاه مجلس و اينكه مجلس در راس امور نيست»، «عدم توجه به مسائل فرهنگي جامعه»، «اظهارات اسفنديار رحيم ‌مشايي رئيس دفتر وي در خصوص مكتب ايراني به جاي مكتب اسلامي» و «سياست‌هاي ليبرالي فرهنگي».

برخي ديگر از نمايندگان از جمله موسي الرضا ثروتي، نماينده بجنورد كه به جناح اقليت نزديك است، بحث بودجه متروي تهران، تسهيل ازدواج جوانان و همچنين تذكرات هيأت تطبيق به ۱۶ مصوبه مغاير دولت با مصوبات مجلس و بي‌توجهي دولت به اصلاح آن مصوبات را از ديگر زمينه‌هاي طرح سوال مجلس از رئيس‌جمهور دانسته اند.

آقاي مطهري درباره زمان ارائه اين طرح به هيئت رييسه مجلس شوراي اسلامي گفته است: «اين طرح با توجه به شرايط اجتماعي و سياسي مطرح خواهد شد؛ به عنوان مثال تا قانون هدفمند كردن يارانه ها اجرايي نشود و قيمت هاي حامل انرژي مشخص نشود اين طرح به هيئت رييسه ارائه نخواهد شد.»

وي اظهار داشت: «متاسفانه عده اي از اين قضيه تابو ساخته اند و آن را بزرگ جلوه مي دهند. به همين علت است كه براي زمان طرح آن محتاط عمل مي كنيم.»

طرح سوال از آقاي احمدي نژاد با واكنش شديد سايت ها و نمايندگان هوادار دولت روبرو شده است و روز چهارشنبه، خبرگزاري جمهوري اسلامي، ايرنا، در گزارش هاي مختلف اين اقدام را زير سوال برد.

اين خبرگزاري از قول محمود احمدي بيغش، عضو كميسيون امنيت ملي مجلس، نوشت كه «تعدادي از نمايندگان امضاهاي خود را در مورد طرح سوال از رييس جمهور پس گرفته اند... سوال از رييس جمهوري متعهد و پرتلاش كم لطفي است.»

حميد رسايي، نماينده قم، نيز اقليت اصلاح طلب مجلس را متهم كرده است كه «مديريت طرح سئوال از رييس جمهور» را در اختيار دارند ولي افزود: «اما اين كار به دست برخي از اصولگرايان با مواضع دو پهلو و كساني كه در ايام انتخابات جزو ستاد اصولگرايان حامي موسوي بودند در حال انجام است.»

وي از اقدام نمايندگان مجلس به عنوان «گرو كشي و لج و لجبازي سياسي» ياد كرده و گفته است كه اين طرح راه به جايي نمي برد.

سايت خبري« آفتاب» گزارش داده است: «طرح سوال از رئيس‌جمهوري در ۳۰ سال گذشته... يعني در هشت دوره مجلس سابقه نداشته است و روساي ‌جمهور هيچ گاه مورد سوال نمايندگان مجلس واقع نشدند.»

با اين حال، ابوالحسن بني صدر، نخستين رييس جمهور اسلامي ايران از جمله افرادي بود كه از سوي مجلس شوراي اسلامي استيضاح و از سمت خود بركنار شد.

هفته جاري، چهار نماينده مجلس عضو كارگروه حل اختلاف دولت و مجلس در نامه اي ۲۰ صفحه اي با اشاره به تخلفات گسترده دولت محمود احمدي نژاد از اجراي قوانين اعلام كردند: با توجه به «اوامر» رهبر جمهوري اسلامي در مورد تعامل با دولت و نيز شرايط سياسي، تاكنون «از سئوال و استيضاح رئيس جمهوري‌ صرف نظر كرده ‌اند.»

كارشناسان سياسي معتقدند با توجه به حمايت هاي صريح رهبر جمهوري اسلامي ايران از دولت محمود احمدي نژاد، تا زماني كه آيت الله علي خامنه اي موافقت خود را اعلام نكند احتمال كمي وجود دارد تا از رييس جمهور ايران سوال شود.

از سوي ديگر مجلس شوراي اسلامي تا كنون از طرح استيضاح حداقل هشت وزير دولت خبر داده ولي اين استيضاح ها هنوز به نتيجه اي نرسيده است.

رئيس بسيج: خدا را شكر كه تحريم هستيم

محمدرضا نقدي، رئيس سازمان بسيج مستضعفين ايران گفت: "خدا را شكر مي‌كنم كه كشورمان در تحريم است. دعا كنيم كه هر روز تحريم‌ها بيشتر شود."
به گزارش خبرگزاري دولتي ايرنا، آقاي نقدي امروز ۳ آذر (۲۴ نوامبر) با تاكيد بر تاثير تحريم ها بر تقويت "فعاليت هاي توليدي داخلي" افزود: "اگر دانشگاه‌هاي كشورمان از نظر علمي به پيشرفت‌هاي بالايي برسند، اين تحريم‌ها به نفع ما خواهد بود."
مقام هاي حكومتي ايران تاكنون در مورد تاثير تحريم هاي بين المللي بر وضعيت كشور، مواضع متفاوتي را اتخاذ كرده اند.
محمود احمدي نژاد، در گذشته بارها تحريم هاي بين المللي را كم تاثير بر وضعيت اقتصادي كشور دانسته و حتي اين تحريم ها را به "نيش پشه" و قطعنامه هاي شوراي امنيت عليه تهران را به "كاغذپاره" تشبيه كرده است.
اكبر هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس خبرگان، از جمله مقام هايي بوده كه در اين مورد ديدگاهي كاملا متفاوت با رئيس دولت داشته و حتي دو ماه پيش، از "همه مسئولان" خواسته است كه تحريم ها را "شوخي نگيرند."
در همين ارتباط، آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي ايران، چندي پيش در سخناني در جمع فعالان اقتصادي تاكيد كرد كه ايران "بدون ترديد تحريم ها را دور مي زند" و "ناكام مي گذارد".
بخش اعظم انرژي جهان زير پاي پيروان حضرت آيت الله خامنه اي، ولي امر مسلمين و شاهرگ‌هاي حياتي دنيا در دست پيروان ولايت است.
محمدرضا نقدي، رئيس بسيج مستضعفين
وي در عين حال هدف از اعمال تحريم و فشار اقتصادي عليه ايران را "خسته كردن مردم از جمهوري اسلامي" دانست و خواستار ايجاد "يك اقتصاد مقاومتي واقعي" در كشور شد.
رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا، هفته پيش گفت كه تحريم هاي وضع شده عليه ايران ممكن است باعث ايجاد شكاف ميان محمود احمدي نژاد و آيت الله علي خامنه اي شده باشد.
آقاي گيتس افزود "شواهدي" وجود دارد كه نشان مي دهد رهبر جمهوري اسلامي به تدريج دچار ترديد مي شود كه شايد رئيس جمهوري اين كشور در مورد ميزان تاثير تحريم ها بر اقتصاد ايران، به او "دروغ" گفته باشد. او توضيح بيشتري در مورد "شواهد" مورد اشاره خود نداد.
وزير دفاع آمريكا اين اظهارات را در دفاع از سياست دولت اوباما در مورد برنامه هسته اي ايران بيان كرد كه مبتني بر استفاده از فشار اقتصادي، به جاي تهديد نظامي، براي متقاعد كردن تهران به تجديد نظر در سياست هاي خود است.
محمدرضا نقدي در سخنان امروز خود، مجموعه اقدامات دشمنان حكومت ايران عليه آن را بي تاثير دانست و تاكيد كرد: "بخش اعظم انرژي جهان زير پاي پيروان حضرت آيت الله خامنه اي، ولي امر مسلمين و شاهرگ‌هاي حياتي دنيا در دست پيروان ولايت است."

شاخص اقتصادي از ديدگاه شاه عباس

مي گويند:
   شاه عباس از وزير خود پرسيد: "امسال اوضاع اقتصادي كشور چگونه است؟"

    وزير گفت: "الحمدالله به گونه اي است كه تمام پينه دوزان توانستند به زيارت كعبه روند!"

    شاه عباس گفت: "نادان! اگر اوضاع مالي مردم خوب بود مي بايست كفاشان به مكه مي رفتند نه پينه‌دوزان، چون مردم نمي توانند كفش بخرند ناچار به تعميرش مي پردازند، بررسي كن و علت آن را پيدا نما تا كار را اصلاح كنيم.

احمدي نژاد در زنجان: انبيا‌ و اوليا آرزوي درك جمهوري اسلامي را داشتند

رئيس جمهور با بيان اينكه انبيا‌ و اوليا آرزو داشتند جمهوري اسلامي را درك‌ كنند، گفت كه اين نظام حاصل مجاهدت همه اوليا و انبيا در طول تاريخ است.

به گزارش فارس، محمود احمدي‌نژاد رئيس جمهور صبح امروز چهارشنبه طي سخناني در ديدار با مديران استان زنجان با تشكر از عملكرد مسئولان اين استاني در خدمت‌رساني به مردم گفت: «جا دارد تلاش همكاران دوره‌اي منعكس شود و مردم در جريان كارها قرار گيرند.»

وي با بيان اينكه گزارش عملكرد‌ها بايد هنرمندانه، با تاريخ و مقايسه‌اي منتشر شود، در‌خصوص برخي اظهارات مبني بر اينكه درآمدهاي دولت نسبت به گذشته خيلي بالاتر رفته است، تصريح كرد: «اين حرف‌ها كه با افزايش قيمت نفت درآمدهاي دولت نيز بالا رفته، حرفي عوام‌فريبانه است چرا‌‌كه درآمد نفت علاوه بر اينكه صرف واردات مي‌شود، وقتي قيمت نفت يك دلار افزايش پيدا مي‌كند، كالاهاي جهاني نيز 1.5 دلار افزايش پيدا مي‌كند.»

رئيس‌جمهور تنظيم قيمت نفت در بازارهاي جهاني را سياسي دانست و گفت: «زماني افزايش قيمت در اقتصاد مؤثر است كه قيمت‌هاي جهاني واقعي شود.»

احمدي‌نژاد در ادامه سخنان خود با اشاره به تفاوت نظام ولايي با ساير نظام‌ها خاطر‌نشان كرد: «ماهيت، هويت و عملكرد يك نظام اسلامي و مبتني بر امامت و ولايت با ساير سيستم‌هاي حكومتي متفاوت است، در ساير سيستم‌هاي حكومتي مديريت در وهله اول فرصتي براي شخص در جهت مادي و بعد يك نقطه برتر اجتماعي است، در حالي‌كه از نگاه ما فرصت مديريت فرصت خدمتگذاري بوده و به لحاظ اجتماعي هم خدمت‌گذاري بالاترين ارزش اعتبار است.»

وي با اشاره به اينكه فرصت مديريت برتري نمي‌آورد، بلكه فرصتي براي خدمتگذاري است، يادآور شد: «اميرالمؤمنين حضرت علي (ع) كه الگوي بسيجيان و اول بسيجي عالم بوده‌اند، خادم‌ترين خادم‌ها در جامعه بودند، بنابر‌اين عناوين به عنوان برتري اجتماعي نيست.»

رئيس‌جمهور افزود: «در نظام ولايت رابطه حكومت و مردم براساس عشق و احترام است. مهربان‌ترين مهربانان عالم نسبت به مردم پيامبر(ص) حضرت علي و ائمه (ع) بودند كه مردم دوست داشتند و اين يك صفت خدايي است.»

احمدي‌نژاد با بيان اينكه ائمه (ع) انسان‌هاي كامل و واسطه فيض خدا به عالم هستي و منعكس كننده عشق خداوند به مخلوقات و انسان‌ها هستند، تأكيد كرد: در نظام اسلامي كينه معنا ندارد و حفظ كرامت انسان‌ها كار ولايي، كار پيامبر و خود خدا است.

وي افزود: «حفظ كرامت انسان‌ها و حفظ بيت‌المال در نظام ولايي يك اصل است، به طوري‌كه حضرت علي (ع) نزديكترين يارانش را براي حفظ بيت‌المال طرد مي‌كردند.»

رئيس جمهور گفت: «در نظام اسلامي بازدهي بالا است، يعني با كمترين هزينه بيشترين خدمات ارائه مي‌شود.»

احمدي‌نژاد ‌هزينه مديريت در كشور را سنگين و بالا توصيف كرد و اظهار داشت: «براي اعمال مديريت خوب لزوما نبايد در ساختمان‌ها و تجهيزات آن‌چناني استفاده كرد و سيستم‌ها را به روز كرد، چرا‌كه مي‌شود در هزينه‌هاي مصرفي و تجهيزات صرفه‌جويي كرد و خدمات بيشتري را هم ارائه داد.»

وي يادآور شد: «هنوز هزينه‌ها در دسته‌‌هاي دولتي خيلي بالا است، با اينكه هزينه مصرفي دولت تقريبا در طول اين سه يا چهار سال افزايش نداشت و تورم هم بود، شاهد بوديم كه هزينه‌هاي مصرفي دولت با كاهش روبرو بوده ولي با جاي صرفه‌جويي وجود دارد.»

رئيس جمهور در خصوص ‌هدف از حكومت را خدمت دانست و گفت كه همه عناصر بايد در خدمت آن خدمتگزاري قرار گيرد.

احمدي‌نژاد در ادامه سخنان خود با بيان اينكه در حكومت اسلامي توجه به محرومين يك اصل است، گفت: «شرف ما خدمت به محرومين جامعه است، نه اينكه محروميت هميشه باشد ولي تا زماني كه محروميت وجود دارد، خدمت به آن يك هدف آرماني و انقلابي است.»

وي افزود: «خيلي از مشكلات محرومين را با همين امكانات موجود هم مي‌توان برطرف كرد.»

وي بر ايستادگي در اصول و ارزش‌ها تأكيد كرد و اظهار داشت: «چقدر خوب است در استان زنجان كه در پايگاه‌هاي اصلي اسلام ناب و علوي است. ساختار مديريتي را براي كشور به عنوان الگو و نمونه تبديل كنيم و اين كار شدني است.»

رئيس‌جمهور همچنين گفت: «همه ما يك كار را انجام مي‌دهيم و هدف يكي است كه بايد در خدمت به مردم مدت‌زمان انجام كار را پايين بياوريم.»

احمدي‌نژاد در بخش ديگري از سخنان خود با تأكيد بر لزوم طراحي الگوي مديريتي مبتني بر داشته‌هاي ايراني خاطر‌نشان كرد: «يك ريل‌هاي از گذشته تعبيه شده كه بسياري از آن وارداتي است. هر چند سرعت هم بالا رفته اما همچنان در همان ريل مي‌رويم و هر چقدر تلاش مي‌كنيم باز عقب هستيم، چرا‌كه الگوي پيشرفت سازندگي‌مان را مبتني بر فرهنگ و توانمندي‌‌هاي خودمان تنظيم نكرديم.»

وي در خصوص دليل گنجاندن الگوي ايراني اسلامي در برنامه پنجم اظهار داشت: «ينكه در برنامه پنجم الگوي ايراني اسلامي آمده به اين خاطر است كه الگوي برنامه‌ريزي امروز در جهان سكولاري، در پايه نظام سرمايه‌داري و استعماري است كه هر چند ما را دو قدم جلو مي‌برد ولي دو قدم وابسته تر مي‌شويم.»

احمدي‌نژاد گفت: كشورهايي پيشرفته‌اي در دنيا وجود دارد كه استقلال، هويت و اخلاق در آنها وجود ندارد و همه كارگر نظام سرمايه‌داري شده‌اند؛ ما كه نمي‌خواهيم مثل آنها شويم، بنابر‌اين بايد برنامه و الگوي خودمان را داشته باشيم.

وي خاطرنشان كرد: هر كاري كنيم بايد ببينيم آثار فرهنگ آن چيست، بنابراين بايد طوري طراحي كنيم كه آثار مثبت در فرهنگ خداپرستي داشته باشد چراكه ما مي‌خواهيم انسجام، خداپرستي و مقاومت زياد شود.

رئيس‌جمهور ادامه سخنان خود را به بالا بودن قيمت‌ تمام شده در توليدات كشورمان اختصاص داد و در خصوص دليل اين اتفاق يادآور شد: اين مشكل به خاطر اين است كه از استعدادهاي بومي خودمان درست استفاده نمي‌كنيم. درحالي‌كه بايد در كارهايمان در مبناي توانمندي‌ها، استعدادها و فرهنگ خودمان حركت كنيم.

وستروله: جهان اجازه نمي دهد ايران به جنگ‌افزارهاي هسته‌اي دست يابد

تنها يك روز پس از انتشار تازه‌ترين گزارش مديركل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي درباره برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي، گيدو وستروله، وزير امور خارجه آلمان تاكيد كرده است، جهان اجازه نخواهد داد كه ايران به جنگ‌افزارهاي هسته‌اي دست يابد.

به گزارش خبرگزاري فرانسه، گيدو وستروله، وزير امور خارجه آلمان،‌ روز چهارشنبه گفته است: «جهان نمي‌خواهد،‌ شاهد مسلح شدن ايران به جنگ‌افزارهاي هسته‌اي باشد.»
 
وي كه در جلسه پارلمان آلمان سخن مي‌گفت،‌ تاكيد كرده است، هر چه بر شمار كشورهايي كه جنگ‌افزارهاي هسته‌اي در اختيار دارند، بيشتر شود، جهان نيز بي‌ثبات‌تر خواهد شد.

اين سخنان تنها يك روز پس از انتشار تازه‌ترين گزارش يوكيا آمانو، مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در باره برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي ايران بيان شده است.

آقاي آمانو،‌ در گزارش خود كه در اختيار كشورهاي عضو شوراي حكام آژانس‌ بين‌المللي انرژي اتمي و نيز شوراي امنيت سازمان ملل متحد قرار گرفته،‌ يك بار ديگر نسبت به «ابعاد نظامي احتمالي» برنامه اتمي جمهوري اسلامي ابراز نگراني كرده است.

در بخشي از اين گزارش آمده است، آژانس بين‌المللي انرژي اتمي با استناد به اطلاعات موجود همچنان نسبت به «فعاليت‌هاي هسته‌اي احتمالي ايران در گذشته يا حال با مشاركت سازمان‌هاي نظامي شامل فعاليت‌هاي مرتبط با ساخت يك كلاهك هسته‌اي» نگران است.

مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در گزارش همچنين اضافه كرده است: «شواهدي در دست است كه نشان مي‌دهد،‌ برخي از اين فعاليت‌ها پس از سال ۲۰۰۴ نيز ادامه داشته است.»

كشورهاي غربي و به ويژه ايالات متحده آمريكا جمهوري اسلامي ايران را متهم مي‌كنند، كه در پوشش برنامه هسته‌اي خود به دنبال ساخت جنگ‌افزارهاي هسته‌اي يا دستيابي به قابليت ساخت اين گونه جنگ‌افزارهاي است.

هر چند تهران همواره چنين اتهام‌هايي را رد كرده است، اما در تازه‌ترين گزارش مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي نيز تصريح شده است كه مقام‌هاي ايراني همچنان از ارايه توضيحات بيشتر درباره سوال‌هاي باقي مانده به ويژه در باره ماهيت احتمالي نظامي برنامه هسته‌اي خود سرباز مي‌زنند.

شوراي امنيت سازمان ملل متحد تاكنون با تصويب چهار قطعنامه، تحريم‌هايي عليه ايران وضع كرده و از اين كشور خواسته است، به فعاليت‌هاي حساس هسته‌اي خود كه قابليت استفاده در توليد جنگ‌افزارهاي هسته‌اي را نيز دارد، پايان بخشد.

در اين ميان گيدو وستروله، وزير امور خارجه آلمان از راي مثبت روسيه و جمهوري خلق چين از تحريم‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد استقبال كرده و آن را نشانه وجود «رفتار احتياط آميز و متعادل بسياري از طرف‌هاي درگير» در بحران هسته‌اي ايران دانسته است.
«دو خبرنگار آلماني بايد هرچه زودتر به آلمان بازگردند»وزير امور خارجه آلمان در بخش ديگري از سخنان خود يك بار ديگر از مقام‌هاي جمهوري اسلامي ايران خواسته است، «هر چه زودتر» دو خبرنگار بازداشت شده آلماني در اين كشور را آزاد و امكان بازگشت آنها را به آلمان فراهم كنند.

در روز هجدهم مهر ماه سال جاري دو خبرنگار آلماني در حالي كه در تبريز سرگرم انجام مصاحبه با پسر سكينه محمدي‌آشتياني، زن ايراني محكوم به سنگسار بودند، بازداشت شدند.

در حالي كه مقام‌هاي آلماني از جمله گيدو وستروله،‌ وزير امور خارجه آلمان، بارها از مقام‌هاي جمهوري اسلامي خواسته‌اند، اين دو نفر را آزاد كنند، تاكنون اين درخواست‌ها راه به جايي نبرده و به تازگي نيز مالك اژدرشريفي، رييس كل دادگستري استان آذربايجان شرقي، دو خبرنگار آلماني را به جاسوسي متهم كرده است.

وزير امور خارجه آلمان همچنين يك بار ديگر از مقام‌هاي جمهوري اسلامي خواسته است، امكان رسيدگي كنسولي به وضعيت اين دو شهروند بازداشت شده آلماني را فراهم كنند.

نيروهاي امنيتي مانع شركت موسوي در مراسم ختم يكي از نزديكانش شدند

وب سايت خبري «كلمه» نزديك به مير حسين موسوي، گزارش داده است كه نيروهاي امنيتي جمهوري اسلامي روز چهارشنبه از شركت اين رهبر مخالفان دولت ايران در مراسم ختم يكي از اقوام نزديكش جلوگيري كرده اند.

بر اساس اين گزارش، آقاي موسوي روز چهارشنبه، سوم آذر، قصد شركت در مراسم سومين روز درگذشت بهرام سليمي، «پدر همسر يكي از دختران» خود و «پدر سه شهيد دوران جنگ» را داشت كه با ممانعت نيروهاي امنيتي روبرو شد و اين افراد از حضور وي در مسجد جلوگيري كردند.

اين گزارش مي افزايد: نيروهاي لباس شخصي و امنيتي اين مراسم ختم را كه «تعداد زيادي از خانواده‌هاي شهدا، سرداران و رزمندگان» جنگ ايران و عراق در آن حضور داشتند، به شدت تحت كنترل داشتند.

وب سايت كلمه همچنين خبر داده كه نام ميرحسين موسوي نيز از پيام تسليت جمعي اقوام و آشنايان كه براي انتشار در اختيار روزنامه‌ها قرار گرفته بود، حذف شده است.

مير حسين موسوي همراه با مهدي كروبي، دو تن از نامزدهاي رياست جمهوري در انتخابات رياست جمهوري سال ۱۳۸۸، نتايج اعلام شده را رد كرده و محمود احمدي‌نژاد را به تقلب در انتخابات متهم كردند.

از آن زمان تا كنون، مقامات جمهوري اسلامي بارها از اين دو تن به عنوان «سران فتنه» ياد كرده و مأموران امنيتي نيز بارها آن‌ها را از حضور در محافل عمومي و خصوصي منع كرده و تلاش كرده‌اند تا از ديدار آقاي موسوي و كروبي با يكديگر و هواداران خود جلوگيري كنند.

پيشتر سايت «سحام نيوز»، ارگان رسمي حزب اعتماد ملي، از «حصر منزل مهدي كروبي در آستانه اعياد اسلامي» و جلوگيري از ديدار افراد با وي خبر داد.

اين وبسايت خبري گزارش داد نيروهاي امنيتي جمهوري اسلامي كه از هفته گذشته و همزمان با عيد قربان در محل منزل آقاي كروبي مستقر شده بودند، صبح روز سه شنبه، دوم آذر، بار ديگر با حضور در اين محل از ملاقات مهدي كروبي با «دوستان و آشنايان» او
ممانعت كردند.

يك روز پيش از آن، غلامحسين محسني اژه‌اي، دادستان كل كشور و سخنگوي قوه قضائيه در واكنش به
آخرين بيانيه ميرحسين موسوي، با اظهار اينكه اگر «وي و امثال او» به «اين رفتار خود» ادامه دهند، با آن‌ها برخورد خواهد شد، افزود: «اينها دارند برگي بر اوراق پرونده و اتهامات خودشان مي‌افزايند و اگر ادامه بدهند حتما با آنها برخورد مي‌شود.»

روز ۱۶ آبان‌ماه نيز مأموران امنيتي از ديدار آيت‌الله بيات زنجاني، از مراجع منتقد حاكميت، با مهدي كروبي در منزل آقاي كروبي
ممانعت به عمل آوردند.

همچنين به گزارش سحام نيوز، روز ۹ آبان نيروهاي امنيتي تلاش كردند تا از ديدار مهدي كروبي با ميرحسين موسوي
جلوگيري كنند، اما در نهايت آقاي موسوي شخصاً با ماشين شخصي خود مهدي كروبي و فرزند وي را به داخل مجموعه برد و اين دو تن موفق به ديدار با يكديگر شدند.

اين سختگيري‌ها در حالي صورت مي‌گيرد كه مسئولان جمهوري اسلامي در ماه‌هاي اخير بارها از سركوب «جريان فتنه» و پايان يافتن «جنبش سبز» سخن به ميان آورده‌اند.

حكم قاضي آمريكايي عليه ايران به خاطر شركت لبنياتي پاك

دادگاهي در واشنگتن ايران را به خاطر اقدام سي سال پيش جمهوري اسلامي در مصادره سهام يك كمپاني آمريكايي در شركت لبنيات پاستوريزه پاك، به پرداخت حدود ۴۴ ميليون دلار محكوم كرده است.
قاضي ريچارد لئون كه در پايتخت آمريكا مستقر است در حكم خود علاوه بر عرف بين المللي به قوانين مدني و تجاري ايران استناد كرده است.
او دولت ايران را موظف كرده است كه به شركت مك كسون ۴۳ ميليون و ۹۸۹ هزار دلار غرامت بپردازد.
اين حكم هرچند مورخ ۱۹ نوامبر است، تازه منتشر شده است.
بر اساس حكم قاضي، ۳۱ درصد سهام شركت پاك پيش از انقلاب ايران به شركت مك كسون تعلق داشت كه جمهوري اسلامي آنرا مصادره كرد.
شركت لبنيات پاستوريزه پاك در سال ۱۹۶۰ ميلادي تاسيس شد. محصولات لبني و بستني هاي آن در ايران از شهرت زيادي برخوردار است.
بر اساس اطلاعات موجود در وب سايت شركت پاك، "بنياد مستضعفان انقلاب اسلامي" حدود ۳۴ درصد از سهام اين شركت را در اختيار دارد.
پرونده شركت آمريكايي عليه ايران از سال ۱۹۸۲ در جريان بوده است.
قاضي در حكمش در واقع حكم دادگاه بدوي در سال ۲۰۰۰ كه ايران را به پرداخت بيش از ۲۰ ميليون دلار محكوم كرده بود، معتبر دانسته و حدود ۲۴ ميليون دلار نيز به عنوان بهره و جريمه به آن اضافه كرده است.
وي با استناده به ماده ۳۰۸ قانون مدني كه "غصب" را تعريف مي كند، ماده يك قانون مسووليت مدني، قانون تجارت ايران و نيز عرف بين المللي، جمهوري اسلامي را مسوول دانسته است.
توماس كُركُران، وكيل آمريكايي كه بارها از دولت ايران در دادگاه هاي كشورش دفاع كرده، احتمال درخواست تجديد نظر را رد نكرده است.
وي به شبكه بلومبرگ آمريكا گفت كه مشكل شاكي پرونده اين است كه ايران در آمريكا دارايي و مالي ندارد كه بتوان مبلغ ۴۴ ميليون دلار را از آن برداشت كرد.

تاكنون رضايتي از رهبر براي استيضاح احمدي نژاد ديده نشده است

راديو فردا : علي مطهري از نمايندگان مجلس ايران گفته است كه در مجلس امضاي كافي براي سوال از رييس جمهور و احضار وي به مجلس جمع شده است.

طبق قانون اساسي ايران طرح سوال از رييس جمهور نياز به امضاي يك چهارم نمايند گان مجلس دارد.

در همين زمينه راديو فردا در گفت و گو با حسن شريعتمداري، تحليلگر مسائل ايران در آلمان، از وي پرسيده كه اصولا چرا بخشي از اصولگرايان درصدد سوال از محمود احمدي نژاد و احضار وي به مجلس هستند؟

حسن شريعتمداري: آقاي احمدي نژاد عملا يك حمله همه جانبه و گازانبري را نسبت به اصولگرايان شروع كرده است. اصولگراياني كه بخشي از آنها در مجلسند به رياست آقاي لاريجاني، برخي در دايره نفود آيت الله هاشمي رفسنجاني هستند و بخشي در حوزه علميه و بازارند.

آقاي احمدي نژاد شروع كرده است سنگر به سنگر اين مواضع را فتح كند و آنها را در موضع انفعال قرار دهد تا در انتخابات آينده جرات و جسارت اينكه بتوانند عرض اندام كنند را نداشته باشند.

علي مطهري- از نمايندگان مجلس- اعلام كردند كه امضاهاي لازم براي سوال از رئيس جمهور در مجلس شوراي اسلامي، جمع آوري شده و كافي است. به نظر شما چرا منتقدين رئيس جمهور ايران در مجلس مي خواهند از وي سوال كنند؟ آيا اين رفتار به اعتقاد شما يك رفتار تهاجمي است يا يك رفتار تدافعي؟
آقاي مطهري در واقع مي خواهد اين اقدام آقاي احمدي نژاد را با سوال از رئيس جمهور و در صورت امكان با استيضاح دولت ايشان مقداري تلافي كند. البته اينكه آيا بتواند يا نه، مسئله اي است كه در روزهاي آينده معلوم خواهد شد.

آيا اصولا استيضاح رئيس جمهور در ساختار حكومت ايران بدون نظر مثبت آيت الله خامنه اي- رهبر جمهوري اسلامي- ممكن است ؟
نه خير. در حقيقت اگر مسئله استيضاح وزراء دولت نباشد بلكه بخواهند آقاي احمدي نژاد را با استيضاح ساقط كنند، جز با رضايت آقاي خامنه اي اين كار ممكن نيست و تا كنون هيچ علامتي براي چنين رضايتي ديده نشده است.

ولي آقاي خامنه اي هم از كساني است كه نظر نهايي اش را در لحظات آخر اعلام مي كند.

ممكن است حتي به جناح مقابل هم تا لحظات آخر چراغ سبزهايي نشان دهد كه دال بر رضايتش باشد تا آقاي احمدي نژاد را در لحظات آخر متوجه قدرت خودش بكند. ولي در لحظه آخر به احتمال قوي طرف دولت را خواهد گرفت.

رهبر ايران مخالفان دولت را به قدرت‌طلبي متهم كرد

آيت الله علي خامنه‌اي، رهبر ايران گفت كه معترضان به انتخابات سال گذشته اين كشور به دليل قدرت طلبي، خلاف منافع ملي رفتار كردند.
آقاي خامنه اي روز پنجشنبه ۴ آذر (۲۵ نوامبر) در جمع هزاران بسيجي استان تهران، اعتراضات انتخاباتي سال ۱۳۸۸ را "فتنه پيچيده" خواند و گفت: "فتنه گراني پيدا مي شوند كه براي جاه طلبي خود و براي دست يافتن به قدرت و رسيدن به اهدافي كه به صورت آرزو در وجود خود متراكم و انباشته كرده اند، حاضر مي شوند به مصلحت كشور و حقانيت يك راه پشت كنند".
او گفت كه كارهاي اين معترضان به گونه اي بود كه "سردمداران غربي و دشمنان درجه يك ملت ايران" را سر شوق آورد و باعث جلب حمايت آنها شد.
آيت الله خامنه اي از كسي نام نبرد، اما روشن است كه منظور او نامزدهاي اصلاح طلب انتخابات سال گذشته ايران است كه مسئولان حكومتي از آنها به عنوان "فتنه گران" يا "سران فتنه" ياد مي كنند.
او گفت كه بعضي از اين افراد حقيقت را درك نمي كنند و بعضي ديگر "حتي درك هم مي كنند، اما به خاطر ظلمت دل، حاضر نيستند به اين فهم ترتيب اثر بدهند".
رهبر ايران گفت كه اين وضعيت ناشي از "هواي نفس" و امر و نهي "فرعون دروني" افراد است.
او در بخش ديگري از سخنان خود گفت: "يك جامعه يا زير سرپرستي امام عادل است... يا در اختيار انسان هايي است كه از حق بيگانه اند، با حق نا آشنايند و در موارد بسياري با حق عناد مي ورزند... از اين دو حال خارج نيست".
مخالفان دولت در ايران در طول سال گذشته، در موارد متعدد به تصريح و تلويح از نحوه حكومت آيت الله خامنه اي انتقاد كرده اند.
مهدي كروبي، يكي از رهبران مخالفان دولت در اواخر شهريورماه و در آستانه اجلاسيه مجلس خبرگان نامه اي سرگشاده به اكبر هاشمي رفسنجاني، رئيس اين مجلس نوشت و در آن نهادهاي تحت پوشش رهبر ايران را به "تجاوز به حقوق عمومي" متهم كرد.
او از مجلس خبرگان خواست كه عملكرد آيت الله خامنه اي را مورد بررسي قرار دهد.
ميرحسين موسوي هم اخيرا در پيامي خطاب به دانشجويان ايراني، تلاش حكومت براي تقديس قدرت را با روش يكي از فرعون هاي مصر مقايسه كرد كه به نوشته قرآن، خطاب به مردمش مي گفت: "انا ربكم الاعلي" (من پروردگار برتر شما هستم).
آقاي موسوي اين شيوه را "بدترين جنبه جباريت" خواند و گفت كه چنين حكومتي مي گويد: "واجب است اطاعت كنيد و سئوال نكنيد و ما برتر از آن هستيم كه مورد سئوال قرار گيريم".
او در پيام خود از كسي نام نبرد، اما با توجه به تأكيد روز افزون حكومت ايران بر لزوم "اطاعت از رهبري" به نظر مي رسد كه انتقاد آقاي موسوي تا حدودي متوجه شيوه حكومت آيت الله علي خامنه اي بوده است.

رهنورد: ايران به زنداني بزرگ با محيط سراسر پليسي تبديل شده است

زهرا رهنورد، از رهبران مخالفان دولت در ايران، روز پنج‌شنبه، چهارم آذرماه، مصادف با روز مبارزه با خشونت عليه زنان در نامه‌اي سرگشاده به رئيس قوه قضاييه جمهوري اسلامي از خشونت سياسي عليه مردم و به‌ويژه زنان انتقاد كرده و ايران را «زنداني بزرگ... با محيط سرتاسر پليسي» توصيف كرده است.

خانم رهنورد در اين نامه كه در وب‌سايت كلمه، نزديك به ميرحسين موسوي، منتشر شده است خطاب به آيت‌الله لاريجاني،‌ رئيس قوه قضاييه، مي‌گويد: «ايران سرتاسر به زنداني بزرگ با شنودها و تعقيب‌ها و مراقبت‌ها و محيط سرتاسر پليسي تبديل شده است.»

زهرا رهنورد، همسر ميرحسين موسوي، كه از زمان اعلام نتيجه انتخابات سال گذشته در كنار آقاي موسوي محمود احمدي‌نژاد را به تقلب متهم كرده و بارها هدف حمله حاميان رئيس جمهوري اسلامي قرار گرفته در نامه خود و «در آستانه روز بين‌المللي مبارزه با خشونت عليه زنان» اشاره كرده است كه «تاريخ كشور ما اين همه خشونت سياسي به همه مردم و به‌ويژه زنان توسط بخشي از حاكميت را به خاطر ندارد».

به گفته خانم رهنورد، بازجويان و مأموران امنيتي جمهوري اسلامي بسياري از زنان زنداني پس از انتخابات را با داروهاي روان‌گردان وادار به اعتراف كرده‌اند و اين اقدام باعث «انواع بيماري‌ها» در آنها شده است.

زهرا رهنورد مي‌گويد: «بسياري از آنها را با انواع قرص‌ها و مخدرها و داروهاي روان‌گردان به اعترافاتي پوچ و غيرواقع وادار كرده‌اند و ره‌آورد اين همه رفتار خارج از قوانين انساني و اخلاقي انواع بيماري‌ها مانند فلج شدن بوده است.»

از زمان آغاز اعتراضات مردم ايران به نتيجه انتخابات سال ۸۸ كه محمود احمدي‌نژاد پيروز آن اعلام شد، موجي از دستگيري‌ها در كشور آغاز شد كه در حال حاضر نيز به‌رغم فروكش كردن هنوز ادامه دارد.

به دنبال اين دستگيري‌‌ها، عده زيادي از فعالان سياسي زن و مرد و دانشجوها و حتي وكلاي اين افراد به انواع حكم‌هاي كوتاه و طويل‌المدت زندان و تبعيد محكوم شده‌اند.

زهرا رهنورد در نامه خود به آيت‌الله لاريجاني در اشاره‌اي غيرمستقيم به يكي از اين وكلاي زن، نسرين ستوده، پرداخته است كه از شهريورماه در زندان اوين به سر مي‌برد و هنوز به‌رغم اعتصاب غذا و وضع جسماني بد آزاد نشده است.

زهرا رهنورد با اشاره به خانم ستوده مي‌گويد:‌ «بانوان وكيل كه در عين مصونيت وكالت... فرزندان خردسال‌شان بي‌پناه و همسران‌شان سرگردان دادگاه و زندان.»

افزايش تعداد زندانيان سياسي در ايران و وضعيت بد آنها در زندان‌هاي تهران و شهرستان‌ها به‌ويژه در چند ماه گذشته باعث شده است كه آيت‌الله صادق لاريجاني، رئيس قوه قضائيه، مرتباً نامه‌هايي در انتقاد از وضع موجود و شكايت از آلت دست بودن قوه زير نظر خود دريافت كند، نامه‌هايي كه تاكنون همگي بي‌پاسخ مانده‌اند.

پيش از زهرا رهنورد، محمد نوري‌زاد در نامه‌اي صريح و بي‌پرده به انواع شكنجه‌ها و «جنايات» عليه زندانيان سياسي اشاره كرد و از او پرسيد كه «آيا كسي سر عزيزان‌تان را در چاه مستراح فرو كرده است؟»
به گزارش كلمه، متن كامل نامه زهرا رهنورد به رئيس قوه قضائيه به شرح زير است :
جناب آقاي صادق لاريجاني آملي، قاضي القضات و رئيس قوه قضائيه
با سلام
اين بار هم به عنوان زني كه دلسوز ملت ايران است ،براي شما نامه مي نويسم .
اگر سوداي ذهني ام ،ايده آل نظامي عادل متكي برآراء ملت و تفكيك قوا نبود ،اين ايده آلي كه ميراث به خون خفتگان و آزاديخواهان مشروطه و تاكيد انقلاب اسلامي است ،آنقدر واقع بين بوده ام كه به دست بسته بودن قوه قضائيه و اعمال قدرت و نفوذ نيروهاي فوق قانون امنيتي و سپاهي اذعان كنم ،اما آن ايده ال سياسي ملت ايران هم چنان وعده اميد بخش و بلند مرتبت ، قرار گرفتن امور در مجاري قانوني و تفكيك قوا را مي دهد و مي دانم آن روز خوب دور نيست .
امسال ،عيد مبارك غدير همزمان شده است با روز جهاني مبارزه با خشونت بر زنان .با تمام وجود از خداوند مسئلت دارم كه علي عليه السلام آن اسطوره عدالت و آزادگي بتواند پيشواي نظر و عمل در ابعاد زندگي فردي و اجتماعيمان باشد .
اما اصل مطلب
جناب آقاي قاضي القضات
در آستانه روز بين المللي مبارزه با خشونت عليه زنان قرار داريم در حالي كه هرگز تاريخ كشور ما اين همه خشونت سياسي نسبت به همه مردم به خصوص نسبت به زنان را كه توسط بخشي از حاكميت بر آنان اعمال مي شود، به خاطر ندارد .
البته به طور معمول، هميشه ما زنان از تبعيض هاي متعدد خشونت آفرين در زمينه هاي فرهنگي ،حقوقي و ارزشي در سطح جامعه و خانواده رنج برده ايم و اين جانب ازسي سال پيش يعني آن زمان كه قلم به دست گرفتم و با مصائب زنان آشنا شدم ، تبعيض ها ،اجبارها و خشونت هاي جنسيتي را متذكر شده ام اما اين بار و اين سالها علاوه بر آن همه مصائب محنت آفرين خشونت سياسي و نظامي به زنان، برگ جديدي ست كه بر اين كتاب قطور افزوده شده است.
اكنون از اين همه خشونت، سياهه اي پيش روي ماست :
زناني كه به جرم آزاديخواهي، دموكراسي طلبي، حمايت از حقوق زنان و كودكان و فعاليت عليه تبعيض جنسيتي و فعاليت براي تصحيح قوانين ناقص و يا غلط خانواده كه فرسنگها از دين و دنياي مدرن دور است، طرفدرارن حقوق بشر، به جرم روزنامه نگاري، به جرم دفاع از حق تحصيل ،به جرم هاي ساختگي و من درآوردي و اتهامات قومي، فكري و اعتقادي و تهمت و افترا و پرونده سازي و به جرم سوال راي من كجاست به جرم سوال فرزند من كجاست؟گرفتار خشونت سياسي شده اند .
اما قرار نيست هميشه زبان سرخ سر سبز را به باد دهد ،زيرا مولايمان علي (ع) جان بركف نهاد و سر به تيغ دشمن سپرد كه چنين نباشد .
اين سياهه حاكي از ضرب و شتم و شكنجه واحتمال تجاوز و اعدام و ترور شخصيتي و فيزيكي و زندانهاي طويل المدت بر زنان زنداني با ادعاهايي نظير محارب و اقدام عليه امنيت ملي است .
اين زنان كيانند؟
دختراني كه در آرزوي سعادت ملت و تحقق آزادي ،دخمه هاي سياه زندان را بر رخت سپيد عروسي و شاديها و هلهله ها و چراغاني ها ترجيح داده اند، از يار و محبوبشان دور مانده اند .
مادراني در فراق فرزندانشان كه اينك تنها درخيال، كودكان خردسالشان را به آغوش مي كشند .در همان حال هم بچه هاي بي پناه اشك ريزان و ضجه زنان درپي دامان پرمهر مادر اين سو و آن سو سرگردانند.
زناني كه فقدانشان ، اسارتشان به خاموش شدن روشنايي كاشانه اشان منجر شده و همسران رشيدشان بي صبرانه انتظار ديدنشان را دارند و دلهاشان نگران پاكي و معصوميتي است كه به اسارت بازجويان در آمده است . بسياري از آنها را، با انواع قرص ها و مخدرها و داروهاي روانگردان به اعترافاتي پوچ و غيرواقع وادار كرده اند و ره اورد اين همه رفتار خارج از قوانين انساني و اخلاقي انواع بيماريها مانند فلج شدن و… بوده است .
البته واضح است كه چنين اعترافاتي اگر هم به ظاهر با موفقيت براي خشونت طلبان همراه باشد فاقد ارزش است . بانوان وكيل كه در عين مصونيت وكالت در حين انجام وظايف شغلي از آن وظايف باز مانده و موكلانشان سرگردان و فرزندان خردسالشان بي پناه و همسرانشان سرگردان دادگاه و زندان . و چنين است فهرستي بزرگ از همه اقشار ديگر دانشجو و استاد و محقق و معلم و كارمند وكارگر و خانه دار…،زنان گمنام بي پناهي كه خودشان هم نمي دانند چرا دستگير،زنداني و يا تبعيد شده اند؟ چرا ترور شده اند؟چرا زير ماشين رفته اند؟
و متاسفانه اين قصه واقعي است، واقعيتي جانسوز كه به زندان ها ختم نمي شود.
آقاي قاضي القضات
بيرون اين زندانهاي كوچك و مخوف چون اوين و كهريزك، گوهر دشت و بهبهان و ايذه و بابل و ساري و كرمانشاه و مشهد و شيراز واهواز ساير زندانهاي ريز و درشت و پنهان و آشكار ديگر ، كه در گوشه و كنار مملكت برپا كرده اند ايران سرتاسر زنداني بزرگ با شنودها و تعقيبها و مراقبتها و محيط سرتاسر پليسي تبديل شده است .
در پرده اي ديگر از اين روايت محنت بار دردآور در كشوري كه قرنها پايمال شدن حقوق زنان بوده است اين فشار بر آنان شديد تر است، هنگامي كه خود با چشمانشان نظاره گر زندان هاي طويل المدت ، شكنجه ها، توهين ها و بازجويي ها و تازيانه هاي بي رحم و تماس كاسه توالت با دهان حق گو و ذكر گوو ويا بدتر ازآن ، درحق همسران دلاور و فرزندان سلحشور و حق طلب شان اند .
آقاي قاضي القضات
اين شقشقه عريضه واررا از آن روي مي نويسم كه بر اين باورم اگر امور به طور طبيعي و درچارچوب آرمانهاي مشروطه و ارزشهاي فراموش شده آغازانقلاب اسلامي جريان داشت اين همه انحراف و ظلم و ستم اتفاق نمي افتاد و اگر هم به طور نسبي جنايت و جرمي بود، بايد قوه قضائيه پاسخگوي آن مي بود .
در عين حال تقارن عيد غدير با روز مبارزه با خشونت عليه زنان مي تواند اتفاق تقدير باشد تا به مباركي و عظمت آن ، فرصتها از دست نروند و همه اقشار مردم به خصوص زنان اين معلمين بزرگ انسانيت و سرچشمه هاي لطف ومحبت از خشونت سياسي نجات يابند .
زهرا رهنورد

واقعيت‌هاي ناگفته از زيست جنسـي ايرانيان در دورهٔ قاجار

«ياكوب ادوراد پولاك» (1818 – 1891) پزشك يهودي اتريشي دربار ناصرالدين شاه از سال 1851 تا 1860 در ايران زيسته است و در اين سال ها ضمن طبابت در دربار، به عنوان اولين مدرس پزشكي مدرن در دارالفنون به فعاليت پرداخت. او پس از ده سال اقامت در ايران و سفر به شهرها و مناطق مختلف ايران، به وطن خود بازگشت و با استعانت از هوش و ذهن تحليلي خود كتابي درباره‌ي ايران نوشت به نام «ايران، سرزمين و مردم آن». علاوه بر اين كتاب، مقالات و رساله‌‌هاي مفيد ديگري نير راجع به ايران انتشار داده است. مترجم وي «محمدحسين خان قاجار» بوده است.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي پارسينه، اين كتاب كه در ايران با نامه «سفرنامه‌ي پولاك» به ترجمه‌ي «كيكاووس جهانداري» و توسط نشر خوارزمي در سال 1361 هـ.ش منتشر شده است، حاوي يادداشت‌ها و وقايع‌نگاري‌هاي دسته‌بندي‌شده‌‌‌ي دكتر پولاك است كه درباره‌ي جنبه‌هاي گوناگون زندگي ايراني در عصر قاجاري ناصري نگاشته شده است. او در 24 فصل، وجوه مختلف فرهنگ جامعه‌ي ايران را همچون: غذاها و طرز تهيه‌ي آن‌ها، لباس، ورزش، تفريح، ازدواج، تربيت، علوم و فنون، دين و قانون و -نيز به خاطر نفوذ خود- ناگفته‌ها و ناشنيده‌هايي از اندرون دربار ناصرالدين شاه بازگو كرده است.

اين جامعيت نسبي، مطالعه‌ي اين اثر را كه توسط يك فرنگي اما آشنا و دمخور با فرهنگ ايراني و مسلط به زبان فارسي به قلم درآمده، براي هر ايراني خواندني و آموزنده مي‌كند. اگر اين سفرنامه را به مثابه آينه‌اي كم زنگار در مقابل يك دهه از فرهنگ و جامعه‌ي ايراني در نظر بگيريم، نظاره در آن از وراي يك قرن و نيم و تأمل در شباهت‌ها و تفاوت‌هاي موجود با فرهنگ كنوني، مي‌تواند راهگشاي حل ابهامات و گره‌هاي اجتماعي حاضر باشد.

نظر به اهميت و حساسيت شبه بحراني امر ازدواج در كشورمان و نيز برخي موضع‌گيري‌هاي مربوط به آن در روزهاي اخير از سوي بعضي مسئولين، تحريريه‌ي سايت پارسينه گزيده‌اي از  فصل 6 كتاب «سفرنامه‌ي پولاك» را با عنوان «زندگي خانوادگي و فعاليت جنسي» منتشر مي‌كند:

***

درست است كه نزد تمام قبائل و امم عالم، روابط جنسي از اهميت زيادي برخوردار است، اما اين امر نزد مسلمانان ارج و قرب بيشتري دارد و آنان به روابط جنسي به چشم پيش درآمد و منبع پايان ناپذير لذت و سرمستي مي نگرند كه در جهان ديگر نيز ادامه خواهد يافت.



... يك دختر خوش بروبالا براي پدر و مادرش در حكم سرمايه اي است، زيرا كسي كه بخواهد اين دختر را به زني بگيرد، بايد «شيربها»يي در عوض بپردازد و از آن گذشته به نسبت زيبايي و رشد جسمي آن دختر بايد مبلغ معتنابهي هم به عنوان «مهريه» تعهد كند. شيربها معمولا به حدود پانصد تومان بالغ مي شود. به همين دليل پدر و مادر در مواظبت، تغذيه و تهيه ي رخت و لباس دختران از هيچ دقت و كوششي فروگذار نمي كنند، حتي اگر ساير اهل خانه از اين لحاظ دچار مضيقه بشوند؛ دليل آن هم واضح است، چون تقريبا اطمينان دارند كه همه ي اين مخارج روزي جبران مي شود.

... طبق قوانين و مقررات، دختر بايد بعد از رسيدن به سن بلوغ شوهر كند، يعني با شروع حيض و هنگامي كه موي زير بغل و زهار شروع به روييدن كرده باشد، عينا مانند مقررات آيين يهود... دختراني شوهر مي كنند كه هنوز حيض در آن ها كامل نشده و سينه هايي صاف دارند، اما هر دو اين عقب ماندگي در زمان ازدواج جبران مي شود. حيض در شمال ايران تازه در حدود سيزده سالگي و در جنوب مقارن نه يا ده سالگي آغاز مي شود... در شيراز ديدم زناني را كه با دوازده سال قمري صاحب اولاد بودند، در حالي كه در تهران به ندرت زني قبل از چهارده سالگي وضع حمل مي كند... زنان مشرق زمين بهتر از زنان اروپايي حساب عادت ماهانه ي خود را نگه مي دارند، زيرا بناي گاه شماري آن ها قمري است، روز دقيق شروع قاعدگي خود را مي دانند.

...در مشرق زمين كار ازدواج براي هركس سهل است. با نياز اندك به پوشاك و مسكن، ارزاني خواربار، لطف و مساعدت طبيعت، اعتقاد به قضا و قدر، با دگرگوني هميشگي احوالات روزگار كه تحصيل ثروت و از دست دادن آن را كلا در اثر تصادف وانمود مي كند، ديگر پر كردن شكم بر و بچه ها راي يك نفر شرقي ايجاد ناراحتي خيال و نگراني نمي كند. اين ديگر از جمله بديهيات است كه دختري كه به سن معيني رسيد بايد شوهر كند و به همان نسبت مسائل مربوط به ثروت و وضع طبقاتي كمتر مورد توجه قرار مي گيرد. از آن گذشته سهولت طلاق ديگر اقدام به ازدواج را در ديده ي مردم مانند اروپا كاري چنان صعب و مشكل جلوه نمي دهد. پس مي توان فهميد چرا از پير دختران و پير عزب ها كه اين روزها در كشورهاي متمدن گروه گروه از آنان ديده مي شود، در ايران خبري نيست و به ندرت دختر بي عيب و نقص و خوشنامي در اين مملكت وجود دارد كه به علت توقعات و خودخواهي هاي محتمل پدرومادر، پس از بيست سالگي بدون شوهر مانده باشد... مرد شرقي اصلاً نمي فهمد وقتي امكان زن گرفتن هست چرا بايد عزب بماند. به كرات شاهد اين بودم كه دختران خانواده هاي كم درآمد پس از آنكه بر اثر ازدواج به نان و نوايي رسيدند دست بالا كرده اند و براي پدر تنهاي خود زن گرفته اند يا اصلاً كوشيده اند حرمسراي او را تكميل كنند.

از آنجا كه مرد قبل از ازدواج نمي تواند همسر آينده خود را ببيند و دختر، حتي بدون ديدن شوهر هم حق انتخاب ندارد بلكه فقط بزرگترها اختيار وي را دارند، اغلب ازدواجها در اثر وساطت زنان خويشاوند يا دلاله ها عملي مي گردد. دلاله به مردي كه قصد ازدواج  دارد رجوع كرده و از خصوصيات ممتاز بدني و جسمي زني كه برايش در نظر گرفته است داد سخن مي دهد و در اين باره معمولاً مبالغه مي كند و مي گويد: پوستش سفيد، چشمانش درشت، صورتش گرد و همچون ماه، ابروانش كماني و قامتش مانند سرو است. از آنجا كه پوست زنان ايراني هيچوقت مانند زنان مغرب زمين سفيد و شفاف نيست اين خصلت خيلي مورد پسند قرار مي گيرد. پس از آن دلاله به خانه پدر و مادر دختر مي رود و از نظر مالي وضع را روشن مي كند...  مرداني كه در آستانه 70 سالگي اند دختر بچه 10 ساله اي را به زني مي گيرند، بي آنكه اين عمل آنها جلب توجه خاصي بكند يا ياوه گويي را باعث شود.

تصوري كه ما غربيها از عشق داريم به سهولت با طرز تلقي شرقيها از دلدادگي قابل تطبيق نيست؛ عشقي كه شاعران در آثار خود آن را مي ستايند يا رمزي و كنايه اي است و يا كاملاً جسماني زيرا هميشه به دنبال كلمه عشق لفظ وصل مي آيد كه به معناي آميزش بدني است.

پسر بچه در 14 سالگي بالغ شده و اگر از خانواده معتبري باشد در حدود 16 و يا 17 سالگي و گاهي نيز حتي در 10 سالگي بزرگترها برايش يك زن قراردادي كه صيغه ناميده مي شود مي گيرند؛ تازه هنگامي كه كسب و كاري پيدا كرد و به سن رشد واقعي رسيد وي به ازدواج واقعي(عقدي) با دختري از خانواده اي محترم، يا دختر عمويش، يا يكي از شاهزاده خانمها تن در مي دهد. پيرو اين ازدواج بلافاصله زن صيغه اي قبلي يا پي كار خود مي رود و يا در خانه اي ديگر سكني مي گزيند.

زود ازدواج كردن يا اميد به ازدواج در آينده نزديك داشتن توأم با اين رسم كه لذت جنسي مجاز را بي جهت مكتوم نمي دارند و حتي بدون هيچ كراهتي در حضور كودكان از آن بحث مي كنند اين حسن عمده را باعث شده كه از صرع، گرفتگي عضلات، فقدان عادت ماهانه، دردهاي قاعدگي و استشهاء در زنان جوان به هيچ وجه موردي مشاهده نمي شود و فقط نزد بيوه زنان و زناني كه سخت تحت مراقبت قرار دارند و شوهرانشان از آنها غفلت مي ورزند گاه و بيگاه رؤيت شده است.

...رسم است كه مرد ايراني در سفر، جنگ يا ماموريت هرگز زن خود را به همراه نمي برد و تقريباً در هر جايي كه مدت زيادي درنگ مي كند زن صيغه اي مي گيرد. در شهر كرمان هستند كساني كه براي هر تازه واردي كه تنها قصد چند روز اقامت داشته باشد زني را براي صيغه عرضه مي دارند!


هرگاه در مورد مقدمات، خواستگار و والدين دختر به توافق رسيدند ديگر به كار عروسي مي پردازند. عقد نكاح طبق قوانين اسلامي -مانند دين يهود- بسيار ساده است. كافي است مرد از دختري كه به سن بلوغ رسيده است تقاضاي ازدواج بكند و زن در پاسخ بگويد «بله». گفتن اين كلمات حتي بدون حضور گواهان كفايت مي كند كه عقد قانوني بسته شود. اما از ترس و نگراني اينكه مبادا بعد ترديدي درباره اعتبار چنين عقدي ايجاد شود و از آنجا كه طبق قانون اين كلمات بايد با لهجه عربي درست ادا شود و اين كاري است كه كمتر از عهده يك نفر ايراني عادي بر مي آيد معمولاً ملايي را به هنگام عقد عروسي حاضر مي كنند.

در خانواده هاي ثروتمند عروسي با جلال و شكوه بسيار برگزار مي شود و اغلب هفت تا هشت روز طول مي كشد. در تمام اين  مدت هم در خانه داماد و هم در منزل پدر و مادر عروس ميهماني ها و سور و سرورها برپا مي گردد. در خانه هاي ثروتمندان و اعيان معمولاً عروس را با داماد شب هفتم يا هشتم بعد از عقد دست به دست مي دهند... تا مدتي كه اين جشن و سرور برپاست، مرد حق ندارد به سراغ زن خود برود و حتي نمي تواند او را ببيند. با اين همه بسيار اتفاق مي افتد كه عليرغم تمام مراقبتهاي خدمه، خواجه ها و كنيزها، داماد مخفيانه بدون آن كه ديده شود (!) دزدانه به نزد زن خود برود و در اين مورد از مساعدتهاي مادر زن خود هم برخوردار مي شود به اين كار نامزد بازي مي گويند.

...ديگر مقارن نيمه شب عروس را بر اسب مي نشانند و در هياهوي صداي طبل و تير تفنگ و با مشعلهايي كه به دست دوستان عروس حمل مي شوند وي را تا خانه داماد بدرقه مي كنند و وي بالآخره در اينجا چشمش به جمال عروس روشن مي شود. نزاكت و آداب حاكي از اين است كه وي به خشونت حجاب را از رخ عروس برگيرد و او نيز در برابر اين اقدام مخالفت و مقاومت كند. در آن لحظه كه حجاب به كنار مي رود شوهر به صداي بلند مي گويد «بسم الله الرحمن الرحيم». مطابق با يك عقيده رايج خرافي هركس بتواند پيش دستي كند و زودتر پايش را روي پاي طرف بگذارد در خانه حكمش  روان مي شود و دست بالا را احراز مي كند و در نتيجه طرفين به يك مسابقه جدي در اين زمينه مي پردازند. در حالي كه كوشش و تلاش براي گذاردن پا به روي پاي ديگري در جريان است، زن هايي كه در اطاق مجاور هستند فرياد مي زنند:«زود باش».


... هرگاه دختر شوهر نكرده، زني بيوه يا مطلقه بخواهد وضع حمل كند مرگش حتمي است. اما چنين مطلبي اصلاً مصداق ندارد و شنيده نشده؛ بچه غير شرعي كه به آن «حرام زاده» مي گويند اصلاً بين شيعيان وجود ندارد و اين كلمه را فقط در حال دشنام دادن به زبان مي آورند. تمام آبستني هاي غير قانوني به سقط منجر مي شود و پوست نطفه را به كمك قلابي مي تركانند. ظاهراً قابله ها با مهارت چنين عملي را انجام مي دهند؛ به هرحال در تهران بسياري هستند كه چنين ادعايي دارند و بازارشان گرم است. ديگر اينكه اين عمل تقريباً علني و عمومي انجام مي گيرد و در راه آن رادع و مانعي وجود ندارد. فقط بعضي از موجودات بيچاره و شوربخت هستند كه خود دست به سقط جنين مي زنند:  برخي زالو مي اندازند و برخي ديگر پاي خود را رگ مي زنند، داروهاي تهوع آور، مسهل هاي قوي و يا هسته خرما مي خورند؛ هرگاه اين تمهيدات بي فايده باشند شكم زن حامله را مشت و مال مي دهند و لگدكوب مي كنند. بسياري از زنان در اثر عواقب سخت اين گونه كارها جان مي سپارند.

...زن ايراني متوسط القامه است، نه لاغر و نه فربه، چشماني دارد درشت، گشاده، بادامي شكل و مست و مخمور. همان چشم خمار غزلسرايان. ابروان آن ها كماني و در بالاي بيني به هم پيوسته است. چهره ي گرد سخت مورد ستايش است، و شعرا آن را ماهرو اصطلاح مي كنند... سعي مي كنند با توسل به وسائل مصنوعي بر زيبايي بدن بيفزايند؛ صورت را با رنگ هاي سرخ و سفيد (سرخاب و سفيداب) بزك مي كنند. موها و ابروها را مشكي مي كنند و كف دست ها، ناخن ها و كف پا را به رنگ پرتقالي در مي آورند... طرز رفتار و حركت زن ايراني مليح است و دل ربا، در راه رفتن آزاد است و نرم و سبك پا. بسيار كنجكاو است و طناز و پايبند آرايش،... مخارج آرايه و پيرايه اغلب موجب ورشكستگي خانواده ها مي شود. علاوه بر اين ها، بسياري از زنان مي كوشند كه در روزهاي خوش، هرچه مي تواند براي آينده ي خود كنار بگذارند و جمع كنند. بدين طريق تمام ثروت مكتسب مرد در اثر فريب و تهديد، در مدت كوتاهي به باد مي رود. زن ايراني ماجرا را دوست دارد، و در ماجراسازي بسيار ماهر است؛ وي كه زياد خرافاتي است بسيار به سحر و جادو، بخت، چشم بد، به خصوص در امور عشقي، پايبند است...

...زن فقط حق دارد در برابر شوهر و چند از نزديكترين خويشاوندانش كه به او محرمند بدون حجاب ظاهر شود؛ هرگاه در كوچه بر اثر تصادف حجاب زني از صورتش بيفتد، رسم چنين است كه مردي كه با او روبرو است روي بگرداند تا آن زن دوباره حجاب خود را مرتب كند. حتي زن پير گداي كوچه و بازار نيز بدون نقاب ديده نمي شود. زن هاي اروپايي كه بدون حجاب در خيابان ها ظاهر بشوند، خود موجب تحريك حس كنجكاوي عمومي مي شوند و حتي مردم بر آن ها دل مي سوزانند.


... بالاترين چيزي كه ممكن است بيمار به طبيبش نشان بدهد، صورت است. وي مي پندارد كه با اين كار به فحشا دست زده است؛ اما دختر واقعي حوا در اين مورد نيز چاره اي پيدا كرده است؛ اول مي گويد دندان هايش معالجه لازم دارند و حجاب را تا بيني خود بالا مي زند؛ بعد لكه اي روي پيشاني خود كشف مي كند و قسمت بالاي پيچه را پايين مي كشد به صورتي كه طبيب بايد با افزودن اين اجزا به هم، پي به كل ببرد!

...عنواني كه به زن محترم مي دهند «خانم» است؛ زن هاي درجه دوم را «بيگم» و «باجي» مي گويند، عنوان زنان پايين ترين مرتبه و درجه «ضعيفه» است. عنوان «بي بي» به معني سركار خانم سابقا سخت رواج داشته است اما فعلا استعمالي ندارد.

...زن ايراني در خروج از منزل آزادي بسيار دارد. زنان طبقه ي متوسط يا حتي زنان محترم به صورت ناشناس به تنهايي به بازار و پيش طبيب مي روند و غيره... رفتن به زيارت امامزاده ها يكي از سرگرمي هاي مورد علاقه ي زنان است و البته خيلي مي شود كه سواي زيارت به انجام كارهاي عادي و دنيوي هم مي پردازند.

علي العموم مي توان گفت كه مردان با همسران خود خوب رفتار مي كنند؛ تنبيهات بدني به هيچ وجه مورد ندارد؛ زنان علي رغم جدا و مستور بودن خود بر همه ي امور اعمال نفوذ مي كنند؛ حتي در كارهاي سياسي و سقوط بعضي از حكام يا وزرا نيز سرنخ را بايد در اندرون جست. سوزنده ترين دردي كه آتش به جان زن ايراني مي زند، زن جديد گرفتن شوهرش يا مهر ورزيدن بيشتر به هووي ديگري است؛ در چنين موردي ديگر تسلي نمي پذيرد... زن ايراني زود پير مي شود؛ در سي و پنج سالگي ديگر عجوزه به حساب مي آيد. در نتيجه اغلب شنيده مي شود كه مي گويند: «اي واي جواني رفت.»

...ايراني تا آن اندازه در خانواده ريشه دارد كه هركاري از دستش برآيد براي آن مي كند، كارش با خانواده بالا مي گيرد، و با آن سقوط مي كند و كاملا در احساس افتخار و سرافكندگي هريك از افراد فاميل خود شريك است، درست مانند اينكه ماجرا بر خود وي رفته باشد.

نيجريه يك عضو سپاه پاسداران ايران را رسما متهم كرد

دادگاهي در نيجريه يك ايراني را كه گفته مي شود عضو سپاه پاسداران است، به دست داشتن در قاچاق يك محموله اسلحه كه چندي پيش در نيجريه توقيف شده بود، متهم كرد.
خبرگزاري هاي بين المللي امروز پنجشنبه ۴ آذر (۲۵ نوامبر) از آبيجا، پايتخت نيجريه گزارش دادند كه عظيم آقاجاني، شخصي كه در اسناد دادگاه از او به عنوان تاجر و عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران ياد شده است، به همراه يك شهروند نيجريه به وارد كردن سلاح غيرقانوني به اين كشور متهم شده است.
او به همراه سه شهروند ديگر نيجريه همچنين به تلاش براي صادر كردن اين محموله غير قانوني به گامبيا متهم هستند.
آقاي آقاجاني، ۴۳ ساله، به دادگاه گفت كه مايل است از حق حمايت كنسولي خود استفاده كند.
او حاضر نشد در مورد وارد بودن يا نبودن اتهامات وارده اظهارنظر كند.
دولت گامبيا روز سه شنبه روابط رسمي خود را با دولت ايران قطع كرد و به ديپلمات هاي ايراني ۴۸ ساعت فرصت داد تا گامبيا را ترك كنند.
مقامات نيجريه در نيمه اول ماه آبان اعلام كرده بودند كه يك محموله حاوي راكت هاي ۱۰۷ ميليمتري، گلوله تفنگ و تسليحات ديگر را در بندر لاگوس كشف و ضبط كرده اند كه از ايران آمده بود.
آنها گفته بودند كه مقصد بعدي اين محموله، گامبيا بوده است.
پس از كشف اين محموله، گزارش شد كه دو مظنون ايراني دست داشتن در حمل سلاح غيرمجاز، به سفارت ايران در نيجريه پناهنده شده اند.
منوچهر متكي، وزير امور خارجه ايران دو هفته پيش به نيجريه سفر كرد تا در اين مورد با مقامات اين كشور گفت و گو كند.
خبرگزاري رويترز به نقل از منابع ديپلماتيكي كه از آنها نام نبرده، نوشته است كه دو مظنون ايراني عضو نيروي قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران هستند.
مسئولان امنيتي نيجريه با وساطت آقاي متكي توانستند با يكي از اين دو مظنون كه احتمالا آقاي آقاجاني بوده است، گفت و گو كنند؛ اما مظنون دوم مصونيت ديپلماتيك داشت.
مقامات نيجريه اواخر آبان ماه هم از كشف يك محموله ۱۳۰ كيلوگرمي هروئين خبر دادند كه از ايران مي آمد و مقصد نهايي آن اروپا بود.

پارلمان اروپا خواستار حذف سازمان مجاهدين خلق از فهرست تروريستي آمريكا شد

پارلمان اروپا طي قطعنامه اي از وزارت خارجه آمريكا خواسته است نام سازمان مجاهدين خلق ايران را از فهرست سازمان هاي تروريستي خود خارج كند.
قانونگذاران اروپايي در اين قطعنامه كه روز پنجشنبه به تصويب بيش از نيمي از ۷۳۶ نماينده رسيد، از كاترين اشتون، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا خواستند در اين زمينه با دولت باراك اوباما گفتگو و رايزني كند.
سازمان مجاهدين خلق در سال ۲۰۰۲ در فهرست گروه هاي تروريستي اتحاديه اروپا قرار گرفت، اما هفت سال بعد از اين ليست خارج و محدوديت هاي آن رفع شد.
دولت بيل كلينتون رئيس جمهور پيشين آمريكا نيز در سال ۱۹۹۷ و بدنبال رياست جمهوري محمد خاتمي سازمان مجاهدين خلق را در فهرست سازمان تروريستي وزارت خارجه قرار داد.
طي چند ماه گذشته برخي اعضاي كنگره آمريكا فشارهاي زيادي بر وزارت خارجه براي حذف نام مجاهدين از اين فهرست اعمال كرده اند.
يك دادگاه فدرال نيز در تابستان گذشته به وزارت خارجه آمريكا دستور داد تروريست بودن سازمان مجاهدين خلق ايران را مورد بازنگري قرار دهد.
اما وزارت خارجه آمريكا تاكيد دارد كه مجاهدين خلق را همچنان يك سازمان تروريستي مي داند.
پارلمان اروپا در اين قطعنامه كه لازم الاجرا نيست، از سازمان ملل متحد خواست براي ساكنان اردوگاه اشرف در عراق امنيت لازم را تامين كند.
سازمان مجاهدين خلق بعد از دستگيري و اعدام بسياري از اعضايش در اوايل دهه ۱۳۶۰، مقر خود را به عراق منتقل و در جريان جنگ هشت ساله ايران و عراق، به ارتش صدام حسين كمك كرد.
پس از حمله آمريكا به عراق در سال ۲۰۰۳، اين اردوگاه تحت كنترل آمريكا در آمد، اما ارتش آمريكا در فوريه ۲۰۰۹ حفاظت از آن را به عراق واگذار كرد.
سازمان مجاهدين خلق ايران دولت عراق را متهم كرده كه ۳۴۰۰ نفري كه در اردوگاه اشرف مستقر هستند را مورد بدرفتاري قرار داده است.
اين گروه كه در درگيري هاي اوايل انقلاب بسياري از مقام هاي ارشد جمهوري اسلامي را به قتل رسانده، مي گويد سالهاست كه به فعاليت هاي خشونت آميز خود پايان داده است.
قطعنامه پارلمان اروپا از دولت عراق مي خواهد تسهيلاتي در حصر اردوگاه اشرف ايجاد كند و شرايط زندگي اعضاي سازمان مجاهدين خلق را بهبود بخشد.

انتقاد ايران از اعلام تعداد سانتريفوژها در گزارش تازه آژانس

علي‌اكبر صالحي، رئيس سازمان انرژي اتمي جمهوري اسلامي در واكنش به تازه‌ترين گزارش آژانس بين‌المللي انرژي اتمي درباره برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي، بدون اشاره به ابراز نگراني آژانس از «ابعاد احتمالي نظامي برنامه‌ هسته‌اي ايران» اين گزارش را «مثبت‌تر» از گزارش‌هاي قبلي ارزيابي كرده است.

به گزارش خبرگزاري مهر، علي‌اكبر صالحي، رئيس سازمان انرژي اتمي جمهوري اسلامي روز پنج‌شنبه در باره تازه‌ترين گزارش يوكيا آمانو،‌ مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي درباره برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي گفته است:‌ «ما از اين گزارش يك روند مثبت احساس مي‌كنيم كه آژانس در پيش گرفته است.»
 
وي همچنين اين گزارش را «مثبت‌تر» از گزارش پيشين مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي ارزيابي كرده و اظهار داشته است: «هم اكنون روزنه‌هايي از مثبت شدن گزارش آژانس ايجاد شده، البته اين به مفهوم آن نيست كه گزارش اخير خالي از اشكال نباشد، اما ما به ديد مثبت نگاه مي‌كنيم و نيمه پر ليوان را مي‌بينيم، اميدواريم با تعامل مثبت همكاري‌هاي ايران و آژانس اين روند مثبت را همواره شاهد باشيم و در گزارش‌هاي آتي شاهد بيان حقايق و رفع سوتفاهمات باشيم.»

اين در حالي است كه يوكيا آمانو، مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي‌ در گزارش تازه خود كه در اختيار كشورهاي عضو شوراي حكام آژانس‌ بين‌المللي انرژي اتمي و نيز شوراي امنيت سازمان ملل متحد قرار گرفته،‌ يك بار ديگر نسبت به «ابعاد نظامي احتمالي» برنامه اتمي جمهوري اسلامي ابراز نگراني كرده است.

در بخشي از اين گزارش، كه روز سه‌شنبه منتشر شده، آمده است، آژانس بين‌المللي انرژي اتمي با استناد به اطلاعات موجود همچنان نسبت به «فعاليت‌هاي هسته‌اي احتمالي ايران در گذشته يا حال با مشاركت سازمان‌هاي نظامي شامل فعاليت‌هاي مرتبط با ساخت يك كلاهك هسته‌اي» نگران است.

مدير كل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در گزارش همچنين اضافه كرده است: «شواهدي در دست است كه نشان مي‌دهد،‌ ممكن است برخي از اين فعاليت‌ها پس از سال ۲۰۰۴ نيز ادامه يافته باشد.»

يوكيا آمانو در گزارش تازه خود همچنين يك بار ديگر از جمهوري اسلامي خواسته است، «بدون معطلي بيشتر» امكان دسترسي آژانس را به تمام مراكز و اسناد مرتبط با اين فعاليت‌ها فراهم آورده و به بازرسان اجازه مصاحبه با افراد مورد نظر را بدهد.

اين در حالي است كه علي‌اكبر صالحي، رئيس سازمان انرژى اتمي جمهوري اسلامي بدون اشاره به چنين درخواست‌هايي در گزارش مدير كل آژانس، از اعلام شمار سانتريفوژهاي ايران انتقاد كرده و گفته است: «اعلام تعداد سانتريفوژها كار غيراصولي است و ما نسبت به آن اعتراض داريم، اما اين كار صورت مي‌گيرد، همان را ببينند و تعداد سانتريفوژها را در آن مشاهده كنند.»

در گزارش آژانس با اعلام وقفه يك روزه در غني‌سازي اورانيوم در ايران، آمده است،‌ در تاريخ پنجم نوامبر حدود چهار هزار و ۸۰۰ سانتريفوژ در تاسيسات غني‌سازي اورانيوم ايران مشغول به كار بود كه فعاليت اين دستگاه‌ها در روز شانزدهم نوامبر متوقف شده و سپس با تزريق مواد اوليه به سانتريفوژها، كار غني‌سازي اورانيوم ادامه پيدا كرده است.

علي‌اكبر صالحي درباره اين بخش از گزارش اظهار داشته است: «گزارش مدير كل آژانس به بازرسي‌ها مربوط است، نه اينكه بگويد ما چند كيلو اورانيوم يا چند سانتريفوژ داريم، اما در مجموع اين گزارش خلاصه‌تر، بهتر و با جزئيات حذف شده به نسبت گزارش‌هاي قبلي است و اميدواريم با صحبتي كه با مدير كل آژانس داشته‌ايم اين روند تداوم يابد.»

وي در عين حال از درخواست دوباره يوكيا آمانو از ايران براي اجازه دادن به بازرسان آژانس براي بازرسي از تاسيسات آب سنگين اراك انتقاد كرده و گفته است: «همكاري با آژانس تعريف دارد، آژانس نمي‌تواند هر تقاضايي خارج از توافقنامه پادمان داشته باشد و ما هم اجابت كنيم. در چارچوب پادمان آژانس هر درخواستي كه داشته باشد ما آمادگي همكاري داريم.»

آقاي صالحي همچنين افزوده است:‌ «آب سنگين در اين چارچوب قرار ندارد، در چارچوب پروتكل الحاقي است و موضوع جبري براي كشورها نيست.»

نوري‌زاد:خدايا مردان امنيتي ما، در زدن عبدالله مومني روي ساواك را سفيد كرده اند

من از بزرگان امنيتي و قضايي خودمان مي پرسم: چه شد كه از ادامه ضرب و شتم عبدالله خسته شديد؟ او را بزنيد. همچنان كه زديد. با مشت و لگد. با كابل. يك نفره. و چند نفره. بله، او را بزنيد و ناموسش را با تلخ ترين واژه هايي كه بلديد، و با ناسزاهايي كه مهارتش را داريد، دهان به دهان كنيد. همچنان كه ناگفته اي از چنته‌ي فحش هاي خود باقي نگذارديد.”
عبارت بالا، بخشي از يادداشت محمد نوري زاد درباره عبدالله مومني است. او همچنين در بخش ديگري از اين يادداشت نوشته است: “خدايا مردان امنيتي ما، در زدن عبدالله مومني روي ساواك را سفيد كرده اند. مادر او را كه مادر شهيد، و همسر او راكه همسر شهيد است، با كثيف ترين الفاظي كه شايسته هيچ تنابنده اي مباد، ناسزا گفتند. تا او، به كاري كه نكرده بود،اعتراف كند. خدايا تو كجا بودي آنگاه كه عبدالله زير ضربات مشت و لگد و كابل بازجو ها بيهوش مي شد؟ و ناموسش به تاراج الفاظ لجني شعبان بي مخ هاي امنيتي مي رفت؟ مگر نه اينكه تو غيوري؟ و نسبت به بندگان خويش غيرتمندي؟”
اين، هشتمين نوشته از سلسله مطالبي است كه محمد نوري‌زاد با عنوان “گل‌ها و سيم‌خاردارها” در زندان اوين مي‌نويسد. او در يادداشت‌هاي قبلي هم به وصف حال چند تن ديگر از زندانيان سياسي پرداخته بود كه آنها را گل‌هاي زندان اوين مي‌ناميد. او خاطرنشان كرده است كه در اين مجموعه قصد دارد به معرفي “گل”هاي شناخته‌نشده‌ي اوين بپردازد؛ باشد كه هيچ گلي در پس سيم‌خاردارها محصور نباشد.
متن يادداشت نوري‌زاد درباره عبدالله مومني را به نقل از وب‌سايت وي، در ادامه بخوانيد:
خدايا، اين چه غوغايي است كه در غروب و قحطي عقل، روان و ذهن مرا به تكاپوي رنج‌كامگي گم‌گشتگاني مي پراكني كه حكومتيان، مستعمدانه آنان را به مدار فراموشي در انداخته اند؟ و مرا بر آن داشته اي تا به برآوردن يك يك اين زندگان فرو مرده، دست ببرم؟ چرا شراره هاي درون مرا در اين زوالستان اقليم، به گلوگاه آتشفشان تباهي مي راني؟ و از من گدازه هاي فولاد سوز مطالبه مي كني؟ چرا مرا به نوشتن فرمان مي فرمايي؟ و جمعه مرا چرا به تبارشناسي عاملان شعبده از يك سوي، و از ديگر سوي، به غبار روبي از شكل و شمايل شاكله اي كه نامش را«عشق» گذارده اي، بر مي كشاني؟ خدايا، خوبان تو از توصيف قلم من مستغني اند. آنان را به پروردگاري چون تو، وصف كننده است: « والصبح اذا تنفس» تنها توان و توش من به اين است كه در اكبريت و بزرگي تو، با تو هم عقيده باشم. و نيز بر اين باور باشم كه فهم بزرگي تو، با كندوكاو و توقف در اسماء و صفات تو، ممكن نيست. ما با تماشاي يك گل، يك حشره، يك لبخند، يك شهاب، بهتر به بزرگي تو راه مي بريم.
خدايا، قدم رنجه كن و به تماشاي يك قطره اشك بيا. قطره اشكي كه در خود، غريوستاني پنهان دارد. و طوفاني به قامت نوح. و اكسيري به حيات بخشي خضر. و مجتبايي به غلظت محمد. و عدالتي به قلم علي. و جام زهري به زيبايي حسن. و مظلوميتي از جنس حسين. و عفافي از تار موي فاطمه. خدايا با من به تماشاي يك مظلوم بيا كه ” آه ” اش، ظاهراً، باطن اركان آفرينش تو را مي لرزاند. با من به تماشاي ”عبدالله مؤمني” بيا كه اين روزها، در بند ۳۵۰ زندان اوين زنداني است. اطمينان دارم با من هم عقيده اي كه جمال بعضي از بهشتيان تو را مي شود در همين دنيا تماشا كرد. مردماني كه فزوني جمعيتشان بسيار قليل است، اما همين قلّت شان، ابر رحمتي است بر سر كثيري ديگر. خدايا بيا به تماشاي بهشت تو در همين دنيا برويم. با مردم، و پشت در خانه استيجاري عبدالله مؤمني به صف بايستيم. به همسر و فرزندان عبدالله سري بزنيم. در همان خانه اي كه بوي عبدالله را به حافظه اش سپرده. خدايا به من بگو چرا امروز مرا با ياد عبدالله آميختي؟ خود بگويم؟ شايد به اين دليل كه جراحت غربت اين مرد بي نشان، آسمان عاطفه تو را نيز مجروح ساخته است. تو، در عين حال كه خداي فهم، و خداي درك، و خداي عقلي، خداي عاطفه نيز هستي. خدايي كه از سوز بندگان غريب و دور افتاده اش مي گدازد.
خرداد ماه ۸۹ بود كه عبدالله را در بهداري عتيقه‌ي بند هفت زندان اوين ديدم. مكاني كه براي درك تميزي و بهداشت، بايد از هر كجاي كره زمين به سمت او شتاب كرد. همان جا بود كه قريب به بيست دقيقه از لبخند او، از فهم او، از نجابت او، از درستي او، و از مردانگي او ارتزاق كردم. خدايا تو شاهدي كه من به توصيف ذره اي از بزرگي عبدالله دست برده ام. شأن و بزرگواري او، در پيشگاه تو، قطعاً آشكارتر و بلند مرتبه تر است. عبدالله را مردي ديدم كه از آسمان تو اي خدا، هيچ نمي خواهد الا باران. آن هم نه براي خود، كه براي مردمان تشنه كامي كه زبان درخواستشان به لكنت افتاده و شهامت واخواهي حق خود را ندارند، و عبدالله به نمايندگي از آنان، به دامگاه زندان رفته، و در آنجا به سلاخي ناسزاگويان درافتاده است. خدايا، عبدالله، اين جوان بي نشان لرستاني را تو بركشيدي و بر چهار ستون فهم امثال من استوار ساختي. وگرنه من از كجا مي دانستم كه نوجوان چهارده ساله ما، آنگاه كه در شهامت برادر جوانش اشك مي ريخت، در هجده سالگي با همسر همو، كه ده سال از او بزرگتر بود، ازدواج مي كند و فرزند برادر را در آغوش مي كشد و بي پدري را از ذهن او مي زدايد؟
خدايا، من از بزرگان امنيتي و قضايي خودمان مي پرسم: چه شد كه از ادامه ضرب و شتم عبدالله خسته شديد؟ او را بزنيد. همچنان كه زديد. با مشت و لگد. با كابل. يك نفره. و چند نفره. بله، او را بزنيد و ناموسش را با تلخ ترين واژه هايي كه بلديد، و با ناسزاهايي كه مهارتش را داريد، دهان به دهان كنيد. همچنان كه ناگفته اي از چنته‌ي فحش هاي خود باقي نگذارديد. مجدداً سرش را در سطل مستراح سلول بازجويي فرو بريد. او را به فروبردن چوبي كه نجاران از به ‌در آوردنش عاجز بمانند، تهديد و تحقير كنيد. شما را به خدا اجازه ندهيد نعره‌ي بازجوها، آنگاه كه عبدالله را وحشيانه مي زنند و فحشش مي دهند، يكدم به خاموشي گرايد. مردم ما به اين موسيقي محتاج اند. موسيقي قدرت نوازي كه با نعره و فحش و ضجّه آميخته است. خدايا، مي خواهم به بزرگان امنيتي و قضايي خودمان پيشنهاد كنم: همچنان كه عبدالله مومني را مي زنيد و مادر و همسرش را به لجن ترين واژه ها مي آلاييد، از او بپرسيد: عبدالله ، فلان كارخانه بي صاحب را چگونه با نصف پول اجناسي كه در انبار داشت به صورت صوري خريدي و بالا كشيدي؟
و بپرسيد: اي عبدالله مومني، ثروت تريلياردي تو، ارتباطي به برادري و نسبت تو با بزرگان بازار كه ندارد؟ و بپرسيد: اي عبدالله فلك زده، چرا از بستگان نزديك رييس جمهور ما نشدي تا با واردات كاميون هاي مرگ، و با كشتن صدها نفر از مردم بي نوا، هيچ قانوني، و هيچ مجري قانوني به ابروي بالاي چشم تو اشاره نكند؟
خدايا، مي خواهم به بزرگان امنيتي و قضايي خودمان بگويم: تا مي توانيد عبدالله را لجن مال كنيد و خوب مشت و مالش بدهيد. آنگاه كه از نفس افتاد، از زير زبانش اين نكته ها را به‌در آوريد كه در واردات شكر و اتومبيل و دارو و موز وفروش مخفيانه نفت، چه بساطي به راه انداخته و چه اندوخته هايي از واردات ال.جي و سامسونگ براي خود پرداخته است؟
با لگد و مشت و كله به شكم و صورت او بكوبيد كه: چرا در جايي كه بزرگان، همگان مردم را به ضرب جهل و خرافه خواب مي كنند، تو بايد مردمان را به بيداري و احقاق حق خود فرا بخواني؟
خدايا مردان امنيتي ما، در زدن عبدالله مومني روي ساواك را سفيد كرده اند. مادر او را كه مادر شهيد، و همسر او راكه همسر شهيد است، با كثيف ترين الفاظي كه شايسته هيچ تنابنده اي مباد، ناسزا گفتند. تا او، به كاري كه نكرده بود،اعتراف كند. خدايا تو كجا بودي آنگاه كه عبدالله زير ضربات مشت و لگد و كابل بازجو ها بيهوش مي شد؟ و ناموسش به تاراج الفاظ لجني شعبان بي مخ هاي امنيتي مي رفت؟ مگر نه اينكه تو غيوري؟ و نسبت به بندگان خويش غيرتمندي؟ تو اي خدا، آن روز كه بازجوها، همسر سعيد امامي را با آن الفاظ سخيف، به تنگناي پاكدامني در مي انداختند، كجا بودي؟ مي دانم كه همانجا بودي و هاي‌هاي مي گريستي. هم به خاطر مظلوميتي كه پناهي جز تو نداشته و ندارند، و هم به خاطر تاراج مظلومي به اسم ”انقلاب اسلامي” كه در يغماي جماعتي كه ستون هاي قدرت را بغل زده اند، خنجرآجين مي شده است.
خدايا چرا به ”تنفس صبح” قسم خورده اي؟ كه صبح، و دميدن صبح، نفس مي كشد؟ كه تاريكي و جهل، رفتني است؟ و روشنايي و فهم در راه است؟
خدايا عبدالله مومني يك تحصيل كرده مسلمان است. شيداي سرافرازي سرزمين خويش است. از نكبت دزدي و ظلم بيزار است. او، زنداني كساني است كه به او مي گويند: چرا تو به خلاف كاري هاي ما معترضي؟ چرا گند ما را برملا مي كني؟ چرا مي خواهي بساط ويژه خواري هاي مارا بر چيني؟ تو را به رييس جمهور و مشاورانش چه‌كار؟ به وزرا، به سپاه كه نبايد در اقتصاد و سياست و عرصه هاي فرهنگي و اطلاعاتي و امنيتي ورود كند؟ به امامان جمعه، كه بايد باسواد و مردمي و مسئوليت پذير باشند؟ به روحانياني كه در همه كارها دخالت مي كنند و مسئوليتي نيز نمي پذيرند؟ به اين كه چرا به اسم اسلام، مردم را از مسلماني متنفر مي كنيم؟ و اسلام اختراعي خود را به سفره ناگزير مردمان پهن مي كنيم؟ و به روح و روان حق و آزادي و قانون و مردم صلوات مي فرستيم؟ و به صورت همه شان پوزخند مي زنيم؟
خدايا ، چرا گفته اي: ”والصبح اذا تنفس” ؟ تنفس صبح يعني: شب رفتني است؟ يعني صبح آمدني است؟ يعني صبح، درخشش، سربرآوردن نمرده است و نفس مي كشد؟ يعني عبدالله مومني ها در اختفاي زندان نيز سر به سامان آينده ي سرزمين ما دارند؟ يعني عبدالله مومني ها بر حق اند؟ و يك زماني، كه همچون صبح، بسيار نزديك است، از گرد راه خواهند رسيد و خبر از روشنايي خواهند آورد؟
پس بيا اي خدا، به تماشاي آناني برويم كه جمعيتشان فراوان نيست. اما بهشتي اند، و تو، به خاطر روح بلندشان، و شرافت فهمشان، و ارزشي كه براي انسان و انسانيت قائل‌اند، درهمين دنيا، بهشتي بودن آنها را به تماشا گذارده اي. سلام اي صبح. سلام اي عبدالله مومني.
و شما اي فرزندان بي نشان و راستين ايران زمين، بدانيد و آگاه باشيد كه: صبح زنده است و نفس مي كشد. درست مثل شما. و مثل آزادي.
سلام بر آزادي. و سلام بر خداي خوب!
منبع: وب‌سايت محمد نوري‌زاد

يک درخواست از اوباما: دارائی مسدودشده ايرانيان را به حکومت خامنه‌ای پس ندهيد

با کمال احترام، جنابعالی حق نداريد اموال شهروندان ايرانی را تبديل به ناوگان پيشرفته هوايی کنيد که احمدی‌نژاد و خامنه‌ای را به سفرهای تشريفاتی و تبليغاتی ببرند. همان‌گونه که تبديل اين دارايی ايرانيان، به هر کالای ديگری و تحويل آن به اين حکومت نامشروع، به نوعی خيانت در اموال شهروندان ايرانی محسوب خواهد شد
advertisement@gooya.com 

جناب آقای اوباما!
رئيس جمهوری محترم ايالات متحده آمريکا

ظاهرا" شما در مقابل شعار ميليونها شهروند ايرانی که می گويند "اوباما! يا با اونا يا با ما!" هنوز تصميم قاطعی نگرفته ايد! اگرچه پيام شادباش نوروزی خطاب به «ما» ايرانيان ارسالی می نماييد، ليکن همزمان از برخی تلاشهای پنهان برای رايزنی با حکومت غيرمشروع جمهوری اسلامی غافل نيستيد. متأسفانه گاهی خبرهايی می رسد که گويا تصميم داريد با «آنها» معامله کنيد و بيش از ۱۲ ميليارد دلار اموال ايرانيان را که سالهاست مسدود کرده ايد، به جيب حکومت کودتايی ايران واريز نماييد. اين خبرها، حتی در حد شايعه هم باعث تأسف فراوانند.
مدتی قبل در اخبار آمده بود که جنابعالی به عنوان رئيس جمهور آمريکا قصد داريد برای "تعامل با حکومت ايران"، شانزده فروند هواپيمای مسافربری پيشرفته ايرباس را در قبال دارايی های بلوکه شده ايران در آمريکا به دولت غيرمردمی ايران بدهيد. ظاهرا" می خواستيد با اين اقدام هم پرونده دارايی های مسدود شده ايران در آمريکا را که يکی از محورهای اصلی اختلاف دو کشور است، مختومه کنيد و با ارائه اين ۱۶ بوئينگ پيشرفته، به زعم خودتان مشکلات روزافزون ناوگان هوايی ايران را از بحران خارج کنيد و به اصطلاح "حسن نيت" خود را به حکومت ايران ابراز نماييد تا باب مذاکره مستقيم را با رهبران ايران باز کنيد! آيا براستی گمان می کنيد با اين قبيل انتخابهای اشتباه و خام، می توانيد حکومت ماجراجوی اسلامی را به قواعد مذاکره پايبند کنيد و جهانيان را از بحران اتمی حکومت ايران آسوده خاطر سازيد؟ آيا گمان می کنيد با اين قبيل معامله ها، کمکی به ترابری و حمل و نقل ايمن ميليونها شهروند ايرانی خواهيد کرد و ايرانيان را بدين وسيله از خود خشنود می سازيد؟ آيا احتمال نمی دهيد آن هواپيماهای پيشرفته، در خدمت رفت و آمدهای تشريفاتی حاکمان و يا قاچاق تسليحات به کشورهای جهان مورد سوء استفاده قرار خواهد گرفت؟
دارايی های بلوکه شده ايران در آمريکا بالغ بر ۱۲ ميليارد دلار است که شامل اموال ديپلماتيک، وجوه نقدی، اموال نظامی و غير نظامی می شود که در پی حادثه ۱۳ آبان ۱۳۵۸ از سوی ايالات متحده مسدود و توقيف شده اند. اگر جنابعالی و دولت آمريکا واقعا" نسبت به شعار "تغيير" خود پايبند باشيد، اموال ايرانيان را نه به حکومت غيرمشروع ايران، بلکه به شهروندان ايرانی مسترد کنيد. شهروندانی که مسئولانه بنای تغيير و تحول در کشور استبداد زده خويش را دارند و در اين مسير به بنيه و توان مالی و اقتصادی نياز دارند و بخشی از حقوق حقه آنها، سالهاست نزد دولت آمريکاست.
جناب رئيس جمهوری آمريکا!
با کمال احترام، جنابعالی حق نداريد اموال شهروندان ايرانی را تبديل به ناوگان پيشرفته هوايی کنيد که احمدی نژاد و خامنه ای را به سفرهای تشريفاتی و تبليغاتی ببرند. همانگونه که تبديل اين دارايی ايرانيان، به هر کالای ديگری و تحويل آن به اين حکومت نامشروع، به نوعی خيانت در اموال شهروندان ايرانی محسوب خواهد شد.
اموال ايرانيان بايد در راستای نيازهای ضروری مردم ايران صرف شوند. مردم ما برای تأسيس رسانه های آزاد و ملی، برای شکستن سد فيلترينگ و مقابله با سانسور دولتی، برای کمک به تأسيس نهادهای حقوق بشری و برای اطلاع رسانی از آنچه درون ايران می گذرد و برای گشايش های مؤثر ديگر در کشورمان، به اموال مسدود شده ايرانيان در آمريکا نياز دارند و فکر می کنيم دولت آمريکا برای ابراز حسن نيت خود به مردم ايران، لازم است گامی مهم در اين زمينه بردارد. وگرنه هرنوع بازپرداخت دارائی های ايرانيان به حاکمان غيرمردمی و مستبد جمهوری اسلامی، آمريکا و جنابعالی را در مظان اين اتهام بزرگ قرار خواهد داد که با اموال شهروندان ايرانی، در تحکيم پايه های حکومت نامشروع جمهوری اسلامی مشارکت مستقيم داشته ايد. آن هم به بها و به بهانه "گشودن باب مذاکرات اتمی" که هرگز ختم به خير نخواهد شد. نافرجامی اين مذاکرات را بر اساس پيشينه رفتار غيرديپلماتيک حکومت ايران می توان به سهولت پيش بينی نمود زيرا حاکمان ايران، برای بقای نامشروع خويش چاره ای جز دستيابی به تسليحات اتمی نمی شناسند و در اين عرصه حاضر به هيچ مصالحه ای نيستند.
جناب آقای اوباما!

ملت ايران جنابعالی را به عنوان شخصيتی اصيل و متکی به اخلاق می شناسد و به شعارها و روشهای سياسی تان خوش بين است. با اين حال، شما را به مرور تاريخ دخالتهای ناروای دولتهای پيشين آمريکا در امور داخلی ايران فرامی خوانيم و اميدواريم در اين برهه حساس، خط پايانی بر آن روابط تيره بکشيد و ملت باتمدن و ديرين ايران را از خود و دولت ايالات متحده آمريکا ناخشنود نکنيد. اگر براستی قصد داريد در راستای شعار "تغيير" خود قدم مثبتی برای ايرانيان برداريد، حقوق مسدود شده ايرانيان را برای صرف در مبارزات مدنی و آزاديخواهانه به شهروندان ايرانی تحويل بدهيد و اجازه بدهيد خود ايرانيان اين حکومت جهانسوز و نظام ضدبشری را با روشهای مدنی و شيوه های کارآمدی که به خوبی می شناسند، وادار به تمکين از اعلاميه جهانی حقوق بشر و پيروی از منشور حقوق بين الملل نمايند. اما اگر جنابعالی به هر دليلی، قدرت "انتخاب بهتر" برای رهاسازی اموال مسدود شده ايرانيان و در اختيار گذاردن آن اموال به شهروندان آزاديخواه و گروههای باصلاحيت ايرانی را نداريد، لااقل بگذاريد آن اموال همچنان در بلوکه دولت آمريکا باقی بمانند تا در آينده ای نه چندان دور، دولتی ملی و برآمده از سوی شهروندان ايرانی آن اموال را در اختيار بگيرند و آن را برای بازسازی ويرانه های سرزمين ايران به کار ببندند. نگذاريد ننگ اين بی عدالتی و خيانت آشکار در حقوق ملی ايرانيان، به نام دولت آمريکا در حافظه تاريخ ثبت شود.

_______
درخواست از ايرانيان: از دوستانی که توان ترجمه دقيق اين متن را دارند، و برای انتشارش در فضای رسانه ای برنامه ای دارند، دعوت می شود به آن به عنوان يک حرکت ملی بنگرند و لطفا" دست به کار شوند.
همچنين اين درخواست می تواند با همت همه ايرانيان، به حرکتی عمومی و يک کمپين ملی تبديل شود.
______
فرصت نوشتن/ روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com
تماس:
Babakdad1@gmail.com

جنبش سبز مردمی، استبداد مذهبی را نشانه گرفته است! ناصر مستشار

حکومت اسلامی که در ۳۱ سال گذشته با تبلیغات شبانه و روزی دائما برطبل مردمی بودن ، جاودانگی و ریشه های تاریخی خود می کوبد امااینک خلاف آن ثابت شده است.رژیمی که از ابدیت خود سخن می گوید اما معلوم نیست چرا از تک تک آزادیخواهان مانند بید می لرزد ؟نیروهای سیاسی کم حوصله اینک مدتهاست که به سئوال زیر رسیده اند ـ آيا "جنبش سبز" وجود ندارد؟این سئوال در حالی مطرح می شود که همه زمینه های ذهنی و عینی برای مبارزه علیه جمهوری اسلامی نه اینکه از بین نرفته است بلکه به شدت افزایش یافته است.اختلاف در درون حکومت به اوج خود رسیده است و افزایش نازضایتی مردم در سایه گرانی و بی برنامگی دولت کودتائی و نا کار آمد احمدی نژاد به بالاترین درجه خود رسیده است.رژیم اسلامی برای حفظ سکان نظام به هر ترفندی روی آورده است.تعقیب ،شکنجه ، زندان واعدام بطور سیستماتیک علیه هر منتقد و معترضی اجراء می گردد و دیگربه مرزهای خودی وغیر خودی رحم نمی کند.رژیم اسلامی بدست خود همه وفاداران نظام را که کوچکترین انتقادی به دولت احمدی نژاد داشته باشند به صف معاندان نظام می راند.جنبه دفع از جذب در حکومت اسلامی پیشی گرفته و نظام بی آنکه خود بخواهد و بداند برخیل اپوزیسیون برانداز می افزایدکه در همینجا باید به گواهی تاریخ گفت که چنین شانسی را برای مخالفین فقط حکومت های در حال سرنگونی فراهم می سازند! شیزوفرنی امنیتی و بدبینی سیاسی حکومت اسلامی به بالاترین در جه خود رسیده است!همه سایت های منتقد را فیلتر و همه روزنامه های کشور را توقیف و سانسور و همه منتقدان را بازداشت و از انتشار آمار اقتصادی کشور جلوگیری می کنند.
"انبيا‌ و اوليا آرزوی درك جمهوری اسلامی را داشتند!رئيس جمهور با بيان اينكه انبيا‌ و اوليا آرزو داشتند جمهوري اسلامي را درك‌ كنند، گفت كه اين نظام حاصل مجاهدت همه اوليا و انبيا در طول تاريخ است."
http://www.fararu.com/vdca6oni.49n6y15kk4.html




تا آنجائیکه به گفته یکی از نزدیکان بیت رهبری ـ این امکان وجود داشت که با ابطال انتخابات کودتائی سال ۸۸ نظام حاکم برای همیشه از بین برود.خرد جمعی مردم ایران در مواجه با کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد با تشخیص به موقع و با بکار گیری مقطعی تاکتیک شعار «رای من کو؟» بدرستی قلب استبداد مذهبی را نشانه گرفت تا نابودی رژیم منحط را برای همیشه رقم زند.اقرار گفته های زیرخود دلیلی است روشن که می توان به برهان ارائه شده بالا گواهی دهد!
"ناگفته های حجت الاسلام خسروپناه از شخصیت مقام معظم رهبری، خانواده ایشان و حوادث سال گذشته در کشور ـ من به لحاظ جامعه‌شناختی و نه به لحاظ فقهی عرض می‌کنم که اگر رهبری اجازه می‌دادند انتخابات ابطال شود، قطعا نظام از بین می‌رفت،، این را رهبری متوجه شدند، بصیرت یعنی همین".
آنروزها شرکت جمعیت های تاریخی وملیونی مردم در خیابانها که در اعتراض به کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد صورت گرفت ،می رفت تا طومار رژیم اسلامی را درهم بپیچد اما به دلائل گوناگون که از بحث نوشته حاضر خارج هست بدان دست نیافت.
همینکه بیشتر نویسندگان دست اندرکاردر امور مسائل ایران در باره جنبش سبز نظر می دهند و تاکید می کنند که جنبش یاد شده ادامه راه آزادیخواهی انقلاب مشروطیت و57 هست ،پس بخوبی می توان نتیجه گرفت که جنبش سبزبه لحاظ تاریخی تلاش می نماید تا همچنان در چهارچوب واسلوب های انقلابات بورژوا دمکراتیک به دمکراسی و آزادی دست یابد.
اماتاکنون اندیشه اورتدوکسی مبارزه طبقاتی بعضی کنشگران سیاسی مانع درک و پذیرش جنبش سبز به مثابه یک جنبش سیاسی و اجتماعی شده است.کشور ایران بعلت عقب ماندگی های مختلف هیچگاه نتوانسته است تا یک جنبش مرد می را سالم و بدون آسیب به سرمقصد منزل برساند.بخاطر همین ایران به سرزمین جنبش های ناکام مبدل شده است.تفکر واندیشه مبارزه طبقاتی در قاموس مکتب کمونیسم همواره مانع مقدم نیروهای سیاسی برای دستیابی به آزادی و دمکراسی شده است.به عبارتی می توان ادعا نمود که مبارزه کمونیستی تاکنون بهترین فرصت های طلائی را برای بدست آوردن دمکراسی و آزادی و حقوق بشر نابود کرده است.از نظر کمونیستها که دمکراسی ،حقوق بشر و آزادی یک اندیشه بورژوازی و لیبرال و لوکس معرفی شده است هیچگاه بدانها اهمیتی داده نشده است وآنها همواره به پرستش طبقه کارگر و رسیدن آن طبقه مانند امام زمان به حکومت بعنوان منجی بشریت معرفی گردیده است! برای نمونه به اظهارات زیر توجه نمائید.
«دوشنبه شب مورخ سوم اسفند ۸۸ کانال ماهواره‌ای فارسی صدای امریکا (VOA) در تفسیرخبر توسط خانم درخشش مصاحبه‌ای با آقای فریبرز رئیس دانا استاد اقتصاد با نگاه مارکسیستی، کمونیست "جنبش دموکراسی خواهانه سبز را متعلق به جوانان چند محله شمال شهر تهران معرفی کرده،...«.
از نظر کمونیستها طبقه متوسط و مرفه شهری ضدانقلاب و ارتجاعی معرفی گردیده است.اما فراموش نگردد که نود درصد بنیانگذاران جریانات کمونیستی ایران از خانواده های مرفه شهری بوده اند.از نظر کمونیستها فقط طبقه کارگر پاک و مقدس وتابه آخر انقلابی هست و بقیه اقشار و طبقات ـ محافظه کار ، ارتجاعی نیروهای نیمه راه انقلابند.
اگر برفرض مثال بپذیریم که نیروهای جنبش سبزرا طبقه متوسط مرفه شهری برای دست یابی به آزادی ،دمکراسی و حقوق بشر تشکیل داده است،آیامگر طعم آزادی را فقط طبقه متوسط خواهد چشید یا طبقه زحمتکش نیز برای تشکیل سندیکا ،اتحادیه و شوراهای خود به آزادی اجتماعات نیازی نخواهد داشت؟
البته در خارج کشور نیز نیروهای بی هویت و کوته بین بسیار هستند که مانند جغد شوم در همسوئی با کیهان شریعتمداری شکست جنبش سبز ونابودی نیروهای سیاسی درون آن جنبش را انتظارمی کشند که نمونه زیر "یکی از آنهاست: ترفندهای نیروهای به اصطلاح سکولار برای نجات " نهضت سبز"، بیشتر از آنکه خودفریبی باشد، مردم فریبی ست. شکست موسوی، گامی بزرگ در اعتلای جنبش آزادیخواهانهی مردم است".. اولین عاملی که باعث احترام نه پذیرش جنبش سبز می شود ،شرکت میلیونی مردم ایران هست.انقلاب ۵۷ علیرغم اینکه عامل روی کار آوردن ارتجاعی ترین حکومت در تاریخ ایران شد اما بخاطر شرکت اکثریت مردم که علیه استبداد سلطنتی بپاخاسته بودند قابل احترام هست واشتباه اساسی باید به گردن نیروهای سیاسی انداخت که پیشاپیش در مورد قدرت گیری حکومت اسلامی به مردم اخطار ندادند. درآینده نزدیک جنبش سبز مردمی که عزم خودرا درراه دستیابی به آزادی ، دمکراسی ، حاکمیت ملی وتامین حقوق بشر آغاز کرده است لاجرم درسایه گسترش فقر بی انتها ،بیکاری،گرانی،اعتیاد،فحشاء در کشور هرچه بیشتر به مبارزات طبقاتی وحقوق خلق های ایران پیوند خواهد خود و به یک جنبش فراگیرتر و جامع تر تبدیل خواهد گردید. دور نیست که همه آن ساندیس خورها و روستائی های که توسط حکومت با اتوبوس ها به شهرها آورده می شوند تا در سفرهای استانی از بناپارت کوتوله نظام یعنی محمود احمدی نژاد استقبال نمایند ،عاقبت از فرط بیکاری و تهیدستی علیه رژیم اسلامی عصیان کنند!

دروغ انحصاری نيست؛ نگاهی به اخلاق اطلاع‌رسانی در جمهوری اسلامی، مجيد محمدی

در دوران جمهوری اسلامی بالاخص پيش و پس از انتخابات دهم رياست جمهوری، مخالفان و حکومت يکديگر را به دروغ‌گويی متهم کرده‌اند. مخالفان حکومت را به پنهان کردن همه آمارها و اطلاعاتی که از نگاه حکومت منفی تلقی می‌شوند (از جمله آمار کشته‌شدگان در اعتراضات، شکنجه‌ديدگان، و نيز آمارهای پايه در مورد بيکاری و تورم و رشد کشور) و چهره‌ای ناکارآمد و فاسد و ناقض حقوق بشر از آن ترسيم می‌کنند، متهم می‌کنند (و مقامات کشور همين ديدگاه را در مورد آمار به صراحت بيان داشته‌اند: «اطلاعات آماری بايد انگيزاننده باشد نه رکود آفرين.» محمود احمدی‌نژاد، تابناک، اول آبان ۱۳۸۹).
حکومت نيز مخالفان را به نامه‌سازی، خبرسازی، شهيدسازی و سياه‌نمايی متهم کرده است. اگر کسی در طرف جنبش يا حکومت نايستاده باشد چگونه می‌تواند در اين ميان قضاوت کند؟ آيا دولت و فعالان سياسی ايرانی اصولاً دغدغه‌های اخلاقی دارند يا از اخلاق به عنوان يک ابزار در رقابت بر سر قدرت سياسی بهره می‌گيرند؟ آيا اصولاً فضائل اخلاقی در حوزه عمومی در رقابت سياسی جاری در فضای استبدادی يا متوجه به اين فضا ممکن است؟

advertisement@gooya.com 

اخلاق رسانه‌ها در جامعه‌ای که زندگی اخلاقی غير ممکن است
نظامی که بخش پشت پرده‌اش بسيار فربه‌تر از بخش آشکار آن است (فقط به عنوان نمونه متن مذاکرات شورای نگهبان و مجمع تشخيص مصلحت به عنوان نهادهای عمومی منتشر نمی‌شود)، آمارهای چند گانه و ساختگی ارائه می‌کند (مثل تورم، بيکاری و فقر)، واقعيات آشکار را منکر می‌شود (سنگسار و همجنسگرايی) و هيچ قانونی برای مطالبه انتشار اطلاعات مورد توجه مردم حتی پس از گذشت چند دهه توسط مراجع دولتی وجود ندارد زمينه را برای انتشار اطلاعات مبهم و حدس و گمان و حتی دروغ فراهم می‌کند. اين حدس و گمان‌ها با ميزان پنهانکاری نهادهای سياسی و حکومتی در کشور رابطه‌ای مستقيم دارند: با افزايش پنهانکاری، حدس و گمان و حتی دروغ‌سازی افزايش می‌يابد.

يک نمونه قابل توجه، انتشار نامه‌هايی به نام سران نظام است (مثل نامه صادق لاريجانی به خامنه‌ای که توسط خود وی تکذيب شد). همچنين همواره اخباری از جلسات مقامات دولتی يا هزينه‌های سفرهای رهبری به نقاط مختلف کشور و خاصه خرجی‌های وی يا کمک مالی به حماس و حزب‌الله منتشر می‌شود که حداکثر حدس‌هايی هوشمندانه‌اند.
اما مسئول اين حدس‌ها (که گاه به حد اغراق‌آميز سر می‌کشند و حکومت آنها را دروغ می‌نامد بدون آنکه ارقام واقعی را بگويد) کيست؟ حکومتی که با سانسور، فيلترينگ و پارازيت از يک سو و بستن مطبوعات و زندانی کردن خبرنگاران داخلی و اخراج يا عدم صدور مجوز برای خبرنگاران خارجی راه را بر هرگونه اطلاع‌رسانی می‌بندد و خود نيز اطلاع‌رسانی نمی‌کند شايعه‌سازی و گمانه‌زنی تا حد اغراق توسط مخالفان خود را نيز رواج می‌دهد. البته يک حکومت استبدادی از اين حدس‌ها يا شايعه‌سازی‌ها و بعضاً دروغ‌ها (مثل نامه فوق) استقبال می‌کند تا اعتبار مخالفان خود را مخدوش سازد اما هزينه اين امور را نيز در افکار عمومی می‌پردازد.
استيصال و دروغ‌پردازی
بخشی از مخالفان برای مقابله به مثل با دروغ‌های حکومت در داخل و خارج ممکن است به همان روش‌ها دست يازند. در اين ميان حکومت مسئوليت بيشتری دارد چون منابع جمع‌آوری اطلاعات و اطلاع‌رسانی بيشتر و رسانه‌های پرشمارتر با مخاطب بيشتری را در اختيار دارد.

حکومت‌ها می‌توانند سلاح‌های سنگين و سبک را به انحصار خود در آورند و زندان‌ها در انحصار آنهاست اما نمی‌توانند دروغ‌پردازی و شايعه را در انحصار خود در آورند. اگر حکومت به واسطه استيصال از کسب رضايت مردم و فقدان مشروعيت به دروغ‌پردازی رو می‌کند برخی از اين مردم بی‌قدرت به واسطه استيصال در رسيدن به مطالبات انباشته و گذران زندگی خود ممکن است به داستان‌پردازی در مورد حاکمان اقدام کنند. مسئول اين داستان‌سازی نيز مستقيماً حاکمان و نظام حکومتی بسته و استبدادی است.
عدم شفافيت؛ منشأ حدس و تخيل
رسانه‌های دولتی و شبه دولتی می‌گويند که رسانه‌های اپوزيسيون در اعلام دارايی‌های رهبری و اعضای خانوده وی، مقامات کشور و سرمايه‌گذاری‌های آنان در کشورهای خارجی يا کمک‌های رژيم به همپيمانان آن در خارج دروغ می‌گويند.

همچنين گفته می‌شود که در مورد مخارج دستگاه رهبری يا کمک‌های چمدانی يا کيسه‌ای جمهوری اسلامی به گروه‌های مسلح در منطقه يا برخی دولت‌ها اغراق می‌شود اما هيچگاه واقعيات برای شفاف‌سازی فضا به مردم اعلام نشده است.
کمک‌های ايالات متحده به اسرائيل در رديف‌های بودجه سنا و مجلس نمايندگان موجود است و دلارهای کيسه شده به تل آويو فرستاده نمی‌شود اما در ايران هيچگاه رقم و نحوه پرداخت به حزب‌الله و حماس به مردم داده نشده است. اين کار باعث به‌کارگيری حدس و گمان در سمت محققان و تحليلگران سياسی و تخمين و تخيل در سمت غيرمحققان شده است.
علی‌رغم وجود قانون برای بررسی اموال مقامات کشور پيش و پس از در دست گرفتن قدرت هيچگاه اطلاعات مربوطه به مردم داده نشده است. فعالان سياسی حق دارند به رهبران سياسی در نظامی که اصولاً آزادی بيان وجود ندارد و افراد برای کوچک‌ترين انتقاد به مقامات بازداشت، محاکمه و سال‌ها زندانی می‌شوند بدبين باشند و به فساد آنها حساسيت نشان دهند.
دروغگويان ضد دروغ
آن دسته از مقامات جمهوری اسلامی (وزير، معاون وزير، مدير کل، رئيس‌جمهور، نمايندگان مجلس، مقامات عالی‌رتبه همه نهادهای انتصابی) که امروز در مقام‌ مخالف قرار گرفته و حکومت موجود را به دروغ‌گويی متهم می‌کنند خود برای سه دهه يا مستقيماً به مردم دروغ گفته‌اند، يا حقايقی را از آنها پنهان کرده‌اند يا فقط بخشی از واقعيات را به مردم گفته و آن را با دروغ در آميخته‌اند.

گرچه هيچ وقت برای حکومت اخلاقی و شفاف‌سازی و شفاف‌گويی دير نيست اما مشکل آن است که افراد به دروغگويان سابق نمی‌توانند به راحتی اعتماد کنند در حالی که جامعه بيش از هر وقت به رهبران و مديرانی نياز دارد که بتواند به آنها اعتماد کند.
مستلزم اعتمادسازی ميان مردم و آن دسته از رهبران سياسی که قبلاً در حکومت بوده‌اند آن است که اين افراد دروغ‌های سابق خود را تصحيح کنند و اطلاعات لازم را به مردم بدهند. فقط به عنوان يک نمونه از مديران و مقامات بالای وزارت کشور در دوران موسوی، هاشمی و خاتمی انتظار می‌رود به جای بازگشت نظری به «اسلام رحمانی عصر امام خمينی» آمار دقيق تقلبات صورت گرفته در انواع انتخابات بالاخص انتخابات خبرگان رهبری را در سه دهه عمر جمهوری اسلامی در اختيار مردم بگذارند.
وقتی اين اطلاعات عرضه شوند حاکمان موجود نيز مجبور خواهند شد در مقابل، اطلاعات مورد نظر خود را عرضه کنند که در نهايت به بازتر شدن فضای سياسی ياری خواهد رساند.
نابهنجار و گل‌آلود
سه دهه است که حکومت جمهوری اسلامی با تمسک به هر ابزاری که داشته به کنترل رسانه‌ها و نشر و پخش دروغ دست زده است و مردم و مخالفان نيز از سوی ديگر با شايعه‌سازی، گفت‌وگو در شبکه‌های زيرزمينی و اجتماعی، و رسانه‌های مستقر در خارج کشور به مقابله با نظام اطلاع‌نارسانی حکومت پرداخته‌اند.

در اين رقابت گاه دو طرف به يکديگر شبيه شده و گاه از هم فاصله گرفته‌اند. همچنين برخی از عناصر حکومت به برخی از عناصر مخالفان شباهت بيشتر و با برخی تفاوت بيشتری داشته‌اند. در هر صورت فضای رسانه‌ای و اطلاع‌رسانی کشور در سه دهه اخير به شدت آلوده، مبهم، تاريک، نابهنجار و بر هم ريخته بوده است. در چنين فضايی سخن گفتن از اخلاق رسانه‌ها و داوری و قضاوت در مورد رسانه‌ها بالاخص رسانه‌های مخالفان بسيار دشوار است.