۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

شجريان در آستانه ۷۰ سالگي: من زبان مردمم هستم

محمدرضا شجريان: من زبان مردمم هستم و با مردمم زندگي مي‌كنم. مردمي كه در طول تاريخ درد كشيده‌اند و زندگي كرده‌اند و در آن مملكت بودند و هويت خودشان را حفظ كرده‌اند. من با آن مردم زندگي كرده‌ام و با آن مردم هم زندگي خواهم كرد.

اول مهرماه امسال برابر است با هفتادمين سالگرد تولد استاد محمدرضا شجريان، شاخص‌ترين و برجسته‌ترين چهره موسيقي آوازي ايران. هنرمندي كه نه تنها در موسيقي آوازي و آهنگ‌سازي، بلكه در هنر خوش‌نويسي هم دستي توانا دارد. پرداختن كامل به اين هنرمند چندوجهي نياز به برنامه‌هاي بسيار دارد. از اين رو به جا دانستيم كه در هفتادمين سالروز تولد استاد شجريان كه سال‌هاست به قله موسيقي آوازي ايران دست يافته، از زبان خودش بشنويم چه نگاهي به موسيقي و زبان اين هنر و همين طور چه تعهدي نسبت به جامعه‌اي دارد كه از آن برخاسته است:

«موسيقي در هر سرزميني پيام همان سرزمين است. سروش سرزمين و سروش مردمش است. اين سروش‌ها بستگي به اتفاقاتي دارد كه در سرزمينش مي‌افتد و موسيقي تابع شرايط زندگي و روحيه مردمش است. چون هنرمند در بين مردم زندگي مي‌كند و تابع آن شرايط است و آن موسيقي كه از آن مي‌آيد بيرون هم پيام‌آور آن خواسته‌هاي مردم، نيازهاي مردم و موقعيت مردم است.»

«موسيقي كه در ايران در طول ساليان بوده است، هميشه تحت تاثير فشارها و محدوديت‌ها و ستم‌ها و استبداد بوده. اين موسيقي هميشه زبان اعتراض مردم بوده. زبان گله و شكايت اين اتفاقات بوده و ما نمي‌توانيم بيرون از اين منطقه باشيم. نت‌ها و گام‌ها در دست ما تابع آن روحيات ما و حال و هواي دروني ماست. حال و هواي دروني ما حال و هواي دروني جامعه و محيط ماست. موسيقي كه امروز در بين جوانان ما در ايران الان خيلي مشتاق پيدا كرده، به علت فشاري است كه روي جوان‌هاست و توهيني است كه به آنها مي‌شود و مشكلات ديگر كه الان جوان‌ها دارند. اين موسيقي بازگوكننده اين اتفاقات است و دلجويي است كه آدم از مردمش مي‌كند با بازگو كردن اين اتفاقات.»

استاد محمدرضا شجريان كه بيش از بيست سال است همراه با گروه‌هاي گوناگون در خارج به گشت‌هاي هنري پرداخته، در گفت‌وگوي دو سال پيش خود با ما در آلمان، جوهره موسيقي را در پيام‌رساني اين هنر جستجو كرد:

«يك موزيسين بايستي بر اين مبنا كارش را دنبال كند. يعني پيامي داشته باشد. من تحت تاثير اين پيام‌ها هستم. شنونده وقتي دارد از دهان ما يك شعري را، يك پيامي را مي‌شنود، اين پيام را بايد درست به او بدهيم. اين يك بخش از كار ماست. يك بخشي هم خود موسيقي به تنهايي به دور از زبان بايستي پيام‌آور باشد. اگر موسيقي بدون زبان نتواند پيام بياورد، اين موسيقي خيلي كارش خراب است. اين توانايي موسيقي است. چه با كلام باشد و چه بي‌كلام باشد، پيام‌آور بايد باشد.»

«من تحت هيچ شرايطي اجازه نمي‌دهم هيچ دولتي، هيچ سازماني از من سوء‌استفاده كند يا مرا زبان خودش بداند. من زبان مردمم هستم. من با مردمم زندگي مي‌كنم. مردمي كه در طول تاريخ درد كشيده‌اند و زندگي كرده‌اند و هويت خودشان را حفظ كرده‌اند. من با آن مردم زندگي كرده‌ام و با آن مردم هم زندگي خواهم كرد.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر