۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه

ما و نمایش انتخابات

ه زودی نمایش انتخابات مجلس برگزار می‌شود. این‌بار نه تنها خود انتخابات بلکه همه ابزارهای حکومت در به ابتذال کشاندن آن هم به ابتذال کشیده شده‌اند. بازی توامان شورای نگهبان و وزارت کشور برای رد صلاحیت‌ها که در آن هر یک در مقام ابزار یکی از جناح‌های حکومت کودتا در رد صلاحیت دیگری عمل کردند، و مهندسی و تخریب دو‌طرفه برای مهره‌چینی نهادی که آخرین توهم‌ها درباره موثر بودنش از سوی رهبر و احمدی‌نژاد در ماه‌های اخیر زدوده شده بود، همه و همه دلالت بر بحرانی می‌کند که پس از پایان نمایش دامن‌گیر همین جناح‌ها خواهد شد.
اما در بحران جدیدی که می‌آید ما کجا خواهیم ایستاد؟ پیداست که این بحران امتداد و دامن‌ زننده به وضعیتی خواهد بود که هم‌اکنون در آن قرار داریم: یعنی بازی جناح‌های حاکمیت با بود و نبود کشور و استقلال ملی برای ماندن بر سر قدرت یا فرادست شدن بر یکدیگر. وضعیتی که وخامت آن را می‌توان در قیمت‌های هر روز رو به افزایش اقلام اساسی دید و در غیبت مردم از صحنه سیاست. واقعیت این است که در تمام این نکبتی که روز به روز انباشته می‌شود ما کنار زده شده‌ایم و در آن‌جا که باید تعیین کننده باشیم غایبیم.
درمان این غیبت مسلما حضور ما در نمایشی دیگر که خود ترتیب می‌دهیم نخواهد بود. ما به این که نشان دهیم زنده‌ایماحتیاج نداریم بلکه محتاج آن هستیم که واقعا عملی انجام دهیم که شاید در نتیجه آن زنده بمانیم؛ باید بپذیریم که این غیبت می‌تواند به زوال و انهدام کامل ما بیانجامد. بنابراین باید دست به کنش‌هایی بزنیم که تغییری در وضع موجود ایجاد کنند. تلاش و التماس حاکمیت برای کشاندن مردم به پای صندوق‌های رای امروز می‌تواند رقت انگیز و خنده‌دار به نظر بیاید. اما اگر ما نتوانیم از این موقعیت و هر موقعیت دیگری برای نزدیک شدن به هدف‌مان، یعنی تغییر ساختار موجود به نفع وضعیتی دموکراتیک، استفاده کنیم آن‌گاه کاری جز گریستن برای‌مان نخواهد ماند.
چیزی که پیداست این است که جناح‌های حکومت می‌کوشند با «غیر سیاسی» کردن انتخابات آن را نجات دهند. طرح کردن پر سر و صدای ایده‌های مضحکی مانند «رقابت» میان استان‌ها برای کسب بیشترین درصد شرکت در انتخابات، صرفا برای کسب «جمعیت» نیست؛ حکومت با طرح این ایده‌ها واقعا می‌خواهد اصرار کند که انتخابات سیاسی نیست؛ که انتخابات ربطی به همه آن‌چه در این دو سال و همه آن‌چه در سی سال پیش از آن گذشت ندارد؛ که انتخابات ربطی به فاجعه اقتصادی‌ای که گریبان‌گیرمان است ندارد؛ که انتخابات ربطی به هیچ چیزی ندارد.
راه باقی مانده برای نجات حاکمیت همین است: همین که به ما بقبولاند آن چیزهایی که می‌بینیم آن چیزهایی نیستند که می‌بینیم. چرا؟ چون واقعا اگر باور کنیم که آن‌چه که میبینیم همین‌هایی هستند که می‌بینیم، اگر باور کنیم که هر روز در بحران اقتصادی بیشتر فرو می‌رویم، اگر باور کنیم که چشم‌انداز جنگ یا فروپاشی اقتصادی یا سازشی وطن فروشانه منطقی‌ترین گزینه‌هایی هستند که آینده نزدیک ما را رقم خواهند زد، آن‌گاه شاید به این نتیجه برسیم که این نشستن امروز از جنس حفظ نیرو و بیرون ماندن از دایره آسیب نیست بلکه باز گذاشتن دست سرکوب‌گران در زدن ضربه نهایی به ماست.
اگر حاکمیت پیروزی‌ای بر ما یافته دقیقا در همین نقطه است: در این کرختی که برمان عارض شده. اگر کرخت نشده بودیم به این فکر می‌کردیم که از فرصت‌ها استفاده کنیم. فکر می‌کردیم که نه تنها انتخابات که همه موقعیت‌ها را از وضع بی‌تفاوت و غیر سیاسی‌شان خارج کنیم. و از جمله فکر می‌کردیم که با استفاده از فضای نارضایتی و رسوایی که با این نمایش انتخابات پیش خواهد آمد، به سیاسی‌ کردن نارضایتی‌های اقتصادی و منطقه‌ای پراکنده حول محوری دموکراتیک کمک کنیم و با این کار درست در نقطه‌ای که حکومت آن را موضع ضعف سیاست مردم یافته است به قوت برسیم. باید بپذیریم ما نیز راه‌های اندکی برای نجات داریم. چشم انداز باقی مانده برای عمل برای ما دقیقا رفتن به نقطه مقابل کاری است که حاکمیت برای بقای خود می‌کند، و تنها راه ما این است که از هر فرصتی برای سیاسی کردن انواع نارضایتی‌های موجود استفاده کنیم؛ چه . استفاده از مناقشات محتمل حین و پس از انتخابات باشد و چه از آن مهمتر استفاده از وجه سیاسی بحران اقتصادی حاضر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر