۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

مقاومت را از کردها بیاموزیم

در ساعت نوشته شدن این یادداشت سه زندانی سیاسی کرد در زندان رجایی شهر یک ماه است که در اعتصاب غذا به سر می‌برند: انور خضری، کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی. اعتراض این زندانیان به عدم رعایت مقررات تفکیک زندانیان سیاسی از زندانیان جرایم جنایی و مواد مخدر است.
خبر اعتصاب غذای این سه زندانی تنها زمانی پخش شد که اعتصاب غذای زندانیان بند ۳۵۰ در اعتراض به قتل هدی صابر و هاله سحابی پایان یافته بود. با این حال با پخش خبر اعتصاب غذای این سه زندانی نه کسی از آن‌ها در خواست شکستن اعتصاب‌شان را کرد و نه کنش آن‌ها انعکاسی قابل مقایسه با اعتصاب پیشین یافت.
عدم حمایت درخور از اعتصاب غذای زندانیان کرد، آن هم در همان حد «رسانه‌ای» و بی‌هزینه‌ای که از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ حمایت شد، نشان می‌دهد که سیاست غالب بر اپوزیسیون ما که نوعی دیدگاه لیبرالی حقوق بشری است تا چه حد کژ و کوژ و بیمار است.
اما مسئله مهم‌تر در این واقعه سیاسی، نه بی عملی ما که دقیقاً خود عمل سیاسی کردهای زندانی است. چنان که پیداست، چیزی که این سه زندانی به آن بی‌اعتنا بودند همین انعکاس خبری بوده است. آن‌ها مقاومت خود را برای رسیدن به هدف‌شان در حالی آغاز کردند که چشمی به حمایت‌های رسانه‌ای مجازی و غیر مجازی نداشتند؛ به نظر می‌آید که زندانیان کرد به تنها چیزی که در این کنش تکیه کرده‌اند، مقاومت خود و اعتقاد به بر حق بودن‌شان است.
کردها و کردستان سی سال است که در معرض تهاجم‌اند. آن‌ها جزء نخستین قربانیان سرکوب جمهوری اسلامی بودند با این‌حال در کردستان با وجود سرکوب شدید همواره بارقه‌هایی از مقاومت باقی‌مانده است. در سی سال گذشته کردستان به تعبیری هم آزمایشگاه سرکوب حکومت بوده است و هم نبض تپنده آزادی‌خواهی. همان‌گونه که برخی از شیوه‌های سرکوب نخستین بار در کردستان آزموده شدند، هر زمان که حکومت خواست از مخالفان زهر چشم بگیرد نیز اول به سراغ کردها رفت.
درست در آستانه اولین سالگرد جنبش سبز بود که پنج زندانی سیاسی که چهار تن آن‌ها کرد بودند – فرزاد کمانگر، علی حیدریان، فرهاد وکیلی، شیرین علم هولی ومهدی اسلامیان – به چوبه دار سپرده شدند. پیش و پس از آن هم زندانیان کرد در صف اول اعدام قرار داشتند.
اعدام فرزاد کمانگر و دیگر همراهانش به اعتصابی سرتاسری در کردستان انجامید که در نوع خود بزرگ‌ترین اعتصاب در سال‌های پس از جمهوری اسلامی به‌شمار می‌رفت. و اگر کردها توانستند چنین اعتصابی را سازمان دهند به این دلیل نبود که جامعه‌ای یک‌دست و خالی از جاش و خائن دارند؛ آن‌چه پس از شهادت صانع ژاله بر خانواده او در پاوه رفت نشان داد که چنین نیست. مقاومت کردستان و اعتصاب مثال‌زدنی پس از اعدام کمانگر و یارانش نه به خاطر یک‌دست ماندن جامعه‌ای زیر سرکوب، که به دلیل اراده و مقاومت مردمی بود که تصمیم به اعتصاب گرفتند و با همین عزم راسخ‌‌شان همبستگی آفریدند.
علاوه بر این در دو سالی که از جنبش سبز گذشته، نیروهای مترقی‌تر کردستان با وجود تاکید بر اهداف مشخص خود در مبارزه، بر پیوستگی سیاسی خواست‌هاشان با جنبش ضد دیکتاتوری تاکید کردند و به نمونه‌ای مثال‌زدنی از رشد یافتگی سیاسی در سال‌های اخیر تبدیل شدند. برخلاف جنبش‌های قومی دیگری که در برابر دیدگان حیرت‌زده ناظران از هرگونه شناسایی شدن خواست‌های‌شان با جنبش عمومی‌تر ضد دیکتاتوری اکراه داشتند، نیروهای مترقی کرد بدون این که حتی امیدی به واکنش مثبت سخنگویان جنبش سبز داشته باشند، از ماهیت مشابه مبارزه دیرپای خود با جنبش ضد استبدادی سخن گفتند. واضح است که برگزیدن چنین گفتاری از سوی آنان نه به معنای اعلام «کشف» حقیقتی در سیاست، که به معنای تلاش برای ایجاد سیاستی همبسته با خواست‌هایی مترقی بود.
تاثیر در پیش گرفتن چنین گفتارهایی و نیز اثری که مقاومت فرزاد کمانگر بر فعالان سیاسی گذاشت نشان داد که چگونه گفتار نیروی سیاسی‌ای که به دلیل شرایط تاریخی در متن مبارزه نیست، یا مقاومت یک زندانی در فضای بسته زندان می‌تواند در جهت‌گیری‌های موثر بر سرنوشت یک ملت دخیل شود. نامه‌های فرزاد کمانگر و تاکید او بر این که مقاومتش برای سیاستی «انسانی» و «همگانی» است و نه صرفاً برای رسیدن به خواست‌های منطقه‌ای و قومی موجه موجی از همدلی را برانگیخت که در سال‌های گذشته کمتر فعال سیاسی‌ای در این سطح توانسته است برانگیزد.
این تاثیرها شاید بیش از هر چیز ناشی از شیوه مبارزه‌ای باشد که همه ما نیازمند آموختن آن از این کردهای مبارز هستیم: این که در برابر منطق سرکوب دچار توهم نمی‌شوند و این‌که برای رسیدن به خواست خود تا جایی که در توان‌شان است، بی چشم‌داشتی به دیگران مقاومت می‌کنند. این که درک‌شان از همبستگی سیاسی را با همبستگی کردن با دیگر سیاست‌های انسانی نشان می‌دهند و نه با همبستگی خواستن از دیگران و این که به مقاومت هم‌چون وظیفه‌ای در مقابل خود و مردم خود می‌نگرند و نه به‌عنوان عملی قهرمانانه که برای برانگیختن ستایش انجام می‌شود.
سه زندانی کرد در اعتصابند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر