۱۳۹۱ آذر ۱۰, جمعه

ريشه‏های برنامه هسته‏ای اسرائيل، هانری لوران، ترجمه محسن يلفانی

به هنگام تحويل قدرت در ۱۹ ژانويه ۱۹۶۱، دولت آيزنهاور به دولت کندی اطلاع می‏دهد که اسرائيل از ۱۹۶۳ به بعد قادر خواهد بود که سالانه ۹۰ کيلوگرم پلوتونيوم با کيفيت نظامی توليد کند و بنا بر اين بايد يک سيستم کنترل و بازرسی برقرار شود تا از ورود سلاح‏های هسته‏ای در خاور ميانه جلوگيری به عمل آورد
ويژه خبرنامه گويا
بن گوريون بر اين عقيده است که اسرائيل دائماً از جانب اعراب، که آنها را مرادف نازيسم می‏داند، تهديد می‏شود، و به همين علت به طرز وسواس‏آميزی نگران امنيت کشورش است. با بالاتر رفتن سن، اين وسواس تشديد می‏شود. او ارتش اسرائيل را به صورت يک ابزار پيشگيری طراحی کرده است. از آنجا که تحصيلاتش را در آغاز قرن بيستم به پايان رسانده، ايمان ساده‏لوحانه‏ای به قدرت علم دارد. مجموعۀ نگرانی‏هايش او را واداشته که بسيار زود به راه حل هسته‏ای بيانديشد، بخصوص که شخصيت‏های بزرگ برنامۀ هسته‏ای آمريکا يهودی بوده‏اند. او از دشواری‏های بزرگ اجرای چنين برنامه‏ای در کشوری چنين کوچک، بخصوص از نظر مالی، غافل نيست. ليکن، از آنجا که آدمی خيالاتی است، شيوه‏ای قدم به قدم در پيش گرفته است.
دو متخصّص برنامۀ هسته‏ای اسرائيل از مشاوران علمی بن گوريون بوده‏اند: ديويد برگمن، شيميدان يهودی آلمانی که در ۱۹۳۳ بوسيلۀ نازی‏ها از کشور خود رانده شده است، و شيمون پرز. اين دو نفر نخست يک بخش علمی در وزارت دفاع اسرائيل ايجاد می‏کنند. پس از آن يک کميسيون انرژی تشکيل می‏دهند که از کميساريای انرژی اتمی فرانسه (CEA) گرته‏برداری شده است. از ميانۀ دهۀ پنجاه (ميلادی) مناسبات کاری بين اين دو مؤسسه برقرار می‏شود. بن گوريون، از سال ۱۹۵۵ که به قدرت باز می‏گردد، برنامۀ اتمی را به يکی از اولويت‏های بزرگ برنامۀ خود تبديل می‏کند. در سال ۱۹۵۵، اسرائيل، در کادر برنامۀ اتم در خدمت صلح، موافقت ايالات متحده را برای ساختن يک رآکتور کوچک هسته‏ای به منظور انجام تحقيقات به دست می‏آورد. اما اسرائيلی‏ها به سرعت درمی‏يابند که آمريکائی‏ها محدوديت‏های سختی به منظور پيشگيری از هر نوع انحراف به سوی کاربردهای نظامی تحميل می‏کنند.
شيمون پرز به فرانسه روی می‏آورد که در تب و تاب آغاز برنامۀ هسته‏ای‏اش در پی يک شريک و بازار می‏گردد. بحران کانال سوئز (حملۀ نظامی مشترک اسرائيل و فرانسه و انگلستان به مصر) امکان توافقی را فراهم می‏آورد و فرانسه يک رآکتور تحقيقاتی به اسرائيل تحويل می‏دهد. اولتيماتوم اتحاد شوروی (چند روزی پس از حملۀ نظامی به مصر) پيشرفت امور را تسريع می‏کند. رهبران جمهوری چهارم فرانسه تصميم می‏گيرند که به مرحلۀ ساختن سلاح هسته‏ای وارد شوند و در اين زمينه با اسرائيل همکاری کنند. با اين همه، مسئولان سياسی فرانسه ترديدهائی دارند. شيمون پرز با تعهد به اين که برنامۀ هسته‏ای اسرائيل به هدف‏های علمی محدود خواهد ماند، آنها را خاطرجمع می‏کند. در سوم اکتبر ۱۹۵۷ يک موافقتنامۀ سرّی ميان فرانسه و اسرائيل منعقد می‏گردد که به موجب آن رآکتور بزرگ‏تری برای اسرائيل ساخته می‏شود که می‏تواند ۱۰ تا ۱۵ کيلوگرم پلوتونيوم در سال توليد کند. اين رآکتور در صحرای نقب نصب می‏شود و برنامۀ اتمی اسرائيل ديمونا نام می‏گيرد. يک سلسله شرکت‏های پوششی نيز به منظور پنهان نگاه داشتن برنامه تشکيل می‏شوند.
در اين زمان فرانسوی‏ها هنوز به مرحلۀ آزمايش‏های اتمی نرسيده‏اند و راه برای هر نوع امکان بالقوه‏ای باز است. مسئولان فرانسوی به حق می‏توانند بگويند که برنامۀ هسته‏ای نظامی در کار نيست. آنها به عنوان يک شرط احتياطی اضافی از اسرائيلی‏ها می‏خواهند که کتباً خود را به کاربرد صرفاً علمی محدود کنند. از آنجا که فرانسه آب سنگين ندارد، اسرائيلی‏ها به نروژ روی می‏آورند که تنها تهيه‏کنندۀ آّب سنگين در اروپاست. در ۱۹۵۸ موافقتنامه‏ای ميان اسرائيل و نروژ امضا می‏شود که در ضمن هر گونه استفادۀ نظامی را مردود می‏شمارد.
اسرائيلی‏ها بخصوص می‏کوشند تا جنبه‏های مالی برنامه را مخفی نگاه دارند. هزينه‏های برنامه در بودجۀ دولتی ظاهر نمی‏شوند و بخش عمدۀ آن از طريق منابع خصوصی‏ای تاًمين می‏شود که «دوستان اسرائيل» در سراسر دنيا فراهم می‏کنند. بن گوريون و شيمون پرز به طرز خستگی‏ناپذيری به گردآوری پول می‏پردازند. با همين ترفند عدۀ زيادی از رهبران سياسی از ماجرا بی‏خبر می‏مانند و در مورد کاربرد اين منابع مالی مذاکره و مناظره و کشمکش‏های بوروکراتيک صورت نمی‏گيرد. گلدا ماير، که از ديپلماسی موازی شيمون پرز دل خوشی ندارد، به شدت مخالف برنامۀ هسته‏ای است. او به فرانسوی‏ها اعتماد ندارد و از خشم آمريکائی‏ها، که بالاًخره به حقيقت ماجرا پی خواهند برد، می‏ترسد. اين کشمکش، اختلاف ميان نسل جوان حزب حاکم (۲) را، که به بن گوريون نزديک است، با نسل قديم تشديد می‏کند. در اين ميان گلدا ماير از حمايت لوی اشکول برخوردار است. اما هيچ کس نمی‏تواند اقتدار بن گوريون را در قلمرو دفاع زير سوآل ببرد.
هنگامی که دوگل به قدرت بازمی‏گردد، «به روش‏های نادرست همکاری در امور نظامی، از ماجرای حملۀ کانال سوئز به اين سو، که به اسرائيلی‏ها امکان می‏دهد تا دائماً در همۀ سطوح ستادهای فرماندهی و سرويس‏های فرانسوی سرک بکشند، پايان می‏دهد». مدتی هم طول کشيده است تا او به اين روش‏های نادرست، بخصوص در عرصۀ هسته‏ای، پی ببرد و زمانی هم لازم است تا تصميمش به اجرا گذاشته شود. در طول اولّين ماههای جمهوری پنجم (که با بازگشت دوگل آغاز شده) ، ژاک سوستل، که يکی از حاميان سرسخت اسرائيل به حساب می‏آيد، مسئوليت برنامۀ هسته‏ای فرانسه را به عهده داشته و فعالّانه به پيشرفت برنامۀ ديمونا کمک کرده است. تنها در پايان سال ۱۹۵۹ است که دوگل از «کمک ما (فرانسوی‏ها) در به راه انداختن يک کارخانۀ تبديل اورانيوم به پلوتونيوم در نزديکی بيرشيبا، که ممکن است، در يک روز قشنگ آفتابی، بمب‏های اتمی از آن بيرون بيايند»، خبر می‏شود. انفجار اولين بمب اتمی فرانسه در ۱۳ فوریۀ ۱۹۶۰ در صحرای آفريقا، اين خطر را محتمل می‏کند.
در ۱۳ ماه مه ۱۹۶۰، کوو دو مورويل (وزير امور خارجۀ فرانسه) به سفير اسرائيل اطلاع می‏دهد که فرانسه قصد دارد به همکاری‏های هسته‏ای خود با اسرائيل خاتمه دهد. او همچنين می‏خواهد که برنامۀ اسرائيلی‏ها علنی شود و رآکتور آنها نيز زير کنترل بين‏المللی، احتمالاً از طريق آژانس بين‏المللی کنترل انرژی اتمی (AIEA )، قرار گيرد.
مسئولان اسرائيلی که از اين خبر به وحشت افتاده‏اند، سراسيمه به پاريس می‏روند. انگيزۀ اصلی ديدارهای دوگل و بن گوريون در ۱۴ و ۱۷ ژوئن ۱۹۶۰ همين موضوع است، هر چند که مذاکرات واقعی در سطح وزيران صورت می‏گيرد. مسئلۀ اصلی حل مشکل بازپردازی retraitement) ) زباله‏های اتمی اسرائيل است(۳). اما دربارۀ اين موضوع هيچ تصميمی گرفته نمی‏شود.
در عوض، به نظر می‏رسد که بر گفتگوهای غيررسمی ميان دوگل و بن گوريون «سوءتفاهمی» سايه انداخته است. از يک سو، بن گوريون، ضمن گفتگو ، با اشاره به الجزيره، به دوگل پيشنهاد می‏کند که اين کشور را به دو بخش تقسيم کند. اروپائيان را در بخش ساحلی و عرب‏ها را هم در بخش داخلی اسکان دهد. بنا به نوشتۀ زندگی‏نامه نويس بن گوريون، «ژنرال برآشفته می‏شود و می‏گويد : خدای من! شما می‏خواهيد يک اسرائيل ديگر در آفريقا درست کنيد! بن گوريون پاسخ می‏دهد : فقط با يک تفاوت، اين اسرائيل جديد زير حمايت فرانسه قرار خواهد داشت که ۴۵ ميليون جمعيت دارد و کشورهای غربی هم متحدش هستند.»

از سوی ديگر، دوگل مستقيماً از بن گوريون می‏پرسد آيا اسرائيل واقعاً می‏خواهد مرزهای خود را تا رودخانۀ ليتانی (در لبنان) و رود اردن توسعه دهد و حتّی صحرای سينا را هم ضميمۀ خود کند. بن گوريون پاسخ می‏دهد که قبلاً چنين برنامه‏ای داشته، ولی امروز تنها رؤيايش اين است که تعداد هر چه بيشتری از يهوديان را به اسرائيل در درون همين مرزهای فعلی‏اش مهاجرت دهد.(۴)
در صميميت بن گوريون نمی‏توان ترديد کرد. ولی به نظر می‏رسد که دوگل در خاطراتش گزارش کاملاً متفاوتی از مذاکرات به دست داده است. دوگل در کتابش به نام خاطرات اميد چنين می‏نويسد:
اگر چه موجوديت اسرائيل بسيار قابل توجيه است، معتقدم که بايد در رابطه با اعراب بسيار محتاط باشد. اسرائيل به ضرر اعراب و در خاک آنهاست که حکومت خود را مستقر کرده است. با همين کار، به آنها در حسّاس‏ترين جنبه‏های مذهب و غرورشان لطمه زده است. به همين دليل، هنگامی که بن گوريون با من از برنامه‏اش در مورد اسکان دادن چهار يا پنج ميليون يهودی در اسرائيل سخن می‏گويد، با توجه به اين که اسرائيل در محدودۀ امروزيش، نمی‏تواند چنين جمعيتی را در خود جا دهد، و چنين سخنانی قصد او را در گسترش مرزهای اين کشور در اولّين فرصت ممکن آشکار می‏کند، از او می‏خواهم که از برنامه‏اش صرفنطر کند. و به می‏گويم که «فرانسه، هر چه پيش آيد، فردا به شما کمک خواهد کرد، همچنانکه ديروز نيز به شما کرد، تا موجوديت خود را حفظ کنيد. ولی فرانسه حاضر نيست وسايلی در اختيار شما قرار دهد تا به کمک آن بتوانيد سرزمين‏های جديدی تصرف کنيد. شما در يک کشمکش برنده شده‏ايد. ديگر زياده‏روی نکنيد. غرورتان را کنترل کنيد، چرا که به قول اشيل، « غرور فرزند خوشبختی است، اما پدرش را می‏خورد». به جای بلندپروازی‏هائی که شرق را دچار لرزه‏های وحشتناک خواهد کرد و باعث می‏شود که به تدريج همدردی بين‏الملی خود را از دست بدهيد، تمام همّ خود را صرف پی‏گيری آباد کردن منطقه‏ای بکنيد که پيش تر بيابانی بيش نبود، و بکوشيد تا با همسايگان خود پيوند برقرار کنيد که در دراز مدت جز به سود شما نخواهد بود.
بی ترديد در اين چند سطر مقدار زيادی بازسازی ناظر به گذشته وجود دارد و تاريخ نوشتن آنها بعد از ژوئن ۱۹۶۷ است، اما نگرانی دوگل نسبت به توسعه‏طلبی اسرائيل سابقه دارد، چنانکه در ۱۹۵۸ نيز از گلداماير خواهش می‏کند که «کشور اسرائيل همان جا که هست بماند.»
در ۱۱ اوت ۱۹۶۰ کوو دو مورويل تهديد می‏کند که اگر ديمونا مورد بازرسی قرار نگيرد، به همکاری با اسرائيل خاتمه خواهد داد و می‏افزايد که فرانسه حاضر است در صورت قطع برنامۀ هسته‏ايش به اسرائيل خسارت بپردازد. شيمون پرز بلافاصله به پاريس می‏رود تا با مقامات مذاکره کند و وقت بخرد. پس از سه ماه راه مصالحه‏ باز می‏شود: کميساريای انرژی اتمی فرانسه ديگر نقشی در ديمونا بازی نمی‏کند، اما شرکت‏های فرانسوی که از پيش در اين برنامه شرکت داشته‏اند، تا پايان قراردادهای خود به همکاری ادامه خواهند داد. اسرائيل اعلام خواهد کرد که ديمونا يک پروژۀ صرفاً مسالمت‏آميز است و فرانسه هم از تقاضای خود مبنی بر بازرسی‏های بين‏المللی صرفنظر می‏کند. شرکت‏‏های فرانسوی تا سال ۱۹۶۵ به کار در ديمونا ادامه می‏دهند. آنها، بی آنکه مستقيماً در ساختن کارخانۀ بازپردازی ( retraitement ) شرکت داشته باشند، تمامی اطلاعات و توانائی‏های فنی را در اين مورد در اختيار اسرائيل قرار می‏دهند.
در اين ضمن، اسرائيلی‎‏ها، در کادر برنامۀ اتم در خدمت صلح، به همکاری خود با آمريکائی‏ها ادامه داده‏اند. آنها از اين برنامه برای پوشش برنامۀ مخفی خود استفاده کرده‏اند. آمريکائی‏ها برای اولين بار از طريق اطلاعاتی که با هواپيماهای جاسوسی يو-۲ دست آورده‏اند، نسبت به برنامه‏های اتمی اسرائيل در ديمونا سوءظن پيدا می‏کنند، ولی دليل ديگری برای اين که پيشتر بروند نمی‏يابند. به نظر می‏رسد که علت شکست اطلاعاتی آمريکائيان اين باشد که فرض را بر اين گذاشته بوده‏اند که اسرائيل فاقد امکانات لازم برای دست زدن به چنين برنامه‏ای است. همچنين ممکن است که انگلتون (۵)، در سی آی ای، مانع گردش اطلاعات شده باشد. او بنا به عادت معمول خود، از انتقال اطلاعات مربوط به اسرائيل به مسئولان مربوط خودداری کرده است.
در ژوئیۀ ۱۹۶۰، سفارت آمريکا در تل‏اويو، که از پخش شايعاتی در مورد ديمونا نگران شده، پرسش‏هائی در مورد ماهيت فعاليت‏هائی که در اين شهر صورت می‏گيرد با اسرائيليان در ميان می‏گذارد. به او پاسخ داده می‏شود که در آنجا «يک کارخانۀ نساجی» دائر شده است. ولی آمريکائيان متقاعد شده‏اند که با يک برنامۀ هسته‏ای سر و کار دارند و پرسش‏های خود را پی‏گيری می‏کنند. در سپتامبر پاسخ اين است که کارخانه مشغول پژوهش در امور ذوب فلزات است. در اکتبر، سرويس‏های انگليسی اطلاع می‏دهند که موافق همۀ قرائن، کارخانۀ ديمونا يک رآکتور اتمی است و، در نوامبر، شورای امنيت ملی ايالات متحده وارد عمل می‏شود و رسماً از مقامات فرانسه و اسرائيل می‏خواهد تا اطلاعات لازم را در اختيارش قرار دهند. از ۱۸ دسامبر مطبوعات انگليسی و آمريکائی ماجرا را افشا می‏کنند.
اسرائيلی‏ها اعلام می‏کنند که برنامۀ هسته‏ای‏شان انحصاراً برای رفع نيازهای صنعتی، کشاورزی، پزشکی و علمی است. فرانسوی‏ها اضافه می‏کنند که همۀ احتياط‏های لازم در نظر گرفته شده تا اطمينان حاصل شود که از کمک فرانسه به اسرائيل در عرصۀ هسته‏ای فقط در برنامه‏های مسالمت‏آميز استفاده ‏شود. در ۲۱ دسامبر بن گوريون در کنه‏ست نطق می‏کند و، به عنوان تنها نخست‏وزير اسرائيل که دربارۀ ديمونا حرفی زده، اعلام می‏کند که اين پروژه ، که هدف‏های آن انحصاراً مسالمت‏جويانه است، يکی از عناصر پروژۀ بزرگتری است برای توسعۀ صحرای نقب.
از عمر دولت آيزنهاور چند هفته بيشتر نمانده است، بنا بر اين تنها کاری که می‏تواند بکند اين است که مخالفت صريح آمريکا را با هر گونه غنی‏سازی هسته‏ای اعلام کند و خواهان تضمين‏هائی در مورد تاًمين اطلاعات و بازرسی شود. بن گوريون به همين پاسخ اکتفا می‏کند که اسرائيل برنامۀ توليد سلاح‏های هسته‏ای ندارد.
به هنگام تحويل قدرت در ۱۹ ژانويه ۱۹۶۱، دولت آيزنهاور به دولت کندی اطلاع می‏دهد که اسرائيل از ۱۹۶۳ به بعد قادر خواهد بود که سالانه ۹۰ کيلوگرم پلوتونيوم با کيفيت نظامی توليد کند و بنا بر اين بايد يک سيستم کنترل و بازرسی برقرار شود تا از ورود سلاح‏های هسته‏ای در خاور ميانه جلوگيری به عمل آورد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ – Henry Laurens، استاد تاريخ در مدرسۀ زبان‏های شرقی پاريس و در کولژ دو فرانس. جلد چهارم کتاب او به نام La question de Palestine سال قبل منتشر شد. مقالۀ حاضر ترجمۀ بخش اوّل از فصل نهم جلد سوم همين کتاب است.
۲ – حزب سوسيال دموکرات اسرائيل (Mapaï ).
۳- ظاهراً منظور کارخانه‏ای است که زائده‏ها يا زباله‏های رآکتورهای اتمی را دوباره به کار می‏گيرد. فرانسه گويا تنها کشوری است که اين زباله‏ها را مجدداً مورد استفاده قرار می‏دهد و از آنها اورانيوم و پلوتونيوم استخراج می‏کند.
۴- Shimon Peres, La force de vaincre, entretiens avec Joëlle Nathan, Paris, Edition du Centurion, 1981, pp.116-121.
بن گوريون نيز در نامه‏اش به دوگل، به تاريخ ۶ دسامبر ۱۹۶۷ ، به همين گفتگو اشاره می‏کند.
۵- James Angleton ، مسئول روابط سی آی ای با اسرائيل.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر