۱۳۸۸ بهمن ۱۳, سه‌شنبه

مقايسه هواپيماهای توپولوف با ماشين های خطی راه آهن شوش

کسانی که از کرايه های خطی راه آهن شوش استفاده می کنند می دانند که حکايتی هستند ماشين های اين خط. تقريبا جز بدنه و شاسی، هيچ چيز اضافه ای ندارند. وقتی روی صندلی می نشينی بايد مراقب باشی لباس ات به جايی از در و پيکر گير نکند و پاره يا کثيف نشود. لذتی هم دارد اگر راننده سر حال باشد و در مورد ماشين اش با او صحبت کنی. چنان از آن حرف می زند که گويی بهتر از اين ماشين در سرتاسر ايران پيدا نمی شود. اگر هم بپرسی چرا تبديل به احسن نمی کنی نگاهی عاقل اندر سفيه به تو می اندازد که اين ماشين مگر چه اش است که بخواهم عوض کنم يا اين که دايی جون پول ام کجا بود که بخواهم ماشين ديگری بخرم. حالا حکايت هواپيماهای توپولوف ماست. البته فرق هواپيما با ماشين خط راه آهن شوش در اين است که اگر ماشين مربوطه خراب شود، راننده کنار می زند و مسافر -گيرم با لباس کثيف و پاره- پياده می شود، ولی اگر هواپيما موقع پرواز طوريش بشود بايد تکه پاره های خودش و مسافران اش را از محل سقوط جمع کرد.
شش ماه پيش که هواپيمای توپولوفِ شرکت هواپيمايی کاسپين در اطراف قزوين سقوط کرد و تمام ۱۶۸ مسافر و خدمه ی آن کشته شدند، نوشتم:
"۱۶۸ انسان بی گناه کشته شده اند... اين بار اول نيست، بار آخر هم نخواهد بود... زندگی جريان دارد؛ عده ای از ما سوار هواپيما خواهيم شد، برخی به مقصد خواهيم رسيد، برخی هم سقوط خواهيم کرد و کشته خواهيم شد... اين جا سوئيس نيست که شرکت های هواپيمايی ما برای مان هواپيماهای نوی ارباس و بوئينگ بخرند. اين جا ايران است و برای ما توپولوف ۲۲ ساله از روسيه و فوکر ۱۸ ساله از ترکيه می خرند، تا چشم مان کور، دند مان نرم، سوارشان شويم و به جای رسيدن به مقصد، به بهشت برسيم... هواپيما اين قدر قديمی و فرسوده است که يکی دو تکان و توربولنس کافی ست تا يک جاييش بشکند و سقوط از ارتفاع ۳۰۰۰۰ پايی تا عمق ۱۰ متری زمين به بهترين نحو انجام شود... بالاخره لحظه ی موعود فرا می رسد و يک تلاطم هوا، يک چاه هوايی، سازه ای را که از درون متلاشی ست، در هم می شکند... هواپيماهای ما دست دوم و بيست-سی ساله اند. بالاخره يک تَرَک کوچک در داخل سازه ی اين هواپيماهای درب و داغان عزرائيل را به هدف اش می رساند..." «کشکول خبری هفته، شماره ۹۰»
شش ماه بعد، يعنی همين چند روز پيش خبرگزاری مهر چنين می نويسد:
"دلايل سانحه هوايی قزوين اعلام شد. رئيس سازمان هواپيمايی کشوری اعلام کرد: براساس اعلام غير رسمی کارخانه سازنده هواپيما، علت وقوع سانحه توپولف شرکت هواپيمايی کاسپين در اطراف قزوين، رها شدن يکی از قطعات فلزی در موتور هواپيما گزارش شده است... نخجوانی در ادامه با تاکيد بر اينکه هنوز بازخوانی جعبه سياه توپولف کاسپين به صورت رسمی به ايران اعلام نشده است، گفت: تا کنون دليل اين اتفاق در هواپيمای توپولف، خستگی در يکی از قطعات فلزی موتور و در نتيجه رها شدن آن از جای اصلی و وارد کردن آسيب به قطعات ديگر و قطع کردن برخی سيستمهای هواپيما شناسايی شده است..."
به آقای رئيس سازمان هواپيمايی کشوری بايد عرض کرد که نياز به اين همه بررسی کارشناسانه ی دقيق و علمی نيست. کافی ست شما هم مثل نويسنده ی غيرمتخصص اين سطور سوار ماشين های کرايه ای راه آهن-شوش شويد و بعد هواپيماهای کرايه ای يا خريداری شده از روسيه را با اين ماشين ها مقايسه کنيد. البته اميدواريم شما مانند راننده های خطی با نگاه عاقل اندر سفيه نفرماييد که اين هواپيما مگر چه اش است که بخواهيم عوض کنيم يا دايی جون پول‌مان کجا بود که بخواهيم هواپيمای ديگری بخريم چون لابد می دانيد ماشين را می شود در صورت در رفتن يکی از قطعاتِ موتورش کنار زد و مسافر را پياده کرد ولی هواپيما را نمی شود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر