۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

دموکراسی با سس گوجه فرنگی، رضا طالبی

هيچ کس نمی تواند ما را بهتر از خودمان فريب دهد .گوته
دموکراسی چيست و چگونه است و يا باصطلاح حکمای درون مذهبی فقيهی اينگونه گفت و خطابه کرد که دموکراسی حکومت مردم بر مردم و يا قانون بر مردم است٬ديگر آن طراوت سابق را ندارد و يا بهتر بگوييم مردم از اين گفتمان تکراری و مباحث حوصله برانگيز خسته شده اند.
دموکراسی ای که ما در ايرانی آموزش ديده ايم مبتنی بر مخ زنی و فضای مجازی و استيلای فکری مبتنی بر سياست جمهوری باصطلاح اسلامی که اينکه حال همه ما خوب است ولی تو باور نکن و اين عدم وجو.د فضای باز و عدم ديدی اقتضايی به آن سبب شد که مولود فکری-سياسی جامعه نيز همانند نهالی تازه در مقابل خميدگی تحميلی حاکميت منعطف شده و سر فرود آورد و حال مبدل به يک درختی تنومند اما کج شده است.
مولود اين نوع ساختار کجدار و مريض رژيم جمهوری اسلامی تفکرات ذيل در مقابله با خودش بوده است:
۱-تفکر آلکسيسی دو توکوبل در راستای عقلانيت دينی و ملايم سازی دين در راستای بقای خزنده حاکميت
۲-تفکر برتراند راسلی ائنتل مبتنی بر آريستو کراسی با شمای محوريت ابزاری دموکراتيک
۳-مصلحت خواهی مبتنی بر قشر وابسته به حکومت و بازار نامتعادل
۴-لمپنيسم قشر وسيعی از مخالفين که ناشی از عدم درک پراتيک جامعه است
۵-آتئيسم واکنشی بدون زير بنای مستحکم
۶-پان ايرانيسم مبتنی بر سلطنت گرايی و تغرق تاريخی
به اين ۶ مورد واکنشی بسنده کردم و فقط موارد و تفکرات واکنشی ای با بار منفی را که در مقابل رژيم جمهوری اسلامی را بطور ايجاز بيان کردم و به ساير تفکرات موجود در پلوراليسم ايدئولوژيکی حاکم بر جامعه به علت خلط مبحث اشارت نکردم.
کليه تفکرات مذکوره مبتنی بر مخالفت با رژيم جمهوری اسلامی و يا واکنشی هستند و بصورت بنيادين پرورش نيافته اند.رژيم با پرورش و کنترلايز کردن اينگونه مفکوره ها سعی نمود تا فضايی لمپن و ضعيف در برابر ساختار توتاليتر و فاشيست خود را بازپروری نمايد.
بعد از حوادث جنبش سبز که به نوعی سياست بلند مدت حاکميت در راستای پاکسازی اساسی مهره های تاثر گذار بود مساله سبز به نوعی برتری تفکری بر اپوزيسيون را بطور نا محسوس بدست اورد٬خروج بسياری از مخالفان اصلاح طلب از کشور ٬تحريم فيزيکی رهبران جنبش و تقابل درونی اپوزيسيون با اين تفکر جديد که بعضا به حل و برخی اوقات به تقابل می انجامد که اين تقابلات و تفکرات و اينکه اپوزيسيون مدعی براندازی چگونه با اصلاح طلبان تبعيدی مدعی تغيير نرم چگونه مصالحه و مجادله خواهد کرد به نوعی سردرگمی جديد می انجامد که با ضعف شديد اپوزيسيون سطح ميانی ٬بازبرخورد به جای نشان به سوی حاکميت به سوی درگيری درونی گسيل ميشوند.قبل از چنين بازخوردی شاهد بوديم که اپوزيسيون سلطنت طلب ٬پان ايرانيست و بعضا لمپن سيل تهاجمات خود را مبتديانه به سوی جنبشهای مدنی مليتی داخل ايران و يا به سوی بسيار عاميانه به سوی نه ساختار فاسد رژيم بلکه به سوی اشخاص روانه داشته بودند که خود عدم تعادل بنيادی ٬فکری و شخصی را نشان ميداد.پس از تحولات رياست جمهوری ۸۸ ٬به نوعی تفکری نو به اپوزيسيون تزريق شد و آن اين بود که چون ما ضعيف هستيم با تساهل و تسامح رژيم را اصلاح کنيم ٬حال آنکه مجبور به اين استراتژی شدند و به علت ضعف و تاثيرگزاری منفی در جامعه٬سعی در ايجاد مشروعيت برای خود نمودند و حاکميت رژيم اسلامی با سياستی دولبه به اين نتيجه دست يافت و توانست چه در داخل و چه در خارج ٬مخالفت را به زير چتر رفورميست وارد کرد و خود مخالفت خود شد.زيرا به قول اسپينوزا در کتاب تاريخ فلسفه اکثريت جامعه با احساسات رام ميشوند و نه باعقل!
البته در دو مقطع قبل از ۸۸ و بعد از ان هيچ کدام حاوی توجه به مطالبات قومی و ملی نبودند ٬همه چيز احساس بود واکنش همانند اوايل انقلاب ۵۷ و عدم دخالت ملاکين و ثروتمندان به علت نخواستن عدم ثبات سياسی و اقتصادی٬ هردو بر يک مفکوره اتفاق داشتند و آنهم ترويج پان ايرانيسم حال بدون اسلام و يا با اسلام ٬و در هردو تحقق مطالبات کثيرالمله بودن ساختار اجتماعی به فراموشی سپرده شد.قشر باصطلاح تحصيل کرده و دراک جامعه مورد هدف قرار گرفت و بی اعتنا به قشر سطح پايين٬ميدان را برای تبليغات دروغين و مشروعيت سازی حکومت باز کردو .....
تقابل تفکرات ايدئولوژيکی اپوزيسيون و مخالفت داخلی سبب گريز از مرکزگرايی مبارزه با ساختار رژيم شده است٬آمايش بنيادی اپوزيسون که متکی بر پان ايرانيست بی خداييست به طور وحشتناکی توسط حکومت فاشيستی رژيم ترويج ميشود و همزمان بطور عجيبی در خارج تضعيف ٬به نوعی تودرتو رژيم مقبوليت عمومی را به ضعف خارجی وصل ميکند تا کنترل کردن مخالفت را هرچه بيشتر آسان کند.تفکر ملايمت دينی دوتوکوبل اصلاح طلبی به نوعی خود را در مقابل يک لمپنيسم ريشه يافته سلطنت طلب يا پرچم طلب ميبيند که با اتکا بر تنبلی تفکری و رعيتی حرکت کردن فقط ظاهر عقايد و ايدئولوژيهای آتئيسم و رويکرد کثيره بر پاتريمونياليسم جز سياست تبليغاتی و مبارزه پسيو در محدوده ناميدانی چيزی تا کنون ماحصل نکرده اند.تحليل بر اين موضوع فقط حاوی اين است که عدم مطالعه عميق و ايمان با بينش راستين به هر نوع ايدئولوژی خواه درست يا نادرست فجايعی را خلق ميکند که جبران ناپذير است.
ضعف اپوزيسيون رفته رفته چارتی از تاثيرگزارانی را نمايان ميکند که به نوعی ديگر خواستار براندازی نيستند و با لحنی ملايمتر به رفورم می انديشند همانطور که در مقاللات گذشته و بويژه در مقاله کنفرانس واشنگتن و گذر از ملتها اشاره کرده ام٬عصاره اين نوع تفکر را در کنفرانس واشگتن و گذر به دموکراسی به عينه مشاهده کرديم.
از ضعف بهرجا که نشستيم وطن شد
از گريه بهر سو که گذشتيم چمن شد- طالب آملی

طيفهای مختلف اپوزيسيون با يک سياست واحد سعی در هضم يا حذف جريانهای ملی گرای اقوام و ملتهای ساکن محدوده ايران ٬به نوعی القای اين تفکر را برجسته تر ميکنند که با تغيير حکومت اگر و اگر اين افراد و اطياف به عنوان آلترناتيو جايگيزين سيستم اسلامی رژيم خامنه ای گردند قعا همان صفت فاشيستی سيستم را حفظ خواهند کرد ٬لذا عدم ديالوگ و گفتمان مثبت و اينکه جريانهای مليتی ديد منفی نسبت به ساختار اپوزيسون دارند کاملا مبرهن و صحيح است.
لری دياموند مينويسد که: در دموکراسی هر شهروند آزاد است و کسی نمی تواند اورا وادار به انديشيدن و يا اعتقاد اجباری بنمايد(دياموند۱۵/۸۶)آيا اين مورد فقط وابسته به حکومت و يا در همين اپوزيسيون بدون حکومت فاشيست اسلامی اين تحقق را مشاهده ميکنيم؟ متاسفانه نه بلکه بدتر از حاکميت سرکوب اعتقادات و جريانات به مزاج خوشان خوش نيا را سرلوحه کار قرار داده اند.
رژيم جمهوری اسلامی همواره خود بستر را برای جريانهای فکری بی اساس و مشوش فراهم ميکند تا با تعلق فکری جامعه علی الخصوص قشر جوان و تحصيل کرده به آنها هم گست سياسی ايجاد کرده و هم نيرو را پخش و تضعيف نمايد.
اپوزيسيون مشوش که امروزه نيز باصطلاح به افشاگری عليه خود می پردازد و با نشر نوارها و مکالمات و اسناد نشان ميدهد که عمق نفوذ رژيم اسلامی تا چه حد بوده است٬به نوعی مستسل شده و يا به نحوی خود خواهان مانيتور استسال خويش است ٬زيرا سالها با هدايت دور از مرکز مردم بدون توجه به حقوق سياسی٬مليتی و قومی وزبانی و سرکوب جريانهای آزاديخواه خارجی از طريق لمپن بازيهای برخی شومن ها و عدم تطريق طيف داخل به زعم ادعای ارتباطات قوی ٬جز مشروعيت دادن به سرکوب جوانان پاک و مبارز توسط رژيم کاری از پيش نبرده است.
سرگشته چو پرگار همه عمر دويديم
آخر به همان نقطه که بوديم رسيديم- امام فخر رازی

اپوزيسون مدعی دموکراسی٬همان دموکراسی را ميخواهد که خيل دموس با چشمانی بسته فقط و فقط به علت گريز از جنايات رژيم اسلامی به زير چتر آنها پناه برده و مشروعيت اجباری و واکنش خودرا مقبول بياندازد.فاشيست وحشتناک قشری از اپوزيسيون را در مساله خلق عرب در اهواز٬درياچه اورميه در آزربايجان و مسايل عديده ساير ملل چون کرد و بلوچ مشاهده کرده ايم وليکن به علت چاپلوسی نمايشی و اينکه دنيا ی غرب به نوعی در مورد مساله مذهب آغوشش باز است مافيای خبری و اطلاعاتی خود را معطوف به ستمديدگان مذهبی نمودند و اطياف منطقه ای و قومی را فراموش کردند.
محوريت انديشه های بنيادين اپوزيسيون جز تحقق خواست عقيده ای مبتنی بر مرکزيت رضا پهلوی و يا موسوی ٬چيز ديگری نيست و بقيه احزاب همانند کمونيستها هم به علت سبقه نادرست و عدم مقبوليت ضميمه اين پروژه برای ايجاد جذابيت شده اند.
تا زمانيکه ساختار بنيادی تفکر حاکم بر جامعه تعويض نگردد پس از فروپاشی رژيم دموکراسی را خوراک اين پديده باصطلاح پلورال خواهيم کرد که با مخالفت لمپن خود توانسته اند به اين حاکميت ديکتاتور و ضدبشری مشروعيت بدهند و مردم را در دوراهی انتخاب بد و بدتر بگذارند.
دموکراسی ٬تحمل عقايد ٬احترام به حقوق ملل تحت ستم و زدودن ايدئلوژيهای موزه ای مبتنی بر پاکسازی جريان مالی ٬تنها راهيست که شايد بتواند غسل تعميدی برای اپوزيسون مرده باشد ٬زيرا ديگر مردم به اين نتيجه رسيده اند که خود بايد کاری کنند و اميد به اين نهاد تک محورو تک نژاد٬آب در هاون کوبيدن است.
گفته بوديد دعاتان کنم ای مردم شهر
آه ! شرمنده که من ـ خود ـ به دعا محتاجم- نجمه زارع

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر