۱۳۸۸ آذر ۲۴, سه‌شنبه

موسوی را باید کشت چه با لگد چه با مشت

چند روز پيش شانزده آذر بود ، شانزده آذری که نیم قرن است آغشته است به خون سه آذر اهورایی ، اما یاد و خاطره آن سه قطره خون دیروز از همه شانزده آذرها زنده تر بود اگر در شانزده آذر 1332 گروهانی از گارد جاویدان با چکمه هایشان دانشگاه تهران را درنوردیدند دیروز فوج فوج لباس شخصی و پلیس و یگان ویژه و سپاهی و بسیجی بود که نه دانشگاه تهران که تهران را در محاط خود داشتند ، دیروز حکومتی ها اعم از زن و مرد و پیر و جوانشان همه به تکاپو افتاده بودند بسیجی های زن گردانهای الزهرا بر سرو روی زهرا رهنورد اسپری گاز اشک آور می پاشیدند و موتورسوارهای همیشه در صحنه حزب الله هم گرداگرد موسوی را گرفته بودند و مهدی کروبی هم در محاصره اطلاعاتی ها بود .
اما نه تنها شهر آرامش خود را دست نیافت که ملتهب تر از همیشه بود .
البته بماند که در خبرها آمده بود مهندس موسوی از سمت خودش استعفا داده و یا برابر با دستور اختیارات رئیس جمهوری از فرهنگستان هنر اخراج شده اما دیروز دوباره شنیدیم که موتورسواران به محاصره محل کار وی در فرهنگستان هنر مشغول شدند و اینبار کاسه صبر موسوی هم لبریز شده و به میانشان رفته و فریاد زده شما مامور هستید.ماموریت خود را انجام دهید.من را بکشید، بزنید، تهدید کنید ! تجربه شش ماهه این کودتا نشان داده است که ظاهرا نه موسوی و کروبی و مردم کوتاه خواهند آمد از حقوق پایمال شده شان و نه خامنه ای و احمدی نژاد و اعوان و انصارش کوتاه می آیند از حرفشان ، نه قانون کار ساز است و قابل اعتماد که قانون و عدالت و دستگاه قضا هم در اختیار کودتاچیان هست نه گفتگو و اعتراض مدنی بدرد می خورد و نه حتاجنگ و کشت و کشتار که اگر خون دوای این درد بود آن وقت که سهراب اعرابی جان می داد آنوقت که محسن روح الامینی در کهریزک مرگ را فریاد میکرد ، آنوقت که خون ندا بر کف خیابان نقش می بست باید کار را پایان یافته می دانستیم ، اما نشد ....
چند روز دیگر محرم آغاز می شود ، ماه محرم ماه خون و قیام ، ماهی که اساس و بنیان ظلم با خون امام حسین در آن درهم شکسته شد ، ماهی که سی سال پیش بنیان پوسیده شاه ایران در آن نخ نما شد و به ویرانه ای بدل شد ، ماهی که سمبل پیروزی خون بر شمشیر است و حالا باز ایران شاهد حسینی است که از همان تبار است ، اگر در هزارو چهارصد سال پیش امام حسین همه خویشاوندان و زن و بچه خویش را به صحرای کربلا آورد تا با بدعت دینی و ظلم و جور مبارزه کند اکنون نیز حسین دیگری دست در دست زن خویش به میدان آمده است تا با دولت خرافه و رمالی مبارزه کند .
آنروزها بنی امیه در کاخ های خلافت خود ادعای حکومت اسلامی داشتند و این روزها نیز ولی فقیه بر تخت مطلقه بیعت رهبری نشسته است و فرمان می دهد و می کشد و به بند می اندازد و بقول خودش اسلام را زعامت می کند .
یزید و شمر نیز وقتی امام حسین را در محاصره خویش گرفته بودند و خونش را بر صحرای کربلا ریختند نیزادعای مسلمانی داشتند و چه بسا با وضو هم به جنگ مولا حسین رفته بودند ، حسین نیز مسلمان بود و خود را امام شیعیان می دانست ، بنی امیه چاره طغیان را در مرگ حسین می دانست و خامنه ای نیز چاره این طغیان را در مرگ میرحسین می بیند اما اگر خون امام حسین دوای درد بنی امیه شد خون میر حسین نیز دوای درد خامنه ای خواهد شد حالا باز موتورسوارهایش را به پیش میر حسین بفرستد و تهدیدش کند اصلا اورا بکشد و فرمان دهد موسوی را بکشید با مردم چه خواهد کرد ؟
گیرم که می زنید گیرم که می برید گیرم که می کشید
با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر