روزنامه وطن امروز مي نويسد ( تصاوير از روزنامه وطن امروز مي باشد ) :
ماجراي قتل لاله سحرخيزان، همسر ناصر محمدخاني خيلي زود به پليس و قاضي جنايي مخابره شد. صحنه قتل خيلي فجيع بود، جنازه خونآلود «لاله» در حالي كه سرش به سمت در اتاق خواب و پاهايش به سمت تخت بود، زير ملحفهاي گلدار ديده ميشد.
لباسهاي خانگياش مرتب بودند، روي دستانش آثار بريدگي با چاقو ديده ميشد كه جاي تعجب داشت، آثار بريدگي سطحي از راست به چپ و برعكس روي پاهاي جسد به چشم ميخورد و مهمتر اينكه همه ضربات مرگبار به گردن وارد شده بود به گونهاي كه تصور ميشد قاتل روي شكم لاله نشسته و جز همان ناحيه، نميتوانسته جاي ديگري را هدف ضربات خود قرار دهد. به دست آمدن تهسيگارهاي خيس و خاكسترهاي استوانهاي شكل آن، كه مشخص بود هيچ پكي به آنها زده نشده نشان ميداد عامل قتل سعي داشته مسير تحقيقات را گمراه كند. با وجود همه مواردي كه در صحنه قتل ديده ميشد، پليس و قاضي بر اين باور شدند كه در روز روشن و به اين شكل تنها يك زن ميتواند قاتل باشد و اين دقيقا زماني مطرح شد كه تيم تحقيق شنيد ناصر زندگي پنهانياي با زني به نام شهلا داشته است. اين زن 32 ساله آبانماه همان سال بازداشت شد و در همان برخورد نخست در حالي كه قرآني به همراه داشت سوگند خورد كه بيگناه است. از خانه شهلا دفترچه خاطراتي به دست آمد كه نشان ميداد اين زن هميشه در تعقيب لاله بوده است و ميخواست نقطه ضعفي پيدا كند تا با بدبين كردن ناصر به همسرش وي را حذف فيزيكي كند. در اين دفترچه به جز القابي كه شهلا با عصبانيت به لاله داده و وي را دشمن، پيرزن و عجوزه خوانده بود و نيز يادداشتهاي روز 17 مهرماه هيچكدام از روزهاي ديگر قلمخوردگي نداشتند اما شهلا در اين روز پس از نوشتن بيش از يك خط مطلب همه را قلم زده و داستان تازهاي را نگاشته بود كه پليس به اين باور رسيد شهلا به دنبال سناريوسازي براي روز جنايت بوده است. شهلا هنوز سكوت ميكرد، پليس در بررسيهاي مخابراتي به سرنخ تازهاي برخورد. شهلا هر روز و با تعداد زيادي تماس با ناصر حتي وقتي وي در آسمان بود تماس داشت اما موبايل شهلا از ساعت 8 غروب پيش از جنايت تا 11 صبح بعد از جنايت خاموش بود و همين مسائل اما و اگرهاي زيادي پيش روي تيم تحقيق قرار داد.
در صحنه قتل يك چرخخياطي نو كه تخريب شده بود، سوالبرانگيز شده و زماني كه ناصر محمدخاني ادعا كرد به خاطر همين چرخ خياطي دعواي زيادي با شهلا داشته است اين فرض مطرح شد كه شهلا با اقدام كينهجويانه پس از جنايت اين چرخ خياطي را شكسته است. در شاخه ديگري از تحقيقات، پليس از خانواده لاله شنيد كه چند سالي ميشد يك زن در تماسهاي مرموز مرتبا به لاله ميگفت كه بايد از زندگي ناصر بيرون برود و حق وي را برگرداند به طوري كه اين تماسها حتي وقتي لاله و بچههايش به شيراز و قطر سفر ميكردند، ادامه داشت.
همه تيم قضايي و پليسي ميدانستند هيچكس جز شهلا نميتوانسته چنين مزاحمتهايي داشته باشد و با توجه به شخصيت لاله كه هيچكس با وي دشمنياي نداشت، قاضي جعفرزاده و كارآگاهان جنايي شهلا را عامل اصلي يا طراح نقشه جنايت ميدانستند و تنها يك گره مانده بود تا حتي بدون اعتراف اين زن، وي در قتل لاله گناهكار شناخته شود. هنوز مبهم بود كه شهلا چگونه در روز روشن وارد خانه لاله شده است حتي با داشتن كليد يدك نيز چنين اقدامي منطقي نبود و اينكه شهلا زنگ خانه را زده و داخل رفته است نيز دور از واقعيت به نظر ميرسيد.
اين گره با ادعاهاي ناخواسته ناصر، باز شد، فوتباليست سرشناس پرده از رازي برداشت كه وحشتناك بود. اين مرد ورزشكار گفت: شهلا از وي خواسته بود هيچ رابطه خصوصياي با لاله نداشته باشد. يك روز صبح كه بعد از تمرين تيم پرسپوليس به خانه شهلا رفته او را پريشان ديده است. ناصر ادامه داد: شهلا گفت خوابي ديده و وقتي آن را تعريف كرد متوجه شدم ادعاهايش مطابقت كاملي با رفتارهاي من در شب گذشته داشته است.
با نگراني خودم را به خانه رساندم و چون پنجره اتاق خوابم به بالكن مشرف است، احساس كردم شهلا در آنجا پنهان شده بوده و اين حدسم درست بود چون در بالكن جاي نشستن شهلا روي پارچه كف آن كاملا مشخص بود. پس شهلا ميتوانست شب را در خانه لاله پنهان شده باشد. 11 ماه بعد از جنايت، در يك شب باراني شهلا كه واقعا عاشق ناصر بود با وي در محوطه آگاهي قدم زد و دقايقي بعد اعترافات هولناك خود را پيش روي كارآگاهان جنايي قرار داد. همه ادعاهايش با فرضيههاي علمي پليسي و قضايي مطابقت داشت. اين زن روز پيش از جنايت وقتي لاله و بچههايش در خانه نبودند مثل دفعات قبلي براي سركشي وارد خانه شده بوده و با بازگشت ناگهاني لاله و ميهمانش در آنجا غافلگير شده بود.
شهلا با آشنايياي كه به خانه بزرگ و دوبلكس لاله و ناصر داشت، پشت پرده حرير فشرده اتاق پذيرايي و در فضاي خالي كنار شوفاژ و كمد دكوري پنهان شده بود. اين زن گفت شب پيش از جنايت همه رفتارها و گفتارهاي لاله با مهرنوش و بچههايش و حتي گفتوگوهاي تلفني لاله با مادرش را شنيده و همه را مو به مو به خاطر دارد. عجيب بود، همه ادعاهاي شهلا با واقعيت منطبق بود حتي نوع لباسي كه مهرنوش پوشيده بود را دقيق به تيم پليس گفت. شهلا گفت كه شب را همانجا خوابيده و صبح وقتي همه رفتهاند حتي شنيده مهرنوش از لاله اجازه گرفته از لوازم آرايش وي استفاده كند و لاله نيز با دلخوري گفته اين چه حرفهايي است، استفاده كن. سپس لاله در آهني را نيز بسته و به اتاقش در طبقه دوبلكس رفته، ابتدا مجله خوانده سپس به پهلو و پشت به در اتاق خوابيده است.
در اين لحظه بود كه شهلا تصميم به قتل ميگيرد و ابتدا با چوب بيسبال به روي گوش سمت چپ وي ميزند و اين دقيقا موردي بود كه در هيچكجا به آن اشاره نشده و شهلا در صحنه قتل آن را نمايش داد كه با عكسهاي جنازه مطابقت داشت. شهلا در بازسازي صحنه جنايت، نوع پنهان شدن، پاييدن لاله و قتل وي را اينگونه شرح داد:
وقتي گلاويز شديم و لاله روي زمين افتاد روي شكمش نشستم، او تيغه چاقو را با دستانش گرفت هر كاري كردم نتوانستم چاقو را بيرون بكشم، گفت تو كي هستي؟!
گفتم معتادم و دزد!! گفت من گناه دارم، مادرم گناه دارد، بچههايم در مدرسهاند، برو پول و طلا بردار و اينجا را ترك كن. بعد زنگ بزن پليس، بيايند من را به بيمارستان ببرند، گفت، قول بده و من قول دادم و او چاقو را رها كرد!! شهلا در اين صحنه با گريه بلندي مرتب ميگفت: منو ببخش! منو ببخش! شهلا در ادامه گفت: بعد از اينكه چاقو را رها كرد من ضربات نهايي را زدم.
اين زن حتي به قطره خوني اشاره كرد كه حتي پليس از آن بيخبر بود و وي بعد از قتل روي تشك تختخواب با آب و ريكا آن را شسته بود.
همه مطالبي كه شهلا گفت هماني بود كه در صحنه رخ داده بود به گونهاي كه هيچ شكي نماند كه شهلا قاتل و تنها بوده است.
اين زن بعد از شب اعتراف، بارها در حالي كه نميدانست دوربين مخفياي در جالباسي اتاق قاضي جاسازي شده و همه رفتارهاي وي را ضبط ميكند بارها باز همان اعترافات را انجام داد تا اينكه در جلسه محاكمه در برگشتي عجيب ادعا كرد بيگناه است و هيچكس را نكشته است. شهلا 4 اقرار مختلف داشت، ابتدا گفت عاملان قتل از صحنه فيلم گرفته و براي وي ارسال كرده بودند و به خاطر همين ميدانست جزئيات جنايت چيست؟ بعد گفت كه از سوي يكي از دوستان ناصر شنيده هياهويي جلوي خانه ناصر است وقتي آنجا رفته ديده خبري نيست و در خانه باز است. به بهانه اينكه آنجا آرايشگاه است بالا رفته و در اتاق خواب لاله جنازه را ديده است.
او 2 اعتراف ديگر نيز داشت، شهلا گفته بود من كشتم و شب جنايت در آنجا پنهان بودم و بعد در اعتراف ديگري گفته بود: شب قبل از جنايت در خانه لاله پنهان بودم اما صبح پيش از ترك آنجا ديدم 2 مرد آمدند و او را كشتند به خاطر همين صحنه قتل را با تمام جزئياتش ميدانستم. شهلا به قصاص نفس – اعدام- محكوم شد و اين راي در مدت 8 سال از سوي بيش از 31 قاضي بازخواني شد و همه راي به محكوميت شهلا دادند و جالب اينكه وي با وجود ادعا براي گفتن حرفهاي تازه، هيچگاه مساله جديدي را پيش نكشيد.
استيذان
وقتي شهلا نامهاي به رئيس قوه قضائيه مبني بر اينكه خيلي زود پروندهاش تعيين تكليف شود، نوشت آيتالله آمليلاريجاني پس از بررسيهاي نهايي، استيذان براي اجراي حكم قصاص نفس – اعدام- شهلا را صادر كرد. با اين نظر قطعي رئيس قوه قضائيه، شهلا در ليست سياه اعداميها قرار گرفت و روزنامه «وطنامروز» چندروز پيش، خبر اعدام شهلا در روز 10 آذرماه را به صورت اختصاصي منتشر كرد. پس از اعلام روز اعدام، اظهار نظرهاي عجيبي مطرح شد به طوري كه وكيل خرمشاهي قاطعانه ادعا كرد، اعدام موكلش در روز 10 آذرماه صحت ندارد و خبر آن كذب بوده است.
شهلا اعدام ميشود
ساعت 8 غروب دوشنبه 8 آذرماه سال جاري به خانواده لاله سحرخيزان اطلاع داده شد كه شهلا طبق زمانبندي قبلي در سحرگاه 10 آذرماه سال جاري پاي چوبهدار خواهد رفت. مادر و برادر لاله بلافاصله با پرواز شبانه از قطر به تهران آمدند و صبح ديروز – سهشنبه- به همراه ناصر در دفتر اجراي احكام دادسراي امور جنايي تهران حاضر شدند. وقتي داديار جابري باز هم به رايزنيهاي انساندوستانه براي صلح و سازش پرداخت مادر لاله و ناصر اصرار به اجراي حكم كردند. از سوي ديگر شهلا آخرين ملاقاتش را با خانوادهاش در زندان انجام داد تا براي مجازات اتهام سنگين خود آماده شود.
گفتوگو با مادر لاله قبل از اعدام شهلا
مادر لاله كه بعد از 8 سال هنوز باور ندارد مجازات قاتل دخترش را از نزديك خواهد ديد در همه اين سالها سياهپوش و عزادار دخترش بوده است.
در اين لحظه چه احساسي داريد؟
خيلي خوشحالم، به هدف و آرزويم رسيدهام، خدا را هزار بار شكر ميكنم كه حق را به حقدار رساند. اين همه سال آمديم و رفتيم. الان هم ما راحت ميشويم، هم شهلا و هم شماها!
خانواده شهلا اقدامي براي جلب رضايت انجام دادهاند؟
تا امروز هيچ تماس و ملاقاتي نداشتيم. 2 ساعت پيش يكي از خواهرانش به نام «جميله» زنگ زد به موبايل پسرم، نميدانم آن شماره را از كجا آورده است؟! گوشي را گرفتم و با هم حرف زديم.
اگر امكان دارد بگوييد چه تقاضايي داشت؟
ميگفت خاك پايت هستيم، پرسيدم در اين 8 سال كجا بوديد؟! گفتند حتي شيراز آمدهايم تا رضايت بگيريم كه واقعيت ندارد، گفتم چرا بايد ببخشيم؟ برويد از خواهرتان بپرسيد چرا 2 بچه را بيمادر كرد، مرا بيلاله كرد. خواهر شهلا گفت كه نميدانيم خواهرم چرا اين كار را كرده است؟
يعني او هم پذيرفت خواهرش قتل كرده؟
بله، طوري حرف زد كه يعني پذيرفته. بعد گفت تا او را به جاي شهلا قصاص كنيم كه گفتم چرا؟ برادر را به جاي برادر و خواهر را به جاي خواهر مجازات نميكنند، باز ميخواست به حرف زدن ادامه دهد كه خواستم دست از سرمان بردارد.
كي با خبر شديد شهلا اعدام ميشود؟
شب دوشنبه، سريع از قطر به تهران آمديم.
پسران لاله نيامدند؟
«عرفان» كه نيازي نبود چون سن قانوني ندارد و پدر – ناصر- قيم و ولي قهري است. «علي» هم مشكل سربازي داشت حتي امروز رفت سفارت ايران در قطر تا نامه بگيرد اما نشد.
نوههايت چه نظري دارند؟
علي كه نخستين كسي بود كه جنازه مادرش را ديد، هرچه بزرگتر شده، بيشتر اصرار به قصاص شهلا دارد. ميگويد تا نبينم باور نميكنم او اعدام شده است. عرفان هم اين نظر را دارد. آنها خيلي ناراحت هستند با وجود اينكه من، خالهها و دايياش نميگذاريم احساس تنهايي كنند اما هيچكدام نميتوانيم جاي خالي لاله را پر كنيم. الان علي بهترين فوتباليست قطر است. هميشه ميگويد مامانبزرگ بازي ما را در تلويزيون ببين، باور كنيد مدام گريه ميكنم اين بازيها و افتخارات نوههايم را بايد لاله ميديد و قربانصدقه بچههايش ميرفت.
علي و عرفان وقتي به ايران ميآمديد چه خواستند؟
وقتي خانهمان در قطر را ترك ميكرديم هر دو مرا ميبوسيدند و به روح مادرشان قسم ميدادند كه نكند احساس تنهايي كني و شهلا را ببخشي! ميگفتند ما كه نيستيم نروي خرابكاري كني. قول دادم كه شهلا را نبخشم. نميتوانم ببخشم به جز ما 70 ميليون ايراني مجازات اين زن را ميخواهند، به جز گروه كمي كه طرفدار شهلا هستند.
يعني هيچ گذشتي در كار نيست؟
هيچ گذشتي!! اولا به خاطر خدا، من نه كينهاي، نه دعوايي و نه كاري با شهلا داشتم تا حالا هم بيحرمتياي به او و خانوادهاش نكردهام. او جنايت مرتكب شده و بايد اعدام شود.
پاي چوبهدار، شهلا چه بگويد او را ميبخشي؟
اگر حرفي براي گفتن داشت در اين 8 سال ميگفت، هر حرفي بزند او را نخواهم بخشيد. او دروغگوي خوبي است. بگذاريد حرف بزند. مطمئن هستيم شهلا قاتل بود و تنهايي اين كار را كرده، مگر قطره خون روي تشك را كسي اطلاع داشت؟ خودتان كه در صحنه بازسازي بوديد، پس چه حرفي ميخواهد بزند كه ما او را ببخشيم، التماس هم فايده ندارد مگر او به التماسهاي لاله توجهي كرد.
ناصر چه ميگويد؟
وقتي از دادسرا به خانه خواهرش آمديم خيلي خوشحال و شاد بود. او هم ميخواهد قصاص لاله را ببيند.
مطمئنيد؟ شهلا ديگر با او تماس ندارد؟
نميدانم اما اينطوري نشان ميدهد.
دخترانتان چه ميگويد؟
همه قصاص ميخواهيم و بعد از اين 8 سال محكمتر شدهايم و مطمئنتر كه كسي جز شهلا قاتل نيست.
در اين 8 سال لاله را در خواب ديدهايد؟
خيلي، مدتي ميشد كه لاله به خوابم نميآمد؛ در بيداري گله ميكردم و به خوابم آمد. نميدانيد چقدر نوراني بود، در آغوش هم فقط يكديگر را ميبوسيديم.
لاله در خوابهايتان از شهلا حرفي زده بود؟
در خواب من خير! به جان نوههايم اهل دروغ نيستم اما همان روزهاي اول به خواب يكي از داييهايش كه آدم معتقدي است و همديگر را خيلي دوست داشتند، رفته بود و در آنجا گفته بود كه يك زن قاتل وي است و خيلي سخت و طولاني ميشود تا او را بگيرند.
حرف آخر؟
از 8 سال پيش تاكنون سياهپوش شدهام، از فرداي اعدام شهلا ديگر لباس عزا را از تنم درميآورم البته چند روز بعد به خاطر محرم سياه ميپوشم، ديگر ميخواهم كمي شاد باشم.
ماجراي قتل لاله سحرخيزان، همسر ناصر محمدخاني خيلي زود به پليس و قاضي جنايي مخابره شد. صحنه قتل خيلي فجيع بود، جنازه خونآلود «لاله» در حالي كه سرش به سمت در اتاق خواب و پاهايش به سمت تخت بود، زير ملحفهاي گلدار ديده ميشد.
لباسهاي خانگياش مرتب بودند، روي دستانش آثار بريدگي با چاقو ديده ميشد كه جاي تعجب داشت، آثار بريدگي سطحي از راست به چپ و برعكس روي پاهاي جسد به چشم ميخورد و مهمتر اينكه همه ضربات مرگبار به گردن وارد شده بود به گونهاي كه تصور ميشد قاتل روي شكم لاله نشسته و جز همان ناحيه، نميتوانسته جاي ديگري را هدف ضربات خود قرار دهد. به دست آمدن تهسيگارهاي خيس و خاكسترهاي استوانهاي شكل آن، كه مشخص بود هيچ پكي به آنها زده نشده نشان ميداد عامل قتل سعي داشته مسير تحقيقات را گمراه كند. با وجود همه مواردي كه در صحنه قتل ديده ميشد، پليس و قاضي بر اين باور شدند كه در روز روشن و به اين شكل تنها يك زن ميتواند قاتل باشد و اين دقيقا زماني مطرح شد كه تيم تحقيق شنيد ناصر زندگي پنهانياي با زني به نام شهلا داشته است. اين زن 32 ساله آبانماه همان سال بازداشت شد و در همان برخورد نخست در حالي كه قرآني به همراه داشت سوگند خورد كه بيگناه است. از خانه شهلا دفترچه خاطراتي به دست آمد كه نشان ميداد اين زن هميشه در تعقيب لاله بوده است و ميخواست نقطه ضعفي پيدا كند تا با بدبين كردن ناصر به همسرش وي را حذف فيزيكي كند. در اين دفترچه به جز القابي كه شهلا با عصبانيت به لاله داده و وي را دشمن، پيرزن و عجوزه خوانده بود و نيز يادداشتهاي روز 17 مهرماه هيچكدام از روزهاي ديگر قلمخوردگي نداشتند اما شهلا در اين روز پس از نوشتن بيش از يك خط مطلب همه را قلم زده و داستان تازهاي را نگاشته بود كه پليس به اين باور رسيد شهلا به دنبال سناريوسازي براي روز جنايت بوده است. شهلا هنوز سكوت ميكرد، پليس در بررسيهاي مخابراتي به سرنخ تازهاي برخورد. شهلا هر روز و با تعداد زيادي تماس با ناصر حتي وقتي وي در آسمان بود تماس داشت اما موبايل شهلا از ساعت 8 غروب پيش از جنايت تا 11 صبح بعد از جنايت خاموش بود و همين مسائل اما و اگرهاي زيادي پيش روي تيم تحقيق قرار داد.
در صحنه قتل يك چرخخياطي نو كه تخريب شده بود، سوالبرانگيز شده و زماني كه ناصر محمدخاني ادعا كرد به خاطر همين چرخ خياطي دعواي زيادي با شهلا داشته است اين فرض مطرح شد كه شهلا با اقدام كينهجويانه پس از جنايت اين چرخ خياطي را شكسته است. در شاخه ديگري از تحقيقات، پليس از خانواده لاله شنيد كه چند سالي ميشد يك زن در تماسهاي مرموز مرتبا به لاله ميگفت كه بايد از زندگي ناصر بيرون برود و حق وي را برگرداند به طوري كه اين تماسها حتي وقتي لاله و بچههايش به شيراز و قطر سفر ميكردند، ادامه داشت.
همه تيم قضايي و پليسي ميدانستند هيچكس جز شهلا نميتوانسته چنين مزاحمتهايي داشته باشد و با توجه به شخصيت لاله كه هيچكس با وي دشمنياي نداشت، قاضي جعفرزاده و كارآگاهان جنايي شهلا را عامل اصلي يا طراح نقشه جنايت ميدانستند و تنها يك گره مانده بود تا حتي بدون اعتراف اين زن، وي در قتل لاله گناهكار شناخته شود. هنوز مبهم بود كه شهلا چگونه در روز روشن وارد خانه لاله شده است حتي با داشتن كليد يدك نيز چنين اقدامي منطقي نبود و اينكه شهلا زنگ خانه را زده و داخل رفته است نيز دور از واقعيت به نظر ميرسيد.
اين گره با ادعاهاي ناخواسته ناصر، باز شد، فوتباليست سرشناس پرده از رازي برداشت كه وحشتناك بود. اين مرد ورزشكار گفت: شهلا از وي خواسته بود هيچ رابطه خصوصياي با لاله نداشته باشد. يك روز صبح كه بعد از تمرين تيم پرسپوليس به خانه شهلا رفته او را پريشان ديده است. ناصر ادامه داد: شهلا گفت خوابي ديده و وقتي آن را تعريف كرد متوجه شدم ادعاهايش مطابقت كاملي با رفتارهاي من در شب گذشته داشته است.
با نگراني خودم را به خانه رساندم و چون پنجره اتاق خوابم به بالكن مشرف است، احساس كردم شهلا در آنجا پنهان شده بوده و اين حدسم درست بود چون در بالكن جاي نشستن شهلا روي پارچه كف آن كاملا مشخص بود. پس شهلا ميتوانست شب را در خانه لاله پنهان شده باشد. 11 ماه بعد از جنايت، در يك شب باراني شهلا كه واقعا عاشق ناصر بود با وي در محوطه آگاهي قدم زد و دقايقي بعد اعترافات هولناك خود را پيش روي كارآگاهان جنايي قرار داد. همه ادعاهايش با فرضيههاي علمي پليسي و قضايي مطابقت داشت. اين زن روز پيش از جنايت وقتي لاله و بچههايش در خانه نبودند مثل دفعات قبلي براي سركشي وارد خانه شده بوده و با بازگشت ناگهاني لاله و ميهمانش در آنجا غافلگير شده بود.
شهلا با آشنايياي كه به خانه بزرگ و دوبلكس لاله و ناصر داشت، پشت پرده حرير فشرده اتاق پذيرايي و در فضاي خالي كنار شوفاژ و كمد دكوري پنهان شده بود. اين زن گفت شب پيش از جنايت همه رفتارها و گفتارهاي لاله با مهرنوش و بچههايش و حتي گفتوگوهاي تلفني لاله با مادرش را شنيده و همه را مو به مو به خاطر دارد. عجيب بود، همه ادعاهاي شهلا با واقعيت منطبق بود حتي نوع لباسي كه مهرنوش پوشيده بود را دقيق به تيم پليس گفت. شهلا گفت كه شب را همانجا خوابيده و صبح وقتي همه رفتهاند حتي شنيده مهرنوش از لاله اجازه گرفته از لوازم آرايش وي استفاده كند و لاله نيز با دلخوري گفته اين چه حرفهايي است، استفاده كن. سپس لاله در آهني را نيز بسته و به اتاقش در طبقه دوبلكس رفته، ابتدا مجله خوانده سپس به پهلو و پشت به در اتاق خوابيده است.
در اين لحظه بود كه شهلا تصميم به قتل ميگيرد و ابتدا با چوب بيسبال به روي گوش سمت چپ وي ميزند و اين دقيقا موردي بود كه در هيچكجا به آن اشاره نشده و شهلا در صحنه قتل آن را نمايش داد كه با عكسهاي جنازه مطابقت داشت. شهلا در بازسازي صحنه جنايت، نوع پنهان شدن، پاييدن لاله و قتل وي را اينگونه شرح داد:
وقتي گلاويز شديم و لاله روي زمين افتاد روي شكمش نشستم، او تيغه چاقو را با دستانش گرفت هر كاري كردم نتوانستم چاقو را بيرون بكشم، گفت تو كي هستي؟!
گفتم معتادم و دزد!! گفت من گناه دارم، مادرم گناه دارد، بچههايم در مدرسهاند، برو پول و طلا بردار و اينجا را ترك كن. بعد زنگ بزن پليس، بيايند من را به بيمارستان ببرند، گفت، قول بده و من قول دادم و او چاقو را رها كرد!! شهلا در اين صحنه با گريه بلندي مرتب ميگفت: منو ببخش! منو ببخش! شهلا در ادامه گفت: بعد از اينكه چاقو را رها كرد من ضربات نهايي را زدم.
اين زن حتي به قطره خوني اشاره كرد كه حتي پليس از آن بيخبر بود و وي بعد از قتل روي تشك تختخواب با آب و ريكا آن را شسته بود.
او 2 اعتراف ديگر نيز داشت، شهلا گفته بود من كشتم و شب جنايت در آنجا پنهان بودم و بعد در اعتراف ديگري گفته بود: شب قبل از جنايت در خانه لاله پنهان بودم اما صبح پيش از ترك آنجا ديدم 2 مرد آمدند و او را كشتند به خاطر همين صحنه قتل را با تمام جزئياتش ميدانستم. شهلا به قصاص نفس – اعدام- محكوم شد و اين راي در مدت 8 سال از سوي بيش از 31 قاضي بازخواني شد و همه راي به محكوميت شهلا دادند و جالب اينكه وي با وجود ادعا براي گفتن حرفهاي تازه، هيچگاه مساله جديدي را پيش نكشيد.
استيذان
وقتي شهلا نامهاي به رئيس قوه قضائيه مبني بر اينكه خيلي زود پروندهاش تعيين تكليف شود، نوشت آيتالله آمليلاريجاني پس از بررسيهاي نهايي، استيذان براي اجراي حكم قصاص نفس – اعدام- شهلا را صادر كرد. با اين نظر قطعي رئيس قوه قضائيه، شهلا در ليست سياه اعداميها قرار گرفت و روزنامه «وطنامروز» چندروز پيش، خبر اعدام شهلا در روز 10 آذرماه را به صورت اختصاصي منتشر كرد. پس از اعلام روز اعدام، اظهار نظرهاي عجيبي مطرح شد به طوري كه وكيل خرمشاهي قاطعانه ادعا كرد، اعدام موكلش در روز 10 آذرماه صحت ندارد و خبر آن كذب بوده است.
شهلا اعدام ميشود
ساعت 8 غروب دوشنبه 8 آذرماه سال جاري به خانواده لاله سحرخيزان اطلاع داده شد كه شهلا طبق زمانبندي قبلي در سحرگاه 10 آذرماه سال جاري پاي چوبهدار خواهد رفت. مادر و برادر لاله بلافاصله با پرواز شبانه از قطر به تهران آمدند و صبح ديروز – سهشنبه- به همراه ناصر در دفتر اجراي احكام دادسراي امور جنايي تهران حاضر شدند. وقتي داديار جابري باز هم به رايزنيهاي انساندوستانه براي صلح و سازش پرداخت مادر لاله و ناصر اصرار به اجراي حكم كردند. از سوي ديگر شهلا آخرين ملاقاتش را با خانوادهاش در زندان انجام داد تا براي مجازات اتهام سنگين خود آماده شود.
گفتوگو با مادر لاله قبل از اعدام شهلا
مادر لاله كه بعد از 8 سال هنوز باور ندارد مجازات قاتل دخترش را از نزديك خواهد ديد در همه اين سالها سياهپوش و عزادار دخترش بوده است.
در اين لحظه چه احساسي داريد؟
خيلي خوشحالم، به هدف و آرزويم رسيدهام، خدا را هزار بار شكر ميكنم كه حق را به حقدار رساند. اين همه سال آمديم و رفتيم. الان هم ما راحت ميشويم، هم شهلا و هم شماها!
خانواده شهلا اقدامي براي جلب رضايت انجام دادهاند؟
تا امروز هيچ تماس و ملاقاتي نداشتيم. 2 ساعت پيش يكي از خواهرانش به نام «جميله» زنگ زد به موبايل پسرم، نميدانم آن شماره را از كجا آورده است؟! گوشي را گرفتم و با هم حرف زديم.
اگر امكان دارد بگوييد چه تقاضايي داشت؟
ميگفت خاك پايت هستيم، پرسيدم در اين 8 سال كجا بوديد؟! گفتند حتي شيراز آمدهايم تا رضايت بگيريم كه واقعيت ندارد، گفتم چرا بايد ببخشيم؟ برويد از خواهرتان بپرسيد چرا 2 بچه را بيمادر كرد، مرا بيلاله كرد. خواهر شهلا گفت كه نميدانيم خواهرم چرا اين كار را كرده است؟
يعني او هم پذيرفت خواهرش قتل كرده؟
بله، طوري حرف زد كه يعني پذيرفته. بعد گفت تا او را به جاي شهلا قصاص كنيم كه گفتم چرا؟ برادر را به جاي برادر و خواهر را به جاي خواهر مجازات نميكنند، باز ميخواست به حرف زدن ادامه دهد كه خواستم دست از سرمان بردارد.
كي با خبر شديد شهلا اعدام ميشود؟
شب دوشنبه، سريع از قطر به تهران آمديم.
پسران لاله نيامدند؟
«عرفان» كه نيازي نبود چون سن قانوني ندارد و پدر – ناصر- قيم و ولي قهري است. «علي» هم مشكل سربازي داشت حتي امروز رفت سفارت ايران در قطر تا نامه بگيرد اما نشد.
نوههايت چه نظري دارند؟
علي كه نخستين كسي بود كه جنازه مادرش را ديد، هرچه بزرگتر شده، بيشتر اصرار به قصاص شهلا دارد. ميگويد تا نبينم باور نميكنم او اعدام شده است. عرفان هم اين نظر را دارد. آنها خيلي ناراحت هستند با وجود اينكه من، خالهها و دايياش نميگذاريم احساس تنهايي كنند اما هيچكدام نميتوانيم جاي خالي لاله را پر كنيم. الان علي بهترين فوتباليست قطر است. هميشه ميگويد مامانبزرگ بازي ما را در تلويزيون ببين، باور كنيد مدام گريه ميكنم اين بازيها و افتخارات نوههايم را بايد لاله ميديد و قربانصدقه بچههايش ميرفت.
علي و عرفان وقتي به ايران ميآمديد چه خواستند؟
وقتي خانهمان در قطر را ترك ميكرديم هر دو مرا ميبوسيدند و به روح مادرشان قسم ميدادند كه نكند احساس تنهايي كني و شهلا را ببخشي! ميگفتند ما كه نيستيم نروي خرابكاري كني. قول دادم كه شهلا را نبخشم. نميتوانم ببخشم به جز ما 70 ميليون ايراني مجازات اين زن را ميخواهند، به جز گروه كمي كه طرفدار شهلا هستند.
يعني هيچ گذشتي در كار نيست؟
هيچ گذشتي!! اولا به خاطر خدا، من نه كينهاي، نه دعوايي و نه كاري با شهلا داشتم تا حالا هم بيحرمتياي به او و خانوادهاش نكردهام. او جنايت مرتكب شده و بايد اعدام شود.
پاي چوبهدار، شهلا چه بگويد او را ميبخشي؟
اگر حرفي براي گفتن داشت در اين 8 سال ميگفت، هر حرفي بزند او را نخواهم بخشيد. او دروغگوي خوبي است. بگذاريد حرف بزند. مطمئن هستيم شهلا قاتل بود و تنهايي اين كار را كرده، مگر قطره خون روي تشك را كسي اطلاع داشت؟ خودتان كه در صحنه بازسازي بوديد، پس چه حرفي ميخواهد بزند كه ما او را ببخشيم، التماس هم فايده ندارد مگر او به التماسهاي لاله توجهي كرد.
ناصر چه ميگويد؟
وقتي از دادسرا به خانه خواهرش آمديم خيلي خوشحال و شاد بود. او هم ميخواهد قصاص لاله را ببيند.
مطمئنيد؟ شهلا ديگر با او تماس ندارد؟
نميدانم اما اينطوري نشان ميدهد.
دخترانتان چه ميگويد؟
همه قصاص ميخواهيم و بعد از اين 8 سال محكمتر شدهايم و مطمئنتر كه كسي جز شهلا قاتل نيست.
در اين 8 سال لاله را در خواب ديدهايد؟
خيلي، مدتي ميشد كه لاله به خوابم نميآمد؛ در بيداري گله ميكردم و به خوابم آمد. نميدانيد چقدر نوراني بود، در آغوش هم فقط يكديگر را ميبوسيديم.
لاله در خوابهايتان از شهلا حرفي زده بود؟
در خواب من خير! به جان نوههايم اهل دروغ نيستم اما همان روزهاي اول به خواب يكي از داييهايش كه آدم معتقدي است و همديگر را خيلي دوست داشتند، رفته بود و در آنجا گفته بود كه يك زن قاتل وي است و خيلي سخت و طولاني ميشود تا او را بگيرند.
حرف آخر؟
از 8 سال پيش تاكنون سياهپوش شدهام، از فرداي اعدام شهلا ديگر لباس عزا را از تنم درميآورم البته چند روز بعد به خاطر محرم سياه ميپوشم، ديگر ميخواهم كمي شاد باشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر