۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

آقای حداد عادل! چرا اشک مرا در می آوری؟ ف. م. سخن

بمیرم برایت حداد جان! جگرم کباب شد! آخر تو چقدر معصوم و مظلومی؟ ای دکتر سروش. خدا بگویم چکارت کند. آخر این رسم مردانگی ست؟ چرا یار و همراه سابق ات را می چزانی؟ این بیچاره را که با فرح نمی پریده و با تو می پریده چرا به گریه و  زاری انداخته ای؟ او که تو را صمیمانه حاج فرج می نامد و لابد تو هم او را غلومی می نامیده ای و این نشان می دهد که چقدر با هم دوست بوده اید چطور می توانی تخریب علمی نمایی؟ آخر این انصاف است؟ حالا این بابا آمده یک کتابی را که شاگردش ترجمه کرده و منتشر نکرده٬ به نام خودش منتشر کرده. کرده که کرده. شما کاری غیر از مچ گرفتن نداری؟ بیکاری؟ حالا که چی؟ کردان با آن عظمت اش٬ دپی‍‍لم هم نداشت و شده بود دکتر و دانشگاه درس هم می داد. حالا این بابا را که انگار بفهمی نفهمی دکترا دارد سوت اش می کنی که چه شود؟ مگر نمی بینی جمله ای که او ترجمه کرده با جمله ای که شاگردش ترجمه کرده فرق دارد؟ حالا فرق اش خیلی زیاد نیست که عیب نیست. همین که فعل جمله ی استاد با فعل جمله ی شاگرد فرق می کند این یعنی استاد از شاگرد تقلب نکرده. مثلا شاگرد نوشته: امروز هوا خوب است! ولی استاد نوشته: امروز هوا خوب می باشد! کوری؟ فرق به این بزرگی را نمی بینی؟ حالا برویم از آقای محمد سعید حنایی کاشانی که ویراستار کتاب استاد بوده بپرسیم که آقا چرا می گویی من دستنویس دکتر حداد عادل را تصحیح کردم حال آن که اگر کسی می خواست تقلب کند فتوکپی کتاب شاگرد را جلوی روی من می گذاشت! فیا عجبا عجبا! آقا این که بدتر از اتهام سرقت علمی شد! یعنی اگر استاد زبان ام لال دزد متن هم باشد و اهل انتحال٬ شما به او گفته اید دزد بی عرضه و انتحال کننده ی بی لیاقت! مثل کسی که بانک را می زند و بعد پولی را که دزدیده می دهد به صندوقدار می گوید بذار به حساب ام! یعنی استاد اگر دزد باشد بلانسبت دزد خری ست و باید به جای این که کتاب را رونویسی کند دست نوشت یا متن تایپ شده ی شاگردش را بدهد که شما هم بفهمی او دزد است؟! آن وقت نمی گویی عجب دزد بی شعوری ست؟! 
از شاگرد هم که استعلام شده آن بیچاره مثل حضرت محمد یک جور هایی حرف زده که ما نفهمیدیم بالاخره حضرت علی باید خلیفه می شد یا ابوبکر؟ آقاجون سوال شده ازت درست حسابی بگو یارو متن ات را دزدیده یا نه؟ ما که شیش بار نوشته ات را خواندیم آخرش نفهمیدیم چی می گی. ظاهرا استاد هم نفهمیده. البته تصور می شود که می گویی دزدی نشده ولی دزدی شده! ای بابا! مثل آدم حرف بزن دیگه.
بعد٬ از آن طرف٬ ای دکتر سروش! تو مگر آراء هاشمی رفسنجانی و حداد عادل و علیرضا رجایی را خودت شخصا شمرده ای که این طور با قاطعیت می گویی یکی را بالا کشیدند٬ آن یکی را پایین کشیدند؟ بیام بگیرم بزنمت؟ والله خجالت هم خوب چیزی ست. آدم خودش رای های داخل صندوق را نشمرده باشد بعد بیاید تشکیک کند! واقعا که! یعنی حضرت آیت الله جنتی کمتر از توست که او شمرده می گوید حداد برود بالا رجایی بیاید پایین و تو روی حرف اش می خواهی حرف بزنی؟ می خواهی دل یار قدیمت را بشکنی؟ الهی دل ات بشکند. 
حالا این ها به کنار٬ چرا روح کانت مرحوم را در آن دنیا می لرزانی؟ حداد جان ما از روی کتاب انگلیسی در دوره ی دکتری کانت درس می داده. چرا پوز او را می زنی و سنگ روی یخ اش می کنی؟ او کانت نداند پس چه بداند؟ یعنی آن ها هم که زیر دست این آدم دکتر شده اند٬ بلانسبت بلانسبت چیزی شبیه دکتر کردان اند و از کانت چیزی نمی دانند؟ تو که می دانی حداد جان می داند چرا می گویی نمی داند.
در مورد ترجمه ی قرآن فرموده ای که این بابا عربی نمی داند. از کی تا حالا برای ترجمه ی قرآن لازم است آدم عربی بداند؟ واقعا نمی دانی آدم این روزها چه جوری آثار قبلا ترجمه شده را دوباره ترجمه می کند؟ قرآن عثمان طه را می گذاری یک طرف٬ بچه ات را می فرستی جلو دانشگاه هف هش جلد ترجمه قرآن از فولادوند و انصاری گرفته تا خرمشاهی و جلال الدین فارسی بخرد بعد آن ها را می چینی جلوی روت بعد شروع می کنی به ترجمه و فعل و فاعل و کلمات را جا به جا می کنی می شود ترجمه ی تو. برای چه می گویی دکی جان ما عربی نمی داند؟
خلاصه. من که اشک ام بعد از خواندن متن ملایم و جگرسوز دکتر حداد عادل -پدر عروس "آقا"- کباب شد. از دکتر سروش هم خیلی بدم آمد که با دوست سابق اش این جوری رفتار می کند. الهی بیفتد زندان "آقا" که همان زندان دکتر حداد عادل است و دکتر انتقام اش را از او بگیرد و دل اش خنک شود. الهی آمین.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر