اينها واژه هايي هستند كه در ماههاي اخير از سوي فرهنگستان زبان و ادب فارسي به ما ايرانيان پيشنهاد شده است و اين واژه ها به ترتيب جايگزين واژه هاي عمومي يا علمي " تيوبلس " ، " تيوب " ، " دولوشن "، " نان استيت نيشن "، "پُلاريتي" و "آيزوليشنيسم" مي شوند.
كاربرد واژه ها در هر زبان و فرهنگي مساله اي مهم و قابل توجه است و دلسوزان هر فرهنگ و ملتي تلاش مي كنند تا زبان خود را به گونه اي پيرايش كنند كه كمترين كاربرد لغات خارجي در محاوره و نوشتار مردمانشان باشد.
اما چرا واژه هاي ابداعي براي كلمات مصطلح خارجي در زبان فارسي در سال هاي اخير ، رايج نمي شود و در زبان و محاورات و نوشته ها جا نمي افتد؟
دلايل اين مساله را مي توان در موضوعات مختلف و متنوع دسته بندي كرد ، اين كه بيشتر ما ايراني ها نه بلديم آن گونه كه بايد خوب حرف بزنيم و نه خوب بنويسيم ( حتي همين مطلب و نوشتار نيز خالي از ايراد و خطاهاي دستوري و آرايه اي نيست ) مساله اي عمومي است.
از خانواده ها و مدارس گرفته تا دبيرستان ودانشگاه ، اهميت درس ادبيات فارسي بسيار كمتر از دروسي چون رياضي ، فيزيك و... است و وقتي دانش آموزي در ادبيات نمره پاييني كسب مي كند ، والدين بر او نهيب مي زنند ، كه "حتي" در ادبيات فارسي هم نمره پاييني آورده است. البته اين سرزنش والدين از سرناآگاهي ، ناظر براين پيش فرض است كه زبان و ادبيات ملي درسي راحت و آسان است و دانش آموز بايد اين درس آسان و البته غير مهم را حتما "20 " بگيرد!
اين نوع نگاه در كنار نگاه كلان و كليشه اي رايج شده در مدارس ( كه عموما برخوار كردن و خفيف دانستن علوم انساني متمركز است ) نتيجه اش همين مشكلاتي مي شود كه امروز در گفتار و نوشتار ما وجود دارد كه حتي بسياري از اساتيد دانشگاه ها و نخبگان ما در گفتار و نوشتار سهو مي كنند و نمي توانند آن گونه كه شايسته يك شخصيت نخبه و باسواد است حرف بزنند و يا بنويسند.
روزنامه هاي ما پر است از واژه ها و تركيب بندي هاي ناصواب و خطا و در بسياري از موارد هيچ الگوي مورد اجماعي بر ادبيات نوشتاري ما حاكم نيست.
حال در چنين آشفته بازاري ، فرهنگستان زبان و ادب فارسي در تلاش است تا زبان فارسي را منزه سازد و به مبارزه با واژگان بيگانه بپردازد . اين ، البته اقدام و رويكرد خجسته اي است اما نكته اين است كه فرهنگستان ما به قول معروف " صبر يك روزه اش يك سال طول مي كشد "!
بديهي است تحقق هر كاري زمان خود را مي طلبد و هنگامي كه پديده هاي جديد در اجتماع ظاهر مي شوند ، به همان عنوان وارداتي ناميده مي شوند و مردم ماهها و سال ها به كاربرد واژه اصلي پديده جديد در زبان سازنده آن پديده يا كالا و.. عادت مي كنند و پس از طي ماه ها و گاه سال هاي متمادي، تازه فرهنگستان ما از خواب برمي خيزد و واژه اي – كه بايد دعا كنيم كاربرد آن آسان باشد – پيشنهاد مي دهد كه عموما اين واژه پيشنهادي هم جا نمي افتد و فقط از سرتكليف در برخي مكاتبات اداري يا رسمي و دولتي و... كاربرد پيدا مي كند و در همان حد مي ماند و جنبه عمومي پيدا نمي كند.(حال بماند واژه هايي كه دستمايه بگو و بخند مردم مي شوند!)
اين يك نكته درباره واژه سازي فرهنگستان .
اما نكته ديگر نيز آن است كه فرهنگستان زبان و ادب فارسي كه موظف به حفظ زبان فارسي است ، در واژه گزيني هاي خود ، عنايت وِيژه اي به زبان عربي دارد و در ساخت كلمات جديد ، بعضاً تنها كاري كه مي كند اين است كه يك كلمه عربي را به جاي كلمه انگليسي به زبان و ادب فارسي پيشنهاد مي كند ، حال آن كه نه آن انگليسي ، فارسي است و نه آن عربي! مثلاً همين واژه "انزوا طلبي" را ببينيد كه از دو واژه عربي تشكيل شده و انشاء الله قرار است به جاي "آيزوليشنيسم" وارد زبان فارسي شود !
اصلاً اگر قرار است كلمه اي غير فارسي به عنوان معادل معرفي شود ، چرا همان كلمه اصلي را استفاده نكنيم و به جايش كلمه اي از زباني ديگر را برگزينيم؟ مگر فرهنگستان زبان و ادب فارسي ، مسوول تبديل كلمات انگليسي به عربي و وارد سازي آنها در قاموس زبان فارسي است؟
البته در اين كه عربي ، زبان دين و كتاب آسماني ماست ، سخني نيست ولي وظيفه فرهنگستاني كه نام "فارسي" را يدك مي كشد ، حفظ اين زبان است نه خدمت به زبان عربي.
جايي نوشته بودند: "استفاده كلمات عربي اكيداً ممنوع" ؛ حالا حكايت فرهنگستان زبان و ادب فارسي است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر