۱۳۸۹ مرداد ۶, چهارشنبه

شاه و اصلاح طلبان

بي بي سي : پاييز سال ۵۷ وقتي بود كه محمد رضا شاه همه را به حضور مي پذيرفت، حتي آنها كه سالها مغضوب بودند، دفتر دربار در روزهاي آخرتاريخي و كاري، رجال سياسي فراموش شده اي را به دربار دعوت مي كرد تا بلكه انقلاب را به تعويق بيندازنند.
حتي شنيدن صداي انقلاب مردم كه محمد رضا شاه از تلويزيون ملي اعلام كرد و تعويض پياپي دولتها و آمدن شريف امامي كه ظاهري شرع پسند داشت فايده اي نكرد و تظاهراتهاي ميليوني تهران هر روز بند بند حكومت را مي گسست.
در روزهاي خزان زده كاخ نياوران، دكتر علي اميني به دربار دعوت شد، شاه تنها يك سوال داشت. چه بايد كرد؟ و اميني پاسخ داد: "دهن كجي اعلي حضرت به مردم پاداشي داشت كه امروز مي بينند."
اميني نه نخست وزيري را پذيرفت و نه پيشنهادي داشت. درست يكسال پيش اين نواده مظفرالدين شاه، در همان ابتداي تشكيل دولت جمشيد آموزگار و پس از اينكه شاه عاقبت هويدا را پس از ۱۳ سال از نخست وزيري بركنار كرد مگر كه اين موج بلند مخالفت را از سر بگذراند، دكترعلي اميني طرحي را به شاه پيشنهاد كرد كه به نظر اين نخست وزير اسبق مي توانست اجرايي شدنش كار را به جاهاي باريك نكشد.
انحلال ساواك، انحلال مجلس سنا و شوراي ملي و انتخابات آزاد و سرانجام انحلال حزب رستاخيز.
طرح اميني كه البته يكسال بعد و سربزنگاه پيروزي انقلاب اجرايي شد، ابدا به مذاق شاه خوش نيامد و شاه در يك جمله همه خشم خود را به اميني نشان داد: "چه كسي از قاجاريه را در نظر داري به سلطنت بنشاني."
شاه كابوس انتخابات آمريكا كه جان اف كندي به رياست جمهوري آمريكا رسيد و حمايتهاي مالي شاه از رقيب جمهوري خواه بر باد رفت را به ياد مي آورد و بهارسال ۱۳۴۰ كه اميني با فشار مستقيم رئيس جمهور آمريكا نخست وزير شد و شاه تنها اين حكم را نظاره و امضاكرد. كندي دواي درد همسايگي ايران با ابرقدرت كمونيست را اصلاحات اقتصادي و دموكراسي مي ديد و شاه را مرد اين كار نمي دانست.
هنوز هشت سال از «قيام شاه و ملت» نامي كه «اعلي حضرت» بركودتاي ۲۸ مرداد گذاشته بود نگذشته بود كه دوباره سرو كله نخست وزيري مستقل و اينبار با پشتوانه حمايت همه جانبه آمريكا پيدا شد كه در اولين اقدام ازشاه خواست بنابر قانون اساسي مشروطيت از دخالت در امور كشور خودداري كند.

كار بعدي اميني تحت تعقيب قرار دادن بسياري از چهره هاي معتمد شاه بود، تيمور بختيار از رياست سازمان امنيت بركنار شد و حكم جلب تيمسار حسين آزموده رئيس دادسراي ارتش صادر شد.
دو مجلس سنا و ملي به خواست اميني منحل شدند و در اين فضاي خالي از مزاحمت هاي مجلس شا هنشاهي وتعليق انتخابات طرحهاي بزرگي در كا بينه اميني اجرايي شد و اصلاحات ارضي كه تمام رابطه ارباب رعيتي را بر هم مي ريخت در همين كابينه كليد خورد.
قدرت شاه با رفرم اميني هر روزافول مي كرد و اينبار ابزار كودتا هم در دست نبود و آمريكايي ها پشتيبان اميني بودند.
فضاي بسته و خفقاني كه پس از ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملي مصدق، قدرت همه جانبه شاه را تضمين مي كرد و در همان ماه هاي اول صدارت اميني فروريخت، جبهه ملي ميتيگ برگزار كرد و نهضت آزادي ايران در همين سال ۱۳۴۰ اعلام موجوديت كرد. و اين گناهي نابخشودني بود كه اميني با آيت الله طالقاني روابطي دوستانه داشت و نهضت تازه تاسيس آزادي به عملكرد اصلاحي اميني خوشبين بود و از آن حمايت مي كرد.
اصلاحات اميني در اولين قدم قدرت شاه را محدود مي كرد، حتي اگر انتخاباتي برگزار نمي شد و هنوز بخش حقوق مردم قانون اساسي مشروطيت برزمين مانده بود.
بگذريم از اينكه مشروطه خواهان هم آنقدر در تنظيم قانون اساسي مشروطيت و به امضاي مظفرالدين شاه بيمار رساندن عجله داشتند كه به همان محدود كردن قدرت شاه بسنده كردند و چند سالي بعد در متمم قانون اساسي به صرافت اصول مربوط به حقوق ملت افتادند.
بخت يار شاه بود كه آمريكاييها در واگذاري ۷۰۰ميليون دلار وام به دولت اميني تعلل كردند و در اين فرصت شاه و دربار آنقدر فرصت داشتند تا در همه چرخ هاي دولت چوبي بگذارند.
دولت اميني كه وارث اقتصاد بي سر و سامان چهار نخست وزير پيشين بود و نشريات حامي دربار مي توانستند همه اين اوضاع نا بسامان را بر نخست وزير تازه رسيده بار كنند و برنامه اصلاحي او را دليل اين آشفتگي بدانند.
محمود طالقاني و مهدي بازرگان از چهره هاي سياسي اصلاح طلب در اواخر دوران سلطنت بودند
بدتر اينكه اميني در همان چند ماه دولت را ورشكسته اعلام كرد و آن امنيت رواني اقتصادي هم به باد رفت، سفر استراتژيك شاه به آمريكا و دادن تضمين به كاخ سفيد كه كاخ نياوران و خود شاه زمام تغيير را به دست مي گيرد، دولت كندي را كه خود دچار بحرانهاي بزرگ جهاني بود، از آن سماجت انداخت و عاقبت پس از يازده ماه دولت اميني سقوط كرد.
شاه اين باردشمن فرضي ديگري هم بر فهرست دشمناني مانند ناصر ريس جمهور مصر، فلسطيني ها، حزب توده و مصدقي ها افزود و تا سال ها مشكلات اقتصادي كشور را برگردن اميني و دوران اصلاحاتش مي انداخت.
اميني در تمام سال هاي بعد تحت نظر بود ، نه اجازه مصاحبه و نه حتي مسافرت داشت . در يك سفر اروپايي ماموران ساواك اميني را از پلكان هواپيما پايين آوردند. با اين همه از سال ۵۰ به بعد اين اجازه به اميني داده شده بود كه به عنوان يك نخست وزير سابق و خاطي در اعياد رسمي به دست بوس برسد. اميني يك كارگزار اصلاح طلب بود اما اصلاح طلبان خارج از حكومت وضع بدتري داشتند.
نهضت آزادي ايران در همان اوان دولت مستعجل اميني اعلام موجوديت كرد و مهندس مهدي بازرگان در يك جمله همه مرامنامه حزب را گفت: «ايراني، مسلمان و مصدقي هستيم.»
سه بنيانگذار نهضت آزادي، مهدي بازرگان، محمود طالقاني و يدالله سحابي از همان ابتدا قانون اساسي مشروطيت را كه سلطنت را ابقا اما محدود مي كرد پذيرفته بودند، اما پذيرش قانون اساسي مانع آن نشد كه بهمن ماه سال ۴۰ در دادگاه نظامي محاكمه نشوند. محاكمات طولاني به جرم اخلال در امنيت و اقدام عليه سلطنت.
اين در حالي بود كه نهضت عملا به جز چند ميتيگ و بيانيه هيچ كار عملي صورت نداده بود و حتي در يك انتخابات هم نماينده اي نداشت.
بازرگان در آخرين جلسه دادگاه به تيمسار عباس قره باغي رئيس دادگاه گفت: «ما آخرين گروهي هستيم كه با زبان قانون و به شيوه مسالمت آميز با شما سخن مي گو ييم با محكوم كردن ما ملت خاموش نمي شوند بلكه بازبان ديگري با شما سخن خواهند گفت.»
زبان قانون و اعلام وفاداري به قانون اساسي مشروطيت در دادگاه نظامي البته موثر نيفتاد و سران نهضت آزادي به حبس هايي از ده تا ۱۵ سال محكوم شدند. اما هر چه هست مهندس بازرگان هيچ اطلاعي نداشت كه در شاخه جوانان نهضت آزادي، محمد حنيف نژاد سرخورده از زبان قانون به مبارزه مسلحانه مي انديشد.
سازمان مجاهدين خلق پس از برخورد خشن و خونين حكومت شاه در ۱۵ خرداد با معترضان و حبس هاي طولاني مبارزان سياسي متولد شد تا زباني ديگر را بيازمايد، كار تئوريك سازمان از سال ۴۴ تا ۴۹ طول كشيد و در اين سالها محمد حنيف نژاد و مركزيت سازمان، اسلامي را قالب بندي مي كردند تا بتواند هم طراز با ماركسيست ها و گروه هاي چپ بي مذهب، سنگر گرفته و ماشه را بكشد.
هدف سازمان تغيير به تمام معناي رژيم سلطنتي و روش آن جنگ مسلحانه بود.
مجاهدين در سال ۵۰ و درآستانه جشن هاي۲۵۰۰ ساله شاهنشاهي با بمبگذاري اعلام حضور كرد و در شهريور همان سال ضربه بزرگي از ساواك كه به زبان خشونت كاملا مسلط بود دريافت كرد و اكثر اعضا شاخص سازمان دستگير و محمد حنيف نژاد و يارانش اعدام شدند.
با اين حساب عمر جريان هاي اصلاح طلب و مسالمت جو و شاخه هاي مسلح به يكسال هم نمي رسيد. با اين حال به بن بست رسيدن روش مسلحانه و راهبرد اصلاحي، سلطنت پهلوي را تدوام نداد و ۲۶ ديماه سال ۵۷ شاه براي هميشه از ايران رفت.
در حالي كه سران رژيم پهلوي در ايران به اعدام محكوم مي شدند و گروگانهاي آمريكايي به دست دانشجويان خط امام اسير بودند تا دولت آمريكا شاه را به ايران بازگرداند. آخرين نامه يك اصلاح طلب پير به شاه نوشته شد، نامه اي همچنان مودبانه كه خاطرات تلخي را براي شاه زنده مي كرد.
مهدي بازرگان اولين نخست وزير ايران پس از سقوط سلطنت شد
در حسرت تن ندادن به اصلاحات، مهدي بازرگان نخست وزير دولت موقت انقلاب در اين نامه نوشته بود:
اعليحضرت سابق آقاي محمد رضا پهلوي
اگر هميشه از من صراحت ديده ايد كه تلخ بوده است فكر مي كنم هر دفعه نيز روشن شده است كه گفتارم خالي از صداقت و حسن نيت نبوده، و درست از آب در آمده است. حالا هم مي خواهم پيشنهادي بدهم كه به خواست خدا خير بزرگ براي همه و از جمله شما و شهبانو در دو دنيا خواهد داشت.
در برابر وضع وحشتناك حاضر و مساله لاينحلي كه گروگان گيري اعضا سفارت آمريكا و سر سختي طرفين دعوي بر سر استرداد شما بوجود آورده است و مي رود كه خداي نخواسته عالمي به آتش و مرگ كشيده شود بياييد يك ژست عالي تاريخي و در عين حال ساده انجام دهيد: اعلام مراجعت به ايران براي حضور و دفاع خود در محاكمه بنماييد، كليد نجات مملكت و باز شدن گره كور بين الملل و همچنين آزادي وجدانتان و خروج از وحشت حاضر بدست شما است.
به خاطر هموطنان و براي اثبات دوستي و خدمتگزاري به آنان و به شريعت كه هميشه مدعي بوده ايد اين كار را بكنيد و بي درنگ هم بكنيد. گروگان ها آزاد خواهند شد، مردم آمريكا كه نمي گذارند دولت شان شاه را تحويل بدهد راضي و خلاص خواهند شد.
حمله به ايران و هرگونه مشكلات و مصائب احتمالي مرتفع مي شود. اروپا و آسيا از نگراني بيرون مي آيند و بالاخره شهرت جهاني و افتخار خدمت بي نظيري كه كفاره اي از گذشته و آبرويي براي آينده خواهد بود مي خريد . چه بسا همين عمل تاثير بر دلها و در محكوميت شما داشته باشد. در هر حال من پيشقدم در تقاضاي تخفيف و كوشا براي اخذ گذشت خواهم بود.
روساي كشورها نيز چنين وساطت خواهند كرد. اين را هم بدانيد كه در صورت خودداري از چنين شهامت مردانه وضع مردم ايران و دنيا طوري نيست كه به سلامت و به سلطنت بر گرديد. عاقلانه ترين و خوش عاقبت ترين راه حل همان است كه عرض كردم، خداوند ارحم الراحمين است و در توبه و سعادت را به روي بندگان باز گذاشته است.
مهدي بازرگان / تهران نهم آذر ماه۱۳۵۸

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر