۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

معجزه ی دمکراسی

ما ملتی هستيم معتقد به معجزه. يعنی چون زياد به کار سيستماتيک و طولانی مدت علاقه نداريم، موضوع را با معجزه حل و فصل می کنيم و به نتيجه ی دلخواه می رسيم. غلط کرده است آن کس که گفته کار نيکو کردن از پُر کردن است. ما در سه سوت کار نيکو می کنيم. مثلا همين دمکراسی، چرا فکر می کنيم بايد صد سال دويست سالی طول بکشد تا آن را به دست آوريم. می رويم يک راهپيمايی می کنيم، دو تا شعار می دهيم، حکومت را سرنگون می کنيم و دمکراسی به دست می آوريم. چرا کار را اين قدر برای خودمان مشکل می کنيم؟ ما می گوييم دمکراسی، و يک شب می خوابيم و صبح که بيدار شديم می شويم آدم دمکرات. اصلا علاقمند می شويم به نظر ديگران. اصلا احترام می گذاريم به رای اکثريت. اصلا مراعات می کنيم حقوق اقليت. اصلا آزادی خواه می شويم. اصلا نظر مخالفان و منتقدان را با سعه ی صدر گوش می دهيم و اگر هم قبول نکنيم، با زبانی غير خشونت آميز پاسخ شان را می دهيم. خب می خواهيد اسم اين ها را بگذاريد معجزه، بگذاريد. مگر ما در فرهنگ مان کم کرامت و معجزه داشته ايم. عرفای ما وقتی روی زمين می نشستند، ده بيست سانت از زمين فاصله داشتند. پيغمبران اولوالعزم مان عصا می انداختند، اژدها می شد؛ دست به مرده می زدند، زنده می شد؛ در آتش می افتادند، گلستان می شد. يعنی به دست آوردن دمکراسیِ يک شبه از زنده کردن مرده مشکل تر است؟ غيرممکن تر است؟ بفرماييد بی ايمان و بی اعتقاد تشريف داريد، خلاص مان کنيد ديگر!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر