۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه
بیانیه دانشجویان دانشگاه آزاد و پیام نور فیروزاباد به مناسبت ۱۶ آذر
دانشجویان دانشگاه آزاد و پیام نور فیروز آبادبه مناسبت فرا رسیدن 16 آذر، روز دانشجو بیانیهای صادر کردند. در این بیانیه ضمن اشاره به ظلم و ستمی که از 16 آذر 1332 تا 16 آذر 1388 بر دانشجویان رفته است از دانشجویان دانشگاه آزادو پیام نور فیروزاباددعوت شده تا در مراسم 16 آذر در این دانشگاه شرکت کنند.متن این بیانیه بدین شرح است:
به نام آفریدگار عدل و داد
56 سال گذشت و 16 آذر دیگری فرا رسید. و چه این 56 سال بر دانشجو سخت گذشت. دانشجو با تقدیم 3 شهید روزی را در تقویم از آن خود كرد. روزی كه سربازان دولت كودتای فضل آلله زاهدی به دانشگاه تهران هجوم آوردند و سه تن از دانشجویان را در صحن دانشگاه به خاك و خون كشیدند. انقلاب به پیروزی رسید قرار شد دانشجو تاج سراین مملكت باشد، قرار شد حرمتش را پاس بدارند، انتقادش را براندازی نخوانند.
ولی باز چرخ فلك به كام او نگشت. باز به دانشگاه ها حمله كردند 18 تیرها آفریدند. دانشجو را فریب خورده و آلت دست نامیدند، برای مواظبت از او در هر دانشگاه پایگاه بسیج راه انداختند. آنها را به زندان افكندند، از تحصیل محروم كردند، به جرم انتقاد كردن ستاره دارش كردند.
این بار موسم انتخابات فرا رسید دولتی كه سعی می كرد دانشجویان را با ستاره دار كردن و محروم كردن از تحصیل از كار سیاسی دور كند با موج خروشان دانشجویان علیه خود مواجه شد. از كسب رای در دانشگاه ها قطع امید كرد، اما گذاشت تا به موقع با آنها تصفیه حساب كند. اوحالا با كودتا پیروز انتخابات شده بود و چون خلف صالح خود فضل الله زاهدی كه از كودتای خود علیه مصدق سرمست بود، این برادران لباس شخصی را دوباره به میدان فراخواندند و با ذكر یا زهرا و یا رهبرا به خوابگاه های دانشگاه های تهران، شیراز ، تبریز و صنعتی اصفهان تاختند.
فعالان سیاسی دانشگاه ها را به زندان انداختند. در دانشگاه ها چون زندان ها دوربین های امنیتی نصب كردند. بیش از 350 دانشجو را به كمیته های انظباطی فراخواندند و آنها را مشمول بیش از 100 ترم (یعنی 50 سال) تعلیق كردند. روز دیگر گفتند علوم انسانی و سیاسی موجب فساد است و باید آنها را اسلامی كنیم.
اوین را دانشگاه و ایران را بازداشتگاه كردند. هان ای برادر من: ایران این سرزمین زخم خورده از استبداد و استعمار داخلی و خارجی گرفتار اهریمنی دیگر شده است، حال این ما هستیم كه باید چون اسلاف شهیدمان از این سرزمین پارسیان در برابر دروغ و استبداد دفاع كنیم.
روی دیگر سخنمان با بسیجیان است كه قرار بود بسیج مستضعفین یاشند نه آلت دست زوزمندان و نه چماقی بر سر ضعیفان. قرار نبود كه در برابر خواست مردم ماشین سركوب شوند. قراربود شما وارثان باقری ها و باكری ها برای ما باشید نه شعبان بی مخ ها.همه شما را به بازگشت به آغوش مردم دعوت میکنیم.
طرحی زیبا به مناسبت چهلم شهدای جنبش سبز
این طرح پوستر زیبا را که به مناسبت هشتم مرداد و برنامه چهلم شهدای جنبش سبز طراحی شده، یکی از دوستان به صورت ناشناس برای ما فرستاده است.
عکس؛ نامگذاری خیابانی در ایتالیا بنام دانشجویان تهران
جمعه ۲۷ نوامبر برابر با ۶ آذر، در شهر سالمی در جزیره سیسیل ایتالیا ، خیابان «دانشجویان تهران» توسط
ویتوریو اسگاربی، شهردار، و نمایندگان کمیته ۱۸ تیر ایتالیا و انجمن آزادی بیان در ایران، پرده برداری شد.
ویتوریو اسگاربی در جریان این مراسم گفت « در ایران دانشجویان برای تحقق آرمان های مهمی جان خود
را فدا می کنند و این وظیفه ما شهروندان کشورهای آزاد و دمکراتیک است که در کنار آنها قرار بگیریم».
سالمی اولین شهر در ایتالیا و جهان است که خیابانی را در قدردانی از مبارزات دانشجویان ایران برای
آزادی و دمکراسی نامگذاری می کند.
ویتوریو اسگاربی در خاتمه مراسم پرده برداری از خیابان «دانشجویان تهران» گفت «ما ۱۶ آذر در
کنار دانشجویان ایرانی که بار دیگر به خیابان ها سرازیر خواهند شد تا صدای حق طلبانه خود را
به گوش جهانیان برسانند قرار خواهیم گرفت.
ویتوریو اسگاربی، شهردار، و نمایندگان کمیته ۱۸ تیر ایتالیا و انجمن آزادی بیان در ایران، پرده برداری شد.
ویتوریو اسگاربی در جریان این مراسم گفت « در ایران دانشجویان برای تحقق آرمان های مهمی جان خود
را فدا می کنند و این وظیفه ما شهروندان کشورهای آزاد و دمکراتیک است که در کنار آنها قرار بگیریم».
سالمی اولین شهر در ایتالیا و جهان است که خیابانی را در قدردانی از مبارزات دانشجویان ایران برای
آزادی و دمکراسی نامگذاری می کند.
ویتوریو اسگاربی در خاتمه مراسم پرده برداری از خیابان «دانشجویان تهران» گفت «ما ۱۶ آذر در
کنار دانشجویان ایرانی که بار دیگر به خیابان ها سرازیر خواهند شد تا صدای حق طلبانه خود را
به گوش جهانیان برسانند قرار خواهیم گرفت.
۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه
سبزها ؛اگر دیر بجنبید حکومت تاسوعا و عاشورای امسال را مصادره می کند
سبزها ؛اگر دیر بجنبید حکومت تاسوعا و عاشورای امسال را مصادره می کند
جمهوری اسلامی در این هفته ترس خود از اعتراضات مردم در ماه محرم و راهپیمایی 10 میلیونی سبزها در سراسر ایران در روزهای تاسوعا و عاشورا نشان داد و در اقدامی زیرکانه می خواهد که به بهانه آنفولانزای خوکی از تشکیل هیئت ها و دسته های عزاداری در ماه محرم جلوگیری کند.دیروز در اولین اقدام برای عملی کردن این طرح اعلام کردند که در ماه محرم چند میلیون نفر به آنفولانزای حوکی مبتلا می شوند و از کشورهای جهان درخواست کمک کردند و در دومین اقدام امروز آمار کشته شدگان بوسیله آنفولانزای خوکی در هفته گذشته را 40 نفر اعلام کردن که نشان از افزایش 40 درصدی امار کشته شدگان داشته و این یعنی آمارده سازی جامعه برای طرح خودشان و باید در روزهای ایتنده منتظر خبرهای جدید باشیم.
اکنون ما باید اطلاع رسانی را شروع کنیم و به مردم آگاهی بدهیم که همه ی اینها دروغ است و تنها با رعایت مسائل بهداشتی مانند استفاده از ماسک می توان جلوی شیوع بیماری را گرفت و تمام این اقدامات برای جلوگیری از تظاهرات مردم است. من چند راهکار دارم که پیشنهاد می کنم.
1- اعلام برگزاری تظاهرات در روز تاسوعا و عاشورا در روز 16 آذر
2- در دهه اول محرم موج دوم الله اکبرهای شبانه باید شروع شود.
3- مردم بدون توجه به اقدامات و تهدیدهای حکومت در مساجد و تکیه ها و هیئت ها و محل هایی که هر ساله مراسم عزاداری و دسته های زنجیر زنی برگزار می شد حاضر شوند و اطلاع رسانی تظاهرات را شروع کنند و با یکدیگر قرار بگذارند. مطمئن باشید که در ماه محرم حکومت نمی تواتد به صورت باز علیه مردم دست به خشونت بزند.
جمهوری اسلامی در این هفته ترس خود از اعتراضات مردم در ماه محرم و راهپیمایی 10 میلیونی سبزها در سراسر ایران در روزهای تاسوعا و عاشورا نشان داد و در اقدامی زیرکانه می خواهد که به بهانه آنفولانزای خوکی از تشکیل هیئت ها و دسته های عزاداری در ماه محرم جلوگیری کند.دیروز در اولین اقدام برای عملی کردن این طرح اعلام کردند که در ماه محرم چند میلیون نفر به آنفولانزای حوکی مبتلا می شوند و از کشورهای جهان درخواست کمک کردند و در دومین اقدام امروز آمار کشته شدگان بوسیله آنفولانزای خوکی در هفته گذشته را 40 نفر اعلام کردن که نشان از افزایش 40 درصدی امار کشته شدگان داشته و این یعنی آمارده سازی جامعه برای طرح خودشان و باید در روزهای ایتنده منتظر خبرهای جدید باشیم.
اکنون ما باید اطلاع رسانی را شروع کنیم و به مردم آگاهی بدهیم که همه ی اینها دروغ است و تنها با رعایت مسائل بهداشتی مانند استفاده از ماسک می توان جلوی شیوع بیماری را گرفت و تمام این اقدامات برای جلوگیری از تظاهرات مردم است. من چند راهکار دارم که پیشنهاد می کنم.
1- اعلام برگزاری تظاهرات در روز تاسوعا و عاشورا در روز 16 آذر
2- در دهه اول محرم موج دوم الله اکبرهای شبانه باید شروع شود.
3- مردم بدون توجه به اقدامات و تهدیدهای حکومت در مساجد و تکیه ها و هیئت ها و محل هایی که هر ساله مراسم عزاداری و دسته های زنجیر زنی برگزار می شد حاضر شوند و اطلاع رسانی تظاهرات را شروع کنند و با یکدیگر قرار بگذارند. مطمئن باشید که در ماه محرم حکومت نمی تواتد به صورت باز علیه مردم دست به خشونت بزند.
لوموند : سرکوب نمیتواند اعتراضات مردم را خاموش کند ، جنبش سبز برای روز دانشجو آماده میشود
ماری کلود دکامپ ، نویسنده برجسته لوموند ، روزنامه عصر پاریس ،در شماره ۲۷ نوامبر مقاله مفصلی را به تدارکات مردم برای ۱۶ آذر و آماده شدن جنبش سبز برای شرکت در روز دانشجو اختصاص داده است ودر این مقاله به طور مفصل به بررسی جنبش سبز پرداخته و فعالیتهای اعتراضی مردم را در آستانه آغاز ششمین ماه حیات جنبش سبز مورد بررسی قرار میدهد ، دکامپ با اشاره به تاکیتیک های مردم معترض در راهپیمایی روز قدس و سالروز اشغال سفارت آمریکا که در هر دو مورد مردم با در دست داشتن روبان های سبز وارد راهپیماهای رسمی و حکومتی شده و با شعارهای خود عرصه را بر طرفداران نظام و احمدی نژاد تنگ کرده اند ، به این نتیجه میرسد که گرچه رژیم برای مبارزه با معترضین و تأمین امنیت به ظاهر برنده شده است ولی در رابطه با کنترل و مجبور کردن مردم به طرفداری ظاهری از نظام ، نبرد را باخته است . ماری کلود دکامپ با طرح این سؤال که مگر مردم معترض چه میخواهند ؟ خود پاسخ میدهد ، غیر از حقوق اولیه و بدیهی شهروندی که تقاضای همیشگی و هم آنهاست ، جواب به این سؤال ساده نیست ، ولی از تنها مسئله ای که میتوان مطمئن بود این است که دیگر مطالبات مردم ایران در شعارهای روز اول خلاصه نمیشود و اینک ابعاد وسیعتری یافته است ، نویسنده لوموند در باره راهبری و رهبری جنبش اعتراضی مردم معتقد است ، دستگیری مغزها و نخبه های برجسته این جنبش و همزمان ادامه یافتن اعتراضات با ابعاد و تاکیک های جدید نشان داد جنبش سبز مردم ایران به رهبری خاصی متکی نیست و به همین دلیل است که رژیم در کنترل آن ناتوان و آشفته شده است ، نویسنده در پایان اشاره میکند که رهبران نظام مذهبی ایران بنا به اجبار تصمیم دارند از طریق بخش بسیجیها در خیابانها و سرکوب مردم ، این جنبش را منترل کنند .
بحث و گفتگو در مورد نظر یکی از خوانندگان
همه دوستان و عزیزان را به یک جلسه بحث و گفتگو در مورد نظر یکی از خوانندگان محترم دعوت میکنیم .
توسط یکی از دوستان و خوانندگان عزیز بحث و نظری مطرح گردیده که میتواند به چگونگی و مسیر این جنبش کمک کند.به همین جهت از همه عزیزان خواهشمند است نظرات خود را به امیلهای معرفی شده ارسال کنند تا بتوانیم با افق بهتری به آینده جنبش چشم داشته باشیم.با تشکر
ناشناس گفت...
سلام دوستان و همشهریان
من سالهاست که در یکی از دانشگاههای معتبر ایران تدریس می کنم و با دانشجویان زیادی سر و کار دارم ولی یه تفکر این بچه ها منو خیلی اذیت می کنه و اون تکیه به موسوی هست که شده منجی ایران!دوستان یه سووال دارم: اگه موسوی ریس جمهور می شد یا بشه- که امیدوارم هرگز این اتفاق نیفته- ایران از این دیکتاتوری دینی نجات پیدا می کرد؟ دیگه مردم ذلیل این تحجر دینی نمی شدن؟ همفکران عزیز ما داریم میریزیم تو خیابون که منتظری بیاد بجای خامنه
ای؟ یعنی شما می خواین که دوباره سی سال به عقب بر گردیم؟هر چند خیلی وقته با سیاست کاری ندارم ولی نتونستم بی تفاوت بمونم. یادتون باشه همه دارن ما را متهم می کنن که حافظه تاریخی نداریم! این بار لطفا اشتباه بزرگترهای ما را تکرار نکنین. دوست دارم سوالاتم رو به بحث بذارین.
ارادتمند همه همشهریها و ایرانیان آزاده
توسط یکی از دوستان و خوانندگان عزیز بحث و نظری مطرح گردیده که میتواند به چگونگی و مسیر این جنبش کمک کند.به همین جهت از همه عزیزان خواهشمند است نظرات خود را به امیلهای معرفی شده ارسال کنند تا بتوانیم با افق بهتری به آینده جنبش چشم داشته باشیم.با تشکر
ناشناس گفت...
سلام دوستان و همشهریان
من سالهاست که در یکی از دانشگاههای معتبر ایران تدریس می کنم و با دانشجویان زیادی سر و کار دارم ولی یه تفکر این بچه ها منو خیلی اذیت می کنه و اون تکیه به موسوی هست که شده منجی ایران!دوستان یه سووال دارم: اگه موسوی ریس جمهور می شد یا بشه- که امیدوارم هرگز این اتفاق نیفته- ایران از این دیکتاتوری دینی نجات پیدا می کرد؟ دیگه مردم ذلیل این تحجر دینی نمی شدن؟ همفکران عزیز ما داریم میریزیم تو خیابون که منتظری بیاد بجای خامنه
ای؟ یعنی شما می خواین که دوباره سی سال به عقب بر گردیم؟هر چند خیلی وقته با سیاست کاری ندارم ولی نتونستم بی تفاوت بمونم. یادتون باشه همه دارن ما را متهم می کنن که حافظه تاریخی نداریم! این بار لطفا اشتباه بزرگترهای ما را تکرار نکنین. دوست دارم سوالاتم رو به بحث بذارین.
ارادتمند همه همشهریها و ایرانیان آزاده
۱۳۸۸ آذر ۶, جمعه
۱۶ آذر( روز دانشجو) همه مردم آزادیخواه ایران دانشجو میشوند.
به مناسبت فرا رسیدن ۱۶ آذر( روز دانشجو) همه مردم آزادیخواه ایران دانشجو میشوند.
شعار نویسی بر روی دیوارهای شهر و دانشگاه و مدارس را آغاز میکنیم.تصاویر شعارها بر روی دیوار را برای درج در وبلاگ ارسال کنید هر چند که با رنگ محو شده باشد چرا که ننگ با رنگ پاک نمیشود.
برای همصدایی با دانشجویان یکشنبه شب ۱۵ آذر از ساعت ۶ الی ۸ شب با به صدا در آوردن بوق وسایل نقلیه در شهر به نشانه همصدأیی با دانشجویان به خیابانها میآییم.
دیدار ما در مرکز اصلی شهر فیروزاباد میدان امام و خیابانهای جانبی.با عبور از عرض خیابانها و ایجاد ترافیک در شهر و با به صدا در اوردن بوق ماشینها اعتراض و تنفر خود را نسبت به این رژیم مردم ستیز نشان خواهیم داد. مزدوران رژیم را در لباس بسیجی یا شخصی چه در دانشگاه و چه در شهربا گرفتن عکس از طریق موبایل و ارسال به وبلاگ به مردم معرفی کنیم.
شعار نویسی بر روی دیوارهای شهر و دانشگاه و مدارس را آغاز میکنیم.تصاویر شعارها بر روی دیوار را برای درج در وبلاگ ارسال کنید هر چند که با رنگ محو شده باشد چرا که ننگ با رنگ پاک نمیشود.
برای همصدایی با دانشجویان یکشنبه شب ۱۵ آذر از ساعت ۶ الی ۸ شب با به صدا در آوردن بوق وسایل نقلیه در شهر به نشانه همصدأیی با دانشجویان به خیابانها میآییم.
دیدار ما در مرکز اصلی شهر فیروزاباد میدان امام و خیابانهای جانبی.با عبور از عرض خیابانها و ایجاد ترافیک در شهر و با به صدا در اوردن بوق ماشینها اعتراض و تنفر خود را نسبت به این رژیم مردم ستیز نشان خواهیم داد. مزدوران رژیم را در لباس بسیجی یا شخصی چه در دانشگاه و چه در شهربا گرفتن عکس از طریق موبایل و ارسال به وبلاگ به مردم معرفی کنیم.
جمهوري سبز"... ۱۶آذر ایران را پس میگیریم
ما هيچ وقت به اندازه دوران بعد از كودتا آزاد نبودهايم و در عين حال هيچوقت به اين اندازه سركوب نشده ايم! اما چندان هم ناراضي نيستيم! قبل از كودتاي 23 خرداد، ما همه حقوقمان و اولاً" حق بيان و حق اعتراض را از دست داده بوديم، اما هرگز به اندازه دوران بعد از كودتا نتوانستيم آزادانه و تمام عيار بر آن وضعيت تلخ برآشوبيم و انتقاداتمان را بر زبان بياوريم. كودتاي 23 خرداد به "مالباختگي تمام عيار ملت ما" عينيت بخشيد و باعث شد فرصتي بي نظير براي خيزش در مقابل ظلمي چند دهه اي را پيدا كنيم. اعتراض كرديم و سركوب شديم و باز برخاستيم و افتاديم. باز زدند و كشتند و ما هنوز بر مي خيزيم و هنوز هستيم.
قبل از كودتا هر روز، رو دررو، به ما توهين میشد و بايد سكوت میكرديم؛ ما را تك تك زنداني يا سركوب میكردند، به نام كارگر، دانشجو، معلم و روزنامه نگار! فارس، كرد، بلوچ، ترك،... بعد از كودتا هم چنين است، تازه دسته دسته به سوي زندانها مي برندمان، اما ما ديگر همان مردم نبوديم و نيستيم. هر يكي را كه مي گيرند، سايرين انگيزه مي يابند تا سخت تر شوند، مبارزه را جدي تر بگيرند و اين بساط فرعوني را در هم بپيچند! قبل از كودتا ما هر جايی، روی ديوارها، در روزنامهها و بر روی پرده سينما، آن تصوير بیروح و دل به همزنی را میديديم كه حاكمان میخواستند از خودمان به خوردمان بدهند. ملتي ذليل و افسرده و توسري خور. اما بعد از كودتا ما خيابانها و سايتها را آنطوري نقاشي كرده ايم كه "ما مي خواهيم". آنچنان كه شور زندگي را در ما برانگيخته است و حالا حاكمان از ديوارها رو برمي گردانند و با سطل هاي رنگ، شبها به جان در و ديوار شهرها مي افتند و ديوارها را رنگ مي كنند تا "واقعيت زنده" ما را نبينند! بعد از كودتا همه ما انرژي فروخفته خود را رها كرده ايم و تبديل به "ما" شده ايم و اين آزادي را مديون شرايط بعد از كودتا هستيم! با تمام سختي ها و سياهي هايش. و چنانچه گفته اند: عدو شود سبب خير، اگر خدا خواهد!
بعد از همه اين سالها كه به نظر میرسید زهر استبداد و ستم در ذهن و جان ما رخنه كرده است، حالا ما ديگر زنده ايم و هر اندیشه صحیحی و هر قدم بظاهر كوچكي یك پیروزی بزرگ به شمار میآيد؛ از آن جایی كه حكومت با تمام قوا در پی آن است كه ساكت و خانه نشينمان كند، هر سخنی و هر حركتي و هر اقدام كوچكي، اعلام دوباره اصول و اعتراض مان محسوب میشود. از آن جایی كه ما را مزورانه به دام انداخته اند، هر حركت ما ارزش یك گام بزرگ را مي يابد. حال آن حركت نامه نگاشتن به رهبري باشد و يا نوشتن شعاري در پس كوچه اي در تاريكي شب. همه اين كارها ارزش مبارزه با ستم را پيدا كرده و توسط ملت ستايش مي شوند. قبل از كودتا، اوضاع و احوال غالباً دهشتناك زندگي ما، نهایتاً این امكان را برایمان فراهم میآورد كه، بدون نقاب و بدون حجاب، در آن وضعیت بیقرار كننده و تحمل ناپذیری كه حاكمان مي خواستند "زنده بمانيم!". بعد از كودتا ما در حال مبارزه با اين وضع، در حالي كه چوب و باتوم و گلوله مي خوريم و مي گريزيم و زنداني مي شويم و مي ميريم، تازه داريم "زندگي مي كنيم". تازه داريم لذت زندگي كردن را تجربه مي كنيم.
مبارزه، اسارت، مهاجرت، فرار و علیالخصوص مرگ (كه از مواجهه با آن در دورانهای خوشتر شانه خالی میكردیم) اينك دغدغه دائمی ما شده است! و جالب است كه بيشتر زندگي را احساس مي كنيم، و در محاصره اينهمه "امكان مردن"، ما داريم بهتر از قبل "زندگي" مي كنيم. مي دانيم كه گريزي از اين نداريم كه بايستيم و با سياهي و تباهي مبارزه كنيم. حتي اگر نخواهيم وارد قضاياي سياسي شويم، ناگهان از يك جايي باتوم يا گاز اشك آور و احضاريه و زندان به زندگي ما سرك مي كشد و يا گلوله اي سرگردان قلب ما را نشانه مي رود، چنانكه بسياري از شهروندان بيگناه چنين كشته شدند. آموخته ايم كه این اتفاقات ديگر قابل اجتناب نيستند و با خانه نشستن نمي شود از آنها جلوگيري كرد. حتي اگر در خانه اي در حومه شهر زندگي كنيم، از گزند حكومت در امان نيستييم و به زودي مرگ را با سلاحهاي برنده تري بنام "فقر مطلق" و يا "تبعيض" و "اعتياد" و "بزه" به در خانه هايمان مي آورند!
اینها سهم ما، سرنوشت ما و اساسا" واقعیت ما به مثابه يك "انسان" است؛ هر لحظه از زندگیمان تعبیر كامل این عبارت شده است كه"مرگ با عزت بهتر از زندگي ذليلانه است". قبل از كودتا هر كدام از ما كلاه خود را چسبيده بوديم ولي حالا باور داريم "يكي براي همه، همه براي يكي!" و براي همديگر چتري از مهرباني مي گسترانيم تا از گزند كودتاچيان در امان بمانيم! بنابراين هر تصمیمی كه هریك از ما برای خود مي گيرد، تصمیمی معتبر به حساب میآيد تا دست كم به باقيمانده زندگي خود معنا ببخشد. چرا كه حالا ديگر همگي ما "رو در روی مرگ" قرار گرفته ايم و هر بار سئوالي روبروي ماست به اين صورت كه "مرگ بهتر است تا ... ".
من در این جا روی سخنم آن دسته نخبگان و روشنفكران و مبارزان نیست كه در نهضت روشنگري مردم سهيم بوده و هستند، بلكه همه ايرانياني است كه در هر ساعت شبانه روز ، در این سالهاي سال در دلشان به ستمكاران تاريخ و يزيد و ابن ملجم و شمر لعنت فرستاده اند و از مظلومان تاريخ جانبداري كرده اند اما به اين ستم سياه كه سالهاست بر كشورمان حكومت مي كند، با قدرت "نه" نگفته اند! مي بينيد كه سبعیت و وحشيگري حاكمان هریك از ما را به نوعي به سوي نيستي و فلاكت سوق داده است و ديگر هرگونه سكوت ما خيانتي غيرقابل بخشش نسبت به خود و مردم است. مي بينيد كه بعد از كودتا هر يك از ما به نوعي، از خودمان سؤالاتی را مي پرسيم كه كسی از خود در زمان آرامش نمیپرسد؛ هریك از ما كه از جزئیات جنايات اين حكومت در زندانها اطلاع دارد - و كدام ايراني آزاده اي است كه دست كم یك بار صابون ظلم زندان و تبعيض و انواع ستم اين حكومت بر تنش نخورده باشد؟ - با اضطراب از خود میپرسیم، واقعا" اگر سكوت كنم از شر آنها در امان مي مانم؟ و آیا اگر دستگير و شكنجه شوم، تاب میآورم؟ آيا بيرون زندان زنده مي مانم يا درون زندان؟ و آيا اين بيرون، آزادم؟ مي بينيم كه ما ناگزير از خيزشي بر عليه اين همه ستم و ظلميم. ما ناگزير از يك قيام، يك قيام سبزيم. نسل ما يك قيام حق طلبانه اما سبز به تاريخ بدهكار است. وگرنه تاريخ يك ذلت و حقارت هميشگي به ما بدهكار خواهد بود.
به این ترتیب پایهایترین پرسش آزادی مطرح مي شود و ما مشرف به ژرفترین معرفت و شناختی ايستاده ايم كه انسان میتواند از خودش داشته باشد. چرا كه راز انسان در "حد آزادی خویش" است، توانایی وی در مقاومت در مقابل ذلت و مصیبت و مرگ است.
شرایط تازه براي همه كسانی كه درگیر فعالیتهای روشنگري مردم بودند تجربه جدیدی فراهم آورده است؛ قبل از كودتا همگي مانند سربازان روشنگري در روز روشن با مظاهر ظلم و تبعيض و فقر و فساد مبارزه مي كرديم. اما بعد از كودتا بسيراي از ما را در شب تاريك به دام انداختند و در تنهایی در بندمان كردند. با اين حال همه كساني كه براي نجات كشور از ظلم و غارت و فريب جان خود را قمار مي كنند و به روشنگري مردم مي پردازند، بییار و یاور در سلولهاي انفرادي مقاومت میكنند، تنها و برهنه پیش روی جلادانی قرار مي گيرند كه صورتشان معلوم نيست، خوب خورده و خوب پوشیده اند و بر جسم بینوای آنها غلبه مي كنند اما روحشان را نمي توانند به بند بكشند. شكنجهگرانی كه وجدانهاي خواب و قدرت نظامي ایشان را محق جلوه میدهد اما برحق نيستند. ياران مردم، تنها و بدون دستی محبتآمیز یا كلامی تشویق كننده، در بن تنهاییشان، هنوز دارند از من و شما و مردمان و از حقوقمان حمایت میكنند. از حقوق همه ما، همه همراهان آنها در نهضت مبارزه با تباهي و مردمي كه شايد اصلا" خبر نداشته باشند چنين تلاشهايي مي شود. و يادمان نرود آنها مبارزاني آموزش ديده نيستند. كساني هستند مانند ما و گاهي رنجورتر و نحيف تر از ما، كه فقط براي آينده اي بهتر براي همه تلاش مي كنند تا نصيب يك ملت شود. یك كلمه اعتراف يك دانشجوي بيست ساله كافی است كه دهها و صدها دستگیری دیگر رخ دهد. اما مي بينيم كه اينان با پشتوانه حق خواهي شان، چگونه محكم و استوار مي ايستند و ناله بازجويان را در آورده اند. مسئولیت تمام عیار در تنهایی تمام عیار! آیا این همان تعریف آزادی ما نیست؟ همه آنها مسئوليت خويش را دريافته اند و مقاومت مي كنند. بر ماست كه يك بار بنشينيم و در تنهايي وجدان خود بينديشيم كه ما چه بايد بكنيم؟
این محرومیت، این تنهایی، این مخاطره عظیم برای همه یكسان است. اما شكل و شيوه اش فرق مي كند. ممكن است برای رهبران و افراد عادي جنبش يك شكل نباشد؛ اما هيچكس از نيرنگ و جنايت در امان نخواهد بود. مجازات برای كسانی كه پیغامها را با پوستر و ايميل و sms به سايرين میرساندند و برای كسانی كه كل جنبش را مديريت میكنند یكسان است؛ اسارت، تبعید و مرگ. براي همين است كه اين جبش، هزاران رهبر و هزاران سرباز خودساخته دارد كه گاهي بزرگترين هزينه ها را مي دهند. هیچ ارتشی در جهان وجود ندارد كه خطر برای فرمانده كل آن با یك سربازش چنین یكسان باشد و برای همین قيام سبز ملت ما، حقيقتا" یك جمهوری راستین است! سرباز و فرمانده در معرض همان خطر، همان طردشدگی، همان مسئولیت تمام عیار و همان آزادی مطلق درون نظام فردا هستند.
به این ترتیب، در اوج نيرنگ و جنايت حاكمان، قویترین جنبش مردمي در ايران بنا شده و راه خود را به سوي آزادي كامل از ذلت يافته است. هر یك از شهروندان این جنبش میداند كه مدیون همه دیگران است و فقط میتواند بر خودش تكیه كند؛ هيچكس متوقع و طلبكار نيست و هر كدام از آنها در تنهایی، به نقش تاریخی خود واقف است. هر یك از ما، در مقابله با جباران و حاكمان مستبد، پای قراردادی آزادانه و غیرقابل فسخ با "خود" ایستاده ايم و با انتخاب آزادانه خود، آزادی را برای همه انتخاب مي كنيم، حتي اگر بهاي آن مرگ و شهادتمان باشد. این خيزش سبز بدون نهادها، بدون ارتش و بدون پلیس چیزی است كه هر ايراني میبایست در هر لحظه به دست بياورد و بر علیه حاكمان جائر حركت كند. و مژده بزرگ اينكه تاكنون، كسی در وظیفهاش درنمانده است. از فعالان سياسي و رهبران اصلي جنبش بگيريد تا همفكران مهاجر در خارج از وطن و از روشنگراني كه اكنون دربند هستند تا دانشجويان و كارگران و معلمان و مردم عادي، هيچكدام اين فرصت بزرگ را براي داشتن يك "زندگي" با عزت و يك احترام نفس دائمي از دست نداده اند.خواه اين عزت در زندگي بهتر در فردا تجسم پيدا كند، و يا در شهادتي عزتمندانه و شجاعانه در امروز.
ما امروز در آستانه يك خيزش سبز و تشكيل يك "جمهوری سبز" هستیم. باشد كه این جمهوری كه در روشنی روز برپا میشود، تلخي هاي اين شب سياه را براي آموختن و عبرت گرفتن به خاطر بسپارد، حفظ كند و فضيلتهاي تازه اي بنا كند.و باشد كه دنيايي بسازيم "شايسته زيستن". وگرنه چنانچه بر اين وضعيت رضايت دهيم، روزي هزار بار در مقابل همان سئوال قرار مي گيريم كه:"مرگ بهتر است تا..." دريغ كه آن زمان شايد ديگر نتوانيم كاري بكنيم! و اي بسا بميريم در حاليكه هنوز به فهرست قبرستان افزوده نشده ايم! بعيد مي دانم اين مردم ديگر به چيزي جز زندگي، بودن، عزت و انتخاب آزادانه رضايت بدهند و اين خبر بدي براي حاكمان تيره بخت نظام است.جمهوري سبز عملا" آغاز شده است و ما در آستانه صبح پيروزي ايستاده ايم.عکس: محسن سازگارا و احمد زید آبادی در آغوش یکدیگر در روزی که هر دو از زندان آزاد شده بودند
شعار نویسی بر روی دیوار در دانشگاه و دبیرستانهای فیروزاباد |
تصاویر دیوار نویسی را برای درج در وبلاگ ارسال کنید |
نواخته شدن سرود شاهنشاهی در مراسم استقبال از احمدینژاد در ونزوئلا
شعار نویسی بر روی دیوار در دانشگاه و دبیرستانهای فیروزاباد |
تصاویر دیوار نویسی را برای درج در وبلاگ ارسال کنید |
در جریان استقبال رسمی از محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی در کاراکاس پایتخت ونزوئلا، برگزار کنندگان این مراسم به جای پخش سرود جمهوری اسلامی ایران اقدام به پخش سرود شاهنشاهی کردند و احمدی نژاد هم بدون هیچ واکنشی این مراسم رسمی را تا پایان انجام داد. منبع اولیه این خبر تصاویری بود که از شبکه خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد؛ روی این تصاویر که به وضوح سرود شاهنشاهی شنیده می شود، گوینده خبر می گوید: "این چهارمین سفررئیس جمهور کشورمان به ونزوئلاست؛ همتای ونزوئلایی او هم 14 شهریور امسال برای هفتمین بار از ایران دیدار کرد." ولی نه گوینده خبر و نه مسئولان دیگر جمهوری اسلامی توضیح نمی دهند که چگونه بعد از 11 بار که طرفین سرودهای رسمی دو کشور را شنیده اند، چنین اتفاقی می افتد و عکس العمل دولت جمهوری اسلامی به این موضوع چه بوده است. در عوض خبرآنلاین، یکی از رسانه های حامی احمدی نژاد در این مورد نوشت: "به دنبال نمایش صحنه های استقبال از احمدی نژاد در ونزوئلا در شبکه خبر، شایعاتی منتشرشد. محور این شایعه نواخته شدن مارشی مربوط به دوران پهلوی به جای سرود جمهوری اسلامی بود. با اینکه هنوز مقامات رسمی در این زمینه توضیحی نداده اند بررسی های به عمل آمده حاکی است سرود نواخته شده در مراسم رئیس جمهور ایران سرود رسمی کشورمان نبوده اما اینکه سرود مزبور مربوط به دوران ستمشاهی بوه احراز نشده است."
۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه
دفاع خشونت آمیز در برابر خشونت ... پلیس باید از ما بترسد
شعار نویسی بر روی دیوار در دانشگاه و دبیرستانهای فیروزاباد | |
مرگ بر اصل ولایت فقیه مرگ بر خامنهای تصاویر دیوار نویسی را برای درج در وبلاگ ارسال کنید ابراهیم نبوی: «... این که شعارهای روز سیزده آبان بشدت تند شده است، حاصل تصمیم و خواست ما نیست، حاصل فشارهای آنهاست، اگر خشونت را تشدید نکنند، ما نیز اعتراض را مسالمت آمیز می کنیم. 2) برخی از دوستان جنبش سبز با دیدن صحنه های وحشیانه حمله پلیس بخصوص به زنان و دختران، در نوشته های شان گفته اند که باید خشونت را با خشونت پاسخ داد. این پاسخی از سر احساس مسوولیت و دلسوزی و خشم است و کاملا طبیعی است، اما آیا چون طبیعی است، لازم و ممکن نیز هست؟ آیا منظور مبارزه قهرآمیز است، یا دفاع خشونت آمیز. اصولا اعمال خشونت در برابر خشونت، دو شیوه دارد. نخست آنکه ما خشونت را آغاز کنیم و بطور مسلح، سرد یا گرم وارد صحنه شویم و سعی کنیم با حمله به پلیس آنها را وادار به عقب نشینی کنیم. حالت دوم این است که ما بطور مسالمت آمیز وارد صحنه می شویم، اما در مقابل حملات پلیس به مردم و خودمان آرام نمانیم، نه تن به دستگیری بدهیم و نه بگذاریم دیگران دستگیر شوند و در حقیقت در مقابل خشونت از خودمان دفاع می کنیم. از نظر حقوقی در حالت اول که می خواهیم حمله خشونت آمیز بکنیم، ما از زمانی که نقشه می کشیم، و قبل از هر عملی مجرم هستیم، اما در حالت دوم ما حتی در صورت زدن پلیس هم به لحاظ حقوقی مجرم نیستیم، چون مجبور شده ایم از خودمان واکنش نشان دهیم. در اینجا بحث از این واقعیت نمی کنیم که پلیس و قوه قضائیه جمهوری اسلامی برای صدور هر حکمی یا اعمال هر مجازاتی به ادله حقوقی نیاز ندارد، بلکه به دفاع خشونت آمیز از منظر حقوقی نگاه می کنیم. دفاع خشونت آمیز در برابر خشونت باید از جائی آغاز شود که ما در معرض حمله مرگبار و خشونت آمیز خیابانی قرار می گیریم و تا جایی ادامه بیابد که پلیس عقب نشینی کند. این رفتار باید باعث شود که پلیس هم از قبل بترسد و بفهمد که نمی تواند براحتی مردم را کتک بزند. به عبارت دیگر پلیس باید از ما بترسد، پیش از آنکه کاری بکنیم، اما نباید هیچ دلیلی برای دستگیری ما وجود داشته باشد.... » |
غلامحسین پیروانی در جمع بسيجيان ملاقات كننده با خامنهاي
شعار نویسی بر روی دیوار در دانشگاه و دبیرستانهای فیروزاباد | | ||
مرگ بر اصل ولایت فقیه مرگ بر خامنهای تصاویر دیوار نویسی را برای درج در وبلاگ ارسال کنید |
تاكتيكِ جديدِ كودتاگران برایِ حذفِ جنبشِ سبز : تغيير روحِ حاكم بر جنبشِ سبز
شعار نویسی بر روی دیوار در دانشگاه و دبیرستانهای فیروزاباد | |
مرگ بر اصل ولایت فقیه مرگ بر خامنهای تصاویر دیوار نویسی را برای درج در وبلاگ ارسال کنید وحشتی كه روز به روز، در روح و روانِ كودتاگران، بيشتر رخنه ميكند، مانند سرطانی به جانشان افتاده و هيچ چاره اي براي درمانش ندارند. قبل از روز قدس، اعتباری به جوش و خروش جنبش سبز براي حضور در اين روز نميدادند.يكي دو روز مانده به روز قدس، سپاه بيانيه داد و به خيالِ خود مردم را براي حضور ترساند.نتيجه حضور ميليوني مردم بود. برايِ 13 آبان، كودتاچيان، كه طعم تلخِ شكست در روز قدس را چشيده بودند، از دو سه هفته قبل مصاحبه ها را شروع كردند و تا جايي كه ميتوانستند، جنبش را تحقير و تخريب كردند.اما 13 آبان باز هم، مردم ميليوني آمدند و نكته جالب اينكه اينبار به صورت پراكنده حضور يافتند و عملاً نيروهاي بسيجي نتوانستند مانع از برگزاري مراسم شوند.علاوه بر آن، 2 شهر تبريز و مشهد هم به تهران و اصفهان و شيراز و اهواز پيوسته بودند. براي 16 آذر هم از حالا بيانيه ميدهند و تا ميتوانند دستگير ميكنند، اما باز هم در صدر خبرها ، “خيز جنبش سبز در دانشگاهها براي 16 آذر” قرار دارد. اما ساده لوحي است كه تصور كنيم كودتاگران اين روزها دست روي دست گذاشته اند تا هر روز بر عمرِ جنبش و تجربه یِ آن اضافه شود.اگر آنها تا به حال موفق به سركوبِ جنبش سبز نشده اند، هشياري تك تكِ سربازانِ سبز بوده، از ميرحسين و كروبي و خاتمي بگيريد تا پيرزني كه در تجمعات شركت ميكند.وگرنه انواع و اقسام روش ها را براي مقابله بكار برده اند.ايجاد تفرقه بين مردم و رهبران، تلاش براي راديكال كردن شعارها، تلاش براي سوق دادن جنبش به سمت خشونت، دستگيريهاي گسترده، طرح مسائلِ انحرافي، محاكمه و اعدام، ايجاد جو رعب و وحشت، ارسال اس ام اس هاي رندوم براي ترساندن مردم، تحقير جنبش در سخنرانيها، ايجاد ياس و نا اميدي در بين مردم مبني بر اينكه اين جنبش نتيجه اي ندارد؛ و هزار و يك ترفند ديگر كه تا بحال هيچ كدام نتيجه نداده. اما تاكتيكِ جديدي كه بنظر ميرسد كودتاگران اين روزها درصدد انجام آن هستند، استحاله یِ جنبش از طريق ايجاد شك و ترديد و دروغ در اصلِ كودتایِ 22 خرداد، است. يكي مصاحبه ميكند كه آخرين گزارش ها در روزهاي منتهي به 22 خرداد، نشان ميداد كه انتخابات به مرحله دوم ميكشد،از آن طرف برادر طائبِ معروف، سخنراني ميكند كه اصلاً در قم، كروبي 4 راي بيشتر نداشت و در تهران هم فقط قشر بالایِ جامعه به ميرحسين راي دادند و پايين شهر چنين نبوده.محسني اژه اي هم كه انگار مسئله یِ تجاوز ها تازه مطرح شده، باز مصاحبه ميكند كه صحبت هایِ كروبي 1% هم راست نيست و همگي دروغ هستند.باز از آن طرف، تخريب ها بر ضد پسر هاشمي تشديد ميشود. اما با چه هدفي اين گفته ها بيان ميشود ؟ خيلي ساده، آنقدر مسئله اي را تكرار ميكنند تا در اذهان جا بيندازند و از طرف ديگر آنقدر دروغ ها را بزرگ ميكنند تا قبولش راحت تر باشد. مثلاً وقتي زاكاني ميگويد كه گزارشها مبني بر اين است كه انتخابات به دور دوم كشيده ميشده، سمت و سوي بحث ها و خبرها به اين سمت ميرود كه خب شايد واقعاً احمدي نژاد آنقدر راي داشته كه به دور دوم برود.در حالي كه اكثريت مردم بخوبي ميدانند به چه كسي راي داده اند و ميرحسين در همان دور نخست با اختلاف حداقل 10 ميليون، پيروز انتخابات هست. بايد هشيار بود، جنبشِ سبز بروي حداقل ها اتحاد دارد و نبايد پا را فراتر گذاشت. بعضي از دوستان خرده ميگيرند كه چرا ميرحسين در بيانيه هايش از امام ميگويد. دوستان فراموش نكنيم، روزي كه تصميم گرفتيم به كروبي يا موسوي راي بدهيم، هيچ كدام از اين دو عزيز كانديداي ايده آل نبودند، اما به حكم عقل مردم به يكي از اين دو عزيز راي دادند و همين عقلانيت باعث شد كه در 1 شب، امپراطوري ظلم و دروغ بشكند. در حالِ حاضر هم نبايد از ميرحسين يا كروبي انتظار داشت كه باورهايشان زير پا بگذارند و به خميني فحش دهند.كه اگر هم فحش بدهند، دردي از اين مردم دوا نميشود. پس احساسات را كنار بگذاريم، بايد با اتحاد، حولِ خواستِ حداقلي “اجرايِ بي كم و كاست قانون اساسي و رفراندوم” تمامِ سناريوهاي كودتاگران را رسوا كرد. به نظرم مشخصه هايي كه تا آخر بايد بروي آن پافشاري كرد اينها هستن : 1| پرهيز از خشونت 2| پرهيز از تندروي و كندروي و شعارهاي انحرافي 3| اجماع بروي حداقل ها 4| تا زماني كه جواب نگرفتيم به دنبال “راي دزديده شده یِ” خود باشيم.در واقع شعار “راي من كجاست” . چون مشخص شدن جواب همين سوال، بتنهايي، ريشه یِ سرچشمه هایِ قدرت را ميخشكاند. 5| پيگيري قتل ها و تجاوزات 6| استقامت بدون عقب نشيني از اصولمان تا پيروزي و پرهيز از هرگونه سازشكاري به اميد پيروزي |
اکبر گنجی: از زندانیانی که مجبور به اعتراف و توبه شده اند همچون قهرمانان تجلیل کنید.
شعار نویسی بر روی دیوار در دانشگاه و دبیرستانهای فیروزاباد | |
مرگ بر اصل ولایت فقیه مرگ بر خامنهای |
تصاویر دیوار نویسی را برای درج در وبلاگ ارسال کنید
اكبر گنجی در يازدهمين نوشتار خويش پيرامون راهكارهای مبارزه با استبداد در روزآنلاين به سازوكارهای اعتراف گيری و تواب سازی پرداخته. او با اشاره به اعترافات برخی از شخصيتهای سياسی بازداشت شده پس از انتخابات 22 خرداد، اين پرسش رو طرح میكنه كه بر اصلاح طلبان، فعالين حقوق بشر و روزنامه نگاران چه رفته و از چه روشهايي در مورد اونها استفاده شده كه در ملاء عام به نقد خود پرداخته و به جرائم ناكرده اعتراف كردهاند؟ او همچنين از زبان آن دسته كه تا كنون تجربه زندانی شدن و محبوس گرديدن در زندان انفرادی رو نداشتهاند، میپرسه: “… چرا دموکراسی خواهان حاضر به پذیرش خواست و میل بازجویان شده و همان سخنانی را بر زبان میآورند که آنان خواسته اند؟…” نويسنده سپس كوشيده به اين پرسشها پاسخ بده.
نگارنده در آغاز به تفكيك دو مورد مجزای داشتن آگاهي و معرفت از مهارتهای گوناگون و داشتن اون مهارتها پرداخته. مطالعه در مورد شنا و خياطی منجر به داشتن مهارت شنا و خياطي نخواهد شد. ضمن اين كه شناگران و خياطان هم در سطوح گوناگون مهارتی قرار دارند. نويسنده سپس اين تفاوت رو به موضوع زندان و زندانی بودن تعميم و شرح داده كه دانستن در مورد زندان و شرايط زنداني بودن از زندانی شدن و درك تجربه زندان بويژه زندان انفرادی كاملاً جدا است: “ممكن است زندانی اولین بار باشد که پایش به زندان باز شده است، لذا فاقد تجربهی زندانی بودن است. به تعبیر دیگر، فرد تجربه ای تماماً جدید را باید از سر بگذراند…”
گنجی سپس دانسته های خودش رو از انواع سلولهای انفرادی در زندان اوين به عنوان بهترين زندان ايران شرح داده و اشاره میكنه كه از ميان بندهای در اختيار دستگاههای گوناگون اطلاعاتی امنيتی از جمله وزارت اطلاعات، حفاظت اطلاعات دادستانی و حفاظت اطلاعات سپاه، “… بند سپاه از دیگر بندها بسیار بدتر است. به عنوان مثال، سلولهای انفرادی سپاه فاقد توالت و دستشویی است. متهم حتی در آب خوردن و توالت و حمام رفتن محتاج لطف بازجویان و مراقبین است. معمولاً بازجویان از این محدویت ها هم برای فشار وارد آوردن بر زندانی استفاده می کنند. البته آنچه بر احمد زیدآبادی در بازداشت کنونی او رفته است، حکایت از آن دارد که در جای دیگری سلولهایی بسیار کوچک به اندازه قبر درست کردهاند…”
نويسنده سپس تفاوتهای موجود در نحوه بازجويی و رفتار بازجويان سيستم قضايی يا نيروهای امنيتی با يكديگر رو مورد اشاره قرار میده. بزعم او اين تفاوتها خود منشاء تزلزل روحيه و شكستن سد دفاعی اعتقادی ارزشی فرد زندانی خواهد شد. “… سلول انفرادی فرستادن یا نفرستادن، میزان حبس در سلول انفرادی، بازجویی مداوم از متهم محبوس در انفرادی یا عدم تداوم بازجویی، بی خوابی دادن به متهم یا عدم بی خوابی دادن، کتک زدن یا کتک نزدن، شکنجه ی متهم یا عدم شکنجه، تحقیر متهم یا عدم تحقیر، اهانت و فحاشی به متهم و خانواده اش یا عدم فحاشی و اهانت، اجازه ی تماس تلفنی داشتن یا اجازه نداشتن، تعداد دفعاتی که متهم را به توالت و حمام می برند، تعداد نوبت هایی که به متهم چای و آب خوردن می دهند، ملاقات با خانواده یا عدم ملاقات، تهدید به بازداشت همسر و فرزند یا عدم تهدید بازداشت دیگر اعضای خانواده، این قصه را می توان همچنان ادامه داد. اینها بخشی از واقعیات دوران سخت بازجویی است.
نگارنده سپس از خواننده دعوت میكنه كه خودش را به جای فرد دستگير شده مجسم كنه كه در وضعيتی مثل مردگان قرار گرفته. روزها به سر بردن در انفرادی، بیخبر از خانواده و عزيزان و همهی عالم. اطلاعات رسيده به زندانی هم غلط و در جهت شكستن او هست. روش شناخته شدهی پليس خوب – پليس بد (Good cop – Bad cop) كه در اينجا بايد بازجوی خوب- بازجوی بد (Good interrogator – Bad interrogator) نام بگيره، در اين شرايط مرسومترين روش مورد استفاده برای شكستن زندانی است. گروه اول بازجويی از همهی روشهای فشار پيشگفت بهره میبرند و سپس نوبت گروه بعدی میشه كه رفتار بهتری دارند. به زندانی اجازه استراحت میدهند و امكانات و حقوقی رو كه از او دريغ شده، در اختيارش میگذارند و ازش عذر خواهی میکنند و حتی بهش میگن كه در صورت تمايل، میتونه بازجويان قبلی رو تحت پيگرد قرار بده و مجازات كنه. “… ممکن است به جرم براندازی و جاسوسی اعدام شوی، برای چه اینجا ماندهای؟ افراد بسیار پائینتر از تو الآن وزیر و نماینده و سفیرند… پس از تو چه بر سر همسرت خواهد آمد؟ … شجاعتی که همسر و فرزندانت را نابود می کند، چه فضیلتی است؟ اعتراف به خطا موجب آزادیات خواهد شد…” نويسنده سپس متذكر میشه كه تازه: “…تمام آنچه گفته شد، مانند آگاهی یافتن از سوختن دیگری است، این کجا و سوختن شما در آتش کجا؟…”
گنجی سپس به محروميت زندانيان سياسی عقيدتی در ايران از حقوق زندانيان در ساير كشورها اشاره میكنه: “… متهم اسیری در دست بازجویان است. فرض کنید که یک شخص محترم که سال ها با آبرو زندگی کرده است را زندانی می کنند. بازجو در اولین ملاقات به او میگوید: «چه طوری مادر …»، «من …م را در …ت میکنم»، «بچهات را به اینجا می آوریم و … ». متهم که فکر میکرد به عنوان یک زندانی سیاسی- عقیدتی با دستگاهی مواجه خواهد شد که پاسدار اخلاق و معنویت است، با این تجربه ی غیرقابل انتظار چه خواهد کرد؟”
نويسنده سپس شرح میده كه بازجويان در زندان با سر دادن راديكالتر هر شعاری كه ممكنه، زندانيان سر بدهند، انگيزهی مقاومت رو در اونها نابود میكنه. از سوی ديگه اونها آماده ن كه زندانی رو به فساد مالی و اخلاقی متهم كنند. “… بسیاری از متهمان سیاسی- عقیدتی حاضر نیستند به اتهام فساد مالی، فساد جنسی و جاسوسی متهم شوند. به همین جهت گمان می کنند اگر با بازجویان همکاری کنند از شر چنان اتهاماتی خلاص خواهند شد… در جامعه ای که رژیم سیاسیاش «اعتماد» و «اطمینان» را از بین برده است، ایستادن چه ارزشی دارد؟ ایستادن برای چه؟…”
نگارنده سپس به تشريح تفاوت مبارزه و زندان در فضای پيش و پس از انقلاب میپردازه: “… فضای چریکی پیش از انقلاب بریدن را بر نمی تابید. قهرمان بودن، مقتضای مبارزه ی مسلحانه ی پیش از انقلاب بود. ساواک به اطلاعات زندانیان نیاز داشت. لو دادن اسرار گروه، خانه های تیمی و تقاضای بخشش از شاه، گناهی نابخشودنی بود. ]اما[ مخالفان ]در[ جمهوری اسلامی مبارزه ی مسالمت آمیز را برگزیدهاند... هیچ یک از زندانیان سیاسی- عقیدتی ]فعلی[ چیزی برای مخفی کردن نداشته و ندارد. نویسندهای، مقالهای نوشته یا نظری ابراز داشته است. اگر به متهمان کنونی نگریسته شود، تنها جرم همهی آنها شرکت در انتخابات ریاست جمهوری و رأی دادن به یکی از زمامداران رژیم در سه دههی گذشته ]بوده[ است... بازداشت شدگان اشتباه کردند كه گمان میکردند، اگر خاتمی نباشد، انتخاب میر حسین موسوی یا مهدی کروبی، مسأله ی چندانی برای رهبری ایجاد نخواهد کرد... خطای دیگر آنها این بود که گمان میکردند اگر اکثریت مردم(حدود 70 درصد) در انتخابات شرکت کنند، برای محافظه کاران امکان تقلب بیش از سه چهار میلیون رأی وجود ندارد... خطای دیگر آنها این بود که نمیدانستند پیروزی در انتخابات در جمهوری اسلامی، «انقلاب مخملی» ]با هدايت [ آمریکا و انگلیس به شمار میآید…
به ديد نگارنده پروژهی اعتراف گیری و توبه نامه نویسی دو هدف رو تعقیب می کنه. نخست طرح این فکر و جا انداختنش در افكار عمومی كه با عده ای وطن فروش و خائن روبرو هستند و دوم حفظ و تحکیم وحدت نیروهای خودی. به اين معنی كه به نيروهای خودی اينطور القا ميشه كه وضعيت بسيار راديكاله و شرايط برای اونها شرايط مرگ و زندگی هست. چرا كه بر اساس اعترافات گرفته شده، با توطئه ی جهان غرب برای سرنگونی نظام روبرو هستند، بنابراين سركوب ضروريه. و اگر ادامه پيدا نكنه، عاقبت نيروهای خودی، محاکمه و مجازات خواهد بود.
پس چه بايد كرد كه اعترافگيری و توابسازی و توبهنامه نويسی به اهداف خودش نائل نشه؟ گنجی معتقده كه در وهلهی نخست: “… مردم باید نشان دهند که بازداشت شدگان را نــه جاسوس، کــه قهرمان راه آزادی و دمـوکراسی به شمار میآورند… از زندانیانی که مجبور به اعتراف و توبه شده اند باید همچون قهرمان تجلیل کرد…”
در مورد هدف دوم پروژهی توابسازی و اعترافگيری هم، نويسنده بر اين باوره كه نبايد از پاسخ دادن خشونت با خشونت سخن گفت و كارگزاران سركوب رو به آيندهای كه همين شيوهها در انتظارشون هست، حواله داد. چنين گفتمانی، به تحقق هدف ياد شده ياری میرسونه: “…نباید به گونه ای شعار داد و اهدافی را تعقیب کرد که نیروهای نظامی و شبه نظامی و امنیتی را در وضعیت انتخاب میان مرگ و زندگی قرار دهد. باید به صراحت تمام اعلام کرد همه ی ما توافق داریم که به فرایند خشونت برای همیشه باید پایان داد. باید قبول کرد و از طریق گفت و گو نشان داد که ایران برای همهی ایرانیان است. هیچ فرد یا گروهی قرار نیست سرکوب و حذف شوند… مسالهی ما، عدم تحمل «دیگری» و «تفاوت» است.
خبرگزاري رويتر، عكس اعدام مجيد كاووسي فر و برادر زاده وي حسين كاووسي فر با جرثقال را به عنوان عكس دهه انتخاب كرد
شعار نویسی بر روی دیوار در دانشگاه و دبیرستانهای فیروزاباد | |
مرگ بر اصل ولایت فقیه مرگ بر خامنهای |
تصاویر دیوار نویسی را برای درج در وبلاگ ارسال کنید
اين عكس از دو جوان ايراني كه در 11مرداد سال 86 حلق آويز شدند، توسط عكاس رويتر برداشته شده بود، رويتر در توضيح اين عكس نوشت: رژيم ايران روز پنجشنبه هنگام تجمع صدها نفر از مردم, مجيد و حسين را بعلت كشتن يك قاضي كه تعدادي از مخالفان را زنداني كرده بود به دار آويخت. يادآوري مي كنيم كه مجيد كاووسي فر، همراه با برادر زاده اش، در مرداد سال ۱۳۸۴، حسن مقدس، معاون جنايتكار دادستان تهران و سرپرست دادسرای ارشاد را در حالی که با اتوموبيل خود از دادسرا خارج می شد، به هلاكت رساند. مجيد در صحنه اعدام لبخندي بر لب داشت و شجاعانه به سوي مرگ شتافت
مازيار بهاري: شکنجه هاي وحشيانه در زندانها
شعار نویسی بر روی دیوار در دانشگاه و دبیرستانهای فیروزاباد | |
مرگ بر اصل ولایت فقیه مرگ بر خامنهای تصاویر دیوار نویسی را برای درج در وبلاگ ارسال کنید | |
شكنجه هاي اعمال شده روي جوانان | |
- مازيار بهاري، گزارشگر هفته نامه نيوزويک گوشه اي از مشاهدات خود در مورد شكنجه هاي وحشيانه در زندانها را افشا کرد. خبرگزاري هرانا ـ حقوق زندانيان : مازيار بهاري، گزارشگر هفته نامه نيوزويک که در جريان اعتراضات خياباني به نتيجه انتخابات در تهران بازداشت شده بود و بمدت بيش از سه ماه در زندانها در حبس بوده در مصاحبه با شبکه خبري سي ان ان، گوشه اي از مشاهدات خود در مورد شكنجه هاي وحشيانه در سياهچالهاي رژيم را افشا کرد. به گزارش سي ان ان، 'همه ترا فراموش كرده اند'، اينها كلماتي بود كه مازيار بهاري خبرنگار نيوزويک هر روز از بازجوهاي خود طي چند ماهي كه در زندان انفرادي بسر مي برد، مي شنيد. مازيار يک خبرنگار و فيلمساز است. او بهمراه صدها تن ديگر در جريان تظاهرات پس از انتخابات ماه ژوئن در ايران دستگير شد. مازيار بهاري پس از تشريح نحوه دستگيري خود گفت: بازجو هر روز به من مي گفت ترا اعدام خواهيم كرد. يک روز ساعت چهار صبح بعد از نماز صبح بيدار مي شوي و حلقه دار را در برابر خودت خواهي ديد. من هم حتما سعي مي كنم كه آن روز اين جا باشم تا خودم صندلي را از زير پايت بكشم. اين لحظه آخر زندگي تو خواهد بود. خبرنگار هفته نامه نيوزويک افزود : من طي سه ماه هر روز با تهديد اعدام زندگي مي كردم. بازجو مي خواست مرا بترساند و زير فشار شديد روحي قرارم دهد تا مجبور به اعتراف به چيزي كه خودشان مي خواستند، شوم. مرا شكنجه هاي جسمي هم دادند، ولي شكنجه هاي روحي بسيار مؤثرتر بود. مازيار بهاري درباره شكنجه هاي جسمي در زندان گفت : لگد زدن، مشت زدن، سيلي زدن و ضرب و شتم با كمربند. آنها در زندان اول آدم را تحقير مي كنند. مي خواهند آنقدر آدم را تحقير كنند تا اتهامي كه به تو مي زنند را بپذيري. سلول انفرادي بدترين بخش زندان است. وقتي در انفرادي هستيد، احساس مي كنيد كه ديوارها دارند به هم نزديک مي شوند و اتاق دارد كوچک مي شود، گويا كه در قبر هستيد. بعد از چند هفته كه مرا تهديد به اعدام كردند، با خودم گفتم اگر هم مرا اعدام كنند، چه فرقي مي كند، ديگر آخر كار رسيده است. بعضي وقتها هم فكر مي كردم كه اعدام شدن از ماندن در سلول انفرادي خيلي راحت تر است. چون مي ديدم برخي افراد در رژيم جمهوري اسلامي سه چهار سال در انفرادي بسر برده اند. خبرنگار نيوزويک افزود: دوبار به سرم زد كه خودكشي كنم. اين عينكي كه الان دارم را در زندان هم داشتم. دو سه بار به اين عينک نگاه كردم و با خود گفتم، شيشه عينک را بشكنم و با آن رگ دستم را بزنم. بعد به اين فكر كردم كه چقدر طول مي كشد تا همه خون از بدنم خارج شود و بميرم. به اين فكر مي کردم، ولي دوباره گفتم، نه اين كار را نخواهم كرد، چرا كار آنها را سهل كنم. اگر مي خواهند مرا بكشند، بگذار خودشان بكشند. من جلاد آنها براي خودم نخواهم شد. آنوقت به خانواده ام فكر مي كردم، به همسرم، كودكم و مادر و خانواده و دوستانم فكر مي كردم. |
۱۳۸۸ آذر ۳, سهشنبه
ما يك "تشييع سبز" به كردان بدهكاريم!، بابك داد
مرحوم كردان نشان داد احمدي نژاد بر سر يك امر "باطل" و يك خواسته نادرست، چقدر استوار مي ماند و از مدرك جعلي وزيرش تا اهانت به مجلس هم دفاع مي كند. اگر كردان نبود، چطور مي شد خوي يكدنده و لجبازي احمدي نژاد با مردم و مجلس را چنين به وضوح ديد كه حتي بعد از عزل از وزارت، وي را بر مناصب ديگري نشاند. واقعا" اگر آقاي كردان نبود، نقشه گسترده اي كه از ماهها قبل براي تقلب گسترده انتخاباتي طراحي شده بود، و قرار بود كردان مجري آن باشد، چنين افشاء نمي شد كه شد.
باري ما به مرحوم كردان يك "تشييع سبز" بدهكاريم. منظورم اداي احترام به آن مرحوم است، منتها با "نمادهاي سبز". همينجا از روح آن مرحوم اجازه مي خواهم، در عوض يك عمر خدمتي كه به حاكمان رياكار و دولت جاعل و حكومت فريبكار كرد، اجازه بدهد يك مراسم تشييع "سراسر سبز" برايش به سود "ملت" برگزار شود. بايد بي صبرانه در انتظار مراسم تشييع مرحوم كردان باشيم تا اين مراسم را سبز كنيم. به چند دليل:
اول اينكه: به رغم همه كارنامه سياه آقاي كردان در دوران مديريتش، ما با حضور در مراسم تشييع ايشان خواهان بخشايش و غفران الهي آن مرحوم خواهيم شد. با اين حركت، تفاوت ملت سبزانديش با حاكمان تيره فكر را به نمايش خواهيم گذاشت.
دوم اينكه: بدي ها و تلخي ها را با سبزي و حسن خلق پاسخ مي دهيم.
سوم اينكه اثبات مي كنيم ما خواهان مرگ "كردان" نيستيم، بلكه خواهان پايان حكومت جاعلان و پايان كردانيسم در حكومت هستيم و تا تشييع جنازه حكومت سر باز ايستادن نداريم.
مراقب باشيم و اين "فرصت سبز" را براي نمايش انسانيت خود، و براي تشييع يك برادر درگذشته و براي قدرت نمايي به حاكمان فريبكار از دست ندهيم. روانش شاد. از كجا معلوم؟ شايد تشييع جنازه اش، تبديل به مراسمي شود كه قيام سبز ملت ايران را چند گام مهم به پيش ببرد!
نوروز: سعيد مرتضوی در سال ۸۶ بازداشت شده بود
سعيد مرتضوی، دادستان معزول تهران به دليل فساد مالی و پروده های متعدد فساد اخلاقی در سال ۸۶ به دستور هاشمی شاهرودی، رييس وقت قوه قضاييه بازداشت شده بود.
يک وکيل دادگستری با اعلام اين خبر به نوروز گفت: بازداشت سعيد مرتضوی به هيچ وجه خبری و رسانه ای نشده بود.
وی افزود: دادستان سابق تهران که به دستور شخص هاشمی شاهرودی بازداشت شده بود، بعد از دوشب بازداشت، با حمايت نهادهای قدرت آزاد شده بود.
به گزارش نوروز، اين وکيل دادگستری در ادامه افزود: رسانه های وابسته به اقتدارگرايان در همان زمان و بلافاصله پس از آزادی قاضی مرتضوی عکس حضور او را در مراسمی رسمی منتشر کردند تا حمايت خود از وی نشان دهند و جلوی انتشار احتمالی خبر بازداشت کوتاه وی را بگيرند.
يک وکيل دادگستری با اعلام اين خبر به نوروز گفت: بازداشت سعيد مرتضوی به هيچ وجه خبری و رسانه ای نشده بود.
وی افزود: دادستان سابق تهران که به دستور شخص هاشمی شاهرودی بازداشت شده بود، بعد از دوشب بازداشت، با حمايت نهادهای قدرت آزاد شده بود.
به گزارش نوروز، اين وکيل دادگستری در ادامه افزود: رسانه های وابسته به اقتدارگرايان در همان زمان و بلافاصله پس از آزادی قاضی مرتضوی عکس حضور او را در مراسمی رسمی منتشر کردند تا حمايت خود از وی نشان دهند و جلوی انتشار احتمالی خبر بازداشت کوتاه وی را بگيرند.
شخصی از آمريکا خانمی را در جريان اغتشاشات اخير تهران به قتل میرساند و رسانههای غربی فرياد میزنند که قاتل او حکومت ايران است
رئيس سازمان بسيج مستضعفان گفت: شخصی از آمريکا خانمی را در جريان اغتشاشات اخير تهران به قتل میرساند و رسانههای غربی فرياد میزنند که قاتل او حکومت ايران است.
به گزارش ايلنا به نقل از سپاه نيوز سردار محمدرضا نقدی شب گذشته در همايش پرچمداران بصيرت که در سالن اجتماعات مدرسه فيضيه قم برگزار شد، با اشاره به فضاسازی تبليغاتی دشمنان در جنگ نرم عليه جمهوری اسلامی ايران در سخنانی اظهار داشت: شخصی از آمريکا خانمی را در جريان اغتشاشات اخير تهران به قتل میرساند و رسانههای غربی فرياد میزنند که قاتل او حکومت ايران است، در حالی که خود آنها صدها زن و بچه را در افغانستان و عراق قتلعام کرده و اسم يکی از آنها را هم کسی نمیداند.
وی افزود: در کشورهای غربی افراد بدون هيچ الزام قانونی به داشتن علم و ايمان و گاها با فسادهای اخلاقی در رأس حکومت قرار میگيرند و اسم آن را دموکراسی میگذارند، اما در ايران اسلامی که ولی فقيه عالم، عادل و متقی رهبری جامعه را بر عهده دارد، آن را حکومت ديکتاتوری مینامند.
رئيس سازمان بسيج مستضعفان خاطرنشان کرد: وارونه نشان دادن واقعيات همان جنگ نرم دشمنان و جادوی تبليغاتی رسانههای غربی است.
وی با بيان اينکه انديشهها و باورهای ما منطبق با فطرت انسانی است و اين سلاح کارآمد رسانههای بیشمار غربیها را خنثی میسازد تصريح کرد: امروز رئيس جمهور آمريکا در همه جای دنيا با لنگه کفش و آتش زدن پرچم استقبال میشود، اما رئيس جمهور ايران که منتسب به انقلاب و نظام اسلامی است با استقبال پرشور و خودجوش مردم روبروست.
سردار نقدی گفت: ما بايد از اين مزيت برتری استفاده کرده و بشريت را از چنگال ظلم ستمگران رهايی بخشيم و به حول و قوه الهی در اين جنگ پيروز خواهيم بود.
وی اظهار داشت: با وجود دسيسههای بسيار دشمنان اسلام و انقلاب، ملت غيور و آگاه ايرانی با ايستادگی در صحنههای حساس انقلاب از ارزشهای دينی و ملی دفاع میکند و اين نعمت بدون شک ثمره مرجعيت و روحانيت است که بايد قدردان مواضع ارزشمند ايشان در دفاع از ولايت فقيه باشيم.
رئيس سازمان بسيج مستضعفان خواستار حضور بيشتر روحانيت در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سياسی کشور شد و گفت: امروز همه کفر در برابر همه ارزشهای اسلامی قرار گرفته و ما برای مقابله با اين هجمه گسترده دشمنان دست نياز به سمت حوزههای علميه دراز میکنيم.
سردار نقدی خاطرنشان کرد: امروز يک قطره از دريای بیکران حوزههای علميه و انقلاب اسلامی در لبنان اينگونه صهيونيسم جهانی را عاجز کرده و رؤيای از نيل تا فرات آنها را باطل ساخته است.
وی در ادامه بر ضرورت شناخت مواضع دشمنان و اهداف متعالی انقلاب اسلامی تأکيد و تصريح کرد: روحانيت بايد از اين آشفتگی در جبهه غرب استفاده کرده و حقانيت مکتب تشيع را به جهانيان به اثبات برساند که اميدواريم اين مهم مقدمهای برای ظهور حضرت وليعصر (عج) باشد.
وی با بيان اينکه حوزههای علميه در برابر تفکر شکست خورده ليبرال دموکراسی غرب میتوانند انديشه بالنده اسلامی را برای جهانيان تبيين کنند، اظهار داشت: متأسفانه امروز در دانشگاههای کشور کتابهايی تدريس میشوند که نه تنها علم بلکه جهل غربی را گسترش میدهند و اين معضل وظيفه حوزههای علميه در توليد فکر دينی را سنگينتر میکند.
رئيس سازمان بسيج مستضعفان گفت: روحانيت که از منبع نامتناهی قرآن و اهل بيت (ع) بهرهمند است، بايد مراکز آموزشی را از اين وابستگی به علوم متغير و بیپايه و اساس غربیها رهايی بخشد.
سردار نقدی در پايان با اشاره به شعار دهه چهارم بسيج مستضعفان تصريح کرد: امروز در برابر جنگ نرم دشمنان، بسيج و بسيجيان شعار سازندگی، جهاد علمی، تهذيب نفس، اخلاق و خدمت به مردم را برگزيدهاند.
احمد زيد آبادي به 6 سال زندان، 5 سال تبعيد و محروميت مادام العمر از فعاليت هاي اجتماعي و سياسي محكوم شد
احمد زيدآبادي روزنامه نگار و دبيركل ادوار تحكيم وحدت، به 5 سال زندان در تبعيد محكوم شد.
يكي از وكلاي آقاي زيد آبادي در تماسي تلفني، با تاييد اين خبر اظهار داشت: "درحالي كه 12مهرماه گذشته براي آقاي زيد آبادي قرار وثيقه ي250 ميليون توماني صادر شده بود ، اما در حالي كه خانواده اش وثيقه را تامين و به دادگاه توديع كرده بودند، به دستور دادستان از آزادي ايشان ممانعت به عمل آمد و در واقع در تمام اين مدت بازداشت زيدآبادي غير قانوني بوده است."
صبح امروز ابا انتقال زيد آبادي به دادگاه، در حالي كه حكم 5 سال حبس با تبعيد در گناباد را به وي اعلام كرده اند. مبلغ قرار وثيقه را نيز تشديد كرده و از 250 ميليون تومان به 350 ميليون تغيير داده اند. با اين اقدام دادگاه خانواده ي زيدآبادي ناگزيرند به تلاش براي تامين وثيقه ي جديد تعيين شده بپردازند. وكلاي آقاي زيد آبادي ضمن اعتراض به اين حكم اميدوارند كه با تامين وثيقه ي جديد، حد اقل به طور موقت آقاي زيد آبادي از زندان آزاد شود.
كميته گزارشگران حقوق بشر
يكي از وكلاي آقاي زيد آبادي در تماسي تلفني، با تاييد اين خبر اظهار داشت: "درحالي كه 12مهرماه گذشته براي آقاي زيد آبادي قرار وثيقه ي250 ميليون توماني صادر شده بود ، اما در حالي كه خانواده اش وثيقه را تامين و به دادگاه توديع كرده بودند، به دستور دادستان از آزادي ايشان ممانعت به عمل آمد و در واقع در تمام اين مدت بازداشت زيدآبادي غير قانوني بوده است."
صبح امروز ابا انتقال زيد آبادي به دادگاه، در حالي كه حكم 5 سال حبس با تبعيد در گناباد را به وي اعلام كرده اند. مبلغ قرار وثيقه را نيز تشديد كرده و از 250 ميليون تومان به 350 ميليون تغيير داده اند. با اين اقدام دادگاه خانواده ي زيدآبادي ناگزيرند به تلاش براي تامين وثيقه ي جديد تعيين شده بپردازند. وكلاي آقاي زيد آبادي ضمن اعتراض به اين حكم اميدوارند كه با تامين وثيقه ي جديد، حد اقل به طور موقت آقاي زيد آبادي از زندان آزاد شود.
كميته گزارشگران حقوق بشر
احمدينژاد در برزيل: افزايش واردات در قبال كمكهاي اتمي
محمود احمدينژاد به همراه لولا داسيلوا، رئيس جمهور برزيل
ديدار محمود احمدينژاد از برزيل كه اولين مرحله از سفر جاري او به چند كشور آمريكاي لاتين محسوب ميشود ضمن برانگيختن تظاهرات خياباني چند هزار نفري مخالفان او در شهرهاي ريودوژانيرو و سائوپولو به انجام واكنشهايي در خارج از برزيل نيز منجر شده است.
اين سفر كه قرار بود در پنجم ماه مه سال گذشته صورت بگيرد، به دنبال دامنه گرفتن اعتراضها در داخل و خارج از برزيل نسبت به انجام آن، در فاصله كوتاهي بدون ذكر دليلي خاص لغو شد.
به دنبال لغو سفر قبلي احمدينژاد، اويگدور ليبرمن، وزير خارجه اسرائيل، از برزيل و چند كشور ديگر آمريكاي لاتين ديدار كرد.
متعاقبا شيمون پرز، رئيس جمهور اسرائيل، نيز به اين منطقه سفر كرد. در حاشيه ديدارهاي رهبران اسرائيل از كشورهاي آمريكاي لاتين گفته شد كه اين سفرها با هدف خنثي كردن تلاشهاي ايران براي گسترش مناسبات با كشورهاي اين منطقه از جهان صورت گرفته است.اين سفر كه قرار بود در پنجم ماه مه سال گذشته صورت بگيرد، به دنبال دامنه گرفتن اعتراضها در داخل و خارج از برزيل نسبت به انجام آن، در فاصله كوتاهي بدون ذكر دليلي خاص لغو شد.
به دنبال لغو سفر قبلي احمدينژاد، اويگدور ليبرمن، وزير خارجه اسرائيل، از برزيل و چند كشور ديگر آمريكاي لاتين ديدار كرد.
در واكنش ديگري به تلاشهاي ايران براي توسعه مناسبات با كشورهاي آمريكاي لاتين، هيلاري كلينتون، وزير خارجه آمريكا، هفته قبل ضمن انتقاد از تجهيز سفارت بزرگ ايران در كشور بوليوي اظهار داشت كه اين اقدامات منافع آمريكا در منطقه را تحت تاثير قرار خواهد داد.
متقابلا محمود احمدينژاد پيش از عزيمت به برزيل و هنگام توقف در بانجول، پايتخت گامبيا، كشور كوچك مسلماننشين غرب آفريقا، اظهار داشت كه كشورهاي مورد بازديد او در آمريكاي لاتين «داراي نقش تعيينكننده در منطقه هستند».
او همچنين در آستانه سفر جاري خود در تهران اعلام كرده بود: «اميدوار است به گسترش نظم جديد جهاني و توسعه همكاري ايران با كشورهاي آمريكاي لاتين ياري دهد.»
در همين حال در ماه ژانويه سال گذشته كشور گامبيا اعلام داشت كه به كشف معدن اورانيوم با ظرفيت بهرهبرداري اقتصادي دست يافته است.
گفته ميشود ذخاير بالقوه معدن كشف شده چندين برابر ظرفيت دو معدن ساغند و گچين در ايران است. همچنين گفته ميشود كه ايران علاقهمند است از راه اعطاء امتيازهاي اقتصادي به گامبيا، در بهرهبرداري از اين معدن مشاركت كند.
سال گذشته كشور ونزوئلا نيز از امكان همكاري ايران براي بهرهبرداري از معادن تازه كشف شده اورانيوم آن كشور خبر داده بود. اگر چه ديويد ولاسكز كارابالو، سفير كاراكاس در تهران، بعدا اعلام داشت كه اين همكاري هنوز آغاز نشده است.
با توجه به ظرفيت بزرگتر معادن اورانيوم بوليوي، ايران قصد دارد در صورت امكان، بخشي از نيازهاي خود به اورانيوم خام را از اين كشور تامين كند. ظاهرا تدارك سفارت بزرگي در اين كشور كوچك آمريكاي لاتين نيز به منظور تامين تسهيلات مربوط صورت ميگيرد.
ادامه طرحهاي توسعه فعاليتهاي اتمي ايران، بهخصوص توليد سوخت اتمي، جز نياز به دريافت مهارتهاي فني و قطعات، بهشدت در گرو واردات مواد خام از كشورهاي خارج است. از اين لحاظ، ايران، علاوه بر جستجوي مواد خام در كشورهاي آسياي مركزي و آفريقا، كشورهاي آمريكاي لاتين را نيز با هدف مشابه و همچنين به منظور برخورداري از تجارب و ظرفيتهاي فني آنها در صنايع اتمي، مورد توجه قرار داده است.
دو كشور برزيل و آرژانتين از لحاظ مهارتهاي فني در زمينههاي اتمي به پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي دست يافتهاند. هر دو كشور ضمن داشتن مهارتهاي بالا در زمينه توليد سانتريفيوژها از جمله پيشگامان توليد سوخت اتمي و طراحي و ساخت رآكتورهاي اتمي به شمار ميروند.
سوخت رآكتور آزمايشگاهي كنوني تهران كه اين روزها موضوع بحث مبادلات اورانيوم غنيشده ايران با سوخت خارجي است، آخرين بار در دهه ۹۰ از سوي آرژانتين تامين شد، ولي در دوران روابط سرد سياسي بين دو كشور كه به دنبال انفجار مركز يهوديان در ژوئيه سال ۱۹۹۴ آغاز شد، امكان ادامه اين همكاري از ميان رفته است. در حادثه انفجار ياد شده ۸۵ آرژانتيني به قتل رسيدند و ايران متهم شد كه در انفجار مزبور دست داشته است.
برخلاف آرژانتين، روابط تجاري و تا حدودي سياسي ايران با برزيل گسترش يافته است، به طوري كه در سال ۲۰۰۷ حجم مبادلات تجاري دو كشور چهار برابر شد و به دو ميليارد دلار افزايش يافت.
اينك يك معاون وزير خارجه ايران كه جزء همراهان محمود آحمدينژاد در سفر جاري او است اعلام داشته است كه دو كشور قصد دارند حجم اين مبادلات را تا سالانه ۱۵ ميليارد دلار افزايش دهند.
اگرچه اظهارات مسئول ايراني ياد شده به دليل انتظار كاهش حجم درآمدهاي ارزي ناشي از صادرات نفت ايران در سالهاي آينده و همچنين مشكلات رو به افزايش اقتصاد داخلي بهزودي قابل پيشبيني عملي به نظر نميرسد، نشانه تمايل ايران به نشان دادن در باغ سبز به مسئولان برزيلي از يك سو و از سوي ديگر قصد آنها براي دور زدن تحريمهاي جاري و آينده با استفاده از ظرفيتهاي آمريكاي لاتين است.
ديدار احمدينژاد از برزيل براي اولين بار صورت ميگيرد، با اين وجود او دوبار پيش از اين با لوئيس لولا داسيلوا، رئيس جمهور برزيل، ملاقات داشته است.
رئيس جمهور برزيل كه كشورش عضويت گروه ۲۰ را داراست مايل است در صحنه جهاني اعتبار بيشتري به دست آورده و به ايفاي نقش مهمتري در نظام بينالمللي نائل شود. از اين لحاظ، ميتوان موقعيت آقاي داسيلوا و برزيل را در آمريكاي لاتين با اردوغان و تركيه در منطقه آسياي نزديك مقايسه كرد.
كشور برزيل چند هفته قبل براي برگزاري بازيهاي المپيك سال 2016 انتخاب شد و نماينده ايران با وساطت داسيلوا و دستور دولت احمدينژاد به ميزباني برزيل راي داد.
در سفر جاري به برزيل، احمدينژاد در حدود ۲۰۰ تاجر ايراني را به همراه برده است. او قرار است ضمن سخنراني در كنگره برزيل، در دانشگاه برازيليا نيز حضور يافته و به تلافي عدم پذيرايي سال جاري از او در دانشگاه كلمبياي نيويورك، در دانشگاه ياد شده سخنراني كند.
محمود احمدينژاد در ادامه سفر جاري به برزيل قرار است از ونزوئلا و بوليوي هم ديدار به عمل آورد.
دولت آمريكا ضمن انتقاد از برزيل به خاطر موافقت با پذيرايي از احمدينژاد، انتظار دارد كه داسيلوا از فرصت سفر جاري براي اعمال فشار زيادتر عليه احمدينژاد در جهت قبول پيشنهاد كشورهاي ۵+۱ پيرامون مبادله اورانيوم غنيشده ايران با سوخت اتمي استفاده به عمل آورد.
دولت آمريكا و پارهاي از ناظران غربي معتقدند كه پذيرايي از احمدينژاد در برزيل به گونهاي غيرمستقيم صحه گذاشتن بر خودداري او از قبول خواستههاي جامعه جهاني است. احمدينژاد به نوبه خود سفر پرهزينه جاري به آمريكاي لاتين را فرصتي تازه براي مطرح شدن در رسانههاي جهاني تلقي ميكند.
مادر دكتر رامين پوراندرجاني: بچه من اهل خودكشي نبود
مرگ مشكوك رامين پوراندرجاني، پزشك بازداشتگاه كهريزك، در حالي از سوي مقامات امنيتي و انتظامي "خودكشي" اعلام شده است و مجلسيان نيز بعد از ديدار با سردار احمدي مقدم برآن تاكيد مي ورزند كه خانواده اين پزشك جوان معتقدند فرزندشان خودكشي نكرده است. در تماس با خانم پوراندرجاني، وي اگر چه مصاحبه باروز را به آينده موكول اما تاكيد كرد كه "رامين اهل خودكشي نبود" وافزود: "خداوند از كساني كه چنين تهمتي را به بچه من مي زنند نگذرد."
رضاقلي پوراندرجاني، پدر رامين نيز پيش از اين اعلام كرده بود كه "در شب پيش از مرگ فرزندش، با او تماس تلفني داشته، او كاملا سر حال بوده و هيچ نشانهاي از اين كه قصد خودكشي داشته باشد، وجود نداشته است".
پيش از اين دوستان رامين پوراندرجاني نيز در گفتگو با "روز" احتمال خودكشي اين پزشك جوان را رد كرده بودند.
از سوي ديگر شماري از دوستان نزديك رامين پوراندرجاني در متني كه در اختيار بي بي سي فارسي گذاشتند، اين احتمال را منتفي دانستند. بر اساس اين متن، "اين احتمال با توجه به روحيه تسليم ناپذير او، اعتقادات مذهبي، وابستگي عاطفي و احساس مسئوليت دربرابر خانواده و مكالمات شب فوت با خانواده و دوستان كه همگي حاكي از سلامت و روحيه خوب او بود، غيرممكن است".
براساس اين متن "آقاي پوراندرجاني در دوران خدمت سربازي خود هفته اي يك روز به بازداشتگاه كهريزك مي رفت و بعد از انتخابات جنجال برانگيز رياست جمهوري نيز ۴ بار به اين بازداشتگاه، كه عده اي از بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات آنجا در بازداشت بودند، اعزام شد".
پزشكي قانوني پاسخ نداد
در حاليكه مقام هاي حكومتي، مرگ مشكوك رامين پوراندرجاني را خودكشي قلمداد مي كنند، اما افكار عمومي و محافل خبري و سياسي ايران مرگ اين پزشك جوان را مشكوك و قابل بررسي ميدانند. پيش از اين برخي از نمايندگان مجلس هم از پي گيري علت مرگ آقاي پوراندرجاني در مجلس خبر داده بودند، اما ديروز مسعود پزشكيان، نماينده تبريز در مجلس و وزير بهداشت دولت سيد محمد خاتمي اعلام كرد كه: "هنوز پاسخ استعلام كميسيون بهداشت و درمان مجلس درباره مرگ مشكوك رامين پوراندرجاني از سوي پزشكي قانوني داده نشده است".
پزشكيان با اشاره به برخي اظهارنظرها مبني بر خودكشي اين پزشك، يادآور شد: "خودكشي كسي كه هيچ مشكل و بيماري نداشته است و در جرياني مثل بازداشتگاه كهريزك حضور داشته است؛ از نظر ما جاي سوال دارد".
اين نماينده مجلس با اشاره به برخي شايعهها مبني بر سكته قلبي اين پزشك، به ايلنا گفت: "پزشكي قانوني به هيچ عنوان علت مرگ را سكته قلبي اعلام نكرده است و چنين موضوعاتي تنها در حد شايعه است".
عضو فراكسيون خط امام مجلس شوراي اسلامي در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه پزشكي قانوني قبل از صدور جواز تدفين، به كالبد شكافي پرداخته است يا نه، خاطرنشان كرد: "به احتمال قوي مقوله كالبدشكافي از سوي پزشكي قانوني صورت گرفته است كه اين سازمان قصد ارائه گزارش دارد و بايد پاسخ استعلام ما را بدهد".
به گفته وي، خانواده اين پزشك هم از انجام كالبد شكافي جنازه فرزندشان بيخبرند، چرا كه پيش از تدفين، امكان بازديد از جسد وي را نيافتهاند، اما به هر حال بايد علت مرگ از سوي پزشكي قانوني اعلام شود.
اظهارات دكتر پزشكيان درباره عدم پاسخ پزشكي قانوني به استعلام مجلس، در حالي صورت مي گيرد كه پيش از اين علي مطهري، نماينده اصولگراي مجلس اعلام كرده بود: "اعضاي كميته مجلس مرتبط با كهريزك گزارش خود را در مورد مرگ پزشك كهريزك براي قرائت در مجلس آماده كردهاند".
آقاي مطهري توضيح نداده بود كه چگونه در عرض چند روز و بدون نظريه پزشكي قانوني، كميته مجلس، گزارش خود را درباره مرگ پزشك جوان آماده كرده است.
تغيير موضع مجلس بعد از ديدار با احمدي مقدم
از سوي ديگر ولي اسماعيلي، عضو كميسيون سياست داخلي مجلس به ايلنا گفته است كه "دلايل خودكشي پزشك كهريزك در دست بررسي است".
نماينده گرمي در اظهار نظري عجيب افزوده : "بر اساس گزارشهاي مسئولان، هيچ ارتباطي بين خودكشي پزشك بازداشتگاه كهريزك و حوادث بعد از انتخابات وجود ندارد".
در همين زمينه يكي از اعضاي فراكسيون خط امام مجلس، به "روز" گفت: "متاسفانه مبنا در بررسي علت مرگ آقاي پوراندرجاني بر خودكشي اين پزشك گذاشته شده است. يعني به جاي اينكه علت مرگ را بخواهند پي گيري كنند از همان اول مبنا را بر خودكشي اين پزشك گذاشته و مي گويند كه ميخواهيم علل خودكشي را پيدا كنيم".
اين نماينده مجلس همچنين خبر از تماس و ديدار احمدي مقدم، فرمانده نيروي انتظامي با برخي ازاعضاي كميته پيگيري مجلس داد و گفت: "قبل از اين ديدار، بحث نمايندگان پي گيري علل مرگ مشكوك پزشك كهريزك بود اما بعد از اين ديدار به يكباره ادبيات اين نمايندگان نيز عوض شد و ضمن تاكيد بر خودكشي اين پزشك از بررسي علل خودكشي او سخن مي گويند و مشخص نيست در اين ديدار چه گذشته است".
براساس گزارش ها رامين پوراندرجاني پيش از مرگ به دوستان خود گفته بود در جريان رسيدگي به پرونده بازداشتگاه كهريزك، اتهام قصور در انجام وظايف پزشكي به وي زده شده و او هم به نوعي در مرگ بازداشت شدگان در كهريزك مقصر قلمداد شده كه بعد از گزارش پزشكي قانوني مبني بر فوت كشته شدگان بر اثر اصابت جسم سخت به سر، اين اتهام از او رفع شده است.
سايت جهان نيوز، پايگاه اينترنتي متعلق به سپاه با انتشار خبري درباره بازداشت چند روزه رامين پوراندرجاني در ارتباط با پرونده كهريزك و آزادي او با قرار وثيقه، به نوعي گفته هاي دوستان اين پزشك جوان را تاييد كرده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)