خودنويس : هنوز جوهر نامه آيتالله خامنهاي به هاشمي رفسنجاني درباره عدم وقف دانشگاه آزاد اسلامي خشك نشده است كه وبسايت رفسنجاني با انتشار خبري از قول ايت الله خميني اعلام كرد : «تا نظر امام حجت است دانشگاه آزاد دولتي نخواهد شد». رفسنجاني با ياداوري خاطراتش از يك ميليون تومان اهدايي خميني گفت :«گفتم مخالفند. ميگويند اين كار بايد دولتي باشد، خصوصي نميشود. ايشان (امام )گفتند: من اين موضوع را حل ميكنم و حل كردند. »
خاطره رفسنجاني به نقل از وبسايت اطلاع رساني هاشمي رفسنجاني:
خاطرهاي كه ميتوانم به عنوان نمونه اشاره كنم اين است كه اوايل انقلاب، يكي دو سال كه گذشت، مشكل پشت كنكوريها را داشتيم. بزرگترين مشكل اين بود كه ميليونها نفر مايل بودند در كنكور شركت كنند و دانشگاهها فقط چند هزار نفر ميگرفتند، مثلاً ۳۰ تا ۵۰ هزار نفر. ما هم بين مردم بوديم و در فاميل ميديديم كه بچهها ميرفتند كنكور ميدادند و ندرتاً قبول ميشدند، افراد خاصي قبول ميشدند؛ يا سفارشي بودند يا اين كه امكانات درس خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در كنكور موفق ميشدند. بقيه ميماندند.
اين كار براي كشور خيلي ضربه بود. انقلاب فرهنگي هم كه راه افتاد، همين دانشگاهها هم تعطيل شدند. دانشگاهها ۲ سالي تعطيل بود و دانشجو نميگرفتند. ديديم اين وضع يك فاجعه براي كشور است.
من خطبهاي در نماز جمعه خواندم و توضيح دادم كه چه اتفاقي ميافتد كه بچههايمان الان در حد ديپلم بيرون ميآيند و بعد هم بيكار ميمانند و استعدادها زنده به گور ميشود! گفتم اين جريان فقري كه در جامعه وجود دارد و تبعيضي كه هست، هر سال عميقتر ميشود، چون يك عده ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصيل ميكنند و بعد هم كارهاي اساسي اجتماعي، سياسي و اقتصادي را بهدست ميگيرند و خانوادههاي مردم عادي هم بايد در حد عملگي، يا كارمند و يا كاسب بمانند. اين تبعيض را هيچ وقت نميتوانيم به هم بزنيم، مگر اينكه به بچهها ميدان بدهيم كه درس بخوانند و اين بچهها بعداً در قشر بالاي كشور حضور داشته باشند.
اين موضوع و تبعات آن را از لحاظ سياسي، اقتصادي، اجتماعي، پيشرفت و ظلمي كه به اينها ميشود، فشار روحي كه به جوانها ميآمد، هزينهاي كه براي اعزام به خارج ميشد و پولدارها به خارج ميرفتند و غيره را توضيح دادم. اين خطبه را امام هم گوش داده بودند. بعد كه امام را ديدم، به من گفتند حرفهاي هشداردهندهاي زديد. ميخواهيد چه كار كنيد؟ گفتم: ميخواهيم يك دانشگاه غيردولتي درست كنيم تا از امكاناتي كه الان هست، استفاده كنيم. ميتوانيم كلاسهاي درس را در حسينيهها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگاهها يا مدرسهها و جاهايي كه مردم هديه ميكنند، بگذاريم و از نيروهايي هم كه در جامعه وجود دارند و آدمهاي باسوادي هستند - استاد دانشگاه نيستند، ولي باسواد هستند- استفاده كنيم. مردم هم خودشان خرج تحصيلشان را بدهند و به خارج نروند. ايشان گفتند محاسبهات درست است، اقدام كنيد. گفتم مخالفند. ميگويند اين كار بايد دولتي باشد، خصوصي نميشود. ايشان گفتند: من اين موضوع را حل ميكنم و حل كردند.
امام يك ميليون تومان پول دادند و گفتند: من اين را به اين كار هديه ميكنم. در صحبتي هم اعلام كردند كه اين كار خيلي خوبي است كه فلاني پيشنهاد كرده است. ديگر اين تندروها نتوانستند مخالفت كنند.
خاطرهاي كه ميتوانم به عنوان نمونه اشاره كنم اين است كه اوايل انقلاب، يكي دو سال كه گذشت، مشكل پشت كنكوريها را داشتيم. بزرگترين مشكل اين بود كه ميليونها نفر مايل بودند در كنكور شركت كنند و دانشگاهها فقط چند هزار نفر ميگرفتند، مثلاً ۳۰ تا ۵۰ هزار نفر. ما هم بين مردم بوديم و در فاميل ميديديم كه بچهها ميرفتند كنكور ميدادند و ندرتاً قبول ميشدند، افراد خاصي قبول ميشدند؛ يا سفارشي بودند يا اين كه امكانات درس خواندن و استعداد ممتاز داشتند و در كنكور موفق ميشدند. بقيه ميماندند.
اين كار براي كشور خيلي ضربه بود. انقلاب فرهنگي هم كه راه افتاد، همين دانشگاهها هم تعطيل شدند. دانشگاهها ۲ سالي تعطيل بود و دانشجو نميگرفتند. ديديم اين وضع يك فاجعه براي كشور است.
من خطبهاي در نماز جمعه خواندم و توضيح دادم كه چه اتفاقي ميافتد كه بچههايمان الان در حد ديپلم بيرون ميآيند و بعد هم بيكار ميمانند و استعدادها زنده به گور ميشود! گفتم اين جريان فقري كه در جامعه وجود دارد و تبعيضي كه هست، هر سال عميقتر ميشود، چون يك عده ممتاز - چه در داخل و چه در خارج- تحصيل ميكنند و بعد هم كارهاي اساسي اجتماعي، سياسي و اقتصادي را بهدست ميگيرند و خانوادههاي مردم عادي هم بايد در حد عملگي، يا كارمند و يا كاسب بمانند. اين تبعيض را هيچ وقت نميتوانيم به هم بزنيم، مگر اينكه به بچهها ميدان بدهيم كه درس بخوانند و اين بچهها بعداً در قشر بالاي كشور حضور داشته باشند.
اين موضوع و تبعات آن را از لحاظ سياسي، اقتصادي، اجتماعي، پيشرفت و ظلمي كه به اينها ميشود، فشار روحي كه به جوانها ميآمد، هزينهاي كه براي اعزام به خارج ميشد و پولدارها به خارج ميرفتند و غيره را توضيح دادم. اين خطبه را امام هم گوش داده بودند. بعد كه امام را ديدم، به من گفتند حرفهاي هشداردهندهاي زديد. ميخواهيد چه كار كنيد؟ گفتم: ميخواهيم يك دانشگاه غيردولتي درست كنيم تا از امكاناتي كه الان هست، استفاده كنيم. ميتوانيم كلاسهاي درس را در حسينيهها، مساجد، در اوقات فراغت دانشگاهها يا مدرسهها و جاهايي كه مردم هديه ميكنند، بگذاريم و از نيروهايي هم كه در جامعه وجود دارند و آدمهاي باسوادي هستند - استاد دانشگاه نيستند، ولي باسواد هستند- استفاده كنيم. مردم هم خودشان خرج تحصيلشان را بدهند و به خارج نروند. ايشان گفتند محاسبهات درست است، اقدام كنيد. گفتم مخالفند. ميگويند اين كار بايد دولتي باشد، خصوصي نميشود. ايشان گفتند: من اين موضوع را حل ميكنم و حل كردند.
امام يك ميليون تومان پول دادند و گفتند: من اين را به اين كار هديه ميكنم. در صحبتي هم اعلام كردند كه اين كار خيلي خوبي است كه فلاني پيشنهاد كرده است. ديگر اين تندروها نتوانستند مخالفت كنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر