۱۳۹۱ مهر ۲۳, یکشنبه

و مردانی که همه جا کفششان بر گلوی زنهاست

اول از همه و قبل از هر چیز بگویم که زنان را خیلی بیشتر از مردان در این خفقان مقصر می‌دانم. زنانی که به قفس طلایی و راحتی عادت می‌کنند.
راحت هستند که نام زن بیچاره و بی‌پناه بر آن‌ها گذاشته شود تا بتوانند به راحتی و بی‌مسئولیت و سختی روزگار را بگذرانند. اگر کار کنند و زحمت بکشند انگار که بر همه عالم منت گذاشته‌اند و دارند لطف می‌کنند… این آغاز بردگی است. اینکه وقتی کار کنی و پول در آوری طوری رفتار کنی که این وظیفه دیگری است و تو داری لطف می‌کنی.
اولین انتقاد به من اینست که استثنا داریم با قاطعیت به شما می‌گویم نداریم… نداریم… نداریم
زنی که با تمام وجود حس کند کاری که می‌کند وظیفه‌اش است و حتی در خسته‌ترین لحظه‌ها نگوید (لااقل به خودش)! «که من عجب بدبختم ببین فلانی شوهرش برایش چه می‌کند» به واقع در ایران نداریم.
یک مرد هر چقدر غرغرو و ضعیف می‌داند که اینکار وظیفه اوست. می‌داند که این آش خاله‌ای است که برایش در نظر گرفته‌اند. پس چطور من زن از مرد انتظار دارم که سنت‌ها را‌‌ رها کند و به من زن امروزی بیندیشد و امروزی رفتار کند. اما خودم از مهریه و در آمد برای مرد نمی‌گذرم. مگر یک بام و دو هوا می‌شود؟
به واقع این خودباوری باید ریشه دار باشد در جایی که از کودکی در گوشمان آنگونه می‌خوانند سخت است گونه دیگربودن. ولی باید آغاز شود. از ضعیف نمایی دست برداریم. حتی در وابستگی. وابستگی فقط به عشق و یار و دوست و پسر و شوهر نیست.
وابستگی به پدر و مادر در زنان ایرانی بسیار افراطی است. متاسفانه زن ایرانی مانند یک موجود بی‌خاصیت تا در خانه پدر است از خانه پدری احساسات و محبت و نیاز و مالیش را ارتزاق می‌کند و بعد هم باز آویزان جای دیگر می‌شود.
باور کنید نیاز مالی در مرتبه آخر است.
زن ایرانی مشکلش خیلی خیلی ریشه دار‌تر است.
این وابستگی روحی است. عقلی است. احساسی است. ارادی است… همه چیز تحت تاثیر این وابستگی است.
اگر قرار باشد به یک کار غلط بیندیشد قبل از اینکه به این فکر کند که این کار از نظر انسانی یا اجتماعی زشت و ناپسند است به خانواده فکر می‌کند. اشتباه نکردن برای خانواده یا آبرو نه بخاطر قضاوت خودش. این بردگی را تثبیت می‌کند. برای ابد.
و اما مردان
قرن‌ها خواسته یا ناخواسته همجنسانتان در ایجاد این بردگی هر کاری که توانستند کردند. این کودک نوپاست. مدرنیستم زمان زیادی نیست که با ما آشنا شده. یکی به نعل نزنید یکی به می‌خ. هر جا برایتان راحت است سنت را برمی گزینید و جای دیگر که نفعتان در میان است یا ضرری متوجه‌تان نیست مدرنیسم.
شهامت داشته باشید و یکی را انتخاب کنید تا کسی که در مقابل شماست بداند با چه موجودی طرف است.
متاسفم که نه شهامت انتخاب مدرنیسم را دارید و نه سنت.. بیش از پیش زنان را گیج و درمانده کرده‌اید. کمتر دیدم مردی که جسارت این را داشته باشد که دست یارش را بگیرد و از این گذر لعنتی که در آنیم عبور کند. مردی که به جای سو استفاده از این موقعیت از همسرش یا همراهش بخواهد که یا زنگی زنگ باشد یا رومی روم. به او نه باج دهد و نه تحقیرش کند. منافع شخصی خودش را در این واویلای فرهنگی در نظر نگیرد. به واقع بعضی مذهبیون لااقل در این مورد تکلیفشان روشن است. با کسی تعارف ندارند
هر جا می‌روی مردان کفششان را برگلوی زنان می‌گذارند. مردانگی و زورگویی در محیط کار موج می‌زند.
می‌گویند کار راحت یافت می‌شود برای زنان.
متاسفانه این درست است ولی لازم است یکروز فقط یکروز با لباس و ظاهر زنانه به جستجوی کار چند جا سر بزنید. آنوقت حساب دستتان می‌‌اید که چگونه یافت می‌شود
سبزی فروش محل هم از جایگاه بالا که یک آقاست با خانم‌ها برخورد می‌کند. این حس برتری در خون است. ریشه در فرهنگی دارد که به این راحتی از بین نمی‌رود.
فقط یک راه دارد و آن این است که زنان بجای ناله و لوس کردن خود و ضعیف نشان دادن خودشان دست بر زانو بگذارند و از جا بلند شوند.
همه جای دنیا این حقوق راحت بدست نیامده و سختی داشته ولی متاسفانه زنان ما از یک مهریه هنوز نتوانستند بگذرند.
جه برسد به وابستگی‌های دیگر.
آخر وابسته نبودن مسئولیت دارد و مسئولیت هم سختی و زنان ما حاضر به این کار نیستند. فقط لحن طلبکارانه دارند و بس
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر