۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

خاتمی با چه تحلیلی به سازش می‌خواند؟

«عده‌ای ظلم بزرگی را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامی شد و هتک آبروی نظام در مقابل ملت‌ها را نادیده می‌گیرند و مسئله کهریزک یا کوی دانشگاه را قضیه‌ی اصلی قلمداد می‌کنند، اما این یک ظلم آشکار استسید علی خامنه‌ای، ۴ شهریور ۱۳۸۸
«اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم‌پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می‌گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد . البته همه بکوشیم برای‌ آینده روی فضای سالم و امن و آزاد و تأمین حقوق مردم همراه و زمینه‌ساز شویم سید محمد خاتمی، ۲۶ اردی‌بهشت ۱۳۹۰


خاتمی از رهبر – همان نظام – می‌خواهد که «اگر » به او ظلمی شده است «به نفع آینده » از آن چشم‌پوشی کند . در مورد «ملت » هم وعده بلاشرط می‌دهد که از «ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است» خواهد گذشت. پرسش این است که خاتمی با چه فکری دعوت به این بخشایش متقابل کرده است؟
در این دعوت خاتمی اصل وقوع ظلم را پذیرفته: «اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم». و از قضا ظاهر کلام خاتمی به این می‌ماند که طلم به مردم را قطعی می‌داند و ظلم به رهبر را مشروط می‌کند. اما این مظالم دو‌طرفه برای او تغییری در ماهیت رابطه حاکم و مردم ایجاد نمی‌کند، چونان فقیهان مسلمان سنی یا شیعی که در عهد سلطنت‌های پیشین می‌زیستند، ملاک حقانیت قدرت حاکم از نظر خاتمی نیز گویی صرف «غلبه» و قدرت داشتن آن‌ها است؛ برای خاتمی هم مانند فقهای قدیم یا همان روحانیت مشروعیت بخش به سلطنت‌ها، گویی استفاده از زور و ظلم حق مسلم حاکم است: ولایت، با غلبه به دست می آید.
مراد این که از همین دعوت برمی‌آید که از دید خاتمی، ظلمی که رهبر و نظام کرده‌اند مانند ضرب و جرح‌ها و خسارت‌هایی که در دعواهای فردی وارد آمده با «بخشش» طرفین قابل حل است. از نظر خاتمی فعل حاکم در اینجا هر چه که بوده دخلی به حق حاکمیت او پیدا نمی‌کند. نظام هرچه کرده باشد و هر چه که بکند تا زمانی که سر کار است نظام است: ظلم بودن فعل نظام تنها در این حد اهمیت دارد که آقای خاتمی خواهان گذشت در مقابل آن شود. حاکم هر ظلمی هم کرده باشد تغییری در ماهیتش و در «حق» حکومتش نمی‌دهد – مورد ظلم از دید خود حاکم چنان که در نقل قول اول این نوشته آمد کاملاً مشخص است: دست‌کم آقای خامنه‌ای می‌داند که ظلمی که برای او می‌شمارند از قسم شکنجه‌های کهریزک و حمله به دانشجویان بی‌دفاع کوی دانشگاه است که همین چندی پیش به عنوان متهم در دادگاه‌های نظامی حکم محکومیت گرفتند!
فروبستگی ذهنی تفکری که خود را اصلاحات می‌نامد از همین‌جا روشن می‌شود؛ از این‌که با وجود همه وعده‌های آینده بهتری که می‌دهند کنه اندیشه‌اش از عقب افتاده‌ترین نظریات سیاسی اسلامی فراتر نرفته است: حاکم بر حق است چون غلبه دارد و اصلاح‌طلب در هر حالی باید به فکر این باشد که اوضاع را «اصلاح» کند یعنی به روالی برگرداند که آن را عادی می‌پندارد. اگر در این میان عینیت‌ها فرسنگ‌ها از آنچه عادی پنداشته می‌شوند فاصله گرفته باشند باز از نظر او اهمیتی ندارد. اگر عادی بودن شرکت در انتخابات باشد، دیگر اهمیتی ندارد که محسن امین‌زاده که رئیس ستادهای اصلاح‌طلبان در مهم‌ترین انتخابات سال‌های گذشته بود تنها به همین دلیل به زندان افتاده باشد؛ اگر حضور در صحنه سیاسی منوط به داشتن فعالان سیاسی باشد، باز مهم نیست که از بهزاد نبوی و مصطفی تاجزاده گرفته تا قوی‌ترین جوانان حزب مشارکت یعنی امثال مهدی محمودیان در بدترین شرایط زندانی‌اند؛ این که محمودیان به چه دلیل الان در رجایی شهر اعتصاب غذا کرده برای آقای خاتمی بی‌اهمیت است، مهم این است که با این گفتار عقیم چند نفر دیگری توهم یافتن راه حل کنند و پا به میدان فعالیت برای خاتمی بگذارند.
از سوی دیگر این پرسش پیش می‌آید که خاتمی با چه چشم‌داشتی این پیشنهاد را مطرح کرده است؟ در فرمول او بخشش طرف مقابل توسط نظام – به عنوان طرفی که در هر شرایطی ولایت دارد تا غلبه داشته باشد – مشروط به پذیرش این صورتبندی از سوی او و تصمیمش برای شرکت در این بازی است. اگر نظام تصمیم به بازی بگیرد، از نظر خاتمی دیگر مشکلی در میان نیست: ملت هم می‌بخشد.
گویا آقای خاتمی فراموش کرده که نمایندگی‌ای که مردم به او داده بودند برای دو دوره محدود ریاست جمهوری بود که تمام شده است و در همانجا هم مسئولیت‌هایی که بر دوشش بود را به‌تمامی انجام نداد و فعلاً به هیچ قاعده پذیرفته شده‌ای و با هیچ فرمول قانونی‌ای نمایندگی‌ای از سوی ملت ندارد: مگر بخواهد این وصله ناچسب را که کیهان به‌عنوان «یکی از سران فتنه» به او می‌دهد به خود بگیرد که بعید می‌نماید چنین میل و قصدی داشته باشد – و البته در چنین روزهایی است که معلوم می‌شود چرا دشمن جنبش به فردی که یکبار یک قدم در راه پیشبرد آن برنداشت چنین نسبتی داده است.
اما در سوی دیگر هم تا امروز «نظام و رهبری» دست کم آشکارا روی خوشی به او پیشنهاد خاتمی نشان نداده‌اند. کسانی که کهریزک و کوی دانشگاه را ظلمی نمی‌دانند که با «هتک حرمت»شان پیش «ملت‌های جهان» قابل مقایسه باشد، فکر نمی‌کنند قرار است بخشیده شوند. درست هم فکر می‌کنند: این خاتمی است که نمی‌فهمد طرفی که در موضع قدرت نیست، بی معنی‌ست که بخواهد از بخشش صحبت کند. بخشش تنها زمانی معنی دارد که ما در موضع بخشیدن باشیم؛ کسی به بخشیدن ما اجتیاج داشته باشد. بنابراین فرمول خاتمی از دید حاکمیت تنها زمانی معنی‌دار خواهد بود که مثلاً او بتواند جمعی را فراهم آورد که به نزد حاکم بروند و زانو بزنند و تقاضای بخشش کنند.
نکته آخر، وعده‌ای است که خاتمی در مورد تحقق ایده خود می‌دهد: خاتمی می‌گوید اگر این بخشایش متقابل صورت بگیرد، «همه» آینده بهتری خواهند یافت. یعنی سردار نقدی که می‌گوید حقوق بشر وجود ندارد، در کنار نسرین ستوده و هوتن کیان؛ برادران عسگراولادی که از سیاست‌های فعلی سودهای میلیارد دلاری می‌برند در کنار کارگرانی که در اثر همین سیاست‌ها ماه‌هاست حقوق نگرفته‌اند؛ علی خامنه‌ای در کنار زندانیان رجایی شهر که اکنون در اعتصاب غذا هستند، همه این‌ها آینده بهتری خواهند داشت اگر به حرف خاتمی گوش دهند! اما واقعاً خاتمی آینده بهتر برای همه این‌ها را در کنار هم می‌تواند تصور کند؟ یا شاید فکر می‌کند آینده سید محمد خاتمی که در پی یافتن محبوبیت پیشین است با ارائه این توهمات به‌عنوان پیشنهاد سیاسی بهتر خواهد شد؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر