۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

نامه همسر شهيد حميد باكري به فرمانده كل سپاه پاسداران: شـما به امانت شهدا خيانت كـــرديد

جرس: همسر شهيد حميد باكري، در آستانه سي و يكم شهريور ماه سالگرد جنگ تحميلي، در نامه‌اي خطاب به سردار جعفري فرمانده سپاه پاسداران، از وي به دليل "خيانت در امانت" و كوتاهي در قبال وظيفه "صيانت از آرمان‌هاي انقلاب و شهدا" گلايه كرد.

به گزارش كلمه، همسر شهيد باكري كه از حاميان ميرحسين موسوي در انتخابات دهم رياست‌جمهوري بود و به خاطر صراحتش در افشاي انحرافات طيف احمدي‌نژاد و از جمله توهين‌هاي محصولي وزير كنوني رفاه به شهيدان باكري، آماج اتهامات رسانه‌هاي حامي تماميت خواهان و برخي چهره‌هاي حامي سركوب قرار گرفته بود، دو هفته پيش در نامه‌اي سرگشاده به فرمانده سپاه پاسداران، با يادآوري سابقه روابط او با شهيد باكري و آشنايي و رفت و آمد دو خانواده، به سردار جعفري هشدار داد كه رويه فعلي، خيانت در امانت و از دست دادن سرمايه‌هاي نظام است.

فاطمه اميراني، در اين نامه نوشت: شهيدان باكري خونشان را براي ايجاد تفكري دادند كه پيامبرش رحمه للعالمين و هدف بعثتش اكمال اخلاقيات بود. سردار! آيا خيانت در امانت نيست كه فرزند شهيدي را چند ساعت دستگير كنند و به بدترين صورت توهين و فحاشي و شكنجه و در نهايت تهديد به….. كنند؟ همان كه سران نظام همواره منكر انجام آن بوده اند! وقتي فرزند شهيد به اين مزخرفات تهديد شود، بر سر ديگر جوانان چه آمده است؟!
وي در بخش ديگري از اين نامه، با انتقاد از سركوب خشن اعتراضات مردمي پس از انتخابات، خاطرنشان كرد: از اولين ساعات پس از اعلام نتايج با روشي غيرمنطقي و غيرانساني با مردم برخورد كرديد. واقعا پاسخ سوال خانواده هاي باكري و همت در مورد ابهامات برگزاري انتخابات بايد باتوم فرود آمده بر فرق مصطفي همت مي بود يا شوكري كه به نا حق بر گردن احسان باكري نشست؟ و يا باتومي كه به كمر جراحي شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
اميراني در ادامه نامه خود، با تشبيه وقايع چند سال اخير به كودتا، از فرمانده سپاه پرسيده است: با چه معياري ياران انقلاب به خودي و غيرخودي تقسيم شدند؟ چرا در اين مملكت اسلامي هدف وسيله را توجيه كرده و براي توجيه عملكرد نادرست از دروغ، تهمت و افترا استفاده مي شود؟ مگر نه آنكه بنا به روايات”از آثار دروغ در جامعه تفرقه و جدايي است”. چرا اجازه مي دهيد با دروغ وحدتي را كه از اركان اساسي انقلاب بود، از بين ببرند؟ آيا اين عملكرد باعث از بين رفتن وحدت، آبرو، اعتبار و اقتصاد ايران نيست؟!
متن كامل نامه اين همسر شهيد به فرمانده كل سپاه پاسداران كه در اختيار كلمه قرار گرفته به شرح زير است:
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ
و فرعون گفت مرا بگذاريد موسى را بكشم تا پروردگارش را بخواند من مى‏ترسم آيين شما را تغيير دهد يا در اين سرزمين فساد كند. آيه ۲۶ سوره مباركه غافر
سردار سر لشكر جعفري امروز، برادر عزيز جعفري ديروز !
اينجانب فاطمه چهل اميراني همسر شهيد حميد باكري در مورد بعضي از عملكردهاي شما اعتراض دارم. چون شما در جايگاهي قرار گرفته ايد كه موجوديت آن از خون بهترين فرزندان اين مرز و بوم و صبر و تحمل خانواده آنهاست. درست است كه به قيامت و اجر آخروي معتقد هستيم ولي طبق وصاياي امام و شهدا بايد از ارزشها و اهدافي كه آنان براي رستگاري مردم دنبال مي كردند، محافظت و دفاع كنيم. اگر خيلي آرماني هم فكر نكنيم حداقل بايد بتوانيم جوابگوي سوالات فرزندانمان باشيم كه “پدر براي چه هدفي رفت و نتيجه چه شد؟!” و اگر تاكنون نيز آشكارا مطلبي نگفتيم، از آن جهت بود كه فرصت به افرادي مانند شما داده بوديم، تا ببينيم به چه سرانجامي مي رسيم. لطفا به من نگوييد چند موشك ساخته ايد و يا چند هواپيما به هوا فرستاده ايد، از رشد اقتصادي و مادي هم نگوييد. چون احساس مي كنم به شعورم توهين مي شود. مي دانيد كه هم مي فهميم، و هم مي دانيم. فقط پاسخ اين سوال مرا بدهيد كه در اين كشور كه امثال شما آن را اداره مي كنند، جايگاه كرامت انسان كجاست؟
برادر جعفري! به خاطر مي آورم تابستان سال ۱۳۶۲ وقتي به همراه فرزندان كوچكم، از دزفول به پادگان الله اكبر در اسلام آباد رسيديم، همسر مهربان شما با محبت از ما پذيرايي كردند تا خستگي سفرمان بر طرف شود. و بعدها نيز هر وقت حميد مي خواست تماس بگيرد به منزل شما زنگ مي زد و همسرتان به زحمت مي افتادند و مرا خبر مي كردند. آخرين باري كه حميد تماس گرفت و متوجه شده بود كه بچه ها مريض هستند، مي دانيد چه گفت؟ “فاطمه! به عزيز بگو بچه ها را دكتر ببرد…” نمي دانم رابطه شما با حميد چگونه بوده، فقط مي دانم شما فرمانده قرارگاه بوديد و حميد تحت امر شما. و براي من تعجب آور بود كه چرا حميد چنين توقعي از شما دارد؟ آن روز من چيزي به همسرتان نگفتم و خودم به تنهايي و سختي بچه ها را در شهر غريبي كه تازه بمباران شده بود پيش دكتر بردم. در منزل شما بود كه متوجه شدم حميد شهيد شده. هر چند رسماً چند روز بعد به من اطلاع دادند كه او شهيد شده و من براي هميشه جسم فيزيكي حميد را از دست دادم. و او در مجنون ماند….
چقدر ساختمانهاي پادگان الله اكبر باصفا بود. هر دري كه باز مي شد، شهيدي از آن خارج مي شد. همت، دستواره، عباس كريمي، فتوره چي، نوراني، وراميني، اثري نژاد، ممقاني و… اخلاص رزمندگان و شهدا به خانواده آنها نيز تسري پيدا كرده بود. شايد شما و خانوادتان هم هنوز مانند من به ياد داشته باشيد كه آنجا چقدر يكدلي و يكرنگي حاكم بود! آن روزها حسادتي نبود. هيچ كس تنها به فكر خودش نبود. همه مواظب بوديم به ديگران آسيبي نرسانيم حتي اگر خودشان هم متوجه نباشد.
يادم هست بعد ها وقتي با خانم آقا مهدي و خانواده هاي شهيد همت و شهيد زين الدين در قم ساكن بوديم، شما به همراه خانواده تان با يك جعبه انار به ديدن ما آمديد!
اين مطالبي كه عرض كردم شناختي است كه از برادر عزيز جعفري دارم.
اما سردار سرلشكر جعفري،
ششم اسفند سال ۱۳۸۸ شما را البته بعد از سالها مجدداً در مراسم سالگرد شهدا در منزلمان ديدم، يكي از مشخصه هاي بارز برنامه هاي سالگرد ما اين است كه كسي به آن دعوت نمي شود. هر كس بخواهد با هر تفكري مي تواند در آن شركت كند. افراد از هر طيف فكري با محوريت علاقه به شهدا به آن وارد مي شوند، اختلافات را كنار گذاشته، به مشتركات مي پردازند و شبي را سر سفره بي رياي شهدا مي گذرانند. مي دانم كه اين خواسته قلبي حميد و مهدي است. زيرا از تفرقه بسيار بيزار بودند. جناب مهندس ميرحسين موسوي هم تشريف آورده بودند، سردار جعفري! نمي دانم اطرافيانتان به شما چه گفتند كه از فرصت خاموشي چراغ ها استفاده كرديد و از خانه شهدا رفتيد!
سردار سرلشكرجعفري،
به نظر بنده بر دستاوردهاي انقلاب كه در ازاي فداكاريهاي بهترين فرزندان اين مرز و بوم به دست آمده بود، جفاهاي بسيار رفته است. متاسفانه برخي را در حيطه اختيارات و مسووليتهاي جنابعالي مي بينم. و از سكوت شما در مقابل بقيه موارد در تعجبم. انتظار من از جنابعالي چيز ديگري بود. به نظر بنده شما خيانت در امانت كرديد و وظايف خود را در قبال صيانت از آرمانهاي انقلاب، شهدا و امام شهيدان و حفظ منافع ملي به درستي انجام نداديد. لذا به گوشه اي از مواردي كه خود به آن رسيده ام اشاره مي كنم:
۱ – به ياد دارم كه روزي همسرتان به من گفتند كه بدون اجازه شما كاري نمي كنند و فقط از شما اجازه دارند كه تا نانوايي بروند. اين قضيه را براي حميد تعريف كردم و به او گفتم كه از امروز من هم فقط با اجازه تو بيرون مي روم و وظايف بيرون از خانه به عهده توست. او قبول كرد و به شوخي گفت كه من نسبت به تو ولايت دارم و بايد از من اطاعت كني! اما چون دير به دير به خانه مي آمد، فقط يك بار توانست خريد خانه را انجام دهد و دفعه بعد كه پس از ۱۵روز آن هم شبانه به خانه آمد با خجالت گفت: ” فاطمه! مي توانم ولايتم را از شما بردارم؟ شما كارهاي خانه و بيرون از خانه را انجام دهيد!”
جناب سردار جعفري شما كه اينگونه به حريم زنان معتقد هستيد، نمي دانم وقتي آقاي ذوالنور) ! (به خود اجازه دادند در جمع مردان، براي هدايت فكري آنها روايت هاي دروغ از زندگي خصوصي من و همسر آقا مهدي بيان كنند، چه حالي داشتيد؟ من كه گناهي نكردم چون طبق وصيت حميد و تفويض ولايتش به وظيفه ام عمل كرده ام. اما شما چه؟ آيا در دفاع از ناموس شهدا كوتاهي نكرده ايد؟!!! نمي دانم! شايد اعتراض كرده باشيد، اما صداي اعتراضتان به گوش كسي نرسيده! در صورتي كه فرمايشات آقاي ذوالنور نقل و نبات همه مجالس شده بود…
۲ – شهيدان باكري خونشان را براي ايجاد تفكري دادند كه پيامبرش رحمه للعالمين و هدف بعثتش اكمال اخلاقيات بود. سردار! آيا خيانت در امانت نيست كه فرزند شهيدي را چند ساعت دستگير كنند و به بدترين صورت توهين و فحاشي و شكنجه و در نهايت تهديد به….. كنند؟ همان كه سران نظام همواره منكر انجام آن بوده اند! مي خواهم بگويم من با تمام وجود درك مي كنم كه چه به روز دستگيرشدگان بعد از انتخابات دوره دهم رياست جمهوري رفته است. وقتي فرزند شهيد به اين مزخرفات تهديد شود، بر سر ديگر جوانان چه آمده است؟!
۳ – مي دانيد كه انتخابات براي تحقق تفكر مردم سالاري چقدر حائز اهميت است و همه مردم تلقي شان اين است كه مي توانند در اين فرصت، خواسته ها و توقعات خود را مطرح كنند و بازتاب آن آرامش روحي و امنيت اجتماعي خواهد بود .
سردار جعفري! من در عجبم شما كه افراد متولي برگزاري اين انتخابات را مي شناختيد، چگونه توانستيد ساكت بمانيد و اين امانت عظيم را به چنين افرادي بسپاريد؟ كه اگر فرض بگيريم كه هيچ تقلبي نيز نكردند، با تناقض در برگزاري انتخابات و اعلام نتايج آن باعث ايجاد شبهه شدند! البته بنده دلايل موثق براي خود دارم كه خيلي از تخلفات انجام شده است.
۴ – نقد ديگر من به عملكرد شما، نحوه برخورد تان با معترضان است. به جاي آنكه به معترضان جوابي قانع كننده و عقلاني بدهيد از اولين ساعات پس از اعلام نتايج با روشي غيرمنطقي و غيرانساني با مردم برخورد كرديد. واقعا پاسخ سوال خانواده هاي باكري و همت در مورد ابهامات برگزاري انتخابات بايد باتوم فرود آمده بر فرق مصطفي همت مي بود يا شوكري كه به نا حق بر گردن احسان باكري نشست؟ و يا باتومي كه به كمر جراحي شده خانم همت در ۲۳ خرداد خورد؟
نمي دانيد بودن در ميان خانواده هاي آسيب ديده از جريانات بعد از انتخابات و شنيدن آنچه كه بر آنان گذشته، چقدر سخت و طاقت فرسا بوده و هست. من در هر مجلسي با آنها برخورد مي كنم نمي توانم از خجالت سرم را بالا بگيرم. شما خود به خوبي مي دانيد كه بسياري از آنان از خانواده هاي رزمنده يا ايثارگر و عموما از طبقه اقتصادي متوسط يا پايين و نهايتاً هم وطن ما بودند. نمي دانم خطوط قرمز شما كجاست؟ ولي براي شهدا و خانواده شان خط قرمز آنجايي است كه ظلمي بر انساني بيگناه روا داشته و يا خوني به ناحق ريخته شود. بدانيد من به تبعيت از راه و منش حميد در كنار مظلوم و مقابل ظالم مي ايستم، ان شاءالله. و اين آموخته ما از زندگاني حضرت علي است. امامي كه به باز كردن خلخال از پاي زن يهودي چنان اعتراضي مي كرد!
سردار سر لشكر! چگونه اجازه مي دهيد كه افراد تحت فرمان شما به منازل افرادي از نظام كه براي تحقق انقلاب زحمت كشيده اند حمله كنند؟ از جمله جناب آقاي كروبي؟ خانواده هاي شهدا آقاي كروبي را به خوبي مي شناسند. هنوز هم بسياري از آنان براي حل مشكلات زندگي به آقاي كروبي مراجعه مي كنند. حداقلِ خدمت ايشان در حق خانواده هاي شهدا تغيير برخي از قوانيني بود كه واقعاً تحمل آنها براي همسران شهدا سنگين بود. خوب به ياد دارم كه قانون نحوه پرداخت حقوق خانواده شهدا، همسر شهيد همت را مجبور مي كرد هر ماه با دو فرزند شير خواره و با مشكلات حمل و نقل سالهاي جنگ براي دريافت مستمري از قم به شهرضا برود! يقين دارم كه اگر خاطرات آن روزها را در فيلمي باز سازي كنند، شما هرگز تحمل ديدنش را نخواهيد داشت! در ضمن بدانيد اگر اين رفتار ها باب شوند ، قطعا نوبت به شما هم خواهد رسيد. در اين شك نكنيد .
۵ – مي دانيد كه آقا مهدي و حميد و بقيه شهدا چقدر به حفظ بيت المال و سرمايه ملي پايبند بودند. من فكر مي كنم شما سرمايه هاي ملي ما را پاس نداشته ايد. منظور از بيت المال خودكار يا خودرو نيست كه مطمئنم به آن پايبند هستيد. يكي از اين سرمايه ها اعتماد مردم به نظام است كه به سختي و با تلاش انسانهاي مخلص و فداكاري ايثارگران آن جامعه به وجود مي آيد. اخلاص، صداقت، پاسخگو بودن مسوولان در مورد عملكرد و وجود قوانين و اجراي آنها نيز مولفه هاي موثري در ايجاد و حفظ آن هستند. يادم مي آيد بعد از هر عمليات، آقا مهدي و حميد تا آنجاييكه مي توانستند خدمت خانواده هاي شهدا مي رفتند و گزارش مي دادند كه بچه هايشان چه كاري انجام مي داده اند و چگونه شهيد شده اند.
افرادي مثل جنابعالي به خوبي ارزش اين موهبت يعني “اعتماد مردم به يك سيستم اداره كننده” را در دفاع مقدس درك كرده ايد. شما چه بخواهيد و چه نخواهيد سر سفره اعتمادي كه شهدا و ايثارگران در ابتداي انقلاب پهن كرده اند نشسته ايد شهدا با لباس سبز و خاكي در قاب عكس بهترين تعريف از انسانيت و ايثار بودند. بعد از جنگ مردم آن لباس سبز را بر تن سپاهي ها كه مي ديدند بلافاصله شبيه سازي مي كردند كه اينان نيز ايثارگر هستند و مي توان به ايشان اعتماد كرد. به خاطر دارم بعداز شهادت حميد كه كل وسايل منزل ما با يك وانت به اروميه برگشت، يكي از نزديكانمان كه به انقلاب بدبين بود گفت من الان باور كردم كه شما مزدور نيستيد! بسيجي انساني بي ادعا با يك كوله پشتي و لباس خاكي بود كه بدون توقع حاضر بود هر كاري كه از دستش بر مي آمد براي كمك به ديگران انجام دهد تا مردم در آرامش و امنيت زندگي كنند. نه آنكه كه با لباس سياه و باتوم در دست و موتوري كه دود آن هواي تنفسي انسانها را سياه كند و با ترساندن مردم به ظاهر قضيه را آرام كند! شما بهتر از همه مي دانيد با ايجاد رعب و وحشت، كسي از تفكر خود دست بر نمي دارد. كار شما مثل آن زارع است كه تخمي را زير خاك دفن مي كند. آن تخم ظاهرا ديده نمي شود. ولي بدانيد از هر تخم هزاران تخم به وجود خواهد آمد. به هر حال شما به اعتماد مردم خيانت كرديد. زر و زور و تزوير را كه فراموش نكرديد؟ زر و زور را مي دانيد چيست. اما تزوير يعني يك روضه از شهدا بخوان و پشت سر خواسته هاي خودت را مطرح كن !!!! يادتان هست كه قبل از انقلاب مي گفتيم، بايد نظامي بسازيم كه همه قدرتها در آن يكجا جمع نشود، چراكه عامل مفسده مي شود. چرا اجازه داديد اينها يكجا جمع شوند؟ ما به امثال شما اعتماد كرديم و اعتراضي نكرديم. شما چرا به وصيت آن پير يگانه عمل نكرديد؟
مردم نجيب اين مرز و بوم بدترين شرايط را تحمل كردند تا فضايي در اين مملكت ساخته شود كه جوانهايشان بتوانند استعدادهاي بالقوه خود را بالفعل كنند. اما به خاطر تنگ نظري بهترين استعدادها كه با صرف هزينه و سختي فراوان در اين مملكت رشد كرده اند و به خوبي مي توانند مسايل داخلي را درك كنند، از ايران خارج مي شوند؟ آيا اين از بين بردن سرمايه ملي نيست؟ آيا خانه نشين كردن افراد با تجربه كه تواناييهاي خود را در ازاي بهاي سنگين بدست آورده اند با تنگ نظري و ايراد اتهامات واهي خيانت نيست؟
۶- اما در مسايل امنيتي نيز به نظرم كوتاهي كرده ايد. اعتراض نكنيد و نگوييد كه مسايل امنيتي جزو وظايف سازماني شما نيست! چون به وضوح حضور فعالتان را در تمامي موارد امنيتي مي بينيم! شما معمولاً حركتهايي را ضدامنيتي مي دانيدكه بطور آشكار سخن مي گويند و به شما اعتراض مي كنند، كه اشكالاتتان را بدانيد و آنها را اصلاح كنيد. چند سال پيش من و خانم همت به سردار اسدي در مورد بعضي از مسايل از روي دلسوزي اعتراض كرديم كه ظاهراً خوششان نيامد! به ايشان تذكر داديم كه “تا با شما حرف مي زنيم واعتراض مي كنيم، يعني شما را قبول داريم. روزي كه حرف نزنيم، تازه خطرناك مي شويم!” مگر نه اينكه نظام ما عظيم ترين ضربه ها را زماني خورده است كه دشمنانمان در لباس دوست در كنار ما بوده اند!!!! آيا وقت آن نرسيده است كه اين ديد امنيتي را به درون سيستم ببريد و بدانيد چه كساني با عملكرد خودشان باعث نارضايتي مي شوند؟ لطفا اين سوال مرا پاسخ گوييد كه با چه معياري ياران انقلاب به خودي و غيرخودي تقسيم شدند؟ چرا در اين مملكت اسلامي هدف وسيله را توجيه كرده و براي توجيه عملكرد نادرست از دروغ، تهمت و افترا استفاده مي شود؟ مگر نه آنكه بنا به روايات”از آثار دروغ در جامعه تفرقه و جدايي است”. چرا اجازه مي دهيد با دروغ وحدتي را كه از اركان اساسي انقلاب بود، از بين ببرند؟ آيا اين عملكرد باعث از بين رفتن وحدت، آبرو، اعتبار و اقتصاد ايران نيست؟!
در حال حاضر كساني كه مسووليتي در نظام دارند با كلام و عمل به امنيت ملي آسيب مي رسانند. راستي اين آقاي مشفق كيست؟ ما اسمش را جزو بچه هاي جنگ نشنيده بوديم !!! من به ايشان شك دارم. مي خواهيد اسامي كساني را كه به آنها شك داريم بگوييم ؟
به نظر بنده اتفاقاتي كه در چند سال اخير در مملكت افتاد، چيزي شبيه كودتا بود. اين مطلب را گاهي در تبليغات پيش از انتخابات هم گفته ام. اما از آنجاييكه آدم خوش خيالي هستم، اميدوارم بودم با انتخابات مي توان كژيها را راست كرد.
آرزو مي كنم كاش در همين دنيا مي توانستم از شما شكايت كنم. چون براي من حساب شما از ديگران جداست! من، شما و خانواده تان را در دفاع مقدس ديده ام. در مورد شما نمي خواهم شكايتم را به دادگاه عدل الهي ببرم. چون فكر نمي كنم آنجا بتوانيد چيزي را جبران كنيد.
در ضمن مسووليت مطالبي كه نوشته ام را به عهده مي گيرم. اين دنيا براي ما زندان است. خوشحال مي شوم مانند گذشته در كنار مظلوم قرار بگيرم و نه ظالم. تاكيد مي كنم اگر من خانواده شهيد نمي شدم قطعاً از روي خانواده هاي ايثارگران خجالت مي كشيدم. همانگونه كه امروز از مردمي كه اميدوارانه وصادقانه در انتخابات شركت كردند و در ماجراهاي بعد از آن اكثراً بي گناه آسيب ديده اند شرمنده ام.
والسلام علي من اتبع الهدي
فاطمه اميراني
۲۶ رمضان ۱۴۳۱
۱۵ شهريور ۱۳۸a

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر