پيوسته / ترديد و بیحوصلگی / به نَخ میکشيم: / يکی سياه و / يکی زرد / تا چههنگام و چگونه / رشتۀ تسبيحِ عُمرِ بیثَمَرمان / از هم بُگسَلَد
عاقبت،
چيره شد عافيت بر ضرورت...
خزيدن به کُنجی که
يونجه اَنبار میشد
و کوزهای شکسته
در حَسرتِ جُرعهای خُنک
با تشنگی
هَمنشين...
سربهسر
بارشِ سنگهایِ مُصيبت
و زلزلهای
که ذهن را زير و رو میکند.
سابقاً
خطر مُحاسبه میشد
و خاطراتِ تلخ
مُچاله...
حالا اما
نه مُصاحبی هست
نه صاحبی
و نه سَمندی بادپا...
اين قاطرِ چَموشِ لَنگ
نمیخواهد
سوارِ زخمخوردۀ تنها را
بر شانۀ پالان بنشانَد.
پيوسته
ترديد و بیحوصلگی
به نَخ میکشيم:
يکی سياه و
يکی زرد
تا چههنگام و چگونه
رشتۀ تسبيحِ عُمرِ بیثَمَرمان
از هم بُگسَلَد...
سجّادۀ مُردهريگِ اَجدادی را
عتيقهفروشِ مافَنگی
به پَشيزی برنگرفت...
گفت:
ـ بيدزده و پوسيده است!
*
ما حالا میخواهيم
همّت به خرج بدهيم
باشد که بیهمّتان را
اندکی
شرمنده کنيم!
۲۸ سپتامبرِ ۲۰۱۱
گوتنبرگِ سوئد
عاقبت،
چيره شد عافيت بر ضرورت...
خزيدن به کُنجی که
يونجه اَنبار میشد
و کوزهای شکسته
در حَسرتِ جُرعهای خُنک
با تشنگی
هَمنشين...
سربهسر
بارشِ سنگهایِ مُصيبت
و زلزلهای
که ذهن را زير و رو میکند.
سابقاً
خطر مُحاسبه میشد
و خاطراتِ تلخ
مُچاله...
حالا اما
نه مُصاحبی هست
نه صاحبی
و نه سَمندی بادپا...
اين قاطرِ چَموشِ لَنگ
نمیخواهد
سوارِ زخمخوردۀ تنها را
بر شانۀ پالان بنشانَد.
پيوسته
ترديد و بیحوصلگی
به نَخ میکشيم:
يکی سياه و
يکی زرد
تا چههنگام و چگونه
رشتۀ تسبيحِ عُمرِ بیثَمَرمان
از هم بُگسَلَد...
سجّادۀ مُردهريگِ اَجدادی را
عتيقهفروشِ مافَنگی
به پَشيزی برنگرفت...
گفت:
ـ بيدزده و پوسيده است!
*
ما حالا میخواهيم
همّت به خرج بدهيم
باشد که بیهمّتان را
اندکی
شرمنده کنيم!
۲۸ سپتامبرِ ۲۰۱۱
گوتنبرگِ سوئد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر