۱۳۹۰ اسفند ۱۰, چهارشنبه
اين «سه غايب بزرگ» بيايند، قحطي نمي آيد!
آقاي مهاجراني «نقاط خاكستري مالي» بيت رهبري را بشمارد!
به رغم ادعاي عجيب آقاي مهاجراني كه «حتي يك نقطه خاكستري در مسائل مالي رهبر سراغ ندارد»، اكنون هزاران «نقطه خاكستري» و «سياه» در بيت رهبر جمهوري اسلامي آشكار شده است!
به گزارش ليبراسيون و جرس (وابسته به آقاي مهاجراني)، محمود احمدي نژاد در برابر اصرار دستگاه قضايي براي تعقيب و استعفاي اسفنديار رحيم مشائي در ماجراي اختلاس سه هزارميلياردي اخير، از اسناد و مداركي خبر داده كه از اختلاس نجومي سيد مجتبي خامنه اي در اختيار دارد. رئيس جمهور كودتايي رقم اين اختلاس را «يك ميليارد و ششصد ميليون يورو» ذكر كرده و خواهان «برخورد مساوي» با مجتبي خامنه اي و مشائي شده است. به همين دليل پرونده اختلاس سه هزار ميليارد توماني نيز به محاق رفته است!
آقاي عطاءالله مهاجراني چند ماه قبل در اين سخنراني انتقادبرانگيز و جنجالي مدعي شده بود: «حتي يك نقطه خاكستري در زندگي خاندان خامنه اي سراغ ندارد»! حال بايد بعد از تبديل رقم اين اختلاس نجومي از يورو به ريال، آقاي مهاجراني تعداد صفرها و نقطه هاي خاكستري و سياه بيت رهبري را بشمارند! و اگر لازم ديدند بابت «پاك جلوه دادن» سيد علي خامنه اي و بيت رهبري از فساد مالي، از مردم ايران عذرخواهي كنند.
به گزارش ليبراسيون و جرس (وابسته به آقاي مهاجراني)، محمود احمدي نژاد در برابر اصرار دستگاه قضايي براي تعقيب و استعفاي اسفنديار رحيم مشائي در ماجراي اختلاس سه هزارميلياردي اخير، از اسناد و مداركي خبر داده كه از اختلاس نجومي سيد مجتبي خامنه اي در اختيار دارد. رئيس جمهور كودتايي رقم اين اختلاس را «يك ميليارد و ششصد ميليون يورو» ذكر كرده و خواهان «برخورد مساوي» با مجتبي خامنه اي و مشائي شده است. به همين دليل پرونده اختلاس سه هزار ميليارد توماني نيز به محاق رفته است!
آقاي عطاءالله مهاجراني چند ماه قبل در اين سخنراني انتقادبرانگيز و جنجالي مدعي شده بود: «حتي يك نقطه خاكستري در زندگي خاندان خامنه اي سراغ ندارد»! حال بايد بعد از تبديل رقم اين اختلاس نجومي از يورو به ريال، آقاي مهاجراني تعداد صفرها و نقطه هاي خاكستري و سياه بيت رهبري را بشمارند! و اگر لازم ديدند بابت «پاك جلوه دادن» سيد علي خامنه اي و بيت رهبري از فساد مالي، از مردم ايران عذرخواهي كنند.
اقشار مذهبي را آگاه كنيم؛ بر اساس آيات قرآن علي خامنه اي «محارب» است!
براي مردمي سخن مي گويم كه مسلمانند و هنوز به درستي اين امر باور نياورده اند كه آقاي سيد علي خامنه اي علاوه بر طغيان در برابر ذات احديت، در حال «محاربه با خدا» از طريق حكومت با زور بر خلق خداست و بر اساس قوانين فقهي اسلام، مجازات محارب با خداوند بسيار سنگين است.
آخوندهاي حكومتي به بسيجيان و پاسداراني كه روز 25 خرداد 88 با بيرحمي به روي مردم معترض به انتخابات آتش گشودند و از كشته ها پشته ساختند، گفته بودند آن مردم معترض و بيدفاع «محارب» هستند و حتي كشتن آنان ثواب دارد. برخي از بازجويان و زندانبانان جمهوري اسلامي، با اين گمان به شكنجه منتقدان و افردا دستگير شده و معترض به عنوان «عبادت» و عمل به تكليف نگاه مي كردند. زيرا بر اين باور بودند كه اين معترضان در حال محاربه با حكومت اسلامي و نايب امام زمان هستند. زيرا تبليغات وسيعي در مساجد و منابر شده و مي شود كه حكومت آيت الله خامنه اي را حكومت الله بر زمين اعمال مي كند و مخالفت با ايشان را مصداق «محاربه» بر مي شمارند. اخيرا" چندين شخصيت سياسي و حوزوي با صراحت گفته اند كه مخالفت با ولي فقيه حكم «محاربه بالله» يعني جنگ با خدا را دارد و مستوجب سنگين ترين مجازاتهاست. اما حقيقت بر اساس قرآن «برعكس» اين است.
آيه 33 سوره مائده و قوانين فقه اسلامي اثبات مي كند كه شخص آقاي خامنه اي و سران حاكميت مصداق محارب و «جنگجويان با خدا» هستند. زيرا بر اساس اين آيه، جنگ با خدا براي بشر ممكن نيست، اما سلاح كشيدن بر روي مردم، حكمراني با زور و بيزار كردن مسلمانان از دين، از مصاديق بارز محاربه و افساد في الارض است. به همين علت براي بزرگنمايي زشتي «آزار مردم»، قرآن از اين حكمراني زورمندانه با لفظ غليظ «محاربه با خدا» ياد كرده، تا همگان بدانند هر كسي با تكيه بر زور اسلحه و شكنجه و زندان، موجب ناامني جامعه انساني شود و مردم را بيازادرد، گويا در مقام جنگ با خود خداوند برآمده و محارب و مفسد في الارض است.
براي اثبات اين مدعا كه در برنامه تلويزيوني «افق» دوشنبه 10 بهمن نيز آن را بيان نمودم، سعي مي كنم زباني را به كار بگيرم كه روان تر و آسان تر از واژگان ثقيل و دشوار فقهي باشد تا اين استدلال بتواند در ميان مردم بيشتري بيان شود. پس با تكيه بر مستنداتي سخن خواهم گفت كه از فقه اسلامي استخراج كرده و آن را ساده سازي نموده ام تا قابل درك براي عموم مسلمانان باشد و البته منابع خود را در انتهاي اين متن ذكر خواهم كرد.
آقاي خامنه اي محارب است زيرا؛
بر طبق آيه 33 سوره مائده و شرع اسلام محارب با خدا كسي است كه:« به روي مردم اسلحه بكشد و جامعه انساني را ناامن سازد.» [1] محاربه به معنای «جنگیدن» و افساد فیالارض به معنی «تباهکاری بر زمین» است. این اصطلاح در آیه سوره مائده آمدهاست: «همانا کیفر کسانی که به محاربه با خدا و رسولش برمیخیزند و برای فساد بر زمین میکوشند، قتل یا به دار آویختن یا بریدن دستها و پاهایشان به طور معکوس و یا تبعید آنهاست. این مایهٔ خواری و رسوائی آنان در این جهان است و در آخرت نیز عذاب بزرگی خواهند داشت.» این آیه از مهمترین آیات مربوط به احکام کیفری در قرآن است. برخی از فقيهان مانند آيت الله حسینعلی منتظری علاوه بر «مسلح بودن» و «سلب کردن امنیت» از مردم، شرط «قصد ترساندن مردم» را نیز برای احراز محاربه لازم میدانند.
آقاي خامنه اي به عنوان مسئول ربودن و قتل شهروندان، صدور دستور تيراندازي و جنايات بعد از انتخابات سال 88، نظارت بر سركوبها، آزار و شكنجه منتقدان و اعدام مخالفان عقيدتي و سياسي و حكمراني با قدرت اسلحه «مصداق محارب» مندرج در آيه 33 سوره مائده است يعني كسي كه به روي مردم اسلحه كشيده است؟ او عملا" با «زور سلاح» به حكومتش ادامه داده و تباه كاري و فساد او با هزاران برگ اسناد و فيلم و عكس اثبات شده است. به عنوان يك مسمان آيه 33 سوره مائده را بخوانيم و بررسي كنيم آقاي خامنه اي به دليل ايجاد سركوب و فقر گسترده و رواج فحشا و بيكاري و اعتياد و انواع تبعيض و سپردن امور به دست دولتي نالايق و اختلاس گر، آيا جامعه ايران را دچار «ناامني» و فساد نكرده است؟ آيا رهبر جمهوري اسلامي مسئول اصلي ناامني كشور، فرار نخبگان، آزار دانشجويان، و عدم امنيت فضاي كشور نيست؟ آيا او مسئول اصلي وضع هولناك كنوني و سلب آرامش و امنيت از مردم نيست كه هم از گراني و تحريم ها در غذاب اند و هم زير سايه ترس از حمله نظامي خارجي زندگي مي كنند؟ آيا آقاي خامنه اي به جنگ خدا نرفته وقتي خود را در مقام خدايي مي انگارد و هر منتقدي را با زندان و شنكجه و اعدام پاسخ مي گويد؟
آقاي خامنه اي سردسته و آمر و فتوادهنده جناياتي است كه با زور سلاح توسط مأمورانش انجام مي دهد. در اكثر عبارات فقيهان قديم و جديد ، شرط «داشتن و آماده ساختن سلاح» براي حمله به مسلمانان و تصاحب مال و جان آنها آمده است و تفاوتي هم نيست بين اين كه محارب يك «شخص واحد» باشد و يا يك «جمع كم» و يا يك «قشر سازمان يافته» باشند. مهم آن است كه با زور سلاح و ارعاب مردم، نسبت به آنها اعتراض و مخالفت ورزند و مال و جان و ناموس آنها را تصاحب كنند.
آيا آقاي خامنه اي كه كشوري را به مرز تباهي، قحطي و ورشكستگي و به آستانه يك جنگ حتمي و حتي تجزيه كشانده و با قدرت سلاح، منتقدان را به كام زندان و مرگ مي فرستد، مصداق محارب نيست؟
خامنه اي محارب تر از سلمان رشدي است!
در 14 فوريه 1989 آيت الله خميني يك نويسنده و تمامي ناشران كتاب او را به جرم «توهين به مقدسات اسلامي» غيابا" به اعدام و قتل محكوم كرد. از آن زمان نام سلمان رشدي بر سر زبانها افتاد. نويسنده كتاب «آيه هاي شيطاني» كه اثري سوررئاليستي و ذهني بود و با اين فتواي قتل، رنگ و بوي سياسي گرفت.[2] سالها بعد در 1383 آيت الله علي خامنه اي حكم اعدام سلمان رشدي را تنفيذ كرد و آن را غيرقابل تغيير دانست. بزرگترين دليلي كه براي صدور فرمان قتل رشدي گفته شد «توهين به مقدسات» اعلام شد. او را مربد، محارب و مفسد في الارض ناميدند و براي كشتن او جايزه كلاني از سوي دولت ايران تعيين شد. خلاصه اي از داستان كتاب آيه هاي شيطاني سلمان رشدي را در زير اين متن آورده ام.[3]
صدور اينگونه فرمانهاي قتل به جرم ارتداد و محاربه از سوي مفتيان ديني كشورهاي ديگر درباره كاريكاتوريست هاي دانماركي ادامه يافت كه تصويري از چهره پيامبر اسلام كشيده و منتشر كرده بودند. همچنين دو ماه قبل يك نويسنده كشور آذربايجان با فتواي آيت الله فاضل لنكراني ترور شد.
اكنون اين واقعيت پيش روي ماست. در حكومت آقاي خامنه اي بسياري از «مقدسات ديني» به تمسخر و وهن گرفته شدند و وي به عنوان حاكم نه تنها با اهانت كنندگان برخورد نكرد، بلكه آنان را زير حمايت خويش نگه داشت. و بدتر از همه اينها، خود آقاي خامنه اي عملا" سر به طغيان در برابر خداوند برداشت و به آزار مردم به مصداق «محارب» تبديل شد. چه كسي «گلوله آخر» را به سر دين شليك كرد؟ آن كاريكاتوريست دانماركي؟ طالبان و القاعده؟ سلمان رشدي؟ يا سيد علي خامنه اي؟ به نظرم هيچكس به اندازه خامنه اي نتوانسته باعث سقوط باورهاي مذهبي مردم و نفرت مردم از دين شود. حاكميت ولايت فقيه و فساد علي خامنه اي، علت اصلي «نفرت از اسلام» در جامعه ماست و او عملا" بر اساس قوانين ديني، «محارب با خداست».البته من بالشخصه از نتيجه كار ايشان براي گذار ايران به سوي دموكراسي و جدايي دين از حكومت در باور مردم مذهبي ما بسيار راضي ام! دين بايد در قلب مردم محترم بماند و حكومت و دولت نبايد كاستي هاي خود را به گردن خدا بيندازند و «رانت خوار دين» باشند.
براي نزديك كردن ذهن خوانندگان، از ميان هزاران رخداد كوچك و بزرگ، خلاصه مي كنم و فقط چند نمونه ساده را مي آورم:
اول: حاميان خامنه اي او را «جانشين پيغمبر»، «علي عادل زمانه»، «نايب امام زمان» مي نامند. برخي نيز وي را تا مقام «معصوميت» كه بر طبق تمام اصول مذهب شيعه فقط مخصوص پيامبر و امامان است، بالا بردند. وي نه تنها به اين قياس هاي وهن آلود اعتراضي نكرد، بلكه عملا" موجبات توهين به مقدسات و دين گريزي مردم را فراهم آورد. در حال حاضر سيل فحاشي به دين و مقدسات اسلامي، ريشه در عملكرد سيد علي خامنه اي در مقام ولي فقيه و جانشين پيامبر(!) دارد. به عنوان نمونه به سخنان موهن آيت الله سعيدي امام جمعه قم كه منصوب شخص آقاي خامنه اي است اشاره مي كنم، كه داستان «ياعلي» گفتن علي خامنه اي در هنگام به دنيا آمدنش را نقل كرد و باعث تمسخر و وهن دين شد. وي همچنان بر مقام حكومتي خود باقي است.
دوم: بزرگترين اختلاس بانكي تاريخ توسط دولت منصوب و محبوب آقاي خامنه اي رخ داد و خامنه اي به عنوان «ولي امر مسلمين» نه تنها برخوردي با اختلاس گران اصلي نكرد، بلكه از رسانه ها و مردم خواست اين ماجرا را «كش» ندهند! در عين حال در دادگاه متهمان اين اختلاس بزرگ بانكي، چهره آنها را پوشاندند تا آبروي شان را حفظ كنند. اما با جوانان معصوم مردم و زندانيان با شكنجه و آزار و تجاوزهاي جنسي رفتار مي كنند و از اين اعمال به عنوان «عبادت» و با رمزهاي قرآني «فتح المبين» ياد مي كنند. رهبر در جريان تمامي اين وقايع تلخ هست و در جريان نامه هايي كه به ايشان نوشته شده، حجت بر وي تمام شده است.
سوم: به شهادت بسياري از مردم، آقاي خامنه اي در مسير استبداد و ديكتاتوري خود، مرتكب ستم هاي فراواني شده است. سركوب مردم، بي توجهي به فقر و فساد و فحشا در كشور و حمايت خامنه اي از عوامل فساد اظهر من الشمس است. حصر غيرقانوني سران جنبش اعتراضي در خانه هايشان، زنداني كردن دهها منتقدي كه جز حقيقت نگفته اند، از ديگر دلايلي است كه خامنه اي را يك «ديكتاتور» مي كند.
اما از اين فراتر، براي آنها كه مسلمانند مي گويم به گواهي آيات قرآن كريم كه مورد وثوق تمامي مسلمانان شيعه و سني است، مي توان با صراحت گفت آقاي خامنه اي مصداق محارب با خداست. با انتشار اين متن و با پخش اين فيلم كوتاه پنج دقيقه اي (در لينك زير) به آگاه سازي متدينين و اقشار مذهبي جامعه همت كنيم و حجت را بر دينداران تمام كنيم.
اما از اين فراتر، براي آنها كه مسلمانند مي گويم به گواهي آيات قرآن كريم كه مورد وثوق تمامي مسلمانان شيعه و سني است، مي توان با صراحت گفت آقاي خامنه اي مصداق محارب با خداست. با انتشار اين متن و با پخش اين فيلم كوتاه پنج دقيقه اي (در لينك زير) به آگاه سازي متدينين و اقشار مذهبي جامعه همت كنيم و حجت را بر دينداران تمام كنيم.
فيلم: مردم متدين را آگاه كنيم؛ خامنه اي محارب است! (پنج دقيقه)
پاورقي ها و منابع اين متن:
[1]. مجمع البيان/ مرحوم طبرسي:« ازاهل بيت عليهم السلام روايت شده است كه محارب كسي است كه به روي مردم اسلحه بكشد و راه ها را ناامن كند چه در شهر و آبادي باشد و چه خارج از آن! چون دزد راهزن و محارب در داخل و خارج شهر يكسان است.
[2]. فتواي آيت االه خميني براي قتل سلمان رشدي.
[3]. «آيات شيطاني» يك داستان و دربردارندهٔ قالبی روایی است که از عناصر رئالیسم جادویي آمیخته با رشتهای از جستارهای فرعی که در قالب رؤیاهای دیده شدهٔ یکی از شخصیتهای اصلی داستان بازگو میشود، بهره میبرد. روایت اصلی، همچون دیگر داستانهای رشدی، شامل ترک وطن کردگان هندی در انگلستان امروز میشود. هواپیمایی از هند که توسط گروه سیک ربوده شده بر فراز انگلیس منفجر و تمام سرنشینان آن به جز دو هنرپیشهٔ هندی مسلمان که قهرمانهای اصلی داستان میباشند کشته میشوند. نفر نخست جبرئیل فرشته نام دارد، هنرپیشهٔ سرشناس بالیوود که رل تخصصیاش بازی در نقش خدایان هندوست و دیگری صلاحالدین چمچا فرزند یک بارزگان است که هویت هندی خویش را کنار گذارده و بهعنوان دوبلور در انگلیس فعالیت میکند. بهدنبال این انفجار هر دو داخل کانال آبی سقوط کرده و بهطرز جادویی نجات مییابند. در یک استحالهٔ معجزهآسا، جبرئیل فرشته واقعاً هویت جبرئیل (برترین فرشته مقرب در ادیان ابراهیمی که اورا رابط میان خداوند و پیامبران میدانند) را میگیرد و چمچا نیز هویت یک روح پلید. پس از یافتهشدن در ساحل، چمچا توسط پلیس بهظن مهاجر غیرقانونی بودن دستگیر میشود، درحالیکه جبرئیل بیتفاوت جریان را نظاره میکند.
دو قهرمان برای بازیابی زندگی خود تلاش میکنند. جبرئیل در جستجوی عشق گمشدهٔ خویش، کوهنوردی با نام الی کن را مییابد، ولی بیماری روانی او بر پیوندشان سایه میافکند. صلاحالدین نیز که بهگونهای معجزهآسا ساختار انسانی خویش را بازیافته، بهدنبال کینهجویی از جبرئیل برای واگذاشتن او پس از واقعهٔ سقوط از هواپیمای ربودهشده است. او این اندیشه را با افروختن آتش حسد در جبرئیل و نابودسازی رابطهاش با الی عملی میسازد. در تنگنای دیگری در داستان، جبرئیل بر آنچه صلاحالدین انجام داده آگاه میشود، ولی او را میبخشد و حتی جانش را نجات میدهد.
هر دوِی آنها به هند باز میگردند. جبرئیل که هنوز از بیماریش رنج میبرد در یک طغیان حسادتی دیگر الی را به قتل میرساند و سپس خودکشی میکند. صلاحالدین نیز که نهتنها مورد بخشایش جبرئیل قرارگرفته، بلکه با پدر و نیز هویت هندی فراموش شدهاش به آشتی رسیده، برآن میشود که در هند باقی بماند. / نقل از ويكيپديا
فيس بوك همگاني بابك داداين «پنج دقيقه» را با مردم مذهبي تقسيم كنيم!
مخاطب ما؛ خانواده هاي مذهبي و نزديكان متدين مان هستند. آيه 33 سوره مائده و قوانين فقه اسلامي اثبات مي كند كه شخص آقاي خامنه اي و سران حاكميت مصداق محارب و «جنگجويان با خدا» هستند. زيرا بر اساس اين آيه، سلاح كشيدن بر روي مردم، حكمراني با زور و بيزار كردن مسلمانان از دين، از مصاديق بارز محاربه و افساد في الارض است.
اين فيلم فقط 5 دقيقه است. به اندازه يك كليپ كوتاه. آن را با هر كيفيتي به دست نزديكان متدين و بستگان مذهبي خود برسانيم تا «حجت ديني» را با زبان ديني كه اعتقاد دارند، بر آنها تمام كنيم. آنان را آگاه كنيم تا ريشه استبداد ديني و شرك آميز ولايت فقيه را بخشكانيم. اگر آنان آگاه شوند مي توانند همگام جنبش اعتراضي شوند؛ با كوشش ملي و تلاش همه ما براي آگاهي بخشي.
براي تماشاي فيلم اينجا را كليك كنيد. و يا روي تصوير بالا فشار دهيد.
فيس بوك همگاني بابك دادآغاز «طرح چهار» براي تحريم انتخابات: آگاهي رساني تصاعدي! + فيلم
طرح «چهار» روشي فشرده و تصاعدي
براي آگاهي رساني به مردم
انتخابات هفته آينده مجلس يك «كلاهبرداري بزرگ ديگر» است. از امروز فقط يك هفته فرصت داريم. وقت تنگ است. ماههاست «خط خونيني» را به يادتان مي آوريم كه بين مردم و حكومت ايجاد شده و شركت در انتخابات يعني عبور از آن خط خونين، يعني عبور از جوي خون قربانيان بيگناه. از امروز طرح چهار را آغاز مي كنيم. در فضاي مجازي اين كار آغاز شده و به خانه ها و ادارات و خيابانها مي رسد.
هر كسي دل در گرو پس گرفتن حق انتخاب خود دارد و خود را «بدهكار» به همه هزينه دادگان راه آزادي ايران مي داند از امروز تصميم بگيرد فقط «چهار نفر» را آگاه و قانع كند. يك هفته براي قانع كردن چهار نفر كافي است. به يادشان بياوريم كه هنوز پرونده خونبار انتخابات قبلي «باز» است و عاملان جنايتهاي بعد از انتخابات قصد دارند يك نمايش انتخاباتي ديگر به راه بياندازند. از آن چهار نفر بخواهيم براي جبران «بدهي به قربانيان بيگناه»، هر كدام از آنها هم «چهار نفر ديگر» را آگاه و قانع كنند. از امروز يك هفته فرصت داريم. همين امروز به سراغ چهار نفر برويم و قانعشان كنيم. جامعه از همين سلولها تشكيل شده و به آگاهي جمعي مي رسد. و سلولها در كنار همديگر، پيكره جامعه را شكل مي دهند. در طرح چهار، شما مي توانيد حلقه اي از يك زنجيره ميليوني باشيد كه در چند مرحله مي توانند ميليونها نفر ديگر را قانع كنند به انتخابات فرمايشي «نه» بگويند.
در طرح چهار؛ آگاهي تصاعدي بالا مي رود. از يك نفر به چهار نفر. / از 4 نفر به 16 نفر. / از 16 نفر به 64 نفر./ از 64 نفر به 256 نفر. / از 256 نفر 1024 نفر. / از 1024 نفر به 4096 نفر. / از 4096 نفر به 16 هزارو اندي نفر.... و رشد صعودي و سريع تا ميليونها نفر... بايد موج آگاهي و شعور را برسانيم به جمعيتي كه به هر دليلي در نا آگاهي و فراموشي باقي مانده اند. وقت تنگ است مردم. اگر بدهي مان را به ايران و ايرانيان نپردازيم، تاوان سنگيني خواهيم داد!
براي تماشاي فيلم «چهار» دقيقه اي روي تصوير كليك كنيد |
روي عكس كليك كنيد و يا به اين آدرس برويد. فيلمي «چهار» دقيقه اي است از عصاره گفتگويم با برنامه پارازيت در جمعه 17 تيرماه 90. اين فيلم را به نزديكان خود نشان دهيد. آنها بايد بدانند كه اساسا" معنی ندارد انتخابات تازه را به رسمیت بشناسیم، وقتی که پرونده انتخابات قبلی هنوز بسته نشده، وقتی که اعضای ستاد های انتخاباتی انتخابات قبل در زندانند. وقتی که نامزدهای انتخابات قبل (موسوي و كروبي) هنوز در حصر و حبس خانگی هستند، وقتی که بخاطر تقلب در انتخابات قبل عده ای کشته شدند، زندانی شدند و به آنان تجاوز شد، عده زيادي شکنجه شدند و یا تبعید شدند و مهاجرت کردند، شما نمی توانید پرونده یک انتخابات تازه را باز کنید.
چهار نفر را قانع كنيم و بپرسيم چطور می توان با حکومتی که یک کلاهبرداری به آن بزرگی را کرده، دوباره وارد بحث انتخابات تازه شد و با او یک معامله تازه کرد؟ بنابر این بحث انتخابات جديد محکوم به شکست است. مردم از حکومت فاصله گرفته اند و گسست بین مردم و حکومت یک خط قرمز از خون، خون قربانیان بیگناه این وسط شكل داده که هرکس در اين انتخابات تازه شركت كند، بايد پایش را روي آن خونهاي بيگناه بگذارد و باید از این خط خون بگذرد. كسي نمی تواند ادعا کند که مردمی و اصلاح طلب هستم و همچنان می خواهم در انتخابات این حکومت شرکت کنم! چرا که باید از وسط این جوی خون رد شود. جوی خونی که خون ندا، سهراب، کیانوش و بسیاری از قربانیان دیگر در آن است. بنابر این وقتی که آن پرونده هنوز بسته نشده و پرونده آن کلاهبرداری قبلی هنوز باز و مفتوح است، اساسا" نباید با این حکومت دوباره وارد معامله ای به نام انتخابات شد. چون باز این حکومت همان کارهایي را خواهد کرد که در انتخابات گذشته مزورانه، متقلبانه و با جنایت انجام داد. ما به همه هزينه دادگان انتخابات قبل بدهكاريم.
چهار نفر را قانع كنيم و بپرسيم چطور می توان با حکومتی که یک کلاهبرداری به آن بزرگی را کرده، دوباره وارد بحث انتخابات تازه شد و با او یک معامله تازه کرد؟ بنابر این بحث انتخابات جديد محکوم به شکست است. مردم از حکومت فاصله گرفته اند و گسست بین مردم و حکومت یک خط قرمز از خون، خون قربانیان بیگناه این وسط شكل داده که هرکس در اين انتخابات تازه شركت كند، بايد پایش را روي آن خونهاي بيگناه بگذارد و باید از این خط خون بگذرد. كسي نمی تواند ادعا کند که مردمی و اصلاح طلب هستم و همچنان می خواهم در انتخابات این حکومت شرکت کنم! چرا که باید از وسط این جوی خون رد شود. جوی خونی که خون ندا، سهراب، کیانوش و بسیاری از قربانیان دیگر در آن است. بنابر این وقتی که آن پرونده هنوز بسته نشده و پرونده آن کلاهبرداری قبلی هنوز باز و مفتوح است، اساسا" نباید با این حکومت دوباره وارد معامله ای به نام انتخابات شد. چون باز این حکومت همان کارهایي را خواهد کرد که در انتخابات گذشته مزورانه، متقلبانه و با جنایت انجام داد. ما به همه هزينه دادگان انتخابات قبل بدهكاريم.
جمعه دوازده اسفند روز «پرداخت بدهي ما» به موسوي و كروبي است. پرداخت بدهي ما به شهيدان، به قربانيان، به زندانيان، به خانواده هاي همه آنان، و به تبعيديان. يا حق. حركت از اين بيش شتابان كنيم!
براي تماشاي فيلم چهار دقيقه اي، روي تصوير بالا و يا اينجا را كليك كنيد.
براي تماشاي فيلم چهار دقيقه اي، روي تصوير بالا و يا اينجا را كليك كنيد.
بازارگرمیهای حکومتی برای جلوگیری از یک انتخابات سرد
همزمان با آغاز رسمی تبلیغات نامزدهای انتخابات مجلس در ایران، و در حالی که بسیاری از فعالان سیاسی از شرکت در این انتخابات صرفنظر کردهاند، شخصیتهای نزدیک به حکومت از حضور «گسترده» مردم در این انتخابات سخن میگویند.
وزير سابق ارشاد در دولت محمود احمدینژاد، با اشاره به نظرسنجيهايی که جمهوری اسلامی در زمینه مشارکت مردم در انتخابات پیشروی مجلس در ایران انجام داده،حضور مردم در این انتخابات را «گسترده» دانسته و گفته است: «طبق نظرسنجيها مردم در مقابله واقعيت امروز با وجود همه مشکلات و سختيها، حضور گسترده در انتخابات بسيار برايشان با اهميت است.»
صفار هرندی افزوده است: «نظرسنجيها و جامعههاي نمونه، حضور ۵۲ و ۵۳ درصدي مردم را در نهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي نشان ميدهند و هرچند اينها نظرسنجي است ولي بنده معتقدم که ميانگين حضور مردم در اين انتخابات از انتخابات دورههاي گذشته مجلس شوراي اسلامي بيشتر خواهد بود. حتي در نظرسنجيهاي ديگري بعضي از کارشناسان حضور ۷۰ درصدي مردم را پيشبيني کردهاند.»
همچنین علیاکبر ولایتی مجلس نهم را «مجلسي قدرتمند و باتركيبي قوي» توصیف کرده که طبق پيشبينيهای او «در مجلس آينده اصولگرايان اكثريت را خواهند داشت.»
البته به نظر میرسد اگر پیشبینی صفار هرندی در زمینه میزان بالای مشارکت مردم محقق نشود، دستکم پیشبینی ولایتی به واقعیت میپیوندد، زیرا در این دوره اصلاحطلبان برای اعتراض به وضعیت موجود شرکت نکردهاند.
تبليغات انتخاباتي کانديداهای مجلس نهم از ساعت هشت صبح امروز پنجشنبه رسما آغاز شد و و به مدت ۸ روز و تا بيست و چهار ساعت قبل از اخذ راي ادامه خواهد داشت.
این انتخابات ۱۲ اسفند ۱۳۹۰ برگزار میشود.
نمایندهای که شورت خود را در راهروی مجلس پهن کرد
یک روز دو نفر از خبرنگاران در راهروی مجلس مشغول گفت و گو با محمود محمدی نماینده مردم آباده در راهروهای مجلس بودند که ناگهان متوجه یک مایوی خیس پهن شده بر روی یکی از کمدهای نمایندگان شدند. تا دقایقی خبرنگاران به چیزی که دیده بودند شک داشتند چون راهروی مجلس روزانه محل عبور صدها نفر است و تصور یک مایوی پهن شده دراین راهرو سخت بود.
«حجت الاسلام مایو»، این نامی بود که خبرنگاران پارلمانی پس از یک اتفاق عجیب برای یکی از نمایندگان روحانی مجلس هفتم انتخاب کرده بودند. او پیش از این اتفاق چندان نماینده معروف و شناخته شدهای نبود و گاه و بیگاه در تذکرات آیین نامهای در مورد نماز اول وقت صحبت میکرد، اما داستای مایوی خیس، او را به نماینده ای تابلو در مجلس تبدیل کرد.
یک روز دو نفر از خبرنگاران در راهروی مجلس مشغول گفت و گو با محمود محمدی نماینده مردم آباده در راهروهای مجلس بودند که ناگهان متوجه یک مایوی خیس پهن شده بر روی یکی از کمدهای نمایندگان شدند. تا دقایقی خبرنگاران به چیزی که دیده بودند شک داشتند چون راهروی مجلس روزانه محل عبور صدها نفر است و تصور یک مایوی پهن شده دراین راهرو سخت بود. یکی از خبرنگاران پس از دقایقی که این واقعه را باور کرد با دوربین همراه خود از این مایو عکس گرفت که ناگهان سروکله رفعت بیات نماینده زنجان پیدا شد و با التماس از خبرنگاران خواست این عکس را منتشر نکنند.مایوی پهن شده مایویی مردانه بود، برای همین خبرنگاران حاضر از التماسهای رفعت بیات متعجب شدند. پس از دقایقی اما مشخص شد که کمد رفعت بیات کنار کمد آن نماینده است و به همین دلیل خانم بیات چندان از پخش این عکس راضی نیست. بیات البته از یکی از کارمندان مجلس خواست تا با آوردن یک کیسه پلاستیکی، مایوی پهن شده را حمل کند. پس ازدقایقی سرو کله یک روحانی پیدا شد که دنبال چیزی میگشت و پس ازلحظاتی جست و جو ازحاضران پرسید که آیا آنها مایوی او را ندیده اند؟ رفعت بیات هم که هنوز آنجا بود و با خبرنگاران کلنجار میرفت درپاسخ به پرسش این روحانی با تعجب از او پرسید که «شما مایوی خود را روی کمد انداخته بودید» و او هم با خونسردی پاسخ داد که «بلی، من شنا رفته بودم و مایو ام خیس شده بود.» این حرف باعث عصبانیت رفعت بیات شد و خطاب به محمود محمدی به گونهای که آقای روحانی هم بشنود گفت: «ما خانمها باید شما مردهای مجلس را هم جمع و جور کنیم.» بخشی از این خبر فردای آن روز در سایت عصر ایران منتشر شد و نمایندگان و خبرنگاران کنجکاو شدند بدانند این نماینده چه کسی بوده است و به این ترتیب حجت الاسلام علي اكبر ناصري،نماينده مردم بابل درمجلس هفتم از آن پس درشوخی های خبرنگاران به عنوان حجت الاسلام مایو نام برده میشود. نام این نماینده البته دررسانهها منتشر نشد اما خبرنگاران پارلمانی، هر زمان او را در راهروهای مجلس میدیدند نمیتوانستند جلوی خنده خود را بگیرند.
حجت الاسلام ناصری که مشهور به حجت الاسلام مایو شده بود، درمسائل کلان مجلس هفتم نیز اصولاً ساکت بود و حرفی نمیزد تا زمانی که وقت نماز میرسید. نمایندگان مجلس اصولاً خیلی در نمازهای جماعت حصور پیدا نمیکردند و این تنها دلیل تذکرات پی در پی حجت الاسلام مایو بود. به حدی که این اعتراضها، نمایندگان اصولگرای مجلس را نیز به ستوه میآورد. یک روز محمدرضا باهنر نايب رييس مجلس هفتم در پاسخ به تذكر او كه به عدم حضور نمايندگان در نماز جماعت اعتراض داشت، گفت: «در هيچ جاي آيين نامه نیامده است كه نمايندگان بايد اول وقت نماز جماعت بخوانند.» ناصری اما مدام تذكر آيين نامهاي میداد که تاخير در برگزاري جلسات علني مجلس باعث ميشود در پايان جلسه نمايندگان به جای حضور در نماز اول وقت در راهروهاي مجلس به مصاحبه و گفت وگو با رسانهها بپردازند.
ناصری نتوانست به مجلس هشتم راه پیدا کند، هرچند باز هم در مجلس رفت و آمد داشت. معلوم شد که به دلیل مازندرانی بودن به عنوان مشاور رئیس جدید مجلس – علی لاریجانی – که او هم اصالتا مازندرانی است، منصوب شده است.
درهمین رفت و امدها ناصری پاپیچ حسن قشقاوی معاون پارلمانی وزارت امور خارجه -که البته او هم بابلی بود –شد تا به سفیری ایران دریک کشور منصوب شود. اما گویا تنها جایی که میشد برای این فرد یافت جایی جز واتیکان نبود و به این ترتیب او بالاخره به دیدار پاپ رفت و به عنوان نماینده ایران در واتیکان انتخاب شد.
ناصری چندی پیش نیز نامه دعوت احمدینژاد را برای پاپ برد اما نتوانست پاپ را برای سفر به ایران متقاعد کند.
ناصری اینک برای انتخابات مجلس نهم کاندیدا شده و این خبر دربین خبرنگاران پارلمانی پیچیده است.خبرنگاران برای شوخی هم که شده دوست دارند او دوباره به مجلس بیاید تا شاهد شیرین کاریهایش باشند.
شورای هماهنگی: شب جمعه بیرون بیایید، جمعه ۱۲ اسفند از خانه خارج نشوید
همزمان با تحریم انتخابات از سوی گروههای مختلف و شخصیتهای سیاسی از جمله ابوالحسن بنیصدر، شورای هماهنگی راه سبز امید نیز از مردم خواست در روز ۱۲ اسفند خانهنشین باشند. در بیانیه جدید شورای هماهنگی آمده است: «از همگان دعوت میکنیم ... در روز پنجشنبه ۱۱ اسفند، بیرون از خانه با حضور گسترده و پر شور در اماکن عمومی بهویژه در فاصله ۴ تا ۶ بعد از ظهر، برای آگاهی دادن به دوستان در مورد انتخابات نمایشی، و در روز ۱۲ اسفند به نشانه همبستگی با رهبران زندانی جنبش سبز، یک روز را همراه خانواده در حبس خانگی بمانند و این بار اعتراض خود را اینگونه به نمایش بگذارند.»
متن بیانیه شورای هماهنگی راه سبز امید به شرح زیر است:بهنام خداوند بخشنده مهربان
مردم شریف و آگاه ایران
پیش از هر سخنی، لازم است بار دیگر از حضور آگاهانه همراهان شجاع و متعهد جنبش سبز در سراسر ایران به مناسبت اولین سالگرد 25 بهمن سپاسگزاری کنیم. این حضور نشان داد که به رغم تلاش اقتدارگرایان برای حاکمیت جو ارعاب، و با وجود دشواریهای زندگی روزمره، احساس مسئولیت نسبت به آینده این مرز و بوم در ایرانیان زنده و شعله امید به تغییر روندهای اداره کشور برای دستیابی به فردایی بهتر در دل یکایک ما پاینده است. لشگرکشی نیروهای امنیتی، لباس شخصی، انتظامی و نیروهای ویژه به خیابانها و دستگیریهای فله ای در خیابان ها، رسواگر دروغ گوییهای حاکمان شد: معلوم شد جنبش سبز همچنان سرزنده و پویا، و حکومت از ناهمدلی خیل عظیم معترضان آگاه و هراسناک است. و نیز معلوم شد که همراهی اقتدارگرایان با جنبشهای آزادیخواهانه مردم منطقه دروغ بزرگی بیش نیست و آزادی اعتراض برای همه خوب است بجز مردم ایران.
اینک در آستانه برگزاری انتخابات نمایشی نهمین دوره مجلس شورای اسلامی توسط کسانی هستیم که کارنامه شان مملو از بی اعتقادی به «جمهوریت» و بی اعتنایی به «اسلامیت» نظامی دارد که در ابتدای شکل گیری، عزم آن کرده بود که برپایی جمهوری اسلامی، زمینه را برای حاکمیت ارزشهای والای اخلاقی در عرصههای زتدگی فردی و اجتماعی ایرانیان هموار سازد، و اینک در گرداب بی اخلاقی حکمرانانش گرفتار گشته است. امروز کسانی مردم را به شرکت در انتخابات میکنند که ذره ای برای رأی مردم ارزش قائل نیستند و در پی آنند تا در اولین فرصت، بقایای نشانههای جمهوریت و مردم سالاری را نیز بزدایند و با خاطری آسوده، انتصابی شدن همه مناصب را اعلام کنند.
این روزها مردم از خود میپرسند مگر مجلس کنونی چه تغییری در زندگی شان بوجود آورده که حالا با شور و شوق در انتخابات مجلس آینده شرکت کنند؟ برای چه باید در انتخاب مجلسی که قوانین مصوبه آن مورد بی اعتنایی مجریان قانون و حتی گاه خود قانونگذاران قرار میگیرد، و نقش نظارتی اش بر دستگاههای اجرایی کشور با یک تماس تلفنی از مراکز قدرت تعطیل میشود، مشارکت کنند؟
دستگاههای تبلیغاتی اقتدارگرایان سعی میکنند با انتقال نقطه ثقل مشکلات کشور از داخل به خارج، احساسات میهن دوستانه ایرانیان را برانگیزند تا از این راه، بر نابسامانیهای عدیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که مسبب آن هستند سرپوش گذارند و از پاسخگویی به مردم فرار کنند. گردانندگان نمایش انتخاباتی میخواهند این بار هم از حربههای تبلیغاتی نخ نمایشان استفاده کنند و با تبلیغات گسترده در باره خطراتی که کشور را تهدید میکند، بحران سازی و بحران نمایی کنند و از مردم بخواهند برای مقابله با آن بحرانها به پای صندوقهای رأی بیایند. شگفتا که کسانی که انقلاب را از محتوا واصالت آن تهی کردهاند امروز برای ترغیب شرکت مردم در انتخابات به انقلاب و چهرههای بارز آن متوسل میشوند! شرکت در انتخاباتی نمایشی که باعث ترغیب حاکمیت استبداد به ادامه سیاستهای ضد ملی و ضد مردمی منجر و به تثبیت استبداد بینجامد، در واقع نه تنها وظیفهای انقلابی نیست بلکه مغایر با آرمانهای ملت در انقلاب اسلامی سال ۵۷ است.
حال و در پی استقبال گسترده ای که از دعوت برای عدم شرکت در انتخابات شده، میخواهند عدم شرکت را خلاف اهداف انقلاب، قانون و شرع بنمایانند.
به حکمرانان باید گفت بجای توسل به ماشین تبلیغاتی فرسوده تان و بجای آن که رابطه تان با مردم را یا بر تهدید، یا بر تزویر و یا بر تطمیع بنا کنید، سر تسلیم در برابر حقیقت فرود آورید، به نظر آنان تمکین کنید و به شعورشان احترام بگذارید. این است راه رسیدن به وحدت ملی واقعی و این است راه حفاظت از منافع ملی ساکنان این مرز و بوم در مقابل طمع ورزیهای قدرتهای بیگانه. مردم ما در مقابل تهدیدهای خارجی از کیان میهن خود، و نه از شما، دفاع خواهند کرد. مگر نمیبینید که در میان صفوف منتقدانتان، حماسه آفرینان دیروز جبهههای نبرد و خانوادههای شهیدان سرافراز جنگ تحمیلی چه پر شمارند؟
به دولتمردان باید گفت آنچه فراموش شده این است که «جمهوریت» یعنی شرکت انتخابات برای شهروندان یک «حق» است و تمکین به نتایج آن برای دولتمردان یک «تکلیف». رأی دادن حقی است که مردم اگر بخواهند میتوانند از آن برای تداوم یا تغییر روندهای جاری در ادارة کشور استفاده کنند و اگر هم بخواهند با عدم شرکت در آن، نارضایتی شان از شیوه حکمرانی حکومتشان را اعلام کنند. جمهوریت یعنی نظارت بر اعمال حکومت از آن مردم است که از طریق رسانههای آزاد، مجلس آزاد، احزاب آزاد و تجمعات مسالمت آمیز آزاد انجام میگیرد. حال که همه این آزادیها را نادیده گرفته اید، از انتخاباتی که عاری از شرایط برگزاری عادلانه و منصفانه است چه انتظاری میتوان داشت؟
به وعاظ السلاطین باید گفت که شرکت نکردن در انتخابات مغایر با شرع نیست. شارع مقدس انسان را آزاد آفریده و پاسداشت آزادی او را چنان ارج و مقامی داده که از او خواسته جز در برابر حق و حقیقت سر تعظیم فرور نیاورد. تفسیری از دینداری که انتخابگری آزادانه و آگاهانه را از انسان سلب کند، از دین جز کالبدی بی روح باقی نمیگذارد. شریعت بازیچه دست قدرتمندان نیست تا هر چه بر خلاف نیل و اهداف خویش دیدند را غیرشرعی بنامند.
به فرماندهان دستگاه سرکوب باید گفت مگر شما با سرکوب مردم معترضی که تنها و تنها به دنبال رأی گم شده و مصادره شده شان بودند، شهادت دهها تن از جوانانی که هر یک سرمایه ای برای آینده این کشور بودند، دستگیری صدها نفر که جز پاسداشت از جمهوریت نظام دغدغه ای نداشتند، حبس خانگی چهرههای تابناک دوران مبارزه و جنگ تحمیلی، سانسور مطبوعات و تعطیلی احزاب سیاسی نمیخواستید سکوت گورستانی بر کشور حاکم شود؟ اینک مردم میخواهند نتایج این سکوت گورستانی را به نمایش بگذارند. در گورستان، کسی جشن نمیگیرد، حتی برای دلخوشی شما ! اگر میخواهید به قول خودتان تنور انتخابات را گرم کنید، مانند انتخابات سال ۸۸ ارقام را دستکاری کنید، به صدا و سیمای غیرملی سفارش بدهید از همین حالا گزارشهای تفصیلی از استانهای مختلف تهیه کند و صفهای انتظار را طولانی تر از همیشه نشان دهد، فردای روز رأی گیری میزان مشارکت را بی سابقه توصیف کنید و برای یکدیگر پیامهای تبریک ارسال کنید، اما گناه این مردم چیست که نمیخواهند هیزم آن تنور باشند؟
و به همراهان جنبش سبز باید خاطر نشان کرد که مبارزه مدنی، به شکلهای مختلف صورت میگیرد. گاه به خیابان میآییم و بدون توسل به خشونت، حضور اعتراض آمیزمان را نشان میدهیم، و گاه در خانه میمانیم و نارضایتی مان را با نیامدن به پای صندوقهای رأی به رخ میکشیم. به همراهان خود و مردم یادآوری کنید که امروزه قدرت واقعی در دست آنهاست و غیرقابل پیش بینی بودن کنشهای اجتماعی آنها، خواب راحت از اقتدارگرایان سرکوبگر ربوده است. کدام جنبش اجتماعی و مدنی در جهان سراغ دارید که پیش از هرکجای دیگر، زندانها را تسخیر کرده باشد و آزادگان سرافراز دربند اینگونه با شهامت و بی اعتنا به رعب و وحشتی که سرکوبگران سعی در القای آن دارند بر علیه خودکامگی غریو آزادی سر میدهند؟
خلاقیت و پیگیری و حضور فعال کوشندگان آزادیخواه و دموکراسیطلب سبز در روزهای مانده تا ۱۲ اسفند، افزون بر آگاهی بخشی در مورد انتخابات دروغین آتی، و تبیین مواضع حقطلبانه و مشروع جنبش سبز، موجب گسترش و تداوم و تعمیق این جنبش اعتراضی و مدنی خواهد شد. ابتکار و همفکری یاران جنبش سبز در شبکههای اجتماعی حقیقی و مجازی، همراه با امید, پایداری, شجاعت مدنی و پیگیری مستدام مطالبات قانونی و خواستهای انسانی ، مددرسان تغییر سازنده در اوضاع نابسامان قعلی و خروج کشور از وضع بحرانی کنونی خواهد بود.
لذا از همگان دعوت میکنیم با برنامه ریزی قبلی، در روز پنجشنبه ۱۱ اسفند، بیرون از خانه با حضور گسترده و پر شور در اماکن عمومی(مراکز خرید ، میادین ، پارکها و...) بهویژه در فاصله ۴ تا ۶ بعد از ظهر، برای آگاهی دادن به دوستان در مورد انتخابات نمایشی، و در روز ۱۲ اسفند به نشانه همبستگی با رهبران زندانی جنبش سبز، یک روز را همراه خانواده در حبس خانگی بمانند و این بار اعتراض خود را اینگونه به نمایش بگذارند. راه سبز امید تا آخر سبز میماند و امیدش را برای بهروزی مردم این سرزمین از دست نمیدهد.
شورای هماهنگی راه سبز امید
رهبر جبهه ملی: در این انتخابات شرکت نمیکنم!
رهبر جبهه ملی: در این انتخابات شرکت نمیکنم!
۰۵ اسفند ۱۳۹۰ امیررضا امیربختیار
ادیب برومند، رئیس هیئت رهبری جبهه ملی ایران که در ماههای اخیر با فشار بسیار از سوی حاکمیت مواجه شده و با استناد به فتوی آیت الله خمینی که این جبهه را مرتد اعلام کرده بود، از هرگونه فعالیت و حتی نشستهای خانگی اعضای آن جلوگیری کرده با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرد در انتخابات پیش رو همانند دوره های قبل شرکت نخواهد کرد.
متن کامل این اطلاعیه به شرح ذیل است. بنام خداوند جان وخرد
هم میهنان گرامی
چون برخی از هموطنان عزیز در مورد انتخابات مجلس که در دوازدهم اسفند ماه جاری برگزار میشود نسبت به شرکت یا شرکت نکردن اینجانب سئوالاتی میکنند، بدین وسیله در پاسخ آنان اعلام میشود که با توجه به فقدان پیش شرطهای لازم برای تحقق یک انتخابات طبیعی و دموکراتیک و با عنایت به عدم شناخت من از نامزدهای اعلام شده، دراین انتخابات هم مانند دوره های پیش شرکت نخواهم کرد.
تهران – چهارم اسفند ماه ۱۳۹۰
ادیـب بـــــرومــند
رئیس هیأت رهبری و شورای مرکزی جبهه ملی ایران
خامنهای «آبدارچی» سپاه است یا حاکم بر آن؟
جمعه ۲۴ فوریه، بنیاد کارنگی و کریم سجادپور کارشناس این بنیاد، میزبان دکتر مهرزاد بروجردی، مهدی خلجی و علی آلفونه بودند. مهرزاد بروجردی معتقد است که خامنهای حاکم مطلق است و آمریکا باید با او وارد گفتگو شود، خلجی اما ضمن تایید قدرت رهبری معتقد است که خامنهای اهل گفتگو نیست و آلفونه سپاه را قدرتمندتر از رهبری میداند و نقش خامنهای را نمادین ارزیابی میکند.
در برنامه امروز بنیاد کارنگی که کارشناسان و خبرنگاران متعددی را در یک روز گرم زمستانی واشینگتن در یک اتاق بزرگ نشانده بود، کریم سجادپور با اشاره به دیدگاههای مختلف کارشناسان دعوت شده، به جنگ قدرت موجود در ایران اشاره کرد که مورد توجه تحلیلگران و اعضای دولت آمریکا نیز هست.رهبری میداند و نقش خامنهای را نمادین ارزیابی میکند.»
کریم سجادپور، کارشناس حوزه ایران بنیاد کارنگی ابتدا به تشریح دیدگاههای مهمانان پرداخت. سجادپور گفت: «مهرزاد بروجردی معتقد است که خامنهای حاکم مطلق است و آمریکا باید با او وارد گفتگو شود، خلجی اما ضمن تایید قدرت رهبری معتقد است که خامنهای اهل گفتگو نیست و آلفونه سپاه را قدرتمندتر ازخامنهای میداند.»
مهرزاد بروجردی، استاد علوم سیاسی دانشگاه سیراکیوز ایالت نیویورک گفت که زوایای دید متفاوتی در باره ساختار قدرت در ایران وجود دارد. به عقیده این استاد دانشگاه، سپاه در ایران حاکم نیست اما در واشینگتن تنها به نمادهای محدودی در این باره توجه میشود. بروجردی افزود: «درست است که سهم سپاه در تمام ساختارهای قدرت بالا رفته، چه در مجلس و چه در مجمع و … اعضای سابق سپاه هستند، اما درست نیست بگوییم که تعدادشان بیشتر از روحانیون است. بر اساس اطلاعات ما، روحانیون سهم و درصد بیشتری دارند، و تنها جایی که سپاهیها بیشتر هستند در کابینه است. باید به یاد داشته باشیم که حکومت ایران دینی و تئوکراتیک است و موقعیتهای بسیاری برای طبقه روحانی کنار گذاشته شده. سپاهیها میخواهند مورد اعتنا باشند و در بازی سیاسی نقش دارند اما گفتن اینکه حاکم هستند اغراق است.»
بروجردی در باره یکدست نبودن سپاه گفت: «باید به یاد داشته باشیم که سپاه مثل هر ساختاری همگون نیست و دگرگونیهایی را تحمل کرده و تکصدا نیست، با اینکه در واشینگتن تلاش میشود چنین نشان داده شود.» بروجردی در باره موقعیت روحانیون در ساختار حکومت گفت این گروه تدریجا با از دست دادن پستهای انتخابی کنترل نهادهای غیر انتخابی را در دست میگیرد.
این استاد دانشگاه در باره نقش آیتالله خامنهای در سیاست روز ایران گفت: «خامنهای، وقتی آمد مشروعیت نداشت، اما الان یک قدرت است. بازیگر سیاسی خوبی است که همه رقبا و روحانیون مشابه را کنار زده است. او در طول ۲ سال گذشته، رفرمیستها را کنار زده، احمدینژاد را حاشیه نشین کرد. کدام آیتالله مقابل او علم میشوند؟ هیچکس نمیتواند مقابل او قد علم کند. بر اساس قانون اساسی، هیچ تهدیدی متوجه نهاد رهبری نمیشود...قدرت خامنهای از جاهای مختلف میآید. کمیته امداد مثلا، یک نهاد است که به ۴ میلیون خانواده کمک میکند و میلیونها نفر را در بر میگیرد.»
بروجردی معتقد است که داشتن سلاح هستهای عملا به نفع سپاه و خامنه ای است: «چه کسی نفع خواهد برد؟ سپاه، روحانیت و رهبری میتوانند از داشتن سلاح هستهای نفع ببرند چون میتواند کشور را از حمله نظامی بیمه کند. قدرت سپاه را افزایش خواهد داد چون برنامه هستهای را سپاه جلو خواهد برد.»
بروجردی خامنهای را حاکم مطلق ایران میداند و معتقد است که آمریکا باید این را درک کند و با او وارد گفتگو شود: «سیاست آمریکا در برابر ایران اشتباه است. در ۳۰ سال گذشته بحثهایی در باره گفتگو با ایران وجود داشته. امروز ایرانیها احمق نیستند. چرا امکان شناسایی کارشناسان هستهای داده شود و بعد این کارشناسان توسط اسرائیلیها ترور میشوند؟ چه تضمینی به ایران داده شده؟ خامنهای باهوش است و برنامه ریز است. اینطور نیست که ما در واشینگتن حرف بزنیم و در ایران فقط گوش بدهند. نمیتوانید خامنهای را دور بزنید و با سپاهیان وارد گفتگو شویم. خامنهای فرماندهان سپاه را راحت کنار میگذارد و مثلا آدم قدرتمندی مثل ذوالقدر را در سپاه به مدیری درجه سه تبدیل میکند. عدم اعتماد ۳۰ سال ایجاد شده. باید قول بدهید که رژیم را عوض نمیکنید. زمان به نفع ایران است و به ضرر آمریکا.»
علی آلفونه، کارشناس موسسه امریکن انترپرایز، که نگاهی متفاوت با بروجردی دارد گفت باید بپرسیم آیا خامنهای «آبدارچی» سپاه است؟ این تحلیلگر معتقد است که نمیتوان به راحتی مرزی میان بسیاری از روحانیون و سپاهیها کشید و خیلیها را «دوزیست» خواند، از جمله روحانیونی که در حوزه علمیه «شهید محلاتی» درس خواندهاند. آلفونه با مقایسه ساختار نیروی مسلح ایران و پاکستان گفت: «سپاه دارد روز به روز نزدیک به نظامیهای پاکستان رفتار میکند. بخشهای متفاوتی در سپاه از همان اول با دیدگاههای متفاوت سیاسی در سپاه وجود داشته است. حتی در پاکستان هم بخشهای مختلف سیاسی در نیروی نظامی وجود دارد.»
آلفونه در مورد کارکردهای بخشهای مختلف سپاه در قبال مباحث امنیتی و اقتصادی گفت: «عدهای که امنیت ملی را اداره کنند، نگاه خودشان را دارند واز آن زاویه همه چیز را نگاه میکنند. برخی نیز به طور حرفهای پولساز هستند و اولویتشان ایجاد در آمد است و درگیریهایی به خاطر تفاوتهای کاربردی درون سپاه وجود داشته است.»
آلفونه با مقایسه وضعیت ایران با کشورهایی که نیروهای نظامی با دخالت خود مجری کودتا بودهاند گفت: «چنین حکومتهایی از نیروی نظامی علیه مخالفان ایدئولوژیک استفاده میکنند. ضعف نهادهای مردمی نیز نکته مشترک بوده. همین مساله نیز در ایران دیده میشود.» آلفونه افزود: «سپاه منافع خودش را در نظر دارد نه خواست مردم را.»
این کارشناس سیاسی در باره تاثیر تحریمها و سپاه گفت: «تا الان سپاه توانسته تحریم را به نقطه قوت خود تبدیل کند. سپاه توانسته تحریم نفتی را دور بزند و قرارگاه خاتمالانبیا در سه سال گذشته ۳۲ میلیارد دلاربا وزارت نفت قرار داد بسته. سپاه همچنین در قاچاق کالا نقشی اساسی دارد. الان سپاه نوشیدنی الکلی وارد می کند. سپاه به دنبال منافع خودش است.» آلفونه در باره تحریمهای مستقیم سپاه از سوی آمریکا گفت: «تحریمهای جدید که متوجه سپاه است وشرکتهای متعلق به سپاه است نتایج بدی برای سپاه خواهد داشت.»
آلفونه در باره آینده هستهای ایران گفت: «باید دید آیا کنترل سلاح هستهای دست سپاه خواهد بود یا یک شورای غیر نظامی؟» او معتقد است که داشتن بمب اتمی به معنی تضمین بقای حکومت نیست، چرا که داشتن سلاح هستهای شوروی را از سقوط بازنداشت.» او همچنین گفت در صورت سقوط خامنهای، باید منتظر بروز «پوتین»های جدیدی از دل سپاه باشیم.
مهدی خلجی، کارشناس واشینگتن اینستیتوت که خود زمانی طلبه بوده میگوید که شناخت طبقه روحانی به این راحتی نیست و این گروه پیچیدگیهای خود را دارد. خلجی با اشاره به رفتارهایی دور از نهاد روحانیت بسیاری از روحانیون درون قدرت، ساختار حکومتی ایران را بر خلاف بروجردی، «تئوکراتیک» ندانست. خلجی که در حال کامل کردن مطالعاتش در باره آیتالله خامنهای است تاکید کرد که بسیاری از نکات زندگی رهبری ایران کاملا متفاوت با روحانیون است: «هر چیز در باره زندگی خامنهای غیر روحانی است. او یک روحانی سنتی نبود، طرفدار موسیقی، کتابهای غربی، ادبیات قرن ۱۹، عاشق تولستوی و متنفر از داستایفسکی است. بعد از انقلاب او موقعیت مذهبی ندارد. معاون وزارت دفاع بوده است، رئیس جمهوری بوده است... اما وقتی رهبر شد، روحانیونی را به عنوان مسوولان دفترش گذاشت که عملا روحانی نبودند. محمدی گلپایگانی و میرحجازی که معاونهای وزارت اطلاعات بودهاند که بعد از انقلاب به هیچ عنوان روحانی محسوب نمیشدند. در حقیقت روحانیهایی هستند که سابقه زیادی در سپاه و یا نهادهای امنیتی دارند.»
خلجی، نهاد روحانیت را متفاوت از خود روحانیون موجود در ساختار قدرت ایران در نظر میگیرد. خلجی میگوید: «اگر میخواهید در باره روحانیت بحث کنید، فرد یا نهاد فرق دارد. نهاد روحانیت ارتباطی مستقیم با دولت ندارد. نهاد روحانیت بخشی از قدرت نیست و مجلس عملا موسسه و ساختاری سکولار است. همه نمایندگان میتوانند غیر روحانی باشند. در طرف دیگر، موقعیتهایی هستند که مسوول باید روحانی باشد. اما برای بقیه ساختار، نیازی به روحانی بودن نیست. این نهاد روحانیت نیست که کسی را نامزد قرار گرفتن در موقعیتهای قدرت میکند. قوه قضاییه ، مقام ارشدش روحانی است، اما روحانیون را به خاطر روحانی بودن نمی آورند، بلکه مدارس قضایی خودشان را دارند. حتی سپاه، اساتید روحانی خود را برای تعلیم روحانیون سپاه دارد. به همین دلیل دولت ایران تئوکراسی نیست.» خلجی همچنین افزود: «مقام مسوول روحانی عملا کسی است که قوانین اسلامی را به خاطر نظام نقض کند.»
خلجی در مورد رابطه خامنهای با سپاه گفت: «فرمانده واقعی سپاه، خامنهای است و این را نباید فراموش کرد! سپاه بدون خامنهای به اینجا نمیرسید، و خامنهای بدون سپاه اینقدر قدرت نمیگرفت. او یک رهبر تصادفی است و آدمهای بسیار مهمتر ی بودند که میتوانستند جانشین خمینی باشند. او با حسابشدگی و به کمک سپاه به این نقطه رسیده. سپاه در ورزش، سینما کنترل دارند. شبکهها را در اختیار دارند. گردان امام صادق ۲۰۰۰ روحانی دارد، اما سپاهی هستند. این ۲۰۰۰ نفر، ۲۰۰،۰۰۰ هزار روحانی را کنترل میکنند».
خلجی در پاسخ به این سوال که اگر ایران به سلاح هستهای دست یابد، موقعیت خامنهای چگونه خواهد بود گفت: «خامنهای فکر میکند که داشتن سلاح هستهای به پایداری کمک میکند، درست مثل پاکستان. آمریکا مجبوراست با پاکستان کنار بیاید، اما مثلا لیبی که برنامه هستهای را کنار گذاشت و از طرف ناتو اشغال شد. با این حال برای چهره خامنهای بد است زیرا که بارها گفته است داشتن سلاح هستهای مطابق قوانین اسلامی نیست و اگر به سلاح هستهای دست یابد، اعتبار مذهبی رهبری زیر سوال میرود. خامنهای نمیتواند به راحتی در این باره در جهان اسلامی دروغ بگوید. اما میتواند فتوای خود را نقض کند، گرچه چهره مناسبی از او در جهان اسلام به نمایش در نخواهد آمد.دولتِ از خود راضی، کاربرانِ ناراضی
خبرگزاری مهر، در خبری که منتشر کرده، نوید این را داده است که در میانِ برترین کشورها از نظر تعداد کاربر اینترنت، ایران سرآمد بقیه است و در ایران ۴۷ درصد مردم در ایران به اینترنت دسترسی دارند. اما مرکز آمار میگوید این رقم تنها ۱۴ درصد است.
خبرگزاری مهر، در خبری که منتشر کرده، نوید این را داده است که در میانِ برترین کشورها از نظر تعداد کاربر اینترنت، ایران سرآمد بقیه است.
منبع این خبرگزاری، سایت «آمار جهانی وب» است که اعلام کرده: «آسیا، بیشترین تعداد کاربر اینترنت در جهان را به خود اختصاص داده است.»
منبع این خبرگزاری، سایت «آمار جهانی وب» است که اعلام کرده: «آسیا، بیشترین تعداد کاربر اینترنت در جهان را به خود اختصاص داده است.»
خبرنگار، که قصد دارد خبر خود را مستند جلوه بدهد، جدولی از ایران و رقبایش ترسیم کرده، که به کلی ناقص است.
او به جای جدول مربوط به آسیا، برای اثبات حرف خود تنها از جدول مربوط به خاورمیانه استفاده کرده است.
فلسطین رو خط بزن، ایران برنده میشه!
در جدولی که این خبرگزاری منتشر کرده، «ایران» با ۳۶ میلیون و ۵۰۰ هزار کاربر رتبه اول در خاورمیانه را دارد و پس آن «عربستان»، «رژیم اشغالگر قدس»، «سوریه» و «امارات» قرار گرفته اند. در آخر جدول منتشر شده در مهرنیوز، قطر با عنوان آخر خاورمیانه جای گرفته است.
خبرگزاری اصولگرا و ارزشی «مهر» در حالی که ستونی در جدول خود برای «رژیم اشغالگر قدس» در نظر گرفته، اما فلسطین را با ۲ میلیون و پانصد و شصت و هشت هزار نفر جمعیت، و یک میلیون و پانصد و دوازده هزار نفر کاربر اینترنت که میزان نفود اینترنت را تا ۵۸/۹ ، یعنی به مراتب بیشتر از از ضریب نفوذ ایران، طبق همین اعداد حدود ۴۷ درصد است، از جدول حذف کرده است.
با مقایسه این دو جدول چیزی که به چشم میآید حذف «کرانه باختری»، «اسراییل» و «نوار غزه» است. وقتی این موارد را به جدول مهرنیوز اضافه میکنیم مشاهده میکنیم که «اسراییل» اگرچه به خاطر تعداد کمتر جمعیتش نسبت به ایران نفوذ کمتری در میان خاورمیانه دارد اما از سوی دیگر، در داخل کشور خودش ضریب نفوذ خیلی بالاتری دارد.
آمار از کجا شروع شد؟
سوالی که اینجا پیش میآید این است که این آمار ۳۶ میلیون و ۵۰۰ هزار کاربر در ایران از کجا میآید؟
به طور معمول، چند شیوه برای به دست آوردن میزان کاربران اینترنت در کشور موجود است که یکی نظرسنجی و تحقیقات میدانیست. دیگری بررسی آماری از طریق دولتها است که به شیوه های گوناگونی انجام میشود.
در سال 1387 سازمان فناوري اطلاعات با عقد يك قرارداد از مركز آمار ايران میخواهد که تعداد كاربران اينترنت را محاسبه كند. در دي ماه سال 1387 براي اين آمارگيري، در مناطق شهري و روستايي همه استانهاي كشور نمونههايي به شيوه خوشهاي انتخاب شد و با مراجعه حضوري از آنها امارگيري شد. در پرسشنامه اين طرح بر اساس نظر سازمان فناوري اطلاعات، كاربر با همان تعريف ITU فردي دانسته شده كه در يك سال قبل از آمارگيري (دي 86 تا دي 87) حداقل يك بار به اينترنت متصل شدهباشد.
طبق تعریف «مرکز آمار ایران»، کاربر اینترنت، کسی است که «از دوازده ماه قبل از زمان آمارگیری تا زمان آمارگیری (دیماه ۱۳۸۹) در داخل کشور، با اتصال به شبکهی اینترنت به هر مدت، حداقل از یکی از خدمات اینترنتی استفاده کرده باشد.»
نتايج اين طرح توسط مركز آمار استخراج و به سازمان فناوري اطلاعات اعلام شد. آمارگيري نشان ميداد ضريب نفوذ اينترنت در ايران ۱۱/۱ درصد است. نتايج آمارگيري تفاوت فاحشي با ارقام اعلام شده پيشين داشت.
بالاخره، با پایان این پروژه، عدد ۲۵ درصد به عنوان ضریب نفوذ تعیین شد. در این آمارگیری، «تعداد مشترک» جای «تعداد کاربر» را گرفته بود. در این حالت، کسی که از خانه و موبایل به اینترنت دسترسی داشته باشد دو مشترک محسوب میشود.
حال، دو مرکز در کشور آمار مربوط به نفوذ اینترنت را اعلام میکنند. یکی مرکز آمار و دیگری وزارت ارتباطات. و آمار وزارت ارتباطات که نماینده رسمی دولت در نهادهای بینالمللی است، در این مواقع مورد استفاده قرار میگیرد که مشخص است عدد بزرگتری را شامل میشود که به نفع این وزارتخانه است.
این رقم طبق نتایج طرح آمارگیری از کاربران اینترنت که در سال ۱۳۸۹ انجام شده و توسط مرکز آمار ایران منتشر شده، رقم ۱۴/۷ درصد است. که نسبت به سال قبل، ۳/۶ درصد افزایش یافته است. و نه رقم ۴۷ درصد اعلام شده در خبرها.
ضریب نفوذ یک شاخص تعیین کنندهی دسترسی به اینترنت در هر جامعه است که به معنای «تعداد کاربران اینترنت به ازای هر ۱۰۰ نفر» است.
سازمان های جهانی مانند «اتحادیه مخابرات بین المللی» در مورد این تعریف اتفاق نظر دارند.
در جدولی که این خبرگزاری منتشر کرده، «ایران» با ۳۶ میلیون و ۵۰۰ هزار کاربر رتبه اول در خاورمیانه را دارد و پس آن «عربستان»، «رژیم اشغالگر قدس»، «سوریه» و «امارات» قرار گرفته اند. در آخر جدول منتشر شده در مهرنیوز، قطر با عنوان آخر خاورمیانه جای گرفته است.
خبرگزاری اصولگرا و ارزشی «مهر» در حالی که ستونی در جدول خود برای «رژیم اشغالگر قدس» در نظر گرفته، اما فلسطین را با ۲ میلیون و پانصد و شصت و هشت هزار نفر جمعیت، و یک میلیون و پانصد و دوازده هزار نفر کاربر اینترنت که میزان نفود اینترنت را تا ۵۸/۹ ، یعنی به مراتب بیشتر از از ضریب نفوذ ایران، طبق همین اعداد حدود ۴۷ درصد است، از جدول حذف کرده است.
با مقایسه این دو جدول چیزی که به چشم میآید حذف «کرانه باختری»، «اسراییل» و «نوار غزه» است. وقتی این موارد را به جدول مهرنیوز اضافه میکنیم مشاهده میکنیم که «اسراییل» اگرچه به خاطر تعداد کمتر جمعیتش نسبت به ایران نفوذ کمتری در میان خاورمیانه دارد اما از سوی دیگر، در داخل کشور خودش ضریب نفوذ خیلی بالاتری دارد.
آمار از کجا شروع شد؟
سوالی که اینجا پیش میآید این است که این آمار ۳۶ میلیون و ۵۰۰ هزار کاربر در ایران از کجا میآید؟
به طور معمول، چند شیوه برای به دست آوردن میزان کاربران اینترنت در کشور موجود است که یکی نظرسنجی و تحقیقات میدانیست. دیگری بررسی آماری از طریق دولتها است که به شیوه های گوناگونی انجام میشود.
در سال 1387 سازمان فناوري اطلاعات با عقد يك قرارداد از مركز آمار ايران میخواهد که تعداد كاربران اينترنت را محاسبه كند. در دي ماه سال 1387 براي اين آمارگيري، در مناطق شهري و روستايي همه استانهاي كشور نمونههايي به شيوه خوشهاي انتخاب شد و با مراجعه حضوري از آنها امارگيري شد. در پرسشنامه اين طرح بر اساس نظر سازمان فناوري اطلاعات، كاربر با همان تعريف ITU فردي دانسته شده كه در يك سال قبل از آمارگيري (دي 86 تا دي 87) حداقل يك بار به اينترنت متصل شدهباشد.
طبق تعریف «مرکز آمار ایران»، کاربر اینترنت، کسی است که «از دوازده ماه قبل از زمان آمارگیری تا زمان آمارگیری (دیماه ۱۳۸۹) در داخل کشور، با اتصال به شبکهی اینترنت به هر مدت، حداقل از یکی از خدمات اینترنتی استفاده کرده باشد.»
نتايج اين طرح توسط مركز آمار استخراج و به سازمان فناوري اطلاعات اعلام شد. آمارگيري نشان ميداد ضريب نفوذ اينترنت در ايران ۱۱/۱ درصد است. نتايج آمارگيري تفاوت فاحشي با ارقام اعلام شده پيشين داشت.
بالاخره، با پایان این پروژه، عدد ۲۵ درصد به عنوان ضریب نفوذ تعیین شد. در این آمارگیری، «تعداد مشترک» جای «تعداد کاربر» را گرفته بود. در این حالت، کسی که از خانه و موبایل به اینترنت دسترسی داشته باشد دو مشترک محسوب میشود.
حال، دو مرکز در کشور آمار مربوط به نفوذ اینترنت را اعلام میکنند. یکی مرکز آمار و دیگری وزارت ارتباطات. و آمار وزارت ارتباطات که نماینده رسمی دولت در نهادهای بینالمللی است، در این مواقع مورد استفاده قرار میگیرد که مشخص است عدد بزرگتری را شامل میشود که به نفع این وزارتخانه است.
این رقم طبق نتایج طرح آمارگیری از کاربران اینترنت که در سال ۱۳۸۹ انجام شده و توسط مرکز آمار ایران منتشر شده، رقم ۱۴/۷ درصد است. که نسبت به سال قبل، ۳/۶ درصد افزایش یافته است. و نه رقم ۴۷ درصد اعلام شده در خبرها.
ضریب نفوذ یک شاخص تعیین کنندهی دسترسی به اینترنت در هر جامعه است که به معنای «تعداد کاربران اینترنت به ازای هر ۱۰۰ نفر» است.
سازمان های جهانی مانند «اتحادیه مخابرات بین المللی» در مورد این تعریف اتفاق نظر دارند.
طبق این آمار، تنها ۲۱/۴ درصد مردم ایران طبق این تعریف در محل سکونت خود به اینترنت دسترسی دارند.
این اطلاعات مشخص میکند که هنوز «۸۴/۰ درصد از اینترنت دایل آپ (دسترسی با خط تلفن با سرعت پایین) استفاده میکنند و تنها ۱۳ درصد از اینترنت ایدیاسال برخوردارند. ۰/۹ درصد اینترنت بیسیم دارند. ۳/۸ درصد درباره نحوه دسترسیشان توضیح نداده«اند و ۰/۲ هم از روش های دیگری استفاده میکنند» که نام برده نشده است.
از کل کاربران کشور، ۲۶/۱ درصد حداقل یکبار در روز، ۳/۶ درصد حداقل یکبار در هفته ولی نه هر روز، بیش از ۲۶/۶ درصد حداقل یکبار در ماه ول ینه هر هفته و ۱۴/۱ درصد کمتر از یکبار در ماه از اینترنت استفاده کردهاند.
وقتی این آمار را از از نظر عددی و نه نسبی، بررسی کنیم، به این نتیجه میرسیم که تنها ۱۱ میلیون نفر کاربر اینترنت در ایران هستند و این آمار، مورد تایید مرکز آمار ایران است.
در میان این کاربران، بیشترین درصد متعلق به تهران، مازندران و اصفهان است و سیستان و بلوچستان در انتهای جدول قرار دارد.
با این حال به طور قطع اگر تمام افراد ایرانی که در سایت ساماندهی وارد شدهاند و مشخصات آنها برای دریافت یارانه ثبت شده را هم به عنوان کاربر اینترنت در نظر بگیریم به اعداد بزرگتری خواهیم رسید. این طور فکر نمیکنید؟a
کنشگرایان: تحریم فعال، قدم اول مبارزه براندازانه است
«کنشگرایان» امروز در بیانیهای، خواستار تحریم فعال انتخابات از سوی واجدین شرایط حضور در انتخابات مجلس نهم شدند. در بیانیه این گروه آمده است: «تـخريب انتخابات نـمايشی دوازدهم اسـفند ماه با «تـحريم فـعال» آن قدمی آغازيـن برای وارد شدن به مرحله اصلی مبارزه براندازانه اسـت.»
متن بیانیه کنشگرایان ایران که به دست خودنویس رسیده به شرح زیر است:هم ميهن گرامی
دوباره رژيم استبداد و ارتجاع اسلامی حاکم بر ميهنمان در نظر دارد انتخابات نمايشی ديگری را برپا کند. همگان آگاهند که از بدو تولد اين رژيـم، هيچگاه انتخابات و يا نظرخواهی های برگزار شده واقعی نبودهاند. همواره يا با حيله و فريب و يا با زور و اجبار به نام مردم، سخن خود را گفتند و تا آنجا که توانستند آرای واقعی مردم را پايمال نمودند و ناديده گرفتنـد.
انتخابات هنگامی مردم سالارانه و تبلور آرای مردمی است که آزادانه، آگاهانه و در فضايی سالم برگزار گردد. آزادی در حضور همگان، آگاهی در آزادی بيان برای همگان و سالمی فضا در نبودن تقلب میباشد.
در يک جامعه مردم سالار دموکراتيک همه نيروها و انديشه های موجود در جامعه اجازه حضور در انتخابات را دارند. همه نيروها و انديشه های حاضر در انتخابات خود را به مردم آزادانه معرفی میکنند و در آگاهی رسانی در مورد خود هيچ محدوديتی ندارند. پس از انجام انتخابات آرای واقعی صندوقها بدون دستکاری ابلاغ میشود و همگان به رای اکثريت احترام میگذارند. کدامين از اين شروط و خصوصيتها را شما هم ميهنان در انتخابات و يا نظرخواهی های به نمايش گذاشته شده بتوسط جمهوری اسلامی ديدهايد؟؟؟ از معرفی حتی يک موردش هم عاجزيد.
بـديهی اسـت که مردمی که رای خود را در اين نظام نمیبـينند، نبـايد هيچگاه در نـمايشهای عوام فريبـانه و گول زننده، مخصوصا برای جامعه بين المللی، شرکت کنند. اما آيا تنها شرکت نکردن و يا به عبارتی تحريم غير فعال کافی اسـت؟ در هنگامی که تمامی دستگاه های تبليغاتی در اختيار رژيم است، خبرنگارهای خارجی و داخلی اجازه فعاليت آزاد را ندارند و بـسياری تنها به اميد و بدنبال تامين لقمه نانی مجبور به شرکت در انتخابات حکومتی هستند، چگونه میتوانيم عدم حضور واقعی مـردم را ثـابت کنيم؟
در اينجاست که هم ميهن گرامی نياز مبرم به فعال بودن حتی در «تحريم» ديده میشود. بايد همگان و مخصوصا جامعه بين المللی بدانند که سخن اين رژيم سخن مردم ايران نيسـت. بايد بدانند که مردم در اکثريتـشان در اين انتخابات نمايشی شرکت نمیکنند. بايد بدانند که نيروهای فعال جوان داخل کشوری آمادهاند که مرحله نهايی براندازی را به تحقق برسـانند و قـدرت را پس از اين رژيم بدسـت بگيرند. حضور فعال اين نيروها امروز هم اميد اسـت و هم تضمين.
تـخريب انتخابات نـمايشی دوازدهم اسـفند ماه با «تـحريم فـعال» آن قدمی آغازيـن برای وارد شدن به مرحله اصلی مبارزه براندازانه اسـت. همه آنهايی که میدانند و میتوانند بايد در اين جهت حرکت کنند. چگونگی تخريب انتخابات را نـيروهای جوان و مبـارز داخل کشـوری تعيين خواهند نـمود و مـا از همگان در خواسـت داريم که هم يار و هم بلندگوی کنشگرايان مبارز باشـند. ياری رسانی به اين نيروها وظيفهاید است ميهنی.
باشـد که دنيا بوضوح ببينـد که جمهوری اسلامی ايران نيسـت و همه نمايش های عوام فريبانه اش پوشالی و دروغين است. باشد که با «تحريم فعال»، نگذاريم که رژيم به نادرسـت چه در داخل و چه در خارج برای خود تبليغ کند و سخن خود را به نام مردم ايران ارائه بدهـد.
هدف هر ايرانی ميهن دوست داشتن ايرانی آزاد، آباد و مملو از رفاه و آسايش برای مردمانش است. اين ايران را با بودن جمهوری اسلامی هرگز نخواهيم داشت. سرنگونی اين رژيم پيش شرط هر تکامل و پيشرفتی چه فرهنگی و چه اجتماعی است.
زنده باد ايران، زنده باد آزادی
سخنی از کنشگرايان
چهارم اسفند ماه ۱۳۹۰
اشتراک در:
پستها (Atom)