۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

ایمیل mikhak.publication@gmail.com چه باید کرد؟ Mikhak on Facebook بایگانی اسفند ۱۳۹۰ (۱) بهمن ۱۳۹۰ (۸) دی ۱۳۹۰ (۴) آذر ۱۳۹۰ (۵) آبان ۱۳۹۰ (۴) مهر ۱۳۹۰ (۲) شهریور ۱۳۹۰ (۵) مرداد ۱۳۹۰ (۷) تیر ۱۳۹۰ (۱۱) خرداد ۱۳۹۰ (۱۰) اردیبهشت ۱۳۹۰ (۱۰) فروردین ۱۳۹۰ (۵) اسفند ۱۳۸۹ (۲۲) بهمن ۱۳۸۹ (۲۵) پیوندها مقاومت دیابلوگ دیدار توییتر ما به این که نشان دهیم “زنده‌ایم” احتیاج نداریم بلکه محتاج آنیم که واقعا عملی انجام دهیم که شاید در نتیجه آن زنده بمانیمhttp://t.co/Op4pqhqP 3 days ago برای ما جنبش سبز، یک سرگرمی تخلیه‌ی انرژی با سوت و کف و آزمایشگاهی برای امتحان شیوه های مختلف اصلاح حاکمیت نیست http://t.co/JXJy8XG0 1 week ago برچسب ها 8 مارس 25 بهمن احمدی‌نژاد استراتژی اصلاح اصلاحات اعتصاب اعتصاب غذا افسانه‌های جنبش سبز اقتصاد اقتصاد سیاسی انتخابات انتخابات مجلس انقلاب انقلاب‌های عربی بازداشت رهبران تحلیل تحلیل طبقاتی تونس جنبش زنان جنبش سبز جنگ حمله به سفارت انگلیس خاتمی خامنه‌ای خشونت خیابان رسانه زندان سازماندهی سرکوب سوریه سپاه سیاست شورای هماهنگی راه سبز امید طبقه متوسط مردم مصر مصلحی موسوی کارگر کردستان کروبی یارانه ۲۵ بهمن جستجو قانون اساسی، خیابان و پیاده‌رو | چرا دعوت شورای هماهنگی جدی گرفته نمی‌شود؟

یانیه‌ی شورای هماهنگی راه سبز امید در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۹۰ یک‌بار دیگر مردم را برای اعتراض به فقر، فساد و استبداد به خیابان‌ها دعوت کرده است. در این بیانیه از مردم تهران خواسته شده تا در تاریخ ۲۵ بهمن‌ماه از ساعت ۴ لغایت ۷ با راهپیمایی سکوت از «پیاده‌رو» های حدفاصل میدان فردوسی تا خیابان نواب اعتراض خود را به سیاست‌های در جریان نظام سیاسی حاکم بر ایران نشان دهد. این بیانیه همچنین از «فعالان محلی» می‌خواهد تا با تعیین مسیرهای مشابه در دیگر نقاط کشور به معترضان در تهران بپیوندند. در مقابل نویسندگان بیانیه نیروهای انتظامی را به احترام به حقوق هموطنان‌شان دعوت می‌کند.
چنین بیانیه‌ای یک‌سال قبل توانست یک روز را به تقویم جنبش معترضان به انتخابات خرداد ۸۸ بیافزاید. روزی که پس از یک دوره‌ی رکود جنبش، در حالی که دستگاه‌های تبلیغاتی حکومت از مرگ جنبش می‌گفتند، خیابان‌ها دوباره به تسخیر مردم درآمد تا نشان دهد که علارغم تبلیغات همه‌جانبه و سرکوب مستمر و فضای بسته و امنیتی، آن زمان که مردم اراده کنند دوباره می‌توانند به فتح ِ خیابان‌ها نائل آیند. صدور بیانیه‌ی دعوت به راهپیمایی ۲۵ بهمن ۸۹ توانست جنبش را از رکود و رخوت نجات داده و روحی دوباره در آن بدمد، حالا یک‌‌سال بعد «شورای هماهنگی راه سبز امید» اراده کرده است که به تکرار ۲۵ بهمن دست بزند. آن‌طور که از بیانیه برمی‌آید تحلیل شورا روشن است؛ وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی حتی نسبت به سال گذشته در موقعیت بدتری قرار دارد؛ موجی از تحریم‌های اقتصادی می‌روند که اقتصاد ایران را فلج کنند. دولت ایران از کنترل بازار داخلی ناتوان شده است. زندانیان جنبش و رهبران آن همچنان در بند هستند. آزادی‌های سیاسی و حقوق حقه‌ی مردم به حالت تعلیق درآمده‌اند و در یک کلام، وضعیت نه تنها بهبود نیافته که بدتر شده است.
راه سبز امید، نتیجه می‌گیرد که می‌توان روی این موج از نارضایتی حساب کرد و دست به کار تکرار ۲۵ بهمن ۸۹ شد. و چرا که نه؟ حالا حتی می‌توان با محاسبه‌ی دقیق‌تر به ۲۵ خرداد ۸۸ بازگشت. اگر سکوت و عدم اخلال در ترافیک اتفاق بیافتد و مانند ۲۵ خرداد نیروهای امنیتی و انتظامی به تظاهر کنندگان یورش نبرند، می‌توان امیدوار بود که جمعیتی میلیونی به خیابان‌ها بیایند.
می‌توان خوش‌بین بود به حضور میلیونی مردم در تظاهرات ۲۵ بهمن ۹۰ در تهران، حتی می‌توان فرض کرد که جمعیت ۲۵ خرداد دوباره به خیابان‌ها بیایند – البته این‌بار در پیاده‌روها – اما چه چیزی نمی‌گذارد حتی با وجود چنین فرضی به نتیجه‌ی دعوت به راهپیمایی خوشبین بود و دست به کار تبلیغ‌اش شد؟
قانون اساسی، خیابان و پیاده‌رو
تأکید میرحسین موسوی و مهدی کروبی بر قانون اساسی در بیانیه‌های دعوت به راهپیمایی پس از انتخابات، و در اصل تاکیدشان بر اصل حق راهپیمایی مسالمت‌آمیز، در شرایطی اتفاق افتاد که حکومت تلاش می‌کرد بخش‌های جدی‌ای از مردم را خارج از مرزهای قانون اساسی قرار دهد. همه‌ی آنچه که در قانون اساسی قابل استفاده بود، ممنوع اعلام شده بود. در چنین وضعیتی تأکید بر اصل راهپیمایی مسالمت‌آمیز، آن هم در سکوت و بدون شعار، در‌واقع خلق یک قانون اساسی برای برپا داشتن مجموعه‌ای از کنش‌ها بود که دولت آن‌ها را در قالب «بی‌نظمی‌های خیابانی» دسته‌بندی می‌کرد.
حتی در چنان شرایطی جنبش هیچ‌گاه از خیابان عقب ننشست. اصل ِ اساسی راهپیمایی برهم زدن نظم عادی امور بوده و هست. اگر قرار باشد مادامی که تظاهراتی میلیونی در حال انجام است عبور و مرور وسائل نقلیه صورت بگیرد. پلیس مشغول حفظ امنیت باشد. مخالفان تظاهرکنندگان مشغول تماشا، دیگر اصلاً تظاهرات چرا و چطور دارد اتفاق می‌افتد؟ در‌واقع اصرار بر برگزاری یک تظاهرات بدون تظاهرات از کجا می‌آید؟ آیا راه سبز امید از حالا چشم به سرکوب ِ تظاهرکنندگان ِ ساکت پیاده‌روها ندارد، که در بیانیه‌های بعدی از مظلومیت و قانون‌مداری آنان در برابر ظلم و ستم حاکمیت سخن بگوید؟ در‌واقع پرسش بنیادی در اینجا این‌طور باید طرح شود؛ آیا قرار است مظلومیت جنبش سبز دوباره آزمون شود؟
چهار تا هفت بعدازظهر، فردوسی تا نواب
تعیین ساعت در بیانیه‌ی یاد شده، دست‌کم حالا پس از تجربه‌ی میدان‌های التحریر، معنای مشخصی دارد؛ پیش از آنکه اتفاقی بیافتد، به خانه‌هایتان برگردید.
بیانیه‌ی شورای هماهنگی‌ای که توان هماهنگی میان فعالان محلی شهرهای مختلف کشور را ندارد، و آن را به خود آن فعالان، که حالا ماه‌ها بعد از تشکیل شورا احتمالاً از کم و کیف و اصلاً بود و نبودشان بی‌اطلاع است واگذار می‌کند، چطور پایان یک راهپیمایی خیابانی را از پیش برنامه‌ریزی می‌کند؟ چنانچه این دعوت به راهپیمایی در پی درخواست مجوز و اعطای مجوز از سوی وزارت کشور جمهوری اسلامی بود، می‌توانستیم بپذیریم که دعوت‌کنندگان در مقابل نهاد حکومتی و امنیت راهپیمایان مسئولیت داشته و از این روست که به ما تکلیف می‌کنند حدفاصل کدام خیابان‌ها و در چه ساعاتی امنیت راهپیمایی داریم. اما در وضعیتی که حتی مشخص نیست که صفوف پراکنده‌ی مردم بتوانند از میان سد ماموران امنیتی گذشته و در محل حاضر شوند، چه برسد به آن که بخواهند این مسیر را راهپیمایی کنند، تعیین ساعت و حدود خیابانی چه معنایی دارد؟
ابن تعیین حدفاصل خیابان و ساعت جز برنامه‌ریزی و تمرکز نیروهای امنیتی در ساعت و مکان مشخص، چه دست‌آورد روشن دیگری دارد؟
آنچه از متن بیانیه برمی‌آید خط کلی حاکم بر شوراهی هماهنگی راه سبز امید، اصولاً مبتنی بر کنترل فعالیت‌های جنبش است نه باروری آن، خواستار محدودیت آن است نه گسترش آن، و در نهایت تنها باعث بستن دست و پای جنبش می‌شود و نه پر و بال دادن به آن. تلاش برای محدود کردن ابتکار عمل و کشیدن حصاری خاردار پیرامون توانایی‌های بالقوه‌ی جنبش، آن هم در عرصه‌ی نامشخص خیابان، نشان می‌دهد که برخلاف شعارهای پیشینی جنبش سبز، گردانندگان راه سبز امید هیچ اطمینان و اعتمادی به خرد جمعی و شعور توده‌های حاضر در خیابان ندارند، آن‌ها مدام نگران سوء‌استفاده از حرکت‌های مردم هستند – درست همان طور که حاکمیت همواره می‌گوید- و حالا دو سال پس از حضور مداوم مردم در خیابان که با اتکاء به درایت و خرد جمعی همین مردم اتفاق می‌افتاد، در بهترین حالت می‌خواهند حداقل منافذ خلاقیت مردم را در جنبش کور کنند، مبادا جنبش مردم به راهی جز آنچه در اذهان ایشان است راهبر شود. در مقابل حتی می‌توان بدبین بود، و خط و خطوطی چنین در بیانیه را دایر بر خط سکتاریستی نویسندگان بیانیه داشت که بعدتر راه را برای جدا کردن خود از بخشی از جنبش که به میل آن‌ها پیش نرفته است باز کند؛ که آنان که شعار دادند، آنان که با پایان ساعت متفرق نشدند و … از ما نبودند.
آزادی، از مسیر انقلاب
در مقابل جریاناتی که به جای اتکاء به نیروی مردمی حامی خویش به لغت‌نامه‌ها پناه می‌برند و خود را پشت واژه‌های «مسالمت‌آمیز» ، «قانون‌مدار» و … پنهان می‌کنند، جریان‌های تاریخی همیشه می‌دانند چگونه بر فراز دقیق‌ترین قانون‌ها و رساترین واژه‌ها قرار بگیرند و حتی آن‌ها را از نو معنی کنند. این جریان‌های تاریخی می‌دانند که نه واژه‌ها که روح القاء شده در واژه هاست که می‌تواند میزان مشروعیت یک جنبش را نشان دهد. چنان که افکار عمومی جهان برای مقاومت ِ مسلحانه‌ی مردان سوری در برابر حملات وحشیانه‌ی بشار اسد همان احترام و ارزشی را قائل است که برای متحصنان سرودخوان ِ میدان التحریر مصر و راهپیمایان ِ ساکت ۲۵ خرداد ۱۳۸۸. آنچه هر سه این حرکت‌ها را ارزشمند و مشروع می‌کند نه واژه‌های تهی از معنایی چون قانون‌مداری و بی‌خشونتی که اصل مشروعیت مردمی است که در برابر ظلم و استبداد و فساد ایستاد‌ه‌اند و برابری و آزادی را فریاد می‌زنند، که اساس جنبش در مرز بر هم زدن قانون است که شکل می‌گیرد و نه در تثبیت و تحت لوا و حمایت آن.
دعوت به تظاهرات در روز ۲۵ بهمن اگر دعوت به مراسم قربانی‌کردن جنبش به درگاه واژه‌های پاک و بی‌آلایش است نه تنها با حربه‌ی حکومت از پیش محکوم به شکست است، بلکه جز تحمیل یأس و ناامیدی بیشتر نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت. آنچه می‌تواند هر شکلی از حضور دوباره در خیابان را معنادار کند، نه اثبات حقانیت خود به حکومت یا افکار عمومی، بلکه برنامه‌ریزی برای شکلی از کنش است که جنبش را گامی به پیش برده و آن را به واقع زنده و پویا کند.
بی‌شک در این راه آزمون و خطای جنبش مردمی ممکن است هزینه‌هایی به بار آورد، اما آنچه روشن است فهم این نکته است که خطاهای یک جنبش حقیقتاً مردمی از لحاظ تاریخی بی‌نهایت سودمندتر و ارزشمندتر از لغزش‌ناپذیری‌های یک شورای هماهنگی است.
آنچه جنبش مردمی ایران بدان نیاز دارد برداشتن گام‌های جدی به سوی آزادی و برابری است و در این راه بی‌شک دست‌اندازهای پرشماری وجود خواهد داشت. آن‌ها که به دنبال راه‌های میان‌بر و از پیش صاف شده می‌گردند، باید بدانند در نهایت در ایستگاهی جز مقصد مورد نظر پیاده خواهند شد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر