۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

محمدرضا پهلوي: سرگشته ميان مذهب و فرنگي مآبي

مقاله اي از  داريوش همايون ( وزير اطلاعات و جهانگردي در اواخر دوران سلطنت )

شاه در حرم امام هشتم شيعيان در مشهد
بي بي سي : رويكرد شاه به مذهب مانند بيشتر ايرانيان بود ــ تناقض آميز و روانپاره (shizophrenic) و سودگرايانه.
او پرورش اروپائي داشت و از نظر شيوه زندگي و سليقه ها از هيچ اروپائي معمولي باز شناختني نبود. براي ملت خود نيز مقامي در ميان پيشرفته ترين ملت هاي جهان مي خواست. ولي مانند عموم هم ميهنان نه تا پايان هر راه مي رفت و نه از هيچ ناهمخواني ميان مقصد ها و راه ها و ميان مقصدها باهم در شگفت مي شد.
اطمينان داشت كه به هر ترتيب به آنچه آرزو مي كرد مي رسد. در رويكرد به مذهب نيز مي پنداشت مي توان بيشترينه آخوند بازي را با بيشترينه فرنگي مآبي در آميخت.
مهم تر از حضور علماي مذهبي در مراسم سوگند او در مجلس، بازگرداندن آيت الله قمي تبعيد شده رضا شاه از نجف با سر و صداي بسيار بود كه نخستين اقدام مهم او در پادشاهي به شمار مي رفت و پيام اشتباه ناپذيري به روحانيت واپس رانده و در وضع دفاعي بود كه مي تواند حمله به نوآوري هاي رضا شاه و بازگشت به موقعيت برتر خود را آغاز كند.
از آن پس عناصر مذهبي از ميانه رو هاي قم تا افراطيان فدائي اسلام تا بيست سالي بعد تا جائي كه جامعه تكان خورده و متفاوت ايراني اجازه مي داد در مسير ارتجاع تاخت و تاز كردند. مدارا با مذهب چنان بود كه كشندگان كسروي بي پيگرد رها مي شدند.
در آغاز دهه چهل خورشيدي/ شصت ميلادي شاه به تنگ آمده از زنگ زدگي سراسر نظام سياسي، گوش هاي خود را به نغمه هاي اصلاحات كه از درون و بيرون بالا گرفته بود سپرد.
يك گروه تازه تكنوكرات ها دستگاه اداري را از اداري هاي پيشين گرفتند و برنامه اتحاد براي ترقي كندي در روايت ايراني خود، اصلاحات شش گانه انقلاب سفيد (بعدا شاه و ملت) پس از همه پرسي به اجرا درآمد و با مخالفت سخت روحانيتي كه تا آن زمان همراهي و مدارا ديده بود روبرو شد.
قيام خرداد ۱۳۴۲ [آيت الله] خميني كه اگر زود سركوب نشده بود همان گاه انقلاب اسلامي را به نتيجه مي رساند تنها چهار ماه پس از همه پرسي شش بهمن روي داد.
شاه چالش خطرناك آخوند ها را ديد و به همت اسدالله علم، نخست وزير، بر آن پيروز شد ولي روش دودلانه خود را تغيير نداد. باز امتياز دادن ها و دلجوئي ها ادامه يافت.
نفوذ اسلامي ها در ۱۵ ساله بعدي روزافزون بود. شمار مسجدها بنا به پژوهش عباس ميلاني از ۲۰۰ در ۱۳۲۰ به ۵۰هزار در ۱۳۵۷ رسيد كه به ياري هزاران صندوق قرض الحسنه و هيئت مذهبي و مدارس اسلامي بزرگ ترين شبكه تشكيلاتي را در اختيار تند رو ترين عناصر مذهبي قرار دادند ــ همه با كمك حكومت.
محمدرضا پهلوي در حال نماز خواندن در مراسم حج
اسلامي ها، كساني كه رهبري انقلاب را در دست گرفتند، از دربار شاهنشاهي تا وزارت آموزش و پرورش همه جا رخنه كردند.
تا هفته هاي آخر رژيم در هيئت وزيران و ساواك، آخوندها را به چشم متحدان بالقوه در برابر خطر كمونيست ها و چريك ها مي ديدند و عملا در اختيار فعاليت هاي انقلابي آنان بودند.
شاه كه از آغاز مي پنداشت به كمك ارتجاع مذهبي مي تواند به جنگ كمونيسم برود سرانجام بيداري تلخ خود را در يكي شدن كمونيست ها با اسلاميان به رهبري [آيت الله] خميني ـ اتحاد سرخ و سياه و ماركسيسم اسلامي ــ كه اصطلاحات خودش بود ديد.
اما تنها ملاحظات سياسي نبود. كسي كه از آغاز خود را نظر كرده مقدسان مي پنداشت و هنگام سفر همه آئين هاي خرافي واپس مانده ترين افراد ملت خود را به جا مي آورد و دستي كه به ضريح مي گرفت از سر عوامفريبي نمي بود، در ژرفاي روان خود سرگشته بود.
مانند هر زمينه ديگر هرگز نتوانست مسير مشخصي را تا پايان برود و به جاي محبوبيت عمومي، خود را هدف حملات عناصر مترقي و مذهبي هر دو يافت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر