۱۳۸۹ خرداد ۶, پنجشنبه

مادر شبنم سهرابي : چطور توانستيد از روي پيكر فرزندم بگذريد؟

مادر شبنم سهرابي، زن جواني كه ظهر عاشورا در زير چرخ هاي ماشين نيروي انتظامي جان باخت، در مصاحبه با "روز" اعلام كرد كه به او اجازه شكايت براي پي گيري شهادت  فرزندش را نمي دهند. در ميان مصاحبه، صداي نگين، دختر خردسال اين جان باخته مرتب به گوش مي رسد كه فرياد مي زند: "مامان منو تنها نميذاره خودش قول داده ميدونم زنگ ميزنه و..."
شبنم سهرابي، زن 34 ساله اي است كه ظهر روز عاشورا توسط خودرو نيروي انتظامي زير گرفته شد و شاهدان عيني اين صحنه را چنين بازگو كردند: "ماشين نيروي انتظامي با سرعت به شبنم برخورد كرد و بعد از چندين بار رد شدن از شكم شبنم، او را زير چرخ هايش له كرد."
وقتي تلفن كردم، نگين دخترك 6 ساله شبنم سهرابي در همان زنگ اول گوشي را برميدارد. او با هيجان داد ميزند: "مامان بالاخره زنگ زدي؟ من ميدونستم بهشت تلفن داره و تو منو يادت نميره و..."
صداي من همه هيجان دخترك را فرو مي نشاند. اين سوي خط خبرنگاريست كه سراغ مادر بزرگ نگين را مي گيرد و نگين كه همچنان منتظر تلفن مادرش است از من ميخواهد تلفن را زياد اشغال نكنم چون ممكن است مادرش زنگ بزند و تلفن اشغال باشد و...
اما مادر شبنم سهرابي كه به شدت تحت فشار است تا از دختر شهيدش حرفي نزند، مي گويد او را به دادسراي جنايي راه نميدهند و حتي امكان شكايت را از او گرفته اند.
گفتگوي "روز" با مادر شبنم سهرابي را در ذيل بخوانيد.
خانم سهرابي، شما از بي نتيجه ماندن پي گيري هايتان براي معرفي قاتل دخترتان سخن گفته ايد ممكن است در اين زمينه توضيح دهيد؟ آيا شما شكايت كرده ايد؟
نه شكايت نكرده ام. يعني نگذاشتند  شكايت كنم. رفتم دادسراي جنايي و گفتم ميخواهم شكايت كنم و بدانم چه كسي دختر مرا زير گرفته است. چگونه توانسته است چندين بار از روي دختر من رد شود و آيا اسم او را مي توان انسان گذاشت؟ اما گفتند همين چيزهايي كه ميگويي كه بچه ات اينگونه شده و.... شكايت است؛ تو برو ما پي گيري ميكنيم. برگشتم اما بعد از آن بارها رفته ام ديگر اجازه ورود به دادسرا به من نمي دهند. هر بار مي گويند شماره تلفنت را بده حاج آقا خودش به شما زنگ ميزند. و من تا به حال بيش از ده بار شماره داده ام اما نه تماسي مي گيرند و نه اجازه ورود به دادسرا را به من ميدهند. تا به حال هم نه كسي به من سر زده و نه كسي در اين مورد سئوالي كرده است.
شما چگونه متوجه شهادت دخترتان شديد؟
من 4 روز از دخترم بي خبر بودم. شبنم با دخترش، نگين زندگي ميكرد و روز عاشورا از خانه خارج شده بود تا غذا بگيرد اما برنگشته بود. دوستانش كه منزل او بودند نگران شده و دنبال او مي روند كه شاهدان شهادت دخترم به آنها قضيه را مي گويند. آنها آدرس و شماره تلفن مرا نداشتند و نگين هم فقط خانه پدرش را بلد بود. نگين دوستان مادرش را به منزل پدرش مي برد و از طريق او، خانه مرا پيدا كردند. به من گفتند تصادف كرده است. دوستان دخترم همه بيمارستان ها را زير و رو و او را در بيمارستان رسول اكرم پيدا كرده بودند. رفتيم آنجا اما به ما گفتند كه شبنم را فقط يك روز در اين بيمارستان نگهداشتند و چون جا نداشتند او را به پزشكي قانوني كهريزك منتقل كردند.
براي تحويل پيكر شبنم، مشكلي پيش نيامد؟
رفتم پزشكي قانوني كهريزك و عكس شبنم را نشان دادم. گفتند بايد نامه قانوني بياوريد تا تحويل دهيم. رفتم كلانتري محل و بيمارستان و 5 روز طول كشيد تا روال اداري طي شود. نامه را گرفتيم و رفتيم پيكر بچه ام را تحويل گرفتيم.
وقتي پيكر شبنم را تحويل گرفتيد چه وضعيتي داشت؟
22 روز از شهادت شبنم مي گذشت و صورتش را كه ديدم انگار زجر كش اش كرده بودند. خيلي غم انگير بود اما فقط همين صورتش را ديدم يعني فقط  گذاشتند صورتش را ببينم. بقيه پيكر  دخترم را نديدم. حتي موقع خاكسپاري هم جز صورتش، چيزي نديدم اما ميدانم كه له شده بود شكم دخترم له شده بود و.....
در برگه پزشكي قانوني، علت مرگ را چه چيزي نوشته اند؟
در برگه پزشكي قانوني نوشته اند مرگ بر اثر اصابت جسم سخت و عوارض ناشي از آن. من هم رفتم شكايت كنم اما نگذاشتند. در حاليكه دختر بيگناه من را زير ماشين له كرده اند نميگذارند من پي گيري كنم من ميخواهم بگويند كه اسم اين جسم سختي كه پزشكي قانوني نوشته چيست و چگونه توانستند چند بار از روي دخترم با ماشين رد شوند. خب به او خوردند چرا نگه نداشتند كمكش كنند چرا...
خانم سهرابي، نگين بعد از اين با شما زندگي خواهد كرد؟
بله نگين پدر پيري دارد كه دخترم به خاطراعتياد او، از او جدا شد. او در شرايطي نيست كه بتواند از دخترش نگهداري كند. از طرفي، نگين به من عادت دارد. شبنم كه رفت، من نباشم نگين نيز از دست مي رود.
نگين هنوز منتظر تلفن مادرش است و...
به او گفته ام كه مادرش به بهشت رفته است ميداند كه ديگر مادرش بازنخواهد گشت اما او فقط 6 سال دارد مدام مي گويد: "مادرم هميشه مي گفت مرا تنها نميگذارد براي همين ميدانم كه به من زنگ ميزند و..." نمي توانم زياد به او فشار بياورم داد ميزند و گريه ميكند و دلم برايش مي سوزد. سعي ميكنم كم كم به او بفهمانم كه مادرش شهيد شده و ديگر نمي تواند تلفن هم بزند و صدايش را نيز نخواهد شنيد و...
با توجه به اينكه  به شما اجازه نمي دهند شكايت كنيد چگونه مي خواهيد شهادت دخترتان را پي گيري كنيد؟
دختر من شهيد شده و شهدا پيش خدا روزي ميخورند و در آرامش هستند. مطمئن هستم كه دخترم پيش خدا در آرامش است اما ما آرامش نداريم؛ نه نگين و نه من هيچ آرامشي نداريم و تنها زماني كه قاتل دخترم را معرفي كنند و محاكمه او را ببينيم به ارامش مي رسيم. حتي نميدانم دخترم در كدام نقطه شهيد شده و كجا ماشين او را زير كرده است كه بروم حداقل دو ركعت نماز آنجا بخوانم. زميني كه دخترم جان داد را ببوسم و گريه كنم. اين مدت هم مرا خيلي تهديد كردند كه حرف نزنم. من هم ساكت شدم؛اما الان هم بعد از اين مصاحبه با شما معلوم نيست باز چكار كنند اما ديگر نمي توانم ساكت بمانم. جگرم مي سوزد. مدام تصور ميكنم چگونه توانستند از روي دخترم چند بار رد شوند. من پي گيري خواهم كرد. خدا نمي گذارد خون بي گناه زمين بماند و دامانشان را خواهد گرفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر