۱۳۸۸ بهمن ۲, جمعه

مروري بر گفتگوي تاريخي شاه با نيوزويك پس از سي و يك سال

شبكه جنبش راه سبز(جرس): ديكتاتورها اشكال متفاوت دارند: برخي پهلوان پنبه اند، مثل صدام حسين. عده اي شيك و پيك و كراواتيند، مانند انورالسادات. بعضي خودماني و خاكيند، مثل هوگو چاوز. اكثرا سخنرانان خوبي هستند. تك و توكي از آنها حتي چند زبان هم حرف ميزنند، مانند محمدرضا شاه پهلوي. چندتائي هنرمندند مانند آدولف هيتلر كه نقاش خوبي بود، چند نفري هم مثل بازيگران هر روز به رنگي در مي آيند، مانند معمر قذافي. بسياري خود را نماينده و نشانه خداوند بر روي زمين مي دانند. بيشترشان هم فقط قلدرند، همچون رضا شاه.برخي هم خود را نماينده خداوند بر روي زمين و نائب امام غايب مي دانند.

اينها اما همه در يك چيز يكسانند و آن اينكه درس تاريخ نخوانده اند يا اگر خوانده اند، چيزي از آن نياموخته اند و عبرت نگرفته اند تا بدانند در هميشه به روي يك پاشنه نمي چرخد و آنان همواره در قدرت نمي مانند. صدام وقتي اينرا فهميد كه در آن بيغوله سراغش آمدند. انورالسادات هنگامي متوجه شد كه گلوله افسر مصري سينه اش را شكافت. شاه زماني به حال خود گريست كه از اين كشور به آن كشور دنبال جائي براي پناه گرفتن بود. هيتلر مجبور شد قبل از دستگيري خود را از زندگي خلاص كند و رضا شاه در غربت جزيره موريس دق كرد و مرد. ديگران هم ندانسته مي مانند تا نوبت فرو افتادنشان كي فرا رسد و ملك الموت در كدام غربت و كدام بيغوله و كدام سياه چال سراغشان را بگيرد؟

عمال نظامهاي ديكتاتور هم چشم و گوششان بسته است: دكتر حداد عادل گوئي عاقبت اميرعباس هويدا را نديده، سعيد مرتضوي نمي داند كه بر سرنعمت اله نصيري كه زماني نام او نيزلرزه براندام مخالفان مي انداخت، چه آمد. علي لاريجاني سرانجام عبداله رياضي را فراموش كرده، عزت اله ضرغامي از سرنوشت محمود حعفريان خبر ندارد و خسرو خوبان (روح اله حسينيان) نخوانده كه سالار جاف نماينده محبوب دربار در مجلس چه سرانجامي پيدا كرد. شيخ احمد خاتمي شرح حال هم لباسان خود را نشنيده؟

آزادگان و آزاديخواهان اما مي دانند كه "عبرت از تاريخ" چه معني مي دهد؟ سيد محمد خاتمي مي فهمد "محمد مصدق" شدن يعني ايستادن بر سر قراري كه آن مرد بزرگ در ميدان بهارستان با مردم بست. شيخ مهدي كروبي داستان پايمردي شيخ محمد خياباني را در راه انقلاب مشروطه شنيده و ميرحسين موسوي مي داند وقتي رگ دست اميركبير را در حمام "فين" كاشان مي زدند، امير مي دانست كه نمي ميرد و از همانجا به تاريخ نيكمردان نيكنام تاريخ وطنش مي پيوندد. آنكه مرد، همان بود كه فرمان قتل اميركبير را صادر كرده بود!
اين مقدمه را نوشتم تا بگويم كه مصاحبه شاه را با مجله "نيوزويك" بخوانيد و بدانيد كه تاريخ گويي تكرار مي شود. اين گفت و گو به تاريخ سوم مهر 1357 (25 سپتامبر 1978) يعني چهار ماه قبل از خروج شاه از ايران با وي انجام شده است. عجبا او كه مدعي دانائي و بزرگي بود، در آن تاريخ نمي دانست چه بر سر دودمانش دارد مي آيد؟ نمي دانست چه زود دير مي شود و مردم تنديسهايش را در ميدانهاي شهرهاي مختلف ايران به زير مي كشند. هنوز به قدرت ارتشش مي نازيد. شعار "مرگ بر شاه" و "مرگ بر ديكتاتور" را بر آمده از گلوي عده اي خود فروخته بيگانه پرست مي دانست و به رهبران جنبش آزاديخواهانه مردم ايران تهمت وابستگي به خارج مي زد.
در اين گفت و گو، شاه از وزرا و كارگزاران دستگير شده اش مي گويد كه محاكمه خواهند شد... پخش تلويزيوني سخنان مخالف در مجلس شوراي ملي شاه شروع شده...چند فيلم تو قيف شده را اجازه نمايش داده اند تا "فضاي باز سياسي" را به ياد مردم بياورند
ايران – سرزمين تهديد و رشوه
گزيده اي از گفت و گوي محمدرضاشاه با "پل مارتين" خبرنگار هفته نامه "نيوزويك" – سوم مهر 1357
هفته گذشته محمد رضا شاه پهلوي به اميد اينكه خشم صدها هزار نفر گروه مخالف خود را تسكين دهد، اجازه داد كه به نحوي بي سابقه مباحثات مجلس آشكارا از طريق تلويزيون پخش شود. مخالفين شاه اما از اين برنامه خيلي بيش از خود او استفاده كردند. 9 تن از اعضاي مخالف شاه با حرارت زياد از «جمعه ي سياه» ياد كردند، روزي كه ارتش بيش از صدها نفر از تظاهر كنندگان ميدان ژاله تهران را قتل عام كرد. يكي از نمايندگان به نام احمد بني احمد گفت: «اين قتل عام مي توانست فقط به فرمان يك ديوانه باشد.» نماينده ديگر يعني محسن پزشك پور اظهار داشت: «باعث تاسف است كه به جاي درك نظرات مردم، دولت با شمشير كشيده با آن ها روبه رو شد.»
محمد رضا شاه پهلوي همچنين در گفت و گوئي با خبرنگار نيوزويك «پل مارتين» شركت كرد. وقتي كه پل مارتين به كاخ تابستاني شاه كه منظره تهران كاملا از آن پيداست فرا خوانده شد، شاه ايران را مشوش و و خسته يافت. حتي شاه در يك لحظه از گفتوگو با مصاحب خود سوالي را مطرح كرد و گفت: «من در نظر ندارم از شما جوابي دريافت كنم اما سوالم اين است كه غرب چه خواهد كرد اگر ايران جهت خويش را عضو كند؟» كه مارتين جواب آمادهاي براي اين سوال نداشت. گزيده اي از اين گفت و گو را بخوانيد:
*اين هفته، هفتهي تقريبا آرامي بود. آيا شما فكر ميكنيد به كنترلي دائمي بر اوضاع دست يافتهايد؟
- فكر ميكنم شخص بايد هميشه براي مسائل نامشخص محتاطانه ابراز عقيده كند. هفتهي پيش روز پنجشنبه (16 شهريور) در موقعيت سختي قرار داشتيم و سقوط خيلي نزديك بود. مردم حدود و قانون را رعايت نميكردند و كوچكترين توجهي به اخطارهاي دولت نداشتند. اين حقيقت را بايد اعتراف كرد كه آنها مي توانستند هر چيز را كه بخواهد به دست آورند.
*آيا شما احساس كرديد كه شخصا موقعيت خطرناكي داريد؟
- من هرگز به طوري جدي در اين باره فكر نكردهام. ولي ديگر صحبت از مسائل شخصي نيست. مسئله مهم اين است كه بر سر كشور چه خواهد آمد. نزديك بود كشور گرفتار هرج و مرج شود.
*آيا در موقعيت ارتش هرگز دچار ترديد شدهايد؟
- نه هرگز!
*در باره گزارشهاي مربوط به ترك خدمت، تحويل اسلحه و آتش گشودن سربازان به روي يكديگر چه ميگوييد؟
- اين گفتهها حقيقت ندارد. دو يا سه نفر كه دو ماه پيش خرابكار بودند به لباس ارتش در آمده بودند. شما ميتوانيد هميشه اينطور آدمها را بيابيد. اين ارتش متشكل از سربازان وظيفه است.
*ولي اگر ارتش براي مدت طولاني وادار به جنگ خياباني شود، آيا شما ميتوانيد به وفاداري ارتش اعتماد كنيد؟
-اينها سوالاتي است كه خودتان هم نميتوانيد جواب صريح به آن بدهيد. اگرهاي بسياري وجود دارد، زندگي اين است. تاريخ ملتها همين است...من هميشه عقيده دارم كه وظائفي هست كه بايد انجام دهم و عقيدهام هنوز همان است. من برپا خواهم بود تا اينكه زمانم به سر آيد. اين خوب است يا بد؟ مهمترين نكته همين است كه من آن را پوشيده نگاه ميدارم.
*بعد چي؟ اين مطلب ما را به كجا ميرساند؟
- اصلاحات. سعي بر اين كه بهترين كار را براي سبك كردن مشكلات مردم انجام دهيم. البته ما حتما برنامه فضاي باز سياسي را ادامه خواهيم داد و كشور را براي انتخاب آزاد آينده آماده ميسازيم.
*آيا ميتوانيم دستگيري وزيران سابق، تجار و كارمندان را علامت اين بدانيم كه شما قصد داريد مبارزه ضد فساد خود را تا هر كجا پيش رفت ادامه دهيد؟
- اين طور فكر ميكنم. مسلما اين افراد به محاكمه كشيده ميشوند.
*اگر پاي يكي از بستگان شما به ميان كشيده شود آيا كار را متوقف ميكنيد؟
- سه ماه پيش من يك فرمان براي همه افراد خانوادهام صادر كردم و مطمئن هستم فرمانم مورد توجه واقع شده است.
*آنچه كه اتفاق افتاد آشكارا براي شما يك شوك بود. آيا شما عظمت و بزرگي مشكل را درك كرده بوديد؟ وسعت فساد را ميدانستيد و بيماريهايي را كه باعث اين همه نارضاييها شده بود ميشناختيد؟
- بيپرده بگويم: نه! ولي دقت كنيد وقتي ما در باره فساد صحبت ميكنيم نبايد فراموش كنيد كه فساد همه جا وجود دارد. ما اكنون در بارهي فساد صحبت ميكنيم، زيرا درصدديم آن را ريشهكن سازيم. اين بدان معني نيست كه شما مردم مغرب زمين همه فرشته هستيد.
*آيا دورنمايي از آشتي با روحانيون را ميبينيد؟
- اگر آنها قانون اساسي را رعايت كنند چرا نه؟ ولي اگر آنها به قانون شكني خود ادامه دهند، وضع ديگري پيش مي آيد.
*آيا درخواست خلع يد و يا مرگ شما متاثرتان ميكند؟
- بله و نه. بله، چون اين در كشوري اتفاق مي افتد كه بايد ديد از كجا حركت كرده است و به جايي رسيده است كه امروز هست. از طرف ديگر من آنهايي را كه اين فرياد از ايشان برخاست ميشناسم. تمام جمعيت نبود كه اين حرفها را فرياد ميكرد. و علاوه بر آن، اين اولين بار هم نبود كه اين حرفها را ميشنيدم. قبلا هم در ايالات متحده شنيده بودم.
*شما عوامل خارجي را مسوول حوادث ايران قلمداد كرديد. اين عوامل چه كساني هستند؟
- آيا بيانيهي آقاي مارشه رهبر حزب كمونيست فرانسه را ديدهايد؟ و همينطور احزاب اسپانيا، ايتاليا، سوئد و ديگران را؟ همه آنها يك زبان دارند و حمايت از اين مردمي ميكنند كه آن شعارها را بالا برده بودند. اين ديگر واضح است و همه آن را ميدانند. من اسم از جاي خاصي نميبرم، اما اين امر وحدت منافع اين افراد را نشان ميدهد.
*آيا خط مشي سياسي جيمي كارتر براي پيشرفت حقوق بشر كوششهاي شما را در دموكراسي بخشي كمك كرد يا عقب انداخت؟
- ما در همان جهت قدم برداشتيم. ولي من نميتوانم رابطهي مستقيمي بين حقوق بشر و شعارهايي كه فرياد ميشد ببينم.
*در يك چنين موقعيتي چرا اجازه داديد صحبت داغ مخالفين ضد دولتي از تلويزيون پخش شود؟
- من فكر ميكنم دولت ميخواست نشان بدهد كه مجلس محل مباحثه است؛ حتي اگر اين مباحثه حمله به دولت باشد. خيابان جاي مباحثه نيست. اين نشان ميدهد كه ما از يك طرف قانون و نظم داريم و از طرف ديگر سياست باز.
*از اين تغييرات ناگهاني چه درسي آموختيد و كشور چه آموخت؟
- آموختم اگر برنامه آزاد سازي بايد ادامه يابد، اين بهايي است كه بايد برايش پرداخت.
*هرج و مرج در خيابانها؟
- نه منظورم اين است كه اگر شما بخواهيد دموكراسي به دست آيد، بايد قانون را در نظر بگيريد. در غير اين صورت چگونه دموكراسي به دست ميآيد؟ اميدوارم به اين معني نباشد كه حكومت نظامي ادامه خواهد يافت. براي 25 سال بود كه ما نيازي به حكومت نظامي نداشتيم. من مطمئن هستم كه خواهيم توانست قبل از سر آمدن شش ماه حكومت نظامي را ملغي كنيم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر