ناصر حجازی، دروازهبان و مربی نامی فوتبال ایران بعد از مدتها مقاومت در برابر بیماری سرطان، دوشنبه، دوم خرداد، در سن ۶۲ سالگی درگذشت. این خبر در فضای مجازی ایرانیان چرخید و غم و بغض و اشک بر جای گذاشت. غم و بغض و اشکی که در شکلهای مختلف به کلمهها نفوذ کردند و در پستوبلاگها یا استتوس و نوتهای فیسبوک یا گودر نشستند.
«حالا که مرد اول قفسهای توری پر کشیده و از آشیانه به آسمان رفته است، میشود سطرها مرثیه نوشت. میشود ساعتها بغض کرد و روزها غمگین نشست.» (یک کاربر فیسبوک)
این کاربر فیسبوک در ادامه مینویسد: «امشب شب بدی است . ناصر حجازی دیگر در میان ما نیست . عقاب از آشیانهاش پر کشیده و به قله رفته است و این بهانهی خوبیست برای ما که داغدار و مرثیهنویساش باشیم. مرثیهخوان و آویزان تابوت مردی که تا بود قدرش به کفایت ندانستیم و به حماقت آزارش دادیم.»
صراحت کلام حجازی و آنچه بسیاری از کاربران از آن «گردن ننهادن به زور» نام بردهاند، موضوع بحث بسیاری از کابران اینترنت بود. حجازی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴ که به انتخاب محمود احمدینژاد انجامید، از کاندیدای رقیب او حمایت کرده بود.
مردمک مینویسد که فدراسیون بینالمللی تاریخ و آمار فوتبال، حجازی را دومین دروازهبان برتر سده بیستم قاره آسیا پس از محمد الدعایه عربستانی معرفی کردهاست.
در اینجا نگاهی داریم به آنچه در سوگ بازیکن و مربی درگذشتهی فوتبال، ناصر حجازی، بر صفحات وب نقش بست.
ایستادگی مقابل قدرت
«ناصر حجازی فقط اسطوره و شناسنامهی آبیها نبود، اسطوره و الگو و مورد احترام ملتی بود که همیشه عاشق شنیدن حق و نشنیدن زور هستند حتا اگر خودشان شهامت انجاماش را نداشته باشند. امروز همهی جامعهی فوتبال و همهی جامعهی ایران عزادار مردی نشسته است که محبوبیتاش در بازیهایش نبود، در افتخاراتاش نبود، ... در شهامتی بود مثال زدنی که حتا وقتی چهل تیکهی پست و مقام را جلویاش پاس میدادند، هدیه را مشت میکرد به سمت خط کرنر ... »
این چیزیست که یکی از کاربران فیسبوک در سوگ ناصر حجازی مینویسد و محبوبیت او را بیشتر از آنکه در زمین بازی ارزیابی کند، در زمین قدرت سیاسی بررسی میکند.
او مینویسد: «سنگینی حوادث و فشارهای زندگی و میل به قدرت وادارش نکرد که از مسیر مستقیم خودش که به آن اعتقاد عمیق داشت خارج شود. ناصر حجازی مانند چای داغ و تلخی بود که هم صحبتیاش تلخ بود و سوزنده ولی دوست داشتنی و لذت بخش.»
این کاربر فیسبوک تنها کسی نیست که به ایستادگی حجازی در مقابل قدرت اشاره میکند. سعید شریعتی، فعال سیاسی، نیز در یادداشتی که در فیسبوک خود منتشر کرد و در روزنامهی شرق نیز عینا بازتاب یافت، از همین زاویه به موضوع نگاه میکند: «شايد يك فعال كوتاهدست عرصه سياست را نرسد كه در رثای يک اسطوره بلند قامت فوتبال مطلب خاصی برای گفتن داشته باشد. اما در مورد ناصر خان موضوع متفاوت است. من به خودم حق میدهم بلكه وظيفه خود میدانم كه تا هنوز پيكرش را به زير خاک نفرستادهاند، چيزكی مختصر در حد وسع خود بنويسم كه درسی را كه از او گرفتهام باز پس بدهم. بگذريم از آن كه آقا ناصر هم به صرافت طبع شفاف و لحن صريحی كه داشت هر از گاهی پا توی كفش سياستمدارها میكرد و شوری درمیافكند. يادم هست سال ۸۴ كه شورای نگهبان صلاحيتاش را برای انتخابات رياست جمهوری رد كرد گفته بود: "چه ايرادی دارد ورزشیها هم کار سياسی انجام بدهند؟" »
سعید شریعتی که مدتی را نیز پس از انتخابات مناقشهبرانگیز ۸۸ در زندان بود و سپس در دادگاههای دستهجمعی که آن را دادگاه "نمایشی" خواندهاند به عنوان متهم حاضر بود، مینویسد: «همين مصاحبه آخرش كه در مورد هدفمندی يارانهها انجام داد و خيلی هم سر و صدا كرد. او دغدغه مردم را داشت و در حد وسع و توان خود دست افتادگان را میگرفت، سينه عقاب آسيا فقط جلوی توپ حريفان سپر نبود من زياد شنيده و خواندهام كه مردانه برای حق فروافتادگان را گرفتن و داد مظلوم را ستاندن سينه سپر میكرد با همان لحن و لهجه صريحاش حقوق ذیحقان را مطالبه میكرد.»
شریعتی حتی قایل به این نکته است که سیاستمداران باید از حجازی درسها بیاموزند: «مردمداری خصلت برجسته اسطورههای ورزش بهخصوص فوتبال است و اين چيزیست كه ما اهالی سياست كم داريم. اهالی سياست خصوصا در جامعه ما تقريبا دو سر يك طيف قرار میگيرند. يا مرتكب "مردمفريبی پوپوليستی" میشوند و يا مدعی "مردمسالاری نخبهگرا" آن چيزی كه اين وسط جايش خالی است "مردمداری" است.»
فریاد برای جای خالی اسطوره
درگذشت ناصر حجازی اما برای بعضی نه صرفاَ مرگ یک فرد که مرگ یک اسطوره بود. نویسندهی وبلاگ "آتش در نیستان" از «مرگ اسطورههای بدون جایگزین» گلایه میکند. او مینویسد: «دردناک است که در این سالهای بعد از انقلاب در همه چیز در حال افول هستیم و اسطورهها در همهی زمینهها از ادبیات و هنر گرفته تا فوتبال یکی یکی میروند بدون آنکه جایگزینی داشته باشند. قهرمانپرست نیستم اما در همهی کشورها وجود قهرمانهای واقعی و کیمیاها در برخی زمینهها برای سلامت جامعه لازم است.»
او ادامه میدهد که «آنها هستند که یک چیز بیارزش را تبدیل به یک پدیدهی قابل افتخار میکنند. اما در جامعهی بعد از انقلاب که همه چیز (از جمله اخلاق فدای قدرتطلبی آقایان شده (یا به قول اکبر گنجی فقه جایگزین اخلاق شده) اسطورهها میروند و ستارههای پوشالی جامعه را به سمت پرتگاه میبرند. برای خودمان بسیار متاسفم.»
نویسندهی وبلاگ "گمشده در بزرگراه" هم از همین زاویه به ماجرا نگاه میکند و با اندوه مینویسد: «اگر احمد شاملو امروز زنده بود هشتاد و پنج ساله میشد (حتماً از خرداد هشتاد و هشت تا خرداد نود بیشتر از پیش جای خالیاش را احساس کردهاید). علی حاتمی امسال هفتاد و هفت ساله میشد. خسرو شکیبایی شصت و هفت ساله، هوشنگ گلشیری هفتاد و پنج ساله، محمد نوری هشتاد و دو ساله و ...»
نویسندهی وبلاگ "گمشده در بزرگراه" بعد خاطرهای نقل میکند تا فقدان حجازی را بیشتر قابل لمس کند: «به دوست دانشجویی فکر میکنم که پوستر بزرگ ناصر حجازی را به دیوار آویخته بود و بزرگ رویاش نوشته بود ناصرخان برگرد. هر وقت میپرسیدیم به کجا؟ صیحهای میکشید و میگفت استقلال. او عاشق ناصر حجازی بود.»
زنان در استادیوم آزادی
در حالی چهارشنبه قرار است مراسم تشییع پیکر ناصر حجازی در استادیوم آزادی برگزار شود که بحثهایی درباره مجاز یا غیر مجاز بودن ورود زنان به مراسم درگرفته است.
ورود زنان به استادیوم به صورت کلی ممنوع است و این مساله سالهاست که مورد اعتراض فعالان حوزه زنان ایران است.
حال مدیر مجموعه ورزشی آزادی دربارهی اینکه آیا زنان میتوانند در مراسم حاضر شوند یا خیر، جوابی دو پهلو به خبرنگار "ایسنا" داده است. او گفته که « در جلسهای که تشکیل شد، اعلام کردند که فقط آقایان شرکت کنند، ولی منعی برای حضور بانوان وجود ندارد.»
این اظهارنظر تناقضآمیز در حالی مطرح شده که در فضای مجازی بحثهایی درباره این موضوع درگرفته است. یکی از کاربران گودر مینویسد: «آذر ۱۳۷۶ بود که تیم ملی فوتبال بعد از آن بازی عجیب با استرالیا ... برگشت ایران. قرار شد بچههای تیم از فرودگاه مهرآباد یکضرب با هلیکوپتر بیایند استادیوم آزادی و مردم آنجا ازشان استقبال کنند. طبعا کلی هم زن و دختر آمده بودند. نتیجه این شد که دو سه بلوک پشت دروازه سمت پرسپولیسیها را برای زنها و دخترها خالی کردند.»
او نظر میدهد: «فکر میکنم برای تشییع جنازه ناصر حجازی هم اتفاقی شبیه همین بیفتد. طبعاَ زنهای زیادی خواهند رفت و تقریبا محال است که به استادیوم راهشان ندهند. حتی ممکن است ماجرا را خانوادگی برگزار کنند و بخشی از استادیوم را برای خانوادهها قرق کنند.»
رکوردشکنی اسام اسی "نود"
برنامهی پرطرفدار "نود" که این بار بخشی از برنامهاش به درگذشت ناصر حجازی اختصاص داشت نیز واکنشهای زیادی را در فضای مجازی برانگیخت. حتی بسیاری صرفاَ درباره بغض عادل فردوسیپور، مجری محبوب، برنامه مطلب نوشتند.
وبسایت "استقلالی" با اشاره به این برنامه در مطلبی با عنوان "حجازی در ۹۰ به حقش رسید"، نوشت: «برنامه نود اين هفته شاهد يک اتفاق جالب نيز بود، وقتی مجری برنامه سوال پيام كوتاه را اعلام كرد كه تنها يک گزينه داشت، سيل پيامکهای ارسالی باعث اخلال در عملكرد سيستمپيامک برنامه شد. گزینه اين بود «به احترام ناصر حجازی، عدد يک را به شماره پيامک برنامه ارسال كنيد» و نتيجهركوردی جديد را برای برنامه ثبت كرد؛ چهار ميليون و ۵۰۰ هزار پيامک در حدود سه ساعت.»
این سایت نوشت: «برنامه اين هفته ۹۰ با اين ركوردشكنی به پايان رسيد تا بار ديگر محبوبيت ناصر حجازی به اثبات برسد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر