۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

چرا جنگ؟! جنگ را متوقف کنيد، مسعود کردپور

بروز جنگ و خشونت و ناامنی سياسی و اجتماعی نشانه‌ی ناکارآمدی سيستم مديريت کنونی کشور در حل مشکلات سياسی و اجتماعی و نشانه‌ای از وخيم‌تر شدن اوضاع کشور در ابعاد مختلف است که شايد بتواند حاکمان را به هوش آورد که تا دير نشده کاری کنند
چرا جنگ آيا غير از جنگ راه حل انسانی و منطقی ديگری برای حل مشکلات کشورها و اختلافات بين انسان ها وجود ندارد؟ نگاهی به نقشه جنگ ها و کشمکش های جهانی نشان می دهد که در جاهايی که فقر و بی عدالتی بيشتر است و آزادی کم تر، جنگ و خشونت هم بيش تراست . نقشه بروز جنگ ها به طور باورنکردنی منطبق است بر مرزهای قومی مذهبی وعقيدتی . بدون شک اختلافات قومی و مذهبی و اختلاف عقيده جزو ذات خلقت انسان هاست و ناديده گرفتن و جنگيدن بخاطر از بين بردن دگرانديشان بدترين گزينه ممکن برای حل اين اختلافات است. کشورهای توسعه نيافته ای مثل کشورهای آفريقايی و آسيايی مانند افغانستان و پاکستان نمونه های روشنی از بروز درگيری های قومی و مذهبی هستند در اين کشورها تحمل و مدارا و به رسميت شناختن اختلافات وجود ندارد لذا جنگ گريزناپزير است. اين در حالی است که کشورهای توسعه يافته به ندرت شاهد خشونت هستند و اگر به طور اتفاقی خشونتی بروز کند از طرف حاکمان نيست و تمام جهان را به شگفتی وادار می کند نمونه آن خشونتی است که در کشور نروژ اتفاق افتاد .
در کشورهای توسعه نيافته هر چه قدرتمندان آزادی های انسانی و عدالت و توسعه را فدای ماندن خود و اطرافيان شان در قدرت و ثروت کرده اند شکاف های قومی مذهبی بيشتر و به نسبت آن احتمال بروز جنگ و خشونت نيز بيش تر شده است. ظاهرن جنگ آخرين راه حل ممکن و گريزناپزير برای حل مشکلات است ولی آيا واقعن جنگ می تواند درمان بی عدالتی ها و نبود آزادی ها باشد و آيا ميتوان آزادی و عدالت را به پای امنيت حاکمان قربانی کرد. آنچه که از تجربيات بشری حاصل می آيد اين است که نه تنها جنگ کمکی به حل مشکلات انسانی و تامين امنيت حاکمان نکرده است بلکه به صورت مسکنی موقتی عمل کرده و روند توسعه و پيشرفت را متوقف و وضعيت انسانی را در مناطق جنگ زده وخيم تر و شکاف های قومی و مذهبی را عميق تر نموده و به آوارگی و بی پناهی انسان ها منجر شده و حس انتقام جويی و نفرت را در بين انسان ها تشديد کرده و فضا را برای بروز جنگ ها و خشونت عميق تر و وسيع تر و احتمالن غير قابل کنترل در ميان مدت مهيا کرده است .
يکی از کشورهای توسعه نيافته نفت خيز که به طور متناوب در طول تاريخ خود برای حل مشکلات و اختلافات موجود دچار جنگ و آشوب شده است ايران است. جنگ هايی که با خشونت و تلفات انسانی بی شمار همراه بوده است بيشتر در مقاطع زمانی که کشور با جابجايی و خلاء قدرت روبرو بوده است بروز کرده است . بيشتر جنگ ها در مناطق حاشيه ای کشور مثل کردستان و بلوچستان بروز پيدا کرده و تداوم يافته است. دلايل آن را می توان فقر و محروميت و بيکاری و رشد جمعيت و بی عدالتی و نبود آزادی و حاکميت قانون و آپارتايد قومی مذهبی در توزيع ثروت و امکانات و فرصت های برابر برای همگان در اين مناطق برشمرد . دور بودن از مرکز و بی خبری و درک نادرست حاکمان از اوضاع سياسی و اجتماعی اين مناطق و انحصار قدرت و ثروت و تنگ نظری های سياسی و اجتماعی تنها راه حل کوتاه مدت و اورژانسی باقی مانده برای حل مشکلات را استفاده سخت افزاری از قدرت و خشونت عريان و سرکوب خواسته های قانونی و انسانی کرده است. اين درحالی است که اصل چهل وهشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی به عدم تبعيض در بهره برداری از منابع طبيعی واستفاده از درآمدهای ملی در سطح استان ها و توزيع فعاليت های اقتصادی ميان استان ها و مناطق کشور اشاره دارد و اين که هر منطقه فراخور نيازها و استعداد رشد خود سرمايه و امکانات لازم را در دسترس داشته باشد. علاوه بر اين اصل ساير اصول قانون اساسی نيز به آزادی های بنيادين بشر مثل آزادی بيان و تجمعات و احزاب و تشکل های مدنی تاکيد دارد . بسياری از اين اصول متاسفانه از طرف حاکمان ناديده گرفته شده و به فراموشی سپرده شده اند به ويژه در طی چند سال اخير که کشمکش های درون قدرت فزونی گرفته و حاشيه نشين ها از يادها رفته اند البته ظاهرن همين کشمکش ها برای اجرای همين قانون اساسی است.
بروز جنگ و خشونت و ناامنی سياسی و اجتماعی نشانه ناکارآمدی سيستم مديريت کنونی کشور در حل مشکلات سياسی و اجتماعی و نشانه ای از وخيم تر شدن اوضاع کشور در ابعاد مختلف است که شايد بتواند حاکمان را به هوش آورد که تا دير نشده کاری کنند چنان که شاعر می گويد: سر چشمه شايد گرفتن به بيل چو پر شد نشايد گرفتن به پيل....
مسعود کردپور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر