۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

اندرحکایت مردان خدا!

نوشته حسن رجب نژاد را که خواندم گفتم من هم نمونه های ایرانیش را ذکر کنم تا اینکه کشیش های کاتولیک را تنها مذمت نکنیم :
·         یکی از عشایر در خانه اش نشسته بود که زنگ تلفن همراهش بصدا درآمد . تا گفت :« علو بفرمایید » آقایی با عصبانیت گفت :« آقاجان من از ایران خودرو زنگ می زنم ، پس چرا شما چک چند میلیونی خود را که وجه ماشین داده اید پاس نمی کنید »؟ مرد بیچاره جا خورد و گفت : ایران خودرو کیه ؟ اتومبیل و ماشین چیه ؟ کشک کی ؟ پشم کی ؟ من کی ماشین خریدم و چک دادم که بایست پاس کنم ؟
-          آقا این چک شماست ! بانک .....  شماره اش هم اینه 45968.....
-          بگذار ببینم !
مرد ساده دل دسته چک خود را آورد و نگاه کرد . بله چک خودش است . بگذار ببینم ! اِ اینکه دادم به حاج آقا .... در وجه خمس ! دست ایران خودرو چکار می کنه ؟
بلند شد رفت دم در خانه حاج آقا . گفت مرد حسابی من برای خمس مالم پیش شما آمدم . گفتی باید چند میلیون خمس بدی تا مالت حلال بشود (!) گفتم ندارم ،گفتی چک بده (!) دادم . پس نزد ایران خودرو چه می کند ؟ شما که گفتی آن را به آیت الله ...... مرجع تقلید می دهید تا خرج اسلام و مسلمین بشود ؟
حاج آقا روحانی با خونسردی گفت : بله من آن را به مقداری وجه کم کردم و فروختم ] کلاه شرعی ربا [ .چک دادید باید هم پاسش کنید .
معلوم شد حاج آقا با چک خمس آن مرد عشایری ساده دل یک دستگاه پژو پارس خریده است و آن را به قیمت با سود 36% یک ساله فروخته است تا مال آن شخص حلال شود .
·         خانمی با چادر ومحجبه رفت پیش حاج آقا که رییس کاروان اعزام به اماکن متبرکه و عتبات عالیات می باشد و گفت :« من خیلی دلم می خواهد به زیارت کربلا و نجف مشرف شوم اما شوهرم معتاد است و نمی آید . چکار کنم ؟ پولش را نیز توانسته ام با مرارت جمع کنم اما تنهایی نمی توانم بروم »؟
روحانی رییس کاروان گفت : بانوی محترمه نگران نباش !گویا ترا طلبیده اند و مشرف خواهی شد به زیارت !
خانم گفت چطوری ؟ روحانی گفت : کاری ندارد ، شما متعه من می شوید و من شما را می برم ؟
-          متعه یعنی چه حاج آقا ؟
-          یعنی صیغه ، ازدواج موقت ؟
-          بله ؟ ولی من شوهر دارم آقا؟
-          چه ایرادی دارد ؟ من فقط واسطه خیر می شوم که شما به فیض زیارت برسید و کاری هم به کار شما ندارم .
خانم بیچاره گفت باشد و حاج آقا آن زن شوهردار را صیغه نمود و همراه خویش البته با دریافت وجه به زیارت برد . در هتل در عراق به خانم گفت ما که با هم محرمیم چه مانعی دارد شما علاوه بر فیض زیارت به فیض اکمل برسید و خانم را با اکراه و تقریبا اجبار به نزد خویش کشید !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر