راستی هراس آقای خامنهای از بريدن مردم از اين کشتی از کجا ناشی میشود؟ چرا او نيز توانسته اين واقعيت را بفهمد که ديگر دوران پادشاهیاش بر اين سرزمين به آخر رسيده و ناچار است جفتجفت از جانورانی را سوار بر کشتی خيالیاش بکند و آنها را همچون يک ناخدای پيامبر از مهلکهای بزرگ نجات دهد؟ هرچه می گذرد باور رهبری نظام اسلامی به اينکه طوفانی سهمگين از خشم ملت در راه است، بيشتر می شود. آقای خامنه ای در سخنانی که اهميتش در لابلای اخبار از دست رفت، نظام اسلامی را "کشتی نجات" و خود را در مقام "نوح پيامبر" فرض کرد که "نقشه راه الهی" را به طور دقيق می داند و همه کسانی را که از اين کشتی پياده شوند، محکوم به نابودی و فنا دانست. آقای خامنه ای در ديدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری گفت: "افرادی که حاضر نيستند قانون و رای اکثريت را قبول کنند و نقطه قوتی همچون انتخابات افتخارآفرين چهل ميليونی را تبديل به نقطه ضعف میکنند، عملا خود را از اين کشتی نجات خارج میکنند و صلاحيت حضور در چارچوب نظام اسلامی را از دست میدهند که از دست دادهاند".
بر اساس سخنان آقای خامنه ای می توان نتيجه گرفت که او هم دريافته که طوفانی سهمگين از خشم و غضب مردمی وزيدن گرفته و سيلابی ويرانگر در راه است. او هم فهميده که نظام اسلامی که زمانی ادعای ام القرائی جهان اسلام را داشت، اکنون به درجه ای از انزوا و زوال و سستی رسيده که اهالی آن، حتی در يک کشتی هم جای نمی گيرند! او نيز دريافته که حتی با تهديد و ارعاب و وحشت افکنی هم، نمی تواند مسافران را بر عرشه اين کشتی خيالی نگهدارد ولی همچنان تلاش دارد مانند يک دن کيشوت، شمشيرش را به سوی بادهای مخالف بگيرد و با دشمنان اوهام و ذهنياتش بجنگد.
راستی هراس آقای خامنه ای از بريدن مردم از اين کشتی از کجا ناشی می شود؟ چرا او نيز توانسته اين واقعيت را بفهمد که ديگر دوران پادشاهی اش بر اين سرزمين به آخر رسيده و ناچار است جفت جفت از جانورانی را سوار بر کشتی خيالی اش بکند و آنها را همچون يک ناخدای پيامبر از مهلکه ای بزرگ نجات دهد؟ چرا نظام اسلامی که يک زمانی از ديدگاه مقام رهبری "ساحل آرامش" بود، اکنون به يک "کشتی نجات" کوچک تغيير ماهيت داده است؟ آيا اينها نشانه زوال و پايان اين نظام نيست؟ آيا اين کشتی سوراخ و مستعمل، می تواند حتی طرفداران خود را سوار کند؟ آنقدر جا دارد؟ آيا اين ناخدای متفرعن و شکست خورده، قادر است جانوران اين ام القرای خيالی را از طوفان سهمگينی که در راه است نجات دهد؟ واقعا" بعيد است بتواند. چنانگه خد آقای خامنه ای هم به درستی پيش بينی کرده، آن طوفان سهمگين در راه است ولی ناخدای متوهم، هنوز قدرت آن را برآورد نکرده است.
بر اساس سخنان آقای خامنه ای می توان نتيجه گرفت که او هم دريافته که طوفانی سهمگين از خشم و غضب مردمی وزيدن گرفته و سيلابی ويرانگر در راه است. او هم فهميده که نظام اسلامی که زمانی ادعای ام القرائی جهان اسلام را داشت، اکنون به درجه ای از انزوا و زوال و سستی رسيده که اهالی آن، حتی در يک کشتی هم جای نمی گيرند! او نيز دريافته که حتی با تهديد و ارعاب و وحشت افکنی هم، نمی تواند مسافران را بر عرشه اين کشتی خيالی نگهدارد ولی همچنان تلاش دارد مانند يک دن کيشوت، شمشيرش را به سوی بادهای مخالف بگيرد و با دشمنان اوهام و ذهنياتش بجنگد.
راستی هراس آقای خامنه ای از بريدن مردم از اين کشتی از کجا ناشی می شود؟ چرا او نيز توانسته اين واقعيت را بفهمد که ديگر دوران پادشاهی اش بر اين سرزمين به آخر رسيده و ناچار است جفت جفت از جانورانی را سوار بر کشتی خيالی اش بکند و آنها را همچون يک ناخدای پيامبر از مهلکه ای بزرگ نجات دهد؟ چرا نظام اسلامی که يک زمانی از ديدگاه مقام رهبری "ساحل آرامش" بود، اکنون به يک "کشتی نجات" کوچک تغيير ماهيت داده است؟ آيا اينها نشانه زوال و پايان اين نظام نيست؟ آيا اين کشتی سوراخ و مستعمل، می تواند حتی طرفداران خود را سوار کند؟ آنقدر جا دارد؟ آيا اين ناخدای متفرعن و شکست خورده، قادر است جانوران اين ام القرای خيالی را از طوفان سهمگينی که در راه است نجات دهد؟ واقعا" بعيد است بتواند. چنانگه خد آقای خامنه ای هم به درستی پيش بينی کرده، آن طوفان سهمگين در راه است ولی ناخدای متوهم، هنوز قدرت آن را برآورد نکرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر