۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

امروز برای اولین بار پدرو مادرم شرمنده‌ام شدند


مادرم گفت: برو به خاطر مهر هم شده رای بده!
نگاش کردم.
پدرم گفت: خودت میدونی اما عواقب داره. چند روز دیگه میخوای رسمی بشی شناسنامه ات را چک میکنند.
نگاش کردم.
این عکس را نشونشون دادم ، گفتم. همسن من بود؛ 29 ساله. اتفاقا فلسفه هم میخوند. اما دیگه نیست که به پدر و مادرش نگاه کنه بازم برم رای بدم ؟؟
مادرم سرش رو به زیر انداخت ،در حالی که اشکش سرازیر بود گفت نه پسرم من هم رای نمیدهم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر