۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

تدارک اعتراض یا تدارک سازماندهی؟

با انتشار بیانیهی «راه سبز امید» مبنی بر دعوت به تظاهرات اعتراضی در ۲۵ بهمن، گمانهزنیها در خصوص آمدن/نیامدن به خیابان احتمالا میبایست جای خود را به «تبلیغ برای بیرون آمدن» و «پیشنهاد برای چگونه بیرون آمدن» بدهد. یک بار دیگر «تلاش برای تسخیر پیاده روها»، «یک بار دیگر فریاد زدن خواسته ها با سکوت» و در نهایت امر مخابرهی این پیغام به دستگاه حاکم که «تا زنده ایم رزمنده ایم»!
بیانیهی منتشر شده، تقریبا کپی برابر اصل بیانیهی دعوت به تظاهراتی بود که راه سبز امید در ۲۲ خرداد ماه ۱۳۹۰ منتشر کرد، با این تفاوت که این بار درخواست برگزاری انتخابات آزاد در آن دیده نمی شود: اشاره به فساد اقتصادی، یادآوری حصر خانگی رهبران، اشاره به پیش بینی مهندس موسوی از وضعیت کنونی، برشمردن چند مورد دیگر از نابسامانیها و در نهایت این نتیجه‌گیری که اعتراض حق ایرانیان است و دعوت اعتراض.
یک بار دیگر دعوت به تظاهراتی کور، بی هدف و غیرسازمان یافته که همچون دفعات قبل چند و چون آن در شهر های غیر از تهران بنا به تصمیم فعالان محلی خواهد بود که البته در صورت اجابت از دعوت هم باید اقدام به پیاده روی سکوت کنند. این سوأل پیش از هر چیزی مطرح می شود که نتیجهی یک سال دریافت انتقادات و پیشنهادات از گروه ها و جریان های مختلف دخیل در جنبش سبز، همین دعوتنامهی بی سر و ته بود؟ نتیجهی یک سال گمانه زنی این بود که اردشیر امیر ارجمند در مصاحبه با صدای آمریکا بگوید ما حاضریم درخواست تظاهرات را به وزارت کشور بدهیم؟، نتیجهی یک سال تأکید بر ضرورت جلب مشارکت دیگر اقشار و اقلیت های قومی-مذهبی این بود که خطاب به فعالان غیر پایتخت نشین گفته شود خودتان تصمیم بگیرید؟ گفته‌‌ای که در لفافه واگذاردن تصمیم‌گیری به فعالان محلی، مسئولیت را از سر خود باز کرده است.
انگار در فاصلهی آخرین حضور در خیابان سبزها [۲۲ خرداد ۱۳۹۰] تا به امروز هیچ چیز تغییری نکرده و قرار است یک بار دیگر چالش ها و مسائل جدی را موقتا کنار بگذاریم و جهت تقویت روحیهی جنبش با اتکای به احساس عذاب وجدانِ ناشی از ماه‌ها بی عملی در خیابانها حاضر شویم و با سکوتی چشم نواز، یک بار دیگر نیروهای امنیتی را از این همه مسالمت آمیز بودن اعتراضمان شگفت زده کنیم.
به زعم ما (همچنانکه در جزوهی «چه باید کرد؟» اشاره کردیم) این مدل دعوتهای به قصد «روحیه بخشی» ما را گامی به جلو نمی برد و اگر بتوان کارکردی برای آن در نظر گرفت صرفا این است که به خودمان و حاکمیت یادآور می شود: بالقوه هنوز مبارزیم. به این ترتیب در حالی که رفتار حاکمیت در آستانهی انتخابات مجلس گواه آن است که هیچ قصدی برای عقب نشینی ندارد و در این راه دیگر حتی نیازی به کسب مشروعیت از سوی رأی دهندگان هم احساس نمی کند، در قبال انبوه فساد دستگاه اداری از شهروندانش می خواهد که قضیه را کش ندهند و دستگیری ها و احضارها را پایانی نیست، صرف حضوری باز هم از سر «عذاب وجدان» و با نیت های روان شناسانهی روحیه بخشی، در صورت مواجهه با یک سرکوب جدی (که محتمل خواهد بود) اندک پتانسیل مستعد برای سازماندهی را به باد خواهد داد و مجموعهی جنبش را به سکوت و یأس سخت و طولانی دوباره‌ای فرو می برد.
پس از دو سال از شروع جنبش سبز و همچنین مشاهده جنبش هایی همچون «بهار عربی»، «تسخیر وال استریت» و «ضدیت با سیاست های ریاضت طلبی اتحادیه اروپا» انتظار می رود که اگر بنا داریم فصل جدیدی را در کارنامهی جنبش رقم بزنیم، میبایست جلوه هایی از هدفمندی و سازماندهی متفاوت را در هر شکلی از بروز و ظهورمان (نظیر اعتراض خیابانی) به نمایش بگذاریم.
از بیانیهی دعوت به تظاهرات اخیر برمی آید که دعوت کنندگان گویی که هیچ تغییری را در فاصله ی ۸-۹ ماه گذشته مشاهده نکرده اند که لازم باشد در بیانیهی خویش سخنی از چرایی و چگونگی بیرون آمدن، به میان آوردند. در نظر ایشان برای دعوت به یک اعتراض، به عنوان انگیزه‌ی بیرون آمدن کافی است اشاره ای به اوضاع بد فعلی شود و برای روشن شدن چگونگی اعتراض نیز مکان و زمانی در پایتخت برای هماهنگی معترضان تعیین گردد؛ و البته با این تبصره ی اخته شدهی همیشگی که سکوت فراموش نشود“!
با این تفاسیر، از آنجایی که هیچ نقطهی امیدی در متن بیانیهی مذکور مشاهده نمیشود، حضور در تظاهراتی خیابانی در حالی که پاسخ درخوری به پرسشهایی اساسی چون «چرا بیرون بیاییم؟» ناظر بر هدف جنبش سبز و «چگونه بیرون بیاییم؟» ناظر بر سازماندهی اعتراض، نداده‌ایم، احتمالا تنها دستاوردش سرکوب و پراکندگی است. در چنین شرایطی، عملگرایانه ترین شکل اعتراض سازمانیابی (از جمله در قالب پیشنهادی هسته‌های مقاومت) و بحث و گفتگوی جدی پیرامون هدف از هزینه دادن است تا ذهنیتی انقلابی برای تغییر شرایط بد واقعا موجود فراهم شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر