هاشمي رفسنجاني در شكايت از ابطال احتمالي وقف دانشگاه آزاد گفته بود كه «فكر نميكنم كه خداوند اجازه بدهد هيچكس بتواند اين وقف را به هم بزند و اگر كسي بتواند به هم بزند خدا از او قويتر است.» (پايگاه اطلاعرساني هاشمي، ۶ مهر ۱۳۸۹)
به نظر ميآيد كه در جمهوري اسلامي خداوند اجازه داد كه اين وقف به هم بخورد: «وقف مزبور داراي اشكالات اساسي فقهي و حقوقي است از جمله، هم به لحاظ مشروعيت وقف مذكور و هم از جهت صلاحيت هيئت محترم مؤسس در انشاي اين وقف... وقف مزبور از لحاظ فقهي و حقوقي صحيح نيست.» (علي خامنهاي، كيهان، ۱۹ مهر ۱۳۸۹)
هاشمي رفسنجاني مدعي است كه به هنگام تصميم گيري در هيئت مؤسس «نظر فقهي حضرت آيتالله خامنهاي در اين زمينه اخذ و در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي خوانده و ثبت شد» اما خامنهاي ميگويد: «مشكل اساسي تحقق قبول مقام ذيصلاح نيز مطرح است» (منابع فوق)
در اين رد و بدل، مضمون سخن رفسنجاني اين است كه خامنهاي پس از انتخابات دهم نظر خود را مبني بر صحت وقف تغيير داده است و خامنهاي منكر اين موضوع ميشود. غير از سخن خامنهاي كه در اولين نماز جمعه بعد از انتخابات خود را نزديكتر به احمدينژاد معرفي كرد اين سخنان تقابل مستقيم دو مقام جمهوري اسلامي را آشكار ميسازند به گونهاي كه يك طرف، طرف ديگر را تلويحاً به انكار يا پوشاندن حقيقت يا دروغگويي متهم ميكند.
اين تقابل، آينده سياسي هاشمي رفسنجاني را چگونه تصوير ميكند؟ دانشگاه آزاد به چه سمتوسويي ميرود؟ و در نهايت خامنهاي اكنون در روابط قدرت چه نقشي را بازي ميكند؟
روي هاشمي حساب نكنيد
هاشمي رفسنجايي تا پيش از انتخابات دهم رياست جمهوري آنقدر از اهرمهاي فشار برخوردار بود كه ناچار به تمسك به خداوند نشود. تمسك به خداوند يا شكايت به وي در جامعه سياسي متشكل از اسلامگرايان شيعه به معني پايان قدرت سياسي، كوتاه شدن دست از اهرمهاي قدرت، و استيصال تام و تمام است. پيام خامنهاي در مورد دانشگاه آزاد نمايانگر خلع كامل هاشمي از قدرت واقعي سياسي در جمهوري اسلامي است.
خامنهاي به عنوان رهبر نظام سياسي هنگامي چنين حكمي را صادر ميكند كه مطمئن باشد هيچ خدشهاي به قدرت وي از اين نظر وارد نخواهد آمد. يار ديرين وي امروز هيچكس را در ميان مقامات قدرتمند جمهوري اسلامي ندارد تا از عتاب و خطاب خامنهاي به وي روي ترش كنند يا بتوانند فشاري به بيت وارد سازند.
نقش توازن بخش هاشمي در روابط قدرت در جمهوري اسلامي پس از انتخابات دهم به پايان رسيده بود و پيام خامنهاي به اين امر رسميت بخشيد. اين پيام خامنهاي به كساني كه قبلاً هاشمي را وزنهاي حساب ميكردند تلويحاً ميگويد «روي وي حسابي باز نكنيد.» مقامهاي رسمي وي در مجمع تشخيص مصلحت و خبرگان نيز نقش چنداني در تصميمگيريها نخواهد داشت.
آخرين تير در كمان
دانشگاه آزاد چه از حيث مديريت و چه از حيث نيروهاي دانشجويي در تحولات سياسي دوران خاتمي تقريباً در كنار گود ايستاد و از اين جهت هدف مخالفت مستقيم سپاهيان و بيت رهبري قرار نگرفت. اما در تحولات قبل و بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري اين دانشگاه به ميدان وارد شده و صداي مخالفت با خامنهاي و احمدينژاد از آن به گوش رسيد.
اين امر از طرف قدرتمندان امروز جمهوري اسلامي قابل تحمل نبود. پيگيري تغيير اساسنامه در كنار ارجاع موضوع وقف به دو هيئت حقوقي و فقهي از سوي رئيس دولت و رهبر بايد به خلع قدرت هاشمي و دوستان از اين دانشگاه و انتقال قدرت در آن به نظاميان و بيت رهبري منجر ميشد.
هاشمي رفسنجاني به عنوان يك بازيگر خبره در فضاي سياسي جمهوري اسلامي از پيش ميدانست كه با درگير شدن دانشگاه آزاد در رقابتهاي سياسي مخاطره از دست دادن كنترل آن را به جان ميپذيرد اما فضا آنچنان بر وي و خانواده و دوستانش تنگ شده بود كه در انتخابات همه نيروهايشان را به صحنه آوردند ولي حريف سپاهيان و بيت رهبري نشدند. از حيث قدرت واقعي، دانشگاه آزاد آخرين تير هاشمي رفسنجاني بود كه در كمان انتخابات پرتاب شد و به هدف اصلي كه حذف احمدينژاد بود، اصابت نكرد.
بخش عمومي، در اختيار بيت
خامنهاي در پيام خود مبني بر ابطال وقف به دو موضوع ديگر نيز اشاره ميكند. موضوع اول آن كه دانشگاه آزاد نه خصوصي و نه دولتي است. روال حاكم در جمهوري اسلامي آن است كه بخش عمومي غيردولتي مثل نهادهاي مذهبي از جمله اوقاف در اختيار ولي فقيه باشد. تلاش هيئت مؤسسان دانشگاه آزاد اين بود كه با وقف آن، اين دانشگاه را به بخش عمومي منتقل كرده و از دولتي شدن آن جلوگيري كنند.
خامنهاي از اين جهت مخالفتي با هيئت مؤسس ندارد اما او خواستار بخش عمومياي است كه تحت نظر ولايت فقيه باشد و نه بخش عمومياي كه مردم يا نهادهاي مستقل از حكومت و دولت آن را اداره ميكنند. بدين ترتيب دانشگاه آزاد با ابطال وقف آن همانند بنيادها و ديگر مؤسسات عمومي كشور تحت انقياد بيت رهبري قرار خواهد گرفت.
موضوع ديگر ضرورت تجديد نظر در بندهاي ۵ و ۱۰ اساسنامه جديد دانشگاه آزاد است كه از يك سو تغييرات مديريتي را عملاً به دست دولت ميسپارد و از سوي ديگر هيئت مؤسس و هيئت امنا را كاملاً خلع يد ميكند.
خامنهاي حداقل در اين مقطع نميخواهد دانشگاه آزاد را يكسره در دست احمدينژاد و دوستان قرار دهد. اين موضوع نگراني عميق وي از جا گذاشتن وي در تحولات قدرت از سوي سپاهيان و دولت را منعكس ميسازد.
خامنهاي، بازنده اصلي
خامنهاي تا پيش از انتخابات رياست جمهوري همانند خميني سعي ميكرد در منازعات نيروهاي معتقد به جمهوري اسلامي و ولايت فقيه نقش توازنبخش و هدايتكننده را بازي كند. آخرين تلاش بيرنگ وي جلوگيري از تغيير رئيس دانشگاه آزاد بر اساس اساسنامه جديد توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي بود كه با ابطال وقف و درگيري مستقيم با رفسنجاني تأثير چنداني در ايجاد توازن نخواهد داشت. اما حضور ميليوني مردم در خيابانها و نياز به سركوب گسترده منطق بازي قدرت در جمهوري اسلامي را بر هم زد.
خامنهاي كه شخصاً اقتدارگراترين و تماميتطلبانهترين ديدگاهها را داشته است پرده ملاحظات را كنار زد و مستقيماً فرماندهي سركوب را در اختيار گرفت و همه قدرت را نيز در اختيار سركوبكنندگان قرار داد.
از اين حيث بازنده اصلي در سركوبها نه معترضان بلكه خامنهاي بود كه نقش توازن بخش خود را واگذاشت و به مهره اصلي نظاميان براي بسط قدرت تبديل شد. برنده سياسي و دراز مدت اين ماجرا قائلان به براندازي نظام جمهوري اسلامي بودند كه همواره بر اصلاحناپذيري اين نظام تأكيد ميكردند.
اما برنده اقتصادي و نظامي اما كوتاهمدت اين تحولات نظاميان و امنيتيهايي هستند كه چند صباح درآمدهاي نفتي را به حسابهاي خود سرازير و پستهاي مديريتي بالا را اشغال خواهند كرد.
به نظر ميآيد كه در جمهوري اسلامي خداوند اجازه داد كه اين وقف به هم بخورد: «وقف مزبور داراي اشكالات اساسي فقهي و حقوقي است از جمله، هم به لحاظ مشروعيت وقف مذكور و هم از جهت صلاحيت هيئت محترم مؤسس در انشاي اين وقف... وقف مزبور از لحاظ فقهي و حقوقي صحيح نيست.» (علي خامنهاي، كيهان، ۱۹ مهر ۱۳۸۹)
هاشمي رفسنجاني مدعي است كه به هنگام تصميم گيري در هيئت مؤسس «نظر فقهي حضرت آيتالله خامنهاي در اين زمينه اخذ و در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي خوانده و ثبت شد» اما خامنهاي ميگويد: «مشكل اساسي تحقق قبول مقام ذيصلاح نيز مطرح است» (منابع فوق)
در اين رد و بدل، مضمون سخن رفسنجاني اين است كه خامنهاي پس از انتخابات دهم نظر خود را مبني بر صحت وقف تغيير داده است و خامنهاي منكر اين موضوع ميشود. غير از سخن خامنهاي كه در اولين نماز جمعه بعد از انتخابات خود را نزديكتر به احمدينژاد معرفي كرد اين سخنان تقابل مستقيم دو مقام جمهوري اسلامي را آشكار ميسازند به گونهاي كه يك طرف، طرف ديگر را تلويحاً به انكار يا پوشاندن حقيقت يا دروغگويي متهم ميكند.
اين تقابل، آينده سياسي هاشمي رفسنجاني را چگونه تصوير ميكند؟ دانشگاه آزاد به چه سمتوسويي ميرود؟ و در نهايت خامنهاي اكنون در روابط قدرت چه نقشي را بازي ميكند؟
روي هاشمي حساب نكنيد
هاشمي رفسنجايي تا پيش از انتخابات دهم رياست جمهوري آنقدر از اهرمهاي فشار برخوردار بود كه ناچار به تمسك به خداوند نشود. تمسك به خداوند يا شكايت به وي در جامعه سياسي متشكل از اسلامگرايان شيعه به معني پايان قدرت سياسي، كوتاه شدن دست از اهرمهاي قدرت، و استيصال تام و تمام است. پيام خامنهاي در مورد دانشگاه آزاد نمايانگر خلع كامل هاشمي از قدرت واقعي سياسي در جمهوري اسلامي است.
خامنهاي به عنوان رهبر نظام سياسي هنگامي چنين حكمي را صادر ميكند كه مطمئن باشد هيچ خدشهاي به قدرت وي از اين نظر وارد نخواهد آمد. يار ديرين وي امروز هيچكس را در ميان مقامات قدرتمند جمهوري اسلامي ندارد تا از عتاب و خطاب خامنهاي به وي روي ترش كنند يا بتوانند فشاري به بيت وارد سازند.
نقش توازن بخش هاشمي در روابط قدرت در جمهوري اسلامي پس از انتخابات دهم به پايان رسيده بود و پيام خامنهاي به اين امر رسميت بخشيد. اين پيام خامنهاي به كساني كه قبلاً هاشمي را وزنهاي حساب ميكردند تلويحاً ميگويد «روي وي حسابي باز نكنيد.» مقامهاي رسمي وي در مجمع تشخيص مصلحت و خبرگان نيز نقش چنداني در تصميمگيريها نخواهد داشت.
آخرين تير در كمان
دانشگاه آزاد چه از حيث مديريت و چه از حيث نيروهاي دانشجويي در تحولات سياسي دوران خاتمي تقريباً در كنار گود ايستاد و از اين جهت هدف مخالفت مستقيم سپاهيان و بيت رهبري قرار نگرفت. اما در تحولات قبل و بعد از انتخابات دهم رياست جمهوري اين دانشگاه به ميدان وارد شده و صداي مخالفت با خامنهاي و احمدينژاد از آن به گوش رسيد.
اين امر از طرف قدرتمندان امروز جمهوري اسلامي قابل تحمل نبود. پيگيري تغيير اساسنامه در كنار ارجاع موضوع وقف به دو هيئت حقوقي و فقهي از سوي رئيس دولت و رهبر بايد به خلع قدرت هاشمي و دوستان از اين دانشگاه و انتقال قدرت در آن به نظاميان و بيت رهبري منجر ميشد.
هاشمي رفسنجاني به عنوان يك بازيگر خبره در فضاي سياسي جمهوري اسلامي از پيش ميدانست كه با درگير شدن دانشگاه آزاد در رقابتهاي سياسي مخاطره از دست دادن كنترل آن را به جان ميپذيرد اما فضا آنچنان بر وي و خانواده و دوستانش تنگ شده بود كه در انتخابات همه نيروهايشان را به صحنه آوردند ولي حريف سپاهيان و بيت رهبري نشدند. از حيث قدرت واقعي، دانشگاه آزاد آخرين تير هاشمي رفسنجاني بود كه در كمان انتخابات پرتاب شد و به هدف اصلي كه حذف احمدينژاد بود، اصابت نكرد.
بخش عمومي، در اختيار بيت
خامنهاي در پيام خود مبني بر ابطال وقف به دو موضوع ديگر نيز اشاره ميكند. موضوع اول آن كه دانشگاه آزاد نه خصوصي و نه دولتي است. روال حاكم در جمهوري اسلامي آن است كه بخش عمومي غيردولتي مثل نهادهاي مذهبي از جمله اوقاف در اختيار ولي فقيه باشد. تلاش هيئت مؤسسان دانشگاه آزاد اين بود كه با وقف آن، اين دانشگاه را به بخش عمومي منتقل كرده و از دولتي شدن آن جلوگيري كنند.
خامنهاي از اين جهت مخالفتي با هيئت مؤسس ندارد اما او خواستار بخش عمومياي است كه تحت نظر ولايت فقيه باشد و نه بخش عمومياي كه مردم يا نهادهاي مستقل از حكومت و دولت آن را اداره ميكنند. بدين ترتيب دانشگاه آزاد با ابطال وقف آن همانند بنيادها و ديگر مؤسسات عمومي كشور تحت انقياد بيت رهبري قرار خواهد گرفت.
موضوع ديگر ضرورت تجديد نظر در بندهاي ۵ و ۱۰ اساسنامه جديد دانشگاه آزاد است كه از يك سو تغييرات مديريتي را عملاً به دست دولت ميسپارد و از سوي ديگر هيئت مؤسس و هيئت امنا را كاملاً خلع يد ميكند.
خامنهاي حداقل در اين مقطع نميخواهد دانشگاه آزاد را يكسره در دست احمدينژاد و دوستان قرار دهد. اين موضوع نگراني عميق وي از جا گذاشتن وي در تحولات قدرت از سوي سپاهيان و دولت را منعكس ميسازد.
خامنهاي، بازنده اصلي
خامنهاي تا پيش از انتخابات رياست جمهوري همانند خميني سعي ميكرد در منازعات نيروهاي معتقد به جمهوري اسلامي و ولايت فقيه نقش توازنبخش و هدايتكننده را بازي كند. آخرين تلاش بيرنگ وي جلوگيري از تغيير رئيس دانشگاه آزاد بر اساس اساسنامه جديد توسط شوراي عالي انقلاب فرهنگي بود كه با ابطال وقف و درگيري مستقيم با رفسنجاني تأثير چنداني در ايجاد توازن نخواهد داشت. اما حضور ميليوني مردم در خيابانها و نياز به سركوب گسترده منطق بازي قدرت در جمهوري اسلامي را بر هم زد.
خامنهاي كه شخصاً اقتدارگراترين و تماميتطلبانهترين ديدگاهها را داشته است پرده ملاحظات را كنار زد و مستقيماً فرماندهي سركوب را در اختيار گرفت و همه قدرت را نيز در اختيار سركوبكنندگان قرار داد.
از اين حيث بازنده اصلي در سركوبها نه معترضان بلكه خامنهاي بود كه نقش توازن بخش خود را واگذاشت و به مهره اصلي نظاميان براي بسط قدرت تبديل شد. برنده سياسي و دراز مدت اين ماجرا قائلان به براندازي نظام جمهوري اسلامي بودند كه همواره بر اصلاحناپذيري اين نظام تأكيد ميكردند.
اما برنده اقتصادي و نظامي اما كوتاهمدت اين تحولات نظاميان و امنيتيهايي هستند كه چند صباح درآمدهاي نفتي را به حسابهاي خود سرازير و پستهاي مديريتي بالا را اشغال خواهند كرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر