۱۳۹۱ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

سازمان های حقوق بشرى و تاجران حقوق بشر!

دولت فعلی و برخى دیگر از دولتهای حاکم بر ایران با چشمداشت به منابع عظیم اقتصادی کشور و با ایجاد فضای امنیتی و نظامی، خود را به جامعه ایران تحمیل کرده اند.  این دولت با توسل به صدها جنایت علیه مردم ایران از جمله: کشتار ها و اعدامهای پی در پی جوانان و نوجوانان، ترور و تبعید اجباری زنان و مردان روشن فکر و دگر اندیش، حمایتهای مالی و تکنیکی و تسلیحاتی از تروریسم بین المللی، تدفین اجساد کشته شدگان در گورهای بی نام و نشان، شکنجه و تجاوز و سرکوب در مقابل اعتراض های به حق مردمی، و سوء مدیریت فاحش در تمامی ساختار حکومتی و…، همچون هم پیمانان خود در سایر کشورها، ملت مظلوم وبی پناه ایران را در تنگناهای متعدد صنفی ،آزادیهای اجتماعی و تنگناهای حقوقی قرار داده و با محدود کردن دایره تفکر و اطلاع رسانی سعی در سرپوش گذاشتن بر جنایات خود داشته و بدین ترتیب گردش اصلی اخبار و اطلاعات صحیح در جامعه را بکلی مسدود کرده است.
در این کارزار، روزنامه نگاران مستقل ، روشن فکران،هنرمندان، زنان و مردان اهل قلم و آزاد اندیش ما مظلومانه در نوک پیکان حملات ددمنشانه رژیم حاکم بر ایران زمین مورد تاخت وتاز قرار گرفته و به هر مناسبت و بهانه ای ضربات مهلکی را از سوی دولت تحمیلی تحمل می کنند.
 گناه این دسته از انسانهای روشن ضمیر تنها و تنها روشنگری جامعه از طریق اطلاع رسانی به روش مسالمت آمیز بوده، اما رژیم خود خوانده حاکم بر ایران با پیشاهنگان علم و آگاهی چنان بد رفتاری می کند که دولتها درجبهه های جنگ بر دشمن مقابل خود  چنین روا می دارند.     
 به ویژه اینکه اگر تصور کنیم در چنین جامعه ای هر ١٠ سال یک بار قرار بر برگزاری انتخاباتی باشدکه اقبال عمومی، غیر از اراده دولت است؛ آنگاه باید شاهد حوادث ناگواری همچون ترور، زندان ، شکنجه و تسویه حساب با روزنامه نگاران به ویژه با خانواده آنان باشیم.
دولت دیکتاتور حاکم بر ایران ضمن توقیف روزنامه های مستقل و ایجاد نا امنی برای خانواده روزنامه نگاران،عقده های درون خفته ناشی از جزم اندیشی خویش را کورکورانه بر تن نا توان و نحیف جامعه مطبوعات می کوبد، به این امید که این قشر دست از اطلاع رسانی برداشته و زمینه را برای تداوم غارت و شرارت مضاعف فراهم سازد.
 آری، در عصر ارتباطات، جامعه مطبوعاتی در مقابل رژیمی قرار گرفته است که امروزه قهرمان شاخص های منفی اقتصادی،سیاسی،امنیتی،حقوقی و اخلاقی در جهان است. این دولت به خاطر جنایاتش مدالهای زرین بسیاری را از سوی هم پیمانان روسی و چینی و … بر گردن آویخته و آن را مایه افتخار خود می داند. مانند: توقیف صدها نشریه و روزنامه، هزاران ترور دولتی درون وبرون مرزی، بازداشت ده ها خبرنگار به شهادت کانون از هم پاشیده آنها، تشکیل دادگاههای نمایشی و بدون حضور وکیل به شهادت همه بیدادگاه های کشور، صدور احکام ظالمانه به استناد همه احکام صادره علیه روزنامه نگاران، تبعید اجباری به تعداد میلیونها ایرانی فرهیخته ، ایجاد رعب و وحشت برای متواری کردن خبرنگاران و سیاست مداران از کشور به گواهی سی سال فرار مغزها، تعدی و تجاوز به کانون خانوادها به ویژه به فرزندان آنها، تواب سازی با توسل به شکنجه و تجاوزهای جنسی و روحی و …. مجموعه رفتارهایی است که رژیم ایران را در رتبه اول شاخصهای منفی حقوق بشری جهان قرار داده است. به طوری که تعداد و اشکال مختلف جنایت به حدی رو به افزایش است که تاریخ در ثبت و ضبط آن ناتوان می نماید. این همه در حالی است که موارد ذکر شده تنها بخشی از مظالمی است که دولت مستقر در ایران به صورت نهادینه و آشکارا و البته در مقابل دیدگان سازمانهای عریض و طویل حقوق بشری و وجدان بیدار جامعه جهانی به اجرا می گذارد.
در جایی که، حیدر مصلحی وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در«همایش ائمه جمعه و جماعات استان اصفهان»مقابل رسانه ها آشکارا می گوید: مجموعه ای متشکل از۶۰۰ خبرنگار که ۱۵۰  نفر آنان در داخل و بقیه در خارج کشور فعالیت رسانه ای دارند را مورد ضربه قرار دادیم ؛ خود گویای عمق سخت دلی رژیم در برابر اصحاب مطبوعات است.
در چنین شرایطی آیا سازمانهای حقوق صنفی و بشری با شنیدن این خبر مشمئز کننده بر خود نلرزیدند؟ آنها چگونه پاسخ گوی وجدان خود بودند؟ آیا تنها طرح چنین موضوعی نمی تواند عملی مجرمانه علیه حقوق بشر تلقی شود؟ آیا این عمل اقدامی جنایتکارانه علیه بشر و به عنوان جنایت بشری تلقی نمی شود؟
تاسف بار این که، برخى سازمانهای مدعی حقوق انسانی و صنفی با تغییر تیتر اعلامیه ها و اطلاعیه های بی ثمر، فرصت تجاوز و تعدی برای رژیم فراهم می کنند.
از دید این سازمانها، هر عنصری از  جامعه از وقتی ارزش پیدا می کند که در دام رژیم گرفتار شود  تا ابزاری باشد برای تبلیغات سازمانهایی از این دست… داستان هنگامی تلختر می شود که وبلاگ نویس یا روزنامه نگار گمنامی در دام رژیم گرفتار آید. در چنین هنگامیست که سیل اطلاعیه های تکراری پی در پی بر روی آنتن خبری خبرگزاری ها روان می شود.
 حاصل اینکه زندانی شدن و یا شکنجه، تحقیر و فروپاشی خانواده ده ها روزنامه نگار شریف ایران فقط ابزاری است برای اعلام پیروزی دیکتاتور، همچنین عامل نمایش‌شکوه‌ و جلال  و ژست های پر طمطراق سازمان های حقوق بشری … وگر نه؛ سرنوشت میر حسین موسوی ها و مهدی کروبی ها و صد ها دگر اندیش دیگر و یا مرگ نداها و ستارها زمانی ارزش پیدا می کند که در دام دیکتاتورها گرفتار باشند و لا غیر…

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر